|
|
۱۱-علیرضایی،محمدرضا و دیگران(۱۳۷۸)،ارزیابی عملکد شرکت های توزیع برق به کمک DEA،مدیریت و توسعه،شماره ۲ ۱۲-علیرضایی،محمدرضا و علیزاده صانع،نیلوفر(۱۳۷۹)،ارزیابی عملکرد بانک ها با کمک DEA،مجموعه مقالات دومین همایش ارزیابی عملکرد دستگاه های اجرایی،سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور. ۱۳- علیرضایی، محمد رضا. سعید جعفری(۱۳۷۹). ارزیابی عملکرد دستگاههای اجرایی و ارائه الگوهای بهینه عملکرد آن ها به کمک تحلیل پوششی دادهها. موسسه بینالملی تحقیق در عملیات بهینه کارا صص۱۰-۱٫ ۱۴-کلانتری،مجید(۱۳۸۲)،بررسی وضعیت و اصول بنیادین تولید ناب در واحد پژو ۲۰۶ ایرانخودرو،پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشگاه تهران. ۱۵-گروه پژوهشی مدیریت جهاددانشگاهی واحد تهران(۱۳۷۹)،طرح پژوهشی طراحی نظام ارزیابی عملکرد مدیریت واحدهای تحت پوشش وزارت صنایع،طرح مطالعه بهره وری در صنعت،وزارت صنایع ۱۶-مدرکیان،حسن(۱۳۷۷)طرح پژوهش نظام ارزیابی عملکرد مدیریت در دستگاه های اجرایی ایران،سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور ۱۷- مهرگان، محمد رضا، حمید شاهبندرزاده،(۱۳۸۴). ارائه روشی برای ارزیابی عملکرد شعب بانک با بهره گرفتن از تکنیک تصمیمگیری چندشاخصه. فصلنامه تحقیقات مالی.
 ۱۸- ووماک، جیمز پی.، جونز، دانیل تی.،(۱۳۸۰) ، تفکر ناب، ترجمه: آزاده راد نژاد، انتشارات آموزه ،اصفهان
منابع خارجی
۱-Altshuler, A., Anderson, M., Jones, D.T., Roos, D., Womack, J., MA, (1984), The Future of the Automobile, The MIT Press, Cambridge, MA. ۲-Arshadi, N., & Lawrence, E. C. (1987). An empirical investigation of new bank performance. Journal of Banking and Finance, 11(1), 33–۴۸٫ ۳-Biazzo, S., Panizzolo R., (2000), The Assessment of Work Organization in Lean Production: The Relavance of The Workers Perspective, integrated manufacturing systems, 1 (1), pp. 6-15. ۴-Bicheno, J., (2004), The New Lean Toolbox: Toward Fast, Flexible Flow, 3rd ed., PICSIE Books, Buckingham ۵-Bjqrn Andersen, Bjornar Henriksen and Wenche Aarseth,( 2006). Professional practice holistic performance management : an integrated framework. International journal productivity and performance management. Vol.55no.1, pp.61-78. ۶-Bolton, Mike(2003);” public sector performance measurement : delivering greater accountability”; Work study; Volume 52 ; No1. ۷-Bowen, D., Youngdahl, W., (1998), Lean Searvice: In Defense of Production- Lean Approach, international journal of service industry, 9 (3), pp. 1998. ۸-.Boyer, K., (1996), An assessment of managerial commitment to lean production, International Journal of Operations & Production Management, 16 (1), pp. 48-58. ۹-Dahlgaard, J.J., Dahlgaard-Park, S.M., (2006), Lean production, six sigma quality, TQM and company culture, The TQM Magazine, 18 (3), pp. 263-81. ۱۰-Detty, RB., Yingling, JC., (2000), Quantifying benefits of conversion to lean manufacturing whit discrete event simulation: a case study, International Journal of Production Research, 38 (2), pp. 429-45. ۱۱-www.farsiec.ir ۱۲-Forza, C., (1996), Work organization in lean production and traditional plants: what are the differences?, International Journal of Operations & Production Management, 16 (2), pp. 42-62. ۱۳-Hines, P., Holweg, M., Rich, N., (2004), Learning to evolve: a review of contemporary lean thinking, International Journal of Operations & Production Management, 24 (10), pp. 994-1011. ۱۴-Holweg, M., (2007), the geneology of lean production, journal of operation management , pp. 420-437. ۱۵-Hozler, Marc & Patina de Lancer Julnes(2001); “Promoting the utilization of performance measures in public organizations: An empirical study of factor affecting adoption and implementation” ;Public Administration Review ; Vol 61 ; Issue 6. ۱۶-Karlsson,C., Ahlestrom,P. (1996), Assessing changes towards lean production, International Journal of Operations & Production Management, 16 (2), pp. 24-41. ۱۷-Katayama, H., Benne, D., (1996), Lean production in a changing competitive world: a Japanese prespective, International Journal of Management, 16 (2), pp. 8-23. ۱۸-Kloot, Louise & John, Martin(2000);” Strategic performance management : a blanced approach to performance management issues in local government”; Management Accounting Research; 11; pp:231-251 ۱۹-Kosmidou, K., Pasiouras, F., Doumpos, M., & Zopounidis, C. (2006). Assessing performance factors in the UK banking sector: A multi-criteria methodology.Central European Journal of Operations Research, 14(1), 25–۴۴٫ ۲۰-Krafcik, J.F., (1988), Triumph of the lean production system, Sloan Management Review, 30 (1), pp. 41-51. ۲۱-Kravchuk, Robert & Schack Ronald W(1996);” Designing effective performance measurement systems under the government performance and results act of 1993”; Public Administration Review; Vol 56 ۲۲-Lewis, M.A., (2000). Lean production and sustainable competitive advantage, International journal of Production & Operations management, 20 (8), pp. 959-978. ۲۳-McNamara, C., & Mong, S. (2005). Performance measurement and management:Some insights from practice. Australian Accounting Review, 1(15), 14–۲۶٫ ۲۴-Nicholas, J., Soni, A. (2006), The Portal to Lean Lean Production: Principles and Practices For Doing More with Less, CRC Press, Boca Raton, FL. ۲۵-Oliver, N. et al., (1996), Lean Prouduction practices: International comparisions in the auto components industry, British Jiurnal of Management, 7 (special issue), pp. 529- ۲۶-Shah, R., Ward, P.T., (2003), Lean manufacturing: context, practice bundles, and performance, Journal of Operation Management, 21 (2), pp. 129-149. ۲۷-Taj, S., (2005), Applying lean assessment tools in Chinese hi-tech industries, Management Decision, 43 (4), pp. 628-643. ۲۸-taj,shahram(2007),lean manufacturing performance in china,journal of manufacturing technology management,vol,19 no.2,2008 pp,217-234 ۲۹-Williams, K., Haslam, C., (1992), Against lean production, Economy and Society, 21, pp. 321-54. ۳۰-Womack, J.P., Jones, D.T., (1994), From lean production to the lean enterprise, Harvard Business Review, 72 (March–April (2)), 93–۱۰۴٫ ۳۱-Womack, J.P., Jones, D.T., (1996b), Lean Thinking: Banish Waste and Create Wealth for Your Corporation, Simon & Schuster, New York. ۳۲-Zairi,M.(1994) measuring performance for business result,chapman &hall,london. Abstract In many production environment especially the ones that have a large expand of work , because the spread of production and services, production managers need to have integrate information of various department performance in other to have good leadership. Collecting these information, start of entrance of raw materials in to production lines and goes production of fire shed goods and out good from the factory. Dominances of productions managers on information of various production stages lead to higher productivity, production rate, quality and also managing production performance more productive . Since for better study , we in the following survey have concentrated on small and medium firms only with respect to the size of the firms , and lean factors effects on firms performance have investigated with respect to managers viewpoints . The flow survey is quantitative base that with deep review of literature and also doing structure interviews uses the appropriate questionnaire form gathering primitive data .
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-08-05] [ 06:54:00 ق.ظ ]
|
|
نظریه «تحلیل ارتباط محاورهای» برن (۱۹۷۶) در واقع سازشی است بین روانکاوی و ارتباط متقابل. مختصر اینکه برن (۱۹۷۶) معتقد است که انسان برخوردار از رضایت از زندگی دارای این ویژگیها است: ۱- بین حالتهای من او (من والدینی، من کودکی و من بزرگسالی) تعادل برقرار است و در صورت به هم خوردن این تعادل، توانایی سازماندهی مجدد شخصیتش را دارد. ۲- نتیجه گیری بر اساس وضعیت چهارم (من خوب هستم، تو خوب هستی) است، زیرا سه حالت قبلی به کودکان اختصاص دارند و الگوی شخصیت کودکی و افراد نابالغ هستند. ۳ – چنین فردی در هر لحظه از نوع حالت نفسانی خودش اگاهی دارد . چون رفتار انسان مبتنی بر مجموعه ای از احساسات ، اخلافیات و کنترل اگاهانه است. ۴ – دارای شخصیت سازمان یافته است و مرزهای شخصیتی آن مشخص شده و در عین حال نفوذ پذیر است و در هنگام رویارویی با تعارضات شدید درونی، بصورت اگاهانه به گونه ای از این بخشها استفاده میکند که هر کدام نقش متناسب خودشان را انجام دهند. ۵ – چنین فردی در ابعاد مختلف شخصیتش «تعصب و تغییر ناپذیری» ندارد و ضمن شناختن الگوهای موفقیت آمیز رفتاری و اگاهی از تصادها و تشابهات درونی خودش، آزادی انتخاب بیشتری دارد. ۶ – مسئولیتش رفتار و تفکرش را میپذیرد و رفتار او با دیگران آگاهانه و مبتنی بر صمیمیت و علاقه است. ۷ – علاوه بر تصمیم گیری و انتخاب آگاهانه در زمان حال زندگی میکند نه در گذشته یا آینده. مبنای فعالیت در نظریه برن ، نیاز به تشخیص و منزلت است. یعنی اینکه فرد هم مورد احترام دیگران واقع شود و هم برای دیگران احترام قابل شود و شخصیت سالم نیز بایستی چنین خصوصیتی را در تعامل با مردم و جامعه داشته باشد (هریس،۲۰۰۹).
 دیدگاه سالیوان نظریه سالیون با عنوان «نظریه روابط بین فردی» شهرت یافته است. بنابر نظریه سالیوان شخصیت «الگوی نسبتاً پایدار و مکرر موقعیتهای بین فردی است که زندگی انسان را مشخص میکند». به عقیده وی انسان از بدو تولد تا مرگ تحت تاثیر روابط بین فردی است و افکار و احساسات او نیز متاثر از این امر است. گر چه وی اهمیت وراثت و رشد را انکار نمیکند، اما انسان را محصول تکامل اجتماعی میداند. نظریه شخصیت سالیون ویژگیهای مهمی را برای دستیابی به رضایتمندی از زندگی عنوان میکند که عبارتند از (نقل از فیست و فیست،۲۰۱۰): ۱ – شخصیت برخوردار از رضایتمندی از زندگی «انعطافپذیر» است و با توجه به موقعیتهای بین فردی نوین، در روابطش با دیگران به صورت متناسب تغییر پذیر است. ۲ – این فرد قادر به تمایز گذاری بین افزایش و کاهش «تنش» است و رفتار او در جهت کاهش تنش معطوف میشود. ۳ – به گفته سالیوان شخصیت برخوردار از رضایتمندی از زندگی بایستی همیشه در حال «آموزش و فراگیری روابط و ارتباطات» باشد. ۴ – زندگی شخص برخوردار از رضایتمندی از زندگی، دارای جهت یافتگی است. بدین معنی که امیالش را به خوبی یکپارچه میسازد که منجر به رضایتمندی شود یا اضطراب او را نسبتاً کم کند یا از بین ببرد. بنابراین دستگاه روانی شخص برخوردار از رضایتمندی از زندگی، حداقل تنش را دارد و چنین فردی معمولاً روابط اجتماعی انعطاف پذیر، واقعی و اعتمادآمیز دارد. دیدگاه فروم اریک فروم(۱۹۶۳) معتقد است که پیشرفت و رشد شخصیت به فرهنگ بستگی دارد. جامعه نا سالم در اعضای خود عشق ورزیدن، باروری و خلاقیت، تعقل، عینیت و نیرومندی را میدهد و با این شیوه کارآمدی انسان کامل را تسهیل میکند. رابطه رضایت از زندگی با ماهیت جامعه بدین معنی است که بنا به شرایط جامعه، تعریف رضایت از زندگی در طول زمان و مکان تغییر یابد. فرد برای دستیابی به رضایت از زندگی باید نیازهایش را با کمک «شیوههای مولد، بارور و خلاق» ارضا کند و اگر از طریق شیوههای نا معقول نیازهایش را برطرف کند، دچار سرخوردگی میشود. بنابر عقیده فروم انسان بین «آزادی و ایمنی» نوعی تعارض و دوگانگی دارد . همین تعارض پنج نیاز روانی را در او بر میانگیزاند که نحوه ارضای آنها، تعیین کننده رضایت از زندگی او میباشد. این نیازها عبارتند از: وابستگی یا تعالی، اصالت و ریشه داشتن، احساس هویت، چارچوب جهت گیری». نیاز وابستگی: انسان دلیل آگاهی از گسستگی وابستگیهای اولیه اش با طبیعت بدنبال ایجاد وابستگیهای نوین با انسانهای دیگر است. وابستگی و یگانگی با دیگران از لوازم سلامت روان شناختی است. عشق: راه سالم و سازنده پیوند با جهان است، زیرا هم نیاز ایمنی و هم یکپارچگی فرد را تامین میکند. عشق در نظریه فروم معنای وسیعی دارد که عشق جسمانی تا احساس همبستگی و عشق به انسانیت را شامل میشود. نیاز به تعالی: این نیاز انسان را از حالت منفعل بودن فراتر میبرد و موجب خلاقیت او میشود و در نهایت باعث احساس آزادی و هدفمندی در او میگردد. نیاز به اصالت و ریشه داشتن: به عقیده فروم «تنهایی و ناچیزی» جوهر وضعیت بشر است. علت پیدایش تنهایی بشر از هم پاشیدن وابستگیهای اولیه او با طبیعت و فرو ریختن احساس ایمنی او است. مطلوبترین راه احساس اصالت و ریشه داری، ایجاد حس «برادری» با همنوعان است. برادری به معنای احساس ارتباط، عشق، توجه و مشارکت در جامعه است. نیاز به احساس هویت: انسان بایستی فردیت داشته باشد، یعنی به کمک فردیت به معنای بخصوص و مشخص هویت خودش برسد. میزان فردیت هر انسان تابع میزان از بین بردن علایق زناگونه با خانواده، طایفه یا ملیت خودش است . همرنگی با ویزگیهای یک ملت، نژاد، مذهب، شغل و حرفه نشاندهنده شیوه ناسالم احساس هویت یافتن است . نیاز به چهارچوب جهت گیری: چهار چوب جهت گیری انسان باید متکی بر عقل و خرد باشد، زیرا فقط با خرد میتوان تصویری واقعگر و عینی از جهان بدست آورد. انسان برخوردار از رضایت از زندگی ادراکات جهان را با نیازها و ترسهای ذهنی خودش تحریف نمیکند. فروم معتقد است که انسان دارای رضایت از زندگی کسی است که عمیقاً عشق میورزد، آفرینشگر است، قدرت خرد و تعقل را در خودش کاملاً پرورانیده است، خودش و جهان را به شکل عمیقی ادراک میکند، احساس درست پایدار دارد، با جهان در پیوند است و در آن ریشه و اصالت دارد، حاکم سرنوشت خودش است و از علایق زناگونه آزاد است (فیست و فیست،۲۰۱۰). دیدگاه یونگ به عقیده یونگ در اغلب موارد علت نارضایتی از زندگی، «یک سونگری» است. یک سو نگری به اشکال مختلفی روی میدهد که دو نوع از آنها اهمیت اختصاصی دارند. در مورد نخست شخص در مورد اهدافی دچار مشغله فکری میشود که این اهداف برای یک مرحله پایینتر از چرخه زندگی متناسب بودهاند. شخص جوانی که دچار وسوسه فکری مربوط به مشکلات دوران کودکی و خردسالی است، نمیتواند به نحو موثر از عهده خواستههای زندگی و رقابت اجتماعی برآید. شخص میانسالی که هنوز به جایگاه اجتماعی و جنسیت علاقمند است نیز به همین اندازه دچار سردرگمی شده است، زیرا این موضوعات نبایستی تا این اندازه در زندگی این شخص حائز اهمیت باشند. مشکل دوم یک سو نگری ممکن است به صورت توسعه بیش از حد یک نگرش یا عملکرد اساسی و بنیادین باشد که موجب شود شخص «نقاب» خودش را بی از حد جدی بگیرد. دوم و مهمتر اینکه یک سو نگری فرایند تفرد را متوقف میسازد. هدف نهایی روانشناسی فروید و آدلر مصالحه فرد با خواستههای جامعه است. یونگ این مرحله را نخستین هدف الزامی در سلسله مراتب تفرد میداند. به نظر وی تفرد بالاتر از مصالحه با جامعه است. تفرد به معنای منفرد شدن ، همگون شدن و منحصر به فرد شدن بی نظیر و غیر قابل مقایسه است. تفرد یعنی تولید و شکوفایی تمامیت بالقوه ذاتی فرد. تفرد مستلزم این است که فرد به کلیت و یکپارچگی برسد. لذا یونگ معتقد است که تعداد خاصی از افراد هر جامعه نا کامل باقی میماند. تفرد در ساده ترین شکل آن عبارتست از تمییز تدریجی «من» یا خود آگاهی از ناخودآگاهی . اما یونگ افزایش بیش از حد خود آگاهی را به همان اندازه اندک بودن آن آسیب گونه میداند و از این لحاظ وضعیت متعادل تری را اتخاذ کرده است. به نظر یونگ دستیابی به رضایت از زندگی و خود شناسی یکسان هستند. دستیابی به رضایت از زندگی با سه معیار مشخص میشود: نخست بایستی واپس زنی تخلیه شود و تنشهای بین کنشها و نگرشهای ناخودآگاه و خود آگاه به آرامش مبدل شوند تا فرد بتواند از راه معرفت خود به آرامش و صفای دورنی برسد. دوم فرد بایستی بیان نمادین ناخودآگاه را درک کند. سوم شخص بتواند از طریق ایمان شخصی به نماد یا اسطوره خصوصی خود شناسی نزدیک شود (پروین، ۱۳۸۹). دیدگاه آلپورت به نظر آلپورت نارضایتی از زندگی پیامد «نقصان و کمبود سلامت روانی» است. فردی که از زندگی رضایت ندارد، پرتوقع، سلطهجو، حسود، هیستریک و انفعالی است و دلش به حال خودش میسوزد. تا پایان جنگ جهانی دوم تعدادی پژوهش تجربی در مورد ماهیت رشد شخصی» انجام شده بود که این مطالعات به نتایج نسبتاً همخوانی دست یافته بودند . آلپورت نتایج این مطالعات را به صورت شش معیار در مورد پختگی و بلوغ روانی خلاصه کرده است و ادعا میکند که برای رسیدن به رضایت از زندگی، باید این ملاکها را به دست آورد. این ملاکها عبارتند از (نقل از فیست و فیست،۲۰۱۰): ۱- توانایی گسترش خویشتن: کودکان نوعاً خود محور هستند، اما علایق افراد بالغ در خارج از خودشان ریشه دارد؛ از جمله علاقه آنها به سلامتی و بهزیستی دیگران. ۲- ارتباط مناسب یا تعامل فرد با دیگران: ارتباط فرد بالغ با دیگران صادقانه و صمیمی است، بویژه با خانواده و دوستانش. ۳- امنیت عاطفی: شخص بالغ میتواند محرومیتها و تحریکات غیر قابل اجتناب زندگانی را بدون از دست دادن وقار و متانت تحمل نماید. این بدین معنی نیست که این افراد راحت و آسوده، بشاش و خوشبین و ساده انگار هستند، بر عکس این افراد بر حسب موقعیت خلقی هستند. ۴- هوش کنشی یا عقل سلیم: افکار و ادراک فرد بالغ بطور کلی کارآمد و درست است. این مسئله پرسشی را در مورد رابطه بین سلامت روانی و هوش پدید میآورد. افراد بالغ معمولاً هوش بالای متوسط دارند ولی هر کسی که هوش بالای متوسط داشته باشد الزاماً بالغ نیست. ۵- بصیرت نسبت به خویشتن: هر کسی فکر میکند که نسبت به خودش بصیرت و بینش دارد، اما در واقع چنین نیست. آلپورت بصیرت به خویشتن را به این صورت تعریف میکند: رابطه آنچه که فرد فکر میکند هست و آنچه که دیگران در مورد او فکر میکنند، بخصوص روانشناسی که فرد را مطالعه و بررسی میکند. ۶- جهت مندی: جهت مندی یعنی اینکه زندگی فرد بالغ به سوی هدف یا اهداف انتخاب شدهای در حرکت باشد. هر فرد اهداف خاصی برای زندگی دارد که سعی عمده اش مصروف رسیدن به آن میشود. به عقیده آلپورت جهت مندی نتیجه نوعی فلسفه یکپارچه ساز در زندگی است که در تحت نظارت این فلسفه ارزشها، اهداف و ایدههای فرد سازماندهی میشوند. موضعگیریهای نظری در خصوص رواندرمانی پویشی کوتاه مدت نظریه روانپویشی کوتاه مدت زیر بنای نظری الگوی درمانی دوانلو از دومین نظریه فروید در زمینه اضطراب ناشی شده است. در واقع فروید اضطراب را واکنشی برای بالا بردن توان فرد در برابر تنشهای غریزی می دانست. اضطراب نشانه ی خطر برای ایگو و هشداری برای وقوع ضربه روانی است. ضربه روانی بر اساس تعریف فروید (ناشی از جدایی و از دست دادن موضوع عشق) است (فروید، ۱۹۲۶). او معتقد بود این جدایی و از دسوت دادن موضوع دلبستگی که به ضربه روانی می انجامد براساس احساس درماندگی روانی ووابستگی او به مراقبت کنندگان اولیه که بقا او را تامین می کنند تبیین میشود. عامل اصلی مورد توجه در نظریههای روانپویشی کوتاه مدت، عواطف میباشند و اعتقاد بر این است که سازماندهی عواطف فرد در سالهای اولیه زندگی و در تعامل با مادر (مراقب) شکل گرفته است. عواطف، سیستم انگیزشی اولیه هستند که برای همه افراد بشر مشترک بوده و اجزاء غریزی رفتار انسان به شمار میروند. عواطف مادرزادی بوده و در واقع سبکهای واکنشی هستند که به صورت سرشتی و ژنتیکی تعیین میشوند و نخست از طریق تجارب فیزیولوژیکی و بدنی راه اندازی میشوند. عواطف بلافاصله در رابطه با تعاملات با مراقبین فعال شده و بعد به لحاظ شناختی تنظیم و مرتبط میشوند (باربر[۱۱۱] و همکاران، ۱۹۹۷). به مرور زمان، تعاملات اولیه بین کودکان و مراقبین شان درونی میشوند و بتدریج سازمان مییابند تا روابط موضوعی درونی را شکل دهند. این روابط موضوع درونی، بلوکهای اساسی سازنده در کلیه ساختارهای روانشناختی هستند. بیبی[۱۱۲] (۲۰۰۲)، با بهره گرفتن از نوارهای ویدئویی، مطالعاتی در زمینه تعامل اولیه نوزاد با مادر و شکل گیری عواطف انجام داد. مطالعات بیبی (۲۰۰۲) نشان میدهد که چگونه آگاهی مادر از حالت عاطفی نوزاد میتواند به عنوان تعدیل کننده عواطف نوزاد عمل کند، رفتار نوزاد را سازمان دهد و در نهایت شخصیت او را شکل دهد. در حالیکه مادرانی که در شناسایی عواطف نوزاد موفق نباشند، میتوانند به آشفتگی رفتاری و آشفتگی تجارب عاطفی نوزاد منجر شوند (نقل از کرنبرگ، ۲۰۰۴). فوناگی و تارگت[۱۱۳] (۲۰۰۸)، رویکرد مشابهی اتخاذ کرده اند، که بر نقش تعاملات مادر- کودک در ظرفیت رو به رشد کودک برای انعکاس حالات هیجانی خود و دیگران تأکید میکند. آنها مطرح ساخته اند که مادر از طریق “توجه کردن[۱۱۴]” به نوزاد و پاسخ دهی به نیازهای او، به کودک اجازه میدهد تا تجربه هیجانی محتمل، دقیق و متمایزی را درونی سازد. به عبارتی کودک توانایی انعکاس تجربه عاطفی خودش را پیدا میکند. عدم ظرفیت مادر در پاسخ دهی به نیازهای کودک و عدم ظرفیت او برای بازتاب دقیق حالات عاطفی نوزاد، بخش منفی تجربه کودک را افزایش میدهند. در نخستین دوران زندگی نوزاد، دو مجموعه از ساختارهای ذهنی شکل میگیرند؛ مجموعه ای با حالات عاطفی مثبت که رفتارهای “نزدیک شدن[۱۱۵]” را برانگیخته میکند و مجموعه ای با حالات عاطفی منفی که رفتارهای اجتناب را برانگیخته میسازند. روان تحلیل گران اغلب به این دو سیستم، به عنوان سیستمهای انگیزشی فراگیر اشاره میکنند مثل کشانندهها، لیبیدو، و پرخاشگری (برنر[۱۱۶]، ۱۹۷۵). خشم خام[۱۱۷]، عاطفه اصلی روابط موضوعی درونی پرخاشگرانه را بازنمایی میکند. نوسانات خشم خام در واقع ریشه و منشأ نفرت و تخریب را که عواطف مسلط در اختلالات شدید شخصیت هستند، تبیین میکند. عاطفه برانگیختگی جنسی، مجموعههای جنسی روابط موضوعی درونی را تشکیل میدهد. به تدریج تکانهها و امیال جنسی تحت سلطه نیازهای وابستگی و صمیمیت قرار میگیرند. ناخودآگاه پویا روابط موضوعی درونی را در بر میگیرد که تظاهرات نسبتا شدید تکانههای شهوانی، وابستگی و پرخاشگری است (کرنبرگ، ۲۰۰۴).
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
۱۰ . وابستگی به یک منطقه خاص جغرافیای –اقتصاد ۱۱ . کارا یی جمعی و بهره برداری از صرفه های اقتصادی بیرونی ۳-۲ رهیافت های نظری و تحلیلی توسعه منطقه ای خوشه گرا پیدایش ایده “خوشه صنعتی ” به سال ۱۸۹۰ میلادی بر می گردد که برای اولین بار از طرف آلفردمارشال در انگلستان ارائه شد (Marshal, 1980). وی در مشاهدات خود از مناطق شفیلد و لانکشیر بریتانیا گزارشی از صرفه جویی های ناشی از هم مکانی در درون نواحی با بنگا ه های کوچک هم پیوند ارائه کرد . در این بررسی که به نظریه “ناحیه صنعتی ” معروف شد، وی دو عامل همجواری صنایع تخصصی مرتبط به هم و خوشه بندی صنعتی یک یا شاخه های متعددی از یک صنعت رادر این صرفه جویی ها مؤثر می دانست . سه بحث عمده او درباره ناحیه صنعتی این بود که تمرکز در یک مکان موجب شکل گیری بازار نیروی کار محلی می شود؛ هم مکانی به تجمعات صنعتی امکان می دهد که نهاده های یک صنعت با تنوع بیشتر و هزینه پایین تری صورت پذیرد؛ دانش درچنین تجمعاتی به آسانی سرریز می شود . اما این ایده، تا دهه ۱۹۸۰ میلادی صورت تحقق به خود نگرفت. دراین دهه، نظریه ” ناحیه صنعتی مارشالی ” دوباره احیا ء شده و عناصر جدیدی به نظریه مارشال اضافه شد . خاستگاه اصلی این نظریه در ایتالیا، که بعدا به “ایتالیای سوم ” معروف شد، توسط نظریه پردازانی نظیر پیوره و سابل[۵۹] ( ۱۹۸۴ )، گاروفولی[۶۰]( ۱۹۸۴ )، بروسکو( ۱۹۸۲ ) و … دوبارهمطرح شد که از آن بعنوان نظریه ناحیه صنعتی برآمده از ایتالیا نیز نام برده می شود.در آن زمان این مسأله مشخص شد که در حالی که در جنوب فقیر (موسوم به ایتالیای دوم ) وایتالیای اول در شمال ثروتمند، با توجه به تمرکز صنایع بزرگ با بحران عمیقی روبروست ،نواحی بنگاه های کوچک و متوسط در “ایتالیای سوم ” رشد سریعی را نشان می دهند . تجربیات این منطقه نشان می داد که وجود صرفه های هم مکانی و کیفیت روابط رسمی و غیر رسمی،روابط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در نواحی بعنوان عامل تعیین کننده در رشد ، پویایی وموفقیت این مناطق بسیار مؤثر بوده است . این نظریه در مدت کمی طرفداران زیادی را در مناطق مختلف جهان به ویژه در آمریکای شمالی پیدا کرد. مدتی بعد با بهره مندی از نظریات قبلی، مکتب کالیفرنیا در این منطقه توسط نظریه پردازانی نظیراسکات[۶۱] و استورپر[۶۲] (اسکات، ۱۹۸۸ ؛ استورپر، ۱۹۹۵) ظهور پیدا کرد که به روابط بین نوآوری، سازمان صنعتی و مکان تأکید می کرد . آنها در نظریه خود تحت عنوان “فضاهای صنعتی جدید “بحث می کردند که بنگاه های صنعتی، در پاسخ به شرایط متغیر بازار، استراتژی “عدم ادغام عمودی” را اتخاذ کردند . خارجی شدن روزافزون تولید، همجواری فضایی را برای به حداقل رساندن هزینه های معامله تشویق می کرد . تشدید فضاهای صنعتی جدید عمدتاً از طریق تحلیل ساختارهای سازمانی در حال تغییر و روابط داده و ستانده (وابستگی متقابل تجاری ) اتفاق می افتد.گروه دوم از محققان از یک دیدگاه نسبتاً متفاوت بحث می کردند که موفقیت اقتصادی نواحی ویژه ایتالیای شمال شرقی و مرکزی -که بعنوان “ایتالیای سوم"شناخته می شدند- ناشی از تغییرات در حال تکوین تولید انبوه به"تخصصی شدن منعطف” بود(بروسکو، ۱۹۸۲ ؛ پیوره و سابل، ۱۹۸۴) . بر عکس تلاش های اسکات برای تولیدیک مدل اقتصادی بر اساس هزینه های معامله، مکتب"تخصصی شدن منعطف ” به اهمیت حمایت های اجتماعی و نهادی وسیع تر تأکید می کرد . یک خط سوم از کار توسط کروگمن[۶۳] مطرح می شود که به اهمیت “افزایش برگشت به مقیاس ” بمثابه عامل حیاتی برای شکل گیری مزیت های منطقه ای و محلی تأکید می کرد . او همچنین به خصلت درن زای این مزیت ها توجه داشت که در یک مکان ویژه ایجاد می شوند. علاوه بر این ها، در طی دهه ۱۹۹۰ میلادی، خوشه های صنعتی به مثابه زمینه هایی در تحریک بهره وری،یادگیری و نوآوری شرکت ها و شکل گیری تجارت جدید ، شناخته شدند . نوشته تأثیرگذار مایکل پورتردرباره خوشه های صنعتی، بویژه روابط تنگاتنگی را بین مشارکت خوشه و نظام یادگیری ورقابت پذیری بنگاه ها و صنایع برقرار می کند . در واقع، ازنظر پورتر ” مزیت رقابتی ماندگار در یک اقتصاد جهانی، تا حد زیادی محلی هستند و از تمرکز مهارت های تخصصی شده و دانش، نهادها، رقبا، تجارت های مرتبط، و مشتریان پیچیده حاصل می شوند “(پورتر، ۱۹۹۸ ). مفهوم خوشه های صنعتی از این رو، به عنوان بخش مهمی از مکانیزم های اساسی توسعه صنعتی پویا تلقی می شوند. این مفهوم همچنین به مثابه یک نماد مناسب در طراحی سیاست های توسعه منطقه ای[۶۴]سازگار با رقابت جدید در اقتصاد جهانی شده دیده می شود.علاوه براین، نظریات و مدل های متأخرتر توسعه منطقه ای در نیمه دوم ۱۹۹۰ میلادی و هزاره سوم نظیر “مناطق یادگیری ” (فلوریدا[۶۵]، ۱۹۹۵ ؛ مورقان[۶۶]، ۱۹۹۷ )،” سیستم های نوآوری منطقه ای"(کوک[۶۷] و دیگران، ۱۹۹۷ ؛ کوک و مورقان، ۱۹۹۸ ) و"یادگیری محلی شده ” (مالمبرگ وماسکل[۶۸]، ۱۹۹۹ )، با بهره گرفتن از نظریات قبلی، به تفسیر نوینی از مد ل های یادگیری و نوآوری سرزمینی دست زده اند که نشان دهنده یک تحول عام از توجه به روابط داده - ستانده و اهمیت پیوندهای مواد بین بنگاه های همجوار بسوی یک ملاحظه وسیع تر با تمرکز بر اهمیت ظرفیت های منطقه ای نظیر بنیادهای نهادی و اجتماعی رشد است (لارسون، ۱۹۹۹ ). این جهت گیری ها، بازتاب توسعه منطقه ای در اهمیت روزافزون روابط فرا اقتصادی بعنوان منابع یادگیری و نوآوری و اقتصاد مبتنی بر دانش و جهانی شده است که آنها را در درون گفتمان توسعه منطقه ای معاصر، درموقعیت مسلط قرار داده و بمثابه ابزار اصلی توسعه منطقه ای، وارد حیطه سیاست گذاری منطقه ای اغلب کشورها شده است.
 ۴-۲ ویژگی های خوشه های صنعتی اثرگذار بر فرایندیادگیری، نوآوری و توسعه منطقه ای در بخش قبلی ، رهیافت های نظری و تحلیلی توسعه منطقه خوشه گرا، مورد اشاره قرارگرفت. این رهیافت ها به نقش خوشه بندی صنعتی در پویایی توسعه منطقه ای تأکید می کنند . این بخش به صورت تفضیلی، با تلفیق برخی عناصر اصلی خوشه بندی صنعتی به دنبال درک و شناخت این عناصر بر فرایند یادگیری، ظرفیت های نوآوری و مزیت رقابتی در یک محیط منطقه ای مشخص است. محیط اقتصادی و اجتماعی محیط نهادی انجمن های صنعتی روابط پسین روابط پیشین مشتریان تامین کنندگان دانشگاه ها همکاری مشترک رقابت موسسات پژوهشی روابط غیر رسمی موسسات مهندسی مراکز تربیت نیروی انسانی یادگیری، نوآوری ، توسعه منطقه ای آزمایشگاه ها موسسات کنترل کیفیت همکاری و رقابت بین بنگاهی بازار نیروی کار محلی موسسات مالی نقش دولت نمودار( ۳-۲ )خوشه بندی صنعتی عناصر اصلی خوشه بندی صنعتی در یک محیط منطقه ای(دادش پور با اقتباس از فیلیپ کوک ۲۰۰۲) ۱-۴-۲روابط عمودی وافقی بین بنگاهی یک بحث اساسی در مطالعات خوشه های صنعتی و توسعه منطقه ای، تأثیر در هم تنیدگی بنگاه هااز طریق روابط عمودی و افقی بر یادگیری و نوآوری است، که یک ابزار کلیدی در توسعه منطقه ای محسوب می شود . یک بحث عمده پدیده خوشه بندی صنعتی این است که ترکیبی ازصرفه جویی های مقیاس، هزینه های حمل و نقل و معامله در درون خوشه، کاربران و تأمین کنندگان نهاده های واسطه ای را تشویق می کند تا در کنار یکدیگر قرار گرفته ،وابستگی های متقابل تجاری را شکل داده و از این رو یک مزیت رقابتی را کسب کنند (Krugman,2004). پورتر( ۲۰۰۰ ) نشان می دهد که مکان در درون خوشه می تواند دسترسی با هزینه پایین تر و بهتر را برای نهاده های تخصصی نظیر قطعات، ماشین آلات و خدمات تجاری رادر مقایسه با ادغام عمودی و اتحادیه های رسمی با هویت های خارجی یا واردکردن نهاده ها ازمکان های دورتر فراهم بیاورد . و از این رو است که او خوشه های صنعتی را در چهار بخش هم پیوند طبقه بندی می کند: کالاهای اولیه نهاده های تخصصی ماشین آلات و تجهیزات خدمات تجاری این ویژگی ها زمانی مهم تلقی می شوندکه صنایع درجه ادغام عمودی خود را کاهش داده ونهاده های تولید را برون سپاری کرده باشند. هوین[۶۹]( ۲۰۰۲ ) بحث می کند که در صورتی که تأمین کنندگان و خریداران در کنار هم قرار بگیرند ، شبکه صنعتی[۷۰] هم پیوند آسان تر اتفاق می افتد .در نتیجه، وقتی بنگاه ها در یک منطقه برای اطلاعات، خدمات تخصصی، قطعات، تأمین نیروی کار، فن آوری و فروش با یکدیگر پیوند می خورند ، رقابتی تر، یادگیرنده تر و نوآورتر از بنگاه هایی هستند که جدا از هم عمل می کنند (Rosenfeld,2006). این شرایط و پیوندها به بهبود ظرفیت های درونزای مناطق در طی زمان کمک می کند و بنگاه ها در درون این مناطق یاد می گیرند که فرایندهای یادگیری جمعی را به صورت انباشتی توسعه دهند و در فعالیت های بیشتری رقابت کنند(Carpenter et al,2003). از این گذشته، تخصصی شدن یکی از مزیت های اصلی پیوندهای بین بنگاهی و عنصری کلیدی برای تقویت پیوندهای بین بنگاهی است . تمرکز منطقه ای فعالیت های اقتصادی مشابه و وجود پیوندهای بین بنگاهی استراتژیک درجه مشخصی از تخصصی شدن را ارتقا می دهد (Alonso-Villar,2005 ). و این تخصصی شدن ، وابستگی متقابل را افزایش می دهد. در ادبیات خوشه صنعتی، بنگا ه های تولیدکننده کالاهای واسطه ای، کالاهای خود را به بنگاه های دیگر در درون خوشه برای پردازش بیشتر می فروشند، در حالیکه بنگاه ها در مراحل نهایی زنجیره، ستانده نهایی را به مشتریان خارجی می فروشند(Keeble et al,2005) . علاوه براین ها، پورتر( ۱۹۹۸ ) نقش تقاضای محلی را در تحت تأثیر قرار دادن موقعیت رقابتی بنگاه ها مهم می داند و بر این باور است که عمق بیشتر و تخصصی شدن تولیدکنندگان در درون خوشه ها به شناخت آسان تر فرصت های بازار و کاهش ریسک به دلیل حضور مشتریان محلی متعدد، منجر می شود . بنابراین، بعد دیگر رابطه عمودی، دسترسی به بازار یا پیوندهای پیشیناست. از اینرو،یک گام مهم در فرایند خوشه سازی صنعتی، تحلیل نقاط قوت نسبی هر خوشه ازنظر پتانسیل رشد بازار و رقابت پذیری در درون بازارهای محلی، منطقه ای، ملی و جهانی است(Roberts and Linfield,2000). اهمیت نسبی بازارهای داخلی و خارجی براساس ادبیات خوشه متفاوت است . پورتر( ۱۹۹۰ ) براهمیت بازارهای داخلی بیش از خوشه های صادرات پایه، تأکید دارد ؛ به لحاظ اینکه همجواری بابازار به توسعه خوشه های صنعتی کمک بیشتری می کند. همچنانکه دسترسی به بازارهای خارجی(جهانی) و وجود جمعیت مصرف کننده بیشتر یک ویژگی مزیت دار برای بیشترخوشه های صنعتی موفق است . برای اینکه دسترسی به این بازارها در پایداری و گسترش مداوم یک خوشه صنعتی با اهمیت تلقی می شود . بنگاه هایی که موفق به صادرات به خارج از منطقه می شوند، نه تنها در آمد اضافی را به داخل منطقه منتقل می کنند ، بلکه کیفیت محصولات آنها درهر دو بعد ملی و جهانی تست می شود. ماحصل بحث این است که روابط عمودی و افقی بینبنگاهی در درون یک خوشه صنعتی منطقه ای، بخشی از پویایی های توسعه منطقه ای موفق و رقابت پذیراست و پیوند های قوی بین بنگاهی ، یک اصل اساسی برای نوآوری، یادگیری و ا یجاد مزیت رقابتی برای توسعه منطقه ای است( داداش پور ۱۳۸۸). ۲-۴-۲ همکاری و رقابت بین بنگاهی علاوه بر روابط عمودی و افقی پیوندهای بین بنگاهی، ادبیات بر خوشه های صنعتی همچنین نشان می دهد که تأثیر رقابت و همکاری بین بنگاهی به وسیله همجواری فضایی تقویت می شود واینکه ترکیبی از رقابت و همکاری در میان بنگا ه های محلی، یکی از محرک های کلیدی کارکردی کردن خوشه های صنعتی و توسعه اقتصاد منطقه ای است (Boschma and Lambooy ,2002). رقابت در خوشه ها، تخصصی شدن، کارایی، و نوآوری راسرعت می بخشد و موتور مهمی برای رشد و تغییر و پویایی در خوشه های صنعتی است. رقابت، هزینه های انتقال را برای مشتریان پایین می آورد و به بنگاه ها برای تغییر به یک تأمین کننده در همان خوشه صنعتی اجازه می دهد. رقابت محلی ، رقابت در یک سطح کامل درحوزه بازی است . رقابت کنندگان با همان مقررات روبرو هستند و همان شرایط بازار نیروی کار،همان هزینه های تجاری، و همان پایه تأمین کننده را دارند . در چنین محیط رقابتی، تخصصی شدن محصولات و خدمات بیشتر توسعه می یابد تا رقبایی که در محیط متفاوتی عمل می کنند. رقابت محلی با بنگاه های مرتبط همچنین کارکرد خوشه را تقویت می کند، چرا که رقابت محلی تا حد بالایی محسوس است (Baptista, 2000 ). براساس گفته پورتر ( ۱۹۹۸ ) دو عنصر، رقابت داخلی و خوشه بندی صنعتی فضایی ، به ویژه قدرت زیادی برای تحول مفهوم “دایاموند[۷۱]” در درون یک سیستم منطقه ای است و او بر این باور است که رقابت ، نقش مستقیمی در تحریک یادگیری و نوآوری ایفا می کند . با این حال، درخوشه های صنعتی، رقابت با همکاری هم زیست است . اشیم[۷۲]( ۱۹۹۴ ) به همکاری بعنوان یک استراتژی مهم به منظور ارتقا ء نوآوری ، اشاره دارد . او معتقد است که توسعه اقتصادی منطقه ای سریع در “ایتالیای سوم ” براساس اهمیت همکاری میان بنگاه های خوشه ای شده ، در فضای مشخص منطقه ای بوده است. بنابراین، خوشه بندی صنعتی، همکاری افقی مشترک میان بنگاه ها را تشویق می کند. این نوع همکاری در میان بنگاه ها به تکمیل کنندگی بنگاه ها منجر می شود و بهتر می توانند از بازارهای جدید بهره مند شوند . این همکاری بصورت طبیعی و مکرر در درون خوشه های صنعتی اتفاق می افتد. بررسی خوشه های صنعتی نشان می دهد که بنگاه ها در شبکه ها مزیت های مهمی را ازهمکاری با هم تایانشان بدست می آورند و رقابت پذیری و سودپذیری آنها بوسیله همکاری ومشارکت بین بنگاهی تقویت می شود . فعالیت هایی نظیر تسهیلات تربیت نیروی کار مشترک، تحقیق و توسعه[۷۳]، بازاریابی و زیرساخت[۷۴] مشترک و خدمات اساسی نمونه هایی از فعالیت ها درعرصه همکاری مشترک هستند . در و اقع همکاری بین بنگاهی افقی، روابطی هستند بین بنگاه های رقابت کننده در همان مرحله از زنجیره ارزش، که محصولات جایگزین را برای همان بازار توسعه می دهند. اتاتی[۷۵]( ۱۹۹۴ ) بحث می کند که نوآوری ممکن نیست ، مگر اینکه بنگاه ها در میان خودشان همکاری کنند . پایک[۷۶]( ۱۹۹۲ ) تأکید می کند این واقعیت را که همکاری بین بنگاهی نزدیک و وجود زیرساخت های نهادی حمایتی در سطح منطقه ای ، عامل اصلی توضیح دهنده موفقیت ایملیا رومانا درایتالیا بود. کوک[۷۷]( ۲۰۰۲ ) نیز بر این باور است که عنصر اصلی خوشه ها در روابط بین همکاری و رقابت نهفته است . روابط بین بنگاهی مشارکتی ، شیوه ای برای بنگاه ها برای افزایش نوآوری بعنوان وسیله ای برای پایداری مزیت رقابتی است. از این گذشته، ادبیات بر خوشه های صنعتی نشان می دهد که همکاری افقی چهره به چهره، غیررسمی و غیر برنامه ریزی شده نیز برای یادگیری و فرایندهای نوآوری حیاتی است (Saxenian, 2004). هم مکانی و تماس های چهره به چهره در درون یک خوشه ، همچنین مزیت های اضافی بوجود می آورد که با چرخش اطلاعات و الهام بخشی ارتباط دارد (Bathelt et al ۲۰۰۴). این خوشه ها می توانند پایهیک شبکه مبادله اطلاعات غنی باشند که بنگاه ها رابرای یادگیری درباره اتحادیه های جدید و فرصت های بازاری با شرکای قابل اتکا ، هدایت کند .توسعه و تدریجی سازی چنین شبکه ها و سرمایه اجتماعی تلویحاً به یک درجه اعتماد[۷۸] متقابل درمیان خوشه های صنعتی منجر می شود که تأثیر مهمی بر همکاری بین شخصی و بین بنگاهی دارد. براساس مفاهیم اشاره شده در بالا، همکاری و رقابت بین بنگاهی در صورتی که درست اتفاق بیافتد، مجرای خوبی برای انتقال دانش و یادگیری جمعی فراهم می آورد، سرریز های دانش وپیوندهای بین بنگاهی را تسریع می کند و بنگاه های خوشه ای شده را برای یادگیری از یکدیگرتوانا می سازد، که حاصل آن از ا ین رو، یک فرایندیادگیری جمعی است که مکانیزم های همکاری بین بنگاهی و انتقال دانش را یکپارچه می کند و منطقه صنعتی را بسوی “مناطق یادگیری بالاتر” سوق می دهد(xingang et al, 2003). وقتی بنگاه های مشابه در خوشه ها قرارمی گیرند، آنها در سری های مشترکی از ارزش ها و دانش مشترک که خیلی مهم است، شریک می شوند که یک محیط فرهنگی را شکل می دهد. در این محیط، فرهنگی مشخص که ارزش ها ودانش مشترکی شکل گرفته است، بنگاه ها در ترکیب پیچیده ای از همکاری و رقابت به هم پیوند می خورند که نتیجه آن تقویت یادگیری ونوآوری در یک محیط منطقه ای است(Brusco et al,1999). ۳-۴-۲ محیط های نهادی محیط نهادی نیز بر شدت و ماهیت تعامل میان بنگاه ها و بین بنگاه ها و دانشگاه ها و جریان های سرمایه بین بنگاه ها و مؤسسات و … تأثیر دارد و می تواند به تقویت فرایندیادگیری و نوآوری منجر شود (Boschma,2002 ). امین و تریفت[۷۹] ( ۱۹۹۴ ) از مفهوم “درهم تنیدگی نهادی ” برای این منظور استفاده می کنند و پیشنهاد می کنند که حضور نهادی قوی و سطوح بالای تعامل میان بنگاه ها و نهادها در یک منطقه مشخص، پیوندهای محلی قوی را ایجاد می کند . در چنین محیطی، نوآوری ستانده یک فرایند جمعی و انتشار یافته است. جایی که پایه های یادگیری ونوآوری از طریق کانال های ارتباطی متنوع جذب می شوند، تلفیق میشوند و از اینرو می توانند به تقویت یادگیری و نوآوری بنگاه ها و در نتیجه مزیت رقابتی در منطقه مساعدت نمایند (Molina-Morales,2005 ). در خوشه های صنعتی، محیط نهادی از نهادهایی نظیر دانشگاه ها، مؤسسات پژوهشی، مراکز تربیت حرفه ای، مراکز فنی و مهندسی، انجمن های حرفه ای و صنعتی، مؤسسات مالی واعتباری،اتاق های بازرگانی و … تشکیل می یابند . این نهادها، برای خوشه های صنعتی برخی منابع یادگیری و نوآوری ر ا فراهم می آورند که در صورت دیگر غیر ممکن یا حداقل خیلی سخت است که بنگاه ها به آن دسترسی پیدا کنند . از اینرو، نهادهای منطقه ای در ارتقا یادگیری و نوآوری بویژه برای بنگاه های کوچک و متوسط، انتقال فن آوری، آموزش و تربیت نیروی انسانی نقش مثبتی را بازی می کنند(Molina-Morales,2005). در نتیجه، بنگاه ها می توانند داشتن شبکه روابط با نهادهای منطقه ای را برای دریافت منابع مناسب اطلاعات و تقویت ظرفیت های یادگیری بنگاه ها، مورد توجه قرار دهند .علاوه بر این، قابلیت دسترسی به انجمن های صنعتی از ویژگی های اساسی در توسعه خوشه های صنعتی موفق است . این انجمن ها می توانند وسایل ارتباطی منظم و فرصتی برای تقسیم منابع برای آدرس کردن نیازهای مشترک فراهم بیاورند . چنین روابطی به وسیله ایجاد انجمن های صنعتی[۸۰]محلی و منطقه ای کامل می شود تا بعنوان واسطه هایی برای هماهنگی و همکاری بین بنگاهی و یادگیری عمل کنند (Hirst.1994). شکل گیری انجمن های صنعتی محلی می تواند دو نتیجه داشته باشد : از طریق گرد هم آمدن، افراد می توانند بیانیه ها و علایق مشترک خود را تعقیب کنند و فعالیت های خود را با مشارکت یکدیگر سازماندهی کنند . دوم، در این فرایند، افراد متنوعی از شبکه های اجتماعی را ایجاد می کنند تا مسیر برای مشارکت ها و همکاری های بزرگتر وانجام فعالیت های مشترک برای نوآوری و یادگیری باز شود. چنین انجمن هایی می توانند درتقویت هویت های منطقه ای و تشویق بازیگران خاص برای کار با همدیگر در جهت اهداف مشترک نقش مهمی را بازی کنند، به ویژه که صرفه جویی های بازار به حصول عوامل اجتماعی غیر بازاری وابسته است که بنگاه های کوچک و متوسط به تنهایی قادر به انجام آن نیستند. از این گذشته، همجواری با مؤسسات مالی و اعتباری[۸۱] نظیر بانک ها، بنگاه های سرمایه گذاری مشترک و سایر نهادهای مالی نیز از طریق حمایت از رشد و گسترش فعالیت های مرتبط با خوشه می تواند به توسعه موفق خوشه های صنعتی کمک کند . آنها با حمایت از بازیگران کلیدی درخوشه ها، بنگاه های جدیداً شکل گرفته و پاسخگویی به نیازهای در حال تغییر خوشه های صنعتی، اثر مثبتی را در توسعه و تقویت خوشه های صنعتی ایفا می کنند.دولت نیز نقش کلیدی برای توسعه خوشه های صنعتی از طریق شکل گیری محیط صنعتی وتجاری مطلوب با شکل دادن به مشارکت متعهدانه در تضمین رشد تجاری بنگاه ها بازی می کند . این نقش دولت به ویژه در کشورهای در حال توسعه در توانمندسازی و تحریک بازیگران درخوشه های در حال توسعه مهم است . دولت از طرق مختلفی می تواند بر فرایند توسعه خوشه های صنعتی و در نتیجه بر فرایندیادگیری و نوآوری آنها کمک کند . این نقش می تواند از طریق کمک های مالی، تنظیم سیاست های بازار سرمایه و نرخ مبادله، سیاست های پولی و تجاری،استقرار استانداردهای تولید ملی و محلی، مقررات ضد انحصار و سیاست های خرید دولتی محیط تنظیمی و مالیاتی که می تواند تأثیر مهمی بر هزینه کار اقتصادی وتجاری بگذارد ، ارائه انگیزش های مالیاتی برای تحقیق و توسعه، سیاست های مناسب زیست محیطی و … به تقویت نقش خوشه ها در فرایند یادگیری توسعه منطقه ای کمک کند (Stimson et al,2002) .کوک و مورقان ( ۱۹۹۸ ) بر این باورند که دولت با ارائه کمک های مالی نظیر کاهش تعرفه ها برنهاده ها و حفظ ستانده ها بدون تحت تأثیر قرار دادن کارایی درازمدت ، نقش مهمی را در توسعه خوشه های صنعتی بازی می کند . این به ویژه در مورد بنگاه های کوچک بیشتر صدق می کند. بالاخره، زیرساخت های فیزیکی که نقش دولت در ایجاد و توسعه آن ها انکارناپذیر است ، می تواند نقش حیاتی در توسعه منطقه ای و رقابت پذیری خوشه های صنعتی بازی کند . این زیرساخت ها می توانند از جاده ها، بنادر، سیستم های مخابراتی و برق گرفته تا مراکز پردازش داده، سیستم های حمل و نقل کار آمد و نظایر این ها را شامل شوند . وجود این زیرساخت ها نه تنها به توسعه خوشه های صنعتی منجر می شود، بلکه موجب جذب صنایع جدید به این نوع مناطق می شود. این عوامل نشان می دهد که نقش محیط نهادی و دولت های ملی در حمایت از فرایندیادگیری وتقویت نقش خوشه های صنعتی برای تحریک توسعه منطقه ای حیاتی است. ۴-۴-۲ بازار نیروی کار محلی علاوه بر این، یکی از مهمترین عناصر خوشه بندی صنعتی ، شکل گیری بازار نیروی کار ماهر محلی است که یکی از مجراهای مهم برای تقویت فرایند یادگیری و انتقال دانش و اطلاعات برای نوآوری در خوشه های صنعتی است (Guerrieri &Pietrobelli, 2004 ). بازار نیروی کار ماهر عموماً به وسیله تمرکز افراد ماهری که از یک بنگاه به بنگاه های دیگر در حال حرکت هستند و محلی شدن آنها در یک فضای جغرافیایی مشخص ، شکل می گیرد. تحرک نیروی کار بین بنگاهی، عامل اساسی در ترکیب مجدد اطلاعات موجود و در ایجاد یک ذخیره اطلاعاتی مشترک در درون یک واحد فضایی مشخص است (Antonel,2000). از اینروست که گفته می شود که تحرک نیروی کار در میان مهمترین کانال های انتقال اطلاعات برای یادگیری و نوآوری است که به عنوان یک صرفه جویی کلیدی برای بنگاه ها در یک صنعت مشخص بوده و یک عامل مهم برای مزیت رقابتی و رشد اقتصاد منطقه ای بالقوه است ؛ چرا که دانش تا حد زیادی درنیروی کار جای می گیرد و جریان نیروی کار بین بنگاه ها از اینرو می تواند جریان های یادگیری ونوآوری را سرعت بخشد . گذشته از این، جریان نیروی کار بین بنگاهی، ابزار بزرگی برای ساخت روابط اجتماعی تلقی می شود و تسهیل کننده ایجاد شبکه روابط غیر رسمی است و صرفه های مثبت را به وسیله ایجاد و تداوم روابط اجتماعی که برای یادگیری و نوآوری صنایع حیاتی هستند، پدیدار می سازد( (fornahl, 2005. از اینرو، قابلیت دسترسی به نیروی کار ماهر محلی با ظرفیت های مشخص صنعتی ، یک عامل حیاتی برای ایجاد و توسعه خوشه های صنعتی منطقه ای شده است (Keeble et al,2005). یک ذخیره بزرگ از نیروی کار ماهر در منطقه به معنی این است که بنگا ه ها مجبور نیستند برای جستجوی نیروی کاری که آنها نیاز دارند ، هزینه زیادی پرداخت کنند یا بالعکس، در چنین محیطی، نیروهای کار ماهر محلی، در دستیابی به فرصت های شغلی، موقعیت بهتری دارند . ضمن اینکه، حضور مؤسسات آموزشی و تربیت نیروی کار در منطقه ، عرضه ثابتی از نیروی کار کیفی را به بنگاه ها در خوشه های صنعتی ارائه می دهد . از اینرو،یکی از مهمترین منابع نوآوری و یادگیری دانش تجسم یافته در نیروی کار کیفی است که مستقیماً از مؤسسات تحقیقی به بنگاه های خصوصی در شکل فارغ التحصیلان و نیز بین بنگاه ها در شکل نیروی کار سیار ، جریان پیدا می کند (Wolfe, 2004). در کنار بحث های مطرح شده در بالا، وجود یک بازار نیروی کار منعطف و پرتحرک می تواند به شکل گیری بنگاه های جدید منجر شود (Saxenian, 2004). این بحث تصریح دارد که در یک خوشه صنعتی، نیروی کار موجود در بنگاه ها ممکن است بنگاه خود را ترک و برای خود بنگاه های جدیدی ایجاد کند. این اثر تراوش بنگاه های جدید به تکمیل یا رقابت با بنگاه های موجود منجر می شود که فرایند یادگیری و نوآوری و رشد اقتصاد منطقه ای را تحریک می کند. از اینرو، بیشتر خوشه های صنعتی منطقه ای ممکن است از شکل گیری بنگاه جدید توسعه پیداکنند. برای نمونه، اغلب بنگا ه های ماشین آلات بسته بندی در منطقه بولونای ایتالیا از یک بنگاه خاص متولد شده اند، چنانکه این مسأله برای بنگاه های اپتیکال و تزلار و تقریبا همه بنگاه های نیمه هادی در دره سیلیکون اتفاق افتاده است (Saxenian,2004). از اینرو، کیبل ودیگران ( ۲۰۰۵ ) سازوکارهای کلیدی یادگیری و نوآوری را در ارتباط با توسعه بنگاه های جدیداز دل بنگا ههای موجود در سه سطح ۱) شکل گیری بنگا ه های جدید؛ ۲) سطح تعامل بین بنگاهی[۸۲]؛ و ۳) جریان های نیروی کار ماهر بین بنگاه ها تصور می کنند که می تواند به توسعه و تکامل خوشه های صنعتی در یک منطقه کارکردی مؤثر باشد.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
ماده ۱۰۴ قانون آیین دادرسی کیفری نیز اشعار داده است: «کنترل تلفن افراد جز در مواردی که… برای احقاق حقوق اشخاص به نظر قاضی ضروری تشخیص داده شود ممنوع است.»
 در ماده ۳۴ و ۳۶ قانون جرائم رایانه ای نیز ضرورت مداخله مقام قضایی در مراسلات و مکالمات را صریحاً بیان داشتند به عنوان مثال در ماده ۳۴ میخوانیم: «هرگاه حفظ داده های رایانهای ذخیره شده برای تحقیق یا دادرسی لازم باشد مقام قضایی میتواند دستور حفاظت از آنها را برای اشخاصی که به نحوی تحت تصرف یا کنترل دارند صادر کنند…» گفتار دوم: ضرورت بازرسی بازرسی ارتباطات خصوصی متهم نمیتواند به اختیار و صلاحدید قاضی واگذار شود بلکه باید یک هدف یا جهات مشروع مهمتری نقض حریم خصوصی را توجیه کند. به صراحت ماده ۹۶ و ۱۰۴ آیین دادرسی کیفری زمانی می توان حکم به بازرسی مرسولات، مکاتبات و مکالمات و مخابرات داد که این ظن قوی وجود داشته باشد. که دلایل، آثار، علایم جرم یا آلات و ادوات آن را بتوان در اشیاء مزبور یافت یا این که برای احقاق اشخاص بازرسی به نظر قاضی ضروری تشخیص داده شود. همین جهات در ماده ۳۶ و ۳۴ قانون جرایم رایانه برای بازرسی داده پیام های رایانه ای ضروری دانسته شده است. ماده ۳۴ قانون مزبور در این خصوص مقرر می دارد: «هرگاه حفظ داده های رایانه ای ذخیره شده برای تحقیق یا دادرسی لازم باشد مقام قضایی می تواند دستور حفاظت از آنها را برای اشخاصی که به نحوی تحت تصرف یا کنترل دارند صادر کند…» قانون گذار، می تواند معیاری روشن و دقیق، که در موارد ضروری، مجوز نقض حریم خصوصی اشخاص توسط مقام صلاحیتدار گردد را ارائه نماید. این عملکرد، اصل انصاف را نیز در پی دارد که خود، مزیت دیگری محسوب می شود؛ موارد ضروری در نظر قانونگذار که می تواند منجر به نقض قلمرو حریم خصوصی شهروندان گردد، منوط و مربوط به چند عامل است که به طور مختصر بدان اشاره می شود: الف- عمومی بودن و یا خصوصی بودن مکان نقض حریم خصوصی؛ ب- عادی یا حساس بودن موضوع مورد شنود و استراق سمع؛ ج- استفاده ی احتمالی از اطلاعات و یا عدم وجود چنین احتمالی؛ د- نوع وسایل و ابزارهای مورد استفاده برای نقض حریم خصوصی؛ هـ - استمرار و یا موردی و یا موقتی بودن نقض حریم خصوصی؛ و- آگاهی و یا جهل فرد از نقض حریم خودش؛ ز- رضایت یا عدم رضایت او در خصوص نقض حریم خصوصی وجود این عوامل که هم معرّف عنصر انصاف و عدالت در حریم خصوصی است و هم مبیّن قلمرو و معیارهای مد نظر برای شناخت حریم خصوصی است، باعث شده که معیار شخصی بودن حریم خصوصی به گونه ای بر ضابطه ی نوعی آن ترجیح پیدا کند؛ به گونه ای که میتوان با اولویت بخشی به ضابطه ی شخصی در تعیین قلمرو حریم خصوصی به مصادیق نقض آن نیز توجه کرد.[۲۰۱] در رویه قضایی نیز شاهد هستیم که حفظ حریم خصوصی افراد، منبعث از مبانی شرعی و فقهی، مورد توجه بوده است. اگر چه فصل خاصی از قانون اساسی به حمایت از حریم خصوصی افراد به عنوان یک حق اساسی اختصاص داده نشده است، با این وصف در فصل سوم آن که به «حقوق ملت» اختصاص دارد و نیز در اصل ۲۲ حفظ آبرو و حیثیت، جان، مال، مسکن، حقوق شغل اشخاص از تعرض، پیش بینی شده است. همچنین اصل ۲۵ قانون اساسی آزادی ارتباطات را مورد توجه قرار داده و انجام هر گونه تجسس را ممنوع دانسته است که با احراز مفهوم تجسس می توان بسیاری از مصادیق نقض حریم خصوصی را تجسس قلمداد نمود و کلمه حقوق که در اصل ۲۲ قانون اساسی، مصون از تعرض اعلام شده می تواند شامل حریم خصوصی نیز بشود.[۲۰۲] چنان که ماده ۹۶ آیین دادرسی کیفری با التفات به این اصل هرگونه تفتیش و بازرسی از منازل و اماکن را در صورتی جایز دانسته است که «ظن قوی به کشف متهم یا اسباب یا آلات و دلایل جرم وجود داشته باشد. در فقه امامیه نیز علی رغم اهمیت حکم حرمت غیبت، در برخی موارد ورود به حریم خصوصی شخصیت با غیبت جایز دانسته شده است. شیخ انصاری در زمینه ملاک جواز غیبت می نویسد: «ملاک و ضابطه در تشخیص جواز غیبت، وجود مصلحت برتر از مفسده هتک حرمت مومن است و تشخیص این مصلحت و مفسده در موارد مختلف، متفاوت است.»[۲۰۳] بدیهی است باید بین نحوه و مقدار مداخله و ورود در حریم خصوصی با مصلحت و ضرورت، تناسب وجود داشته باشد. در حریم خصوصی اعضای خانواده نحوه و مقدار ورود باید با عنایت به اصول حاکم بر روابط اعضای خانواده مانند اصل مدیریت، اصل عفاف، اصل تعلیم و تربیت و اصل معروف صورت پذیرد. گفتار سوم: تعیین نحوه کنترل و رهگیری قاضی مجاز است در مسیر کشف حقیقت به مراجع مربوط اطلاع دهد که مراسلات پستی، و صوتی و تصویری متهم را توقیف کرده و نزد او بفرستند این اشیاء باید در حضور متهم ارائه و باز شده و مراتب در صورتجلسه قید به امضای متهم برسد. در صورت استنکاف متهم از صورتمجلس مراتب باید در آن قید شود. چنان چه اشیاء مزبور حائز اهمیت نبوده و ضبط آن ضرورت نداشته باشد با اخذ رسید به صاحبش مسترد گردد. متاسفانه در حقوق ایران در این مورد نیز مانند بسیاری از موارد دیگر قانونگذار مقام قضایی را مکلف به امضای صورتجلسه نکرده است و این تکلیف را فقط ناظر به متهم دانسته است.[۲۰۴] مقام قضایی در مواردی که شخصاً اقدام به بازرسی ارتباطات خصوصی متهم نمینماید، باید در مجوز صادره نحوه کنترل و رهگیری مراسلات، مخابرات و مکالمات را بطور دقیق تعیین نماید. بازرسی اوراق، نوشته ها و سایر اشیاء متعلق به متهم به این نحو است که «فقط آن چه که راجع به واقعه جرم است تحصیل و در صورت لزوم به شهود تحقیق ارائه میشود و قاضی مکلف است در مورد سایر نوشته ها و اشیاء متعلق به متهم با کمال احتیاط رفتار کرده و موجب افشای مضمون و محتوای آن ها که ارتباطی به جرم ندارد نشود.» (ماده ۱۰۳ آ.د.ک) آلات و ادوات جرم از قبیل حربه، اسلحه، اسناد ساختگی، سکه تقلبی و کلیه اشیایی که حین بازرسی از منازل و مرسولات و مخابرات دست آمده و می تواند موجب کشف جرم یا اقرار متهم به جرم باشد ضبط شده و در صورت مجلس هر یک از اشیاء مزبور تعریف و توصیف شود (ماده ۱۰۷ ق.آ.د.ک) آلات و ادوات جرم را باید شماره گذاری و ممهور و ضبط نمود و آنچه را که قاضی تحصیل می کند باید با ذکر مشخصات به صاحبش رسید بدهد. (ماده ۱۰۸ ق.آ.د.ک) هرگاه دلایل جرم چیزی باشد که نتوان از محل جدا و خارج نمود (مثل خونی که ریخته)، در این صورت قاضی باید نسبت به حفظ دلایل یاد شده اقدام نماید و اگر لازم باشد محل را قفل و مهر و موم کرده حفاظت آن را به نیروی انتظامی یا مستحفظ مخصوص بسپارد. (ماده ۱۰۹ ق.آ.د.ک) از مالیاتی که قابل تجزیه است باید به قدر لزوم و در ظرفی ریخته مهر و موم شود به طوری که ضایع یا تفریط نگردد. از مایعات باید حداقل سه ظرف بعنوان نمونه برداشته شود. (ماده ۱۱۰ ق.آ.د.ک) اسناد عادی که مقامات دولتی، نهادها، شهرداری ها، و ماموران خدمات عمومی، بانک ها و دفاتر اسناد رسمی، و دستگاه هایی که شمول قانون در مورد آنها مستلزم ذکر نام است مکلفند اسباب و دلایل جرم، اطلاعات و آن قسمت از اوراق و اسناد و دفاتر متهم که برای تحقیق امر جزائی لازم است به درخواست مرجع قضایی رسیدگی کننده در اختیار بگذارند اما نحوه بازرسی اسناد سری دولتی متفاوت است. و در اینگونه اسناد بازرسی زمانی موثر است که رئیس قوه قضائیه انجام آن را اجازه بدهد. تفتیش و بازرسی ارتباطات خصوصی متهم به صراحت ماده ۹۸ باید در حضور متصرف قانونی و شهود تحقیق و در غیاب وی در حضور ارشد حاضرین بعمل آید. به موجب ماده ۹۷ ق.آ.د.ک چنان چه بازرسی و تفتیش با حقوق اشخاص ثالث تعارض پیدا کند زمانی می توان اقدام به بازرسی نمود که از حقوق آنان مهمتر باشد، برای مثال اگر در کنار بسته پستی متهم یک بسته متعلق به افراد دیگر وجود داشت باشد و باز نمودن بسته متهم موجب افشاء اطلاعات آن بسته نیز بشود. بازرسی بسته پستی متهم تنها در صورت ظن قوی به کشف جرم با دلایل ارتکابی جرم یا دلایل بی گناهی متهم، مهمتر از نقض حریم ارتباط خصوصی ثالث خواهد بود. گفتار چهارم: تعیین موضوع کنترل و رهگیری ارتباطات خصوصی متهم گستره ای وسیعی را از مرسولات پستی نظیر نامه گرفته تا داده پیام های شخصی رایانه در سیستم مبادلات الکترونیکی را در بر می گیرد، بر این اساس رعایت حقوق و آزادی متهم و احترام به حرمت حریم ارتباط خصوصی وی ایجاب می نماید مقام قضایی در صدور دستور بازرسی ارتباطات خصوصی موضوع بازرسی را از جهات نوع وسیله، تعداد وسیله، شرایط کیفی به طور دقیق تعیین نماید و باید از صدور دستور بازرسی ارتباطات خصوصی به طور مطلق خودداری کند. برای مثال در صدور حکم بازرسی دقیقاً تعیین شود که نامه های ارسالی از طرف همسر یا شریک تجاری متهم بازرسی شود یا این که قید گردد که فلان ایمیل متهم که از خارج به او ارسال می گردد، تحت کنترل قرار گیرد و نظایر آن. ماده ۹۵ لایحه حریم خصوصی در این خصوص مقرر می دارد هرگاه مقام قضایی بر مبنای ادله قوی تشخیص دهد که باز کردن،ضبط و بازرسی و سایر مرسولات برای حمایت از امنیت ملی ضروری است و یا به کشف ادله جرم ارتکاب یافته کمک خواهد کرد باید طی یک قرار مشخصات فردی را که ارتباطات پستی او باید بازرسی، و تفتیش شوند مدت زمان بازرسی و تفتیش و نوع اطلاعاتی را که باید کسب شوند بطور صریح مشخص کرده و به مقامات مربوط جهت ابلاغ ارسال نماید. مجوز مقامات قضایی به هنگام صدور مجوز رهگیری ارتباطات از راه دور و ارتباطات کلامی و حضوری باید اوصاف زیر را در نظر بگیرند: ۱- مشخصات دقیق شخصی که باید ارتباطش رهگیری شود. ۲- مشخصات دقیق شخص یا سازمانی که باید ارتباطات مورد نظر را رهگیری کند. ۳- نوع وسیله ای که برای رهگیری باید استفاده شود. ۴- مدت زمان اعتبار مجوز رهگیری ۵- تعداد دفعات رهگیری ۶- ساعتی که رهگیری باید در آن ساعت بعمل آید. ۷- اطلاعاتی که باید از طریق رهگیری تحصیل شود. در بازرسی ارتباطات اینترنتی نیز شرایط فوق باید رعایت شود.[۲۰۵] گفتار پنجم: تعیین محدوده زمانی بازرسی و رهگیری مراجع قضایی اعم از دادسرا و دادگاه ها، به هنگام صدور مجوز برای بازرسی و رهگیری ارتباطات خصوصی متهم اعم از ارتباطات پستی، ارتباطات تلفنی، مخابراتی و رادیویی، ارتباطات کلامی و حضوری و ارتباطات اینترنتی، باید مدت زمان بازرسی و تعداد دفعات بازرسی، زمان آغاز و پایان تفتیش و رهگیری، ذخیره را به نحو دقیق مشخص گردد. در قوانین شکلی و ماهوی، قانون گذار محدوده زمانی مشخصی برای بازرسی و رهگیری مراسلات و شنود تلفنی، متهم در تحقیقات مقدماتی و دادرسی تعیین نکرده است، بلکه مقام قضایی به صلاحدید خود با توجه به اوضاع و احوال پرونده های کیفری (نظیر امکانات و تخصص ضابطین در بازرسی و رهگیری و تحصیل دادرس، نوع و ماهیت مورد بازرسی) و متناسب با شدت و اهمیت جرایم اتهامی اقدام به تعیین بازه زمانی در مجوز صادره می نماید. آن چه در خصوص آن تردید نیست این است که محدوده زمانی بازرسی تا حتی الامکان باید کوتاه تر باشد زیرا هرچه مدت زمان تفتیش و رهگیری بیشتر باشد، حقوق و آزادیهای فردی متهم بیشتر در معرض تهدید قرار می گیرد و بالعکس. در قانون آئین دادرسی کیفری مقنن نیست به مدت زمان بازرسی اشاره ننموده است در سایر قوانین نیز ماده خاصی به تصریح به این موضوع نپرداخته است اما در لایحه حریم خصوصی در همه اقسام حریم ارتباطات بازرسی و رهگیری قانونی مقید به زمان شده است. ماده ۹۵ مقررمی دارد «.. باید طی قرار…مدت زمان بازرسی،تفتیش و نوع اطلاعاتی را که باید کسب شوند به طور صریح مشخص کرده،به مقامات مربوط جهت اجرا ابلاغ نماید..» ماده ۹۹ نیز در بازرسی و رهگیری ارتباطات از راه دور (تلفن، تلگراف، فکس،پیامگیر) و ارتباطات کلامی- حضوری، قرار و بازرسی منوط به وجود اوصاف ذیل دانسته است.«مدت زمان اعتبار مجوز رهگیری، تعداد دفعات رهگیری، ساعاتی که رهگیری باید درآن ساعت به عمل آید» به موجب ماده ۳۴ قانون جرایم رایانه ای در صورتیکه حفظ داده های رایانه ای ذخیره شده برای تخصیص، دادرسی لازم باشد، مقام قضایی دستور حفاظت از آنها را صادر خواهد کرد، مصداق تبصره «مدت زمان حفاظت داده ها حداکثر سه ماه است و در صورت لزوم با دستور مقام قضایی قابل تمدید است.» مطابق ماده ۱۰۰ قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی: «بازرسی در روز به عمل می آید و هنگام شب در صورتی انجام می شود که ضرورت اقتضاء کند و دادرس مکلف است که جهت ضرورت را در صورت مجلس قید کند.» به نظر می رسد که روز هنگام طلوع تا غروب آفتاب را در بر می گیرد. بر پایه این ماده در صورت مجلس امکان نظارت بر تصمیم دادرسی را فراهم می سازد و اگر وی مرتکب تقصیر یا اهمال شود، قابل تعقیب انتظامی خواهد بود. در هر صورت اگر بازرسی بر خلاف ضرورت و به دستور مقام قضایی انجام گرفته باشد،قانون آئین دادرسی ضمانت اجرایی برای دلایل به دست آمده بدین شیوه در نظر نگرفته است، حال آنکه لازم است برای شیوه های غیر قانونی به دست آوردن دلایل، لااقل ضمانت اجرای بطلان تحقیقات را در نظر گرفت. امروزه رویه قضایی جهت ضرورت بازرسی شبانه را بیشتر ناظر به جرم های سازمان یافته و قاچاق مواد اعتیاد آور غیرقانونی میدانند که در حال توسعه و گسترشاند. البته محدودیتهایی بر بازرسی شبانه وارد است و باید ضمانت اجراهایی در صورت تخطی از آن قواعد پیش بینی شود.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
بخش دیگر و مهمتر خودتنظیمی ، فراشناخت است. فراشناخت بیش از بقیه راهبردها ماهیت خودتنظیمی گری دارد. فراشناخت یعنی شناخت شناخت ، یا اندیشیدن درباره نحوه یادگیری یا شناختن خود. دانش فراشناختی ، بخشی از دانش یادگیرنده است که به اطلاعات او از نحوه یادگیری اش مربوط است و ممکن است شامل طبقه شخص،تکلیف و راهبرد باشد. خود تنظیمی معطوف به نظارت ، کنترل و تنظیم فعالیت های شناختی و رفتار شخص است. در بعضی تحقیقات بیشترین تاکید فراشناخت بر راهبرهایی است که شخص برای برنامه ریزی ، نظارت و تنظیم شناخت به کار می برد و نه دانش فراشناختی آنها (مثل برنامه دانشگاه میشیگان ، پینتریچ ،۱۹۹۹).
 مولفه دیگر الگوی خودتنـــظیمی پینتریچ (۱۹۹۹) ، راهبردهایی است که دانشجویان به کار می گیرند تا محیطشان را کنترل و مدیریت کنند. راهبردهای مذکور شامل مدیریت و کنترل زمان ، تلاش ، محیط مطالعه و مردمان دیگر ، شامل معلمان و همسالان ، از طریق کاربرد راهبرهای کمک طلبی است.فرض می شود که راهبردهای مدیریت منابع به دانشجویان کمک می کنند تا با محیطشان سـازگار شـوند و همچنین محیطشان را تغیـیر دهند تا اهداف و نیازهایشان برآورده شود(استرنبرگ،۱۹۸۵) (کارشکی،محسنی،۱۳۹۱) ۲-۲-۲- ویژگی های یادگیرنده خود تنظیم زیمرمن (۱۹۸۶) معتقد است که فـراگیرن خودتنظیم ، اهداف مشخصی برای خود در نظر می گیرند و برای دستیابی به آنها راهبردهایی را به کار می برند. این یادگیرندگان ، خود شروع به یادگیری می کنند ، بر پیشرفت خود نظارت دارند و آن ارزیابی می کنند . انگیزش درونی و خود – انگیختگی در عمل از دیگر ویژگیهای خودتنظیم است. یادگیرنده های خودتنظیم ، راهکارهای شناختی مناسب را به کار می گیرند و از نظر تحصیلی ، انگیزه لازم را دارند. فراگیرانی که در یادگیری خود تنظیم فعالند از راهکارهای شناختی یادگیری از قبیل تکرار منظم ، بسط و سازماندهی استفاده می نماند. یادگیرنده های خودتنظیم در برنامه ریزی و سازماندهی یادگیری ، مدیریت زمان و برنامه ریزی زمانی ، هدف گذاری ، کنترل خود و خود ارزیابی نسبت به دیگران برتری دارند( اشنایدر و دیگران ، ۱۹۸۹ به نقل از غلامی ،۱۳۸۲).نشانه های یادگیرنده خودتنظیم عبارت است از هدفمند بودن ، مدیریت زمان ، تمرین معنادار و جهت دار ، کاربرد مناسب راهبردهای شناختی و فراشناختی و احساس خودکارآمدی (زیمرمن،۱۹۹۴،زیمرمن و باس به نقل از امینی،۱۳۸۰). یادگیرندگان خودتنظیم ، تکلیفهای خود را طراحی و بررسی می کنندو از فرایندهای تفکر خود، آگاهی دارند و از راهبرهای شناختی برای کسب اهدافشان بهره می جویند (کدیور،۱۳۸۶) . یادگیرندگان خود تنظیم ، اهدافی برای یک تکلیف برمی گزینند و از رادهبردهای مناسبی برای کسب این اهداف استفاده می کنند، آنها پیشرفت خودشان را نظارت و کنترل می کنند و راهبردهای یادگیری خودشان را تا حدی که لازم باشد، تنظیم می نمایند.به طور خلاصه ، یادگیرندگان خودتنظیم ، فعالانه جنبه های مهم شناخت و رفتار و محیط را برای کسب اهداف یادگیری خودشان ، کنترل می کنند(لینچ[۴۲] ۲۰۰۴ به نقل از نیکدل،۱۳۸۵). ویژگی های افراد خودتنظیم را میتوان در مقوله های زیر خلاصه کرد: هدفمند بودن ، بدین معنا که این افراد اهداف مشخصی دارند و رفتارهای به خصوصی را برای دستیابی به مقاصد خود در پیش می گیرند. چنین افرادی بر راهبردها و اعمال خود نظارت کرده و آنها را به منظور دستیابی به موفقیت ، جرح و تعدیل می کنند. استفاده از راهبردهای شناختی و فراشناختی ، بدین معنا که این افراد هنگام روبه رو شدن با مسایل و مشکلات از راهبردهای شناختی و فراشناختی همچون برنامه ریزی ، نظارت و کنترل هشیارانه ، طرح ریزی هدف و مرور ذهنی و غیره استفاده می کنند. احساس خودکارآمدی بالا. برنامه ریزی مناسب. خودکنترلی و نظارت بر خود. رضایت مندی و اشتیاق. مدیریت زمان. کنترل هیجانات. تقویت خود. مدیریت مطلوب.(عرب زاده،۱۳۸۷) ۲-۲-۳- ریشه های خود تنظیمی و شکل گیری آن مطالعه خود تنظیمی در یادگیری بدون توجه به نحوه شکل گیری آن چندان منطقی به نظر نمی رسد . رشد و شکل گیری خود تنظیمی به عنوان یک سازه روان شناختی تحت تاثیر عوامل مختلفی است ،از جمله عوامل خانوادگی و اثرات اجتماعی است.درگذشته فرض بر این بوده که ارائه الگوهای اجتماعی به کودکان، شناخت و رفتار آنها را تحت تاثیر قرار می دهدو باعث فراگیری مفاهیم ، نگرش ها ، ترجیحات و معیارهای خود پاداش ده و خود تنبیه گر می شود و والدین، اولین الگوها و سرمشق های کودکان هستند. در سالهای اخیر نظریه پردازان و محققین مختلف با توجه به دیدگاه خود آن را به اشکال متفاوتی مورد بررسی قرار داده ند. از دیدگاه نظریه شناختی اجتماعی که ، یکی از قوی ترین زمینه های نظری و پژوهشی موجود در زمینه ، رویکرد شناخت اجتماعی است . اولین و مهمترین توجیه در مورد علل رفتارهایی مثل خودتنظیمی ، جبر متقابل سه عامل شخص ، محیط و رفتار است. رویکرد مورد نظر به تحول خودتنظیمی طی چهار مرحله مشاهده ای ، تقلیدی ، خودکنترل شده و خود تنظیمی معتقد است.تحول (شکل گیری) خودتنظیمی ، در مراحل نخست تحت تاثیر اثرات اجتماعی مانند الگوها ، توصیف کلامی ، راهنمایی و بازخورد اجتماعی و در مراحل نهایی تحت تاثیر اثرات خود مانند فرایندهای خود تنظیمی و باورهای خودکارآمدی است. نکته قابل توجه در این رویکرد اهمیت اثرات اجتماعی و تعاملهای مربوطه و نیز نقش باورهای خودکارآمد و معیارهای درونی و خودپاداش ده در خودتنظیمی است. ازاین جهت نقش خود و ادراکات محیطی مربوطه برجسته است (کارشکی ،محسنی). ویگوتسکی ، سهم زیادی در گسترش نظریه های شناختی یا شناختی اجتماعی داشته است. یکــــی از زمینـــه هایی که او به آن پرداخته است، خـــودتنظیمی کودکان است. ویگوتسکی (۱۹۶۲،۱۹۷۸)، معتقد است که فعالیتهای خود تنظیمی کودکان ناشی از تعامل های اجتماعی بین بزرگترها و کودکان ، طی چهار مرحله شکل می گیرد. او معتقد است که بزرگتر ها در منطقه مجاور رشد در تکالیفی که کودکان به تنهایی نمی توانند انجام دهند ، اقدامات حمایتی فراهم می کنند. بزرگترها و کودکان برای تکمیل ، با همدیگر تشریک مساعی دارند.دیالوگ اجتماعی آنهابه تحول صحبت خود – راهبر کودکان کمک می کند. به باور ویگوتسکی ، گفتار خود راهبر ، منبع خود تنظیمی است(کارشکی حسین ،محسنی نیکچهره). در واقع ویگوتسکی بر اهمیت تعاملهای کلامی بین کودک و بزرگسال و گفتار خودراهبر در شناخت و خودتنظیمی تاکید می کند. در دهه های اخیر یادگیری خودتنظیمی به عنوان یک عامل موثر در موفقیت و پیشرفت تحصیلی مورد توجه قرا گرفته و پژوهش های زیادی را به سوی خود جلب کرده است . در طی دو دهه اخیر کارشناسان تعلیم و تربیت به مقوله شناخت و یادگیری توجه بیشتـری کرده اند . یکی از نظریه هایی که این پژوهشـــگران در قالب آن به مطـالعه می پردازند یادگیری خودتنظیمی است. ۲-۲-۴- نظریه های خودتنظیمی دیدگاه های نظری برجسته درزمینه ی یادگیری خودتنظیمی فراوان است. این نظریه ها اکثراً از ۱۹۸۰ در تلاش برای توصیف آنچه یادگیرنده موفق انجام می دهد، پدید آمدند (باندورا، ۱۹۸۶، بوکارتس، پینتریچ و زیدنر[۴۳]، ۲۰۰۰، زیمرمن ۱۹۸۹ و ۲۰۰۰). این دیدگاه ها ساختارها و مکانیسمهای متفاوتی را پیشنهاد می کنند. به عبارت دیگر این نظریه ها از نظر ابعادی که مورد تأکید قرار می دهند و در نتیجه این که چه راهبردها و فرآیندهایی را برای ارتقاء موفقیت تحصیلی مورد تأکید قرار می دهند، متفاوتند (ویپ و لوین، ۲۰۰۴). اکثر این نظریه ها چهار فرض عمومی مشترک درباره ی یادگیری دارند: اول اینکه یادگیرندگان در یادگیری خودشان فعالانه شرکت می کنند. دوم این که یادگیرندگان می توانند جنبه هایی از شناخت (از قبیل هدف گزینی، به کارگیری و کنترل راهبردهای شناختی)، انگیزش (از قبیل باورهای خودکارآمدی، ارزش تکلیف، علایق)، رفتار (از قبیل کمک خواستن، نگهداری و نظارت بر تلاش و زمان مورد استفاده) ویژگیهای محیط یادگیری (از قبیل ارزیابی ونظارت بر تغییر شرایط تکلیف) خود را نظارت، کنترل و تنظیــم کنند. سوم اینکه یادگیرندگان معیارهایی دارند که می توانند عمل خود را برای تعیین این که آیا فرآیندهای خاصی باید ادامه یابند یا این که باید در آنها تغییراتی ایجاد شود، ارزیابی کنند. چهارم این که، خودتنظیمی شناخت، انگیزش و رفتار خود، رابطه بین شخص، بافت وموقعیت را میانجی گری می کند. (لوین، ۲۰۰۴). نیکدل(۱۳۸۵) این نظریه ها را در طبقات مختلفی از قبیل کنشگر، پدیدارشناسی، شناختی- اجتماعی، اراده گرایی، مبنی بر نظریه ویگوتسکی و ساختن گرایی شناختی توصیف کرده است. ۲-۲-۴-الف- نظریه های کنشگر دیدگاه های کنشگر[۴۴] دریاره ی یادگیری خودتنظیمی: نظریه پردازان کنشگر بیان می کنند که پاسخهای خودگردانی باید به محرک تقویت کننده ی بیرونی متصل شوند، چرا که پاسخ های خود گردانی در واقع حلقه هایی هستند که برای به دست آوردن تقویت به یکدیگر متصل می شوند، بنابراین اگر خود تقویتی به شکل زنگ تفریح به دانشجویان در کسب موفقیتشان در آزمون کمک کند، زنگ تفریح ادامه پیدا می کند و اگر سبب بهبود عملکرد در آزمون نشود، این خود تقویتی متوقف خواهد شد. تصمیم گیری برای خودگردانی به اندازه نسبی پاداشهای فردی فوری و تعویقی و فاصله زمانی بین آنها بستگی دارد. (زیمرمن ۲۰۰۱ به نقل از طلوع تکمیلی ترابی، ۱۳۸۳). مدلهای کنشـگر، دانشجویان را برای گزینش اهـــداف رفتاری که موفقیت تحصلی را بهبود می بخشد، از قبیل افزایش توجه کلاسی، افزایش دقت، مشاهده نظام مند و ثبت کردن آن و ارزیابی پیشرفت خود و رعایت تناسب میان پاداش و میزان به دست آمدن هدف، تربیت می کند (ویپ، ۲۰۰۴). کنشگران به اهمیت خود- نظارتی یا ثبت شخـــصی در خود گــردان شدن یادگیرنده تأکید می کنند. چون خودآگاهی بطور مستقیم قابل مشاهده نیست به همین دلیل محققین کنشگر آن را از طریق نتایج خود- واکنشی مورد مشاهده و بررسی قرار می دهند (زیمرمن ۲۰۰۱ به نقل از طلوع تکمیلی ترابی ۱۳۸۳). این نظریه ها بر خود نظارتی، خود- آموزشی و خود- تقویتی تأکید می کنند (مک ماهان، ۲۰۰۱). کنشگران به مباحث رشدی خودگردانی توجه نسبتاً کمی دارند ولی در عوض به نقش عوامل بیرونی در یادگیری خودگردان تأکید می ورزند. روشهـــای آموزش کلیدی که آنها در آموزش خود بکار می برند عبارتند از الگودهی، آموزش کلامی و تقویت. به نظر کنشگران عامل کلیدی سوق دادن به خودگردانی یادگیری، حضور مؤثر الگوها و وابستگی های بیرونی برای پاسخ های خودگردانی است (نیکدل،۱۳۸۵). ۲-۲-۴-ب- پدیدار شناسان و خودتنظیمی پدیدارشناسان[۴۵] به طور تاریخی بر اهمیت خود- ادراکی در عملکرد روانشناختی بشر تأکید کرده اند. پدیدارشناسان ،خود تنظیمی را در ابعادی از قبیل خود- ارزشی[۴۶]، برنامه ریزی و هدف گزینی تعریف می کنند (مک ماهان؛ ۲۰۰۱). در رابطه با انگیزه خودگردانی آنها فرض می کنند که نقطه اوج انگیزه خود گردانی در طول یادگیری، افزایش دادن یا شکوفا کردن خودپنداره فرد است. پدیدار شناسان بر اهمیت درک خود ارزشمندی و هویت خود به عنوان فرآیندهای کلیدی در عملکرد روانشناختی تأکید کرده اند. مک کامبز(۱۹۹۰) این دو را به عنوان ساختارهای سیستم خود که هر کدام یک شبکه گسترده تر از فرآیندهای خاص، مانند ارزیابی، طرح ریزی، تنظیم هدف، نظارت، پردازش، رمزگردانی، بازیابی و راهبردها را تحت تأثیر قرار می دهند، طبقه بندی می کند (زیمرمن ۲۰۰۱، به نقل از طلوع تکمیلی ترابی، ۱۳۸۳). ۲-۲-۴-ج- دیدگاه های پردازش اطلاعات درباره ی یادگیری خودتنظیم جزء اصلی خودگردانی در این دیدگاه حلقه بازخورد بازگشتی[۴۷] بود که میلر گالانتر و پربیرام (۱۹۶۰، به نقل از زیمرمن) به صورت یک توالی (TOTE)(آزمون، عمل آزمون، خروج) آن را توصیف کردند. بر طبق این فرمول، اطلاعات وارد شده اول با یک معیار از قبل تعریف شده، آزموده می شوند. اگر نتیجه رضایت بخش نباشد، داده ها بررسی می شوند و سپس دوباره آزمون انجام می گیرد. این واحد (TOTE) می تواند به عنوان خودگردانی توصیف شود (زیمرمن ۲۰۰۱، به نقل از طلوع تکمیلی ترابی، ۱۳۸۳). مدلهای شناختی خودتنظیمی یادگیری که در نظریه های پردازش اطلاعات ریشه دارند، بر کاربرد راهبردهای فراشناختی مانند خود نظارتی و خود ارزیابی برای انجام دادن تکالیف تحصیلی پیچیده تأکید دارند. برای مثال در مدل چهار مرحله ای از خود گردانی یادگیری، وین و هدوین[۴۸]، (۱۹۸۹) نظارت را برای الف) تعریف تکلیف، ب) هدف گزینی، ج) برنامه ریزی، د) تدوین و وضع راهبردها برای رسیدن به این اهداف به کار بردند. (ویپ، ۲۰۰۴). نظریه پردازان پردازش اطلاعات عموماً برای انگیزش در یادگیری خود گردان اهمیت کمی قائل شده اند و در عوض بر روشها و استدلال یادگیرندگان تأکید زیادی کرده اند. همچنین در این نظریه از سه نوع حافظه در طول خود گردانی استفاده می شود: حافظه حسی، حافظه کوتاه مدت و حافظه دراز مدت (زیمرمن، ۲۰۰۱، به نقل از طلوع تکمیلی ترابی، ۱۳۸۳). ۲-۲-۴-د- نظریه اراده گرایان مطابق نظر اراده گرایان[۴۹]، خواستن مردم در اراده ی برای انجام عملی آشکار می شود. از آنجا که مبحث انگیزش پیچیده است باید از چندین سطح ملاحظه شود: در عمومی ترین سطح نظریه پردازان اراده گرا وجود یک نیروی روان شنـاختی پنهان یا نیروهای کنترل کننده عمل را فرض می کنند. در اختصاصی ترین سطح کهل (۱۹۸۹) فرض می کند که انگیزه مردم برای خودگردانی به وسیله ارزش و انتظاراتشان برای به دست آوردن هدف خاص، تعیین می شود. از نظر او، این فرآیندهای انگیزش تکوین و ارتقاء تصمیمات را تعدیل می کنند؛ در حالی که فرآیندهای ارادی محافظت و تعدیل اجرای تصمیمات را به عهده دارند (زیمرمن، ۲۰۰۱، به نقل از طلوع تکمیلی ترابی، ۱۳۸۳). ۲-۲-۴-و- تقسیم بندی مبتنی بر نظریه ویگوتسکی[۵۰] ویگوتسکی رشد شناختی را نتیجه تعاملات اجتماعی می داند. او پیشنهاد می کند که تعامل کودک با بزرگسال روشی است که کودک از طریق آن و بواسطه فرهنگ آموزی، ابزارهای ذهنی جامعه خود را فرامی گیرد؛ بنابراین نماینده این اجتماعی سازی باید کسی باشد که درباره ی ابزارهایی که کودک باید یاد بگیرد، دانش بیشتری داشته باشد (ویگوتسکی، ۱۹۶۲؛ به نقل از لیبلانس[۵۱] و بیریشن[۵۲]، ۲۰۰۴). او معتقد است که هم رشد شناختی و هم رشد اجتماعی کودک بازتابی از تعامل او با دیگران است. از رشد پیش زبانی غان و غون کردن تا کاربرد کلمه برای توسعه مهارتهای ارتباطی، رشد کودکان نتیجه تجربیات تعاملی کودک هم با اشیاء و هم افراد در محیط فرهنگی از پیش تعیین شده، است. ساختارهای روان شناختی پیچیده تر از طریق فرآیندهای درونی کردن و برونی کردن ساخته می شود، که به موجب آن عملکردهای درونی ذهنی که کسب شده اند به عنوان محصولی از تعاملات بین فردی است که بعداً درونی می شوند. او شاخص رشد شناختی کودک را آنچه که او به تنهایی می تواند انجام دهد، نمی داند بلکه آنچه او می تواند با راهنمایی و کمک دیگران انجام دهد، شاخص رشد شناختی کودک است. وی مفهوم منطقه تقریبی رشد را به عنوان روشی که دانش به صورت اجتماعی ساخته می شود، ارائه داده است. بر مطابق نظر ویگوتسکی تعاملات درون منطقه تقریبی رشد از بافت گسترده فرهنگی- اجتماعی تأثیر می پذیرد. این تعاملات باعث می شود که یادگیرندگان نوع یادگیری خود را از دیگر تنظیمی به خود تنظیمی انتقال دهند. از نظر او خود تنظیمی حاصل درونی سازی تعاملات افراد است که افراد را از دیگر تنظیمی به خود تنظیمی سوق می دهند (لیبلانس و بیریشن، ۲۰۰۴). ویگوتسکی انواع زبان درونی خود- درگیر[۵۳] و تکلیف- درگیر[۵۴] را مشخص کرده است. او با زبان درونی خود درگیر، بیانـــات عــاطفی و انگیزشی را که برای بهبود خود- کنترلی مورد استفاده قرار می گیرد، توضیح داده است و با زبان درونی تکلیف- درگیر به بیانات راهبردهای حل مسئله که برای افزایش کنترل تکلیف به کار می روند اشاره می کند. در دیدگاه او هر دو زبان تکلیف درگیر و خود درگیر می توانند انگیزش را تحت تأثیر قرار دهند (زیمرمن، ۲۰۰۱، به نقل از طلوع تکمیلی ترابی، ۱۳۸۳). ۲-۲-۴-هـ نظریه شناختی- اجتماعی
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
|
|
|
|