راهنمای نگارش پایان نامه با موضوع بررسی عوامل مؤثر در شکل گیری هویت ایرانی – اسلامی در ... |
![]() |
۸- تعهدات[۴۲] ، هویتها را ثابت و پایدار کرده اند . وجاهتی که شخص در شبکه روابط اجتماعی اش دارد، هویت مربوط به آن شبکه را تقویت می کند .
۹- رفتار برون شد روند نقش سازی است که در تعامل تعاریف خود و واکنشهای دیگران ، دخالت دارد . رفتار اجتماعی به طور کلی دست به گریبان تعامل مدعیات هویت و تایید یا انکار چنین مدعیاتی است (بهزاد دوران،منوچهر محسنی ،۱۳۸۶،۹۶)
۲-۶-۴-۲ )نظریه هویت مک کال[۴۳] و سیمونز [۴۴]
برخلاف استرایکر که بیشتر بر ساخت اجتماعی بیرونی و ساخت خود تاکید دارد ، مک کال و سیمونزبا تجمیع ساخت اجتماعی و روندهای خود در تعامل ، بر نقشها بیشتر تاکید می کنند . نقشهایی که نوعاً ، همچنان که افراد در پی تحقق اهداف و طرحهای گوناگون خودشان اند ، ساخته و پرداخته می شوند . بنابراین ،یک هویت نقش[۴۵] ، آن ویژگی و آن نقشی است که فرد برای خودش به عنوان اشغال کنندۀ یک جایگاه اجتماعی خاص قائل می شود .از این رو هویت نقش یک تصور خیالی از خود فرد – اغلب به طور ذهنی – در یک جایگاه می سازد . پس هر هویت نقش یک بخش قراردادی متصل به جایگاهها در ساخت اجتماعی ، و به همان ترتیب یک بخش منفرد[۴۶] ساخته شده در تخیلات افراد دارد .
از سوی دیگر مک کال و سیمونز اظهار می دارند که یکپارچگی هویتهای نقش افراد در اینکه چگونه عناصر یک هویت با یکدیگر جور در آیند ، و در اینکه سازگاری آنها در میان هویتهای نقش ، سلسله مراتبی از رجحان وجود دارد . این سلسله مراتب می تواند چنان که شرایط تعیین می کند ، جابه جا شود و تغییر کند ، لیکن تا حدودی پایدار می ماند .این رجحان ، بازتاب چشم انداز آرمانی شده افراد ،شدتی که این آرمانها را مخاطبان حمایت کرده اند ،میزانی که افراد خودشان را به این هویتها متعهد ساخته اند ، پاداشهای درونی و برونی همران به یک هویت ، و مقدار سرمایه گذاری قبلی در زمان و انرژی است که به یک هویت اختصاص یافته است .آنها پاداشها را در سه نوع اصلی طبقه بندی می کنند :نخست پاداشهای بیرونی نظیر پول یا دیگر مشوقهایی که برای همه مشهودند. دوم پاداشهای درونی همچون رضایت ، افتخار و راحتی که وسایل تشویق کمتر مشهودی – برای افراد- ارائه می کنند.سومین و مهم ترین پاداش ، برای یک هویت ، حمایت نقش است که به اعتقاد مک کال و سیمونز با ارزش ترین پاداش ها محسوب می گردد .
این مذاکرات تحت تاثیر آنچه مک کال و سیمونز برجستگی هویتها [۴۷]می نامند ، قرار دارند .هویتهیی که برای تعامل بلافصل در دسترس اند ، بالاترین جایگاه را در سلسله مراتب رجحان فرد دارند . این برجستگی هویتها به قول مک کال و سیمونز یک خود موقعیتی [۴۸]را تشکیل می دهند که بیشترین ارتباط را با تعامل حاضر دارد .اما ترجیحات این خود موقعیتی ، سیال و تغییر پذیرست .درمقابل ، خود آرمانی [۴۹]پایدارتر است . خود آرمانی شخص در اینکه کدام هویتها باید در یک تعامل برجسته باشند و اینکه چطور در تشکیل یک خود موقعیتی دخالت کنند نفوذ دارد . علاوه بر سلله مراتب رجحان ، عوامل دیگر نیز بر شکل گیری یک هویت موقعیتی[۵۰]تاثیر دارند . نیازهایی که فرد برای حمایت از یک هویت احساس می کند ، پاداشهای بیرونی و درونی ای که به واسطه ادعای یک خود موقعیتی دریافت می شوند ، و فرصت برای اجرای سود آور یک نقش در رابطه با یک خود موقعیتی ، همگی شکل گیری هویت را متاثر می سازند . به نظر مک کال و سیمونز همه این عوامل ، استفاده یا تقویت کننده های بالقوه ای برای نقشهایی اند که از ادعای یک هویت بیرون زده اند .(جان ترنر ،۱۹۹۹)
۲-۶-۴-۳ )نظریه هویت پیتر بورک (نظریه کنترل هویت )
تلاشهای پیگیرانه برک در دهه هشتاد تا به امروز ، در قالب نظریه هویت وی تبلور می یابد . بنابر این نظریه ، روند هویت ، یک نظام کنترل ، به خصوص یک نظام کنترل ادراک[۵۱] است .
بدین ترتیب مفروض مهم برک در نظریه کنترل هویت[۵۲] (عنوانی که وی بعدها برای نظریه هویت خود برگزید ) از این قرار است که افراد در موقعیتها با هدف جفت و جور ساختن ادراکات از خودشان با استانداردهایی که برای خودشان دارند ، به صورت خود تنظیم[۵۳] عمل می کنند . این خود تنظیمی پیوسته ساری و جاری است و اغلب به کمترین میزان توجه و مداقه نیاز دارد . بنابر این ، کنشگران زمانی توجه شان جلب می شود که اوضاع متعادل پیوسته موافق ،در موقعیتی بر هم بخورد .
هنگامی که یک هویت فعال می شود (روند تصدیق خود[۵۴] به راه می افتد )، یک یا چند حلقه بازخورد[۵۵] به کار می افتد . هر حلقه چهار مولفه دارد : یک استاندارد داخلی هویت یا مجموعه مرجع (مجموعه معانی خود[۵۶] ) ، یک درونداد از موقعیت (ادراکات معانی مرتبط با خود ) ، یک روندی که این درونداد را با استاندارد مقایسه می کند (یک مقایسه گر ) و یک برونداد.(پیتر بورک ،۲۰۰۰)
مفهوم مهم بورک در نظریه کنترل هویت از این قرار است که افراد در موقعیتها با هدف جفت و جور ساختن ادراکات از خودشان با استانداردهایی که برای خودشان دارند ، به صورت خود تنظیم عمل می کنند . این خود تنظیمی پیوسته ساری و جاری است و اغلب به کمترین میزان توجه و مداقه نیاز دارد . بنابراین کنشگران زمانی توجه شان جلب می شود که اوضاع متعادل ، پیوسته موافق در موقعیتی بر هم بخورد ( استیتس ،۲۰۰۱)
هنگامی که یک هویت فعال می شود ( روند تصدیق خود [۵۷]به راه می افتد ) ، یک یا چند حلقه بازخورد [۵۸]به کار می افتد . هرحلقه چهار مولفه دارد : یک استاندارد داخلی هویت یا مجموعه مرجع ( مجموعه معانی خود [۵۹]، یک درونداد از موقعیت ( ادراکات معانی مرتبط با خود ) ، یک روندی که این درونداد را با استاندارد مقایسه می کند ( مقایسه گر ) و یک برونداد.
این استاندارد هویت حاوی معانی خودی است که به نقشهای اجتماعی و عضویت در گروها گره خورده و فلانی بودن در یک موقعیت را تعریف می کند . درونداد شامل معانی است که شخص خودش را در یک موقعیت چگونه می بیند . این معانی خود غالباً از شیوه ای اقتباس می شود که دیگران بدان شیوه این خود را می بینند و ارزیابیهای بازتابی[۶۰] نامیده می شوند . مقایسه گر ، این معانی دروندادی را با معانی استاندارد مقایسه می کند و تفاوت میان آنها را ثبت می نماید . نتیجه این مقایسه برونداد است . رفتاری بر محیط به منظور حفظ وفق میان درونداد و معانی استاندارد ، هم به وسیله استمرار کنش ، و هم به وسیله کنشی متفاوت ، به منظور تغییر موقعیت و در نتیجه جفت و جور شدن معانی درونداد با معانی استاندارد در هنگامی که اختلاف فاحشی ثبت می شود (استیتس و توشیما ،۲۰۰۱)
۲-۷)نظریه های مربوط به هویت در روان شناسی
۲-۷-۱ ) نظریه هویت اجتماعی
عمده اندیشه ای که به عنوان نظریه هویت اجتماعی شناخته میشود ( واژه ای که در سال ۱۹۷۸ برای ساده سازی تعبیراتی که از آراء تاجفل[۶۱] می شد ، به دست ترنر[۶۲] و براون[۶۳] وضع گردید)، بدواًبرای تبیین تبعیض بین گروهی در پارادایم گروه حداقلی مطرح شد . تاجفل و همکاران دریافتند که صرف دسته بندی اجتماعی افراد در دو گروه مجزا ، می تواند منجر به گونه های رفتار بین گروهی شود که افراد به نفع اعضای گروه خود و به ضرر افراد بیرون از گروه عمل کنند . در واقع این موضوع آشکار ساخت که صرف آگاهی از بودن در یک گروه در مقابل گروه دیگر ، تحت شرایط خاص ، برای به راه افتادن روندهای رقابت و تبعیض کافی است .(بهزاد دوران،منوچهر محسنی ،۱۳۸۶،۱۰۹)
تاجفل و ترنر این بحث را پیش کشیدند که دسته بندی اجتماعی افراد در این پارادایم حداقلی ، هویت اجتماعی برای آنان ایجاد می کند . به عبارت دیگر آنان ، عضویت در دسته اجتماعی مشخصی را به عنوان تعریف خود پذیرفته اند . هویت اجتماعی به عنوان جنبه ای از خود انگاره شخص ، مبنی بر عضویتهای گروهی مفهوم سازی شد . به این معنا که هویت اجتماعی ، تعریف شخص از خود است بر اساس برخی از عضویتهای گروهی اجتماعی و با ملاحظات ارزشی و احساسی مقارن آن ( برای مثال تعریف خود به عنوان ما ایرانیها یا ما زنها )(جان ترنر ،۱۹۹۹)
بنا بر نظریه تاجفل ، هویت اجتماعی به عنوان آگاهی فرد از تعلق به یک گروه اجتماعی معین و ارزش و اهمیت عاطفی این عضویت برای فرد ، مفهوم سازی شده است . در نتیجه بنا بر تعلق افراد ه گروهای متفاوت است که آنها به یک هویت اجتماعی معرف وضعیت به خصوصشان در جامعه ، دست می یابند . اما تعلق به یک گروه معین فقط در صورتی به مشارکت در یک هویت اجتماعی مثبت می انجامد که مشخصات آن گروه بتواند به طور جانبدارانه ای با دیگر گروها مقایسه شود . در این مقایسه ، افراد به داوری به نفع گروه خود گرایش دارند (دیسچپ،۱۹۹۸)
نظریه هویت اجتماعی بر دو پایۀ شناختی و انگیزشی [۶۴] استوار است . بر مبنای پایه شناختی است که شناساگر طی جریان دسته بندی ، به بیشتر ارزیابی کردن تفاوتهای بین گروهی و کمتر ارزیابی کرد تفاوتهای درون گروهی سوق داده می شود . پایه انگیزشی نیز هرچند موجب تبعیض می شود ، برای عزت نفس[۶۵] (یا به قول املر[۶۶] و هاپکینز[۶۷] مراعات خود[۶۸] ) ضرورت دارد .(همان )
۲-۷-۲ ) نظریه دسته بندی خود
نظریه دسته بندی خود با تمایز میان هویت اجتماعی ( تعریفهای خود بر اساس عضویت در دسته های اجتماعی ) و هویت شخصی ( تعریفهای خود بر اساس صفات شخصی یا منحصر به فرد فردی )پا به عرصه گذاشت . وقتی افراد ، خود را بر اساس عضویت مشترک در یک دسته اجتماعی معرفی می کنند ، تاکیدی شناختی بر شباهتهای درون گروهی و تفاوتهای بین گروهی ، در ابعاد مربوط وجود دارد .افراد خودشان و دیگران را بر اساس دسته بندیهای اجتماعی برجسته [۶۹]به طور قالبی تصور می کنند که در نتیجه منجر به یک هویت ادراکی تقویت شده میان خود و اعضای درون گروه و یک تضاد ادراک شده میان اعضای درون گروه و برون گروه می شود .
دسته بندی خود به عنوان جریان وابسته به زمینه [۷۰]، جریانی پویاست که به وسیله روابط مقایسه ای در زمینه ای معین ، صورت می پذیرد . اصل فرا تضاد نشان می دهد که برای پیش گویی دسته بندی ، به جای مشخصات محرک ایزوله ، کل دامنه محرکهای مورد بررسی ، باید در نظر گرفته شود . با ملاحظه اینکه دسته ها چنان شکل می گیرند که برای محرز ساختن اینکه تفاوتهای بین آنها بزرگ تر از تفاوتهای درون آنها ست ،زمینه سازی می کند . برای مثال به میزانی که در زمینه لهجه ، تفاوت ها بین اصفانیها کمتر از تفاوتها بین اصفانیها و شیرازیها باشد ، افراد را به عنوان اصفهانی دسته بندی می کنیم .اما در زمینه اینکه تفاوت بین انواع لهجه های زبان فارسی ( نظیر اصفهانی و شیرازی ) کمتر از تفاوت بین زبان فارسی و غیر فارسی است ، دسته برجسته باید فارسی صحبت کردن باشد .(بهزاد دوران،منوچهر محسنی ،۱۳۸۶،۱۱۷)
اینکه افراد خودشان را مشابه یا متفاوت می بینند ، و میزانی که متفاوت یا مشابه می بینند ، ثابت و مطلق نیست ، بلکه با چگونگی و سطحی که در آن افراد خودشان و دیگران را دسته بندی می کنند ، تغییر می کند .بنابر مقایسه های مشخص در اصل فرا تضاد ، دسته بندی خود به طور ذهنی ، روابط افراد را در شباهتها و تفاوتها ، متحول می سازد و بنا بر جریان تفاوتها و تابهات درک شده ، این نظریه ، فرضیه ادراک جاذبه و دافعه ، موافقت و مخالفت ، و همکاری و تضاد را مطرح می کند .
به علاوه ، به عنوان ملاحظه ای روان شناختی ، اندیشه های کلیدی این نظریه از این قرار است : نخست ، سطح و هوع هویت مورد استفاده برای بازنمایی خود و دیگران با محرکها ، ارزشها و انتظارات فرد ، دانش پس زمینه ای ، و آراء فرد و زمینه اجتماعی که در آن مقایسه صورت می گیرد ، تغییر می کند . دوم برجستگی هویت اجتماعی مشترک به غیر شخصی سازی درک از خود می انجامد . سوم ، غیر شخصی سازی ، رفتار گروهی ( یعنی کنش جمعی و روندهای اداره شده به دست یک خود دسته ای اجتماعی مشترک ) را تولید می کند . (جان ترنر ، ۱۹۹۹)
۲-۷-۳ )نظریه تربیت
در این نظریه که در نیم قرن گذشته توجه صاحبنظران را به خود جلب کرده است ، افراد در زمان تولد همچون لوح سپیدی تلقی می گردند و از طریق آموزش و تجاربشان است که به تدریج، اشکال و صور مختلف را به خود می گیرند . به زعم روان شناسان رفتاری همچون واتسون و اسکینر ، واکنشهای درد و لذت و لذت در افراد به طور ذاتی وجود دارد و افراد را در جامعه و در اوضاع مختلف شرطی می کند . این جمله واتسون که شما یک فرد هفت ساله به من بدهید . من یک مرد به شما تحویل خواهم داد . همان مطلبی است که ] در جامعه شناسی [ دورکیم به بیان دیگری به آن اشاره کرده است . دورکیم نیز معتقد بود که انسان محصول جامعه است . وقایع اجتماعی چیزهایی است که بر افراد اجبار وارد می کند . بسیاری از صاحب نظران روان شناسی رفتار بر این عقیده اند که آموزش و تربیت توسط والدین و دیگر تجارب اولیۀ فرد جایگاهی تعیین کننده در شکل گیری شخصیت فرد دارد که به سهم خود ،در تعیین رفتارهای بعدی او موثر است .( جوادی و عزیزی،۱۳۸۷)
۲-۷-۴ ) نظریه ساختاری هویت
وایت و دیگر نظریه پردازان شبکه ، نگرش ساختاری به هویت را مطرح می کنند که مشابه نظریه اقتصادی است که در آن رفتار عمدتاً ، نوعی واکنش به اوضاع محیطی تلقی می شود . آنها افراد را برای قرار گرفتن در جایگاه ها یا موقعیتها ی خاص اجتماعی مناسب می دانند ، در حالی که ساخت گرایان جایگاهای اجتماعی را به هویت مشخص اختصاص می دهند و عوامل محیطی را در تعیین رفتار ، هویت موثر می دانند ؛هرچند این تاثیر نتیجه ساختار روابطی است که افراد و نهادها در آن درگیر می شوند ، نه به شکل مستقیم و توسط محرک های طبیعی . به زعم وایت ، افرادی که هویت های مشخصی دارند ، ساختار اجتماعی را خلق نمی کنند ، بلکه ساختارهای اجتماعی افراد را خلق میکند تا جایگاه ها و موقعیت های موجود را اشغال کنند . نظریه های ساختاری هویت بر اهمیت نقش در درک و پیش بینی رفتار تاکید دارد . با تغییر موقعیت فرد ، انتظاراتی که از او می رود و نیز شخصیت فرد تغییر می کند.( جوادی و عزیزی،۱۳۸۷)
شایان به ذکر است نظریاتی که توضیح داده شد طبق رویکرد مدرن بوده اند و به جهت جلوگیری از اطاله بحث تنها به ذکر مهم ترین و معروف ترین این نظریات بسنده شده است .
۲-۸ ) مفهوم هویت در ایران
دکترمهدی گلشنی وحجت الاسلام والمسلمین رضا غلامی در اثری پژوهشی به نام گزارش پژوهش ملی ایران وجهانی شدن ،۱۳۸۸ ، مفهوم هویت در کشور ایران را را در ابعاد زیر مورد بررسی قرار می دهند .
” رویکردهای اصلی درمبحث هویت عبارت است از رویکرد هستی شناسانه هویت ،رویکرد جامعه شناسانه هویت رویکرد تحول گرایی هویت ،که در ادامه تبیین و تحریر خواهد شد.
۲-۸-۱ ) رویکرد هستی شناسانه هویت :
این رویکرد یک گفتمان دینی - فلسفی است و براساس شکل گرفته که جهان مخلوق است ویک قدرت متعادل و دانا وتوانا هویت دهنده آن است .در این بینش آنچه اصالت دارد رابطه انسان با جامعه مخلوق است خالی و بدون شعور نیست که خود مخلوق دیگری است بلکه اصل ،رابطه انسان با آفریننده و دریافت وشناختی است که انسان از خود واین رابطه دارد آنچه شاکله اصلی هویت انسان وجوامع انسانی را می سازد ،چگونگی پیوند با آفریننده وآفرینش او است.بنابراین یهود ومسیحی،مسلمان ،و..بودن مهم تر از عرب ، عجم ،اروپایی ،آمریکایی و..بودن است .این رویکرددینی – فلسفی هویت اصلی و حقیقی را در نسبت با آن تا در مطلق ،دانا و توانا تعریف می کرد و مباحثی چون سرزمین ،نژاد خون ،قبیله وامثال اینها را اگر چرا واقعیت می داند ،اصیل نمی داند واین معیارها ر اصرفا معیارهای شناسایی صوری بشر تلقی می کند ،بسیاری از پیروان ادیان توحیدی وفلسفه های شبه دینی مثل هندوئیسم ،ب ودئیسم ، تا توئیسم و غیره ،چنین برداشتی از هویت دارند .در این دیدگاه ،عواملی چون سرزمین ، نژاد،خون،قبیله ، کشور ودولت و ..نمی توانند تامین کننده وحدت حقیقی به شمار آیند ،اما هویت نه تنها پناهگاهی برای منزوی بودن نیست ، بلکه بر عکس مایه آمیختن با دیگران و از بین بردن تمایز ها است . انسانها فقط در پرتوهویت هستی شناسانه می توانند از تنگناههای ظاهری نژاد،جغرافیا ،زبان ،خون و…خارج شوند وبه وحدت واقعی برسند (از نظر علامه طباطبایی حد ومرز کشورهای اسلامی ، بر اساس اعتقاد تعیین می شود )(ترجمه تفسیر المیزان ،ج۴ص۱۹۶)
در حقیقت این رویکرد ، نمی تواند نوعی گرایشهای آرمان گرایانه به مفهوم هویت دارد واصالت هویت را در جنبه های شناختی فرهنگ می داند واز این جنبه ها صرفابه مذهب یا ایدئولوژی و یا آرمان خاصی تکیه می کندپیروان این دیدگاه اصالتی برای سایر مولفه های فرهنگ مثل مولفه های فنی و مادی ،مولفه های سازمانی ونمادی قایل نیستند بر این اساس ،رویکرد هستی شناسانه ،بعضی از واقعیت ها ی اجتناب ناپذیر را که جامعه امروز ،با آن درگیر است ومنشا بسیاری از تقسیمات سیاسی واجتماعی و حتی عقیدتی است ،نادیده می گیرد . لیکن باید توجه داشت که حفظ مولفه های مزبور ،که در جایگاهخود برای ایجاد تمایزیات صوری مفید شناخته شده نیز توصیه شده است.
۲-۸-۲ ) رویکردجامعه شناسانه هویت و گرایشهای آن:
از رسانس به بعد،تحولاتی در جهان به وقوع پیوست که بینش هستی شناسانه را به چالش کشید وهویت ومعیارهای شناسایی را از آسمان به زمین منتقل کرد .در این دیدگاه ،انسان معیار شناسایی خود را در نسبت با خالق هستی وحتی در طبیعت به مفهوم کلی وفلسفی آن به فراموشی سپرد وفقط در زمین به جستجوی علایم و معیارهای شناسایی خود گشت در نتیجه ،اجتماعات انسانی ،نژاد ،جغرافیا ،خون ،زبان وغیره جای اعتقادات وباورها وارزشها را گرفت معیارهای هویت به این عناصر منتقل شد و تمایزات فرهنگی و مادی بر پایه واقعیتهایی که بشر بر اساس انها شناسایی می شود به جای تمایزات هستی شناسانه قرار گرفت .
از حدود یکصد سال پیش که مفهوم هویت و هویت ملی وارد ادبیات سیاسی و اجتماعی ایران شد تا به امروز گرایشهای متفاوتی در تبیین مولفه های هویت ملی به وجود آمده است که مهمترین این گرایشها را می توان در دوگرایش ساماندهی کرد که برای هر کدام از انها قرائتهای متفاوتی وجود دارد در این جا تلاش می شود برای آشنایی با پشیینه تاریخی مبحث هویت در ایران این گرایشها و قرائتهای مربوط به آنها اجمال می شود .
۲-۸-۲-۱ ) گرایش باستان گرای هویت
در این گرایش می کوشند مفهوم اصلی هویت ایرانی را در گذشته های تاریخی این مرزو بوم یعنی ایران قبل از اسلام جست وجو کنند وبا تمسک به مولفه هایی چون نژاد ،خون ،خاک ،زبان ،مذهب ،آداب و رسوم و آیین های باستانی ونظام شاهی آرمانی عصر باستان ،راهی به تبیین هویت ملی بازکنند.پاسخ پیروان این قرائت ها را می توان درخلال سده( ۱۳ه/۱۹م) در میان افکارمیرزا ملکم خان ناظم الدوله ، میرزا فتحعلی آخوندزاده ، عبدالرحیم طالبوف ، میرزا آقاخان کرمانی ،…دردوره قبل از مشروطه ، و در افکار سید حسین تقی زاده ، سید جمال واعظ اصفهانی، میرزانصرالله ملک المتکلمین ،حسین کاظم زاده ایرانشهر وغیره در دوره مشروطه و بخش قابل توجهی از کارگزاران سیاسی دوران رضاخان مشاهده کرد .در گرایش باستان گرا قرائت های مختلفی ازمعیار هویت وجود دارد این نشان می دهد که پیروان این گرایش نیز وحدت معیارندارند به عنوان مثال گروهی نظام شاهی آرمانی را به معیار هویت ایرانیان تلقی می کنند و بازگشت به هویت را بازگشت به این نظام می دانند . عده ای دیگر زبان فارسی را به معیار هویت و بازگشت به عصر طلایی را بازگشت به پیرایش این زبان از تاثیرات زبان عربی تلقی می کنند .پایبندی به جغرافیایی ایران باستان و تکیه بر نژاد آریایی و یا آداب ورسوم وسنن ایرانی و حتی مذهب دوران باستان ، به عنوان هویت ایرانی کم وبیش طرفدارانی را در یکصد سال اخیر ، خاصه دوره پهلوی ، به خود جلب کرده بود واقداماتی چون تعویض تاریخ هجری شمسی به تاریخ شاهنشاهی ، بازسازی آیینهای باستانی نمونه هایی از این گرایش تاریخ معاصر است
۲-۸-۲-۲) گرایش غنیمت گرای هویت وقرائت های آن
در گرایش غنیمت گرای هویت و قرائت های مختلف آن ، در مجموع با دیدگاه های جامعه شناسانه سروکار داریم که از مفهوم هویت ، تصوری انضمامی _ تراکمی و یا انباشتی دارند به این معنا که هویت را مترادف با انباشته شدن فرهنگ ها یازبان ها ، یا نژادها ویا طبقات ویا ترکیبی از این واقعیتها ، که بشر در طول تاریخ با آنها سرو کار داشته است می دانند . معیارهای این گرایش برای این هویت ، ناظربه آمد و رفت فرهنگ ها وسایرمولفه های فرهنگی در جنبه های شناختی ، فنی و مادی ، سازمانی و نمادی است .
هویت ملی برآیندترکیب ، انضمام وانباشته شدن این مولفه های ملموس و واقعی ، در طول تاریخ یک ملت است . گرایش مذکور در حقیقت گرایش بحران نگر است ، و از آنجا که فرهنگ هر ملتی پیوسته در معرض پذیرش فرهنگ های ملتهای دیگر قرار دارد ، جامعه پیوسته در معرض بحران هویت است وباید آماده باشد که همواره فرهنگ های جدید را در فرهنگ ملی خود منضم و انباشته کند . مهم ترین قرایت های این گرایش را می توان در دو قرائت خلاصه کرد:
۲-۸-۲-۲-۱ ) قرائت تلفیقی دو مولفه ای :
عده ای پی جوئی هویت ایرانی را با قرائتهایی که آمیزه ای از اسلام و ایران بوده و ناظر بر نظریه ای به نام ” بازگشت به خویشتن “است به عنوان چشم اندازی برای تبیین هویت ملی برگزیده اند. دراین قرائت که عموما در دهه ۱۳۴۰ه.ش درایران رواج پیدا کرد که تلاش میکنند که با حل دوگانگی اسلام وایران فرهنگ دو مقطع تاریخی ایران قبل و بعد از اسلام را به نوعی تلفیق واز درون آن مفهوم به نام “خویشتن ” استخراج کنند .از مهمترین چهره های فرهنگی طرفدار این نظریه می توان از دکتر علی شریعتی ، مهندس مهدی بازرگان وروشنفکرترین تجددگرای مذهبی دوران دهه ۴۰ نام برد این گرایش در حقیقت پاسخ قسمت قیمتی به گرایش باستان گرا بود که اصالت را به دوره تاریخی ایران باستان می داد و دوران اسلام را انکار می کرد .
۲-۸-۲-۲-۲ ) قرائت های تلفیقی سه مولفه ای :
عده ای دیگر هویت ایرانی را با نوع جدیدی از قرائت تلفیقی که آمیزه ای از ایران باستان اسلام و فرهنگ غرب است .به عنوان معیار هویت ملی در دوران معاصر پی جویی می کنند .از دیدگاه این قرئت از حدود یکصد سال پیش هویت ایرانی دچار دگرگونی شده است و با حدود فرهنگ مدرن غرب به ایران تحت عنوان فرهنگ تجدد ، و عجین شدن سامان سیاسی و اجتماعی ایران با این فرهنگ بنایی هویت ملی ،از حالت نسبتی باقرائت های باستان گرا و یا قرائتهای باستان گرا و یا قرائت ترکیبی ، به دوره جدیدی منتقل شد که در قالب سه فرهنگ قابل تفسیر است :فرهنگ ایران باستان ،فرهنگ اسلامی وفرهنگ غربی .
طرفداران این قرائت رامیتوان عمدتا در میان روشنفکران دهه اخیر ایران مشاهده کرد.
نویسنده:[از آن جمله می توان به داریوش شایگان اشاره کردکه هویت ایرانی راسه لایه در نظر گرفته و از تعلق سه گانه هویت یاد میکند.این سه لایه به زعم شایگان عبارتندازهویت ملی ،هویت اسلامی ودینی وهویت مدرن.]
اخیراً درکنار قرائت های دو مولفه ای ، سه مولفه ای ، دیدگاه دیگری پیدا شده است که می توان از آن به عنوان قرائت چهار مولفه ای یاد کرد . که این چهار مقوله عبارتند از : ایران ، اسلام ، سنت ، تجدد . این قرائت حق تقابل میان تجدد و سنت ،درون گرایی و بیرون گرایی ،ملی و جهانی ، بومی و خارجی و بلاخره خودی و دیگری ، فقط با انضمام این چهار مقوله امکان پذیر است (فرهنگ رجایی،۱۳۷۹ ،۱۱-۱۳)
پیروان این قرائت معتقدند ایران باستان ، پدرو مادر بزرگ ، دوره اسلامی ، مادر و پدر و دوران معاصر خود ما هستیم و سنات هم اسطوره خانوادگی ما است که از هیچ یک نمی توان و نباید غافل بود . این الگو تحت عنوان « الگوی رودخانه » معرفی شده است .
۲-۸-۳ ) رویکرد تحول گرای هویت و گرایش های آن
مشکل ساختار رویکرد هستی شناسانه هویت و جهانی شدن فرهنگ این است که در تبیین مولفه های هویت ملی ، جامعه را به دو بخش اکثریت و اقلیت تقسیم و بدین ترتیب ، بخشی از جامعه را از دایره مفهوم هویت ملی خارج می کند و برای این بخش خارج شده هیچ جایگاه حقیقی ،در مفهوم هویت در نظر نمی گیرد .
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1400-08-05] [ 09:20:00 ق.ظ ]
|