کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



جستجو



 



و فی لَحظۀ
شعرتُ بجسمیَ المحمومِ یَنبِضُ مِثلَ قلبِ الشمسِ
شعرتُ بأننی امتلأت شِعابُ القلبِ بالحِکمۀِ
شعرتُ بأننی اصبحتُ قِدیسَاً
و أن رسالَتی
هی أن أقدَسَکُم
( عبدالصبور ؛ ۱۹۹۸ :۱/۱۷۷،۱۷۸ )
ترجمه :
این گونه بود
و یک روز صبح
حقیقت دنیا را دیدم
ستاره و آبها و گلها را موسیقی شنیدم
خدا را در دلم دیدم
زیرا یک روز صبح که بیدار شدم
کتاب ها را در آتش افکندم و پنجره را گشودم
و در نفس معطر بامدادان
بیرون شدم تا روندگان در راه ها را ببینم ، که در طلب روزی تلاش می کنند …
……..
در یک لحظه
در تن تبدار خود ضربانی چون دل خورشید را حس کردم
حس کردم که قلبم از حکمت انباشته شده
حس کردم که به قدیس تبدیل شده ام
و رسالتم آن است
که شما را از آلودگی برهانم .
عائشه تیموریه نیز از آن چنان ایمان عمیقی برخوردار بود که حتی مشکلات جسمانی و تلخی های روزگار هیچ گونه خدشه ای از شک و تردید بر پیکره ی اعتقاداتش وارد نساخت . این امید و اعتماد به رحمت الهی تا آن جا ادامه یافت که وی به طور کلی بینایی خود را به دست آورد . شاعر در ابیات زیر تنها خود را ملامت می کند و این سرنوشت و بیماری را عقوبت کار خویش می داند و در مقابل چشم امیدش را به عظمت و بخشش الهی می دوزد و خداوند را به خاطر صفات اعظمش و دانایی متناهی اش ستایش می کند . وی سلامتی و شفای بیماری اش را تنها از قدرت مطلق الهی طلب می کند . این نمونه از ابیات عائشه به وضوح بیانگر این مطلب است که انسان هر چه قدر در این کره ی خاکی توانمند و بی نیاز باشد باز هم نیازمند به نیرویی ماوراء نیروی بشری است و تنها امید و ایمان به این قدرت است که انسان را به ادامه ی حیاتش تشویق می کند :
إن کَانَ عَصـیانی وَ سُــوءِ جِـــنایَتی عَظمــاً ، وَ صِــرتُ مـــهدداً بِجــَزائی
فَقَضاءُ عَفــوکَ لا حُــدودَ لُوســـعِهِ وَ عَـــلیهِ مُعــتَمِدی وَ حُسن رَجــــائی
یَا مَن یَری مَا فِی الضَــمیرِ و لا یَری إنَّی رَجـــوتک أن تُجـــیب دَعـــــائی
یَا عـالِمَ الشَــکوی وَ حَرَّ تَوجَــــعی دائی عَظــیمُ الــقرحِ ، جِــد بِــــدوائی !
بِحَبیبِکَ الهــادی سَألتـــُکَ دَلَنــی لِعَـــلاجِ أمراضٍ و جـــلب شِفـــــائی !
( تیموریه ؛ بی تا : ۶۰ )
ترجمه :
اگرچه گناه و جنایت زشت من بزرگ است و تهدید به جزا و عقوبت شدم .
لکن بخشش تو ( ای خداوند ) مرز و محدودیتی ندارد و من اعتماد و امید به آن دارم .
ای کسی که ضمایر ما را می دانی ، اما خود دیده نمی شوی ، من امید دارم که دعایم را اجابت کنی .
ای کسی که دانا به شکایتی و گرمای درد مرا می دانی ، درد من زخمی بزرگ است ، پس داروی مرا عنایت فرما .
قسم به محبوب هدایتگر از تو می پرسم مرا به علاج مرض و جلب شفا راهنمایی کن .
نتیجه
پس نتیجه می گیریم دو شاعر مذکور در مسیر زندگی ، ایمان به خداوند را سرلوحه ی کار خویش قرار داده اند ، با این تفاوت که عبدالصبور قسمت کوتاهی از زندگی اش را در سردرگمی و بی اعتقادی سپری کرده است ؛ اما با تلاش ها و کنکاش های وی غبار کفر از چهره ی اعتقاداتش رخت بر بست و بار دیگر انوار ایمان بر قلب شاعر تابیدن گرفت . ایمان به خداوند از بارزترین و ضروری ترین حاجات آدمی است که نیاز انسان به این ستون استوار در ابیات عائشه تیموریه به خوبی پیدا می شود . پس با بررسی آثار هر دو شاعر به طور کلی می توان که عبدالصبور سه مرحله ی اعتقادی را در زندگی اش پشت سر می نهد ؛ حال آن که تیموریه ایمان و اعتقاد خویش را از ابتدای زندگی تا پایان عمرش حفظ نموده است ، پس او ایمان به خداوند را تنها راه رهایی انسان از هر گونه درد و اندوه بشری می داند و این امر یکی از وجوه افتراق این دو شاعر در زمینه ی اومانیسم می باشد .
۵-۲-۲ ۰ انسانیت یا شرارت
آوردن دو واژه ی فوق در کنار یکدیگر در برگیرنده ی معنای عام خصلت های انسان دوستانه در میان اقشار گوناگون یک جامعه است خواه اسلامی و خواه غیر اسلامی . به طور کلی در تمامی فرهنگ ها و آیین ها و زبان ها برای ستایش این خصلت ها ، مثل ها ، حکایت ها و اصطلاحات گوناگونی دیده می شود . برای مثال در زبان و ادبیات فارسی جمله ی « آدمی را آدمیت لازم است » از شهرت کم نظیری برخوردار است . توجه و نگاه ویژه بر واژه های انسانیت و شرارت نشان دهنده ی میزان اهمیت این امر در زندگی اجتماعی انسان است .
پایان نامه - مقاله - پروژه
صلاح عبدالصبور به وضوح در ابیاتی انزجار خویش را از دنیای خالی از خصلت های آدمیت بیان می دارد و به توصیف جامعه ای می پردازد که در کوچه و بازار آن انسانیت لگدمال شده و جای آن عادات حیوانی به صورت بارز در چهره و منش انسان نمود پیدا کرده است . شرارت و خوی حیوانی تا آن جا به اوج رسیده که شاعر انسان را با صفات حیوانیت پست وصف می کند و مقام وشأن آدمی را در باطن گروهی خاص از جامعه پست تر از شأن حیوانیت عرضه می دارد :
و نَزَلنا نحوَ السُوقِ أنا و الشیخُ
کانَ الإنسانُ الأفعی یَجهَدُ أن یَلتَفَ عَلی الأنسانِ الکُرکیِ
فمشَی مِن بینَهُما الإنسانُ الثعلبُ

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-08-05] [ 02:52:00 ق.ظ ]




«حَملِ شواهِقِ الجِبال الشُّمَّخِ البُذَّخ عَلَی أکتافِها، فجَّرَ یَنابیِعَ العُیُونِ من عرانِینِ أنُوافِها وَ فَرَّقَها فِی سُهُوب بیدِها وَ أخادِیدِها وَ عَدَّلَ حَرَکاتِها بالرّاسِیاتِ مِن جَلامِیدِها وَ ذَواتِ الَّناخِیب الشَّمِّ مِن صَیاخِیدها»
در قرآن هرگاه از جوشیدن آب از زمین سخن می‌آید از فعل «فجر» استفاده شده است امام(ع) نیز به تبعیت از قرآن از فعل «فجر» به همین معنا استفاده می‌کند. «وَ فَجَّرنا الأرضَ عُیوناً»(قمر۱۲) «و در زمین چشمه‌ها جاری ساختیم.» امام نیز از فعل (فجر) برای جوشش آب از زمین استفاده کرده است. از نکات جالب این عبارت تشبیه بلندیهای کوههای زمین و نقاطی که دسترسی به آن مشکل است به بینی انسان است زیرا تقریباً آن هم در بالاترین قسمت بالای انسان قرار دارد و دسترسی به آن مشکل است و در قالب «عرانین أنوفها» به صورت تشخیص به کار رفته است.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
میان واژه‌های «اکتافها» و «أنوفها» و «أخادِیدها» و «جَلامِیدها» و «صَیاخیدها» سجع مطرف وجود دارد.
«و لا تَجِدُ جداوِل الأنهَارِ ذِرِیعَه إلَی بُلُوغِهَا أنشألَهَا نَاشِئهَ سَحَابٍ تُحِی مَوَاتَهَا و تَستَخرِجُ نَبَاتَهَا» در این عبارت سر سبز شدن و روییدن گیاهان به زنده شدن (تُحی) تصویر شده است زیرا که نبود گیاه و سرسبزی موجب نابودی و از بین رفتن حیات انسان می شود و آشکار است که سر سبزی و رشد گیاهان سبب ادامه زندگی آدمی است و این تصویر زیبا به صورت استعاره مصرحه به کار رفته است. میان «تحی» و «موات» تضاد وجود دارد که این تضاد راهی برای رهاندن کلام از زبان روزمره و عادی است و موسیقی آن را افزایش می‌دهد.
«فَهِیَ تَبهَجُ بِزینَهِ رِیاضِهَا و تَزدَهِیَ بِمَا اُلبِسَتهُ مِن رَیطِ أزاهِیرها وَ حِلیَهِ مَا سُمِطَت بِهِ مِن نَاضِرِ أنوَارِهَا وَ جَعَلَ ذَلِک بُلاغاً لِلأنامِ وَ رِزقاً لِلأنعَامِ» در این تصویر زمین چون انسانی تصویر شده است که از داشتن باغ‌های زیبا شادمان گشته است که به صورت استعاره مکنیه به کار گرفته شده است و با آوردن فعل «تبتهج» نمود پیدا میکند میان واژه‌های «لِلأنام» و «لِلأنعَام» جناس مضارع به کار رفته است.
«وَ قَدَّرَ الأرزاقَ فَکَثَّرَهَا و قَلَّلَها وَ قَسَّمَهَا علی الضّیقِ و السِّعَه فَعَدل فِیها لِیَبتَلِی مَن أرَادَ بِمَیسُورِهَا وَ مَعسورِها و لِیَختَبِرَ بذلک الشُکرَ وَ الصَّبرَ مِن غَنِیِّها وَ فَقیرها.» در این عبارت حضرت در مورد خداوند سخن میگوید که روزی ها را تقسیم نموده و آدمی را به سختی و آسایش آزموده است تا آدمیان خود را بهتر بشناسند و ایشان برای آن که کلام خود را در جان مخاطب بنشاند از موسیقی استفاده میکند میبینیم که میان «کَثَّرَ» و «قَلَّلَ» و «ضَّیقِ» و «سِّعَه» و «مَیسُورها» و «مَعسُورها» و «غَنی» و «فقیر» تضاد وجود دارد و این بازی لفظی منجر به ایجاد نوعی نظم و تناسب در متن ادبی و پدیدار شدن پیوندهای مستحکم و موسیقی در بافت سخن می‌شود.
«وَ حَضَنَت عَلَیه أمواجِ البِحارِ وَ ما غُشیَنهُ شدفَهُ لَیلٍ أوذَرَّ عَلَیهِ شارِقُ نَهارِ»
انسان هرگاه به چیزی علاقه مند شود با جان و دل از آن محافظت میکند و آن را می پروراند خواه فرزند او باشد یا گیاه یا … امواج دریا چون انسانی تصویر شده است که موجودی را پرورش می‌دهد و «حَضَنَت» به عنوان ابزار مشبه به ذکر شده است که به صورت استعاره مکنیه به کار رفته است.
«وَ أثَرِ کِلِّ خُطوَهٍ و حِسهِ کِلِّ حَرَکَه وَ رَجعِ کُلِّ کَلمَهٍ و تَحرِیکَ کُلِّ شَفَهٍ وَ مُستَقَرِّ کُلِّ نَسَمَه وَ مِثقالِ کُلِّ ذَرِّهٍ وَ هَماهِمِ کِلِّ نَفسٍ هَامِّهٍ»
«اللَّهُمَّ أنت أهل الوَصِفِ الجَمیل و التَّعداد الکثَیر وَإن تُؤمَّل فَخَیرُ مُؤَمَّلٍ وَ إن تُرجَ فَأکرَمُ مَرجُوٍّ»
حضرت آنجا که در مورد خداوند و نعمت‌های الهی سخن می‌گوید کلامش به نرمی و سهولت می‌گراید یعنی انتخاب واژه‌ها با معنا هماهنگ است و آنگاه که مخاطب سرزنش می‌کند کلامش بوی تندی و خشونت می‌دهد. در این عبارت واژه «کل» و مضاف‌الیه‌های آن هفت بار تکرار شده است ایجاد هیجان تنها با محتوا مضمون صورت نمی‌گیرد تکرار موجب جنب و جوش و تحرک بیشتر کلام می‌شود تکرار نه تنها عاملی برای افزایش موسیقی به شمار می‌رود بلکه موجب افزایش جنبه‌های عاطفی و تأثیرگذاری بیشتر آنها می‌شود.
در خطبه اشباح به موضوع‌های زیر می‌پردازد.
۱- خداوند را با نعمت‌های بی‌شمارش وصف می کند.
«وَلَو وَهَبَ ما تَنَفَّسَت عَنُه معادنُ الجبالِ وَ ضَجَکَت عَنهُ أصدافُ البِحارِ مِن فِلزِّ اللَّجینِ و العقیان و نَثارَهِ الدُّرِّ وَ حَصِیدِ المَرجانِ ما أثَّرَ ذلک فِی جُودِهِ»
«و اگر ببخشد آنچه را که معدن‌های کوهها نفس زنان ظاهر می‌سازد و آنچه را که صدفهای دریاها خنده‌کنان آشکار نماید از قبیل نقره خالص تأثیری و طلای ناب و در و مروارید غلطان و خوشه‌ی مرجان و بخشش او ندارد.»
۲-به چگونگی آفرینش آسمان می‌پردازد
«وَ نَظَمَ بِلا تَعلِیقٍ رَهَواتِ فَرَجِها وَلاحَمَ صَدوعَ انفُرِاجِها وَ وَشَّجَ بَینَهما وَ بَین أزواجِها»
«و راه های گشاده آسمان را بی‌آنکه آویخته باشد منظم و برقرار نمود و شگفتیهای وسیعش به هم پیوست و میان آن و مانندهایش را به هم ربط داد.»
۳- به چگونگی آفرینش فرشتگان و گونه‌های مختلف فرشتگان و صفات آنان می‌پردازد.
«ثُم خَلَقَ سبحانه لِإسکانِ سَمَواتِهِ وَ عِمارَهِ الصَّفیح الاعلَی مِن مَلَکوتِهِ خَلقاً بََدیعاً مِن مَلائکتِهِ وَ مَلَأبِهِم فروجَ فِجاجها وَ حَشَابِهِم فُتُوقَ أجوائها»
«خداوند سبحان پس از ایجاد آسمانها که از جمله ملکوت او هستند برای ساکن کردن در آنها و معمور ساختن قسمت اعلای آن جمعی از ملائکه را که مخلوق بدیع و شگفت می‌باشد آفرید و آنان را در راه های وسیع میانه آسمانها و گشادگی‌های فضای آنها جای داد.»
۴- و به آفرینش زمین و شرایط آب و هوائی می‌پردازد.
«کَبَسَ الأرضَ عَلَی مَورِ أمواجِ مُستَفحِلَه . لُجَحِ بحِارٍ زاخِرَهٍ تَلتَطِمُ أواذِیُ أمواجِها»
«خداوند متعال زمین را فرو برد در جنبش موجها که مانند حیوان نر و ماده خود هنگام صولت و هیجان می‌باشد و دریاهای که مملو و پر از آب است در حالتی که موجهای با عظمت آن دریاها متلاطم بوده دیگری را از خود دفع می کند.»
«وَ فَسَحَ بَینَ الجَوِّ و بَینَها وَ أعَدَّ الهَواءَ مُتَنَسَّماً لِساکِنِها وَ أخرَجَ إلیها أهَلَها عَلَی تَمامِ مَرافِقِها»
«حق تعالی میان فضا و زمین را فراخ نموده هوا را برای تنفس ساکنین آن مهیا فرمود و اصل زمین را با جمیع به آن نیازمندند (برای زندگی به روی آن) بیافرید.»
اما در بررسی اندیشه امام(ع) کلام خود را با مدح و ستایش الهی شروع می‌کند و شاید بخواهد این اندیشه را برساند که آدمی به هر درجه از مقام سیاسی و علمی برسد همواره بنده خداوند است و وظیفه انسان سپاسگذاری از خداوند است و به آفرینش آسمانها می‌پردازد و قدرت نامنتها خداوند را مطرح می‌کند که چگونه آسمانها و فرشتگان و زمین را آفریده است و آن را تسخیر آدمیان در آورده است همه اینها را مطرح می‌کند تا شناخت آدمی را نسبت به خداوند بیشتر می‌کند و امام(ع) تمام فصاحت و بلاغت خود را به کار گیرد تا آدمی را به این اندیشه برساند که باید در برابر خداوند خضوع و خشوع داشته باشد.
۴-۳-خطبه قاصعه
اما در مورد علت صدور خطبه قاصعه گفته‌اند در اواخر خلافت حضرت اهل کوفه به فتنه و فساد گرویده بودند بسیار اتفاق می‌افتاد که شخصی از سرزمین قبیله‌ی خود خارج شده و گزارش به قبیله دیگری می‌افتاد در این جا گاهی از بعضی افراد اندکی ناراحتی می‌دید در این هنگام با سروصدای زیاد و داد و فریاد قبیله خود را به مدد می‌طلبید. در این هنگام چند نفر از جوانان قبیله بیرون می‌ریختند و اهل قبیله خود را صدا می‌زند، عده‌ی دیگر جمع می‌شدند پس از رد و بدل کردن سخنان زشت او را مجروح می‌کردند و به این سبب فتنه و آشوب برپا می‌شد و عده‌ای بی‌دلیل کشته می‌شدند و چون این عمل بارها تکرار شد امام علی(ع) به میان مردم آمدند و این خطبه را ایراد فرمودند. در دلیل نامگذاری این خطبه دو وجه تسمیه ذکر کرده‌اند ۱- مناسبترین دلیل آن است که حضرت هنگامی که این سخنان را بیان می‌فرماید سوار بر ناقه‌ای بود که در حال نشخوار کردن بود. ۲- چون نصایح و امر و نهی‌ها در این خطبه پشت سرهم و منظم به کار رفته و شباهت دارد به حالتی که شتر مرتب غذایی که خورده نشخوار می‌کند.
۳- به دلیل این که در این خطبه شیطان متکبر و هر ستمکاری در هم کوبیده و تحقیر شده است زیرا قصع به معنای توسری زدن و تحقیر کردن است. (ابن میثم، ۱۳۵۷، ۶۷۹)
و من الناس سمن یسمى هذه الخطبه بالقاصعه و هی تتضمن ذم إبلیس لعنه اللّه على استکباره و ترکه السجود لآدم علیه‌السلام و إنه أول من أظهر العصبیه و تبع الحمیه و تحذیر الناس من سلوک طریقته اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِی لَبِسَ اَلْعِزَّ وَ اَلْکِبْرِیَاءَ وَ اِخْتَارَهُمَا لِنَفْسِهِ دُونَ خَلْقِهِ وَ جَعَلَهُمَا حِمًى وَ حَرَماً عَلَى غَیْرِهِ وَ اِصْطَفَاهُمَا لِجَلاَلِهِ وَ جَعَلَ اَللَّعْنَهَ عَلَى مَنْ نَازَعَهُ فِیهِمَا مِنْ عِبَادِهِ ثُمَّ اِخْتَبَرَ بِذَلِکَ مَلاَئِکَتَهُ اَلْمُقَرَّبِینَ لِیُمَیِّزَ اَلْمُتَوَاضِعِینَ مِنْهُمْ مِنَ اَلْمُسْتَکْبِرِینَ فَقَالَ سُبْحَانَهُ وَ هُوَ اَلْعَالِمُ بِمُضْمَرَاتِ اَلْقُلُوبِ وَ مَحْجُوبَاتِ اَلْغُیُوبِ (إِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِینٍ فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ فَسَجَدَ اَلْمَلائِکَهُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ إِلاَّ إِبْلِیسَ) اِعْتَرَضَتْهُ اَلْحَمِیَّهُ فَافْتَخَرَ عَلَى آدَمَ بِخَلْقِهِ وَ تَعَصَّبَ عَلَیْهِ لِأَصْلِهِ فَعَدُوُّ اَللَّهِ إِمَامُ اَلْمُتَعَصِّبِینَ وَ سَلَفُ اَلْمُسْتَکْبِرِینَ اَلَّذِی وَضَعَ أَسَاسَ اَلْعَصَبِیَّهِ وَ نَازَعَ اَللَّهَ رِدَاءَ اَلْجَبَرِیَّهِ وَ اِدَّرَعَ لِبَاسَ اَلتَّعَزُّزِ وَ خَلَعَ قِنَاعَ اَلتَّذَلُّلِ أَلاَ تَرَوْنَ کَیْفَ صَغَّرَهُ اَللَّهُ بِتَکَبُّرِهِ وَ وَضَعَهُ اَللَّهُ بِتَرَفُّعِهِ فَجَعَلَهُ فِی اَلدُّنْیَا مَدْحُوراً وَ أَعَدَّ لَهُ فِی اَلْآخِرَهِ سَعِیراً وَ لَوْ أَرَادَ اَللَّهُ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ مِنْ نُورٍ یَخْطَفُ اَلْأَبْصَارَ ضِیَاؤُهُ وَ یَبْهَرُ اَلْعُقُولَ رُوَاؤُهُ وَ طِیبٍ یَأْخُذُ اَلْأَنْفَاسَ عَرْفُهُ لَفَعَلَ وَ لَوْ فَعَلَ لَظَلَّتْ لَهُ اَلْأَعْنَاقُ خَاضِعَهً وَ لَخَفَّتِ اَلْبَلْوَى فِیهِ عَلَى اَلْمَلاَئِکَهِ وَ لَکِنَّ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ اِبْتَلَی خَلْقَهُ بِبَعْضِ مَا یَجْهَلُونَ أَصْلَهُ تَمْیِیزاً بِالاِخْتِبَارِ لَهُمْ وَ نَفْیاً لِلاِسْتِکْبَارِ عَنْهُمْ وَ إِبْعَاداً لِلْخُیَلاَءِ مِنْهُمْ فَاعْتَبِرُوا بِمَا کَانَ مِنْ فِعْلِ اَللَّهِ بِإِبْلِیسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ اَلطَّوِیلَ وَ جَهْدَهُ اَلْجَهِیدَ وَ کَانَ قَدْ عَبَدَ اَللَّهَ سِتَّهَ آلاَفِ سَنَهٍ لاَ یُدْرَى أَمِنْ سِنِی اَلدُّنْیَا أَمْ مِنْ سِنِی اَلْآخِرَهِ عَنْ کِبْرِ سَاعَهٍ وَاحِدَهٍ فَمَنْ ذَا بَعْدَ إِبْلِیسَ یَسْلَمُ عَلَى اَللَّهِ بِمِثْلِ مَعْصِیَتِهِ کَلاَّ مَا کَانَ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ لِیُدْخِلَ اَلْجَنَّهَ بَشَراً بِأَمْرٍ أَخْرَجَ بِهِ مِنْهَا مَلَکاً إِنَّ حُکْمَهُ فِی أَهْلِ اَلسَّمَاءِ وَ أَهْلِ اَلْأَرْضِ لَوَاحِدٌ وَ مَا بَیْنَ اَللَّهِ وَ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ هَوَادَهٌ فِی إِبَاحَهِ حِمًى حَرَّمَهُ عَلَى اَلْعَالَمِینَ فَاحْذَرُوا عِبَادَ اَللَّهِ عَدُوَّ اَللَّهِ أَنْ یُعْدِیَکُمْ بِدَائِهِ وَ أَنْ یَسْتَفِزَّکُمْ بِنِدَائِهِ وَ أَنْ یُجْلِبَ عَلَیْکُمْ بِخَیْلِهِ وَ رَجْلِهِ فَلَعَمْرِی لَقَدْ فَوَّقَ لَکُمْ سَهْمَ اَلْوَعِیدِ وَ أَغْرَقَ لَکُمْ بِالنَّزْعِ اَلشَّدِیدِ وَ رَمَاکُمْ مِنْ مَکَانٍ قَرِیبٍ وَ قَالَ (رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی اَلْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ) قَذْفاً بِغَیْبٍ بَعِیدٍ وَ رَجْماً بِظَنٍّ غَیْرِ مُصِیبٍ صَدَّقَهُ بِهِ أَبْنَاءُ اَلْحَمِیَّهِ وَ 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:52:00 ق.ظ ]




نمودار ۴-۲۸: درصد افرادی که موافق کار کردن زنان در بیرون از خانه هستند(طولی)

نمودار ۴-۲۹: درصد افرادی که موافق کار کردن زنان در بیرون از خانه هستند(نسلی)

سوالهایی که در ۲ یا ۳ پیمایش تکرار شده است :
- حجاب: نتایج را در پیوست،جداول(۲۵و۲۶) و نمودارهای(۴-۳۰و۳۱) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۳۰: درصد افرادی که زن باحجاب را ترجیح میدهند(طولی)

نمودار ۴-۳۱: درصد افرادی که زن باحجاب را ترجیح میدهند(نسلی)

- داشتن بیش از یک زن: در مورد تطبیق گزینه‌های سوالهای پیمایش مختلف در رابطه با این گویه ما با دو نوع گزینه مواجه بودیم که در یکی از آنها مخالفت و موافقت سنجیده شده است و در دیگری تعداد زنی که یک مرد می‌تواند داشته باشد. ما گزینه مخالف را در مقابل یک زن و گزینه مخالف را برای دو زن و بیشتردر نظر گرفتیم . نتایج را در پیوست،جداول(۲۷و۲۸) و نمودارهای(۴-۳۲و۳۳) مشاهده میکنید.
دانلود پروژه
نمودار ۴-۳۲: درصد افرادی که با تعدد زوجات مخالفند(طولی)

نمودار ۴-۳۳: درصد افرادی که با تعدد زوجات مخالفند(نسلی)

- تعداد فرزند ایدهآل: نتایج را در پیوست،جداول(۲۹ و ۳۰) و نمودارهای(۴-۳۴و۳۵) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۳۴: درصد افرادی که تعداد فرزند ۲ و یا کمتر را به عنوان تعداد ایدهال خود بیان داشتهاند(طولی)

نمودار ۴-۳۵: درصئ افرادی که تعداد فرزند ۲ و یا کمتر را به عنوان تعداد ایدهال خود بیان داشتهاند(نسلی)

- اولویت ازدواج با فامیل: نتایج را در پیوست،جداول(۳۱و۳۲) و نمودارهای(۴-۳۶و۳۷) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۳۶: درصد افرادی که اولویت ازدواج را با فامیل میدانند(طولی)

نمودار ۴-۳۷: درصد افرادی که اولویت ازدواج را با فامیل میدانند(نسلی)

- تربیت فرزندان: نتایج را در پیوست،جدول(۳۳) و نمودار (۴-۳۸) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۳۸: درصد افرادی که برای تربیت فرزند از رفتار مسالمت آمیز استفاده میکنند(طولی)

-اهمیت مهریه: نتایج را در پیوست،جدول(۳۴) و نمودار (۴-۳۹) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۳۹: درصد افرادی که با مهریه موافقند(طولی)

- اظهار نظر والدین در امور فرزندان پس از ازدواج: نتایج را در پیوست،جدول(۳۵) و نمودار (۴-۴۰) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۴۰: درصد افرادی که با اظهار نظر والدین در امور فرزندان پس از ازدواج موافقند(طولی)

- اظهار نظر والدین در انتخاب دوست فرزندان: نتایج را در پیوست،جدول(۳۶) و نمودار (۴-۴۱) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۴۱: درصد افرادی که با اظهار نظر والدین در انتخاب دوست فرزندان موافقند(طولی)

- معاشرت دختر و پسر قبل از ازدواج: نتایج را در پیوست،جدول(۳۷) و نمودار (۴-۴۲) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۴۲: درصد افرادی که با معاشرت دختر و پسر قبل از ازدواج موافقند(طولی)

- سن ازدواج برلی دختر: نتایج را در پیوست،جدول(۳۸) و نمودار (۴-۴۳) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۴۳: درصد افرادی که سن مناسب برای ازدواج دختران را زیر ۲۰ سال عنوان کردهاند(طولی)

نومکانی: نتایج را در پیوست،جدول(۳۹) و نمودار (۴-۴۴) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۴۴: درصد افرادی که معتقدند بهتر است پدر و مادر پس از ازدواج .با فرزندان زندگی کنند (طولی)

- ارجحیت کار برای مردان: نتایج را در پیوست،جدول(۴۰) و نمودار (۴-۴۵) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۴۵: افرادی که با این گویه موافقند:در زمانی که مشاغل محدودند مردان حق بیشتری برای اخذ ان کارها دارند(طولی)

- زن سیاسی: نتایج را در پیوست،جدول(۴۱) و نمودار (۴-۴۶) مشاهده میکنید.
نمودار ۴-۴۶: افرادی که با این گویه موافقند:در کل مردان نسبت به زنان رهبران سیاسی بهتری هستند (طولی)

در جداول جنسیت و خانواده و رضایت می‌توان شواهدی برای تأیید فرضیه‌های خود یافت. اگر از جداول (با اغماض) صرفنظر کنیم، همانگونه که در دیگر جداول مشاهده می‌کنید گرایش به خانواده سنتی و همچنین گرایشات جنسیتی سنتی در سالهای ۷۴ بیشتر از سالهای ۷۹ و ۸۲ است و این نشان‌دهنده گرایشات مادی بیشتر در این دوران است. در کل این قسمت تا حدودی می‌تواند نظریه ما را مبنی بر افزایش مادی‌گری در دهه ۶۰ به دلیل بروز جنگ، تحریم و پیامدهای انقلاب، تأیید کند.
اما در این قسمت نیز تنها قسمتی از فرضیه (مقایسه دهه ۶۰ و ۷۰) اثبات می‌شود ولی درمورد دهه ۵۰ و ۴۰ تحلیل ما به تناقضاتی بر می‌خورد. به این صورت که در برخی گرایشات دهه ۶۰ مادیگرایانهتر از دهه ۴۰ و ۵۰ است و در برخی گرایشات برعکس. همانگونه که در قسمت فرضیهای تحقیق بیان شد رشد GDP طی این سالها میتواند در فرضیه ما (مادیگراتر بودن دهه ۶۰) اخلالهایی ایجاد کند. زیرا از طرفی ما مشکلات جنگ و انقلاب را در دهه ۶۰ شاهدیم و از طرفی شاهد رشد GDP نسبت به دهه ۴۰ و ۵۰ بودهایم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:52:00 ق.ظ ]




 

  • مطهری، مرتضی ؛ اسلام و مقتضیات زمان، انتشارات صدرا، ج۲، ۱۳۸۹، صص ۱۸۴-۱۸۵و۱۹۳-۱۹۴ ↑

 

  • آقاجانی، سکینه، بررسی تأثیر دو عنصر زمان و مکان برصحت و بطلان احکام، ۱۳۹۱، ص۱۲ ↑

 

  • موافق سدهی، نقش زمان و مکان در استنباط احکام وشناخت موضوعات، ۱۳۸۹، ص۱۰ ↑

 

  • خمینی، ترجمه تحریرالوسیله، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، چ چهارم، قم، ۱۳۶۹، ۲۱/۹۸ ↑

 

  • همان، ص۹۸ ↑

 

    • برای تفضیل بیشتر ر. ک. به ایت الله محمد ابراهیم جنایی«ضرورت تحول اجتهاددر عرصه استنباط» مندرج در اجتهاد و زمان و مکان (۱)مجموعه آثار کنگره بررسی مسائل فقهی امام خمینی نقش زمان و مکان، ش۲۹/۸۷، ۱۳۶۹ ↑

دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه

 

  • مطهری، ده گفتار، چ ششم، صدرا، ۱۳۶۹، صص ۱۲۲ و ۱۲۱ ↑

 

  • مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، چ ۴۶، ۱۳۸۶، ص۹۱و۱۰۴ ↑

 

  • اخوان کاظمی، بهرام، امام خمینی و مقوله نو­آوری در فقه سیاسی، ش سوم، ۱۳۸۷، ص۱۹ ↑

 

  • مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، چ ۴۶، ۱۳۸۶، صص ۹۴-۹۵ ↑

 

  • مائده، آیه۳ ↑

 

  • ­ ابن حیون،، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، ج ۲، ۱۳۸۳، ص ۸۵ ↑

 

  • برگرفته از: علی اکبریان، چ اول، ۱۳۸۶، با تلخیص و تغییر ↑

 

  • فیض، ویژگیهای اجتهاد و فقه پویا، پژوهشگاه علوم انسانی، ۱۳۸۲، ص ۲۹۷ ↑

 

  • اخوان کاظمی، بهرام، امام خمینی و مقوله نو­آوری در فقه سیاسی، ش سوم، ۱۳۸۷، ص۱۷-۱۸ ↑

 

  • مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، ۱۳۸۶، ص۸۷ ↑

 

  • مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، ۱۳۸۶، ص۱۰۸ ↑

 

  • نصیریان، یدالله، مروری بر اسلام ومقتضیات زمان، دفتر۷۴، ۱۳۸۴، صص۱۷۹-۱۸۱ ↑

 

  • حسینی، شخصیت و حقوق زن، چ دوم، ۱۳۸۹، ص۴۶ ↑

 

  • نصیریان، یدالله، مروری بر اسلام ومقتضیات زمان، ۱۳۸۴، صص۱۸۱و۱۸۳-۱۸۴ ↑

 

  • مطهری، نظام حقوق زنان در اسلام، انتشارات صدرا، ۱۳۸۶، ص۹۷-۹۸ ↑

 

  • سبحانی، جعفر، نقش زمان و مکان در استنباط، ش ۴۳، ۱۳۸۴، صص۹۶-۹۷ ↑

 

  • حسینی بحرانی، البرهان فی­تفسیرالقرآن، چ اول، ج۱، قم، ۱۴۱۵، ص۱۵ ↑

 

  • نساء /۴۳ ↑

 

  • مائده / ۹۰ ↑

 

  • بقره / ۲۴۰ ↑

 

  • نصیریان، یدالله، مروری بر اسلام ومقتضیات زمان، صص۱۸۲-۱۸۳ ↑

 

  • حق پناه، خاتمیت ثابت و متغیر و راه حل­های آن ۲، ۱۳۷۷، ش ۶ و ۷ /۱۲۲ ↑

 

  • آل عمران/۲۴) ↑

 

  • حجرات/ ۱۲ ↑

 

  • اسراء/۳۲ ↑

 

  • نور/۳۲ ↑

 

  • نساء/۲۶ ↑

 

  • بینّه /۵ ↑

 

  • همان ۱۲۴ و ۱۲۵ ↑

 

  • یس، ۴۰ ↑

 

  • نساء، ۱۰۳ ↑

 

  • بقره، ۱۸۳ ↑

 

  • رصافی، مقالات­اسلامی، ۱۳۸۲، ج ۱،ص۱۰۰ ↑

 

  • همان، صص ۲۰۱- ۲۰۲ ↑

 

  • مجلسی ۱۴۰۳ ق، ج۸۹، کتاب الصلاه باب ۹۴/ ۱۴۸ ↑

 

  • آقاجانی، سکینه، بررسی تأثیر دو عنصر زمان و مکان برصحت و بطلان احکام، ۱۳۹۱، ص۸۰ ↑

 

  • دشتی، ۱۳۷۹، حکمت، انتشارات مشرقین، ۳۱۷و۷۰۵ ↑

 

  • سبحانی، ۱۳۸۴، ۵۷، برای تأثیر زمان و مکان در تحول احکام و اجتهاد بنگرید­: قاضیزاده، ۱۳۷۴، صص ۱۴۷-۱۸۱ ↑

 

  • سادات فخر، عوامل پویایی فقه، مجله قبسات، ش ۱۵، ۱۳۸۳، ۱۴۷۹ ↑

 

  • حر عاملی، وسائل الشیعه، مؤسسه آل­البیت، ۱۴۰۹، صص۲۴و۱۱۷ ↑

 

  • مقدس اردبیلی، مجمع الفائده و البرهان، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۰۳، ۳و۴۳۶ ↑

 

  • امام خمینی، صحیفه نور، ۲۱، ۲۸۹ ↑

 

  • صحیفه نور، ۲۱، ۲۱۸-۲۱۷؛ مبلغی، ۱۳۷۶، ۲۸ ↑

 

  • مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، ۱۳۸۶، ص ۱۰۹ ↑

 

  • مطهری، اسلام و نیازهای زمان(۱)، انتشارات َصدرا، ج اول، چ بیست ونهم، ۱۳۸۸، ص۱۴۰-۱۴۱ ↑

 

  • امام خمینی، صحیفه نور، ۱۳۶۹، ج ۲۱ ،ص ۶۱ ↑

 

  • اخوان کاظمی، بهرام، امام خمینی و مقوله نوآوری در فقه سیاسی، ش سوم، سال سیزدهم،، ۱۳۸۷، ص۱۴ ↑

 

  • خمینی، ۱۳۶۹، ج۲۱، ص۶۱ ↑
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:51:00 ق.ظ ]




در واقع در مجموعه‌های معمولی تابع مشخصه (chf) درجه عضویت را در مجموعه نشان می‌دهد.
حال جرقه مجموعه‌های فازی اینجا زده می‌شود. یعنی اینکه هیچ الزامی وجود ندارد که تابع chf دارای برد {۰و۱} باشد به طور مثال ما از مجموعه مرجع X که مجموعه تمام سیبها است، می‌خواهیم به مجموعه A (مجموعه سیب‌های کاملا سرخ) دسترسی پیدا کنیم. سیب اولی را که انتخاب می‌کنیم کاملا زرد بوده و در واقع chf آن صفر است. سیب دوم کاملا سرخ بوده و عضو مجموعه ی سیب کاملا سرخ با chf یک است. ولی یک سیب دارای رنگ سرخ با لکه‌های زرد است. این سیب را نه می‌توان در مجموع A قرار داد و نه می‌توان در مجموعه A قرار نداد. ولی با کمی تغییر در تعاریف می‌توان این کار به راحتی انجام داد. یعنی این سیب تا حدودی عضو این مجموعه سیب‌های سرخ است (مثلا ۷۰%) پس اگر برد تابع chf از {۰و۱} به [۰,۱] تغییر کند. این سیب با  عضو این مجموعه است. از این به بعد این مجموعه را که این گونه تعریف کردیم مجموعه فازی و تابع مشخصه آن را تابع عضویت (MF) Membership Function می‌نامیم چون در واقع این تابع درجه تعلق عضو را به مجموعه فازی A نشان می‌دهد و با  نشان می‌دهیم.
مثال: فرض کنید X=[0,2000] باشد. یک زیر مجموعه فازی از X که نشان دهنده ویژگی (نزدیک ۱۰۰۰) باشد را می‌توان توسط تابع عضویت زیر تعریف کرد.
(۴-۲)
۴-۲-۲- چند مفهوم مقدماتی
به فرض اینکه X یک مجموعه مرجع و A یک زیر مجموعه فازی آن باشد [طاهری، ۱۳۷۸].
الف) تکیه گاه A (Supp A): مجموعه نقاطی درX که  باشد را گویند. (نقاطی که تا حدودی عضو مجموعه ما هستند.)
ب) ارتفاع: یعنی  بیشترین  که یک عضو در مجموعه A دارد را گویند. (تابع عضویت نقطه‌ای که بیشترین عضویت را نسبت به مجموعه دارد.)
ت) مجموعه نرمال: مجموعه‌ای که ارتفاع آن برابر یک باشد. یعنی  باشد. (مجموعه‌ای که حد اقل یک عضو با صد در صد عضویت در آن وجود داشته باشد.)
ث) نقطه گذر (معبر A): نقطه‌ای از مجموعه با  را گویند.
۴-۲-۳- نماد گذاری
نشانگذاری در مجموعه‌های فازی روش‌های مختلفی دارد، که به ذکر آن می‌پردازیم (زاهدی، ۱۳۷۸).
روش الف) کابرد مستقیم تابع عضویت.
به طور مثال:
(۴-۳)
روش ب) به صورت زوج مرتب.
(۴-۴)
روش پ) برای مجموعه‌های متناهی و نامتناهی شمارا.
پایان نامه - مقاله - پروژه
(۴-۵)
علامت فوق، علامت جمع نبوده و صرفا برای نشان دادن مجموعه است.
روش ت) برای مجموعه ناشمارا
(۴-۶)
علامت فوق، علامت انتگرال نبوده و صرفا برای نشان دادن مجموعه است.
۴-۲-۴- عملگرهای مجموعه ای

دو مجموعه B,A معادلند (equal) اگر و تنها اگر برای هر
A زیر مجموعه B است اگر و تنها اگر برای تمامی مقادیر
مکمل مجموعه فازی A (Compliment) به این شکل تعریف می‌شود.
برای هر
C-norm عملگری است که باید شرایط مکمل را دارا باشد. که در ادامه توضیحات کامل در خصوص آن داده می‌شود.
ج) اجتماع B,A (Union) یک مجموعه فازی است در X که با  نمایش می‌دهند و تابع عضویت آن به صورت زیر است
(۴-۷)
S-norm عملگری است که باید شرایط اجتماع را دارا باشد. که در ادامه توضیحات کامل در خصوص آن داده می‌شود.
ت) اشتراک B,A (Intersection) یک مجموعه فازی است در X که با  نمایش می‌دهند. و تابع عضویت آن به صورت زیر است.
(۴-۸)
T-norm عملگر است که باید شرایط اشتراک را دارا باشد. که در ادامه توضیحات کامل در خصوص آن داده می‌شود. عملگر‌های S,T,C همگی به طور مفروض عملگری‌اند که برای اقناع خواص خود باید شرایط را ارضاء کنند، که به تفصیل به آنها می‌پردازیم.
الف) مکمل فازی

شکل ۴-۱ مکمل فازی
(۴-۹)
برای اینکه تابع C واجد شرایط مکمل باشد باید حد اقل دو شرط یا اصول زیر را اقناع کند.
اصل موضوع C1:  (شرط مرزی)
اصل موضوع C2: برای تمام مقادیر  اگر  آنگاه  (شرط نزولی بودن)
a,b مقدار تابع عضویت دو عضو هستند.
تعریف: هر تابعی که  و اصول موضوع C1و C2 را ارضاء کند یک عملگر مکمل است. حال به تعریف چند عملگر مکمل می‌پردازیم [۱۲]:
کلاس مکمل فازی سوگنو (sugeno)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:51:00 ق.ظ ]