براساس ارقام جدول، تعداد نشریات از اوایل دهه ۱۳۷۰ تا اواخر دهه ۱۳۸۰ پیوسته سیر صعودی داشته است. در نیمه اول دهه ۱۳۷۰ اگرچه تعداد نشریات افزایش یافت، اما آزادی مطبوعات مطلوب نبود.
“در عرصه مطبوعات طی دوره هشت ساله دولت هاشمی رفسنجانی، توسعه کمی روزنامه، مجله، ماهنامه و فصلنامه مشهود بوده است. می توان گفت در این مورد خاص، سیاست دولت به صراحت، بسط و گسترش این ابزار و حتی المقدور مساعدت نسبت به آن بود. پیگیری قانون مطبوعات، تشکیل هیئت منصفه مطبوعات، جشنواره های مطبوعات و وجود معاونت مطبوعات در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مساعدت های دیگر، نشانه های حرکت مثبت در قبال مطبوعات بوده است. لیکن، مطبوعات آزاد اندیش از لحاظ خط قرمز و مرزبندی ها و فشارها دچار محدودیت های خاص خود بودند.”[۳۴۲]
از سال ۱۳۷۶ مطبوعات وارد فضای باز سیاسی شدند. در این دوره از یک سو تقاضا برای انتشار روزنامه های جدید افزایش یافت و شمار نشریات بیشتر شد و از سوی دیگر دایرۀ انتقاد مطبوعات وسیع تر گردید.در این دوره علاوه بر گسترش کمی مطبوعات، آزادی بیان نیز توسط دولت به رسمیت شناخته شد اما سایر بخش ها نظیر قوه قضائیه در این رویکرد، با دولت همراه نبودند، نتیجه این رویکرد دوگانه، افزایش تعداد توقیف روزنامه ها و بازداشت برخی مدیران مطبوعات بویژه در سالهای ۱۳۷۷ و ۱۳۷۹ بود. در نیمه دوم دهه ۱۳۸۰ نیز توقیف روزنامه ها همچنان تداوم یافت.
پایان نامه - مقاله
درمجموع در دوره بعد از انقلاب اسلامی از نظر قوانین و مقررات بویژه در قانون اساسی فضای مناسبی برای فعالیت مطبوعاتی فراهم گردید. از نظر تعداد نشریات نیز اگرچه در سالهای دهه ۱۳۶۰ تعداد نشریات کاهش یافت اما از ابتدای دهه ۱۳۷۰ سیر صعودی تعداد نشریات آغاز گردید. با این حال ازنظر نحوه برخورد با مطبوعات، با توجه به تفسیر پذیر بودن قانون مطبوعات، (و همه قوانین، بطور عام) در برخی مقاطع برخوردهای سخت گیرانه ای با مطبوعات صورت گرفته است. توقیف روزنامه ها در مقاطع مختلف از یکسو ناشی از فرهنگ سیاسی کشور و اقدامات قانون گریزانه اصحاب مطبوعات و از سوی دیگر ناشی از سیاست های دولت و قوه قضائیه بوده است. تا جایی که به بخش حاکمیت مربوط است، نفت به عنوان ابزار استقلال دولت از جامعه از طریق مکانیسم هایی که در صفحات پیشین مطرح گردید، در نحوه برخورد دولت با مطبوعات و ایجاد محدودیت رسانه ای موثر بوده است.
نفت و استقلال سیاسی
نفت و اقتصاد نفتی پدیده ای چندبعدی است که هم پیامدهای داخلی دارد و هم پیامدهای بین المللی. در بعد بین الملل، اقتصاد نفتی ایران و جاذبه هایی که این ماده طبیعی برای کشورهای خارجی ایجاد می کند، در روند توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور نقش دارد. به عنوان مثال چنانکه پیش تر گفته شد، اشغال ایران در جنگ جهانی دوم که تحت تأثیر جاذبه های اقتصادی ایران و در راستای حفظ امنیت چاه های نفت برای انگلستان صورت گرفت، روند تولید را در ایران دچار اختلال کرد و باعث بروز قحطی و گرسنگی شد. اما همین اشغال، علاوه بر زیانهای اقتصادی و اجتماعی، پیامدهای سیاسی هم داشته است. ازبین بردن تمامیت ارضی، تضعیف حکومت مرکزی، ایجاد وابستگی سیاسی، تشویق حرکت های گریز از مرکز و استقلال طلبانه و … پیامدهایی است که در هیچ یک از ابعاد اجتماعی و اقتصادی توسعه نمی گنجد و از آنجا که به نظام سیاسی آسیب می رساند، به ناچار باید در چارچوب توسعه و توسعه نیافتگی سیاسی مورد بررسی قرار گیرد.
برخی پیامدهای سیاسی نفت از بعد بین الملل عبارتند از:
ایجاد انگیزه برای دخالت در امور ایران توسط ابرقدرتها و کشیده شدن مناقشات سیاسی و نظامی به حریم مرزهای ایران یکی از پیامدهای منفی نفت خیزبودن ایران است. هرچند درآمدهای نفتی برای اقتصاد ایران به معنی همه چیز است اما در عین حال، وجود نفت موجب تشدید آسیب پذیری ژئوپولیتیکی ایران می شود. ایران با قرارگرفتن در حاشیه جنوبی اتحاد شوروی سابق و دراختیارداشتن سواحل شمالی خلیج فارس که منطقه ای پرمناقشه است، همواره دلیلی برای هراس نسبت به امنیت خود داشته است و نفت نیز این احساس آسیب پذیری را تشدید می کند و به نگرانی نسبت به امنیت و ثبات منطقه ای دامن می زند.[۳۴۳] نفت یکی از عوامل افزایش قدرت ایران در عرصه بین المللی است و می تواند به عنوان ابزار سیاسی مورد استفاده قرار گیرد اما از سوی دیگر مهمترین بهانه برای دخالت در امور ایران نیز به حساب می آید.
در برخی مقاطع، نفت عامل حمایت بیگانگان از گرایش های گریز از مرکز بوده و یکپارچگی ایران را تهدید کرده است. جنبش های استقلال طلبانه آذربایجان و کردستان که خواهان خودمختاری و ازبین بردن یکپارچگی و تمامیت ارضی ایران بودند با حمایت شوروی و به دنبال مخالفت ایران با واگذاری امتیاز نفت شمال به این کشور، شکل گرفتند. ارتش شوروی به حمایت از این گروه ها پرداخت و مانع سرکوب آنها توسط ارتش ایران گردید. این ارتش که حامی گروه های استقلال طلب بود، در راستای اهداف متفقین در جنگ جهانی دوم وارد ایران شده بود ( چنانکه اشاره شد یکی از اهداف متفقین دستیابی به منابع نفت و حفظ امنیت چاه های نفت انگلستان در جنوب ایران بود.)
از سوی دیگر شرکت نفت ایران و انگلستان درطول سال های فعالیت در ایران یکی از قطب های قدرت به شمار می رفت و در برخی امور کشور دخالت می کرد. آبراهامیان در این زمینه می گوید: این شرکت نفتی رابطۀ بسیار نزدیکی با مقامات دولتی ایران داشته است و این گونه عنوان می شده که این همکاری های نزدیک به منظور برطرف ساختن “احتیاجات اصلی و پیشبرد صنعت نفت کشور” انجام می گیرد. اما از نظر تهران آن قسمت از کشور (مناطق نفوذ شرکت نفت)، جزو اختیارات دولت نبوده و همیشه افرادی بودند که با انگلستان همکاری می کردند.[۳۴۴]
دولت ملی مصدق که تشکیل آن نشانه توسعه سیاسی بود بواسطه معادلات نفت و تحریم نفتی انگلستان نتوانست برنامه های خود را اجرا کند. براساس اظهارنظر برخی پژوهشگران، انگیزه اصلی مصدق برقراری دموکراسی بود یعنی نفت به عنوان یک ابزار اقتصادی در خدمت هدف سیاسی قرار گرفته بود. در دولت مصدق نقش شاه به نقش سلطان، یعنی آن چیزی که انقلاب مشروطه می خواست، تبدیل شده بود. مصدق به درجه ای از استقلال از دربار رسیده بود که توانست خواهر شاه را از کشور تبعید کند. اما همین دولت که قدرت دیکتاتور را از او گرفته ، به احزاب آزادی فعالیت داده و دست اصحاب مطبوعات را در انتقاد از دولت باز گذاشته بود، ابتدا بخاطر معادلات نفتی و آسیب پذیری اقتصاد ایران در برابر تحریم این ماده طبیعی، تضعیف گردید و پس از آن، با انگیزه دستیابی مجدد ابرقدرت ها به نفت ایران، در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ سرنگون شد.
درمورد انگیزه های آمریکا و انگلستان در ماجرای کودتای ۲۸ مرداد نظرات مختلفی مطرح شده است، ازجمله اینکه آمریکا و انگلیس برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم به ایران به سرنگونی مصدق پرداخته اند. اما آن دسته از محققان که نفت را عامل دخالت ابرقدرتها در سرنگونی مصدق دانسته اند از استدلال قوی تری استفاده کرده اند. یرواند آبراهامیان معتقد است: علت اصلی شکل گیری کودتای ۱۹۵۳ نفت بود و دخالت آمریکا در این کودتا هم به خاطر یک سری منافع نفتی صورت گرفت. شرکت های نفتی آمریکا از همان ابتدا می دانستند که جنبش ملی شدن نفت به نتیجه خواهد رسید و متوجه این موضوع بودند که درصورت موفقیت این حرکت، تنها منافع نفتی انگلستان در ایران و کویت نیست که متحمل خسارت می شود بلکه منافع نفتی آمریکا در عربستان سعودی، اندونزی، آمریکای لاتین و دیگر نقاط نیز به خطر می افتد.[۳۴۵]
موضع متفاوت آمریکا در قبال ملی شدن صنعت نفت در مراحل آغازین، میانی و پایانی نهضت نیز در همین راستا قابل توجیه است. هنگامی که افزایش قدرت مصدق منافع شرکت های نفتی غرب را به خطر انداخت مواضع آنها از حمایت و بی طرفی به سمت مخالفت و سرنگونی چرخش کرد. بنا براین نفت در دوره پهلوی ،یکی از عوامل نقض استقلال و تهدید تمامیت ارضی کشور بود.
فصل ششم
فصـل شـشم
نفت و توسعۀ اجتماعی - فرهنگی
نفت و توسعه اجتماعی- فرهنگی
شهرنشینی و مهاجرت
دولت در امر آموزش، تحولات آموزشی را تابع سیاست دولت و درآمدهای آن (که از ۱۳۳۰ به بعد عمدتاً ناشی از فروش نفت بود) کرد. از ابتدای قرن ۱۴ شمسی، گسترش آموزش رسمی آغاز شد اما سرعت آن نسبت به دوره
۱۳۳۸ و بیش از ۷/۱ میلیون نفر در سال ۱۳۳۹ رسید. تعداد آموزشگاه‌ها نیز در سال ۱۳۳۸، ۳۰۶/۱۰ باب بود و در سال بعد به ۱۱۳۴۴ باب افزایش یافت.[۳۴۶] در دهه ۱۳۴۰ روند گسترش آموزش و پرورش تسریع گردید و تعداد مدارس از سال تحصیلی ۴۲-۱۳۴۱ تا سال تحصیلی ۴۶-۱۳۴۵ حدود ۷۵ درصد رشد کرد، تعداد دانش‌آموزان نیز با رشد ۵۸درصدی از حدود ۲میلیون نفر در سال تحصیلی ۴۲-۱۳۴۱ به ۴/۳ میلیون در سال تحصیلی ۴۶-۱۳۴۵ رسید.
جدول شماره ۲۰- تعداد مدارس و دانش‌آموزان کشور در دهه ۱۳۴۰[۳۴۷]

 

 

شاخص‌ها

 

سال تحصیلی ۴۲-۱۳۴۱

 

سال تحصیلی ۴۳-۱۳۴۲

 

سال تحصیلی ۴۴-۱۳۴۳

 

سال تحصیلی ۴۵-۱۳۴۴

 

سال تحصیلی ۴۶-۱۳۴۵

 

 

 

تعداد دبستان

 

۱۲۴۵۱

 

۱۳۳۰۲

 

۱۵۶۵۷

 

۱۵۱۳۵

 

۱۴۷۴۰

 

 

 

تعداد دبیرستان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...