کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو



 



مجموع مربعات

 

درجه آزادی

 

میانگین مربعات

 

آماره F

 

سطح معنی‌داری

 

 

 

رگرسیون

 

۲۶۳/۱۷۵

 

۱

 

۲۶۳/۱۷۵

 

۹۲۵/۶۰۳

 

۰۰۰/۰

 

 

 

خطا

 

۸۵۹/۱۱۰

 

۳۸۲

 

۲۹۰/۰

 

 

 

مجموع

 

۱۲۲/۲۸۶

 

۳۸۳

 

 

 

 

 

فرضیه سیزدهم: استمرار تعهد بر مفهوم بازخرید، تأثیر مثبت و معناداری دارد.
برای آزمون این فرضیه، با بهره گرفتن از رگرسیون خطی ساده، بررسی می‌کنیم که آیا ضریب رگرسیونی میان متغیر مستقل استمرار تعهد و متغیر وابسته بازخرید مثبت است یا خیر.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
آزمون دوربین واتسون
برای انجام رگرسیون باید همواره خطاها مستقل باشند، به‌منظور بررسی استقلال خطاها از آماره دوربین واتسون استفاده می‌کنیم و فرضیات زیر مورد آزمون قرار می‌گیرد:
فرض  : خطاها مستقل نیستند.
فرض  : خطاها مستقل هستند.
اگر مقدار آماره دوربین واتسون بین ۵/۱ تا ۵/۲ باشد فرض  پذیرفته می‌شود و نتیجه می‌گیریم خطاها مستقل هستند.
در مدل کلی مقدار آماره دوربین واتسون ۰۵۱/۲ است، چون مقدار این آماره بین ۵/۱ تا ۵/۲ می‌باشد نتیجه می‌گیریم که میان خطاها استقلال وجود دارد و می‌توانیم از رگرسیون استفاده کنیم.
معادله ساختاری
مدل رگرسیونی به‌صورت زیر می‌باشد:
اگر متغیر مستقل استمرار تعهد را با  و متغیر بازخرید را با  نمایش دهیم، مدل رگرسیونی زیر را داریم:
(‏۴‑۲۵)
به‌طوری‌که  نشان‌دهنده عرض از مبدأ و  نشان‌دهنده ضریب رگرسیونی میان متغیر مستقل استمرار تعهد و متغیر وابسته بازخرید است. در صورتی می‌توان ادعا کرد که متغیر استمرار تعهد تأثیر مثبت و معناداری بر بازخرید دارند که ضریب رگرسیونی مثبت باشد؛ بنابراین باید آزمون فرض زیر را انجام داده و فرض صفر و فرض مقابل را به‌صورت زیر تعریف می‌کنیم:
فرض  : استمرار تعهد بر مفهوم بازخرید، تأثیر مثبت و معناداری ندارد. (  )
فرض  : استمرار تعهد بر مفهوم بازخرید، تأثیر مثبت و معناداری دارد. (  )
اگر سطح معنی‌داری از ۰۵/۰ کمتر باشد، فرض  رد می‌شود و  پذیرفته می‌شود.
در جدول (۴-۳۲) مشاهده می‌کنیم مقدار ضریب رگرسیونی میان متغیر استمرار تعهد و بازخرید ۸۵۳/۰ و سطح معنی‌داری ۰۰۰/۰ است که از ۰۵/۰ کمتر است، بنابراین با توجه به سطح معنی‌داری و مثبت بودن ضریب رگرسیونی نتیجه می‌گیریم فرض  ازنظر آماری تأیید شده و فرضیه سیزدهم پذیرفته می‌شود و با اطمینان ۹۵ درصد استمرار تعهد تأثیر مثبت و معناداری بر بازخرید دارد.
جدول ‏۴‑۳۲: جدول ضرایب رگرسیونی فرضیه سیزدهم

 

 

 

 

ضرایب

 

مقدار آماره آزمون T

 

سطح معنی‌داری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-08-05] [ 07:06:00 ق.ظ ]




این که تربیت حق کودک و سهل‌انگاری درباره‌ی آن مسئولیت‌آور است امری مسلم و حتمی است و روایات اسلامی در این زمینه سخن بسیاری گفته‌اند. از آن جمله پیامبر اکرمe در مورد تربیت فرزند فرمودند:
« أَعینوا أَولادکُم عَلَی البرِّ مَن شاءَ إِستَخرَجَ العُقُوقُ مِن وَلدِه. [۱۳۲]فرزندان خود را در امور خوب کمک کنید زیرا هر که بخواهد می‌تواند از عاق شدن فرزند خود جلوگیری می‌کند.»
از دید اسلام کودک ملک خدا و از آن اوست، امانتی است به دست دولت، جامعه، مردم، والدین و خودش که حق اولویت در تربیت، با زمینه‌ی جهت‌دهی مثبت به عهده‌ی والدین و بعدها برعهده‌ی خودش می‌باشد. دولت و جامعه در طریق تکامل او
هیچ بخشش و تفضلی پدری به فرزندش بهتر از ادب و تربیت کردن او نیست.»
هر کودکی باید تربیت شود و با انضباط بار آید و خودش را با آن چه رسوم جامعه است تطبیق دهد تا رفتارش برای دیگران قابل قبول باشد. کودک باید بفهمد که هر چه می‌خواهد، ممکن است نتواند به دست آورد.کودک باید معنی کلمه‌ی «نه» را بفهمد. باید آن چه را به او گفته می‌شود، اطاعت کند. او باید بفهمد اگر کاری را که نباید انجام دهد، انجام داد، عواقب و نتایج تلخی دارد. کودک باید بداند اموال دیگران از آن دیگران است، و به اشیا و اموال چشم طمع ندوزد و به مالکیت دیگران احترام بگذارد.[۱۴۲]
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
باید دانست هرچند تنبیه و تهدید به عنوان عامل بازدارنده ممکن است کودک را از ارتکاب کارهای زشت باز دارد، ولی به طور معمول انگیزه‌های درونی او را تغییر نمی‌دهد و به اصلاح تغییر در رفتار نمی‌انجامد برای نمونه کودکی که از ترس تنبیه پدر و مادر دست به کاری نمی‌زند ممکن است آن کار را در نهان انجام دهد. افزون بر آن ممکن است کودک به دلیل ترس از تنبیه دست به کار خلاف نزند ولی به انجام رفتار مطلوب نیز تحریک نشود. شاید کودک از راه مجازات یاد بگیرد که پرخاش‌گری خود را کنترل کند ولی دوستانه رفتار کردن را با مجازات یاد نمی‌گیرد. به همین دلیل، ریشه‌های رفتار نامطلوب در او باقی می‌ماند و راه درست رفتار کردن را نمی‌آموزد. [۱۴۳]
در مقابل، نقش تشویق چنین نیست. تشویق، رغبت‌های درونی را بر می‌انگیزد و با تقویت روحیه‌ی کودک، رفتار مطلوب در او می‌آفریند. از این‌رو تشویق بیشتر از تنبیه در اصطلاح درون مؤثر می‌افتد.
بنابراین تا آن‌جا که ممکن است باید از روش تشویق و تکریم شخصیت بهره‌برداری کرد نه تنبیه. بسیاری از آیات قرآن کریم نیز اشاره دارد که خداوند همواره عامل تشویق و پاداش را به کار می‌برد و تنها در صورت سرپیچی بندگان از فرمان الهی از تهدید و تنبیه استفاده می‌کند. خداوند آن‌جا که وظیفه‌ی پیامبران الهی را بیان می‌کند بشیر و مبشر بودن را بر، انذاز و منذر بودن مقدم می‌آورد. [۱۴۴]مانند: فَقَدْ جَاءکُم بَشِیرٌ وَنَذِیرٌ. [۱۴۵] پس آن رسول بشارت ده و بیم‌آور به سوی شما آمد.
وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِیرًا. [۱۴۶] و ما تو را نفرستادیم مگر برای آن که بشارت دهی و از عذاب ما بترسانی.
تربیت در نظر بیشتر والدین چیزی جز تنبیه نیست، ولی واژه‌ی تربیت در واقع به معنای تعلیم دادن یا پرورش شامل مجموعه‌ای از روش‌های مثبت و منفی است. وقتی والدین، کودکان خود را تربیت می‌کنند به آن‌ها آموزش می‌دهند والدین برای آن‌ها قالب‌های رفتاری می‌سازند تا آن‌چه را از آن‌ها انتظار دارند، ببینند. پیوسته به آن‌ها بگویند که انجام چه کاری درست است و در صورت لزوم به آن‌ها یادآور شوند که کدام عملشان شایسته نیست. [۱۴۷]
تربیت مؤثر آن است که وقتی فرزند نیم‌نگاهی به والدین اندازد تا مطمئن شود عملی که انجام می‌دهد درست است یا نه گفته شود: «درسته، خوبه». واکنش تربیتی در قبال کودکی که تازه راه افتاده و دارد به طرف پریز برق می‌رود، یک «نه» قاطع و محکم است وقتی در حال تلفن زدن، فرزند خردسال‌تان می‌خواهد مکالمه‌ی تلفنی را قطع کرده با والد صحبت کند تربیت صحیح آن است که به او توجه نشود. اما اگر خود طفل تصمیم گرفت منتظر تمام شدن تلفن او بماند، بهتر آن است که به او توجه گردد و نگاهی از سر لطف بر او انداخته شود. وقتی به کودک بزرگتری که روی موضوع خاصی پافشاری می‌کند، فهمانده می‌شود که قصد لجبازی دارد درست عمل شده است. گاهی هم برای آن که به کودک آموخته شود که رفتاری غلط و مخالف میل انجام می‌دهد، روش مفید آن است که اجازه داده شود پی‌آمدهای منفی آن را خودش تجربه کند. «بله‌ها» اغلب از «نه‌ها» مؤثرترند: زیرا یک پاسخ مثبت به کودک می‌فهماند که رفتارش مورد پسند والدین است. تربیت کودک وظیفه‌ای یک روزه نیست و انضباط با یک بار آموزش دادن حاصل نمی‌شود. [۱۴۸]
احساس عدم‌موفقیت در تربیت فرزند
همه‌ی افراد نسبت به رفتار خود با کودکانشان آگاهی نسبی دارند و به طور معمول این رفتار را به طور مستقیم یا ضمنی مورد ارزیابی قرار می‌دهند و از این ارزیابی احساس خشنودی یا ناخشنودی می‌نمایند.
چرا برخی از رابطه‌شان خشنود نیستند؟ به طور عمده در مشاوره‌ها دیده شده است که زیربنای بسیاری از مشکلات فرزندپروری مربوط به شناخت نداشتن پدر و مادر نسبت به رفتارهای طبیعی کودک و داشتن انتظاراتی کلیشه‌ای و ایده‌آل گرایانه نسبت به «فرزند خوب» یا «فرزند موفق» می‌باشد. [۱۴۹]
بیشتر پدران و مادران، فرزند خود را با دیگر کودکان پیرامون خود یا گاهی با هم‌کلاسی‌ها یا هم‌سالان آن‌ها در محیط‌های عمومی مقایسه کرده و گاهی بر این اصل اساسی چشم پوشیده‌اند که هیچ دو آدم یک‌نواخت روی کره‌ی زمین وجود ندارد و همه‌ی کودکان باهم تفاوت‌های
فردی دارند و هر کودکی ممکن است با مزاج و سرشت ویژه‌ی خود زاده شده و با برادر دوقلوی خود نیز از برخی لحاظ متفاوت و ناهمگون باشد. [۱۵۰]
افراد باید با هر بچه‌ای برخورد خاص و ویژه‌ای داشته باشند. هر یک از فرزندان انسانی است ویژه، با مشخصات به طور کامل جدا و متفاوت از برادرها و خواهرها یا هر کس دیگری که والدین بخواهند فرزند خود را با وی مقایسه کنند. احترام گذاشتن به ویژگی هر شخصی فقط به معنی فرق مایل شدن میان او و دیگران نیست، بلکه قبول این واقعیت است که مخلوقی است ویژه با توانایی‌های بالقوه نامحدود و می‌تواندبه هر هدفی که در زندگی آرزوی رسیدن به آن را دارد، نایل آید. این امر، به معنی احترام گذاشتن به کودک به عنوان انسانی است که در حال حاضر هم کامل است، انسانی که همواره از بهره‌وری‌های ویژه او آگاه هستند. وقتی با کودکی در تمام مراحل زندگی به گونه‌ای ویژه منحصر به فرد و احترام آمیز برخورد شود، این باور بر او غالب می‌شود که همان است که دیگران او را می‌بینند. بچه‌ای که آزاد گذاشته می‌شود خودش باشد، به نحوی که دوست دارد بازی کند، و به علت همسان نبودن با دیگران به باد انتقاد گرفته نمی‌شود، بچه‌ای که اجازه دارد تا آنجا که به حقوق دیگران لطمه‌ای وارد نمی‌شود از آزادی‌های خود استفاده کند، از عزت نفس و حرمت نفس بسیاری برخوردار خواهد شد.[۱۵۱]
افزون بر این اصل شیوه‌ی رفتارهای پدران و مادران نیز به دلیل همان تفاوت‌های فردی، یکی دیگر از دلایل تفاوت در کودکان نسبت به یکدیگر است و به طور حتم هیچ‌گاه دو مادر نسبت به رفتارهای فرزند خود به طور کامل مانند هم رفتار تشویق‌آمیز یا تنبیه را به کار نبرده و در نتیجه هیچ‌گاه دو کودک در دو محیط متفاوت و با دو مادر متفاوت، رفتاری مشابه نخواهند آموخت. موضوع دیگر این که هیچ دو خانه‌ای مانند یکدیگر نیست و هیچ دو خانه‌ای وجود ندارد که روابط درون آن مشابه باشد. سپس روابط با کودکان در محیط‌های مختلف و در خانواده‌های متفاوت و توسط افراد مختلف در زیربنای سرشتی متفاوت می‌تواند مجموعه‌ای از علل تفاوت‌های فردی در کودکان باشد و انتظار رفتار مشابه و به طور کلی مقایسه‌ی مثل به مثل کودکان کاری عبث است. توجه نداشتن به پیوستار و منحنی نرمال یا طبیعی بودن نیز یکی دیگر از علل عمده در نگاه پدر و مادر به فرزند خویش است. به دلیل آگاهی نداشتن نسبت به طبیعی بودن بسیاری از حرکات و رفتارهای کودک و شتاب و درنگ‌های رشدی او این‌ها از سوی پدر و مادر نشانه‌ی غیرطبیعی بودن یا غیرعادی بودن دانسته می‌شود. [۱۵۲]
پدران و مادران اغلب فراموش می‌کنند که یکی از عمده‌ترین دلایل تشکیل خانواده و ازدواج آن‌ها برای ایفای نقش همسری و استفاده از نعمت‌های این ارتباط بوده است. پدران و مادران بسیاری هستند که تمام هم و غم خود را متوجه فرزندان نموده و از صبح تا شام نگران تربیت فرزند خود و مهیا کردن اسباب زندگی او بوده و در این کار نیز ناتوان مانده‌اند. خانواده‌هایی در تربیت فرزند خود به عنوان پدر و مادر موفق می‌شوند که پدر و مادر در نقش زن و شوهر نیز رابطه‌ی عاطفی صحیح و نرمالی داشته‌اند.
قهرهای طولانی، غیبت‌های مکرر پدر یا مادر، متارکه، طلاق، ازدواج مجدد و یا زمینه‌های روابط نامناسب یا نامشروع پدر یا مادر می‌تواند تأثیرات مخربی در فرزندان پدید آورده ادامه‌ی تحصیل و رشد اجتماعی یا اقتصادی یکی از پدر و یا مادر و ناموزون شدن روابط آن‌ها نیز می تواند رابطه‌ی زن و شوهر را از تعادل خارج نموده و موجب نتایج منفی شود. زن و شوهر باید توجه داشته باشند هنگامی که یکی از آن‌ها به موقعیت‌های بالاتر علمی یا اجتماعی و یا اقتصادی نایل شد لازم است همسر خویش را در نظر داشته باشد و شرایطی فراهم نماید تا او نیز به شکلی با موقعیت جدید منطبق شده یا راه رشد را برای او فراهم نماید. [۱۵۳]
پیامبر بزرگوار اسلام e در ارتباط با نحوه‌ی برخورد والدین و مربیان با کودکان و نوجوانان می‌فرمایند: «الولد سیّدُ سبع سنین و عبدٌ سبعُ سنین و وزیرٌ سبع سنین.[۱۵۴]
فرزند در هفت سال اول زندگی سرور و آقای خانواده است و محبت پذیر است، در هفت سال دوم حیات، بنده و تابع است «آموزش پذیر است» و در هفت سال سوم وزیر است (مشورت پذیر است).» بنابراین رفتار آمرانه با کودکان خردسال و برخوردهای جدی و خشن با آن‌ها خلاف ویژگی فطری ایشان است. از بهترین لحظات زندگی امام حسین و امام حسن علیهما السلام، ارتباط صمیمانه و بازی ایشان با پدر بزرگوار خود حضرت علیu وجد گرامی‌شان حضرت محمد e بوده است.[۱۵۵]
در اصطلاح رابطه‌ی پدر و مادر و کودک نیز اغلب از زبان کودک شنیده شده که آن‌ها نیاز به پدر و مادری دارند که زن و شوهر خوب و مهربان و فعالی باشند. دختران بی‌شماری احساس منفی خود را ناشی از رفتار نادرست پدر و مادر خود با یکدیگر عنوان نموده‌اند و پسران بسیاری یکی از دلایل مشکلات خود را ناشی از شیوه‌ی برخورد اشتباه پدر و مادر خود با یکدیگر قید کرده‌اند.
پس برای این که پدر و مادر موفق باشند لازم است نخست زن و شوهر موفقی باشند و برای آن که زن و شوهر موفقی شوند بهتر است انتظارات خود را از ازدواج و از همسر خود مورد ارزیابی قرار دهند و متوجه باشند که یکی از عمده‌ترین دلایل ناکامی در زندگی زناشویی، ضعف در واقع‌نگری و از طرفی انتظارات زیاد از خود یا همسر است. یعنی شیوه‌ی اندیشیدن دارای خطاهای اساسی بوده که زندگی به نسبت شیرین زناشویی را به کام همدیگر تلخ نموده و برای جبران آن، همه‌ی کوشش خود را برای کاهش این ناکامی به سمت تربیت فرزند و زیاده‌روی عصبی در این کار سوق می‌دهند و یا این که از آغاز به اشتباه همه‌ی هدف زندگی خود را تربیت فرزند قرار داده و همسرداری و بهره‌جویی از لذت‌های آن را نادیده می‌انگارند که این هر دو عامل بسیار مهمی در شکست و احساس تلخ‌کامی و زندگی به عنوان همسر یا پدر و مادر می‌شود.[۱۵۶]
پدر و مادر باید بدانند که آدم هستند و جایز الخطاء و با توجه به پیچیدگی وجود آدمی و دشواری راه تربیت هیچ‌کدام بری از خطا نیستند. حتی بزرگان تعلیم و تربیت نیز در تربیت فرزندان خویش گاه دشواری‌های زیادی داشتند و گاه دچار خطا یا لغزش‌های کوچک و بزرگ شده‌اند اما افزایش آگاهی و درست نمودن عملکرد می‌تواند به تدریج به میزان زیادی از اشتباهات کاسته و یا جبران نقص‌های قبلی را ممکن سازد.[۱۵۷]
دوست داشتنی‌ترین خانه‌ها و بناها آن خانه‌ای است که با ازدواج مطلوب آگاهانه و سرشار از مهر و عشق دو انسان هدفدار و مسئولیت‌پذیر آباد گردد و رونق یابد و روح زندگی و نشاط و نسیم‌جات و سعادت در آن وزیدن گیرد. [۱۵۸]
لازم است به این نکته توجه داشت که به جای حسرت و تأسف نسبت به گذشته یا احساس تردید و دودلی نسبت به آینده فقط به این موضوع توجه شود که هرگام آگاهانه باعث کاهش شماری از اشتباهات بسیاری است که در گذشته داشته‌اند و جبران اشکالات احتمالی است که در فرزند خود می‌بینند و مقایسه‌ی خود با دیگران و احساس عجز و ناتوانی و یا انتظار بالا و غیرمعقولانه داشتن از خود هیچ‌کدام چار‌ه‌ساز تربیت فرزند نبوده و فقط موجب ناکامی، بروز احساس گناه یا خشم و یا توجیه‌های غیرمنطقی و یا هر نوع احساس منفی نسبت به خود و دیگران می‌شود. [۱۵۹]
توجه به امانتداری نیز باعث می‌شود این احساس عدم‌موفقیت از بین برود. در واقع والدین نباید فراموش کنند که کودک، امانتی است از خدا در دستشان، پس از رسیدن به مرحله‌ی تمیز در دست خودش، و هم در دست اجتماع و مسؤولان دینی و دوستی والدین در برابر این امانت مسئولند و باید حساب پس بدهند مذهبی بار آوردن کودک و توجه دادن به صاحب و مالک اصلی خود و بنده خدا بار آوردن او یک وظیفه است. والدین در انجام این وظیفه نخست در پیشگاه خدا مسئولند و در درجه بعد مقابل کودک و اجتماع، مسئول هستند. فرزندان حق تربیت را از والدین طلبکارند و کم‌مایه‌گذاردن ادای این بدهی عقوبت خوبی رقم نمی‌زنند.[۱۶۰] پیامبر گرامی اسلامe در این باره فرمودند:
«الکلکم راعٍ و کلکم مسئولٌ عن رعیتِه، فالامیرٌُ علی الناسِ راع، و هو مسئولٌ عن رعیه، و الرجلُ راعٍ علی اهل بیته و هو مسئول عنهم، فالمرئه راعیه علی اهلِ بیتِ بعلها و ولده، و هی مسئوله عنهم، الافکلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته. [۱۶۱] هان ای مردم به هوش باشید که همه‌ی شما نگهبان هستید و همه در برابر کسانی که مسئولیت اداره و هدایت و تربیت آنان را به عهده گرفته‌اید مسئول هستید. امیر و پیشوای برگزیده جامعه نگهبان مردم است و در برابر آنان باید پاسخگو و نقدخواه و محاسبه‌پذیر باشد و احساس مسئولیت کند. هر دو پدر خانواده نگهبان خاندان خویش است و در برابر آنان مسئول است، وزن نگهبان خانواده‌ی شوهر و شریک زندگی خویش و فرزندان است و در برابر آنان مسئول می‌باشد. »
توصیه به والدین در امر تربیت مذهبی
غرض هشداری است به والدین که بر اثر بی‌توجهی، سهل‌انگاری، جهل و نادانی وضع و موقعیتی را برای کودکان پدید می‌آورند که آنان در آینده با دشواری‌هایی مواجه خواهند شد. به عنوان مثال برخی از والدین طفل را در دوران کودکی از تربیت دینی دور نگه می‌دارند بدان مقصود که این امر برای‌شان زود است و بعدها در سنین نوجوانی امکان اعمال نظر برای‌شان نخواهد بود و یا بعضی از والدین مسأله‌ای را وارونه و غلط به کودک القا می‌کنند بدان گمان که در آینده پس از بزرگ شدن کودک آن را اصلاح نمایند و اینان روزی به خود می‌آیند که کار از کار گذشته و در امر تربیت با صدها دشواری مواجه خواهند بود. امر تربیت با همه‌ی سادگی و آسانی به نظر کاری دشوار است از آن بابت که انسان موجود دشوار و پیچیده‌ای است و حدود اطلاعات افراد از انسان‌ها به نبست ناچیز است. مطالعه والدین در بازی کودک اندک است، اغلب انسان‌ها در رابطه با مسائل تربیتی دچار احساس غلوّند و گمان دارند که همه‌چیز را می‌دانند در حالی که چنین نیست. [۱۶۲]
والدین باید بدانند برای آمادگی بخشیدن به فرزند، کلید کار، دوست داشتن است و کلید دوست داشتن، صداقت است که صداقت عامل مهمی است در فرزند، برای پیشرفت او و برای کشیدن وی به سوی تربیت بسیار لازم است. کودک زمانی تربیت را می‌پذیرد که صداقت را در والدین ببیند، وقتی صداقت را پذیرفت، تعالیم را هم می‌پذیرد. [۱۶۳]
فصل سوم:
نقش اجتماع در تربیت مذهبی کودک
نقش اجتماع و رابطه‌ی آن با کودک
انسان در اصل موجودی است اجتماعی و جنبه‌ی اجتماعی رشد کودک پایه و اساس زندگی انسانی او را تشکیل می‌دهد.لازمه‌ی زندگی اجتماعی،آمادگی روانی،برخورداری از مهارت‌های اجتماعی،اعتماد به نفس و قدرت سازگاری اجتماعی است.بدون تردید از نظر اجتماع مهم‌ترین بعد شخصیت افراد،بعد اجتماعی شخصیت ایشان است. [۱۶۴]
کودک به طور تدریجی با دنیای خارج آشنا می‌شود و از آن تاثیر می‌گیرد به همان گونه که گیاه از آفتاب نور می‌گیرد. او آرام آرام با مردم، پدیده‌ها ، و اشیاء تماس بر قرار می‌کند، غم‌ها، شادی‌ها، رفتارها، ارزیابی‌ها، ذهن او را متوجه خویش می‌سازد و اورا به عمل می‌آورند.
آن چه را که طفل در اجتماع می‌بیند همانی است که باید انتظار داشت. او بدان‌ها خو می‌گیرد و عمل می‌کند. ریاکاری‌ها، زرق و برق‌ها، از مسائلی هستند که روح طفل با آن‌ها سازگار نیست و به سختی می‌تواند آن را تحمل کند. ولی نباید فراموش کرد که طفل به طور تدریجی به آن خو گرفته و عامل به آن می‌شود و در نتیجه موجبات سقوط و گمراهی او ناخودآگاه فراهم می‌آید.[۱۶۵]
به هر میزان که طفل زودتر به سن رشد برسد و زودتر خود را بشناسد امکان حفظ خود در برابر عوامل گمراه کننده‌ی اجتماع بیشتر خواهد بود، به همین نظر وظیفه مربی از یک دید هدایت طفل است به سوی اهداف مطلوب و از سوی دیگر بالا‌بردن سطح آگاهی اوست تا مربی ناگزیر نباشد درباره‌ی هر مسئله‌ای به او اخطار کند و یا برای انطباق سالم او با محیط همه گاه وقت‌گذاری کند.
کودک با جامعه و محیط زندگی خود نمی‌تواند جدا و بیگانه باشد، در بازی، در گردش و تفریحات، در کلاس درس و روابط اجتماعی، همه جابا محیط زندگی خود در تماس مستقیم است و به طور طبیعی مقرّرات و شرایط و اصول حاکم بر جامعه در فکر و دل و باورهای کودک اثر دارند. [۱۶۶]
مذهب عامل انس و الفت است، زمینه را برای انسان دوستی، همدردی، و استحکام‌بخشیدن به روابط فراهم می‌آورد. کودکان را از همان آغاز تحت ضابطه‌ای قرار می‌دهد که در آن نسبت به دیگران با دید عواطف انسانی بنگرد. مذهب عامل کنترل‌کننده برای فرد است که در اجتماع، خود را از ایذاء و شرارت‌ها دور نگه دارد، اذیت و آزارش به دیگران نرسد، مردم از دست و زبان و شرورش در امان باشند. در حب و بغض اجتماعی خدا را فراموش نکند.
اگر افراد باور داشته باشند که دین برای خانواده، اقتصاد، سیاست، آموزش وپروش، آداب حیات، تعیین برنامه‌ی حیات، تعیین برنامه حیات اجتماعی در عرصه ملی و بین المللی دستورات و تعالیمی دارد باید قبول کرد که تربیت دینی کودکان امری فوق العاده ضروری است و اگر والدین بدانند که فرزندانشان مسئول چه شکست‌ها، صدمه‌ها و عقوبت‌ها برای افراد جامعه می شوند در نزد خود و اجتماع از این همه بی‌تفاوتی و بی‌توجهی نسبت به سرنوشت افراد شرمنده خواهند شد و کوشش خواهند کرد که رنگ و روح مذهب را به فرزندان القاء کنند.[۱۶۷]
معرفی عاملان تربیتی
معلم، مدیر، مستخدم مدرسه، همکلاسی‌ها، هم مدرسه‌ای‌ها که تماس طفل با آن‌ها از خانواده کمتر است. طفل به هنگام تماس با این عده در مرحله ای است که شخصیت او تکوین یافته و به طور تقریبی رنگ گرفته است. نقش سازندگی این عده در طفل بسیار است. به ویژه نقش معلم که ممکن است یافته های خانواده را از هم بگشاید و طفل را با روحیه و جهان دیگری مانوس سازد.[۱۶۸]
افراد اجتماع - از بقال و عطار و کتاب فروش و بزاز و قصاب و نانوا و…-که ارتباط کودک با آن‌ها لحظه‌ای و در دقایق کوتاه انجام می‌گیرد. در عین این که نقش این گروه در کودک اندک است؛ قابل گذشت نیست. زیرا بسیاری از فسادها و انحراف ها از این طریق در کودک رخنه پیدا می‌کند. و اگر در جامعه‌ای نظامی بر این گروه حاکم نباشد و بی‌بند و باری وجود داشته باشد امید اصلاح و کنترل نسل کمتر است.
پلیس، پاسبان، روحانی، مسجدی،هیئتی و … که به گونه ای برای کودک جنبه‌ی امر و نهی‌دهی دارند، ودر ویران کردن بنای زندگی یا سازندگی آن‌ها تاثیر بسزا دارند. به ویژه آن‌ها که رهبری معنوی و روحانی جامعه را عهده دارند و فرد را به طور آگاه و یا ناخودآگاه تحت تاثیر خود قرار می‌دهند بدین گونه که طرز زندگی و خط مشی آن ها را فرا گرفته و بر اساس آن بینش و فلسفه‌ خاص در زندگی پیدا می‌کند، نظر به اهمیت و نقش اجتماع در تربیت کودک کوشش بر آن است که روابط تحت کنترل در آید و افراد مورد ارتباط ساخته و تربیت یافته باشد و گرنه ارتباطی که در آن ویرانی و تباهی در آفرینندگی فرد باشد عدمش به ز وجود.[۱۶۹]
اهمیت تعلیم و تربیت در مدرسه
محیطی که افراد در آن زندگانی می‌کنند دارای تعقید و پیچیدگی و اشکالاتی است و مواد علمی به قدری به هم پیوسته است که تحصیل و فراگرفتن آن‌ها بدون وجود مدرسه ناهموار است. مدرسه می‌خواهد این مواد را ساده نموده و تحصیل آن‌ها را آسان نماید. مدرسه برای آسان و روان کردن مواد علمی از دو وسیله استفاده می‌کند: وسیله‌ی اول انتخاب و گزین کردن موادی که با افق و سطح فکری کودک متناسب است و در ضمن موادی که فهم آن دشوار است از برنامه حذف می کند. وسیله‌ی دوم تهیه موادی است که نوآموزان را از آسان به مشکل، و از معلوم به مجهول، و از مدرکات حسی به مدرکات عقلی منتقل می‌سازد. و به این نحو مدرسه می‌تواند وظیفه‌ای را ایفا کند که سایر مؤسسات اجتماعی از انجام آن ناتوانند.[۱۷۰]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:05:00 ق.ظ ]




« شکایت از اقدامات و تصمیمات مامورین دولتی » علیه مسؤولین رسانه های مذکور اقامه گردد . در این موارد ، احراز صلاحیت و تعیین مرجع صالح رسیدگی به دعوا ، منوط به تفکیک و تشخیص شخصی یا حرفهای بودن خطای مامور مورد شکایت می باشد . بدیهی است که در صورت احراز شخصی بودن مسؤولیت صلاحیت رسیدگی به دعوی مذکور با دادگاههای عمومی خواهد بود ، ولی چنانچه عمل زیان بار به عنوان « خطای شخصی و حرفه ای » تشخیص داده نشود ، رسیدگی دادگاه عمومی منوط به اقدام اولیه دیوان عدالت اداری و تصدیق اداری خطای مورد شکایت است ، زیرا تا موقعی که تصدیق مذکور صورت نگرفته باشد ، تصور دعاوی مبتنی بر خطای شخصی کارکنان دولت دشوار است و در واقع دیوان عدالت اداری است که این دعاوی را مشخص مینماید . نتیجه اینکه در موارد اختلاط خطای شخصی و حرفه ای نیز دیگر امکان انتخاب مرجع صلاحیت دار برای زیان دیده مطرح نمی شود ، زیرا دیوان است که اختلاط یا عدم اختلاط خطا را تشخیص می دهد بنابراین در هر حال دعوی مربوط به مسؤولیت مدنی اقامه شده علیه یکی از مسؤولین رسانه های دولتی باید به استناد مادهی ۱۳قانون دیوان عدالت اداری در این دیوان مطرح شود و پس از تعیین نوع خطا در دیوان میزان خسارت به دادگاه عمومی ارجاع می گردد .
مقاله - پروژه
درباره ی ملاک تشخیص اداری از شخصی معیار مشخصی وجود ندارد و در قانون مسؤولیت مدنی به « نقص وسایل ادارات و مؤسسات » اکتفا شده است و قاضی ناچار است که شخصاً تصمیم بگیرد که آیا خسارت وارده مربوط به نقص وسایل سازمانهای اداریاست یا ناشی از خطای مستخدم . پس خطای اداری مفهومی نسبی است که بر اساس زمان و شرایط ممکن است دادگاه آن خطا را بداند یا نداند .[۶۴۷]
پس از اثبات این نکته که خطای دولت نخست باید در دیوان عدالت اداری احراز گردد ، سپس پرونده برای تعیین خسارت به دادگاه عمومی فرستاده شود ، باید پرسید آیا در چنین وضعیتی دادگاه عمومی که مأمور تعیین میزان خسارت است ، حق هیچ گونه اظهار نظری درباره ی تعیین تقصیر اداری دولت را ندارد.این مسأله در موردی که شخصی ادعا می کند که تقصیر یا اشتباه قاضی به او ضرر وارد کرده و مطابق اصل ۱۷۱ ق اساسی درخواست جبران خسارت وارده را می نماید ، نمود عینی پیدا می کند زیرا در چنین موردی نیز گفته شده است که باید ابتدا اصل تقصیر یا اشتباه در دادگاه انتظامی قضات شود و پس از آن دادخواست جبران خسارت به دادگاه عمومی ارائه گردد .[۶۴۸]
در پاسخ به این سوال دو دیدگاه می تواند مطرح شود ؛ یکی ، اینکه رأی دیوان عدالت اداری احراز در مورد احراز تقصیر در واقع جنبه ی کارشناسی دارد و دادگاه عمومی نیز صرفاً باید بر مبنای همان رأی به تعیین میزان خسارت بپردازد و از حیث احراز تقصیر ، دادگاه عمومی حق رسیدگی ندارد ، والا فلسفه ی ارجاع احراز تقصیر به دیوان عدالت زیر سوال می رود .
دیدگاه دوم به این شکل مطرح می شود که تصمیم دیوان عدالت اداری صرفاً ناظر به احراز تقصیر اداری دولت است ، حال که پرونده به دادگاه عمومی فرستاده شده است ، خود دادگاه عمومی بنابر صلاحیت عامی که دارد باید تقصیر عامل زیان را احراز نماید چرا که خطای اداری مفهومی مستقل است و با سایر اعمالی که سبب خسارت می شوند و احیاناً قانونگذار آن اعمال را قابل تعقیب دانسته است ، همسان نیست .[۶۴۹]
به نظر می رسد ، علی رغم استقلال دادگاه عمومی در تصمیم گیری و با وجود این که اعتبار امر مختومه در مراجع اداری در قوانین فعلی وجود ندارد تا زمانی که رأی دیوان عدالت اداری در زمینهی احراز خطای اداری به قوت خود ، باقی است ، دادگاه عمومی صرفاً پس از مرحلهی احراز تقصیر در دیوان عدالت ، مامور تعیین میزان خسارت و نحوه ی جبران آن است ، هر چند که رأی دیوان عدالت اداری را در مورد احراز تقصیر مبتنی بر اشتباه یا نادرست بداند . با این حال چون مفهوم تقصیر اعم از تقصیر اداری و غیر اداری است ، عدم احراز تقصیر اداری خوانده در دیوان عدالت اداری مانع آن نیست که دادگاه عمومی خوانده را به دلیل انجام رفتاری خلاف رفتار یک انسان متعارف مقصر بشناسد و ملزم به جبران خسارت بکند .[۶۵۰]
ب ) خصوصی
دعاوی مسؤولیت مدنی در رسانه های خصوصی گاهی به طور محض است و گاهی ناشی از جرم و آمیخته با مسؤولیت کیفری است . رسیدگی به دعاوی مسؤولیت مدنی علیه اشخاص خصوصی در محاکم دادگستری صورت می گیرد که این مورد پیش از تشکیل دادگاههای عمومی در سال ۱۳۷۳ در دادگاههای حقوقی بود اما با تصویب قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب و تفکیک محاکم و با تأسیس دادگاههای عمومی در هر حوزه ی قضایی رسیدگی با لحاظ قلمرو محلی با دادگاههای مزبور است. پس رسیدگی به دعاوی مسؤولیت مدنی در محاکم دادگستری انجام می پذیرد و در عین حال مرجع تجدید نظر در احکام صادره از دادگاههای عمومی و انقلاب هر حوزه ای دادگاه تجدید نظر مرکز همان استان می باشد. ( طبق ماده ی ۳۳۴ قانون آیین دادرسی مدنی مصوب ۷۹ ) .
گفتیم گاهی این مسؤولیت مدنی در قلمرو مسؤولیت کیفری قرار می گیرد و در واقع دو جنبه را دارا می شود مثلاًً رسانه ای بدون اجاره ی صاحب اثری به نشر مطالب بپردازد و این امر هم موجب مسؤولیت مدنی و هم کیفری ( مجازات حبس تأدیبی ) می شود در قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب مصوب ۷۸ هم دو جنبه ای بودن جرم را ذکر کرده است و ماده ی ۹ این قانون به تصریح بیشتر عمومی و خصوصی پرداخته است و طبق تشریفات این قانون اگر ادعای خصوصی به جهتی از جهات ( مندرج در مواد قانونی ) موقوف شود رسیدگی به ادعای عمومی ادامه می یابد رسیدگی به این دعاوی در نظام های مختلف متفاوت است[۶۵۱] . بعضی هر دو ادعا را در یک دادگاه بررسی می کنند . برخی رسیدگی به دو دعوا را محدود کرده اند و عده ای دیگر چنین امری را غیر ممکن می دانند[۶۵۲] . ایران شیوه ی دوگانگی دو دعوی همراه با الزام با طرح آن ها در دادگاه واحد را در پیش گرفته و متضرر از جرم باید دعوای خصوصی را همانند دعوای کیفری در دادگاه عمومی مطرح کند . و طبق ماده ی ۱۲ قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری مصوب ۷۸ دادگاه ضمن صدور حکم جزایی حکم ضرر و زیان را هم صادر میکند و مطالبه ی ضرر و زیان مستلزم رعایت تشریفات آیین دادرسی مدنی است پس متضرر از جرم ضمن رسیدگی دادگاه به عمل مجرمانه می تواند در خواست مطالبه خسارت را بخواهد. البته در صورت عدم طرح دعوی کیفری،امکان طرح دعوی مسئولیت مدنی به طور مستقل در محکمه حقوقی عمل می آید.
رسیدگی به جرائم رسانه های صوتی و تصویری در محاکم عمومی دادگستری صورت می گیرد و محاکم اختصاصی در این زمینه پیش بینی نشده است. همچنین گاهی رسیدگی،جرائم ناشی از فعالیت بعضی رسانه ها در پاره ای موارد خارج از صلاحیت محاکم عمومی دادگستری و در صلاحیت دادگاههای انقلاب یا ویژه روحانیت می باشد.[۶۵۳] که این مطلب خود، جای تأمل دارد جرائم مطبوعاتی به گونه ای است که باید حداکثر تضمینات لازم رعایت شود و به همین دلیل قانون اساسی (اصل۶۸) مقرر کرده است که رسیدگی به جرائم مطبوعاتی علنی و با حضور هیأت منصفه باشد. این اصل، رسیدگی به جرائم سیاسی و مطبوعاتی را مطلقاً در صلاحیت محاکم دادگستری می داند و هیچ قرینه ای مبنی بر این که مورد از مصادیق محاکم اختصاصی باشد در آن مشاهده نمی شود. به همین دلیل به نظر می رسد که رسیدگی در صلاحیت محاکم عمومی باشد.[۶۵۴] همچنین طبق ماده ۳۰۸ قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب ، محاکم عمومی صالح به رسیدگی می باشند. آئین نامه دادسراها و دادگاههای ویژه روحانیت مصوب مرداد ۶۹ در ماده ۱۴ ذکرمی کند: «دعاوی حقوقی و مدنی علیه روحانیون مطابق قوانین در دادگاههای مدنی و حقوقی رسیدگی خواهد شد مگر در موارد خاصی که بر حسب ضرورت رسیدگی آنها، به نظر دادستان منصوب در دادگاه ویژه اصلی باشد…»
یکی از مراجع اختصاصی دادگاه انقلاب است که براساس ماده ۴ قانون نحوه مجازات اشخاص که در امورسمعی و بصری فعالیت های غیرمجاز می نمایند(مصوب۱۳۷۲) رسیدگی به جرائم مشروحه موضوع این قانون در صلاحیت دادگاههای انقلاب است.
محاکم کیفری عمومی به همهی جرائم می توانند رسیدگی کنند و صلاحیت رسیدگی به دعوی خصوصی ناشی از جرم را دارا هستند . محاکم کیفری اختصاصی صلاحیت شان محدود به موارد خاص است و حق رسیدگی به دعوی خصوصی ناشی از جرم را ندارند . مگر در موارد خاص[۶۵۵] . و نکته ی قابل توجه اینکه حکم ضرر و زیان ناشی از جرم را به اعتبار ماهیت حقوقی آن صرفاً مراجع صالح قضایی صادر می کنند ، زیرا رسیدگی به نفس عمل زیان بار و ماهیت مجرمانه آن نیز در حیطه رسیدگی همین مراجع است و از این رو وجود مقررات ناظر بر اعطای پاره ای اختیارات و وظایف به برخی نهاد های غیر قضایی به هیچ وجه با این امر منافاتی ندارد . مثلاً بر اساس ماده ۱۷ آئیننامه نویسندگان مطبوعاتی و خبرنگاران مصوب جلسه ۲۲/۶/۵۴ هیأت وزیران وزارت اطلاعات و جهانگردی می تواند پروانه نویسندگان مطبوعاتی که مرتکب تخلفات مشروحه شوند را پس از رسیدگی و در صورت تکرار لغو کند .[۶۵۶]
بند ۳ :رسیدگی خاص دعاوی مربوط به نقض حقوق مؤلفان
اگر فردی به حقوق مادی و معنوی مؤلف تجاوز ی کند مدعی می توان به کمیسیون ویژه ای که در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به این منظور تشکیل شده مراجعه نماید تا کمیسیون به امور او رسیدگی کند و اگر اختلاف بر اساس توافق برطرف نشود موضوع در محاکم دادگستری قابل طرح می باشد و نظر کمیسیون هم به عنوان کارشناس رسمی مورد توجه دادگاه قرار خواهد گرفت[۶۵۷].ضمن اینکه دعوی مستقیماً نیز قابل طرح در مراجع قضایی است.
گفتار سوم:رسیدگی دادگاه
در دعوای مسئولیت مدنی به طرفیت رسانه های صوتی وتصویری خصوصاً رادیو وتلویزیون به مانند هر دعوای دیگر باید سه رکن مسئولیت مدنی برای دادگاه احراز شود تا دادگاه بتواند حکم جبران خسارت زیان دیده را صادر نماید. البته بسته به اینکه مسئولیت قراردادی مورد نظر باشد یا مسئولیت قهری ، بار اثبات این سه رکن متفاوت است .
در این گفتار به بررسی اثبات این دو مسئولیت پرداخته خواهد شد .
بند ۱:بار اثبات در مسؤولیت قراردادی
در مسؤولیت قراردادی سه رکن ضرر ، تقصیر و رابطه سببیت لازم است .مسلماً در مورد ضرر ،بر عهده خواهان دعوای مسئولیت مدنی است که ثابت نماید از پخش یک برنامه رادیو وتلویزیونی متحمل ضرر شده است.
در مسئولیت قراردادی اثبات تقصیر به نظر برخی از حقوقدانان لازم نیست .اما گروه دیگر معتقدند که باید بین دو رابطه قائل به تفکیک شد.[۶۵۸]
پس در صورت بروز حادثه ای مثلا پخش ناقص یک آگهی اولاً فرد باید ثابت کند که ضرری به او وارد امده است و ثانیاً این ضرر به واسطه عدم پخش درست آگهی بوده است . در اثبات تقصیر قراردادی در صورتی که تعهد به نتیجه بوده باشد با عدم حصول نتیجه تقصیر احراز می شود اما در تعهد به وسیله این بر عهده خواهان است که ثابت کند که خوانده ، آنچه را لازم بوده است را انجام نداده است و مرتکب تقصیر شده است .
بند ۲: بار اثبات در مسؤولیت غیر قراردادی (قهری)
در این مسؤولیت باید سه رکن مسؤولیت محرز گردد و بر عهده خواهان است که ضرری که متحمل شده را ثابت نماید و در رابطه سببیت خواهان باید ثابت کند که فعل منشأ ضرر را خوانده مرتکب شده است. در مورد تقصیر خوانده نیز این خواهان است که باید بی مبالاتی ، بی احتیاطی و یا قصد اضرار خوانده را اثبات نماید .[۶۵۹] البته امروزه در حقوق فرانسه و نیز در حقوق ما از لحاظ اثبات تقصیر بین دو نوع مسئولیت تفاوتی وجود ندارد و تفاوت در نوع تعهد است. در تعهد به وسیله اثبات تقصیر لازم است ولی در تعهد به نتیجه لازم نیست در هردو نوع تعهد هم در زمینه قراردادها و هم در باب مسئولیت خارج قرارداد قابل تصور است.[۶۶۰] در این قسمت این سه رکن مورد بررسی قرار می گیرد.
الف ) اثبات تقصیر
اثبات تقصیر در مسؤولیت مدنی بسیار اهمیت دارد. بیش از اثبات زیان چون زیان دیده اگر بتواند زیان وارده را به آسانی اثبات کند ، اثبات اینکه فعل موجد زیان یک« تقصیر » است ، دشوار می باشد ، زیرا ضرر در بیش تر موارد امری عینی و واقعی است ، لیکن تقصیر یک مفهوم حقوقی و گاهی اعتباری است که اثبات آن آسان نیست . بار اثبات تقصیر بر عهدهی مدعی وجود تقصیر است اما این بدین معنا نیست که در
همهی موارد و شرایط این طور باشد و گاه بار اثبات با مفروض شمرده شدن تقصیر متوجه خوانده است . در بحث مسؤولیت رسانه ، رسانه نباید از رفتار متعارف تجاوز کند و در فعالیت این نوع وسایل تقصیر نوعی ایشان مورد توجه است . در اثبات تقصیر این رسانه ها می توان اثبات کرد که رسانه از رفتار متعارف تجاوز کرده است . اصول و قواعد رفتاری رسانه مبنای اصلی قضاوت در خصوص رفتار حرفهای
رسانه های مذکور است که نقض هر یک از آنها به معنای تقصیر حرفه ای قلمداد می شود . برای حمایت از زیان دیده راه حلی وجود دارد که از آن می توان به نظر مسؤولیت بدون تقصیر نام برد . مسؤولیت ناشی از «پخش برنامه های منافی عفت»[۶۶۱] که در حقوق برخی کشورها پذیرفته شده است و براساس آن اگر در اثر پخش این برنامه ها زیانی به بار آید باید جبران شود مگر آنکه خوانده بتواند عدم رابطه سببیت میان فعل خود و ورود خسارت را ( با دلایلی همچون قوه قاهره ) اثبات کند .
البته در جوابی مثل جامعه ایرانی پخش برنامه منافی عفت خود یک عمل غیرمتعارف بوده و در نتیجه رسانه مرتکب یک تقصیر نوعی شده است. فرض تقصیر نیز راه حل دیگری برای حمایت از زیان دیده است و به موجب آن زیان دیده نیازی به اثبات تقصیر ندارد، بلکه به صرف اثبات ضررو رابطه سببیت میان فعل زیانبار و ضرر ، خوانده مسؤول جبران خسارت شمرده می شود و از این پس ، خوانده باید برای رهایی از مسؤولیت، ادله ی لازم مبنی برعدم تقصیر را ارائه یا منکر رابطه سببیت مذکور شود . البته پذیرش چنین فرضی نیازمند تصریح قانونی است . مواردی که در این چارچوب مطرح می شود عموماً رفتارهایی است که تبعاتی شدید و دارای اهمیت را به همراه دارد . مثلاً در میان تعارض حق آگهی و حق حریم خصوصی باحق آزادی بیان این تعارض کاملا واضح است و دو حق عمومی و خصوصی را در اینجا داریم که باید از تضییع آنها جلوگیری کرد . حق آگاهی مردم از طریق رسانه به معنای نادیده انگاری مرزهای حرمت و حریم خصوصی اشخاص نیست و نادیده انگاشتن آن، ضرر های زیادی به بار می آورد و از این رو تقصیرات ناظر به این امر در برخی کشورها مفروض شمرده شده است اما این مفروض انگاری در مورد مقامات عمومی محل تردید است زیرا موقعیت عملی این اشخاص در دسترسی به رسانه ها و نیز فرض پذیرش امکان شکسته شدن حریم ایشان و مهم تر از همه امکان ایجاد محدودیت در آزادی بیان و حق آگاهی مردم از جانب آنان باعث می شود که مفروض نمودن تقصیر های مذکور نسبت به ایشان چندان به دیدهی خوش بینی نگریسته نشود ، بلکه بار اثبات نقض حریم خصوصی و حرمت آنان همچون موارد معمول بر عهدهی خواهان گذارده شود.
در خصوص حق طبع در صورتی که ثابت شود ، مؤلف حق طبع و نشر خود را به خوانده منتقل نکرده یا اجازه ی انتشار به وی نداده اما خوانده خلاف آن را رفتار کرده وی مسؤول است و خواهان می تواند مطالبه خسارت کند . در حقوق ایران هم در زمینه ی نقض حق طبع و تکثیر قانون خوانده را مسؤول شناخته است. با وجود این، براساس مواد هفتم و نهم قانونی ترجمه و تکثیر کتب و نشریات و آثار صوتی، اگر فردی حق تکثیر تا طبع و نشر اثری را که متعلق به خود نویسنده است، نقض و از آن سوء استفاده کند و باعث ایجاد خسارت گردد، دادگاه می تواند در صورت ورود خسارت حکم به جبران خسارت دهد و از ادامه نقص حقوق مزبور جلوگیری کند باید به مفاد قرارداد بین مولف و ناشر توجه کرد در موردی که خودداری در انجام کاری بر عهده ی خوانده قرار گرفته است ، بدین صورت که در برابر مؤلف تعهد کرده است که مطلب مذکور در کتاب یا اثر را تحریف نکند ، در این صورت اثبات تجاوز از تعهد بر عهده ی مدعی انجام کار است ، هرچند که تعهد مزبور تعهد به نتیجه باشد ، زیرا امر عدمی نیاز به اثبات ندارد . [۶۶۲]به همین علت اگر ناشری ، برای تجدید نظر در خصوص اثری از مولف جواز نداشته باشد و به تجدید نظر اثر مذکور دست زند ، این امر بر عهده ی خواهان است که باید اثبات کند که از مفاد قرار داد مزبور تخطی شده است . در مورد ارتباطات الکترونیکی نیز با وجود پیشرفت های چشمگیر هنوز درباره ی ادله اثبات اعمال یا وقایع حقوقی ، قواعد حقوقی مشخصی وجود ندارد . لیکن به طور کلی برای اینکه اعتبار یک پیام الکترونیکی بتواند موضوع یک مناقشه ی حقوقی قرارگیرد ، شخص باید ثابت کند که این پیام را فرستنده، داده پردازی کرده ، و پس از مخابره وی تغییر داده نشده است .[۶۶۳]
در زمینه ی اثبات صحت داده های الکترونیکی که بیش تر در زمینه ی تجارت بین المللی مطرح می شود ، ۳ موضوع برای اثبات در مورد خواهان لازم شمرده شده است :
۱)خواهان باید ثابت کند که پیام یا پیشنهاد الکترونیکی را عمداً شخصی ارسال کرده که وی ادعا می کند .
۲)کم بودن امکان تغییرات ناگهانی یا غیر قابل پیش بینی در مفاد معامله ای را که در حافظه الکترونیکی جای گرفته است ، اثبات کند .
۳)باید محتوای معامله را اثبات کند ، یعنی اثبات کند ، راجع به مفاد مبادله ی اطلاعاتی در عمل و در خلال مراحل انعقاد قرارداد میان طرفین صورت گرفته است .
ب) ضرر
در بحث مسؤولیت مدنی رکن محوری، ضرر است و تاضرری ایجاد نشود مسؤولیت مدنی معنا پیدا
نمی کند . ودر عین حال ضرر یک مفهوم عرفی است و طرفین در چارچوب عرف اقدام و حرکت می کنند. در اثبات ضرر طبق اصول کلی مدعی بار اثبات را به دوش دارد. ضمن آنکه قاعده ی کلی در دعاوی مدنی این است که « قدرت احتمالی»[۶۶۴] ضابطه و معیار مسؤولیت است ، در حالیکه در حقوق کیفری تا دلایل قطعی نباشد امکان مسؤول شمردن شخصی وجود ندارد .[۶۶۵]
بدین ترتیب هرگاه خواهان بتواند یک فراوانی احتمال را به اثبات برساند، حکم به نفع او صادر
می شود؛ یعنی اگر او دادگاه را متقاعد سازد که سخنان وی در مورد واقعیت امر ، بیشتر با احتمالات هماهنگی دارد تا ادعای طرف مقابل او. در این صورت حکم به نفع وی صادر می شود .[۶۶۶] البته گاهی وضعیت به صورتی است که ورود زیان مفروض شمرده می شود و این بر عهده ی خوانده است که برای رهایی از بار مسؤولیت اثبات کند که زیانی به بار نیامده است که از این حالت می توان به فرض خسارت تعبیر کرد، مانند مسئولیت پزشک. فرض خسارت در قوانین ما به سکوت برگزار شده که اگر مقنن با توجه به اوضاع و احوال و شرایط اجتماعی آن را لحاظ کند ، امری سودمند خواهد بود .
ج) رابطه سببیت
بین فعل زیان بار و ضرر وارد شده باید رابطه سببیت احراز گردد تا بتوان خوانده ی دعوی مسؤولیت مدنی را مسؤول شناخت، در احراز رابطه بین ورود ضرر و فعل زیانبار در مواردی که تقصیر شرط تحقق مسؤولیت نیست، از اهمیت بیشتری بر خوردار است زیرا در این موارد کافی است که ورود خسارت به خواهان و رابطه سببیت بین آن و فعل زیانبار ثابت شود . این امر در رسانه به ویژه در مورد پخش تصاویر منافی عفت مطرح می شود . علی الاصول اثبات رابطه سببیت برعهده زیان دیده است مگر در برخی اوضاع و احوال که این وضع بر عکس می شود . به طور کلی زیاندیده باید ثابت کند که فعل یا واقعه معین علت خسارت بوده است. در برابر خوانده نیز برای رهایی از مسؤولیت باید ثابت کند که طبق نظریه رابطه سببیت عرفی متعارف خسارت چنان دور است که مستند به او و قابل مطالبه نیست ؛ یعنی در واقع میان تقصیر و ضرر هیچ رابطه سببیتی و جود ندارد . برخی بر مبنای نظریهی سببیت مستقیم ، زیان دیده را عهده دار اثبات می دانند ، در حالیکه برخی دیگر به ویژه طرفداران تئوری برابری اسباب معتقدند که بار اثبات بر عهده ی خوانده است که این امر در مواقعی که بر جبران خسارت زیاندیده تاکید می شود ، طبیعی به نظر می رسد . در مواردی که مسؤولیت خوانده مسئولیت محض است ، بار اثبات آنکه یک علت خارجی مانند قوهی قاهره در ورود ضرر دخالت داشته ، بر عهده ی خوانده است .[۶۶۷]
اگر ضرر ناشی از اسباب متعدد باشد ، مسأله با دشواری هایی مواجه می گردد نخست آنکه زیان دیده خود را در انتخاب مقصری که موجب ضرر شده مخیر می بیند و هرسببی را که خود تشخیص دهد ، در صدد اثبات آن بر می آید خواه با کنار گذاردن اسباب دیگر یا با استناد به ادله مثبت در زمینه سبب مورد نظر در برابر خوانده ی مورد نظر زیان دیده نیز در مقام دفاع می تواند به انکار سببیت تقصیر خود و زیان بر آید و به اثبات این رابطه میان تقصیر دیگری و زیان اقدام نماید ، اما در هر حال این دادرسی است که بر اساس نظریات پذیرفته شده رابطه سببیت را برقرار می کند. در اثبات رابطه سببیت باید حالت شخص زیان دیده را نیز مد نظر قرار داد و اگر خوانده مدعی تقصیر از زیان دیده باشد که در صورت اثبات باعث کاهش یا از بین رفتن خسارت وی شود،بار اثبات چنین ادعایی بر عهده ی اوست از سوی دیگر شخص زیان دیده باید اثبات کند که او نیز اقدام اولیه برای کاهش خسارت ، پس از وقوع فعل زیانبار را انجام داده است ، در غیر اینصورت گرچه اصل جبران خسارت منتفی نخواهد شد ، اما بی شک در میزان آن تاثیر خواهد گذارد که نمونه ی این امر را می توان در حق پاسخگویی اشخاص در رادیو و تلویزیون ملاحظه نمود. در پایان باید گفت که در اثبات رابطه سببیت اصل آزادی حاکم است و محدودیتی وجود ندارد و دیگر آنکه نقش عرف در اثبات آن غیر قابل انکار است .
گفتار چهارم : ادله اثبات دعوی
در مورد اثبات در مسئولیت قهری وقراردادی گفته می شودکه دراغلب موارد این خواهان است که بایدسه رکن مسئولیت مدنی را اثبات نماید و از طرف دیگر خوانده نیز لازم است که درمقابل این امر از خود دفاع نماید . از این رو هرکدام از دو طرف لازم است که ادله ای در اثبات حقانیت خود به دادگاه ارائه دهند. در این امر که اثبات مسئولیت مدنی رسانه های صوتی و تصویری از جمله رادیو و تلویزیون با کمک ادله احصاء شده در قانون چون شهادت ، قسم ، اقرار یا اسناد کتبی و امارات امکان پذیر است جای تردیدی نیست اما آنچه جای تأمل دارد این است که از آنجا که در بحث ما فعل ضرری به صورت پخش تصویر یا صوت انجام می گیرد آیا صوت و تصویر می توانند به عنوان ادله اثبات دعوی قرار گیرند یا خیر؟
پیشرفتهای تکنولوژی از یک طرف به فرد اجازه می دهد که به راحتی آنچه از رادیو و تلویزیون پخش می شود بر روی نوارهای مغناطیسی ضبط نماید . اما از طرف دیگر به فرد امکان این را می دهد که در آن تغییر ایجاد نماید و به نفع خود چیزی را به نوار کم یا اضافه نماید. در این مورد رویه قضایی معینی در کشورما موجود نیست و بین حقوقدانان نیز در این مورد اختلاف نظر است . البته بحث های طرح شده در رویه قضایی بیشتر درمورد اعتبار نوار ضبط صوتی است که حاوی اقرار خوانده باشد، ولی به هر حال این امر کاملاً با بحث ما مطابقت دارد .
در این باره نظریه اکثریت اعضای کمیسیون مشورتی آئین دادرسی مدنی اداره حقوقی در جلسه مورخ ۱۷/۷/۴۴ چنین است: « دلایل اثبات دعوی به شرح مذکور در جلد سوم قانون مدنی ، عبارت از اقرار و سند، شهادت و امارات و قسم می باشد و در فصل دهم از باب سوم قانون آئین دادرسی مدنی ، طرز رسیدگی به دلایل مزبور پیش بینی شده است و نوار ضبط صوت که در عین حال قابل تقلید بوده وسیله مطمئنی نمی باشد و در قوانین ایران عنوانی ندارد و با وضع حاضر نمی تواند به عنوان دلیل در اثبات دعوی مورد استناد قرار گیرد»..
در مقابل نظریه اقلیت اعضای کمیسیون چنین بوده است :«چون نوار ضبط صوت وسیله حفظ اقرار و محتوای آن اقرار است ، لذا به نظر می رسد نوار ضبط صورت برای کشف حقیقت یا اثبات امری در مراجع قضایی قابل استفاده است و احتمال تقلید و تقلب در آن نمی تواند مؤثر در نظر فوق باشد زیرا در مورد سایر دلایل هم چنین احتمالی هست . مثل جعل سند، شهادت کذب و سوگند دروغ . در مورد نوار ضبط صوت اگر در اصالت آن اختلاف شود محکمه به صحت آن رسیدگی می کند ، همان طوری که به صحت یک سند در صورت تعرض به آن رسیدگی می شود ».[۶۶۸]
علیرغم آنکه نظر اکثریت رویه قضایی فعلی و همچنین ظاهر نصوص قانونی تطابق بیشتری دارد ولی نمی توان به کلی منکر اعتبار صوت و تصویر حداقل به عنوان یک اداره قضایی شد .همان طور که می دانیم ماده ۱۳۲۴ قانون مدنی بیان می دارد : «اماراتی که به نظرقاضی واگذار شده عبارت است از اوضاع و احوالی در خصوص مورد و در صورتی قابل استناد است که دعوی به شهادت شهود قابل اثبات باشد یا ادله دیگر را تکمیل کند.» همین طور که ظاهر ماده نشان می دهد قانون امارات قضایی را محدود نکرده است و
می توان به دادرس اجازه داد که در صورتی که با دیدن یا شنیدن نوار ضبط شده وجدانش قانع شود، آن را قبول کند و براساس آن نیز حکم دهد. به خصوص در مورد بحث ما که به نظر می رسد اوضاع و احوال خاص قضیه شامل پخش صوت و تصویر باشد.لذا ضبط آنها می تواند مورد توجه دادرس قرار گیرد.
اگر این نظر نیز مورد قبول قرار نگیرد باید گفت از آنجا که در اکثر قوانین پخش آمده است،

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:04:00 ق.ظ ]




قبل از اینکه دعای عارفانه را شرح دهیم به توضیحی درباره انسان عارف می‌پردازیم. به گفته «الکسیس کارل»: «عارف همیشه آرزومند است که روحش به جانب کسی یا چیزی پرواز کند که آن را سرچشمه تمام آرزوهای خود می‌داند؛ نیروی پر عظمتی را طلب می‌کند که مردمان مذهبی نام او را خدا می‌گویند.»[۲۶۸]
می‌توانیم بگوییم انسان عارف عاشق خداست. عشق در مرحله‌ای بالاتر از محبت است؛ زیرا درجاتی از محبت را همه افراد دارند، ولی همه افراد عاشق نیستند. انسان عارف عاشق خداست و همواره در تلاش است که به خدای خود بپیوندد.
استاد مطهری راجع به درد عارف می‌گوید: «درد عارف اعلام نیاز فطرت عشق است که می‌خواهد پرواز کند و تا حقیقت را به تمام وجود لمس نکرده آرام نمی‌گیرد.»[۲۶۹]
انسان عارف در فکر این است که به نوعی با خدا ارتباط برقرار کرده و در نهایت با او پیوند و اتصال برقرار کند. با این توضیحات می‌توان گفت: در دعای عارفانه دیگر درخواست نعمت‌ها، سلامتی و آسایش نیست، بلکه فقط خواهان پیوستن به معشوق است، زیرا عارف با مراقبه و ریاضت، نفس خود را زیر پا می‌گذارد و امیال خود را فرو می‌کوبد. دعای عارفانه مراتب و مراحلی دارد که ضمن مراقبه، تمرکز و تکرار یک ذکر، به مبدأ خیر تفکر کرده و خود را در آغوش خداوند حس می‌کند. گاهی دعا با زبان بیان نمی‌شود، بلکه از ذهن و قلب می‌گذرد که این نوعی دعای سکوت است و هسته اصلی دعای عارف، خدا و روح است و عروج روح به سوی اوست.

 

تــــــو را خــواهیـــــم مـا دیگر همه هیچ   تـــویـــی حـــق‌الیقـــین دیــگر همـه هیچ[۲۷۰]

۱-۹-۴٫ تفاوت دعای پیامبرانه و عارفانه
باید به این نکته توجه کنیم که پیامبران گفتار و کردارشان نوعی آموزش برای بندگان است، به همین دلیل مردم شیوه صحیح زندگی و به تبع آن، دعاکردن را در بیان آنها می‌یابند، ازاین‌رو اگر در میان آنها سخن از خواسته‌های دنیایی نیز مطرح می‌شود، صرفاً نوعی آموزش برای دیگران است. در دعای پیامبرانه غیر از موضوعات معنوی، نیازهای دنیوی و مادی نیز خواسته می‌شود، اما عارف در دعای عارفانه فقط به خیر مطلق می‌اندیشد و با ریاضت و زیرپاگذاشتن و نادیده‌گرفتن خوشی‌های این جهانی تنها خواهان اتصال با حق است. انگیزه دعای پیامبرانه دست‌یابی به رحمت و بخشایش خداوند است.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
«انگیزه عارف، اتحاد با عالم نامتناهی است و انگیزه پیامبرانه بیان احساس قلبی برای دست‌یافتن به رحمت و بخشایش خداوندی و رهایی است. دعای عارفانه سخت با تکنیک‌ها و ابزارهای تفهم گره خورده است و سلسله مراتب دارد، حال آنکه دعای پیامبرانه فارغ از هر آدابی و ترتیبی است. دعای عارفانه ساکت و آرام، همراه با تفهم[۲۷۱] و خوشدلانه و در برابر‌ دعای پیامبرانه گریه‌ای ضجه‌آلوده از عمق وجود است.»[۲۷۲]
در دعای پیامبرانه آداب و ترتیبی وجود ندارد و شخص هرگونه بخواهد، در هر زمانی می‌تواند با خدای خویش رازونیاز کند. دعای عارفانه با سکوت یا تکرار الفاظ تکراری برای ایجاد تمرکز همراه است، برای مثال در مراسم سماع، دعایی کوتاه در قالب یک کلیشه، بارها و بارها تکرار می‌شود تا حالت تمرکز و تفهم حاصل شود. به گفته نویسنده کتاب مروری بر گستره دعا پژوهی «جوهره دعای عارفانه تفهم، انجذاب و در خود فروبردن است و به عکس جوهره آیین پیامبرانه، تخلیه روحی است. در اولین سکوت با عواطف مختل نمی‌شود و ذهن به تمرکز فرومی‌رود؛ ولی در دومین تخلیه روحی روی می‌دهد؛ تخلیه با بیرون‌ریختن آنچه در اعماق وجود است، در برابر خدا.»[۲۷۳]
ولی با این حال هر دو نوع دعا نقطه اشتراکی دارند که هر دو به خداوند ختم می‌شود و هر دو در اندیشه نزدیکی و تقرب با او هستند. «دعای عارفانه با هدف تحقق خیر اعلی روی می‌دهد و دعای پیامبرانه نیز درصدد تحقق حاکمیت و ملکوت خداوند است که تجلی همان ارزش‌هاست؛ از این نظر میان این دو، با دعای بدوی که فارغ از چنین ارزشی است، تمایزی آشکار مشاهده می‌شود.»[۲۷۴]
برای روشن‌کردن این وجه اشتراک در دعای پیامبرانه و عارفانه، مثالی می‌آوریم. مناجات دهم از مناجات خمس عشره (مناجات العارفین) که خود نمونه‌ای از دعای عارفانه است این هدف تحقق خیر اعلی و تقرب و وصال حق را بیان می‌کند: «الهی فاجعلنا من الذین ترسخت اشجار الشوق الیک فی حدائق صدورهم و اخذت نوعه محبتک به جامع قلوبهم فهم الی اوکار الافکار…: خدایا ما را در زمره کسانی قرار ده که درخت اشتیاق به تو، در بستان‌های سینه آنها ریشه دوانده و سوز محبت تو، سراسر دلشان را در برگرفته، پس آنان آشیانه‌های افکار جا گیرند… .»[۲۷۵]
در دعای کمیل نیز طبق تعریفی که از دعای پیامبرانه شد، در نهایت خواستار حاکمیت خداوند بر قلب انسان و محبت او هست: «و هب لی الجد فی خشیتک و الدوام فی الاتصال بخدمتک… و اجعل لسانی بذکرک لهجا و قلبی بحبک متیما: عطا فرما برای من کوشش در ترس و خشیت و مداومت در پیوستن به خدمتت… و قرار ده زبانم را به ذکرت گویا، و دلم را به دوستی‌ات بی‌قرار و شیدا کن.»[۲۷۶]
دعای پیامبرانه و عارفانه با وجود تمایزاتی که با هم دارند هر دو یک هدف دارند و آن هم وصال حق است: «سیدی و مولای و ربی صبرت علی عذابک، فکیف اصبر علی فراقک و هبنی صبرت علی حرنارک، فکیف اصبر عن النظر الی کرامتک…: آقا و مولا و پروردگارم، من بر عذاب تو صبر کنم، اما چگونه بر دوری از تو طاقت آورم؟ و گیرم که ای معبود من حرارت آتش تو را تحمل کنم، اما چگونه بر چشم‌پوشیدن از بزرگواری‌ات بر خود هموار سازم؟»[۲۷۷]
در فرازی از دعای کمیل که در ادامه خواهد آمد، امیرالمؤمنین از خداوند می‌خواهد که تمام اوقاتش برای خدا باشد و اعمالش در جهت رضای او باشد: «ان تجعل اوقاتی من اللیل و النهار بذکرک معموره و بخدمتک موصوله و اعمالی عندک مقبوله حتی تکون اعمالی و اورادی لکلها وردا واحدا و حالی فی خدمتک سرمدا: قرار ده اوقاتم را در شب و روز بیاد خودت، معمور و آباد گردانی، و همواره در خدمت تو مستدام و کردارم را مقبول در خدمت تو پاینده.»[۲۷۸]
در این دعا یادآوری می‌کند که هدف از آفرینش انسان توسط خدا این بود که انسان از یاد خدا غافل نشود و همواره به خدمت و بندگی باری‌تعالی مشغول باشد.
فصل دوم
اسماء و صفات خداوند در ادعیه و مناجات‌ها
۲-۱٫ مقدمه
در این فصل ابتدا اسماء و صفات ذات اقدس الهی معنا، سپس از لحاظ پرتکراربودن آن در ادعیه شیعه و مناجات‌ها بررسی شده است. همچنین اسماءالحسنی خداوند از این منظر بررسی شده‌اند که هر اسم و صفات الهی که به وسیله امامان و ائمه در ادعیه یا در مناجات‌های شاعران آمده است، چه خواسته و نیاز‌هایی را در پی دارند؛ همچنین مقایسه‌ای بین اسامی پرتکرار خداوند و خواسته‌هایی که بعد از آوردن این اسامی از خداوند طلب می‌شود در ادعیه و مناجات‌ها شده است.
مقایسه اسماء و صفات خداوند در ادعیه شیعی با مناجات‌های مثنوی های فارسی
۲-۲٫ اسماء و صفات الهی
خداوند ذات یگانه‌ای است که خالص است و هر وجودی تحت پوشش اوست؛ قائم به ذات است و هر نام نیکویی از آن اوست؛ از هر زشتی و نقصی به دور است و اسامی و صفت‌هایی مانند رحمان، رحیم، حکیم، عزیز، حلیم، شکور و غفور که انسان‌ها به او نسبت می‌دهند، گونه‌های وابستگی موجودات به خداوند است وخداوند، قائم به ذات خود است و همه صفات او، عین ذاتش است و آن ذات چون در بردارنده حقیقت همه کمالات وجودی است، متصف به همه آنهاست، در نتیجه به آن صفات نامیده می‌شود، زیرا اسم همان ذات است که همراه با پاره‌ای از اوصافش در نظر گرفته می‌شود؛ بنابراین می‌توان گفت: «نخستین کثرت و تفصیل حاصل در مراتب و تعینات حقیقت وجود،کثرت حاصل در مرتبه «واحدیت» است که از ناحیه اسماء و صفات به ظهور می‌پیوندد.»[۲۷۹]
خداوند به همه کمالات متصف شده و به آنها نامیده می‌شود و مفاهیم آنها از ذات او بدون لحاظ‌کردن هر چیز دیگری انتزاع می‌شوند، سپس وجودهایی از ذات حق تراویده و میان آن وجودها و اسماء ذاتی او، نسبت‌هایی ظاهر می‌شود که مانند رابطه‌هایی، آن وجودها را با اسماء الهی مرتبط می‌کنند، نه با ذات اقدس الهی، زیرا مقام ذات از تمام تعینات و نسبت‌ها منزه است.
«بدین قرار که آن وجود مطلق در مقام تعین واحدیت، در کسوت اسماء و صفات تجلی کرده و ایجاد کثرت می‌کند، به عبارت دیگر وجود با صفتی از صفات تجلی کرده و به همین وجود متجلی با صفت دیگر، تعین و تمیز دارد و تجلی با صفتی از صفات، حقیقتی از حقایق اسماء متعین و متحقق می‌کند.»[۲۸۰]
برای مثال ذات با صفت رحمت، از تجلی ذات با صفت علم یا حیات یا قدرت، تمیز و تشخیص می‌یابد و موجب پیدایش اسم رحمان، عالم، حی و قادر می‌شود؛ بنابراین اسماء الهی نتیجه تعینات و اتصافات و تجلیات ذات حق‌اند با صفات گوناگون.
۲-۲-۱٫ اقسام اسماءالهی
اسماء حق بر چند قسم اند:۱. اسماء ذاتی؛ ۲. اسماء فعلی
۱. اسماء ذاتی
خداوند سبحان وجود نابی است که همه کمالات وجودی را داراست و همه صفات وجود حقیقی و خالی از نقص، منحصراً ازآن خداست «و آن ذات، چون در بردارنده حقیقت همه کمالات وجودی است، متصف به همه آنهاست، در نتیجه به همه آنها نامیده می‌شود و آنها نام‌های او خواهند بود؛ زیرا اسم همان ذات هست که همراه با پاره‌ای از اوصافش در نظر گرفته شده است؛ بنابراین او با توجه به ذاتش و بدون توجه به هر چیز دیگری به آن کمالات متصف شده و به آنها نامیده می‌شود.»[۲۸۱]
در این باره آیات متعددی در قرآن کریم وجود دارد که این اسامی و صفات را به خداوند نسبت می دهد: «وهوالسمیع البصیر: و اوست شنوای بینا»[۲۸۲]؛ «هوالرحمن الرحیم: اوست بخشنده مهربان»[۲۸۳]؛ «وهوالعلی العظیم: و اوست برتر وبزرگ‌تر.»[۲۸۴]
۲٫اسماء فعلی
تعینات و وصف‌هایی از خداوند ظاهر می‌شود که به ذات اقدس الهی ارتباط دارند، مانند آفریدن، روزی‌دادن، رحمت و کرم، زنده‌کردن و میراندن. این مفاهیم اسماء فعلی هستند که از نظر رتبه پس از ذات و اسماء ذاتی هستند و از مقام فعل گرفته می‌شوند. نکته‌ای که وجود دارد آن است که این اسماء گرچه از مقام فعل انتزاع می‌شوند، اما انتزاعشان به‌خاطر نسبت و رابطه‌ای است که میان فعل و ذات وجود دارد و اگر این چنین نباشد این اسماء بر ذات صادق نخواهد بود. «بنابر این اتصاف در واقع به اعتبار حیثیت باز می‌گردد؛ بدین معنا که ذات اقدس اله به گونه‌ای است که اگر آفریده‌ای- مثلاً- فرض شود، آفریننده‌اش اوست و اگر رزقی در نظر گرفته شود، روزی دهنده‌اش اوست، ازاین‌رو اسماء فعلی از این جهت که همه آنها واقعاً برای ذات تحقق دارند، همچون اسماء ذاتی هستند.»[۲۸۵]
ولی تفاوتی که در اسماء ذاتی و اسماء فعلی وجود دارد این است که در انتزاع اسماء ذاتی نیاز به چیزی جز ذات خدا نداریم، ولی اسماء فعلی در مرحله انتزاع، نیاز به تحقق خارجی فعل دارند.
۲-۲-۲٫ اقسام صفات الهی
همان‌طور که اسماء الهی به چندین قسم تقسیم می‌شوند، صفات الهی نیز به دو قسم تقسیم می‌شوند:
۱.صفات جمالی: «صفات حق را اگر به لطف و رحمت مربوط باشند، صفات جمالی می‌گویند.»[۲۸۶]
۲.صفات جلالی: صفات حق اگر متعلق به قهر و هیبت باشند، صفات جلالی نامیده می‌شوند و هر یک از این دو صفات دارای جلال و جمال‌اند؛ یعنی صفات جمالیه، صفات جلالی را دارند و صفات جلالیه، صفات جمالی را دارند. اگر ذات حق به صفت جلال بر چیزی تجلی کند، اثرش کبر یا قهر یا هیبت است و اثر تجلی ظهور حق با صفات جمالی، انس، محبت، لطف و رحمت است و چون منشأ همه اسماء و صفات، ذات واحد حق است و ذات او بالذات منشأ صفات جمالی و جلالی است، بنابراین هر جا صفت جمال ظهور یابد، صفت جلال در باطن آن مخفی است و اگر به صفت جلال تجلی یابد، صفت جمال در باطن آن نهفته است. «تضاد در اسماء و صفات حضرت حق، وجود لطف و قهرآمیزش، هر لطفی با قهر و هر قهری با لطف، برای عارفان و عاشقان موضوعی است شگفت انگیز و در عین حال حساس و تامل‌برانگیز.»[۲۸۷]
با توجه به این تضاد صفات الهی، هر عارفی هرگز از خوف و رجاء و قبض و بسط در امان نیست. هر خوفی، رجایی در پی دارد و هر رجایی زمینه‌ساز خوف است. هم‌چنین بسط‌ها به قبض منتهی می‌شود و قبض‌ها نیز بسط را به‌دنبال دارند؛ بنابراین عارف عاشق غم و شادی گریه و خنده را با هم دارد، درنتیجه عاشق واقعی به قهر معشوق نیز عشق می‌ورزد و آن را عاملی برای پرورش خویش می‌داند.
۲-۳٫ اسماء الحسنی از دیدگاه قرآن
اسماءالحسنی از دیدگاه قرآن به اسمائی گفته می‌شود که شایسته ساحت مقدس پروردگار باشند و به تعبیر دیگر معانی آن اسماء و صفتی هستند که بیان‌کننده کمالی هستند، یا نقص و عیبی را از خداوندنفی می‌کنند و او را متصف به اسماء جمالیه و جلالیه می‌کنند. با توجه به آیاتی که در قرآن آمده همه نام‌های خداوند از اسماء‌الحسنی هستند: «و لله اسماء الحسنی فادعوه بها»[۲۸۸]؛ «الله لا اله الا هو له الاسماء الحسنی».[۲۸۹]
طبق این آیه شریفه هر اسم حسنانی، مخصوص خداست مگر اینکه خداوند به اراده خود آن را در افرادی متجلی کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:04:00 ق.ظ ]




همچنین باید توجه داشت در رویکرد جامعه شناختی هویت نیز که متاثر از مدرنیت و غرب شکل یافته است ،برخلاف ادیان و برخی مکاتب بشری ، که همواره تلاش کرده اند به فرهنگی فراتر از محیط طبیعی ، اجتماعی خاص تبدیل شوند ، و علیرغم شعارهای علمی و عقلی و نیز شعارهای جهانی ، در تبیین هویت جوامع ، هویت را به ابتدائی ترین اشکال شناسایی ، یعنی اشکال مربوط به محیط اجتماعی ، طبیعی ، متصل کرده اند ؛که برای بررسی دقیق تر ؛ وارد تحلیل گرایش های مختلف این رویکرد می شویم :
پایان نامه
در گرایش باستان گرا ، گرچه تاریخ ایران قبل از اسلام به عنوان بخشی از تاریخ این مرز وبوم در شکل گیری هویت اجتماعی و تاریخی آن تاثیر غیر قابل تردید ی دارد ، نادیده انگاشتن بخش موثر و مبهم تاریخ اسلامی با دستاوردهای علمی و اجتماعی غیر قابل انکار آن ، چالش بزرگی بوده ، به عبارت دیگر این گرایش با انقطاع تاریخی چهارصد ساله موجه اند . در کنار این انتقاد مهم ، مشکل دیگر نیز متوجه گرایش باستان گرا بوده و آن اینکه تکیه بر اعتقاداتی که نزدیک به چهارده قرن در فرهنگ اکثریت مطلق ایرانیان تاثیرات اجتماعی مشخصی نداشته است ،و بازگشت به عناصر عصر باستان نمی توان توجیه عقلی و تاریخی مناسبی برای تعریف هویت باشد .
در گرایش عینیت گرا ، اگرچه قرائت تلفیقی دو مولفه ای مشکلات ساختاری قرائت های باستان گرا را ندارد اما نمی تواند به شکل بنیادین مفهوم ملیت و اسلامیت را در قالب یک نظریه واحد چالش ناپذیر، تحت عنوان هویت تبیین کند . بنابراین ، پیروان این گرایش تا به امروز نیز تلفیق این دو مفهوم را تلفیق اضطراری تلقی می کنند ،نه تلفیقی طبیعی ، عقلانی و تاریخی .
در قرائت سه مولفه ای ، به دلیل حضور فرهنگ غربی و ماهیت متفاوت این فرهنگ با فرهنگ ایران باستان و علی الخصوص فرهنگ اسلامی ، به سختی می توان از تلفیق این سه فرهنگ ( باستانی ، اسلامی ، غربی ) هویت واحدی بدست آورد .هویت در این گرایشها ، تراکمی است از انواع و اقسام محصولات مربوط به جنبه شناختی ، جنبه های فنی و مادی و تا حدودی جنبه های سازمانی و نمادی فرهنگ که در طول تاریخ متراکم و به روی هم انباشته شده اند . وجه تسمیه این گرایش به عنوان گرایش عینیت گرا به این اعتبار است که در آن ،به واقعیتهای دگرگونی تاریخی و هویت ملی توجه شده است . اما امکان آن نیست این واقعیتهای ملموس ولی پراکنده به هم متصل شوند . بر همین اتساس ، گرایش های این جریان عموما به جای ایجاد وحدت ، به تفکیک و تشتت تمایل دارد” .
پژوهشگران این اثر پژوهشی پس از عنوان نمودن نواقص دیدگاه های قبلی به معرفی دیدگاه جدیدی می پردازند که بدین صورت معرفی می شود :
“برهمین اساس باید به دنبال رویکرد سومی بود که علاوه بر فقدان ایرادهای دو رویکرد قبلی ، مزیت های بی شماری نیز برای مواجهه با سایر فرهنگ ها داشته باشد و به عبارت دیگر ، ضمن برخورداری از یک واقع بینی و جامع نگری ، سهم و نقش تمام عناصر هویت بخش را به درستی تعیین کند . از چنین رویکردی می توان به رویکرد تحول گرای هویت یاد کرد .
در این رویکرد ، به طور کلی دیدگاهی واقع بینانه ، جامع و پویا در مفهوم هویت و مولفه های هویت دهنده وجود دارد. به عبارت دیگر ، در قرائت ها و گرایش های ای رویکرد ، هویت ایرانی به هیچ بخش مشخصی از تاریخ ایران منحصر نیست ، و میزان در برتری یافتن بخشهای مختلف تاریخی ،منطق و دور شدن از تعصبات خاص است . لذا هویت ایرانی از زمانی که بتوان از ایران و ایران در تاریخ رد پایی یافت تا به اکنون ، قابل شناسایی و تحلیل است . علاوه بر این ، در رویکرد تحول گرا ، ایده آل گرایی درباره هویت ، کارآمد دانسته نمی شود و گرایش به مغز و گوهره هویت ایرانی ، بهترین راه برای وارد کردن تعداد بیشتری از ایرانیاتن در قلمرو هویتی آن تلقی می شود . چه بسا ایرانیانی که سال های متمادی است که به هر دلیل از سرزنیت خود فاصله گرفته اند یا قادر به تکلم روان و دائمی به زبان فارسی نیستند اما مغز و گوهره هویت ایرانی _یعنی مقوم های اصل فرهنگ ایرانی _ را در خود دارند و از این بابت ایرانی اند و به ایرانی بودن خود افتخار می کنند. همچنین در این رویکرد ، نگاه یکسویه نگر به اجزای فرهنگ ، به نگاهی شمول گرا تبدیل می شود لیکن ارزش ذاتی هر یک از اجزا ی فرهنگ انکار نمی شود . بر اساس این رویکرد تمامی ایرانیان _ اعم از مسلمان (شیعه و سنی )، مسیحی و پیروان سایر ادیان _ تا زمانی که به مغز و گوهره ایرانی وفادار باشند هویت ایرانی داردند هرچند که از نظر آن سهم و نقش هریک از مولفه های هویت بخش همچون _ فرهنگ به معنای اعم ، سرزمین و نژاد _ یکسان نباشد .
لذا رویکرد تحول گرا ، گونه ای از ارتباط و تعامل فرهنگی را بر می گزیند که علاوه بر محفوظ دانستن حق جامعه در انتخاب و گزینش آگاهانه ، نگاهی تحلیلی برای شناسایی نقاط ضعف و قوت سایر فرهنگ ها ترویج می کند . در رویکرد تحول گرا ، هویت را از جنبه محتوایی یک مفهوم پویا می دانند . از این منظر ، هویت را باید در فرایند تحول تکاملی آن جست و جو کرد ، فرایندی که همواره تحت تاثیر اصول و ارزشهایی که از درون واقعیت ها ی تاریخی یک جامعه به دست ی آید ، قرار دارد.
در رویکرد تحول گرا ، همه مولفه هایی نظیر اسلام و ایران و…..که باید تلفیق شوند ، از بین خواهد رفت و تنها فرهنگ غالی جهانی ، که یک فرهنگ مجازی است ، جایگزین فرهنگ های واقعی خواهد شد . در چنین شرایطی از هم گسیختگی هویتی جامعه ، یک پیش بینی منطقی و بدیهی است” (مهدی گلشنی ، رضا غلامی ،۱۳۸۷،۸۰-۹۰)
پس از بررسی رویکردهای متفاوت و نظریات گوناگون داخلی و خارجی به منظور دستیابی به کلیات موضوع ، به بحث پیرامون انواع هویت مورد بررسی در این تحقیق می پردازیم .
۲-۹ )هویت ملی [۷۱]
هویت ملی نوعی هویت جمعی در سطح گروهی اجتماعی به نام ملت است ، در ابتدا برای تبیین آن لازم است مفهوم ملت توصیف و تعیین شود . ملت مفهومی است که نسبت به وجود و عدم وجود ، تاریخچه پیدایش و نیز ویژگی ها و خصوصیات آن اختلاف نظر وجود دارد.(بروجردی، ۱۳۷۹ ،۴۴ )
واژه ملت در زبان فارسی دارای معانی مختلفی است . گاهی به معنای دین و گاهی به معنای پیروی کنندگان دین به کار می رود و مترادف با واژه امت است ، گاهی نیز به معنی گروه و قوم به کار می رود . این واژه در زبان فارسی معادل انگلیسی Nation از واژه لاتینی Natio مشتق شده است . این واژه دلالت بر مردمانی دارد که از راه ولادت با همدیگر نسبتی دارند و از یک قوم و قبیله اند . ولی این تعریف در جریان شکل گیری دولت – ملت های مدرن تغییر یافته است ، زیرا حوادث تاریخی مردمانی را که از اقوام گوناگون بوده اند را گرد هم آورده و از آن یک ملت بوجود آورده است ( احمد اشرف،۱۳۷۲ ،۸)
در رابطه با تعریف ملت نگرشهای متفاوتی وجود دارد ، نگرش اول: انهایی که منکر هرنوع صفات و ویژگیهای مشترک میان آحاد و افراد اجتماعی به نام ملت هستند ، اینان معتقدند ملت مبتنی بر یک ذهن یا احساس واحد است .نگرش دوم : در تعریف خود از ملت بر صفات و ویژگیهایی تاکید دارند که مبتنی بر عوامل معینی نظیر سرزمین ، مذهب ، فرهنگ ، زبان ، رسوم و نهادها می باشد و نگرش سوم که توجه به شاخصه سیاسی در تعریف ملت دارد . (رحیم ابوالحسنی ،۱۳۸۸ ،۴۲-۵۱)هریک از این نگرشها باعث بوجود آمدن تعریفی متفاوت از ملت شده است . اما اگر بخواهیم پیرامون تعریف ملت نتیجه گیری نماییم ، باید اعتراف کنیم که همه تعاریف فوق بخشی از حقایق را در بر داشتند و از طرفی نیز نمی توانیم بین تعاریف مذکور جمع بندی نماییم .(همان ،۵۳ ) بدین منظور به ترتیب از هریک تعریفی در مورد ملت ارائه می دهیم.
بندیک اندرسون[۷۲] از ملت به عنوان جامعه ای تخیلی[۷۳] یاد می کند که با رشد بورژوازی پدید آمده است ، او معتقد است حتی کوچک ترین ملت ها اغلب اعضای خود را نمی شناسند و با آنان برخوردی نداشته اند ، با این وجود در ذهن هر یک از آنان تصویر اجتماعشان زندگی می کند (اندرسون ،۱۹۸۳ ،۱۷ )
گیبرنا معتقد است : ملت یک گروه انسانی است که از تشکیل اجتماع خود ، آگاه است ، گذشته ای مشترک و طرحی مشترک برای آینده و ادعای حق حاکمیت برخود دارد . از این رو ملت شامل پنج بعد :روانشناسانه (آگاهی از تشکیل گروه ) ، فرهنگی ، سرزمینی ، سیاسی و تاریخی است (گیبرنا ،۱۳۷۸،۸۰-۸۱)
هابز باوم معتقد است : تا پیش از سال ۱۸۸۴، واژه ملت صرفاً به معنای مجموعه ساکنان یک قلمرو ، کشور یا پادشاهی بوده است ، اما اکنون این مفهوم به معنی یک دولت یا پیکره سیاسی و سرزمینی است که دولت و ساکنان آن را در بر می گیرد ( اسمیت ، ۱۳۸۳ ،۲۲-۲۴ )( به نقل از ابوالحسنی ،۱۳۸۸ ،۵۱)
۲-۹-۱ ) تعریف هویت ملی
یکی از مباحث بسیار پیچیده در علوم انسانی هویت ملی است که مانند هویت فردی ، نیازمند وجود ویژگیهایی است که وجه تمایز یک ملت از ملت دیگر می شود . هویت ملی به سه عامل ، وجود فرهنگ و ویژگیهای فرهنگی ، دوم آگاهی داشتن از ویژگیهای فرهنگی و سوم احساس تعلق به یک مجموعه فرهنگی بستگی دارد . ( نقیب زاده ،۱۳۸۶ ،۳۳۴)برخی هویت ملی را هویت محوری [۷۴]نام نهاده اند . یعنی هویت محوری دورۀ معاصر ما هویت ملی است . پس هویت ملی بالاترین سطح است و هرکس بیشتر از یک هویت ملی ندارد .(حمید احمدی ،۱۳۸۶ ،۱۶۷)
هویت ملی، فراگیرترین و در عین حال مشروع ترین سطح هویت در تمامی نظام های اجتماعی جدای از گرایش های ایدئولوژیک می باشد. «هویت ملی فرایند پاسخگویی آگاهانه یک ملت به پرسش هایی پیرامون خود، گذشته، کیفیت، زمان، تعلق، خاستگاه اصلی و دائمی، حوزه تمدنی، جایگاه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ارزش های مهم از هویت تاریخی خود است»( مریم صنیع اجلال، ،۱۳۸۴، ۱۰۴)
هویت ملی مجموعه ای از نشانه ها و آثار مادی، زیستی، فرهنگی و روانی به شمار می رود که جوامع مختلف را از یکدیگر متمایز می سازد. زیرا این آثار و نشانه ها از جامعه ای به جامعه دیگر متفاوت است. از سوی دیگر می توان گفت که: «هویت ملی مجموعه ای از نگرش ها و گرایش های مثبت نسبت به عوامل، عناصر و الگوهای هویت بخش و یکپارچه کننده در سطح یک کشور به عنوان یک واحد سیاسی است.»(همان)
تسیانکوف [۷۵]معتقد است : هویت ملی ، هنجاری فرهنگی است که نشان دهندۀ جهت گیری عاطفی یا احساسی افراد نسبت به ملت و نظام سیاسی شان است ؛ احساساتی همچون وابسته شدن ، پیوند داشتن ، و مقولاتی شبیه به آن از نظر تسیانکوف هویت ملی در بر دارندۀ عناصر زیر است : اسطوره و تاریخ ، فرهنگ ، احساس و عاطفه ، سرزمین ، نمادها آئین ها (تسیانکوف ،۲۰۰۰،۲۴)
آنتونی اسمیت در بارۀ هویت ملی می گوید : منظور از هویت ملی وجود احساس اجتماع سیاسی است . یک اجتماع سیاسی به نوبۀ خود حداقل به وجود برخی نهادهای مشترک و مجموعه واحدی از حقوق و وظائف برای اجتماع اشاره می کند . اجتماع سیاسی همچنین به یک فضای اجتماعی قطعی ، یک سرزمین برخوردار از مرزهای شناخته شده اشاره می کند که اعضا بدان وسیله خود را تعریف کرده و به آن احساس تعلق می کنند . ( آنتونی اسمیت ، ۱۹۹۱)
استاد مطهری د ر کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام می نویسد : اگر هویت ملی را نوعی احساس ملی بنامیم تعریف آن عبارت خواهد بود از وجود احساس مشترک یا وجدان دسته جمعی در میان عده ای از انسان ها که یک واحد سیاسی یا ملت را می سازند .(مرتضی مطهری ، ۱۳۷۱)
زمانی که از هویت ملی صحبت می شود ، مساله اصلی، تعریف خود شخص از هویت نیست ، بلکه مساله جنبه گروهی پیدا می کند و این نشان دهندۀ میزان نقش گرو ها در هویت می باشد . به عبارتی در این هویت « من » به عنوان یک فرد « تک افتاده » مطرح نیست بلکه آنچه مطرح می شود این است که هویت «من » به عنوان یک شخص دارای هویت ، چگونه با هویت های دیگر سازگاری پیدا می کند و در نتیجه چهارچوب های گروهی ، انسجام و سازمان می یابند . در عرصه هویت ملی ، مهم ترین مساله این است که در نهایت چگونه این هدف فردی در قالب هویت های گروهی خود را نشان می دهد (داوود میر محمدی ،۱۳۸۳،۵۱)
هویت ملی هویتی است که افراد به جای اینکه خود را بر اساس تعلقات قومی – قبیله ای بشناسند ، بر مبنای تعلق به ملتی خاص با جغرافیای مشخص و نظام حکومتی معین شناسایی می کنند . هویت ملی باید آنچنان فراگیر باشد که تعارضی بین هویت اولیه ( فردی – قومی ) و هویت فراگیر (ملی ) ایجاد نکند . بر این اساس ، می توان وجود ملت خاص ، جغرافیای و نظام حکومتی معین را ویژگیهای اصلی هویت ملی دانست (محمد صادق جوکار ،۱۳۸۶)
۲-۱۰ ) هویت ایرانی
حال پس از بررسی مفهوم و تاریف هویت ملی به هویت ملت ایران یعنی هویت ایرانی می پردازیم و آن را از دیدگاه های مختلف مورد بررسی قرار می دهیم .
از نظر حقوقی ، قانون مدنی ایران ، که ظاهرا"حداقل بخشی از آن در حدود صد سال پیش تنظیم شده است ، ایرانی بودن ( کشوروندی ) را درگرو « تبعیت » قرار داده و چنین بیان می دارد :
« ماده ۹۷۶ – اشخاص ذیل تبعه ایران محسوب می شوند :
کلیه ساکنین ایران به استثنای اشخاصی که تبعیت خارجی آنها مسلم باشد. تبعیت خارجی کسانی مسلم است که مدارک تابعیت آنها مورد اعتراض دولت ایران نباشد.
کسانی که پدر آنها ایرانی است اعم از اینکه در ایران یا در خارجه متولد شده باشند.
کسانی که در ایران متولد شده و پدر و مادر آنها غیر معلوم باشند.
کسانی که در ایران از پدر و مادر خارجی که یکی از آنها در ایران متولد شده بوجود آمده اند.
کسانی که در ایران از پدری که تبعه خارجی بوجود آمده و بلافاصله پس از رسیدن به سن هجده سال تمام لااقل یکسال دیگر در ایران اقامت کرده باشند والا قبول شدن آنها به تابعیت ایران بر طبق مقرراتی خواهد بود که مطابق قانون برای تحصیل تابعیت ایران مقرر است.
هر زن تبعه خارجی که شوهر ایرانی اختیار کند.
هر تبعه خارجی که تابعیت ایران را تحصیل کرده باشد.
تبصره: اطفال متولد از نمایندگان سیاسی و کنسولی خارجه مشمول فقره ۴ و۵ نخواهد بود.

 

ماده ۹۸۰: کسانی که به امور عام المنفعه ایران خدمت یا مساعدت شایانی کرده باشند و همچنین اشخاصی که دارای عیال ایرانی هستند و از او اولاد دارند و یا دارای مقامات عالی علمی و متخصص در امور عام المنفعه می باشند و تقاضای ورود به تابعیت دولت جمهوری اسلامی را می نمایند در صورتی که دولت ورود آنها را به تابعیت جمهوری اسلامی ایران صلاح بداند بدون رعایت شرط اقامت ممکن است با تصویب هیئت وزیران به تابعیت ایران قبول شوند. (قانون اساسس کشور )
اگر مستندات توجیهات مربوط به ایرانی بودن موارد فوق را به گونه حقوقی دسته بندی کنیم به نتایج زیر می رسیم :
۱- حق خاک ، یعنی « ساکنین ایران با زاییده شدن در ایران ، بنا به شرایطی
۲- حق خون ، یعنی زاییده از پدر
۳- سببی یا قراردادی ، خارجیانی که با زنان ایرانی ازدواج می کنند و یا طبق مقررات و شرایطی به تابعیت دولت ، یا اهلیت ایران در می آیند ( به زبان امروزی ، شهروندی و دقیق تر « کشوروندی » ایران را می پذیرند .) (داور شیخاوندی،۱۳۸۷ ، ۹۵)
همچنین در اصول زیر ، مشخصه های دیگری را بیان می دارد :

اصل ۱۵ ـ زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است‌.اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان وخط باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات ورسانه‌های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس‌، در کنار زبان‌فارسی آزاد است‌.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:04:00 ق.ظ ]