کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو



 



نرخ رشد بازار
سودآوری نسبی صنعت
ارزش موردنظر مشتری
وفاداری مشتری به نام و نشان
نسبت زمان تحویل رقابتی به تحویل (lead Time)
ثبات سنی سودآوری صنعت
موانع فنی ورود به بازار
نسبت توان چانه زنی مشتری به تولید کننده
توان چانه زنی تامین کننده
تاثیر مقررات دولتی
استفاده از ظرفیت صنعت
قابلیت جانشینی محصول
ایجاد کسب و کار پس از فروش
ظرفیت صنعت در پاسخگوئی به تقاضای جدید
تصویر ذهنی صنعت

 

 

 

شکل۲-۶ : متغیرهای ارزیابی در ماتریس شل/دی پی ام
ماخذمایکل گولد , اندرو کمپل ،مارکوس الکساندر ۱۳۸۹، کتاب استراتژی بنگاه مادر

قدرت رقابتی
هدف استراتژی رقابتی برای واحد کسب و کار در یک صنعت یافتن موقعیتی است که در آن شرکت بتواند به بهترین وجه ممکن در مقابل این عوامل رقابتی از خود دفاع کند و یا آنها را در راستای اهداف خود متاثر سازد.تئوری های قدرت رقابتی یا مزیت رقابتی اساسا در سطح بنگاه ارائه شده اند، ولی این تئوری ها قابل تعمیم به سطوح صنعت و کشور نیز می باشند. آنچه موجب تمایز مزیت رقابتی در سطوح بنگاه و صنعت می شود عمدتا مربوط به عوامل ایجاد کننده مزیت است.
پایان نامه - مقاله - پروژه
پیتراف (Peteraf, 1993) مزیت رقابتی را حفظ درآمد بالاتر از حد طبیعی تعریف می کند.از طرف دیگر پورتر(Porter, 1985) مزیت رقابتی را در چارچوب استراتژی رقابتی مورد توجه قرار می دهد. وی استراتژی رقابتی را بعنوان تعیین موقعیت بنگاه در محیط رقابتی قلمداد می کند. هدف از استراتژی رقابتی، تدبیر بازار از طریق درک و پیش بینی عوامل اقتصادی به ویژه رفتار سایر رقباست. استراتژی رقابتی، موجب می شود بنگاه محصولی را تولید کند که از سوی رقبا قابل تولید نیست. بدین ترتیب، استراتژی رقابتی، استراتژی است برای خلق بازار رقابت ناقص که بارنی بیان کرد(Barney, 1986) . در این چارچوب، مزیت رقابتی شامل مواردی است که یک بنگاه می تواند انجام دهد ولی بنگاه های دیگر قادر به انجام آنها نیستند، که خود موجب تقاضای بیشتر و یا هزینه کمتر برای آن بنگاه می شود:
الف- مزیت رقابتی در میزان تقاضا: که امکان دستیابی متفاوت بنگاه ها را به مشتریان فراهم می آورد. این نوع مزیت می تواند ناشی از عادات مشتری و هزینه های جستجو یا هزینه ی تصمیم گیری باشد.
ب- مزیت رقابتی در هزینه: که می تواند به دو دلیل ایجاد شود:

دستیابی به یک تکنولوژی پیشرفته
مقیاس اقتصادی بزرگ
البته دلایل دیگری نظیر حمایت دولت و دستیابی بیشتر به اطلاعات و سایر برتری ها می تواند موجب مزیت رقابتی شود. پس از مطرح شدن مزیت رقابتی موضوع دیگری تحت عنوان مفهوم مزیت رقابتی پایدار در سال ۱۹۸۴ و هنگامی مطرح شد که دی استراتژی های حفظ مزیت رقابتی را تبیین کرد(De et al. 2003).این اصطلاح به شکل جدی در سال ۱۹۸۵ از سوی پورتر (Porter, 1985)و در چارچوب انواع استراتژی رقابتی که شامل رهبری هزینه، تمایز و تمرکز برای رسیدن به مزیت رقابتی بلند مدت مطرح شد. علی رغم این موضوع، پورتر تعریف رسمی درباره قدرت رقابتی پایدار ارائه نکرد.تئوری های قدرت رقابتی را به سه دسته تقسیم می شوند:
۱-تئوری سازمان صنعتی
۲-تئوری چمبرلینی(منبع پایه)
۳-تئوری شومپتر

تئوری سازمان صنعتی
تئوری سازمان صنعتی، دیدگاه خارج مداری است که در آن ساختار صنعت حائز اهمیت است. ویژگی های ساختاری صنعت عبارتند از: وجود و ارتفاع موانع برای ورود، تعداد بنگاه ها و اندازه نسبی آنها، وجود و درجه تمایز محصول در صنعت توسط پورترارائه شد(Porter, 1980) . تاکید اولیه این تئوری بر تجزیه و تحلیل بیرونی رقابت متمرکز است که چابرت به آن اشاره کرد(Chabert,1998). در دهه ۱۹۸۰، پورتر به دنبال پاسخ به برخی سوال ها (Porter, 1980) از قبیل این که چرا بعضی بنگاه ها موفق، و بعضی دیگر ناموفق هستند؟ و چرا برخی کشورها در یک صنعت با یکدیگر با یکدیگر رقابت می کنند در حالی که بعضی دیگر حتی درباره وجود چنین صنعتی آگاهی نیز ندارند؟نظریه ی پورتر مبتنی بر سه عنصر است: محیط بیرون، رفتار بنگاه و نتایج بازاری که بنگاه با اعمال استراتژی اش مشاهده می کنددرباره محیط بیرون، پورتر به تبیین پنج نیرو در بازار می پردازد. این پنج نیرو عبارتند از :
۱-تهدید تازه واردها
۲- تهدید کالاهای جانشین
۳- قدرت چانه زنی عرضه کنندگان
۴- قدرت چانه زنی خریداران
۵–شدت رقابت
تعامل این نیروها بر سود بنگاه تاثیر می گذارد. بنگاه پس از تشخیص این پنج نیرو، بازار را در جاهایی که این نیروها ضعیف هستند، توسعه می دهد (Porter, 1979). بنگاه درباره انتخاب استراتژی های مختلف اقدام به تصمیم گیری می کند. انتخاب از میان سه استراتژی (استراتژی عمومی رقابت) صورت می گیرد: ۱-رهبری هزینه؛ ۲- تمایز ؛ ۳- تمرکز
پورتر معتقد است که قیمت یا تمایز محصول، موفقیت استراتژی را تضمین نمی کند مگر این که ارزش برای مشتری ایجاد شود. هابر، هرمان و مورگان(Huber et al. 2001) . پورتر در سال ۱۹۸۵ در تکمیل استراتژی خود به بیان زنجیره ارزش پرداخت. وی زنجیره ارزش را ارزش خلق شده از سوی بنگاه در مقایسه با صنعت و محیط رقابتی اش تعریف می کند. براساس دیدگاه پورتر، هر بنگاه مجموعه ای از فعالیت هاست و بنگاه این فعالیت ها را برای طراحی، تولید، بازاریابی، تحویل و پشتیبانی محصول انجام میدهد. پورتر مدل زنجیره ارزش را بعنوان ابزاری برای تحلیل این که کدام فعالیت ها بر مزیت رقابتی موثرند، توسعه داد .(Porter, 1985)
شکل ۲-۷: مدل زنجیره ارزش پورتر،ماخذ :
Porter, M. (١٩٨۵), Competitive Advantage: Creating and Sustaining Superior Performance, Free Press New York
پورتر در سال ۱۹۹۰ ضمن بررسی علل موفقیت کشورها، تئوری جدید خود را ارائه و چهار نیروی کلیدی مورد نیاز را برای موفقیت صنعت معرفی کرد که به دیاموند(الماس) پورتر معروف شده است این چهار عامل کلیدی عبارتند از:
۱- وضعیت نهاده(کار، سرمایه و زمین)
۲- شرایط تقاضا
۳- صنایع حمایتی و مرتبط (صنایعی که تکنولوژی، اطلاعات و مواد خام را عرضه می کنند)
۴- استراتژی، ساختار و رقابت پذیری بنگاه
البته پورتر علاوه بر این عوامل، به بررسی نقش دولت و شوک های ناگهانی(مثل جنگ، شوک نفتی و اختراعات) به عنوان عنصر موثر پنجم در موفقیت پرداخته است.آنکلی(Ankli, 1992). پیام مهم پورتر برای دولت ها، توسعه ی دیاموند است. پورتر نشان می دهد که چگونه نبود هر یک از این عناصر می تواند به از بین رفتن مزیت ملی منجر شود.

تئوری چمبرلینی یا تئوری منبع پایه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-08-05] [ 06:02:00 ق.ظ ]




مصادیقی که مقنن ذکر کرده است عبارتند از :
اختیار اسم، عنوان یا سمت مجعول؛ اسم کلمه ای است که برای نامیدن انسان یا حیوان یا چیزی به کار می رود. منظور از اختیار نام مجعول، معرفی خود به نام دیگری، غیر از نام واقعی و حقیقی مرتکب است؛ اعم از اینکه نام مجعول یک اسم واقعی یا غیرواقعی و فرضی باشد و نیز اعم از اینکه اسم کوچک یا نام خانوادگی به کار می رود. منظور از به کار بردن عنوان یا سمت مجهول آن است که کلاهبردار خود را تحت یک عنوان و سمت یا یک درجه مقام اجتماعی رسمی و غیررسمی و یا تحصیلی غیرواقعی که اعطای آنها شرایط خاصی دارد معرفی کند و از این طریق مال دیگری را به دست آورد. عناوین طبیعی یا اوصاف مربوط به احوال شخصیه هم چه بسا مشمول اسم و عنوان مجعول قرار گیرند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
کسی که خود را به طور غیرواقعی حاکم شرع، دادستان، طبیب، افسر نیروهای مسلح، شهردار، وکیل، نماینده مجلس، وزیر و مانند اینها معرفی می کند و از این طریق مال دیگری را می برد کلاهبردار است. کسی که خود را مادر دیگری معرفی می کند یا فرد مجردی که خود را متأهل معرفی می کند و از این طریق مال دیگری را می برد کلاهبردار است.( گلدوزیان، ۱۳۸۰، ۶۶)
در به کار بردن اسم یا عنوان یا سمت مجعول فرقی نمی کند که این امر به صورت کتبی باشد یا شفاهی، شرط تحقق جرم مذکور در این مصداق، احراز رابطه علیت بین استفاده از این موارد و نتیجه مجرمانه (بردن مال غیر) است؛ یعنی تحصیل مال غیر باید ناشی از فریبی باشد که بر اثر به کار بردن اسم یا عنوان یا سمت مجعول ایجاد می شود و این امر می شود و این امر علت غایی و منحصر به فرد در بردن مال دیگری باشد. لذا، اگر جعل اسم به صورتی باشد که از نظر تسلیم مال به کلاهبردار هیچگونه تأثیری در مالباخته نداشته باشد و رابطۀ علیت تحقق نیافته باشد، عمل کلاهبرداری نیست.
برای تحقق مجرم مذکور، کاربرد نام یا عنوان مجعول مستلزم یک عمل مادی مثبت است. اگر شخصی در هویت و نام دیگری دچار اشتباه شده باشد و فرد اخیر آگاهانه از این امر سوء استفاده کند و از طریق سکوت و در اشتباه گذاردن طرف، مال او را به دست آورد عملش منطبق بر این جرم نیست.
عملیات متقلبانه؛ در این خصوص نیز، مقنن بعضی از مصادیق را به طور تمثیلی بیان کرده است که در هر حال باید منجر به بردن مال غیر شوند. شرطی که در این خصوص وجود دارد این است که عملیات مزبور به قصد ایجاد باور درر مجنی علیه نسبت به وجود مؤسسات دروغین، اختیارات و اعتبارات واهی یا امیدوار کردن دیگران به امور غیرواقع یا ترسانیدن مردم از حوادث و پیشامدهای غیرواقع به منظور تحصیل مال غیر انجام شود.
مغرور کردن به وجود شرکتها یا تجارتخانه ها و یا مؤسسات موهوم (مغرور کردن به وجود شخص حقوقی)؛ از اطلاق این مصادیق استنباط می شود که مطلق شخص حقوقی مورد توجه بوده است؛ لذا شامل مؤسسات تجاری و صنعتی و تولیدی وخدماتی و مانند اینها هم می شود. اجاره محلی برای تظاهر کردن به داشتن شرکت یا تجارتخانه و بانک یا مؤسسه اعتباری و مانند اینها و ایجاد یک سلسله تشکیلات که برای این امور لازم است؛ مثل نصب تابلو، استخدام منشی، چاپ فاکتور و سررسید به نام شرکت و مانند اینها با توجه به موهوم بودن آنها، اعمال غیرواقعی است و در صورتی که شخص از این طریق مالی را ببرد کلاهبردار محسوب می شود. اگر کسی با چاپ اوراق سهام یک کارخانه یا شرکت و نظایر آنها، دیگران را علی رغم موهوم بودن مورد ادعا، بفریبد و از این طریق مالی به دست آورد کلاهبرداری است. شخص حقوقی چه موهوم باشد و چه توانایی های مورد ادعای کلاهبردار را نداشته باشد یا در ثبت شرکتها به ثبت نرسیده باشد؛ هر چند از نظر ظاهری واقعی است از نظر ماهیت غیرواقعی است و مانور متقلبانه محسوب می شود.
مغرور کردن و فریفتن مردم به داشتن اختیارات واهی؛ در این فرض، مرتکب با تظاهر به موقعیت های سیاسی، اجتماعی و اداری از شخص دیگر سوء استفاده می کند و مال او را می برد. مثل اینکه شخصی با نشان داده خانۀ دیگری و فرش و جواهرات عاریه ای، موفق به استقراض وجه به اعتبار آنها شود. فردی که با صحنه سازی خود را ذی نفوذ در اخذ گواهینامۀ رانندگی یا برگ پایان خدمت سربازی یا سایر گواهیهایی که از طرف مقامات رسمی صادر می شود معرفی کند و از این طریق وجوهی را به دست آورد، به دلیل واهی بودن اختیاراتش شیادی کرده و کلاهبردار است. در واقع، اتخاذ عنوان یا سمت مجعول هم داخل در همین عنوان است که مقنن آن را به طور مستقل ذکر کرده است.( میرمحمد صادقی ،۱۳۸۵ ، ۶۸)
امیدوار کردن دیگری به امور غیرواقع یا ترساندن از حوادث و پیشامدهای غیرواقع؛ برای مثال اگر کسی دیگری را با جعل نقشه شهرداری امیدوار کند که قرار است یک پارک بزرگ از طرف شهرداری در نزدیکی منزلش ایجاد شود و از این طریق او را به افزایش قیمت منزل امیدوار کند یا با ادعای اینکه قرار است فلان خیابان عریض شود و منزل او را از بین ببرد او را بترساند و از این طریق پولی از او دریافت کند تا موجب تسریع ایجاد پارک یا مانع عریض شدن خیابان شود کلاهبردار است. اگر دلالی با صحنه سازی، دیگری را از پایین آمدن قیمتها بترساند و با اغفال طرف، کالاهای او را به قیمت ارزانتر از قیمت واقعی خریداری نماید کلاهبردار است؛ ولی اگر زمینه ای را فراهم کند که دیگری مال او را به قیمت ارزانتر بخرد، در صورتی که با هم تبانی نکرده باشند عملش کلاهبرداری نیست و اگر تبانی کرده باشند عمل او معاونت در جرم کلاهبرداری است؛ چرا که لازم نیست انجام دهندۀ عمل متقلبانه ، برنده مال باشد.
۲- اغفال و فریب مالباخته
ارتکاب جرم کلاهبرداری به وسیله هر کسی امکان پذیر نیست؛ چرا که برخلاف سرقت که سارق از عدم التفات و غافلگیر شدن مالباخته استفاده کرده و مبادرت به سرقت مال او می کند، در کلاهبرداری مرتکب به وسایلی تشبث می کند که موجب اغفال صاحب مال گردد و او خود مال را تقدیم کلاهبردار نماید. بنابراین، برای ارتکاب کلاهبرداری مرتکب باید از نبوغ و بهرۀ هوشی بالایی برخوردار باشد؛ در حالی که سارق احتیاج به بهرۀ هوشی بالایی ندارد. ظرافت کار در این است که کلاهبردار چنان وانمود می کند و صحنه سازی لازم را چنان را فراهم می کند که صاحب مال با تشکر و قدردانی از او، مالش را به او می دهد. به همین دلیل کلاهبرداران از نظر اجتماعی در طبقات مرفه قرار دارند. (بعضی از شرکتهای مضاربه ای که به دام افتاده اند نمونۀ گویایی از این ادعا هستند) کلاهبردار به نحوی عمل می کند که در صورت احراز تخلف، عملش بیشتر منطبق بر تدلیس مدنی باشد. تدلیس کننده وقتی کلاهبردار است که عنصر معنوی جرم کلاهبرداری را داشته باشد والا عمل او فاقد جنبۀ جزایی است. بنابراین، تا زمانی که مالباخته اغفال نشود به طور طبیعی مالش را به کلاهبردار نمی دهد و عدم آگاهی مجنی علیه از متقلبانه بودن وسایل مورد استفاده کلاهبردار شرط تحقق جرم است. لذا، آگاهی مجنی علیه نسبت به متقلبانه بودن وسایل مورد استفاده کلاهبردار مانع تحقق جرم است. رویه قضایی هم در این خصوص گفته شده است: «اگر چند مأمور کشف جرم برای خرید دلار تقلبی از متهم به او مراجعه نمایند. و نامبرده دلارهای تقلبی را به آنها عرضه نماید این عمل شروع به کلاهبرداری نیست؛ زیرا لازمۀ عمل شروع به کلاهبرداری عدم وقوف طرف بر قصد و منظور مرتکب از توسل به وسایل تقلبی می باشد.( رای ۷۳، شعبه دوم دیوان عالی کشور، مورخ ، ۲۰/۱/۱۳۶۳.) » در این مثال، نظر به اینکه خواست مأمورین به دست آوردن دلارهای تقلبی بوده که تحقق یافته است و به این امر هم علم داشته اند، لذا دارندۀ دلارهای تقلبی کلاهبرداری ننموده است و اتهام وی تحت عناوین دیگری از جمله جعل و ترویج سکۀ تقلبی قابل بررسی است.
اگر «الف» با ارائه یک سند مجعول وکالت ادعا کند که به وکالت از «ب» می تواند طلب وی را از «ج» دریافت نماید و «ج» هم علی رغم علم به دروغی بودن ادعای «الف» مبلغی از بدهی «ب» را به او بپردازد نمی تواند به عنوان کلاهبردار تحت تعقیب قرار گیرد؛ زیرا اغفال نشده است. در عین حال، با توجه به اصل عدم تبرع در صورتی که (الف) به دلیل دیگری ذی حق نباشد «ج» می تواند وجه مذکور را از او طلب کند. همچنین اگر طلبکار پس از ۱۰ سال با ارائه سندی به دادگاه، طلب خود را از دیگری بخواهد و بدهکار به استناد مرور زمان مدنی از پرداخت بدهی خودداری کند کلاهبرداری نیست؛ هر چند وسیلۀ طلب ظاهراً و ماهیتاً واقعی است. در اینجا، مقنن به بدهکاری حق استفاده از مرور زمان را داده است تا از اجرای سند واقعی خودداری کند. با وجود این اگر بدهکار علی رغم شمول مرور زمان، بدهی خود را بپردازد نمی تواند به استناد مرور زمان آن را پس بگیرد(حبیب زاده ، ۱۳۸۰ ، ۷۶)
گفتار سوم- موضوع جرم
با توجه به مصادیق مذکور در مقررات راجع به کلاهبرداری (وجوه، اموال، اسنادو…) که تمثیلی هستند و با توجه به عبارت «امثال آنها» امکان یک تفسیر موسع در آنها وجود دارد و موضوع جرم مذکور مال است که اعم از منقول و غیرمنقول است. لذا مقید بودن موضوع جرم کلاهبرداری به مالیت داشتن از تفاوتهای این جرم با سرقت است.
در سرقت موضوع جرم عبارت است از مال قابل ربودن که اگر ارزش مالی آن بیش از حد نصاب باشد و سایر شرایط تحقق یابد، مجازات آن حد است. بعلاوه فعل مرتکب در جرم کلاهبرداری به نحوی مقید شده است که مال محصور به مصادیق منقول آن شود. لذا در کلاهبرداری هر چیزی که مالیت داشته باشد اعم از منقول ذاتی و غیرمنقول ذاتی و تبعی می تواند موضوع جرم قرار گیرد. اگر کسی با تشبث به وسایل متقلبانه، زمین یا ساختمان یا هر مال منقول دیگری را از ید مالک آن خارج کند و به تصاحب خود در آورد یا آنها را با انجام مانورهای متقلبانه با قیمت نازلتر از قیمت واقعی خریداری نماید، با تحقق سایر شرایط کلاهبرداری تلقی می شود.(میرمحمد صادقی ، ۱۳۸۵ ، ۷۱)
همچنین عنوان وجوه شامل: پولهای رایج، اعم از سکه و اسکناس و پولهای داخلی و خارجی می باشد. اسناد نیز اعم است از: رسمی، غیررسمی و هر نوشته ای که در مقام اثبات حق یا اسقاط تعهد قابل استناد باشد. اما مطلق نوشته را شامل نمی شود، زیرا نوشته اعم است از سند و غیر آن که در قانون سند مورد لحاظ قرار گرفته است. منظور از حواله جات یا قبوض نیز، نوع خاصی از اسناد است که حاکی از وصول وجه یا مالی باشد و امثال آنها را هم شامل می شود. چنانکه امثال مفاصاحساب که دلیل بر تسویه حساب بدهکار است نیز شامل حکم مذکور می شود. بنابراین سفیدمهر، اقرارنامه، قولنامه و هر سندی که متضمن ایجاد حق و یا تعهد انتفای آن باشد از مصادیق تمثیلی مورد نظر مقنن است.
گفتار چهارم- حصول نتیجۀ مجرمانه
کلاهبرداری از جرایم مقید است و باید با وسایل متقلبانه و اغفال مجنی علیه مال او را به دست آورد و آن را به ضرر مالک تصرف کند. هر چند در کلاهبرداری باید در نتیجه تقلبات مذکور ضرری وارد شود، لازم نیست استفاده کننده شخص کلاهبردار باشد بلکه امکان دارد شخص ثالث منتفع شود و ملاک تحقق جرم، اضرار طرف و انتفاع کلاهبردار یا ثالث نیست. از آنجا که شرط اصلی تحقق جرایم علیه اموال تعلق مال به دیگری است، لذا اگر مال یا وجهی که از کلاهبرداری حاصل می شود متعلق به مرتکب باشد جرم تحقق نیافته است. در مورد حصول نتیجه جرم باید حتماً این سه شرط تحقق پیدا کند تا جرم کلاهبرداری محقق گردد: ۱- انتفاع مبدأ ۲- حصول ضرر چه به صورت موقت یا دائم اتفاق بیفتد. ۳- تعلق مال به غیر
بدیهی است به دست آوردن مال دیگری باید در اثر اغفال باشد و الا اگر صاحب مال با علم به تقلبی بودن وسیله به کار برده شده، مال خود را تسلیم کلاهبردار کند و او مال مذکور را برباید جرم کامل نیست. علاوه بر آن لازم است صاحب مال نیز مشخص باشد و تظلم نماید. زیرا بردن مال به وسیله کلاهبرداری در صورتی جرم است که بدون رضایت مالک باشد و بدون شکایت او نمی توان عدم رضایت او را احراز کرد. در عین حال لازم نیست مجنی علیه در تسلیم یکی از اموال مذکور به کلاهبردار مباشرت داشته باشد و اگر شخص ثالث به نمایندگی از او مال را به کلاهبردار تسلیم کند کفایت می کند؛ چنانکه اعم از اینکه مال به مرتکب یا شریک او تسلیم شود برای تحقق جرم کافی است.
در خصوص «اضرار به غیر» گاروفالو معتقد است وقوع یک زیان و خسارت برای بزه دیده شرط تحقق جرم کلاهبرداری نیست(نوربها ، ۱۳۸۳ ، ۵۶)، هنگامی که بزه دیده در اثر کاربرد وسایل متقلبانه گمراه می شود و در شرایطی که فاقد اراده آزاد و رضایت است، چیزی را به بزهکار تسلیم میکند. این تسلیم نمایشی از زیان و اضرار به غیر است و خسارت و در واقع اضرار به غیر در همین تسلیم غیرآزاد خلاصه می شود و جز آن چیز دیگری نیست. گارسون در مقابل معتقد بود که اضرار به غیر یکی از پایه های تشکیل دهندۀ جرم کلاهبرداری است، در عین حال مهم نیست که خود کلاهبردار چیز تسلیم شده را مالک شود بلکه ممکن است به شخص دیگری بدهد. لذا اگر کسی با فریب و نیرنگ موفق شود مالی را که از آن خودش است از دیگری بگیرد کلاهبردار نیست.
غالب حقوقدانان اضرار به غیر را چیزی جز تسلیم غیرآزادانه که در اثر حیله و نیرنگ است نمی دانند(گلدوزیان،۱۳۸۴ ، ۸۷) و در خصوص شخصی که با حیله و نیرنگ مال دیگری را اخذ نماید وجود اضرار را محقق می دانند، اما اگر شخصی با حیله و نیرنگ دیگری را وادار به امضای یک قرارداد نماید که شرایط آن هم عادی است و در واقع موجب زیان و خسارت مادی هم نشده باشد کلاهبرداری محقق است یا نه؟ نظر دیوان کشور فرانسه این است که تحقق کلاهبرداری مستلزم وقوع یک خسارت واقعی برای مجنی علیه نیست. اگر شخصی با فریب و دروغ و صحنه سازی مال یا قرارداد و امضایی از دیگری بگیرد کلاهبردار است؛ هر چند که هیچ خسارت و زیان عملی هم به بزه دیده، وارد نشده باشد(دکتر میرمحمد صادقی، ، ۱۳۸۵ ، ۷۷). شخصی در یکی از روستاهای فرانسه مقدار زیادی لوبیا سبز و سیب زمینی از کشاورزان خریداری می کند و بعداً متوجه می شود که آنها به طور نامشروع گرانفروشی کرده اند. خریدار برای باز پس گرفتن ما به التفاوت مبلغ، به اتفاق شخص دیگری به کشاورزان مراجعه می کند و شخص اخیر خود را مأمور پلیس قضایی معرفی می نماید و با همکاری خریدار صحنه ای می سازد، ولی سرانجام خریدار با وساطت متقلبانۀ خویش به فروشندگان قول می دهد که از تعقیب کیفری آنها خودداری خواهد نمود و در مقابل دو نفر از فروشندگان پولهای اضافی را باز پس می دهند ولی یک نفر از آنها از پس دادن پول خودداری می کند. پس از کشف موضوع، شخصی که خود مأمور پلیس قضایی معرفی کرده بود به عنوان کلاهبردار و شروع به جرم مذکور، و خود خریدار به عنوان معاون جرم تحت تعقیب قرار می گیرد. دادگاه جنحه آنها را تبرئه میکند و در پی پژوهش خواهی دادسرا، دادگاه استان، مورد را کلاهبرداری اعلام می نماید. دیوان کشور فرانسه،فرجام خواهی محکومان مبنی بر اینکه چون در واقع خسارتی متوجه کشاورزان نشده و لذا جرم مذکور با عدم تحقق اضرار محقق نشده است را نپذیرفته و اعلام نموده است که تحقق جرم کلاهبرداری مستلزم وقوع خسارت و اضرار به غیر نیست و تسلیم مال توسط بزه دیده که در اثر کاربرد وسیلۀ متقلبانه صورت گرفته است برای تحقق جرم کافی است. ( گلدوزیان ، ۱۳۸۲ ، ۱۶۰)
تذکر این نکته ضروری است که خروج ملک از ید مالک ضرر محسوب می شود؛ خواه آثار مالکیت مالک در زمان ملکیتش باعث ضرر او بوده باشد یا نفعی برای او دربرداشته باشد. مثلاً صاحب مال مالک قنات بوده و اثر ملکیت آن پرداخت مقداری مالیات بوده است که احتمالاً از میزان منافع قنات هم ممکن است بیشتر بوده باشد. اگر شخصی با کلاهبرداری قنات را از ملکیت او خارج کند عملش جرم است ولو اینکه در ظاهر باعث دفع ضرر مالک (پرداخت مالیات) شده باشد.
حال، اگر وارثی قسمتی از اموال غیرمنقول پدر خود را که بین او و سایر ورثه مشترک است در موقع ارزیابی نشان ندهد و در نتیجۀ این عمل آن قسمت که عبارت از دو باب خانه بوده مورد تقسیم واقع نشود؛ چون نتیجۀ این کار بر فرض هم که از روی سوء نیت انجام نپذیرد بیش از این نیست که مقداری از ترکه تقسیم نشده و به حال اشتراک باقی بماند؛ بنابراین نمی توان گفت وارثی که قسمتی از مال را نشان نداده آنها را تملک کرده است؛ گفته شود آن مال را از راه تقلب به دست آورده و خورده یا لااقل شروع به این کار کرده است.( رأی ۱۹، شعبه ۲ دیوان عالی کشور، مورخ ۱/۵/۱۳۲۲)
بعلاوه کلاهبرداری از جرایم فعل است و در اینجا عدم نشان دادن (ترک فعل) نمی تواند رکن مادی جرم مذکور را تشکیل دهد. با توجه به اینکه در تحقق کلاهبرداری عدم رضایت صاحب مال شرط تحقق جرم است لذا از مواردی است که رضایت منجی علیه می تواند مانع تحقق عنوان مجرمانه تلقی شود. لذا اگر مرتکب علی رغم توسل به وسایل متقلبانه در نهایت با رضایت مجنی علیه مال او را ببرد کلاهبردار نیست.
گفتار پنجم- رابطه سببیت
باید بین رفتارهای فیزیکی و نتیجه مجرمانه رابطه سببیت وجود داشته باشد یعنی ۱- توسل به وسایل متقلبانه ۲- بردن مال، مثلاً شخصی با عنوان وکیل با کسی ازدواج و بعد از ازدواج جهیزیه وی را تصاحب کند در اینجا جرم کلاهبرداری محقق نشده چون ازدواج رابطه سببیت را قطع کرده است.
در همه جرایم مقید باید تحقق نتیجۀ مجرمانه ناشی از رفتار مرتکب باشد. در کلاهبرداری نیز باید اکل مال به باطل ناشی از رفتار مرتکب و به کاربردن وسایل یا مانورهای متقلبانه باشد والا جرم کامل نمی شود. لذا اگر کاربرد وسایل متقلبانه منجر به اغفال مالک نشود و در نتیجه مال از طریق دیگری به کلاهبردار منتقل شود و مالک به آن طریق علم و اطلاع داشته باشد کلاهبرداری کامل نشده است.
گفتار ششم- شروع به کلاهبرداری
با توجه به اصول حقوقی منظور از شروع به کلاهبرداری، توسل به وسایل متقلبانه برای تحصیل مال دیگری می باشد. به عبارت دیگر اگر کسی با توسل به وسایل متقلبانه زمینه بردن مال غیر را فراهم کند و به دلیل عامل خارجی نتواند به هدف نهایی خود (اکل مال به باطل) دسترسی پیدا کند عملش شروع به کلاهبرداری است. اما صرف نوشتن نامۀ دروغی و تهدیدآمیز به مالک ملکی برای خریدن ملک او به قیمت نازلتر شروع به کلاهبرداری نیست؛ چرا که این عمل او از مقدمات بعیدۀ کلاهبرداری است.( رأی ۱۴۶۹، شعبه ۲ دیوان عالی کشور، مورخ ۲۸/۶/۱۳۱۸)
برای تحقق شروع به کلاهبرداری تنها داشتن قصد ارتکاب جرم کافی نیست، بلکه باید مرتکب جرم، عملیات اجرایی جرم را شروع کرده باشد و عمل او به علت مانع خارجی تکمیل نشده باشد. برای تحقق شروع به کلاهبرداری در بعضی موارد کافی است تا در حد به دست آوردن مال غیر، عملیات اجرایی واقع شود، اما عامل خارجی مانع تحقق نتیجۀ مجرمانه توسط کلاهبردار شود. لذا «اگر موجری برای مبلغی از مال الاجارۀ سابق که مستحق آن نبوده تقاضای صدور اجراییه کند و به وسیله اجرای ثبت در مقام وصول آن برآید، این عمل صرفاً و بدون اینکه به نتیجۀ منظور (اخذ وجه) برسد، شروع به کلاهبرداری محسوب است. » ( رأی ۱۵۳۸، شعبه ۲ دیوان عالی کشور، مورخ ۳۰/۶/۱۳۲۹)
لیکن همانطور که قبلاً گفته شد «اگر چند نفر مأمور کشف جرم برای خرید دلار تقلبی از متهم به او مراجعه نمایند و نامبرده دلارهای تقلبی را به آنها عرضه نماید، این عمل شروع به کلاهبرداری نیست؛ زیرا لازمۀ عمل شروع به کلاهبرداری عدم وقوف طرف بر قصد و منظور مرتکب از توسل به وسایل تقلبی است.( رأی ۷۳، شعبه ۲ دیوان عالی کشور، مورخ ۲۰/۱/۱۳۳۶) »
از مجموعۀ آراء مذکور استنباط می شود که رویۀ قضایی بیشتر نظر به پیروی از نظریۀ عینی داشته است که در این حالت برای تحقق شروع به جرم لازم است علاوه بر قصد ارتکاب جرم اقدامات مرتکب از عناصر تشکیل دهندۀ جرم یا از عوامل مشددۀ آن باشد.( ایرج گلدوزیان، ۱۳۸۴، ۲۸۱)
در عین حال به موجب ماده واحدۀ تفسیر ماده ۲۳۸ ق. م. ع. مصوب ۱۳۰۴ «مقصود از جمله اگر شروع به این کار کرده ولی تمام نکرده باشد اعم از این است که بر فرض تمام کردن مالی را که مقصود داشته به دست می آورده یا به جهاتی به او نمی رسیده است»
هر چند با وضع مقررات جدید، ماده ۲۳۸ ق. م. ع. نسخ ضمنی شده است، اما ماده واحدۀ مذکور دست کم از نظر مفادی هنوز معتبر است؛ لذا ملاک تحقق شروع به کلاهبرداری آن نیست که در صورت تکمیل جرم، مالی را به دست آورد. با تعریف معکوس جرم کلاهبرداری به توسل (توسل به وسایل متقلبانه برای بردن مال غیر) تعریف شروع به کلاهبرداری حاصل می شود و لازم نیست بردن بالقوۀ مال غیرتحقق خارجی هم پیدا کند. حتی گاهی ممکن است شرایط به نحوی باشد که احتمال وقوع جرم کامل وجود نداشته باشد؛ یا به عبارت دیگر جرم محال باشد. در عین حال اگر جرم به نحوی باشد که مطلقاً نتیجه ممتنع الحصول باشد فرض شروع به جرم مشکل است و صرف توسل به وسایل متقلبانه با علم به اینکه تحقق نتیجه مجرمانه غیرممکن است نمی تواند شروع به جرم تلقی شود. اما اگر نتیجۀ مجرمانه ممکن الحصول باشد (محال نسبی) فرض شروع به جرم امکان پذیر است.
مبحث سوم- رکن معنوی
عنصر روانی کلاهبرداری از دو جزء سؤ نیت عام و سؤ نیت خاص تشکیل می شود. منظور از سؤ نیت عام اراده خود آگاه فرد در ارتکاب عمل مجرمانه، و در اینجا عبارت است از قصد مجرمانه برای استفاده از وسیلۀ متقلبانه(میرمحمد صادقی، ۱۳۸۵، ۹۶). فلذا برای تحقق عنصر قانونی موارد ذیل الزامی است.
سوء نیت عام (قصد توسل به وسایل متقلبانه).
سوء نیت خاص (قصد بردن مال غیر).
علم به تقلبی بودن وسیلۀ جرم.
عدم علم مجنی علیه به متقلبانه بودن وسیله.
کاربرد وسایل متقلبانه برای به دست آوردن مال غیر شرط لازم، اما غیر کافی برای تحقق جرم کلاهبرداری است. برای تشکیل جرم مذکور مانند هر جرم دیگری احراز رکن روانی نیز لازم است. «سوء نیت نخستین رکن و اولین عنصر تشکیل دهندۀ بزه کلاهبرداری است و بدون احراز آن نمی شود عمل را با ماده ۲۳۸ ق. م. ع. تطبیق کرد»
در مقررات مربوط به کلاهبرداری، مقنن عبارت «هر کس از راه حیله و تقلب … » را به کار برده است که بیان کنندۀ عنصر روانی جرم کلاهبرداری است. لذا تقلبی بودن وسیله جرم از عبارت مذکور گرفته می شود این است که کلاهبرداری از جرایم عمدی است و کلاهبرداری ناشی از خطا و سهل انگاری قابل تصور نیست. برای تحقق جرم مذکور علاوه بر سوء نیت عام (قصد توسل به وسایل متقلبانه) باید سوء نیت خاص (قصد بردن مال غیر) هم وجود داشته باشد و کلاهبردار عالم به تقلبی بودن وسیله باشد و مجنی علیه از تقلبی بودن آن بی اطلاع باشد.
بنابراین اولاً اگر قصد ارتکاب وجود نداشته باشد، اصولاً جرم عمدی نخواهد بود. لذا اگر موجری که مال الاجاره را توسط وکیل خود دریافت کرده است بدون اطلاع از پرداخت وجه، قبض اجاره را به مستأجر بدهد و مال الاجاره را طلب کند، عملش مشمول عنوان کلاهبرداری نیست؛ زیرا قصد توسل به وسیله تقلبی را نداشته است، مضافاً اینکه علم به غیرواقعی بودن (تقلبی بودن) وسیله نداشته است.
ثانیاً علاوه بر قصد عام، مرتکب باید منظورش از توسل به وسایل تقلبی، بردن مال غیر باشد والا اگر بخواهد به یک وسیلۀ تقلبی مال خود را از چنگال دیگری بیرون بیاورد جرم تحقق نیافته است (در صورتی که محق بودن خود را اثبات کند) و در وقوع سوء نیت خاص تردید حاصل می شود و اگر هم ثابت شود در مقام تقاص بوده است (اگر شرایط آن تحقق پیدا کرده باشد) جرم تحقق نیافته است. از طرف دیگر قصد خاص، به «بردن مال غیر» مقید شده است. لذا اگر کسی قصد توسل به وسایل متقلبانه را داشته اما قصد بردن مال غیر را نداشته باشد بلکه قصد جلب نظر غیر را برای ازدواج داشته باشد یا با علم به وضعیت نامناسب جسمانی طرف، قصد قتل او را داشته باشد کلاهبردار نیست؛ مگر آنکه تحت دیگر عناوین جزایی قابل تعقیب باشد.
ثالثاً علاوه بر موارد بالا، لازم است مجنی علیه جرم کلاهبرداری که اغفال شده است، نسبت به تقلبی بودن وسایل مورد استفادۀ مرتکب عالم نباشد و در مقابل، مرتکب جرم به تقلبی بودن وسیله عالم باشد. در عین حال، علم مجنی علیه به تقلبی بودن وسیله موجب می شود که یک عنصر از رکن مادی (اغفال مجنی علیه) تحقق نیافته باشد. اما جهل مرتکب به تقلبی بودن وسایل مورد استفاده، موجب نقص در رکن معنوی جرم می شود. بنابراین، اگر مرتکب در استفاده از وسایل تقلبی دچار اشتباه موضوعی شود جرم تحقق نیافته است. مثلاً اگر موجر به قصد وصول مال الاجاره بر اثر فراموشی یا اشتباه سند خالی الوجه ماه قبل را که مبلغ آن را دریافت کرده بود به مستأجر ارائه دهد تا مال الاجاره ماه جاری را وصول کند. با توجه به اینکه در ارائه سند قدیم به جای سند جدید به طور اشتباهی سند خالی الوجه را ارئه داده است و به این موضوع علم نداشته است عملش کلاهبرداری یا شروع به آن نیست.
تذکر این نکته نیز لازم است که رکن روانی جرم شروع به کلاهبرداری نیز مانند رکن روانی خود جرم است. در پایان این فصل علاوه بر عناصر جرم کلاهبرداری که شامل عنصر مادی، عنصر قانونی و معنوی جرم می باشد که بحث گردیده، جرایم دیگر نیز وجود دارند از جمله انتقال مال غیر، تبانی برای بردن مال دیگری، ثبت ملک غیر، معرفی مال غیر به جای مال خود، معاملات معارض و… که با توجه به اینکه در کتاب های زیادی شرح داده شده اند، فقط در اینجا ذکر می شوند و جرم کلاهبرداری با توجه به اینکه جرم علیه اموال می باشد که در فصل های آتی با توجه به شرح دادن عناصر این جرم و قوانین مربوط به آن پرداخته می شود.
فصل سوم:
حقوق کیفری ایران در خصوص کلاهبرداری رایانه ای

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:02:00 ق.ظ ]




β

 

t

 

sig

 

 

 

۱

 

رعایت حرمت همکاران

 

۵۳/۰

 

۲۸/۰

 

۶۴/۵۲

 

۵۳/۰

 

۲۵/۷

 

۰۰۰/۰

 

 

 

۲

 

رعایت حرمت همکاران +
احترام گذاشتن به موسسه و سازمان

 

۵۸/۰

 

۳۴/۰

 

۶۴/۵۲
۲۹/۱۳

 

۵۱/۰
۲۵/۰

 

۳۷/۷
۶۴/۳

 

۰۰۰/۰

 

 

 

۰۱/۰P< 136N=

 

 

 

جدول حاکی از آن است که در بررسی اولویتهای متغیرهای پیش بینیکنندهی فرهنگ سازمانی، در گام اول رعایت حرمت همکاران بیشترین پیش بینی را داشته، این متغیر به تنهایی توانسته ۲۸ درصد تغییرات فرهنگ سازمانی را پیش بینی کند و در گام دوم احترام گذاشتن به موسسه و سازمان نیز وارد الگوی پیش بینی شده است، این دو متغیر با هم دیگر توانستهاند ۳۴ درصد تغییرات فرهنگ سازمانی را پیش بینی کنند، یعنی متغیر احترام گذاشتن به موسسه و سازمان به تنهایی توانسته است ۶ درصد به میزان پیش بینی متغیر قبلی اضافه کند. ضریب بتای استاندارد نیز نشان میدهد که در معادلهی رگرسیون، متغیر رعایت حرمت همکاران دارای ضریب بتای ۵۱/۰ و متغیر احترام گذاشتن به موسسه و سازمان دارای ضریب بتای ۲۵/۰ میباشند.
فصل پنجم
نتیجه گیری و پیشنهادات
۵-۱ ) نتایج
با توجه به مطالبی که در پژوهش گفته شد می توان موارد زیر را نتیجه گیری کرد:
فرضیه اصلی: بین فرهنگ سازمانی و اخلاق حرفه ای رابطه معنی داری وجود دارد
تجزیه تحلیل یافته های مربوط به فرضیه کلی نشان داد که بین دو متغیر فرهنگ سازمانی و اخلاق حرفه ای رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد و با بالا رفتن فرهنگ سازمانی اخلاق حرفه ای نیز افزایش می یابد.
نتا یج این فرضیه با نتایج پژوهش مقیمی(۱۳۸۷) با موضوع اخلاق حرفه ای پایه گذار فرهنگ سازمانی هم خوانی دارد وی در این مقاله به این نتیجه رسید که اخلاق حرفه ای پایه گذار فرهنگ سازمانی می باشد
همچنین با تحقیق قندعلی یوسفی(۱۳۸۹) با عنوان بررسی رابطه فرهنگ سازمانی و وجدان کاری در بین کارکنان مناطق نفتخیز جنوب مطابقت داردنتایج نشان داد که بین فرهنگ سازمانی و وجدان کاری در سطح ۹۹ % رابطه معنی دار ومثبت وجود دارد همچنین بین کلیه ابعاد فرهنگ سازمانی بجزبعد خطرپذیری با وجدان کاری رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد.
همچنین بانتایج بیک زاده،صادقی،ابراهیم پور(۱۳۹۱) با عنوان تا ثیر عوامل سازمانی بر رشد اخلاق حرفه ای کارکنان شرکت ملی پخش فراورده های نفتی مازندران مطابقت دارد.تنایج بیانگر آن است که ساختار سازمانی،فرهنگ سازمانی،آموزش کارکنان ونظام اطلاع رسانی بررشداخلاق حرفه ای کارکنان در شرکت ملی پخش فراورده غرب استان مازندران تاثیر دارد
فرضیه فرعی۱: میانگین نمرات پاسخگویان در خصوص فرهنگ سازمانی بالاتر از حد متوسط است
تجزیه تحلیل یافته های مربوط به فرضیه نشان دادکه میانگین نمرات پاسخگویان در خصوص فرهنگ سازمانی از میانگین آزمون بیشتر است. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که میانگین نمرات پاسخگویان در خصوص فرهنگ سازمانی بالاتر از حد متوسط می باشد.
دانلود پایان نامه
نتایج این فرضیه با پژوهش منوریان و بختایی ( ۱۳۸۶ ) با عنوان شناخت فرهنگ سازمانی براساس مدل دنیسون در سازمان مدیریت صنعتی،انجام دادندمطابقت دارد نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که سازمان مدیریت صنعتی در هر چهار بعد درگیر شدن در کار، انطباق پذیری، سازگاری و رسالت در حدمتوسط و بالاتر از متوسط قرار دارد. سازمان مدیریت صنعتی بهترین وضعیت را در متغیرهای درگیر شدن در کار و انطباق پذیری به دست آورده است. با وجوداین، در برخی شاخص ها از جمله هماهنگی و پیوستگی و اهداف و مقاصد نیازمند بهبود است. همچنین بامقاله قادری ( ۱۳۸۸ ) باعنوان بررسی فرهنگ سازمانی بیمارستان شهیدهاشمی نژادمشهد براساس مدل دنیسون وتحقیق رجب بیگی(۱۳۸۷) با عنوان بررسی فرهنگ سازمانی در سازمان جنگل ها، مراتع، آبخیزداری کشور مطابقت دارد.
فرضیه فرعی۲: میانگین نمرات پاسخگویان در خصوص اخلاق حرفه ای بالاتر از حد متوسط است
تجزیه تحلیل یافته های مربوط به فرضیه نشان دادکه میانگین نمرات پاسخگویان در خصوص اخلاق حرفه ای از میانگین آزمون بیشتر است. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که میانگین نمرات پاسخگویان در خصوص اخلاق حرفه ای بالاتر از حد متوسط می باشد. و این فرضیه با نتایج باپژوهش طاهری،کاظم پور،اشرفی ریزی(۱۳۸۹) با عنوان میزان توجه کتابداران کتابخانه‌های دانشگاه علوم پزشکی اصفهان و دانشگاه اصفهان به اخلاق حرفه‌ای بر اساس اصول اخلاقی کتابداران دانشگاهی ایران انجام گرفت هم سو می باشد . در این مقاله به این نگته اشاره می کند که مهم‌ترین متغیر در موفقیت هر سازمان، رعایت اخلاق می‌باشد. ماهیت حرفه‌ی کتابداری و اطلاع‌رسانی خدمت به کاربران است، از این‌رو توجه به اخلاق حرفه‌ای لازم و ضروری است.از نظر کتابداران شاغل در کتابخانه‌های دانشگاه علوم پزشکی اصفهان و دانشگاه اصفهان، بالاترین میزان توجه به عناصر اخلاق حرفه‌ای بر اساس اصول اخلاقی کتابداران دانشگاهی ایران به ترتیب شامل برقراری ارتباط مثبت با همکاران در داخل و خارج از سازمان، رفتار مناسب و توأم با احترام با همه‌ی مراجعان و تلاش در شناسایی مسؤولیت‌های اجتماعی و حرفه‌ای می‌باشد. هر چند میزان توجه در بیشتر موارد بالاتر از حد متوسط است، اما مدیران کتابخانه‌های پ
یش‌گفت نباید از سایر اصول اخلاق حرفه‌ای، که در سطح متوسط و پایین‌تر هستند، غافل شوند. این امر، ضرورت آموزش مداوم اخلاق حرفه‌ای برای کتابداران دانشگاهی را می‌طلبد. همچنین با نتایج پژوهش بررسی صلاحیت های حرفه ای معلمان آموزش عمومی که توسط مصطفی نیکنامی (۱۳۸۸ ) انجام گرفت مطابقت دارد. اما با نتایج تحقیق عزیزی(۱۳۸۹)باعنوان اخلاق حرفه ای در آموزش عالی تاملی بر راهبرد های بهبود استانداردهای اخلاقی در آموزشهای دانشگاهی کردستان هم سونمی باشد شدنتایج پژوهش نشان دهنده این است که ازنظراساتید ودانشجویان،وضعیت موجوداخلاق حرفه ای درحوزه ی فعالیت های آموزشی پایین تر از حد متوسط ارزیابی می شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:01:00 ق.ظ ]




جدول ۲۶ بعد سلامت محیط بر حسب نوع ناتوانی ۹۱
جدول ۲۷میانگین کیفیت زندگی و ابعاد آن بر حسب نوع ناتوانی ۹۲
جدول ۲۸ بررسی نرمال بودن توزیع متغیرهای پیوسته پژوهش ۹۳
جدول ۲۹ بررسی کیفیت زندگی کل افراد دارای کم توانی بر حسب دسترسی به تسهیلات و امکانات موجود در جامعه ۹۳
جدول ۳۰ بررسی کیفیت زندگی کل افراد دارای کم توانی بر حسب درآمد افراد ۹۴
جدول ۳۱ بررسی کیفیت زندگی کل افراد دارای کم توانی بر حسب سطح تحصیلات ۹۴
جدول ۳۲ بررسی کیفیت زندگی کل افراد دارای کم توانی بر حسب وضعیت اشتغال ۹۴
جدول ۳۳ بررسی کیفیت زندگی کل افراد دارای کم توانی بر حسب دارا بودن بیمه دولتی ۹۴
جدول ۳۴ بررسی کیفیت زندگی کل افراد دارای کم توانی بر حسب دسترسی به وسایل کمکی ۹۵
جدول ۳۵ بررسی همبستگی متغیر کیفیت زندگی کل با سن افراد دارای کم توانی ۹۵
فهرست شکل‌ها
نمودار ۱ نمودار مدل ادراکی کیفیت زندگی فرانس ۵۲
نمودار ۲ نمودار کیفیت زندگی (مدل ران) ۵۳
نمودار ۳ مدل کیفیت زندگی بهداشت جهانی ۵۵
فصل اول: کلیات پژوهش
مقدمه
بیان مسئله
انگیزه پژوهشگر
هدف پژوهش
اهمیت وضرورت پژوهش
فایده پژوهش
مقدمه
در سراسر جهان ودر تمام سطوح اجتماع افراد دارای کم توانی وجود دارند. تعداد این افراد در جهان بسیاراست واین تعدادپیوسته رو به افزایش می‌باشد علل بوجود آورنده کم توانی و پیامد‌های ناشی از آن در جهان یکسان نمی‌باشد. تفاوت در پیامد‌ها ناشی از اوضاع واحوال گوناگون اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی جوامع ونیزتسهیلاتی است که دولت ها به رفاه شهروندان خود اختصاص می‌دهند. در عرصه کم توانی شرایط متعدد وخاصی وجود دارد که وضعیت زندگی افراد ناتوان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. جهل، غفلت، خرافات وترس ازجمله عوامل اجتماعی هستند که در طی تاریخ کم توانی باعث در انزوا قرار گرفتن افراد ناتوان وبه تاخیر انداختن رشد توانایی‌های آنها شده است. مطالعات تاریخی حاکی از تلاش‌های مستمر افراد دارای کم توانی برای دستیابی به حقوق و فرصت‌های برابر با دیگران است.
پایان نامه - مقاله - پروژه
کم توانی شرایطی است که در توانایی فرد برای انجام کار‌های روزانه وانطباق وی برای داشتن یک زندگی عادی و مستقل در بعد شخصی ویا اجتماعی اختلال ایجاد می‌شود بعبارت دیگرکم توانی مرتبط با محرومیت‌هایی است که فرد بعنوان نتیجه اختلالات و کم توانی‌های خود تجربه می‌کند واین امر باعث می‌شود فرد دارای کم توانی نتواند نقش‌های خود را بسته به سن ویا جنس که در شرایط اجتماعی وفرهنگی طبیعی در نظر گرفته می‌شود انجام دهد. اما درک، توضیح وتبیین این امر ارتباط تنگاتنگ با الگو‌های مفهومی دارد که آن را به اشکال گوناگون توجیه می‌کند، به عنوان مثال دیدگاه‌های پزشکی، اجتماعی، حقوقی و… هر یک توجیهات متفاوتی از کم توانی ارائه می‌کنند. اگر در دیدگاه پزشکی تمرکز بر فرد دارای کم توانی وتوانایی‌های وی می‌باشد، در دیدگاه اجتماعی کم توانی تابعی از ارتباط میان فرد دارای کم توانی ومحیط است و هنگامی اتفاق می‌افتد که این افراد با موانع فرهنگی و اجتماعی مواجه می‌شوند که مانع از برخورداری آنها از سیستم‌های مختلف جامعه که برای دیگر افراد قابل دسترسی است، می‌شود. اگر این واقعیت را بپذیریم که همه افراد بشر آزاد و برابر آفریده می‌شوند، پس باید به این حقیقت نیز اذعان نماییم که همه انسانها می‌باید از منزلت، کرامت و حقوق برابر خوردار باشند. بنابراین هر نوع محرومیت از حقوق انسانی و شهروندی بر مبنای نژاد، رنگ، جنسیت ویا کم توانی تبعیض قلمداد می‌شود، در شرایطی که چارچوب حقوق بین الملل زندگی افراد را در هر نقطه از جهان تغییر داده افراد دارای کم توانی نیز باید بتواننداز تمامی حقوق انسانی برابر با دیگران بهره مند شوند. علیرغم نادیده گرفته شدن تاریخی این افراد، نگاه به آنان می‌باید مورد تجدید نظر جدی قرار گیرد بر اساس حقوق بین الملل و قانون اساسی کشورباید تمام افراد دارای کم توانی بادیده احترام نگریسته شوند و به آنان فرصت برابر برای داشتن یک زندگی عادی داده شود. لذا کم توانی نباید به عنوان عامل عقب ماندگی فرد از جریان عادی زندگی تلقی گردد.
افراد دارای کم توانی اقلیتی بزرگ را در تمامی جوامع تشکیل می‌دهند، هرچند که آنان در کشور‌های پیشرفته و توسعه یافته شرایطی متفاوت از کشورهای در حال توسعه ویا کمتر توسعه یافته دارند لیکن همه در یک تجربه مشترکند و آن تبعیض است. براساس آمار‌های منتشره از سوی سازمان ملل درسند آخرین میثاق جهانی افراد دارای کم توانی در سال ۲۰۰۶، ۶۵ میلیون نفر با کم توانی درسراسر جهان زندگی می‌کنندکه با در نظر گرفتن خانواده‌های آنان حدود دو میلیارد انسان بنوعی با موضوعات مربوط به کم توانی درگیر می‌باشند که این امر خود نشان از لزوم توجه ویژه به شرایط این افراد می‌باشد. در مناطق مختلف ودر هر کشوری از جهان بخصوص در کشور‌های در حال توسعه افراد دارای کم توانی در حاشیه زندگی می‌کنند اغلب آنها از تجربه‌های اساسی زندگی از جمله دستیابی به اموری چون مدرسه رفتن، بدست آوردن شغل، داشتن مسکن مناسب، ازدواج، گذران اوقات فراقت، دسترسی به تسهیلات عمومی، حمل ونقل وحتی سیستم‌های اطلاع رسانی محرومند.
در حدود ۲۰ درصد از فقیر‌ترین افراد جهان دارای کم توانی هستند.
بیش از ۸۵ درصداز افراد دارای کم توانی با فقر زندگی می‌کنند.
بیش از ۵۰ درصد از کم توانی‌هایی که قابل پیشگیری هستند، مستقیماً با فقر ارتباط دارند. این موضوع مخصوصاً در مورد کم توانی‌های ناشی از سوء تغذیه بویژه تغذیه دوران بارداری و بیماری‌های عفونی صدق می‌کند.
در حدود ۹۸ درصد از بچه‌های دارای کم توانی در کشور‌های در حال توسعه به مدرسه نمی‌روند.
در حدود ۳۰ درصد از بچه‌های خیابانی جهان دارای کم توانی هستند.
میزان سواد برای افراد بزرگسال دارای کم توانی کمتر از ۳ درصد است ودر برخی کشور‌ها این آمار برای زنان دارای کم توانی کمتر از ۱ درصد می‌باشد.
سطح مرگ ومیر در کودکان دارای کم توانی بالغ بر ۸۱ درصد می‌باشد با اینکه مرگ ومیر در میان کودکان زیر پنج سال به طور کل به زیر ۲۰ درصد کاهش یافته است در برخی موارد بنظر می‌رسد که کودکان دارای کم توانی از جامعه حذف شده اند.
زنان دارای کم توانی احتمالا ۲ یا ۳ برابر بیشتر از زنانی که دارای کم توانی نیستند، قربانی مسایل فیزیکی وسوء استفاده‌های جنسی می‌شوند. تقریباً ۲۰ میلیون زن هر ساله به دلیل عوارض دوران بارداری یا هنگام زایمان دچار کم توانی می‌شوند(۲۰۰۶, UN).
میان فقر و کم توانی همبستگی وجود دارد، در حالی که افراد فقیر ممکن است در طول زندگیشان دچار کم توانی گردند، کم توانی نیز می‌تواند به فقر منتهی گردد. این افراد معمولاً با تبعیض ومسائل حاشیه نشینی مواجه اند. تبعیض دارای یک پیامد مشخص نیست بلکه بیانگرمحرومیت از سلسله ی بهم پیوسته‌ای از موقعیت هاست که سرنوشت افراد مورد تبعیض را دگرگون میکند. کودک دارای کم توانی که امکان رفتن به مدرسه را پیدا نمی‌کند از دستیابی به درآمد وداشتن شغل پایدار محروم می‌ماند. عدم استقلال مادی موجب وابستگی وی به اطرافیان می‌گردد. زمانی که فرد دارای کم توانی امکان استفاده از تسهیلات عمومی جامعه را نداشته باشد از تعامل با دیگران محروم می‌گردد وعدم دسترسی به منابع جامعه موجب طرد و انزوای فرد دارای کم توانی را فراهم می‌سازد. انباشتگی محرومیت‌ها برای اغلب این افراد بگونه‌ای است که هیچ پله‌ای برای صعود به پله بعدی وجود ندارد. محرومیت آنان نه ناشی از محدودیت در عملکرد این افراد بلکه بدلیل اختلال در سیستم ها وساختار‌ جوامعی است که امکانات موجود درآن برای همه طراحی نشده است. لذا در ادبیات نوین، کم توانی امری است نسبی، که نه ناشی از مشکلات فردی بلکه محصول شرایط جامعه می‌باشد. در واقع زمانی که شرایط جامعه بگونه‌ای باشد که تسهیلات وامکانات ونیزفرصت‌های برابر برای تمامی مردم فراهم نباشد ممکن است که هر فردی به نحوی در معرض عقب ماندگی اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و… قرار گیرد. در این شرایط وضعیت زنان دارای کم توانی بخصوص در کشور‌های در حال توسعه بسیار وخیم‌تر است اغلب آنان با تبعیضی سه گانه مواجه اند: زن بودن، ناتوان بودن و زندگی در یک کشور کمتر توسعه یافته.
بیان مسئله
از ابتدای خلقت، بشر در فراز و نشیب زندگی همواره با حوادث و اتفاقات ناشناخته روبرو بوده است. سیل، زلزله، جنگ‌های خانمان سوز، بیماری‌های لاعلاج، فقر، شیوع فحشاء، مواد مخدر ،حوادث و اتفاقات ناشی از کار، تصادفات و… همه از عواملی هستند که سلامت انسان را تهدید نموده و همه ساله گروهی از انسان‌ها را دچار کم توانی می‌سازند.
ازنظر سازمان جهانی بهداشت، کم توانی عبارت است از هرگونه محدودیت یا فقدان توانایی انجام فعالیتهای معمولی ومتعارف که از یک نقص نشات می‌گیرد (سازمان بهداشت جهانی، ۲۰۰۸).
فرد دارای کم توانی کسی است که بخشی از توانایی‌های فیزیکی، جسمی، اجتماعی، حرفه ای، ذهنی و روانی خود را از دست داده یا اصلاً بدست نیاورده است. بنابراین باید سعی شود توانایی‌های او تا حد ممکن افزایش یابد. (نودهی، ۱۳۸۵: ۲۸).
کم توانی بیماری نیست و معمولاً تا پایان عمر با فرد باقی می‌ماند، میزان مرگ و میر و بیماری در بین افراد دارای کم توانی به مراتب بیشتر می باشد. افراد دارای کم توانی غالباً به خدمات و فرصت‌هایی که در اختیار سایر افراد جامعه قرار داده می‌شود دسترسی ندارند. آنان اغلب از تصدی هر گونه شغل مهم و کلیدی در جامعه کنار گذاشته می‌شوند، عدم حضور در امور جامعه منجر به این می‌شود که نیاز‌های آنان در ورطه فراموشی قرار گیرد. کم توانی در اثر تعامل دوسری عوامل حاصل می‌شود، ویژگی‌های فردی که دارای کم توانی است و ویژگی‌های محیطی که ایجاد کننده محرومیت می‌باشد. احساساتی نظیر بی ارزش بودن، سردرگمی، مشکلات برقراری ارتباط اجتماعی، نداشتن آموزش، شغل و درآمد، زندگی منزوی و سایر تبعیضات اجتماعی، محرومیت‌هایی هستند که فرد دارای کم توانی آن‌ها را تجربه می‌کند. این پیامد‌ها بستگی مستقیم با شرایط محیطی، امکانات و منابع اجتماعی و مقررات تبعیضی در جوامع دارد. هر چند این تبعیضات بر اساس شرایط اجتماعی و کلیشه‌های منفی نسبت به افراد دارای کم توانی وجود دارد اما زنان بار این تبعیضات را بیشتر بر دوش می‌کشند.
در سرشماری نفوس ایران در سال۱۳۶۰ افراد نابینا، ناشنوا، قطع اندام ها، تغییر شکل اندام‌ها وفلج کامل به عنوان فرد ناتوان ودارای کم توانی سرشماری شده اند و افراد فاقد این شرایط از سرشماری خارج بوده ا ند.
در سرشماری ۱۳۷۵ با محور قراردادن خانوار از ۱۲۳۹۸۲۳۵ خانوار کشور نزدیک به ۴۷۹۵۹۰ خانوار دارای فرد دارای کم توانی سرشماری شده اند. بدین ترتیب نسبت خانوارهای دارای فرد دارای کم توانی به خانوارهای عادی ۹/۳ درصد بوده است. این نسبت در نقاط شهری ۴/۳ در صد در نقاط روستایی ۷/۴ در صد محاسبه شده است (محمدی، ۱۳۸۵: ۱۱).
بر اساس مطالعات انجام شده به منظور شناسایی اقشار نیازمند به خدمات بهزیستی، ۲/۶ درصد جمعیت ایران ۶۰ سال و بالاتر بوده اند و۵/۶ در هزار افراد بررسی شده مبتلا به ضعف وعدم کارکرد اندام‌ها و۷/۲ در هزار نیز مبتلا به فلج اندامها می‌باشند. در این بررسی مهمترین علت کم توانی، بیماریها با ۸ /۲۸، ضربه ۳/۲۶، و مشکلات مادر زادی ۷ /۲۱ درصد گزارش شده است (جغتایی، ۱۳۷۷: ۱۳).
سازمان بهداشت جهانی(WHO) معتقد است: تقریباً ۱۰درصد از جمعیت جهان با کم توانی زندگی می‌کنند که بزرگترین گروه اقلیت جهان هستند به دلیل رشد جمعیت جهان، پیشرفت‌های پزشکی و فرایند سالمندی تعداد افراد دارای کم توانی در حال افزایش است، شمار جهانی افراد دارای کم توانی بیش از ۶۵۰ میلیون نفر است که با خانواده‌هایشان رقمی معادل ۲ میلیارد نفر را در بر می‌گیرد که بنوعی درگیر مسئله کم توانی هستند ( ۲۰۰۶ , UN ).
در ایران بر اساس سرشماری نفوس و مسکن کل کشوردرسال ۱۳۸۵ ازجمعیت ۷۰۴۹۵۷۸۲ نفری کشور با در نظر گرفتن نرخ شیوع کم توانی به میزان ۳۸/۴ تعداد ۳۰۸۷۷۱۵ نفر دارای کم توانی در کشور وجود دارد که ازاین تعداد ۲/۲۴ درصد یعنی معادل ۷۴۷۱۳۲ نفر تحت پوشش سازمان بهزیستی قرار دارند که ۳۶ درصد یعنی۹۶۸,۲۶۸نفر را زنان و۶۴درصد یعنی ۱۶۴,۴۷۸ نفر را مردان تشکیل می‌دهند توجه به آمارها نشان دهنده این واقعیت است که افراد دارای کم توانی بخش عظیمی از جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند و لذا نمی توان نسبت به مسائل ومشکلات ونیز حقوق آنان بی اعتنا بود. کم توانی و نقص برای زنان در مقایسه با مردان مشکلات بیشتری ایجاد می‌کند و پیامد‌های آن برای زنان بسیار جدی و قابل تعمق است. در بسیاری از کشور ها، بخصوص کشور‌های در حال توسعه محرومیت‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی زنان را از دسترسی به خدماتی مانند: مراقبت‌های بهداشتی، آموزش و پرورش، حرفه آموزی و اشتغال باز می‌دارد و بنابراین در چنین کشور‌هایی زنان دارای کم توانی تقریباً هیچ گونه امکاناتی برای غلبه بر مشکلات خود ندارند، شرکت در فعالیت‌های اجتماعی و فرصت‌های تحصیلی برای دختران و زنان دارای کم توانی بسیار اندک است. احتمال دریافت حرفه آموزی و اشتغال برایشان محدود می‌باشد. زنان دارای کم توانی بشدت در معرض خشونت‌های جسمی، جنسی و روانی قرار می‌گیرند. دختران و زنان دارای کم توانی بیشتر گرفتار فقر می‌باشند، مشارکت آنان در تصمیم گیری‌ها نیز بطور کلی بسیار ناچیز است. در بسیاری از کشور‌ها زنان در صورت ناتوان شدن از سوی شوهرانشان رها شده و از زندگی در کنار فرزندانشان محروم می‌شوند. تحقیقیات در زمینه کم توانی معمولاً نسبت به تفاوت‌های جنسیتی بی تفاوت بوده است (وایت، ۱۹۷۷: ۲۳). لذا در بررسی مسائل مربوط به کم توانی، نیاز‌ها وتجربیات زنانه در نظر گرفته نشده است.
در طی چند دهه گذشته سلامت بعنوان یک حق بشری و هدف اجتماعی در جهان شناخته شده است که باید در دسترس همه انسان‌ها قرار گیرد، اخیراً مفهوم وسیع تری از سلامت بوجود آمده وآن کیفیت زندگی است. برخی کیفیت زندگی را با مفاهیمی چون رضایت مندی از زندگی، خشنودی، آسایش خاطرو حتی زندگی خوب بکار می‌برند (فرانس ۱۹۹۲: ۲۳ ) سازمان بهداشت جهانی کیفیت زندگی را ادراک فرد از موقعیتش در زندگی و در متن فرهنگ و نظام‌های ارزشی که در آن زندگی می‌کند و در ارتباط با هدف، انتظارات و ارتباطات و نیاز هایش می‌داند. بطور کلی کیفیت زندگی دارای ابعاد مختلف فیزیکی، روانی واجتماعی است که پهنه وسیعی از زندگی فرد را در بر می‌گیرد. کیفیت زندگی درک منحصربه فرد هر شخص است در مورد اینکه آیا زندگی او با وجود ارتباطاتی که با دوستان، آشنایان و اجتماعش داردبرایش رضایت بخش و قابل قبول است یا نه؟ (پارک و پارک، ۱۳۷۶). یکی از جامع‌ترین و کامل‌ترین تعاریف کیفیت زندگی به وسیله پروفسور هور نکوئیست(۱۹۸۵) ارائه گشته است وی کیفیت زندگی را بر اساس مطالعات خود و یافته‌های سایرین بعنوان نیاز بیان شده و رضایت عملی در یک تعداد از ابعاد اصلی زندگی با تمرکز خاص بر احساس خوب بودن تعریف می کند به عقیده وی اندازه گیری کیفیت زندگی به وسیله بررسی ابعاد ۵ گانه زیر از زندگی افراد امکان پذیر است.
قلمرو فیزیکی شامل سلامت بدن و فشار ناشی از بیماری خاص
قلمرو روانی و عاطفی شامل احساس رضایت از زندگی، احساس خوب بودن و عملکرد فکری و عقلانی و اعتقادات
قلمرو اجتماعی شامل تماس اجتماعی و ارتباط مناسب بادیگران بطورعموم وباخانواده وهمسربه طورویژه.
قلمرو رفتاری: فعالیتی شامل ظرفیت پذیرش مراقبت از خود و انجام کار و فعالیت و حرکت
قلمرو مادی، شامل وضعیت اقتصادی و مالی فرد و بطور کلی درک فرد ازرضایت مندی در زندگی (زارعی، ۱۳۸۷: ۲۳).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:01:00 ق.ظ ]




ماهیت افشاگر رفتارهای تبدیل­خواه در دوران مدرسه: انگشت­نما بودن

 

 

 

کد ۶۱۰: بازنماییِ سرشت دخترانه­ی تبدیل­خواه در دوران تحصیل: ایجاد تصویر همجنس­گرا
مشارکت­کننده­ شماره­ ۵:
«همیشه فکر می­کردم که من منحرف جنسی هستم. چون همین دوستم هم که باهاش رابطه داشتم بهم گفته بود که تو همجنس­گرا هستی. منم همیشه فکر می­کردم که یه همجنس­بازم».
کد ۶۲۰: بازنماییِ سرشت پسرانه­ی تبدیل­خواه در دوران تحصیل: ایجاد تصویر همجنس­گرا
مشارکت­کننده­ شماره­ ۷:
«تو مدرسه هم بهم می­گفتند هم­جنس­باز».
مشارکت­کننده­ شماره­ ۹:
«تو دانشگاه چون همه فهمیده بودند که من دوست­دختر دارم، به حراست گزارش داده بودند و من سر این موضوع پرونده داشتم. چون اون­جا بهم گفته بودند که شما همجنس­گرا هستید».

 

 

  • بررسی و تحلیل تم و مقایسه­ دو گروه مبتنی بر سیطره­ی جنسیت (۶۱۰ و ۶۲۰)

 

 

سرشت متفاوت از جنسیت هر دو گروه از تبدیل­خواهان در دوران تحصیل، برای آنان دردسرهایی به همراه دارد. از جمله­ این مسائل می­توان به انگ همجنس­گرایی به آنان اشاره کرد. از آن­جا که تبدیل­خواه جنسی به جنس مخالف خود گرایش دارد و این جنس مخالف را مبتنی بر سرشت دخترانه/ پسرانه­ی خود بازتعریف می­ کند که با جنسیت ظاهری او تطابق ندارد،‌ تصویری که در مدرسه از او شکل می­گیرد، یک همجنس­گرا است! توجه به این نکته ضروری است که از دوران پس از بلوغ این گرایش­های جنسی را می­توان در بیشتر کودکان مشاهده کرد اما در بسیاری از موارد، ‌امکان بروز چنین تمایلات جنسی­ای برای کودکان راضی از جنسیت وجود ندارد. حال آنکه، یک ترنسکشوال در میان انبوهی از همکلاسی­ها و هم­مدرسه­ای­ها و معلمین (برای MtF) از جنس مخالف قرار گرفته و در چنین وضعیتی، پنهان کردن تمایلات مذکور،‌ به مراتب دشوارتر است.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
کد ۶۱۱: «دخترک تنها» در مدرسه­ی پسرانه: تجربه­ طرد و انزوا به دلیل روحیات دخترانه در دوران مدرسه
مشارکت­کننده­ شماره­ ۱:
«دوران مدرسه به­خاطر متفاوت بودنم بچه­ها تمایلی نداشتند که من­رو تو جمع خودشون راه بدن و یا این­که همش مسخرم می­کردند، حتی اگه راه می­دادنم من معذب بودم و زیاد باهاشون راحت نبودم. تو دوران دانشجویی فقط درس می­خوندم. همش سالن مطالعه و در حال درس خوندن بودم».
مشارکت­کننده­ شماره­ ۳:
«در مدرسه هیچ دوست پسری نداشتم با دخترها هم دوست نبودم. بسیار منزوی بودم».
مشارکت­کننده­ شماره­ ۶:
«دوران مدرسه خیلی خوب نبود. دوران ابتدایی که تو تنهایی مطلق گذشت البته نه اینکه کسی نخواد با من دوست نشه نه. من خودم فراری بودم. تقریبن یه بچه­ی غیراجتماعی بودم که وضعیت تحصیلم هم چندان تعریفی نداشت. من بیشتر ترجیح می­دادم که با دوستِ خیالیم بازی کنم. یه دوست خیالی داشتم که باهاش حرف می­زدم. باهاش خاله­بازی می­کردم».
کد ۶۲۱: «پسربچه­­ی فعال» در مدرسه­ی دخترانه: تجربیات شیرین شیطنت­های پسرانه در دوران مدرسه
مشارکت­کننده­ شماره­ ۱۰:
«تو دوران دبیرستان کلن من جزو اراذل بودم. دوستانی هم که داشتم همه یکی یه جین دوست­پسر داشتند».
مشارکت­کننده­ شماره­ ۹:
«تو مدرسه هم که همه شرگیریام پسرونه بود».
مشارکت­کننده­ شماره­ ۱۱:
«من تو مدرسه مشکل حادی نداشتم. فقط اینکه مسئولین مدرسه همیشه از دست من شاکی بودند. فقط از شیطنت­هام شاکی بودند. مثلا هر وقت مامانم میومد مدرسه بهش می­گفتند که چرا هیچ­وقت آروم و قرار نداره. یه جا بند نمی­شه. من سر هیچ کلاسی آرامش نداشتم. همیشه هم ته کلاس می­­نشستم. هر معلمی که من­رو می­دید می­گفت بیا جلو بنشین که جلوی چشمم باشی».

 

 

  • بررسی و تحلیل تم و مقایسه­ دو گروه مبتنی بر سیطره­ی جنسیت (۶۱۱ و ۶۲۱)

 

 

آنچه در توضیح تم فرعی پیش ذکر شد، از منظر تاثیر بودن در محیط جنس مخالف تاثیری متفاوت دارد: دخترسرشت همچون دخترکی تنها در میان پسربچه­ها روزگاری سخت را می­گذارند. از یکسو در معرض طمع جنسی آنان قرار دارد (که بدان پرداخته خواهد شد) و از سوی دیگر در جریان کنش متقابل با گروه همسالان، نوعی انزوا را تجربه می­ کند زیرا علاوه بر طرد از سوی همسالان، نوعی احساس هراس و عدم امنیت نسبت به آنان در تبدیل­خواهان گزارش شده است تا آن­جا که یکی از مشارکت­کنندگان (شماره­ ۶) داشتن دوست خیالی در دروان مدرسه را به روابط واقعی ترجیح می­دهد:
«من بیشتر ترجیح می­دادم که با دوستِ خیالیم بازی کنم. یه دوست خیالی داشتم که باهاش حرف می­زدم. باهاش خاله­بازی می­کردم».
برخلاف تبدیل­خواهان MtF، دختران پسرسرشت در مدرسه پسربچه­های فعالی بودند که نه تنها چنین انزوایی را مانند گروه دیگر تجربه نکردند بلکه از خاطرات شیرین خود در آن دوره به نیکی یاد می­ کنند! از مقایسه­ این دو گروه می­توان به ترجیح آشکار جنسیت مردانه پی برد. در اینجا نیز، آن­چنان که مشهود است،‌ عبور از هنجارهای شکل گرفته شده مبتنی بر جنسیت برای دختران به مراتب با دشواری کمتری همراه است زیرا آنان با الگوی جنس برتر رفتار می­ کنند.
کد ۶۱۲: جذابیت رفتارها و ظاهر زنانه: شکل­ گیری دخترانگیِ شبیه­سازی شده
مشارکت­کننده­ شماره­ ۴:
«تو دوران مدرسه بیشتر وقت من توی مدرسه بود و اون­جا هم همش قاطیه پسرا بودیم. دیگه از دخترها خبری نبود. خیلی تنها شده بودم. همش تو خودم بودم اصلا با پسرها قاطی نمی­شدم. رفتارهامم خاصتر شده بود. مثلا همش به زن­ها توجه می­کردم که چه­کار می­ کنند،‌ من هم کارهای اونارو تقلید می­کردم. وقتی می­دیدم که زن­ها ابروهاشون­رو بر می­دارن من هم با قیچی ابروهامو قیچی می­کردم».
مشارکت­کننده­ شماره­ ۵:
«دوران راهنمایی اوضاع یه کم فرق کرد چون دیگه اون حس­های دخترونه­م داشت خودش­رو نشون می­داد. دوست داشتم آرایش بکنم. خیلی خط چشم دوست داشتم. همش وسایل آرایش مادرم­رو کِش می­رفتم. ابروهام­رو تمیز می­کردم. سال سوم راهنمایی که بودم دیگه کارم شده بود آرایش کردن».
مشارکت­کننده­ شماره­ ۲:
«من همیشه آرایش داشتم و به خاطر آرایشم چندین بار از مدرسه اخراج شده بودم. حالت حرف زدنم دخترانه بود. خیلی از بچه­ها بهم میگفتند که تو اواخواهری. ابروهامو تمیز می­کردم. این کارها خیلی به من آرامش می­داد. دوست داشتم قیافه­ام زنانه باشد. از قیافه مردانه خودم بدم میومد. از ریش و سیبیل متنفر بودم. هیچ­وقت نمی­گذاشتم بلند شه».
کد ۶۲۲: جذابیت رفتارها و ظاهر پسرانه: شکل­ گیری پسرانگیِ شبیه­سازی شده
مشارکت­کننده­ شماره­ ۱۰:
«تو راهنمایی همش دنبال شرارت بودم. همش می­خواستم به­زور با این کارم ثابت کنم که با دخترها فرق می­کنم چون دوران بلوغمم بود. شاید اگر از اول جنسیتم این بود یه آدم آروم می­شدم که شلوار پارچه­ای می­پوشند و خیلی ساده می­گردن. ولی تو مدرسه واسه اینکه ثابت کنم اینجوریم شلوار شش جیب و یه لباسایی در حد چی بگم. هر روز هم به­خاطر پوششم دفتر بودم».
مشارکت­کننده­ شماره­ ۷:
«مدرسه که می­رفتم، از مدرسه که بیرون میومدم،‌ مانتوم­رو درمیاوردم می­گذاشتم تو کیفم. همیشه هم مقنعه­ام از سرم افتاده بود».

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:00:00 ق.ظ ]