کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

Purchase guide distance from tehran to armenia


جستجو



 



 

وظایف ومسئولیت‌های هر شغل، شرایط احراز آن‌ ها و حقوق ومزایایی که برای مشاغل درنظرگرفته می‌شود. این رابطه باید چنان باشد که برای مشاغل مهمتر که دارای وظایف سنگین ‌تر هستند و به شرایط احراز بالاتری احتیاج دارند، حقوق ومزایای بیشتری درنظرگرفته شود و برای مشاغل ساده‌تر که شرایط احراز آسان تری لازم دارند، حقوق ومزایای کمتر درنظر گرفته شود.

 

گفتار دوم: نحوه اجرای طبقه بندی مشاغل

 

مشاغل مستخدمین دولت همان گونه که ماده یک قانون نظام هماهنگ پرداخت مقرر داشته است بادر نظرگرفتن مقاطع تحصیلی آن‌ ها ونوع وحساسیت شغل، اهمیت وظایف و میزان مسئولیت‌ها تعیین می‌گردد.هرشغل می‌تواند دارای چند پست سازمانی باشد که به تعداد پست‌های سازمانی موجود، افرادی به کار گمارده می‌شوند. لازم به ذکر است که مشاغلی که از نظر وظایف، مسئولیت‌ها وشرایط احراز مشابه باشند به‌طوری که می‌توان نام واحدی برآن‌ها اطلاق کرد، یک طبقه شغلی را به وجود می‌اورند.

 

مبحث نهم: امورحاکمیتی وتصدی

 

یکی از مباحث بدیع وابتکاری که قانون مدیریت وخدمات کشوری به آن پرداخته‌است، تعریف امورحاکمیتی و تصدی ‌و حوزه این امور رابه دقت مشخص ‌کرده‌است. در واقع یکی از تفاوت‌های قانون م.خ.ک باقانون استخدام کشوری همین مبحث می‌باشد.برای اولین بار درنظام استخدامی کشور حدود وثغور این مبحث تعیین شد.این اطلاح ازجمله معیارهایی بود که ‌در تفکیک پست ثابت ‌و موقت برشمردیم و حال به تفکیک این دواصطلاح ‌را تبیین می‌کنیم.

 

گفتار اول:امورحاکمیتی

 

تا قبل از تصویب قانون م.خ.ک این اصطلاح تنها در قانون مسئولیت مدنی آن هم به صورت مبهم وگذرا مورد اشاره قرارگرفته‌است. در ماده۱۱ق.م.م بیان می نمایدکه اعمال حاکمیتی که برای تامین منافع اجتماعی طبق قانون به عمل آید، دولت مجبوربه پرداخت خسارت نخواهد بود. اگرچه از ظاهر ماده مذکور چنین متبادر به ذهن می­ شود که اعمال حاکمیتی، اعمالی است که برای تأمین منافع اجتماعی و طبق قانون صورت می‌گیرد. اما به نظر می‌رسد این دیدگاه چندان صحیح نیست، زیرا اساساً همه اعمال دولت (و حتی شاید بتوان گفت هدف از تشکیل دولت)، برای تأمین منافع اجتماعی است. ‌بنابرین‏ نتیجه پذیرفتنتعریف فوق این خواهد بود که همه فعالیت‌های دولت را جزو اعمال حاکمیتی بدانیم، حال آنکه تردیدی نیست کلیه اعمال دولت حاکمیتی نمی ­باشد. اما با تصویب ق.م.خ.ک امورحاکمیتی از منظر قانون‌گذار تعریف شد. وفق ماده ۸ ق.م.خ. ک امورحاکمیتی آندسته از اموری است که تحقق آن موجب اقتدار و حاکمیت کشور است و منافع آن بدون محدودیت شامل همه اقشار جامعه گردیده و بهره‌مندی از این نوع خدمات موجب محدودیت برای استفاده دیگران نم­یشود.با توجه به تعریف فوق، آندسته از اعمال دولت که دارای سه شرط زیر باشد، جزو اعمال حاکمیتی خواهدبود:

 

-۱ انجام آن ها سبب اقتدار و حاکمیت کشورگردد؛ اقتدار و حاکمیت در اینجا معنایی عام دارد و اقتدار کشور در تمام زمینه‌های اجتماعی، سیاسی، نظامی، فرهنگی و … را دربرمی‌گیرد.

 

-۲ منافع آن شامل همه اقشار جامعه گردد؛ سرایت منفع تا عمال حاکمیتی به افراد جامعه ممکن است به طور مستقیم و یاغیرمستقیم باشد.

 

-۳ هر یک از افراد جامعه می ­توانند بدون اینکه محدودیتی برای دیگران به ‌وجود آید، ازخدمات ‌مربوط به امورحاکمیتی برخوردارشوند.

 

لازم به توجه است، مقنن برخی از مصادیق امور حاکمیتی رابه طور تمثیلی درذیل ماده ۸بیان نموده است.

 

این مواردعبارتنداز:

 

– سیاست‌گذاری، برنامه‌ریزی ونظارت دربخشهای اقتصادی، اجتماعی،فرهنگی و سیاسی؛

 

– برقراری عدالت وتأمین اجتماعی و بازتوزیع درآمد؛

 

– ایجاد فضای سالم برای رقابت و جلوگیری از انحصار و تضییع حقوق مردم؛

 

– فراهم نمودن زمینه‌ها و مزیت‌های لازم برای رشد و توسعه کشور و رفع فقر و بیکاری؛

 

– قانونگذاری،امورثبتی،استقرار نظم وامنیت واداره امورقضائی؛

 

– حفظ تمامیت ارضی کشور و ایجاد آمادگی دفاعی ودفاع ملی؛

 

– ترویج اخلاق، فرهنگ و مبانی اسلامی و صیانت از هویت ایرانی،اسلامی؛

 

– اداره امورداخلی، مالیه عمومی،تنظیم روابط کار و روابط خارجی؛

 

– حفظ محیط زیست و حفاظت از منابع طبیعی و میراث فرهنگی؛

 

– تحقیقات بنیادی،آمار و اطلاعات ملی و مدیریت فضای فرکانس کشور؛

 

– ارتقاء بهداشت وآموزش عمومی،کنترل و پیشگیری از بیماری‌ها و آفت‌های واگیر، مقابله و کاهش اثرات حوادث طبیعی و بحران‌های عمومی.

 

 

-بخشی از امور مندرج درمواد۹،۱۰و ۱۱ این قانون نظیر مواردمذکوردراصول ۲۹ و ۳۰ قانون اساسی که انجام آن توسط بخش خصوصی، تعاونی ، نهادها، مؤسسات عمومی غیردولتی با تأیید هیئت‌وزیران امکان­پذیرنمی‌باشد.

 

‌بنابرین‏ امورمربوط به حمایت‌های تأمین‌اجتماعی وآموزش وپرورش جزوامورحاکمیتی می‌باشد.

 

-سایرمواردی که با رعایت سیاست‌های کلی مصوب مقام معظم رهبری به موجب قانون اساسی درقوانین عادی جزءاین امورقرارمیگیرد.

 

گفتار دوم: امورتصدی

 

منظور از امورتصدی، اموری است که دولت در آن وظیفه ارائه خدمات و کالاها را مانند اشخاص حقوق خصوصی و چه بسا با هدف سودآوری محدود و جلب منافع به عهده داشته باشد و دولت می‌تواند با توجه به منافع کشور آن را به دیگران واگذار کند.

 

مستفاد از ماده۱۱ق.م.خ.ک می‌توان گفت، اعمال تصدی گری مربوط به اموری است که دولت متصدی اداره و بهره‌برداری از اموال جامعه می‌باشد ومانند اشخاص حقیقی وحقوقی در حقوق خصوصی عمل می‌کند.

 

‌بنابرین‏ ویژگی بارز اعمال تصدی گری آن است که اولا دولت آن را همانند اشخاص حقیقی وحقوقی حقوق خصوصی انجام می‌دهد و ثانیاً اصول وقواعد حاکم برآن مقررات حقوق خصوصی است نه حقوق عمومی.

 

مواد نهم، دهم ویازدهم قانون مدیریت خدمات کشوری امور تصدی گرایانه دولت را(به جز در مواردی که واگذاری آن را به بخش خصوصی ونهادهاوموسسات عمومی غیردولتی منوط به تاییدهیات‌وزیران می‌داند) چنین بیان می‌کند:

 

۱-امور اجتماعی،فرهنگی وهنری:آن دسته از وظایفی است که منافع اجتماعی حاصل از آن ها نسبت به منافع فردی برتر داردوموجب بهبودوضعیت زندگی افراد می‌گردد ازقبیل:آموزش وپرورش عمومی،فنی حرفه ای،علوم وتحقیقات،درمان،توانبخشی،تربت بدنی و ورزش،اطلاعات وارتباطات عمومی وامورفرهنگی هنری وتبلیغات اسلامی(ماده نهم قانون مدیریت خدمات کشوری)

 

۲-امورزیربنایی،ماده دهم این قانون آن ‌را چنین تعریف ‌کرده‌است:آن دسته طرح‌های تملک دارایی‌های سرمایه ایی است که موجب تقویت زیرساخت‌های اقتصادی ‌و تولیدی کشور می‌گرددازقبیل طرح آب وخاک ‌و شبکه‌های انرژی،ارتباطات وراه

 

۳-امور اقتصادی در ماده یازدهم چنین آمده است:آن دسته اموری است که دولتمتصدی اداره وبهره‌برداری از اموال جامعه است ومانند اشخاص حقیقی وحقوقی عمل می‌کند،ازقبیل:تصدی در امور صنعتی،کشاورزی، حمل ونقل، بازرگانی، مسکن وبهره‌برداری از طرح‌های مندرج در ماده ۱۰ این قانون.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1401-09-17] [ 08:17:00 ق.ظ ]




صفاتی که با برونگرایی و درونگرایی همبستگی دارند در زیر شرح داده می شود مبین و مؤید تعریفی است که از این حالت روانی شده است :

 

الف – برونگرایان مردمی خونگرم ، زودآشنا ، اهلل معاشرت ، و گفت و شنود هستند ، به آنچه دیده و شنیده می شود و به طور کلی به آنچه محسوس یا به اصطلاح قابل لمس است ، توجه و علاقه دارند ، به سیر انفس و آفاق می پردازند . به اشیا ء و اشخاص به آسانی دل می بندند و به آسانی هم دل برکنند ، عمل را دوست دارند و به سرعت و سهولت عزم می‌کنند و تصمیم می گیرند . در زمان حال زندگی می‌کنند و برای دارایی خود و ‌پیروزی‌های اجتماعی خود ، ارزش قائلند و چندان پای بند به وفای به عهد و رعایت اصول نیستند . ( سیاسی ، ۱۳۸۶ ، ص ۶۵ )

 

ب – ‌درون‌گرایان برعکس ، دیر آشنا ، مردم گریز ، محافظه کار و خیال پرورند ،به دیگران به نظر احتیاط و احیاناً بدگمانی می نگرند ، به آنچه آشکار است به نیروهای نامرئی و نوامیس طبیعت علاقه نشان می‌دهند بیشتر اهل نظرند تا اهل عمل . پیش از عزم و تصمیم ، مدتی از خود تردید نشان می‌دهند . به اشیاءو اشخاص دیر دل می بندند ولی در دلبستگی و وفای به عهد پایدار هستند ( کریمی ، ۱۳۸۴ ،ص ۱۰۹ )

 

ویژگی‌های شخصیتی برونگراها :

 

    1. علامند به وقایع پیرامون خود .

 

    1. روراست و معمولاً پرحرف .

 

    1. عقاید خود را با دیگران مقایسه می‌کنند .

 

    1. اهل عمل و پیش قدمی در کارها .

 

    1. به سهولت دوستان جدیدی یافته و یا با یک گروه خود را وفق می‌دهند .

 

    1. افکار خود ر ا بیان می‌کنند .

 

    1. علاقمند به افراد جدید .

 

    1. بزرگترین وحشت وی آن است که نکند پس از یک فاجعه هولناک ، آخرین بازمانده بشر روی زمین باشند ( ترس از قطع ارتباط با دنیای خارج و مردم ) تنهایی برای او بسیار آزار دهنده است .

 

    1. از تعامل و ارتباط برقرار کردن با دیگران انرژی می گیرند .

 

    1. خوش مشرب بوده اما زیاد احساساتی نیستند .

 

    1. ۵۷ الی ۶۰ % از جمعیت را تشکیل می‌دهند .

 

    1. از جمع شدن با دیگران لذت می‌برند و هرچه بیشتر باشند آن ها شادترند .

 

    1. این افراد از لحاظ اجتماعی پیشرفت می‌کنند و اغلب رهبر گروه هستند .

 

  1. این افراد در جستجوی محرک و هیجان هستند و خواهان محیط های شلوغ اند ( میرتقی گرومی فرشی ، ۱۳۸۰ ،ص ۵۹ )

ویژگی‌های شخصیتی درونگراها :

 

    1. علاقمند به احساسات و افکار خودشان : نیاز به داشتن قلمرو شخصی ، کم حرف ، ساکت و متفکر

 

    1. دوستان زیادی ندارند .

 

    1. در ارتباط برقرار کردن با افراد جدید مشکل دارند

 

    1. علاقمند به سکوت و تمرکز

 

    1. از دیدو بازدیدهای غیرمنتظره و ناگهانی بیزارند .

 

    1. کارایی وی در تنهایی یشتر است .

 

    1. بزرگترین وحشت وی آن است که در یک جمع شلوغ قرار گیرد .

 

    1. در بین مردم انبوه بودن آن ها را خسته می‌کند

 

    1. بیشتر از دست کرده خودشان خشمگین می‌شوند تا دیگران

 

    1. معمولاً کمرو هستند

 

    1. اهل ایده و عقاید نو

 

    1. از در میان گذاشتن اطلاعات شخصی با دیگران ممانعت می‌کنند

 

    1. مایل به رویکرد آهسته اما دقیق می‌باشند

 

    1. با مشاهده درس می آموزند ( عبرت گرفتن از دیگران ) و پس از آموختن روش زندگی خود را آغاز می‌کنند .

 

  1. ۲۵ الی ۴۰ % از جمعیت را تشکیل می‌دهند.( همان منبع ، ص ۶۱ )

اختلال‌های شخصیت :

 

اصطلاح اختلالات شخصیت ، برای توصیف الگوهای رفتاری خاص که برای دیگران زیان آور هستند ، اما برای بیمار منبع لذت می‌باشند ، به کار می‌روند . در کتاب راهنمای تشخیصی اختلالات روانی ، ویژگی‌های اختلالات شخصیتبه شرح زیر بیان شده است :

 

    1. این اختلالات ، عمدتاًً از دوران اولیه زندگی شروع می‌شوند و در طول عمر ادامه می‌یابند .

 

    1. مبتلایان ‌به این دسته از اختلالات ، معمولاً علائم اضطراب را از خود نشان نمی دهند .

 

    1. این افراد به ندرت به صورت دوطلبانه برای درمان مراجعه می‌کنند .

 

    1. این بیماران از تحمل بسیار کمی برای مقابله با استرس برخوردار هستند .

 

  1. این افراد ، موجب نگرانی و ناراحتی دیگران می‌شوند .( ستوده ، ۱۳۸۱ ، ص ۲۲۸ )

هنگامی که ویژگی‌های شخصیت ، چندان انعطاف ناپذیر و انطباقی شود که کارکرد شخص را به صورت چشمگیری مختل سازند ، به عنوان اختلال شخصیت شناخته می‌شوند . این دسته از مردم خودشان و دنیا را طوری در می‌یابند که برای خودشان پررنج و عذاب است و یا توان تلاش و کار را از آنان سلب می‌کند این تجربه ها در کودکی یا نوجوانی آغاز شده و در طول زمان و موقعیت های گوناگون پایدار ماند ، و در بیشتر زمینه ها بر زندگانی شخص تأثیر می‌گذارد : این گونه اختلال ها که در واقع شیوه ای نارسا و نامناسب برای حل مسأله و کنارآمدن با فشار روانی به شمار می‌آیند معمولاً در اوایل نوجوانی بارز و آشکار شده و در سراسر زندگی ادامه می‌یابند ( هاشمیان ، ۱۳۸۵ ،ص ۵۴۸ )

 

در DSM-IV چندین نوع اختلال شخصیت مطرح شده است که در زیر به صورت خلاصه آورده شده است :

 

    1. شخصیت جامعه ستیز : تکانشی ، رفتارهای خالی از عطوفت و بی اعتنا به دیگران و ارج نگذاردن بر هنجارهای اجتماعی

 

    1. شخصیت مرزی : ناپایداری مزمن در خلق و روابط با دیگران و خودنگری ، تکانشوری خود ویرانگر

 

    1. شخصیت هیستریایی : نیاز شدید به توجه و تأیید دیگران از راه رفتار نمایشی ، اغواگری و وابستگی

 

    1. شخصیت خودشیفته : خود بزرگ پنداری و بی اعتنایی و زیرپا گذاردن مکرر نیازهای دیگران ، بهره کشی از دیگران

 

    1. شخصیت پارانوئیدی : بی اعتمادی گسترده و مکرر به دیگران به صورت نابجا و ناروا

 

    1. شخصیت اسکیزوفرنی گونه : رفتار هیجانی و اجتماعی مکرراً نامناسب یا بازداشته ، شناختهای انحرافی ، گفتار نامنسجم

 

    1. شخصیت مردم گریز : اجتناب از تعامل های اجتماعی ، محدود ساختن تعامل ها به سبب نگرانی مزمن از انتقاد شدن

 

    1. شخصیت وابسته : خودباختگی گسترده ، نیاز به مراقبت شدن و ترس از طرد شدن

 

  1. شخصیت وسواسی : انعطاف ناپذیری و خشکی شدید در کارها و روابط اجتماعی ، کمال گرایی افراطی ( همان منبع ، ص ۵۴۹ )

سنجش شخصیت :

 

به طور کلی در روان شناسی از دو نوع روش برای ارزیابی و اندازه گیری شخصیت استفاده می شود یکی روش عینی و دیگری روش فرافکن . در روان شناسی بالینی ، روش های عینی را می توان به دو قسمت تقسیم کرد : یکی از آنکه رفتار فرد را با مشاهده مستقیم ارزیابی می‌کند و ‌بنابرین‏ به آن ها هم می توان نام مشاهدان کلینیکی داد و دسته دیگر که آن ها را با نام آزمون‌های عینی می شناسیم ( شاملو ، ۱۳۸۶ ،ص ۱۱۳ )

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1401-09-14] [ 12:26:00 ب.ظ ]




نکته قابل توجه دیگر این است که پایداری و استمرار هر اقدام عمرانی زمانی امکان‌پذیر است که نقش شرکت‌کنندگان، از دریافت‌کنندگان غیرفعال به مدیران فعال تغییر کند. در این زمینه تجربه پادماواتی با تعهد صادقانه‌اش در زمینه تقسیم منافع و مشارکت فعال اعضای گروه‌های خودیار سنگام این امر را تصدیق کرده است. همچنین نشان داده است که افراد معتبر از سوی بانک با دسترسی به موقع به اعتبار و تقسیم عادلانه آن در میان گروه‌های خودیار، می‌توانند تغییراتی شگرف در زندگی هزاران زن مستمند و فقیر به وجود آورند.
با توجه به این که در کشورهای در حال توسعه ۸۰ درصد هزینه مسکن به وسیله پس اندازهای خانوادگی و شخصی تامین می‌گردد و این امر به دلیل نظام مالی بسیار ضعیف و سرمایه اندک در زمینه مسکن است، اعتبارات خرد می‌تواند به عنوان راه حلی مناسب برای رفع نیازهای مسکن قشر وسیعی از جمعیت شهری قلمداد گردد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
ارائه اعتبارات خرد به فقیرترین افراد جامعه، می‌تواند میلیون‌ها نفر را از فقر و تنگدستی نجات دهد و یکی از راه‌های موثر مقابله با فقر در سراسر جهان محسوب می‌گردد. دسترسی فقرا به مقدار کمی وام و سرمایه‌گذاری در فعالیت‌های تولیدی کوچک، می‌تواند به طور اعجاب انگیزی در کاهش فقر و بهبودی در شرایط زندگی آنان موثر واقع شود. به عبارت دیگر ارائه وام‌های کوچک به فقرا آۀان را از دور باطل درآمد کم، پس انداز کم و سرمایه‌گذاری کم و در نتیجه قرض و فقر آزاد نموده و این دور باطل را به گونه زیر تغییر می‌دهد:
“درآمد کم، ارائه وام کوچک، سرمایه‌گذاری در واحدهای تولیدی کوچک، افزایش درآمد، افزایش سرمایه‌گذاری، افزایش درآمد، افزایش سرمایه‌گذاری و. …”
بنابراین به جای اقدامات خیرخواهانه، باید از عملکردی استفاده شود که باعث خودکفایی اجتماعی شود. حمایت از قشر فقیر از طریق اجرای برنامه‌های ویژه و کمک‌های مالی (خرده وام) و تامین و تضمین حق مالکیت بهترین مشوق و محرک برای سرمایه‌گذاری حاشیه‌نشینان در احداث مسکن و تسهیلات زیربنایی است. به عبارت دیگر در محیطی که منابع محدود هستند هر عاملی که خودیاری را در جامعه افزایش دهد دارای ارزش بسیاری خواهد بود. بنابراین باید از منابع و قابلیت‌های این مناطق برای حل مشکلات شهری استفاده کرد و تلاش نمود تا این مناطق جذب بافت اصلی شهر گردند.
باید به این نکته توجه نمود که زاغه نشینی و حاشیه‌نشینی نه تنها اجتناب ناپذیرند بلکه نشانه موفقیت یک شهر محسوب می‌گردند. شکل‌گیری زاغه‌ها و حاشیه‌نشینی، بخش ضروری مرحله رشد و توسعه یک شهر است. فقط در شهرهای ساکن و ایستا، وضعیت و موقعیت بخش‌های تشکیل دهنده آنها، بدون تغییر باقی می‌ماند. هر بخش از شهر باید از چرخه توسعه، زوال و نوسازی عبور کرده و این مراحل را بگذراند. ولی در هر زمان، بعضی از مناطق شهری از وضعیت بهتری برخوردار بوده و بعضی مناطق نیز تازه نوسازی شده و توسعه یافته‌اند. وسعت تخریب و روبه افول رفتن مناطق، نسبی بوده و بدترین زاغه‌های یک شهر ممکن است دارای موقعیت بهتری نسبت به قسمت‌های دیگر بسیاری از شهرها باشند. زوال و نوسازی (تعمیر و ترمیم) بعضی از شهرها، می‌تواند به تدریج و آهسته صورت گیرد و گاهی آن قدر آهسته باشد که برای افرادی که از بیرون شاهد و نظاره‌گر اوضاع هستند، قابل رویت نبوده و به سختی نمایان شود.
همان‌طور که مناطق زاغه‌ای و مناطق حاشیه‌ای برای حفظ بقای خود به شهرها احتیاج دارند، شهرها نیز برای رشد و توسعه خود به زاغه‌ها و حاشیه‌نشینی نیاز دارند. این مناطق فقیرنشین شهری، مکانی ارزان برای خانواده‌هایی که نمی‌توانند هزینه‌ای برای احداث منزل و خانه‌سازی پرداخت کنند، فراهم می‌آورند. این مناطق در مراحل انتقال می‌توانند شرایط را برای مهاجران به شهر مساعد و تسهیل نمایند تا آنها بتوانند به عنوان یک شهروند جای خود را در جامعه شهری پیدا کنند.
تاکید بر احداث شهری بدون زاغه و حاشیه، به خصوصی هنگامی که هیچ‌گونه طرح و برنامه جایگزینی برای خانه‌سازی و ارائه مسکن وجود ندارد، به معنای ایجاد مشکلات شهری بیشتری خصوصاً برای گروه‌هایی همچون مهاجران روستایی که برای توسعه شهر لازم و ضروری هستند، می‌باشد. لذا توجه به این موارد برای توسعه شهری لازم و ضروری است. در بسیاری از شهرها، مقابله با حاشیه‌نشینی، مستقیماً سکونتگاه‌های غیررسمی را هدف قرار داده است. دلیل به وجود آمدن این سکونتگاه‌ها، عمدتاً بالا بودن هزینه احداث سکونتگاه‌های رسمی و قیمت آنها است که این امر نمی‌تواند نیاز و تقاضای خانوارهای کم درآمد را برآورده نماید. در مقیاسی وسیع این مساله می‌تواند نوعی شکست برای بخش رسمی قلمداد شود. ولی در رابطه با دیگر سکونتگاه‌ها و مناطق روستایی نوعی موفقیت شهری محسوب می‌شود.
با توجه به این که در جامعه شهری شمار کثیری برای پیدا کردن کار و اشتغال با هم رقابت می‌کنند (عرضه نیروی کار بیشتر از تقاضای آن است)، لذا بدیهی است که سطح دستمزد کاهش می‌یابد. در این زمینه یک کارگر با این حداقل دستمزد و بدون وجود سکونتگاه‌های غیررسمی قادر به زندگی و تامین معاش نیست. این مساله به درآمد و منافع قشر متمول و ثروتمند جامعه شهری نیز لطمه وارد می‌کند. لذا لازم است با دقت و احتیاط پیش‌رفته و راه حل جایگزین مناسبی برای این معضل شهری پیدا کرد. بخش رسمی قادر به تامین مسکن تنها ۲۰ تا ۴۰ درصد خانواده‌های شهری می‌باشد. بقیه خانواده‌ها نه تنها به یارانه‌های دولتی دسترسی ندارند بلکه با مشکلات ناشی از نظام بوروکراسی دولتی و موسسات اجرایی نیز مواجه خواهند گردید.
کسانی که با زاغه و حاشیه‌نشینی مخالفند، اغلب از دیدگاه خود به مسائل می‌نگرند. آنها از بحران موجود در زمینه ساخت و سازهای موقتی، بی‌بنیاد و متزلزل با طراحی و نمایی نامنظم و فاقد خدمات اولیه، ناراضی بوده و نگرانی آنها بیشتر از وجود جرم و جنایت و کارهای خلاف قانون و رواج فساد در این سکونتگاه‌هاست. در واقع همانند دیگر فعالیت‌های بخش غیررسمی، سکونتگاه‌های غیررسمی از شکست‌هایی که در این زمینه در بخش رسمی به وجود آمده است، بهره‌برداری نموده‌اند. به عبارتی دیگر در این سکونتگاه‌ها برای ایجاد محیط‌زیست مناسب به جای استفاده از هزینه مالی، از نیروی کار ساکنان، استفاده می‌گردد( استفاده از نیروی کار ساکنان که صرف کارهای بهسازی منازل و منطقه می‌گردد و ارزش افزوده‌ای که از این راه به دست می‌آید.) مناطق حاشیه‌نشین و سکونتگاه‌های غیررسمی به عنوان یک راه حل برای ارائه مساکن ارزان و اقتصادی برای کسانی که از درآمد و دستمزد بالایی برخوردار نمی‌باشند، محسوب می‌گردد. این راه حل در رفع مشکلات مسکن در شهرهایی چون منچستر و لندن مفید واقع شده است. تا هنگامی که تفاوت کلی در میزان دستمزد میان شهر و روستا وجود داشته باشد، به وجود آمدن این امکان برای شهرها که از نیروی کار ارزان استفاده کنند و در نتیجه حاشیه‌نشینی نیز همچنان باقی خواهد ماند.
مناطق زاغه نشین و حاشیه‌نشین شهر مکانهای مناسبی را برای سکونت بخش وسیعی از جمعیت شهری فراهم می‌آورند. این مکان‌ها علی‌رغم مشکلات زیادی که از نظر اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و سیاسی برای شهرها ایجاد می‌کنند، از نظر اسکان جمعیت مهاجر که به طور فزاینده‌ای در حال افزایش است نقش موثر و خوبی را ایفا نموده‌اند. سکونت ساکنان در زمین‌های ارزان شهر( حاشیه‌ها) نیروی کار ارزان، استفاده از مصالح ساختمانی ارزان و بازیافتی باعث گردیده که بزرگترین مشکل شهرها را در زمینه مسکن به خودی خود برطرف سازند. بی‌توجهی به این مناطق و مشکلات آنها در آینده هزینه بیشتری را بر دوش کشورها خواهد گذاشت.
با بهره‌گیری از توان، ظرفیت، اشتیاق، تمایل و رضایت ساکنان این مناطق برای ایجاد یک زندگی بهتر و تازه‌تر و حمایت دولت در زمینه تغییر در ساختار و شکل سکونتگاه‌های غیررسمی از طریق فراهم کردن شرایط دست‌یابی به منابع و اطلاعات فنی، سازمان و مالی، می‌توان مشکلات شهری را با هزینه‌ای کمتر مرتفع ساخته وضعیت نابهنجار آن را بهبود بخشید. همچنین با تعیین اولویت‌بندی نیازها و احتیاجات مهاجرین در شهر و به رسمیت شناختن آنها و با توجه به آن که نیاز آنها به خانه و مسکن، در مقایسه با نیاز آنها به درآمد و اشتغال کمتر می‌باشد می‌توان روند پیشرفت و بهبود تدریجی این سکونتگاه‌ها را تسهیل نموده و از صرف هزینه اضافی برای ساخت و ساز، احداث مسکن و امور زیربنایی جلوگیری نمود.
از سوی دیگر کاهش مقررات کنترل و قوانین مربوط به خانه‌سازی و طراحی و افزایش اطلاعات و تسهیلات، استفاده از تشویق و ترغیب به جای تنبیه و جریمه، جایگزین کردن مشورت و مشاوره به جای بحث و جدل و تشریک مساعی به جای اجبار در پیشبرد امر توسعه و پیشرفت در کارها بسیار موثر است. همچنین استفاده از تجربیات گذشته در مواردی نظیر استانداردها، طرح‌ها، خیابان‌بندی، توسعه اراضی و فراهم کردن تسهیلات زیربنایی و زیرساختی، بهسازی سکونتگاه های غیررسمی را تسریع و تسهیل می کند.
از طریق نظارت مطلوب و زیرساخت‌های شهری مناسب و سیستم‌های حمایت کننده مطلوب این مناطق محروم سریع‌تر می‌توانند جذب ساختار شهری شوند. از این رو باید از یک روش قابل اجرا و تنظیم شده استفاده شود که عملکرد خود را بیشتر بر روی مناطق محروم و فقیر شهر به عنوان یک اولویت متمرکز نموده و منابع بیشتری را جهت بهبود شرایط این مناطق اختصاص دهد. از سوی دیگر اجرای پروژه‌های جدید نشان داده‌اند که اقشار فقیر شهر می‌توانند منابع عظیم مالی را بسیج نموده و به جریان اندازند. ارائه تسهیلات زیربنایی باید به روشی اصلاح و بررسی گردد که با هزینه مناسب در اختیار تمامی خانواده‌های زاغه‌نشین قرار گیرد. افراد جامعه نیز می‌توانند در این امر مشارکت داشته‌ باشند. زیرا آنها نسبت به محیط زندگی‌شان آگاهی بیشتری دارند و این موضوع در بهبود روند کار بسیار مفید خواهد بود. همچنین می‌توان هزینه بازسازی، مرمت و ترمیم را از طریق واگذاری کارها به خود خانواده‌ها، به میزان قابل توجهی کاهش داد. راهبرد مذکور نیازمند مشارکت گسترده عمومی در روند توسعه از طریق خودیاری مردم است. این امر هم جوامع را برای ایجاد تغییرات آماده می‌کند و هم آنها را به پرداخت هزینه‌ها و حفظ سیستم موجود ترغیب می‌کند. در این رابطه سازمان‌های غیردولتی نقش فعالی در تشویق جوامع، به کارگیری منابع زاغه‌نشینان، منسجم کردن تلاش‌های مردمی با کمک‌های دولتی و خصوصی دارند. روش‌های به کار رفته برای افزایش مشارکت اجتماعی، باعث توسعه برنامه‌های بهداشتی، آموزشی و تولید درآمد می‌گردد و تاثیر قابل توجهی در توسعه واقعی داشته و تغییرات مهمی در ساختار کالبدی، زیست محیطی و اقتصادی- اجتماعی یک شهر ایجاد می‌کند. به طور خلاصه تجربیات گذشته در زمینه کاهش فقر شهری در جهان به نکات زیر اشاره می‌کند:
راه حل مشخصی در مورد کاهش فقر شهری و حاشیه‌نشینی وجود ندارد. اقداماتی که در این زمینه در جامعه صورت می‌گیرد به شرایط آن جامعه بستگی خواهد داشت. برای نمونه وضعیت مناطق زاغه‌نشین و حاشیه‌نشین در بمبئی هند تفاوت بسیاری با ریودوژانیرو برزیل دارد به طور بدیهی نحوه برخورد با آن نیز متفاوت است.
تمایلات سیاسی سیاستمدارن که طرح‌ها و برنامه‌های جامع شهری را به گونه‌ای مطلوب حمایت و راهبری نمایند یک مساله مهم در هر برنامه بهسازی بوده و برای موفقیت آن برنامه لازم و ضروری است. برخی معتقدند این موضوع بیشترین اهمیت را داراست.
مشارکت اجتماعی به عنوان یک اصل کلیدی در توسعه پایدار شهری از اولین گردهمایی شهری تاکنون مورد توجه بوده است. این مساله به تقویت جوامع محلی محدود نمی‌شود بلکه به تقویت مقامات و ادارات دولتی نیز گسترش می‌یابد. مشارکت در زمینه اجرای سیاست‌های ملی شهری مانند سیاست ایجاد امنیت اقامت بسیار ضروری بوده و می‌تواند بر نابرابری‌های شهر و روستا غلبه نموده و موجب انسجام شهری گردد.
با توجه به این که در کشورهای در حال توسعه هیچ ساز و کار مالی وجود ندارد که از افراد و نیازهای مسکن آنان حمایت کند و فقدان سرمایه مسکن به طور منفی بر روی کیفیت مسکن تاثیر می‌گذارد لذا نیاز به بهبودی و تقویت سازمان‌های مالی مسکن به شدت احساس می‌گردد.
اعطای حق مالکیت به جامعه فقیر شهری در صورتی که در مکانی مناسب قرار گرفته باشند و تشویق بخش خصوصی برای سرمایه‌گذاری در زمینه مسکن سازی اقتصادی در رفع مشکل مسکن اقشار فقیر بسیار موثر است.
رفع مشکل حاشیه‌نشینی به عزم ملی در کنار توجه به قوای محلی و مشارکت مردمی نیاز دارد و رفع این معضل از توان یک ارگان و یا یک نهاد خارج است.
در مقابله با مشکلات حاشیه‌نشینی و زاغه نشینی، برنامه‌های بهسازی و برنامه‌های جلوگیری از رشد این مناطق باید به طور همزمان مورد توجه قرار گیرد. به عبارت دیگر در راستای توجه به برنامه‌های بهسازی، تاکید بر راهبردهای موثر جلوگیری از رشد زاغه‌ها و مناطق حاشیه‌نشینی ضروری می‌باشد.
۲-۴- اسکان غیررسمی در ایران[۷۳]
در کشور ما نیز اسکان غیر رسمی با رشد سریع‌تر از رشد شهرنشینی به تعبیری رسمی، مواجه بوده و برآورد می‌شود که یک پنجم جمعیت شهری در اینگونه سکونتگاه‌ها مستقر باشند.[۷۴] درواقع اسکان غیررسمی یکی از چهره‌های بارز فقر شهری است که درون یا مجاور شهرها (به ویژه شهرهای بزرگ) به شکلی خودرو، فاقد مجوز ساختمان و برنامه رسمی شهرسازی با تجمعی از اقشار کم درآمد و سطح نازلی از کمیت و کیفیت زندگی شکل می‌گیرد و با عناوینی همچون: حاشیه‌نشینی، اسکان غیررسمی، سکونتگاه‌های خودرو و نابسامان و اجتماعات آلونکی نامیده می‌شود. محیط‌زندگی این سکونتگاه‌ها پذیرای نابهنجاری‌ها و برانگیزاننده آسیب‌های اجتماعی است که گاه در استدلالی وارونه، علت پیدایش این سکونتگاه‌ها قلمداد می‌شوند! هر چند شرایط کالبدی اسکان غیررسمی در ایران- از نظر مصالح به کار برده شده، سرانه مسکونی و برخورداری از خدمات اجتماعی و زیربنایی- به وخامت این شرایط در بسیاری از کشورهای “جنوب” نیست. لیکن محرومیت و تبعیض در قیاس با دیگر نواحی شهری و فقر و فساد فزاینده اجتماعی، آنها را کانونی بحرانی و ضد توسعه پایدار انسانی نموده است. مجاورت اسکان غیررسمی با شهرها، به ویژه کلانشهرها، از موانع ایفای نقش کلیدی شهرها در توسعه ملی و پیشتازی آنها در استفاده از فرصت‌های برآمده از جهانی شدن اقتصاد است و جای تردید نیست که در فرایند جهانی‌سازی، کثیری از شهروندان به حاشیه رانده شده و از بسیاری حمایت‌های اجتماعی نیز محروم می‌شوند.[۷۵] بدین سبب، اسکان غیررسمی باز تولید شده، بسط یافته و “داستان دو شهر” به حقیقت می‌پیوندد. با این اوصاف، پرداختن به مساله اسکان غیررسمی، نه تنها ضرورتی بر آمده از ارزش‌های اعتقادی و انسانی، بلکه سازگار با منافع اجتماعی و پایداری سکونتگاه‌ها و توسعه ملی است. نباید فراموش کرد که فقر در ” هر جا” تهدید برای ” همه‌جا” است.[۷۶]
پدیده موسوم به حاشیه‌نشینی که حداقل از سال‌های دهه ۱۳۴۰ در ایران پاگرفت و در دهه ۱۳۵۰ گسترش یافت با مشخصاتی چون شکل‌گیری در اراضی حاشیه‌ای یا محله‌ای کهنه‌ی درون بافت شهری، محل نشو و نمای فقیرترین و بی‌هویت‌ترین مهاجرین روستایی و اقلیت‌های قومی، مذهبی با درجه بالای همبستگی در مقابله با تهدیدها و. .. شناخته می‌شد. طی ۳ دهه دوران گذار در ایران دچار تغییر و تحولاتی بنیادین شده است که بر مبنای پژوهش‌های موردی دهه ۶۰ (نیمه دوم) و ۷۰ نیاز به بستن مجدد دارند.
دکتر محمد شیخی دیدگاه‌ها و نظرات و چهارچوب نظری مبنا را در خصوص حاشیه‌نشینی و اسکان غیررسمی بدین گونه جمع‌بندی نموده است:[۷۷]
“در ساخت چهارچوب نظری مبنا دیدگاه‌ها و نظریات متعددی مورد بررسی قرار گرفته و با توجه به مخرج مشترک آنها مجموعاً در این بررسی سه دسته نظریه مورد نظر قرار گرفته‌اند.
چهارچوب نظری مبنا، براساس تلفیقی از آنها و با تاکید بر دیدگاه‌های اقتصادی سیاسی فضا و توان‌مندسازی شکل گرفته است.
نظریات کلان مورد بررسی در سه دسته مساله‌گرا، بنیادگرا و هدف‌گرا (راه حل‌گرا) هر یک در ارتباط با تبیین پدیده سکونتگاه‌های خودرو با توجه به شرایط نظریه‌پردازی و متاثر از مقطع زمانی خود، سکونتگاه‌های خودرو را از زوایای مختلف مطرح و هر یک، بخش‌هایی از پدیده را توضیح داده و تداوم زمانی خود را اصلاح کرده‌اند.
به گمان ما مجموعه‌ نظریاتی که تحت عنوان نگرش مساله‌گرا دسته‌بندی کرده‌ایم (اکولوژیست‌های انسانی، سازمان و قدرت گرایان تلفیقی این دو گرایش) به طور اساسی پدیده را در حد یک عارضه و یک مساله شهری تقلیل داده و با طبیعی قلمداد کردن آن در صددند، تا آن را به جبری مکانی یا طبیعی و حداکثر کارکرد ناقص و غلط آن چه را که آنان دروازه بانان اجتماعی [۷۸] می‌نامند یعنی برنامه ریزان و مدیران مربوط کننده آن‌ها بدون توجه به ریشه‌ها و بنیادهای مساله و عوامل اساسی موثر در پیدایش و شکل‌دهی و ساختار بخشی این سکونتگاه‌ها، صرفاً به عنوان مساله‌ای عادی و طبیعی به پدیده نگریسته و عوارض سوء آن را در ایجاد فساد اجتماعی، جرم و جنایت و انواع آسیب‌های اجتماعی و روان‌شناختی توصیف کرده‌اند و در تحلیل نهایی آن‌ها را در ستیز طبقاتی (به تعبیر و بری) برای مسکن و سکونت یا در روال رشد طبیعی مستمر در نواحی طبیعی آن قابل حذف، پاک سازی و جمع‌ آوری می‌دانند.
چنین نگرشی اگر چه در رابطه با ساز و کارهای جدایی گزینی اجتماعی- فضایی و در نتیجه محدود شدن تعامل اجتماعی تضعیف نقش گروه‌های مرجع، نهادها و ارزش‌ها و هنجارهای گروه‌های متنوع اجتماعی، تحلیل‌های قابل توجهی دارد. اما به دلیل نگرش آسیب شناختی خود نقش برنامه‌ریزی و مدیریت شهری را در برخورد با این کانون‌ها به حد یک جراحی عمومی برای جدا کردن آن‌ها از پیکره‌ی عمومی شهر تقلیل داده و سیاست‌های پاک‌سازی تخریب مجموعه‌های زاغه‌نشین‌ها مطرح کرده‌اند.
ما از مجموعه بررسی‌ها به این نتیجه رسیده‌ایم که اصولاً چنین نگرشی به پدیده‌ی سکونتگاه‌های خودرو، شاید تا حدودی فقط در به تبیین مجموعه‌های فقیرنشین و کانون‌های سکونتی جدایی گزینی مذهبی، نژادی و امثال آن در کشورهای توسعه یافته غربی باشد، بدون آن که تحلیلی بنیادی و ریشه‌ای از چرایی و مکانیزم ایجاد و تحول آن ارائه بدهد. اما به گمان ما توضیح این دسته نظریات در رابطه با تبعات و عوارض ناشی از جدایی گزینی اجتماعی- فضایی، تمرکز فقر و مشکلات آن در رابطه با یکنواختی و هم نواختی درونی سکونتگاه‌های خودرو و در نتیجه ایجاد موانع و مشکلات سر راه نفوذ عناصر و نهادهای مدنی و ایجاد تاخیر قابل توجه در روی دگرگونی ارزش‌ها، هنجارها و نهادهای موجود در این سکونتگاه‌ها قابل توجه است. البته با توجه به گسترش نقش رسانه‌های جمعی و توسعه‌ی چند رسانه‌ای‌ها، این مهم نیز جای تامل دارد.
مجموعه نظریاتی که تحت عنوان بنیادگرایان دسته‌بندی کرده‌ایم و شامل طیف گسترده‌ای از نظریات نومارکسیستی (ساخت گرایان، شهرنشینی و وابستگی، شهر جهانی و. ..) می‌شود به طور اساسی متوجه بنیادها و ریشه‌های پدیده‌ی حاشیه‌نشینی بوده و بیش از هر چیز آن را به ساز و کارهای نظام سرمایه‌داری و تبعات شکل خاصی از آن (در برخورد با شرایط ویژه کشورهای تحت سلطه= سرمایه‌داری وابسته) نسبت می‌دهند. به نظر ما مجموعه نظریات بنیادگرایان تا حد زیادی، ریشه‌ها و بنیادهای شکل‌گیری و رشد پدیده را توضیح داده و استدلال آن‌ها در رابطه با وجود ارتباط تنگاتنگ بین نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جوامع سوم و شکل‌گیری این سکونتگاه‌ها قابل تامل بوده و چنان که خواهیم دید بیش‌تر نظریه پردازان ایرانی نیز به اشکال مختلف مبانی نظری خود را بر اساس همین دیدگاه استوار کرده‌اند.
در این راستا ریشه‌ی مساله را باید در شکل شهرنشینی، الگوی توسعه‌ی اقتصادی- اجتماعی و در نتیجه: الگوی توسعه‌ی شهری جستجو کرد. چنان که با تمرکز جمعیت و فعالیت‌های اقتصادی در یک یا چند شهر اصلی، فقدان یک طیف در سلسله مراتب شهری و سکونتگاهی (گسست در نظام سکونتگاهی سرزمین) و در نتیجه فاصله‌ی عمیق بین شهر و روستا عملاً: سیل بنیان کن جمعیت روستایی را به سمت شهر مرکزی و مراکز اصلی روانه می‌کند که زیرساخت‌ها و شیوه‌های تولیدی آن‌ها به درجه‌ای از رشد و تکامل نرسیده است که قادر به جذب انبوه مهاجران روستایی باشد. همین روند تضادهای درونی جامعه‌ی شهری را در رابطه با حمل و نقل، مسکن،زمین و انواع خدمات مصرفی تقویت می‌کند.
بدیهی است که در این رابطه متغیر اصلی و بنیادی نظام سرمایه‌داری است و نقطه عطف تغییر و تحولات منجر به ایجاد پدیده‌ی حاشیه‌نشینی، به طور دقیق درست زمانی است که هم‌نشینی نظام‌های پیشین و نظام جدید جای خود را به غلبه‌ی شیوه‌های جدید داده است.
اما در این زمینه لازم می‌دانیم توضیح کامل‌تری از نظریه‌ی وابستگی و شهرنشینی ارائه دهیم که تعریف شهرنشینی در جهان سوم، نوعی تحریف شهرنشینی است که نه ناشی از تولید و تقویت زیرساخت‌های تولیدی، دانش فنی و فن‌آوری مدرن بلکه متکی بر مصرف و مشاغل پادویی، دلالی، واسطه‌گری و به طور کل گسترش و تورم‌بخش خدمات است و این امر علت اصلی و متغیر مستقل مسائل و عوارض شهری و از جمله آلونک‌نشینی، سکونتگاه‌های غیررسمی و خودرو است.
براساس این نظریه، ما نیز بر این باور هستیم که شکل و الگوی خاص شهرنشینی و شهرگرایی جهان در حال توسعه با تمرکز شدید جمعیت در واحد سطح و عدم امکان پاسخ‌گویی به نیازها و خواسته‌های ساکنان در رابطه با زمین و مسکن و به طور کل نیازهای مسکونی در شهرها و به ویژه کلان شهرها است که مبنای شکل‌گیری بازار غیررسمی زمین و مسکن است و طیف گسترده‌ای از مسکن غیررسمی را متناسب با توان مالی- اقتصادی و نیازهای اجتماعی و فرهنگی برای اقشار کم درآمد شهری را فراهم می‌کند.
در عین حال اما مجموعه بررسی‌ها، ما را به این نتیجه رسانده است که:
الف- نگرش بنیادگرا دچار ضعف بنیادین در ارائه‌ راه‌کارها و راه‌ حل ‌های لازم جهت ساماندهی و به سازی زندگی و سکونت در سکونتگاه‌های خودروی موجود بوده و این که به طور اصولی آن‌ها تنها راه حل مساله را در تغییر ساختار حاکم برکار، تولید، توزیع و مصرف یعنی ساخت اقتصادی و در نهایت تغییر بنیادین جوامع می‌بینند و نسخه‌های مقطعی و موردی را فاقد کارایی لازم معرفی می‌کنند.
این در حالی است که تجربه‌ی گذشت سال‌ها نشان می‌دهد که چنین تغییراتی بر فرض تحقق کامل، نیاز به سال‌ها زمان دارد و طی این مدت نمی‌توان پاسخ‌گویی به مشکلات و مسائل این سکونتگاه‌ها را به آینده‌ای مبهم محول کرد.
ب- نگرش بنیادگرا نمی‌توانند تفاوت‌های موجود فرهنگی- اجتماعی جوامع و در نتیجه تفاوت در نوع و نحوه‌ی پاسخ آنها‌ به محرک‌های محیطی و از جمله نیاز به مسکن و سکونت در شهر را به خوبی توضیح دهند. این مساله آنگاه بیش‌تر رخ می کند که شاهد شکل‌گیری و دگرگونی سکونتگاه‌های خودرو در اشکال و گونه‌های مختلفی هستیم که فراروند، ویژگی‌ها و خاصه‌های متعدد و متنوعی دارند، به حدی که سنخ شناسی و دسته‌بندی آنها با مشکل جدی مواجه و بررسی‌های متعدد میدانی حاکی از دخالت متغیرهای فرهنگی و اجتماعی خاص در شکل‌دهی آنهاست.
نگرش هدف‌گرا به پدیده‌ی سکونت‌گاه‌های خودرو غالباً با بنیادها، ریشه‌ها و عوامل دخیل در شکل‌گیری آنها کاری ندارد و از نقطه نظر تبیین کلان پدیده و در تحلیل نهایی، ریشه در نظریاتی دارد که ما آنها رامساله‌گرا نام نهاده‌ایم. اما آنها این مساله‌ی شهری را در هر حال به عنوان یک واقعیت پذیرفته و به دنبال راه حل‌ها و راه‌کارهای بهینه سازی شرایط زندگی و سکونت هستند. در این مسیر نیز تجربیات سه دهه برخورد با این سکونتگاه‌ها و بازتاب‌های آنها را بررسی و به این نتیجه رسیده‌اند که در شرایط موجود و بر مبنای پیش‌نگری آینده‌ی نزدیک، امکان تغییرات بنیادین و اساسی در نظام اقتصادی و اجتماعی و زیرساخت‌های فرهنگی در بسیاری از جوامع جهان سوم، بسیار ضعیف و نامتحمل است. در چنین شرایطی باید به راه‌کارها و راه حل‌هایی که به صورت خود جوش و خود انگیخته از متن زندگی و سکونت کم درآمدها برآمده است، توجه کرد، آنها را توسعه داد و بر این اساس راه حل‌های مبتنی بر توانمندسازی و ساماندهی و به سازی این سکونتگاه‌ها را هدف قرار داد.
ما براساس مجموعه بررسی‌ها، نظریات اخیر را در رابطه با راه حل‌ها و شیودی نگرش امروزین و منطبق بر شرایط تحول یافته و دگرگون شده سکونتگاه‌های خودرو پذیرفته‌ایم و فکر می‌کنیم که سکونتگاه‌های خودرو نوعی پاسخ به مساله‌ی مسکن و سکونت در منطقه‌ی کلان شهری هستند که با توجه به بی‌اعتنایی برنامه‌ریزی رسمی در جهان در حال توسعه، به نحو خود به خودی و خودجوش پاسخی در حد مقدور، ارائه داده‌اند. این پاسخ در دامنه‌ی توان‌ها، خواست‌ها، نیازها، ترجیحات و اولویت‌بندی‌های آنان معنا یافته و شکل فضایی- کالبدی متناسب خود را یافته است.
براین اساس نگرش مبتنی بر توانمندسازی و جلب مشارکت ساکنان را در برخورد با این سکونتگاه‌ها و تبیین آنها مناسب می‌دانیم.
اما در عین حال بر این باوریم که آن سوی دیگر این طیف نیز در غلطیدن به نوعی جبرگرایی نوین و پذیرش قطعی آن به عنوان راه حلی نهایی و تلقی آن به عنوان پدیده‌ای طبیعی و به هنجار است که به نظر ما نوعی افراط گرایی و گرایش به بنیادهای نظری این گونه نگرش (کارکردگرایی) می‌باشد. ما بر این باور هستیم که در عین پذیرش این سکونتگاه‌ها به عنوان یک واقعیت عینی و نیازمند پاسخی مناسب در چهارچوب برنامه‌ریزی و برنامه‌دار کردن حرکت خودجوش و مردمی آنها، از این واقعیت نیز نباید گریخت که در هر حال پیدایش آنها در جهان سوم معلول توسعه‌ای ناموزون و نابرابر و ناهماهنگ بوده و حل نسبی مساله مسکن و سکونت کم درآمدها در قالب طرح‌های توانمند سازی و به سازی کیفیت اسکان در این مکان‌ها، در تحلیل نهایی نمی‌تواند راه حل‌ نهایی، بنیادین و همبستگی، بحرانی باشد که ابعاد اساسی آن مساله اشتغال، درآمد و توزیع متعادل آن، مهاجرت و دانش فنی، امنیت شغلی و پایداری درآمد است.
براین اساس فکر می‌کنیم که تبیین این پدیده با نگرش هدف‌گرا تنها به صورت پدیده‌ای موجود و در حال تحول و به عنوان یک واقعیت قابل قبول است. اما فرض آن به عنوان پدیده‌ای طبیعی و بهنجار در روال رشد و توسعه‌ی شهر و پذیرش قطعی و نهایی آن به عنوان راه حل بنیادی حل مساله اسکان و سکونت کم درآمدها قابل پذیرش نیست. در ادامه‌ی بحث به این مطلب باز خواهیم گشت.
از بررسی‌ مجموعه نگرش‌ها و تجربیات به این نتیجه رسیده‌ایم که اصولاً یکی از دلایل سیر تطور نظری پیرامون پدیده مورد بررسی، هم تغییر در ماهیت پدیده چه به لحاظ شکل‌گیری نطفه‌ی اولیه سکونتگاه‌های خودرو و چه از نظر سیر تحول و دگرگونی آن است.
بنابراین قدرت توضیح نظریات و نگرش‌های پیشین و میزان واقع‌گرایی آن‌ها در تبیین پدیده کاهش می‌یابد. براین اساس دیدگاه‌های اخیر با وجود اشکالات مبنایی مورد اشاره، جهت تبیین موضوع پژوهش، بیش‌تر مورد استفاده قرار گرفته‌اند. بر مبنای این نظریات روند، فرایند، ماهیت و ویژگی‌های سکونتگاه‌های خودرو در طول دو دهه اخیر تحول یافته و آن چه بیش از پیش ضرورت می‌یابد تبیین این تغییرات و شناخت روند و فرایند حاکم بر آن است.[۷۹] ”
جامعه ایران از دیرباز شاهد همزیستی سه نظام معیشتی بوده است که در کنار یکدیگر و متاثر از هم تا دوران معاصر به حیات خود ادامه داده‌اند و فقط پس از قرار گرفتن ایران در چارچوب نظام سرمایه‌داری جهانی، ارتباط سنتی این سه نظام گسسته و دستخوش تغییر بنیادین شده است. این سه نظام به ترتیب پیدایش تاریخی خود عبارتند از : نظام ایلیاتی یا ایل‌نشینی، نظام مبتنی بر زراعت و یا روستا نشینی و بالاخره نظام شهر یا شهرنشینی.
وجود ایل، اقدام به دامداری، استفاده از مراتع و حرکت دام و انسان همراه با جزیی کشاورزی از خصایص خاورمیانه است. به قول “کاستلو” زندگی ایلیاتی پاسخی طبیعی به رژیم آب و هوایی منطقه بوده است. زیرا باران و برف زمستانی به همراه سرمای گاه طولانی و طاقت‌فرسا و خشکی و گرمای تابستان حرکت دام و انسان را الزامی می‌سازد (Costello 1977:4-5) علاوه بر این، زندگی ایلیاتی امکان سازگاری جمعیت بیشتر با شرایط اقلیمی متغیر را فراهم آورد در کنار ایلات متحرک، روستانشینان ساکن بر زمین قرار دارند. در اکثر جوامع و پس از کشف کشاورزی، در حقیقت بخشی از جمعیت ایل نشینی ساکن شده روستانشینی اختیار کرده و به زراعت می‌پردازند. اما بخش قابل توجهی از سرزمین ایران در شمار مناطق خشک و نیمه خشک به شمار می‌رود براین اساس با منابع محدود آبرسانی چه برای بقاء تکنولوژی (عامل انسانی) نیز غلبه بر محدودیت طبیعی یاد شده را ناممکن ساخته است. در نتیجه، جمعیت در اکثر مناطق کشور میل به عدم تمرکز و بخش داشته است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-08-05] [ 10:39:00 ق.ظ ]




علاوه بر سه ابزار قدرت هژمونیک گفتمان پهلویسم ، شاه برای تداوم پایه های قدرت خویش، اقدام به نظام «تک‌حزبی» نمود و در سال ۱۳۵۳ حزب رستاخیزرا تأسیس کرد.رشد و گسترش حزب رستاخیز موجب تشدید تسلط دولت بر طبقه متوسط حقوق بگیر ، طبقه کارگر شهری و توده روستایی و به ویژه نفوذ در بین طبقه مرفه به ویژه بازار و نهادهای مذهبی شد. (استمپل،۱۳۸۱: ۳۱-۳۸) حزب همزمان حمله خود را علیه مذهب آغاز نمود. حزب رستاخیز خرده گفتمانی بود که شاه را دال مرکزی خود قرار داد و علما را «مرتجعان سیاه قرون وسطایی» نامید. و به عنوان دگر یا غیر تلاش نمود تا آنها را به حاشیه رانده و قدرتشان را تضعیف نماید. در همین راستا ، حزب زنان را به نپوشیدن چادر تشویق کرد و اقدامات دیگرهمچون تسلط بر اوقاف ، ساواکی در آوردن ملاها، انحصاری کردن چاپ کتاب‌های مذهبی،‌ تشکیل سپاه دانش ، دادن مقرری به آخوندهای درباری، فرستادن سپاه دین به روستاها برای بدبین کردن دهقانان نسبت به مراجع روستایی کشور. (امجد،۱۶۷: ۱۳۸۰)
پایان نامه - مقاله - پروژه
بنابراین، اقدامات حزب واکنش تند علما را در پی داشت، هدف گفتمان پهلویسم از تأسیس حزب، تقویت و نهادینه کردن هر چه بیشتر دال سلطنت و فراهم ساختن پایگاه اجتماعی گسترده برای دولت بود. اما عملکرد گفتمان پهلویسم به واسطه تشکیل حزب فاصله میان سلطنت و جامعه را افزایش داد ، نارضایتی گفتمان های متعدد را موجب شد و زمینه را برای تضعیف دال‌های گفتمان پهلویسم فراهم آورد.
در نتیجه در دهه آخر عمر گفتمان پهلویسم به علت افزایش چشمگیر درآمدهای نفتی انتظارات مردم بالا رفت و شکاف میان وعده‌های رژیم و انتظارات و دستاوردهای مردم شدت گرفت. تأثیرات منفی انقلاب سفید بر کشاورزان ، افزایش مهاجرت روستاییان به شهرها به دلیل وجود امکانات و جویای کار و متعاقب آن استقرار آنها در حاشیه شهرها و افزایش حلبی آبادها ، افزایش آلودگی‌ها ، کیفیت زندگی بیشتر خانواده‌ها را به شدت پایین آورد. فاصله‌ی طبقاتی به دلیل نابرابری قیمت‌ها ، افزایش فقر و بیکاری ، افزایش واردات کالاهای لوکس غربی و عدم حمایت از تولیدات داخلی و…موجی از اعتراضات مردمی را به همراه داشت. ناکامی پهلویسم در مفصل‌بندی نیروهای اجتماعی و جذب تقاضاهای متنوع ، آن را به سمت سراشیبی سوق داد. (آبرهامیان ،همان :۴۵۸)
به طوری که با گشودن فضای باز سیاسی بنا به درخواست و فشار های داخلی و خارجی ، اندکی از خشونت گفتمان حاکم کاسته شد و به گفتمان های مخالف اجازه حضور داده و زمینه بی‌قراری و فروپاشی گفتمان پهلویسم را فراهم آورد.
غیریت سازی با گفتمان دینی
غیریت باگفتمان دینی یکی دیگر از دال‌های اساسی گفتمان پهلویسم بود. جلوگیری از اجرای اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطیت ، اشاعه‌ی فساد و فحشا ، تقویت مذاهب و نحله‌های ساختگی و مخالف اسلام مانند زرتشتیگری ، بهائیگری و فراماسونری ، ایجاد و تقویت حس ملی‌گرایی که در ممالک اسلامی همچون ایران مذهب که به عنوان مهمترین و قاطع‌ترین عامل اتحاد است ، استضعاف فرهنگی همچون تحریف مفاهیم حرکت بخش و سازنده اسلامی ، دفاعیات سوال برانگیز از اسلام ،حذف اصطلاحات فقهی و عربی از فرهنگ جامعه ، تحققیر ارزشهای علمی- اسلام و بالاخره تضعیف روحانیت (روحانی، ۱۳۷۰:۱۳۸۴-۲۰۷ ). از مهمترین نشانه های غیریت سازی با گفتمان دینی بود.
غرب گرایی
یکی دیگر از دال‌های اساسی در گفتمان پهلویسم دوم گرایش به غرب می باشد که با مفصل بندی با دیگر دال های این گفتمان توانستند حول دال مرکزی شاه به هژمونی برسند. روی کارآمدن شاه با حمایت آمریکاییان و انگلیسی‌ها ، حمایت غرب به ویژه آمریکا در مورد خروج نیروهای شوروی از ایران ، تحمیل نخست وزیران متعدد از سوی آمریکا و انگلیس به محمد رضا شاه در زمینه بحران ملی کردن نفت و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ، بازگرداندن شاه متواری بر اریکه قدرت ، اجرای دکترین کندی در مورد اصلاحات با عنوان انقلاب سفید ، اجرای دکترین نیکسون و ژاندارمی منطقه و ایجاد تزلزل در ارکان نظام شاه با اعلام دکترین حقوق بشر کارتر همگی از نشانه هایی هستند که وابستگی شاه را به غرب نشان می‌دهد(حسینیان ،۱۳۸۸ : ۳۹۰)
گرایش نظام سیاسی به غرب، به موازات غیریت سازی با گفتمان دینی نمود بیشتری داشت.شاه معتقد بود که زندگی غربی با الگوی ارزش‌های اسلامی ایران هماهنگ است و اعلام کرد: «غربی کردن آرمان ماست و منافع ایران در اتحاد با غرب به بهترین وجه تأمین می‌شود.» (مایکل ،۱۳۷۱: ۱۹۶) عدم تمایز مدرنیسم و غرب و کوشش برای تحمیل الگوهای غربی توسعه برجامعه ایی کاملاً متفاوت، ناشی از نگرش گفتمان پهلویسم به غرب بود. شاه و دولتمردان وی چنان در غربزدگی پیش رفتندکه ایدئولوژی حکومت پهلوی را منطبق با ایدئولوژی بلوک غرب اعلام کردند.
گرایش و وابستگی به آمریکا یکی دیگر از نشانه‌های عینی غرب‌گرایی در ایران است. به طوری که تغییر روش‌ها در سیاست خارجی آمریکا و ظهور روسای جمهور و دکترین های جدید ، سیاست داخلی ایران را نیزبه شدت دستخوش تغییر می کرد ودالهای اصلی گفتمان پهلویسم را متزلزل می ساخت. برای نمونه دکترین حقوق بشر کارتر دال تمرکز گرایی استبدادی گفتمان پهلویسم به چالش کشاند.در همین چارچوب می توان اجرای سیاست فضای باز سیاسی در دهه پنجاه را متأثر از دکترین فوق تحلیل نمود.
در دهه چهل به ویژه طی سالهای۴۳-۵۶ به دلیل سیاستهای توسعه طلبانه اجتماعی و اقتصادی محمد رضا شاه درآمدهای نفتی افزایش یافت به طوری که در سال ،۱۳۵۶ کل درآمدها از فروش نفت به ۳۸ میلیارد دلار رسید. رقم بالایی از آن درآمدها صرف اسراف کاری های سلطنتی، بنا کردن قصرها ، مصارف اداری ،خرید سلاح و… .می شد و مقادیری هم به بخشهای مولد اقتصاد جامعه تزریق می گردید.رشد تولید ناخالص ملی در طی دوران هژمونی گفتمان پهلویسم به ویژه در سال ۱۳۵۲ بالغ بر ۳۰ درصد می رسید. (آبراهامیان ، همان :۵۲۵)
با افزایش درآمدهای نفتی میزان قدرت انحصاری پهلویسم افزایش یافت و با افزایش قدرت انحصاری میزان پاسخ گویی به مردم و ذی نفع‌های اقتصادی نیز کاهش یافت. منابع عظیم رانتی در دهه ۵۰ چنان قدرتی به شاه داده بود که به آسانی و از طریق توزیع فرصت های رانتی برای جلب حمایت نخبگان و دولتمردان هم فکر خود و در نتیجه ثبات بیشتر حکومت از آن استفاده می‌کرد. اما با همه این اوصاف ،آنچه در ساختار درون گفتمانی رژیم پهلوی نمود داشت: دولت فاقد مدیریت و نظم ساختاری برای پیشبرد روند توسعه و ایجاد نهادهای مورد نیاز توسعه بود. حضور گروه‌ها و افراد سودجو و منفعت طلب در قدرت، عمل کردن در جهت طبقات ماقبل سرمایه‌داری، اقتدار و دیکتاتوری شخصی،‌ عدم نهادسازیی مناسب در جهت توسعه و در نتیجه اصلاحات ارضی ناقص (‌جدای از اهداف این اصلاحات ) از جمله مواردی است که نشان دهنده عدم وجود اراده کافی برای پیشبرد توسعه اقتصادی –اجتماعی در دوران حکومت پهلویسم را نشان می داد. (عباسی، ۱۳۸۳ : ۲۱۰-۲۰۹)
به طور کلی، سه ویژگی استبداد، فساد سیاسی و اداری و دخیل بودن ملاحظات سیاسی و رویاهای بلند پروازانه در برنامه‌های اقتصادی و عدم استقلال نهادهای اقتصادی و برنامه‌ریزی، کنترل کامل بخش خصوصی از یک طرف و شیوع فساد مالی و استفاده از اموال عمومی در جهت منافع شخصی ، گسترش رانت اقتصادی در میان درباریان و اعطای مناصب اداری و پروژه‌ها و امتیازات اقتصادی از طرف دیگر هرگونه مجالی را برای توسعه و نوآوری از بین می‌برد. علاوه برآن دخالت‌های گاه و بیگاه شاه در برنامه‌های توسعه که ناشی از رویاهای بلند پروازانه وی و توهم حرکت به سوی دروازه‌های تمدن بزرگ بود ، از جمله ویژگی‌ها و مولفه‌های حکومت پهلویسم را نشان می‌دهد. همین عوامل بودند که زمینه شکل‌گیری گفتمان‌های مخالف رژیم به ویژه گفتمان‌های مبارز دینی را فراهم آورده و سبب به حاشیه راندن گفتمان پهلویسم می شوند.
تدوین و ارائه طرح انقلاب سفید ( لوایح دوازده‌گانه )‌که به انقلاب شاه و ملت معروف بود شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خاصی را بر ایران حاکم کرد . بخش کشاورزی از طریق اصلاحات ارضی توسعه گسترده‌ای یافت. روابط و مناسبات ارباب رعیتی در جهت روابط و مناسبات سرمایه داری قرار گرفت و مزارع کشت و صنعت ،‌ قطب‌های کشاورزی ، شرکت های سهامی زراعی با روش جدید کشاورزی یکی پس از دیگری پدید آمدند. «مقصود واقعی از این اصلاحات ایجاد نظام جدیدی از درون نظام قدیمی بود به گونه‌ای که به بهترین وجه در خدمت منافع بورژوازی وابسته و درحال رشد داخلی و سرمایه انحصاری غرب قرار گیرد. قرار بود شاه با وارد کردن بخش کشاورزی ایران در اقتصاد ملی جهانی و با فراهم آوردن امکان رشد کشت و صنعت و تبدیل کشاورزان از جا کنده شده و اضافی به لومپن پرولتاریا و گروهی از کارگران صنعتی به عنوان یک پیوند دهند عمل کند. مقصود از برنامه اصلاحات ارضی نیز این بود که کشاورزان به دو گروه دارای زمین و فاقد زمین تقسیم شوند و شانس وحدت کشاورزان و دست زدن به یک انقلاب دهقانی کاهش یابد. » (امیراحمدی ، ۱۳۸۱ :۱۶۶ )
اصلاحات ارضی در چند مرحله به اجرا در آمد اما جنبه اصلاحات کشاورزی برنامه اصلاحات ارضی ضعیف بود بنابراین در پایان اجرای این برنامه اهداف این طرح تحقق نیافت. این اهداف عبات بوند از:‌ «رشد و توسعه امور زراعی و کشاورزی در جهت تأمین نیازمندی‌های مردم و کاهش وابستگی ایران به محصولات کشاورزی وارداتی. این اهداف نه تنها تحقق نیافت بلکه نیاز ایران به واردات کشاورزی را افزون‌تر کرد.» ( سیف‌اللهی ، ۱۳۷۴ : ۸۶ )
فقیرتر شدن میلیون روستایی،‌ سیر صعودی بیکاری، ‌کار با مزد کم در طی دهه ۱۹۶۰ و آبیاری ناکافی، رشد فرآورده‌های کشاورزی در سال تنها دو درصد بود،‌ حال آنکه سالانه سه درصد بر تعداد جمعیت و شش درصد بر خرج زندگی افزوده می‌شد. بنابراین می‌توان گفت که عملکرد بخش کشاورزی چندان چشمگیر نبود. این اصلاحات کامل نبودند. اصلاحات ارضی وضعیت کشاورزان بدون زمین را تغییر نداد،‌ این عده مستأجرین زمین بودند که صرفا کار خود را در معرض فروش قرار می‌دادند و کارگران با حقوق ثابت یا موقتی بودند. این گروه ۴۰ تا ۵۰ درصد از افراد روستایی را در بر می‌گرفت.
«بخش صنعت در این دوره‌ با برنامه‌ها و طرح‌های گسترده‌ای که از طرف اقتصاد جهانی ارائه می‌شد تغیرات وسیعی را شاهد بود. حمایت‌های همه جانبه دولت از این بخش از دهه ۴۰ به بعد افزایش یافت.» به تدریج رشته‌های صنعتی گوناگون با برخورداری از حمایت‌های همه جانبه دولت و مشارکت مستقیم و غیر مستقیم شرکت‌های انحصاری خارجی تأسیس شد. صنایع اتومبیل‌سازی و صنایع تولید رنگ ،‌دارو ، فرآوردهای پتروشیمی، ‌لاستیک ،‌رادیو و تلویزیون و غیره عرصه‌های مختلف فعالیت صنعتی در ایران را تسخیر کردند. (رزاقی ، ۱۳۸۱ :۲۲ )
«بخش صنعت که محور اصلی توجه به مدیریت سیاسی و برنامه‌های عمرانی بودند در این دوره از رشد و توسعه قابل توجهی برخوردار شد. در سال ۱۳۴۷ رشد صنعتی به ۱۴ درصد و در سال ۳-۱۳۵۲ به ۱۷درصد رسید و بیشتر واحدهای صنعتی از رشد بالایی برخوردار شدند. در اواخر این دوره حدود دو میلیون نفر در واحدهای تولید صنعتی مشغول به کار شدند و نسبت اشتغال در بخش صنعت از ۹/۱۹ در صد به ۳۰ در صد رسید. تولیدات صنایع مصرفی از قبیل پارچه بافی ، سیمان و قند چندین برابر افزایش یافت. تولیدات پارچه های نخی بین سال های ۱۳۳۸ تا ۱۳۵۱ به ۷ برابر رسید و به کشورهای همسایه نیز صادر شد.» (سیف‌اللهی ‌،۱۳۷۴ :۸۷)
کارخانه‌های تولید کننده کالاهای مصرفی، واسطه‌ای سرمایه بر و سنگین یکی پس از دیگری در قطب‌های صنعتی و اقتصادی کشور تأسیس شد و نیروهای ماهر و غیر ماهر شهری و مهاجرین روستایی را جذب کرد. خصوصیت عمده این نوع صنایع مصرفی بودن و وابستگی آنها از نظر مواد اولیه، قطعات، ماشین آلات نیروی انسانی متخصص و در نتیجه وابستگی تولید به خارج بود. اگر در دوره‌های تاریخ گذشته مراکز صنعتی (نخست روسیه و انگلیس و آلمان و به ویژه آمریکا)‌ و انحصارهای فراملیتی تداوم و صادرات نفت خام و واردات کالا به ایران را با توسل به وسایل گوناگون دنبال می‌کردند. اکنون با ساختاری شدن وابستگی در صنعت نفت و دیگر بخش‌های صنعت ،‌کشاورزی و خدمات،‌ نیروهای داخلی و دلالان سودجو برای ادامه حیات خود بر تداوم مصف و ادامه روابط اقتصادی به روال گذشته تأکید کرده و وارستگی را بیش از پیش توسعه می دادند. (رزاقی ،۱۳۸۱:‌ ۲۳ )
اگر چه بخش صنعت در این سالها تغییرات زیادی را شاهد بوده است ولی ماهیت آن مانند دوره‌های گذشته تحت تأثیر سه عامل اصل یعنی دولت، درآمد حاصل از فروش نفت و اقتصاد جهانی قرار داشت. دولت تمام سرمایه گذاری بخش صنایع سنگین و سرمایه‌بر را خود بر عهده داشت و سایر سرمایه گذاری‌ها نیز زیر نظر دولت صوری می‌گرفت. فروش نفت به خصوص در این دوره از اهمیت بالایی در پیشبرد طرح های اقتصادی داشته است. به دنبال افزایش بهای نفت در اوایل دهه ۵۰ بلند پروازی‌های حرکت به سوی تمدن بزرگ اثرات خود را بیشتر از گذشته نشان می‌داد. از طرفی دیگر صنعت ایران مانند سایر کشورهای پیرامونی تحت تاثیر مستقیم رشد و گسترش اقتصاد جهانی قرار داشت . برنامه‌های توسعه‌ی عمرانی ایران بر اساس توصیه‌های سازمان‌ها و مؤسسات بین المللی و جوامع زیر نفود اقتصاد جهانی تنظیم شد وام‌ها و کمک‌های اقتصادی ،‌ نظامی و سیاسی این سازمان‌ها،‌ پایه و اساس رشد و توسعه‌ی اقتصاد سرمایه‌داری پیرامونی و صنعت وابسته ایران بود. (سیف‌اللهی، ۱۳۷۴ : ۸۹ ) در نهایت این فرایند توسعه، وضعیت طبقاتی ایران تغییر داد.
سرمایه‌داری بین‌المللی همگام با دولت موقعیت برتری را جهت کنترل بخش‌های کلیدی اقتصاد به دست آورد. بورژوازی وابسته نیز کاملا همبسته و تحت سلطه سرمایه‌داری بین‌المللی قرار داشت این طبقه متشکل از ۱۰۰۰ خانواده شامل خانواده‌ای اشرافی و درباری،‌ صاحبان بانک‌های خصوصی و مراکز بازرگانی جدید، صاحبان صنایع و دست‌اندرکاران تجارت کشاورزی بود. (معدل، ۱۳۸۲ : ۸۳) ذینفع‌های اصلی توسعه اقتصادی در دهه ۴۰ و ۵۰ سرمایه داران بین المللی وابسته‌ای بودند که در پناه حمایت‌های دولت قادر بودند بر اقتصاد تسلط یافته و سود کلانی به دست آورند. اینان اغلب با سرمایه نسبتاً اندک خود چنان قدرتی یافته بودند که سرمایه عمومی و سایر امکانات را برای عرضه اتومبیل‌های مونتاژ شده و غیره به کار می‌گرفتند تا پیشرفت اقتصادی ایران را به نمایش گذاشته و طبقه وابستگان دولت را خوشحال نگه دارند ولی در عوض سود سرشاری را نصیب خود می‌کردند.
از طرف دیگر افزایش واردات به منظور پاسخ به تقاضاهای روزافزون و در نتیجه «تغییر الگوی مصرف و عادت دادن مردم به استفاده از کالاهایی که امکان تولید آن در کشور موجود نبود کل زندگی اقتصادی، اجتماع و فرهنگی ایران را با انحصارات غربی پیوند داد تا آنجا که نه تنها برای به حرکت در آوردن چرخ صنایع بلکه برای هرگونه فعالیتی اعم از تولیدی و خدماتی ،‌ نیازها از طریق واردات تأمین می‌شد. پس صنایع وابسته پیشاهنگ وابستگی اقتصادی در ایران محسوب می‌شوند.» (ابریشمی ، ۱۳۷۵: ۴۴)
توسعه‌ی صنعت کشور طی سال‌های قبل از انقلاب اسلامی ایران و به ویژه در برنامه‌های اول،‌ دوم و سوم بر مبنای ایجاد و توسعه صنایع مصرفی استوار بود و قاعدتاً با گسترش کامل صنایع مصرفی و مونتاژ رفته رفته وابستگی شدید به واردات،‌ فقدان هرگونه عمق در تولید صنعتی و فقدان رابطه منطقی میان بخش صنعت با سایر بخش‌ صنعت با سایر بخش‌های اقتصاد ملی و زیر بخش‌های صنعت از جمله ویژگی‌های نظام صنعتی کشورگردید. صنایع کشور همچنان از ضعف ساختار برخوردار بوده و اغلب بر صنایع مونتاژ تکیه شده بود.
در پی تغییر الگوی مصرف که از زمان اصلاحات ارضی در کشور شروع شد،‌ صنایع مونتاژ سرمایه بر در مقیاس‌های بزرگ با حمایت بی‌دریغ از بخش خصوصی وابسته به قدرت‌های داخلی و بین‌المللی، در تهران و اطراف آن استقرار یافت. پیش‌بینی برنامه‌ در مورد بکارگیری تکنولوژی و رشد تولیدات صنعتی بسیار دورتر از واقعیت‌های موجود بود و این ناکامی سیاست صنعتی دولت را در پی داشت در حالی که برنامه ریزان پیش‌بینی می‌کردند که در برنامه پنجم تولیدات صنعتی در سطحی بالاتر از تقاضای بازار داخلی یا حداقل مساوی آن خواهد بود در عمل این تولیدات کفاف مصرف داخلی را ندارد و تکنولوژی تولید همچنان وابسته و عقب مانده بود.
ناکارآمدی اقتصادی رژیم پهلوی به گونه‌ای بروز کرده بود که بسیاری از محققان و نویسندگان آن را علت اصلی سقوط رژیم دانسته‌اند . به این صورت که آنچه از سوی رژیم به عنوان توسعه اقتصادی تبلیغ می‌شد چیزی جز رشد اقتصادی ناموزون نبود. این رشد که با اتکا بر درآمدهای نفتی و کمک‌های مالی آمریکا صورت می گرفت. بدیهی است که با هر گونه کاهش و یا نوسان در این منابع رشد مذکور نیز متوقف می‌شد و به علت تضعیف سیاست‌های رفاهی موجبات نارضایتی مردم را فراهم می‌کرد.
از اواسط دهه ۵۰ رشد و توسعه اقتصادی ناموزون و ناهماهنگ و دگرگونی سرسام‌آور بخش‌های اقتصادی و نیز تأثیرپذیری از اقتصاد جهانی چهره نامطلوب خود را نشان داد. علی رغم تبلیغات رژیم شاه در زمینه دستاوردهای عظیم اقتصادی واقعیات خبر از ناکامی اقتصادی می‌داد. این ناکامی‌ها در اواخر عمر رژیم نمود بیشتری داشت و این در واقع ناپایداری رشد اقتصادی سال‌های قبل از بحران اقتصادی که ناشی از رشد بی‌رویه قیمت نفت بود را نشان می‌داد حتی در طول برنامه‌ی پنجم ۱۳۵۷-۱۳۵۲ که به علت افزایش قیمت نفت رشد اقتصادی افزایش یافته بود و تفکر حرکت به سوی دروازهای تمدن بزرگ در ذهن شاه شکل گرفته بود،‌ میزان برخورداری از رشد اقتصادی برای همه یکسان نبود واین نوع توسعه دوگانگی اقتصادی بین بخش سنتی و مدرن را افزایش داده بود. در بخشی از طرح‌های این دوره تأسیسات صنعتی مدرن قرار داشت که در کنار بخش سنتی اقتصاد بنا شده بود. بحران‌های اقتصادی در اواخر رژیم شاه و مخصوصاً به دنبال کاهش بهای نفت و ناکارآمدی دولت ، زمینه سقوط آن را فراهم کرده بود. دولت برای تأمین بودجه برنامه‌ها و طرح‌های اقتصادی با مشکلات زیادی روبرو شد. تورم و کمبود بعضی از اقلام غذایی از تبعات بحران اقتصادی بود . رشد بی‌رویه قیمت خدمات شهری و افزایش هزینه زندگی که از پیامدهای تمرکز توسعه در شهرها و مهاجرت بی‌رویه و فساد اقتصادی بود موجبات نارضایتی بخش‌های وسیعی از جامعه را فراهم کرد. سیاست رفاهی رژیم با کاهش درآمدهای نفتی به بن بست رسیده بود. آهنگ شتابان مهاجرت روستائیان به شهرها به خاطر بی توجهی دولت به آنان و از سوی دیگر نیاز شهرها به ویژه تهران به کارگر سبب خالی شدن روستاها از سکنه و رکود بیشتر بخش کشاورزی و افزایش بهای محصولات این بخش شد. در نیمه دوم سال ۱۳۵۶ تورم به ۴۰ در صد رسید ،‌ نرخ رشد صنایع غیر نفتی از ۱/۱۴ درصد در سال ۱۳۵۵ به ۴/۹ درصد در سال ۱۳۵۶ تنزل یافت. ( رهبری ، ۱۳۸۴ : ۱۶۱ )
در دهه‌ های ۴۰ و ۵۰ شاه ظاهراً ضرورتی برای نگرانی در خصوص احتمال یک دگرگونی انقلابی جدی برای حکومتش نمی‌دید و به نظر می‌رسید حکومتش با ثبات است. گروه های چپ و جبهه ملی به نحو مؤثری تضعیف شده بودند . اما روند نارضایتی فرهنگی و سیاسی با مشکلات اقتصادی نیز تشدید شد و این روند به رهبری همه جانبه امام خمینی شدت بیشتری به خود گرفت. علاوه بر این،‌ سیاست های دولت برای حل مشکلات اقتصادی همانند مبارزه با گران فروشی و کاهش هزینه اجتماعی نتیجه معکوس داد و به نارضایتی عمومی دامن می‌زد. آغاز به کار دولت کارتر و افزایش فشار بین المللی بر شاه برای کاهش کنترل سیاسی منجر به آن شد که رهبری امام خمینی و مردم سرعت و شدت اعتراضات و مبارزات خود را برضد رژیم افزایش بخشند.
در انتها به عقیده کاتوزیان «آنچه در ایران رخ داد نه پیشرفت اجتماعی و اقتصادی بود و نه مدرنیسم،‌ بلکه شبه مدرنیسمی بوده که عواید نفت آن را تسریع کرد. به همین شکل تغییرات ساختاری اقتصاد نیز نه به علت شهر نشینی که به واسطه شهرزدگی بود . هنگامی که کشور در آستانه دروازه های تمدن بزگ قرار داشت سهم کل تولیدات صنعتی (شامل تولیدات دستی و روستایی و سنتی)‌ در تولید ناخالص داخلی غیر نفتی ۲۰ درصد بود. در حالی که سهم خدمات ۵۶ درصد بود . با این همه حمل و نقل شهری در همه جا به ویژه تهران به قدری خراب بود که غیر قابل توصیف است وضع مسکونی جز برای وابستگان دولت و جامعه تجار ‌یا وحشتناک بود و یا مشکلی هولناک . خدمات درمانی و بهداشتی برای اغنیاء بسیار گران و نامطمئن بود و برای فقرا گران و خطرناک» (کاتوزیان ، ۱۳۷۲: ۳۲۳ )
در حقیقت گفتمان پهلویسم در بین سال های ۴۲-۵۶ بر اساس مفصل بندیِ جدید دال های خود به ساماندهی اداره جامعه ایران پرداخت.
جمع بندی:
با توجه به مطالب فوق، به طور خلاصه می‌توان گفت که؛ گفتمان پهلویسم در پی ناکامی گفتمان مشروط سر برآورد. در ابتدا خصلتی استعاری به خود گرفت به طوری که به منظور جلب نظر نیروهای مذهبی در مراسم مذهبی شرکت می نمود و به دیدار علما می‌شتافت. اما پس از به قدرت رسیدن به یکباره تغییر رویه داد و با برجسته کردن دال‌های سکولاریسم، ناسیونالیسم شاهنشاهی، غربگرایی، حول دال سلطنت، خصلتی خاص گرایانه پیدا کرد. اقدامات وی در راستای مذهب ستیزی و به حاشیه رانده شدن نهاد مذهب، خشم بسیاری از علما را برانگیخت، به طوری که نیروهای به حاشیه رانده شده به دنبال بدیل دیگری برای سلطنت بودند، تا این که با اشغال ایران توسط متفقین گفتمان پهلوی اول به حاشیه رانده شد و محمد رضا شاه به عنوان سوژه سیاسی گفتمان پهلوی دوم سر برآورد. اما این گفتمان نیز پس از مدتی از خصلت عامگرایانه فاصله گرفت و به بازسازی دال‌های گفتمان خود حول دال سلطنت پرداخت. شاه با برجسته کردن هر یک از دال‌های گفتمان خود از قبیل سکولاریسم، غرب‌گرایی، ناسیونالیسم و غیره، دست به یک سری اقدامات شبه مدرنیستی زد. در راستای همین اقدامات شبه مدرنیستی گفتمان پهلویسم اول بود که از دهه ۴۰ ، گفتمان‌های مبارز دینی پا به عرصه ظهور گذاشته و هریک تلاش ‌نمودند تا نظام معنایی خود را در جهت طرد و غیریت‌سازی با گفتمان هژمون پهلویسم شکل دهند. که البته در فصل آینده به آن خواهیم پرداخت.
فصل ششم
ظهور و تحول گفتمان‌های مبارز
دینی دهه‌ های ۴۰ و ۵۰
مقدمه:
در این فصل ما به دنبال پاسخ گویی به این سوال فرضیه پژوهش هستیم که ، چرا و چگونه گفتمان های دینی از دهه چهل به بعد پا به عرصه منازعه گفتمانی نهادند؟ زمینه های شکل گیری آنها چه بود؟ تولیدکنندگان آنها چه کسانی اند؟ ودارای چه ویژ گی هایی هستند؟ برهمین اساس برای پاسخ گویی به سوالات فوق ، در ابتدا به زمینه های ظهور این گفتمان ها در دهه های ۴۰ و ۵۰ خواهیم پرداخت.
زمینه‌های ظهور گفتمان‌های مبارز دینی در دهه‌ های ۴۰ و۵۰
۱- ناکارآمدی گفتمان پهلویسم
به دلیل عدم همخوانی مؤلفه‌های گفتمان پهلویسم با مؤلفه‌های جامعه مذهبی ایران، زمینه برای شکل‌گیری گفتمان‌های مبارز دینی و به چالش کشیدن دال‌های گفتمان مذکور فراهم آمد.
از همین رو یکی از دال‌های مطرح شده در گفتمان پهلویسم ناسیونالیسم افراطی بود.ترویج ایدئولوژی ناسیونالیسم افراطی از سوی محمد رضا شاه مبتنی بر باستانگرایی آریایی بخش مهمی از تاریخ تمدن ایران را پشت پا می‌زد و از سوی دیگر خاستگاه دینی و اسلامی مردم را نادیده می‌انگاشت. (شهبازی، ۱۳۷۷: ۱۳۸). به عبارت دیگر با ارج نهادن و الگو قراردادن تاریخ تمدن قبل از اسلام بسیاری از دستاوردها و ارزش‌های بزرگ اجتماعی و فرهنگی کمرنگ و یا نادیده انگاشته شد. به طوری که در کشوری که «ناسیون» و مفهوم اروپایی ملیت هرگز وجود نداشت ، مفهومی تنگ‌نظرانه از «ملت ایران» جعل شد.این هیچ ثمری نداشت و فقط در میان واحدهای فرهنگی ایران که همواره جامعه ی هماهنگ ایران را به پا داشته بودند، تخم نفاق افشاند. (کاتوزیان ، ۱۳۷۲ : ۱۵۰)
یکی از اقدامات پهلوی در جهت مشروعیت بخشی خویش و متعاقب آن ترویج ایدئولوژی ناسیونالیسم افراطی، لقب دادن خود با عنوان «آریا مهر» بود. ( حسینیان،۱۳۸۸ :۴۱۶) او خود را شاهنشاه می‌نامید و همچون پدرش، نام خانوادگی «پهلوی »را که شکوه تاریخی داشت برگزید.( کاتم ،۱۳۷۱: ۴۱۵) از همین رو وی برای ترویج این ایدئولوژی به طرد و غیریت سازی با گفتمان‌های مخالف می‌پرداخت برای خلع سلاح کردن آنها مفاهمیم جدیدی خلق می‌کرد. در مقابل، ناسیونالیسم راست‌گرایان، «ناسیونالیسم مثبت »را طرح کرد.(حسینیان،همان‌منبع : ۴۱۷) وی ناسیونالیست‌ها را دو نوع می‌دانست : «میهن‌پرستان واقعی و آنهایی که به دورغ خود را وطن پرست جلوه می‌دهند.» (پهلوی ، ۱۳۴۹ : ۲۰۴). ارج نهادن به اهمیت ناسیونالیسم مثبت کارویژه مهمی بود که از طریق طرد فرهنگ «کهنه پرستی »- اعتقادات اصیل دینی و سنتی و «دشمنی با غرب»- ناسیونالیسم منفی- معنا می یافت و حتی فضای فکری فراهم می آورد که در آن بتوان روحیات جهان گراوطنی اقوام ایرانی را در حوزه‌ی دین ،ادبیات و به طور کلی فرهنگ عامه باز تعریف و باز اندیشی نمود.(آصف ، ۱۳۸۴ : ۳۴۷) وی برای طرح ناسیسونالیسم مثبت دو هدف را دنبال می‌کرد: اول طرد و به حاشیه راندن گفتمان ملی گرای لیبرال که آن را در دسته دوم یعنی ناسیونالیم مثبت جای داده بود و دوم توجیه روابط حقارت آمیز خود با بیگانگان. (حسینیان ،۱۳۸۸: ۴۱۷)
ترویج ناسیونالیسم افراطی گفتمان پهلویسم در واقع ایران‌گرایی قبل از اسلام ، زرتشت گرایی ، غربگرایی و حمایت از بهاییان و فرامانوسری ، بی بندو باری را به تصویر می کشید به طوری که با راه اندازی جشن های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی و هزینه ی گزافی که بابت آن پرداخت شد ، تغییر تاریخ هجری پیامبر(ص) به تاریخ شاهنشاهی کوروش (عیوضی، همان‌ منبع : ۱۳۸)، سعی در خصم ، طرد و غیرت سازی ارزش‌های اسلامی و به حاشیه رانی نیروهای مذهبی داشت.
به طور کلی می توان گفت که ناسیونالیسم افراطی و باستان گرایی در گفتمان پهلویسم ، توجیه کننده روند مدرنزاسیون و مبنای مشروعیت بخشی بود. گفتمان پهلویسم دوم، در ادامه راه پهلوی اول ، شأنی تاریخی- باستانی برای خود قائل بودکه آن را به عهد پادشاهان کیانی ساسانی و پیش تر از آن ارجاع می‌داد. در این میان شاه بنا بر ضرورت تاریخ، منجی ایران و مجری اصلاحات معرفی می شد. کسی که قرار است در قالب سلطنت پادشاهی قافله سالار اصلاحات در ایران باشد و حرکت ملی به سوی جامعه‌ایی مدرن را رهبری کند.در این روند مدرنزاسیون رژیم پهلوی ، هر ایده یا جریان مخالف ، به معنای طرد و غیریت سازی با گفتمان پهلویسم بود.(آصف ،۱۳۸۴ :۳۴۸-۳۴۹)
یکی دیگر از دال‌های گفتمان پهلویسم که با مولفه های جامعه سنتی ومذهبی ایران همخوانی نداشت رواج غربگرایی بود. اقدامات فرهنگی رژیم پهلوی امکان نسبی برای واژگونی فرهنگ و عادات و روابط ایرانیان را فراهم ساخت و با ترویج فرهنگ و مظاهر تمدن غربی پیش از هرچیز به فرهنگ مصرف‌گرایی دامن زد، از یک سو مردم به دستگاه‌های بی‌اراده‌‌ی مصرف تبدیل شده بودند و در حقیقت هر لحظه در پرتو تششع کالا و یا تمایل تازه‌ایی قرار می‌گرفتند. از سوی دیگر ، ارتباط جامعه با سنن و عناصر هویت ملی نیز تضعیف می‌شد و به جای اخلاق، دینداری و روابط اجتماعی سنتی ، هنجارهای اخلاقی، بزهکاری، فحشا و تقلیدهای بی‌محتوا ، رایج گشته بود. (رضوی ، ۱۳۷۶ : ۵۱)
افزایش بهای نفت و سرریز شدن درآمدها ، باعث شد تا بسیاری از کالاهای مصرفی به کشور وارد شود. این واردات کالا، تبلیغات خاصی با هدف ترویج الگوی خاص مصرف شبیه الگوی غرب را به همراه داشت که منجر به بروز تحولاتی در الگوی مصرف خانوار ایرانی و تغییر تحولاتی در حوزه‌های اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی شد. (ملک محمدی ،۱۳۸۱ : ۹۹) به طوری که گرایش به سوی الگوهای مصرفی غرب بدون توجه به زیرساخت‌های اقتصادی و فرهنگی کشور همراه بود. (رزاقی ،۱۳۷۴ : ۶۳)
یکی از مشکلات اساسی که در گفتمان پهلویسم نمود داشت؛ اولاً درک نادرستی از مدرنیسم و غرب بود. به جای جوهره‌ی مدرنیسم که تعقل و آزادی است، به پوسته غرب یعنی آنچه امروز بدان بی‌قیدو بندی می‌گویند ، متوسل گشت و ثانیاً درک درستی از فرهنگ بومی و اسلامی نداشت و به جای تأمل سنت و مدرنیسم ، آن را تبدیل به ضدیت با آن دو نمود. (رهبری،۱۳۷۹: ۲۴۰)
بدین ترتیب می‌توان گفت؛ که توسعه فرهنگ غربی در کشور توسط شاه که نوعی تهاجم به ارزش‌ها و باورهای مورد قبول مردم بود، موجب شداقشار سنتی و مذهبی جامعه احساس خطر کنند به طوری که حتی زنگ خطر رابرای افراد و اقشار بی تفاوت جامعه نیز به صدا درآورد.
سکولاریسم یا (جدایی دین از سیاست) یکی دیگر از دالهای گفتمان پهلویسم است که در جهت طرد و غیریت‌سازی با مولفه‌های مذهبی جامعه ایران شکل گرفت. گفتمان شبه مدرنیسم پهلوی با تأکید بر جدایی دین از سیاست و محدود کردن فعالیت‌های دینی که سبب تجاوز به حریم خصوصی عقاید ایرانیان و با هدف زدودن افکار اسلامی بود، زمینه سیاسی شدن مذهب را فراهم ساخت. (رهبری ،۱۳۸۴: ۷۶) بدین ترتیب که طرد و غیریت‌سازی با سنت‌های دینی یکی از دلایل اصلی عدم هارمونی گفتمان پهلویسم بودکه زمینه های ظهور گفتمان های مبارزدینی در دهه های چهل و پنجاه را فراهم کرد. چرا که سنت یکی از عناصر عمده‌ی فرهنگ و میراث کلی جامعه است که از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌گردد. و مردم رفتار و کردارشان تحت تأثیر سنت‌هاست. محمدرضا شاه سنت‌گرایی را مغایر با نوگرایی می‌دانست و این امر بین ساخت قدرت سیاسی و مردم جدایی ایجاد کرد. وی در رأس مبارزات ضد سنتی خویش، منزوی ساختن دین، ترویج سکولاریسم را سرلوحه ی خود قرارداده بود.شاه از یک سو سعی داشت کشور را به سرعت به صورت مدرن درآوردو از سوی دیگر هر چه بیشتر پیش می رفت، از هم گسیختگی حوزه مدنی با دولت بیشتر می شد. (عیوضی ، ۱۳۸۰ :۷۳-۷۴)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:39:00 ق.ظ ]




فصل سوم:
مواد و روشها
۳- مواد و روشها
در این آزمایش مخلوط‌‌های مختلف بستر حاصل از کمپوست فضولات کرم ابریشم، ضایعات چای، پوست برنج، پرلیت و کوکوپیت که به نسبت‌های مختلف با هم مخلوط شده بودند، برای پرورش گیاه زینتی سینگونیوم پودوفیلوم[۵۸] و اختصاصاً اثر کمپوست فضولات کرم ابریشم در قالب طرح بلوک‌های کامل تصادفی با ۲۴ تیمار در ۳ تکرار در یکی از گلخانه‌های ایستگاه تحقیقات گل و گیاهان زینتی لاهیجان مورد بررسی انجام گرفت. شاخص‌های رشد که در این آزمایش مورد بررسی قرار گرفتند عبارت بودند از: تعداد برگ، ارتفاع گیاه، تعداد شاخه‌های جانبی، طول و عرض برگ، شاخص سطح برگ، شاخص کلروفیل برگ، وزن تر و خشک اندام هوایی.
پایان نامه - مقاله - پروژه
۳-۱- تهیه گیاه
قلمه‌های گیاه سینگونیوم از گلخانه ایستگاه تحقیقات گل و گیاهان زینتی لاهیجان در آذر ماه سال ۱۳۹۰ تهیه شد. سعی شد که قلمه‌ها یک اندازه گرفته شود هر قلمه دارای یک جوانه بود که در گلدان‌های نشایی کشت شدند، گلدان‌ها به گلخانه انتقال داده شد و جهت تأمین رطوبت و درجه حرارت روی آن‌ها با پلاستیک پوشانده شد.

۳-۲- زمان اجرای طرح
این آزمایش از تاریخ ۱۲/۴/۹۰ شروع و تا پایان بهمن ماه ۹۱ به طول انجامید.
۳-۳- تهیه و آماده سازی بسترهای کشت
در این آزمایش کمپوست تهیه شده از فضولات کرم ابریشم در ایستگاه تحقیقات گل و گیاهان زینتی لاهیجان با تأکید بر ضایعات کشاورزی منطقه گیلان برای یافتن اثر بخشی این ضایعات در بهترین بستر کشت برای پرورش گیاهان زینتی از جمله سینگونیوم پودوفیلوم مورد استفاده قرار گرفت.
۳-۳-۱- کمپوست فضولات کرم ابریشم
فضولات کرم ابریشم از مزرعه پرورش کرم ابریشم پرنیان واقع در صومعه سرا استان گیلان جمع آوری شد و پس از انتقال به ایستگاه گل و گیاهان زینتی لاهیجان اقدام به تهیه کمپوست از آن شد. مخلوط فوق پس از آنکه کاملاً خیسانده شد در جعبه‌های چوبی به اندازه ۵/۲ مترمکعبی ریخته شد و کمی فشرده شدند تا اینکه ذرات به خوبی در تماس با هم باشند.
اندازه گیری درجه حرارت :
درجه حرارت هفته‌ای یکبار اندازه گیری شد و دماسنج الکلی توسط چوبی به مرکز کمپوست هدایت گردید و پس از چند دقیقه قرائت می‌شد، جهت جلوگیری از ریزش باران در کپه کمپوست، روی جعبه‌ها پلاستیک کشیده شد. عمل اندازه گیری درجه حرارت ۳ ماه ادامه یافت. بیشترین درجه حرارت بعداز ۳۳ روز از شروع تهیه کمپوست ۷۵ درجه سانتیگراد و کمترین درجه حرارت ۲۱ درجه سانتیگراد بود که در پایان مراحل کمپوست مشاهده گردید.
تنظیم رطوبت:
وقتی یک مشت از کمپوست از داخل جعبه برداشت گردد و در اثر فشردن لای انگشتان آبی جمع نشود نشانه کمبود رطوبت و در صورتی که آب از لای انگشتان چکه کند نشانه زیادی رطوبت است(پاداشت دهکایی، ۱۳۷۷). بر این اساس هر زمان کمبود رطوبت احساس شد آبپاشی کپه کمپوست موجود در جعبه انجام گردید.
بهم زدن و اکسیژن دهی:
فضولات کرم ابریشم در ابتدای مراحل کمپوست دارای بوی نامطبوع بود و جهت تأمین اکسیژن لازم برای فعالیت باکتری‌ها و فرایند هوازی کمپوست شدن عمل زیرو رو کردن کپه کمپوست هر هفته یکبار صورت می‌گرفت.

۳-۳-۲- ضایعات چای
شامل ضایعاتی که در فرایند تولید چای سیاه در کارخانه‌های چای‌سازی باقی می‌ماند. ضایعات چای استفاده شده در این تحقیق در ایستگاه تحقیقات لاهیجان موجود بود.
۳-۳-۳- پوست برنج
از کارخانجات شالیکوبی منطقه به ایستگاه آورده شده بود و به عنوان زهکش زیر گلدان‌ها همچنین به عنوان ماده اضافه شده به برخی از تیمارها استفاده شد. پوست برنج استفاده شده در این تحقیق تازه بود و کمپوست نشده بود، و به عنوان ماده‌ای برای ایجاد تخلخل تیمارها استفاده شد.
۳-۳-۴- کوکوپیت
کوکوپیت وارداتی از کشور سریلانکا از شرکت جهان کشت سینا تهیه شد. این نوع بستر به صورت بلوک‌های فشرده شده بود که درون وان آب قرار داده شده و پس از خیساندن و باز شدن مورد استفاده قرار
گرفت.
۳-۳-۵- پرلیت
این ماده معدنی از شرکت جهان کشت سینا تهیه گردید. اندازه قطر پرلیت‌ها ۳-۲ میلیمتری بود. این ماده جهت بهبود خصوصیات فیزیکی تیمارها به بسترها اضافه شد.
۳-۴- چگونگی مخلوط کردن مواد اولیه و کاشت گیاهان
بسترها با نسبت‌های اشاره شده در جدول زیر بصورت حجمی با هم مخلوط و بخوبی بهم زده شدند تا مخلوط همگنی بدست آید. پس از پر کردن گلدان‌ها مقداری از بسترهای کشت در کیسه‌های جداگانه ریخته و در محل خشکی داخل گلخانه برای بررسی خصوصیات فیزیکی وشیمیایی نگهداری شدند.
جدول۳-۱- تیمارهای مورد استفاده در این آزمایش، شماره آنها و علامت اختصاری آنها به انگلیسی

 

شماره مخلوط بستر(مشخصات تیمار) علامت اختصاری تیمار به حروف انگلیسی
۱ کوکوپیت۵۰% + پرلیت ۵۰% COC50%+PER50%
۲
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:39:00 ق.ظ ]