کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو



 



۰۰۰۱/۰

 

 

 

۱- رضایت مندی حمایت اجتماعی

 

۱۰۰/۰-

 

۰۴/۰

 

۵۴/۰-

 

۵۲/۲-

 

۰۱/۰

 

 

 

۲- شیوه مقابله هیجان مدار

 

۵۶/۰

 

۰۷/۰

 

۳۵/۰

 

۰۶/۸

 

۰۰۰۱/۰

 

 

 

۳- شیوه مقابله اجتنابی

 

۱۹/۰-

 

۰۵/۰

 

۲۸/۰-

 

۵۱/۳-

 

۰۰۰۱/۰

 

 

 

۴- شیوه مقابله مسأله مدار

 

۲۰/۰-

 

۰۷/۰

 

۲۵/۰-

 

۹۵/۲-

 

۰۰۰۱/۰

 

 

 

باتوجه به نتایج جدول ۹-۴، متغیر رضایت مندی حمایت اجتماعی به صورت منفی و معنادار (۵۲/۲-=t ، ۰۰۰۱/۰>P) افسردگی را پیش بینی می کند .
متغیر شیوه مقابله هیجان مدار به صورت مثبت و معنادار (۰۶/۸=t ، ۰۰۰۱/۰>P) افسردگی را پیش بینی می کند.
متغیر شیوه مقابله اجتنابی به صورت منفی و معنادار(۵۱/۳- =t ، ۰۰۰۱/۰>P) افسردگی را پیش بینی می کند .
متغیر شیوه مقابله مسأله مدار به صورت منفی و معنادار(۹۵/۲- =t ، ۰۰۰۱/۰>P) افسردگی را پیش بینی می کند معادله رگرسیونی برای برآورد متغیر افسردگی به کمک متغیرهای ذکر شده، به این شرح است:
پایان نامه - مقاله - پروژه
شیوه مقابله مسأله مدار X (20/0- ) + شیوه مقابله اجتنابی X (19/0-) + شیوه مقابله هیجان مدار X (56/0) + رضایت مندی حمایت اجتماعیX (100/0-) + 04/47 = افسردگی
نتایج رگرسیون نشان می دهد که از بین پنج مؤلفه پیش بین، متغیر رضایت مندی حمایت اجتماعی دارای بزرگترین ضریب بتا برابر ۵۴/۰- برای افسردگی می باشد که نشان می دهد این متغیر قوی ترین سهم را برای تبیین متغیر ملاک فراهم می آورد .
فصل پنجم
نتیجه گیری بحث و
۱-۵ پیش درآمد
پس از جمع­آوری داده ­ها و تجزیه و تحلیل آن در فصل ­چهارم، فصل حاضر شامل بحث و نتیجه ­گیری درباره یافته­های به دست آمده، مقایسه نتایج به دست آمده با یافته­های سایر پژوهش­ها، بیان محدودیت­های پژوهش انجام شده و ارائه پیشنهادهایی برای پژوهش­های آینده است.
۲-۵: بحث و نتیجه گیری
فرضیه اصلی : بین حمایت اجتماعی و شیوه مقابله با استرس با افسردگی رابطه وجود دارد.
برای بررسی این فرضیه از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده است.با توجه به جدول ۵-۴ بین متغیرهای پیش بین پژوهش با افسردگی رابطه برقرار است. به این صورت که، بین متغیر های بعد شبکه حمایت اجتماعی، بعد رضایت مندی حمایت اجتماعی، شیوه مقابله مسأله مدار و شیوه مقابله اجتنابی با افسردگی رابطه منفی و معناداروجود دارد(۰۱/۰>P). همچنین بین متغیر شیوه مقابله هیجان مدار با افسردگی رابطه مثبت و معنی دارد وجود دارد(۰۱/۰>P).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1400-08-04] [ 08:41:00 ب.ظ ]




متغیر(مولفه)

 

 

 

تبلیغات شفاهی
انتقال احساس رضایت به دیگران
داشتن اعتمادواطمینان
خرید مجدد
حاضربودن به پرداخت هزینه بیشتر
احساس کسب منفعت
مورداحترام و توجه خاص قرارگرفتن

 

وفاداری

 

 

 

همان گونه که از جدول ۲-۱۱ پیداست تلفیق قصد خرید( با توجه به این که نمونه از مشتریان استفاده کننده از خدمات بانکی گرفته شده است قصد خرید همان خرید مجدد تعبیر می شود) با تبلیغات شفاهی به بهترین نحو ممکن وفاداری مشتریان را توضیح می دهد.
با توجه به مرور ادبیات وفاداری مشتریان می توان فرضیات پنچم تا هشتم را نیز بدین شکل بیان کرد:
فرضیه ۵: کیفیت خدمات تاثیر مثبت و معناداری بر وفاداری مشتریان دارد.
فرضیه ۶: اعتماد تاثیر مثبت و معناداری بر وفاداری مشتریان دارد.
فرضیه ۷: رضایت مشتری تاثیر مثبت و معناداری بر وفاداری مشتریان دارد.
فرضیه ۸: ارزش ادراکی تاثیر مثبت و معناداری بر وفاداری مشتریان دارد.
۲-۷٫ پیشینه تحقیق
۲-۷-۱٫ تحقیقات داخلی
در تحقیقی که توسط حسین صفری و آذین ساکی پور در سال ۱۳۹۰ با عنوان بررسی تاثیر کیفیت خدمات باشگاه اسکای گیفت بر رضایت مندی و وفاداری مشتریان شرکت هواپیمایی ج. ا. ا(هما) انجام شده میزان رضایت مشتریان از هر عامل طیف اولویک و شکاف میان رضایت و اهمیت در هر عامل به دست آمد و شکاف میان این دو بررسی شده و مشخص گردید که تصمیم گیری در مورد اقدامات بدون توجه به اهمیت عوامل می تواند اقدامات آتی شرکت ها را به سوی ابعاد کم اهمیت تر سوق دهد به عبارت دیگر روند اشتباهی که در فرایند ارائه خدمات مسافرتی به مشتریان مشابه بسیاری از بازارهای خدمتی دیگر اتفاق افتاده این است که گاهی اوقات به موارد جنبی و حاشیه ای بیشتر از اصل خدمات قابل ارائه توجه می‎شود.
در تحقیقی که در سال ۱۳۹۱ رحیم‌نیا، هرندی و فاطمی تحت عنوان « تأثیر کیفیت رابطه با مشتری بر کیفیت ادراک شده و وفاداری مشتریان مورد مطالعه: هتل های پنج ستاره کلان شهر مشهد» انجام دادند، به این نتیجه رسیدند که کیفیت رابطه (رضایت مشتری، تعهد ارتباطی، اعتماد مشتری)تاثیر مثبت و معناداری بر روی وفاداری دارد، همچنین روابط کیفیت رابطه با کیفیت ادراک شده، کیفیت ادراک شده با وفاداری و کیفیت رابطه از طریق کیفیت ادراک شده با وفاداری نیز تائید شد.
در تحقیقی که در سال ۱۳۸۸ توسط برادران، عباسی و صفر نیا تحت عنوان «بررسی عوامل موثر بر وفاداری مشتری (مطالعه موردی بانک تجارت شیراز) انجام دادند، جامعه آماری این تحقیق شامل مشتریان دائمی شعب بانک تجارت شیراز در ۶ ماهه‌ی اول ۱۳۸۸ که بر اساس مطالعه مقدماتی و با بهره گرفتن از فرمول جامعه نامحدو د تعداد ۱۹۶ نفر از آنها به عنوان نمونه انتخاب شده اند. جمع آوری داده ها با پرسشنامه به روش نمونه‌گیری طبقه‌ای انجام شد. نتایج تحقیق نشان داد که کیفیت خدمات با رضایت مشتری، ارزش ادراک شده با (رضایت مشتری و تعهد)، رضایت با وفاداری، تصویر مشتری با (وفاداری، رضایت مشتری و تعهد)، تعهد با وفاداری و اعتماد با (وفاداری و تعهد) رابطه مثبت و معناداری دارد.
طبق تحقیقی که رنجیریان و دیگران در سال ۱۳۹۱ تحت عنوان «تحلیل رابطه بین ارزش ادراک شده، کیفیت درک شده، رضایت مشتری و قصد خرید مجدد در فروشگاه های زنجیر‌ه ای تهران» انجام دادند، هدف از این تحقیق، زمینه یابی برای توسعه فرهنگ مشتری مداری در فروشگاه های زنجیره ای و بحث برروی ارتباط بین ارزش درک شده، کیفیت درک شده، رضایت مشتری و قصد خرید مجدد است. پژوهش انجام شده، از نوع پیمایشی، جامعه آماری این پژوهش را، مشتریان فروشگاه های زنجیره ای رفاه، شهروند و اتکا در شهر تهران تشکیل می دهد و نمونه انتخاب شده، ۴۹۱ نفر از مشتریان این فروشگاه ها بوده اند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه بوده و از الگویابی معادلات ساختاری برای تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان داد که در فروشگاه های زنجیره ای، کیفیت درک شده، بر ارزش درک شده و همچنین بر رضایت مشتری و قصد خرید مجدد اثر می گذارد. افزون بر آن، ارزش درک شده، بر رضایت مشتری و همچنین بر قصد خرید مجدد اثر می گذارد. رضایت مشتری بر قصد خرید مجدد اثر می گذارد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
طبق تحقیقی که شفیع‌زاده و شوقی در سال ۱۳۹۰ تحت عنوان « ارتباط میان اعتماد مشتری به وب سایت و رضایت مشتری از تجارت الکترونیک (مطالعه موردی: شرکت رانیران ساوه)» با هدف بررسی ارتباط میان اعتماد مشتری به وب سایت(کیفیت اطلاعات، حفاظت از حریم شخصی کاربران، درک حفاظت امنیتی، تجربه کاربران و شهرت وب سایت، با رضایت مشتری از تجارت الکترونیک(خدمات و پشتیبانی، کیفیت سیستم تجارت الکترونیکی، کیفیت محتوا، استفاده و اعتماد در شرکت رانیران ساوه در سال ۱۳۹۰ صورت گرفته است. جامعه آماری تحقیق شامل ۱۶۰ نفر از مشتریان شرکت بود که از این میان با بهره گرفتن از جدول مورگان و روش نمونه گیری تصادفی ۱۱۳ نفر به عنوان حجم نمونه در نظر گرفته شد، اما پس از ریزش حجم نمونه ۱۰۰ پرسشنامه جمع آوری شد. روش جمع آوری داده ها بر اساس مصاحبه و پرسشنامه انجام گرفت. روش تحقیق در این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر جمع آوری اطلاعات توصیفی- همبستگی می باشد. روش ضریب همبستگی پیرسون جهت شناخت ارتباط معناداری بین اعتماد مشتری به وب سایت و ابعاد آن با رضایت مشتری از تجارت الکترونیک به کار گرفته شدنتایج تحقیق نشان داد که ارتباط معناداری بین اعتماد مشتری به وب سایت و ابعاد آن با رضایت مشتری از تجارت الکترونیک وجود دارد.
طبق تحقیقی که حسینی و احمدی‌نژاد در سال ۱۳۸۷ تحت عنوان «بررسی تاثیر رضایتمندی مشتری، اعتماد مشتری به نام تجاری و ارزش ویژه نام تجاری در وفاداری رفتاری و نگرشی (مطالعه موردی بانک رفاه)» انجام شد، جامعه آماری این تحقیق ۱۶۲ نفر از مشتریان بانک رفاه در مناطق مختلف شیراز بود که اطلاعات لازم با بهره گرفتن از پرسشنامه گردآوری شد. نتایج تحقیق نشان داد همبستگی مثبت و معناداری بین رضایت مندی، اعتماد و ارزش ویژه تجاری با وفاداری وجود دارد.
در تحقیقی که توسط سیما هوشمند در سال ۱۳۹۰ با عنوان رابطه کیفیت خدمات با رضایت و وفاداری مشتری در بانک داری الکترونیک صورت گرفته مشخص شد که در میان خدمات متنوع بانک داری الکترونیکی، تنها دستگاه های خود پرداز برای مشتریان محبوب تر و مقرون به صرفه ترند. در حین استفاده از خدمات بانک داری الکترونیکی مشتریان با مشکلاتی از قبیل مسائل فنی، تشریفات زائد اداری، ارتباطات اجتماعی کمتر با بانک ها، به روز رسانی مهارت ها، عدم آگاهی و تعداد ناکافی دستگاه های خود پرداز رو به رو هستند.
در تحقیقی که توسط محمد رمضانعلی در سال ۱۳۸۹ با عنوان ارزش ادراک شده مشتری در بازاریابی خدمات انجام شده مشخص گردید که تولید و مصرف کیفیت خدمات را نمی توان از هم تفکیک کرد. خدمات توسط شرکت، تولید و توسط مشتری در هر تجربه مصرف می شود. لذا ارزش ادراک شده مشتری از خدمات و سنجش آن از خدمات دهندگان می تواند راهگشای موفقیت باشد.
کشاورز۱۳۸۶درپایاننامه خود به بررسی رابطه بین ابعادکیفیت خدمات براساس مدل سروکوال بررضایت مشتری درنمایندگی های ایران خودروی کرج پرداخته است. وی باروش نمونه گیری خوشه ای تصادفی به انتخاب نمونه پرداخت و نتایج نشان داد بین انتظارات مشتریان نسبت به ابعادکیفیت خدمات(ملموسات، قابلیت اطمینان، پاسخدهی، تضمین وهمدلی) ارتباط معنادارمنفی وجوددارد. همچنین بین ارزیابی مشتریان نسبت به ابعاد کیفیت خدمات ارتباط معنادارمثبت وجوددارد.
همچنین طی تحقیقی دیگر که تحت عنوان «بررسی و ارزیابی عوامل موثر بر وفاداری مشتریان حوزه خدمات بانکی بر اساس مدل کارا»توسط گرانمایه یگانه (۱۳۸۶) در بانک اقتصاد نوین انجام گرفت، رابطه بین متغیرهای مدل )کیفیت، ارزش، رضایت و اعتماد( که تحت عنوان مدل کارا نامیده شده، نسبت به متغیر وفاداری مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این پژوهش نشان داد که بین ادراک مشتری از کیفیت خدمات، اداراک مشتری از ارزش خدمات، رضایت مشتری از تامین کننده خدمات، اعتماد مشتری به تامین کننده خدمات و وفاداری رابطه وجود دارد.
ضرابی۱۳۸۳، تحقیقی باعنوان” بررسی وسنجش کیفیت خدمات دربانک صادرات و روابط آن با رضایتمندی مشتریان” انجام داد که درسطح اطمینان۹۵%ضمن تاییدتفاوت بین عوامل تشکیل دهنده کیفیت خدمات، بیانگررابطه مثبت بین کیفیت خدمات و رضایتمندی مشتریان است.
سیدعلی صدرایی ۱۳۸۷وفاداری مشتریان را در صنعت بانکداری موردبررسی قرارداده است. وی در این تحقیق به بررسی مسائلی همچون وفاداری مشتریان بانک، رضایت مشتریان و اجرای برنامه های مناسب تا آن ها را علاوه بر رضایتمندی وفادار نیز بسازیم، پرداخت.
داودحسینی هاشم زاده۱۳۸۸طی تحقیقی به بررسی عوامل موثربررضایتمندی مشتریان بانک صنعت و معدن پرداخت، نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهدکه هرپنج بعدکیفیت خدمات درسه مرحله پژوهش رابطه معناداری با رضایت مشتری دارد. در این تحقیق طی سه مرحله انجام پژوهش کیفیت خدمات رو به بهبودبوده است. نتایج حکایت از این دارد که کیفیت خدمات تاثیرگذارترین متغیربررضایت مشتری است. متغیرهای نگرشی به کارکنان بانک و نگرش به قوانین و مقررات بانک از جمله متغیرهای مهم بررضایت مشتریان می باشد.
اصالت۱۳۹۰ تاثیرکیفیت خدمات الکترونیکی در بانکداری را بر وفاداری مشتریان بانک تجارت مشهد بررسی نمود و نتایج حاصله ارتباط معنادارمثبت بین رشدکیفیت خدمات الکترونیکی وبهبود میزان وفاداری را نشان داد.
۲-۷-۲٫ تحقیقات خارجی
آوکیران[۱۳۰] ۱۹۹۴ یک مدل شش بعدی(پاسخگویی، همدلی، رفتارکارکنان، دسترسی، ارتباطات و قابلیت اعتبار)را درقالب ۲۷ مولفه برای کیفیت خدمات در صنعت بانکداری طراحی و مورد ارزیابی قرار داد نهایتاً این شش بعد در چهار بعد (تماس کارکنان، قابلیت اعتبار، ارتباطات و دسترسی به خدمات کارکنان) و ۱۷ مولفه خلاصه شدند بعلاوه آوکیران در تحقیق خود دریافت که عناصر قابلیت اعتبار و پاسخگویی با اهمیت‎ترین عوامل هستند.
بلومر[۱۳۱] و همکارانش ۱۹۹۸در پژوهشی، مدلی از چگونگی اثرگذاری تصویر ذهنی کیفیت خدمات و رضایت بر وفاداری مشتریان ارائه کرده اند یافته های این تحقیق نشان می دهد که تصویر ذهنی بصورت غیرمستقیم و از طریق رضایت بر وفاداری اثر می گذارد بعلاوه در این تحقیق مشخص شد که قابلیت اعتبار و جایگاه در بازار محرک های نسبتاً مهم اثرگذار بر وفاداری به خدمات بانکی به شمار می روند.
آناناسوپولوس[۱۳۲]۲۰۰۰ تحقیقی بر روی خدمات بانکی، بانک های یونان انجام داده است و با بهره گرفتن از ۵ بعد ارتباط متقابل، بعد فیزیکی، بعد شرکتی، بعد راحتی و بعد قیمت، سطح رضایتمندی مشتریان از کیفیت خدمات بانکی را مورد سنجش قرارداده در این تحقیق، الگوهای ممکن بین بخش های مختلف مشتریان و الویت های آن ها با توجه به جنبه های مختلف یک خدمت تعیین و در نهایت پنج گروه از مشتریان صنعتی و پنج گروه از مشتریان فردی شناسایی شده اند که از لحاظ آماری دارای تفاوت های عمده ای در شاخص های اندازه گیری رضایتمند می باشد.
لوسکو و مک دوگال[۱۳۳] به بررسی نقش کیفیت خدمات، ویژگی خدمات، مشکلات خدمات و عوامل موقعیتی به عنوان عوامل اثرگذار برروی رضایتمندی مشتری و تمایلات آتی مشتریان سیستم بانکی بود لذا اطلاعات مورد نیاز از تحقیق آن ها از طریق پرسشنامه از۳۲۵ نفر از مشتریان بانک جمع آوری گردید. نتایج این تحقیق برای مدیران درک بهتری از محرک های رضایتمندی مشتریان ارائه می دهد، هدف آن ها شناسایی محرک های رضایتمندی مشتریان در بانکداری شعبه ای بوده است که برای نقش کیفیت خدمات از فن سروکوال استفاده نمود.
لاسر[۱۳۴] و همکارانش در سال۲۰۰۰ در مطالعه ای اثرات کیفیت خدمات بر رضایت مشتریان را با بهره گرفتن از مدل مقیاس کیفیت خدمات و مدل فنی/ عملیاتی بررسی نموده اند در حقیقت در این پژوهش قابلیت این دو مدل در پیش بینی رضایت مشتریان از خدمات بانکی مورد مطالعه قرارگرفته است. نتایج این تحقیق نشان می دهد که مدل فنی/ عملیاتی در شرایط تماس بالا یا شرایطی که در آن مشتریان فعالانه درگیر هستند بهتر رضایت را پیش بینی می کند.
یانگی[۱۳۵] و همکارانش ۲۰۰۳ مدلی از ارتباط بین کیفیت خدمات و شهرت بانک ارائه کرده اند براساس یافته‎های این محققین ابعاد پنجگانه کیفیت خدمات تاثیر مستقیمی بر شهرت بانک دارد بعلاوه بر طبق یافته‎های این محققین شهرت بانک نقش مهمی در تعیین رفتارهای خرید و خرید مجدد و وفاداری مشتریان ایفا می کند این موضوع در صنعت بانکداری اهمیت به مراتب بالاتری دارد. چرا که نمی توان قبل از خرید کیفیت خدمت را به درستی سنجید.
جان[۱۳۶] و همکارانش ۲۰۰۱ در تحقیقی برای شناسایی عوامل تعیین کننده کیفیت خدمات بانکداری اینترنتی۱۷ بعد را معرفی کردند که آن ها را در قالب سه بعد کیفیت خدمات مشتری، کیفیت سیستم های بر خط و کیفیت محصول و خدمات بانکی که هریک به ترتیب از۱۰، ۶ و۱ مولفه تشکیل می شوند بعلاوه نتایج تحقیقات این محققان نشان می دهد که قابلیت اعتبار، پاسخگویی، دسترسی و تنوع خدمات در جلب رضایت مشتریان نقش ایفا می کند.
در تحقیقی که طی یک نظرسنجی در سال ۲۰۰۶ براساس مدل سروکوال در اندونزی توسط نشریه اطلاعات بانکی با همکاری موسسه مطالعات خدمات انجام شد. ۱۹ بانک در جاکاراتا از نظر استانداردهای خدمات ارائه شده مورد بررسی قرارگرفتند، سیتی بانک رتبه بهترین بانک را از نظر کیفیت خدمات کسب کرد و با گسترش استانداردهای روز آمد و نوین در خدمات بانکی توانست عنوان بسیارخوب را از دیدگاه مشتریان بدست آورد و با تمرکز بر ارائه خدمات با کیفیت برتر و رقابتی سعی در ایجاد انگیزه بیشتر نزد کارکنان خود و ارتقای معیارهای کیفیت خدمات دارد، نتایج این تحقیق نشان داد این روزها ارائه بالاترین سطوح خدمات به مشتری یک امر بایسته است و ارائه خدمات با کیفیت برتر کلید حفظ رابطه طولانی مدت مشتریان و بانک ها می باشد و کیفیت خدمات بیشترین تاثیر را بر مشتریان دارد.
کایر و همکاران (۲۰۰۶) پنج بعد را به عنوان عوامل موثر بر وفاداری الکترونیکی در نظر می گیرد که شامل درک قابل استفاده بودن[۱۳۷]، درک سهولت کاربرد[۱۳۸]، اعتماد، لذت[۱۳۹]، درک حضور اجتماعی[۱۴۰] می باشد. اینان همچنین رابطه بین وفاداری و اعتماد را مورد بررسی قرار دادند و پس از تحلیل نتایج دریافتند که اعتماد با وفاداری رابطه مثبت و مستقیم دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:41:00 ب.ظ ]




- بررسی تطبیقی طرح در داستانهای کهن و داستانهای امروزی ایران و جهان، فصلنامۀ مطالعات ادبیات تطبیقی (۱۳۸۸) از منصوره شریفزاده
- بررسی نقش ذهنیت شخصیّتهای داستانی درگسترش پیرنگ داستانهای مثنوی، مجموعه مقاله های همایش داستان‌پردازی مولوی (۱۳۸۶) از حسینعلی قبادی
درواقع، وجه تمایز این تحقیق با پژوهشهایی که بدانها اشاره شد، دراین است که تحقیقِ حاضر بهطور جامع و مستقل به بررسی عنصر طرح و پیرنگ در داستانهای مثنوی میپردازد؛ درحالیکه سایر پژوهشها به بررسی دیگر عناصر داستانی در مثنوی یا یکی از داستانهای آن پرداختهاند.
۱-۶٫ روش انجام تحقیق
- گردآوری اطلاعات به شیوۀ کتابخانهای و روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی خواهد بود .
- از آنجا که نشان دادن همۀ مصادیق عناصر داستان با انبوه حکایات مثنوی بسیار دشوار است، سعی میکنیم که پس از گردآوری اطلاعات و داده های مربوط به عنصر پیرنگ، از میان شش دفتر مثنوی حکایاتی را که قابلیّت بیشتری برای تحلیل و بررسی بر مبنای مؤلفۀ “پیرنگ” و عناصر تشکیلدهندۀ آن دارند، مورد توجه بیشتر قرار داده و در این زمینه بین مثنوی مولوی و برخی آثار و حکایات مشابه، بررسی مقایسهای انجام میشود .
دانلود پایان نامه
۱-۷٫ داستانپردازیمولانا
در این تحقیق، سخن از مولانا و شعر اوست. سخن از کسی است که برای هدایت مردمان «بهتر آن میداند که سردلبران را در حدیث دیگران بخواند» و اگر «حلقها تنگ و ضعیف نمیبود» ، «داد معنی را بهتر و بیشتر از این بیان مینمود»؛ چه
گر هزاران طالبند و یک ملول از رسالت باز میماند رسول
(۳/۳۶۰۴)
میگویند شاعر، نویسنده و دانشمند متعلق به جامعهای استکه او را میشناسند و از آنجا که مولانا را همه میشناسند، پس او جهانی است و متعلق به همۀ نسلها و اعصار. شعر او به هیچ طبقه یا دورهای اختصاص ندارد. مولانا در مثنوی، موضوعات را بسته و محکوم به نتیجۀ خاصی نمیکند چون معتقد استکه هیچ امری در جهان تمام نمیشود و هر زمان میتوان از هر موضوعی قرائت تازه‌ای کرد که این ناشی از اندیشۀ باز و فراخ مولاناست، لذا کلامش در مثنوی متعلق به دیروز، امروز و فرداست. مثنوی ازجمله معدود آثاری است که توانسته معارف تعلیمی، عرفانی و اخلاقی را توأمان با داستانها و حکایات لطیف بر طبع مخاطبان خود عرضه کند؛ چنانکه پس از قرون و اعصار همچنان طراوت و شادابی آن جلوهگر است.
بیشک بسیاری از داستانها و حکایات مثنوی را در آثار دیگر خوانده و شنیدهایم، امّا آنچه موجب میشود که این حکایات را از مثنوی به خاطر داشته باشیم و همچنان از خواندن آنها لذّت ببریم، جذابیّت و زبردستی داستانپردازی مولاناست که توانسته داستانیکه مکرر بیان شده و به گوش مخاطب آشناست، چنان بیاراید که ماندگار شود. گویی این داستانها با کلام مسحورکنندۀ مولانا جان تازه یافتهاند، «درحالیکه سنایی و عطّار تقریباُ چیزی بر آنها جز آنچه منظوم کردن و انطباقشان به اندیشه های عرفانی ایجاب میکند، نمیافزایند و تغییری در آن نمیدهند؛ مولوی بسیاری از چیزها را برآن میافزاید و تغییراتی را درآنها به وجود میآورد، بیآنکه این افزایش و تغییرها ناشی ازضرورت سازگاری آنها با تبیین مطالب عرفانی باشد. مولوی حتی وقتی کوچکترین تغییر را در روایت حکایتی در مقایسه با اصل و روایتهای دیگر آن به وجود میآورد، بر جنبۀ تفریحی و جذابیّت آن چیزی میافزاید» (پورنامداریان، ۳۱۸:۱۳۸۰).
گرچه پرداختن به شیوۀ داستانپردازی مثنوی خود مجالی جداگانه و گستردهتر میطلبد امّا در این بخش تا حدودی و به اختصار به داستانپردازی مولانا توجه میشود زیرا شناخت شیوۀ داستانپردازی در مثنوی، مدخل و مقدمهای در باب عناصر داستانی آن از جمله طرح و پیرنگ است. نکتهای که اهمیّت دارد سبک داستانپردازی مولاناستکه با شگردهای خاصی صورت می‌گیرد، چون :
« الف) پیچیده کردن طرح داستان (plot) از طریق افزودن برخی حوادث به روایت اصلی ، ب) شخصیّتپردازی از طریق برقراری گفتگوهایکوتاه یا مفصّل میان شخصیّتها و توصیف احوال درونی آنان، ج) برقراری گفتگوهای بلند یا کوتاه میان شخصیّتها متناسب با مقام و موقع آنها، د) بیان داستانها از زاویهدید دانای کل، ه) تنوع بخشیدن به شیوۀ بیان داستان و نظم حوادث و ایجاد تعلیق از طریق شیوۀ بیان غیرعادی، توصیف احوال درونی، به تأخیرانداختن علّت بیان حوادث، قطع و وصل کردن جریان حوادث و…» (همان، ۳۱۷-۳۱۸).
درحقیقت، مثنوی را میتوان نوعی جامعالحکایات دانست. اهمیت حکایت در تقریر مواعظ و معانی در نزد مولانا از آن روست که وی دانۀ معنی را غالباً با همین پیمانه میپیماید. با این‌ همه، راز تفاوت حکایات او در این استکه در بعضی از آنها سرریز میشود و در برخی دیگر پیمانه پر به نظر نمیرسد (ر.ک: زرینکوب، ۲۸۱:۱۳۸۸).
گاه مولانا بار کلام خود را بر دوش داستانهای خود مینهد و اهتمام خود را بر آفرینش حکایت میگذارد و عناصر داستانی را با مهارت خاصی به خدمت میگیرد، امّا گاهی نیز حوصلۀ مولانا از داستانپردازی تنگ میشود و سعی میکند به سرعت از داستان بگذرد و به جان کلام و معارف والای خود بپردازد. اینجاست که دیگر از هنرنماییهای او در داستانپردازی، بارقۀ چندانی نمیبینیم. به سخنی دیگر، آنگاه که ثقل کفۀ میزان ذهن پربار و خلّاق مولانا بر داستانسرایی اوست، حکایات او رنگ و جلوۀ بیشتری مییابند و آنهنگام که تداعی معانی و جولان ذهنی، او را از دنیای داستان و داستانپردازی دور میسازد، دیگر چندان از هنرمندی مولانا در پرورش داستانهایش اثری نیست. با این حال، کلام متعالی مولانا گام به گام تکامل یافته و این کمال و حرکت روبه رشد او خواه، ناخواه بر جوانب دیگر مثنوی نیز اثرگذار است. در این میان، همچنان که معانی و مضامین مورد نظر او والاتر و پختهتر میگردد، مهارت داستانپردازی او نیز کاملتر می‌شود. گویی هر دفتر به مثابۀ ممارست و کسب تجربهای در داستانپردازی بوده و این کمالیافتگی تنها در معانی ژرف‌ساختی و عناصر خاصی از داستان نمود نیافته، چرا که عناصر داستان بر یکدیگر اثری متقابل دارند و با تکامل یک عنصر، عناصر دیگر هم پیشرفت خواهند کرد. طرح و پیرنگ هم که به بیانی، اساسیترین و با ثباتترین عنصر داستان و روایت است، از این کمال بینصیب نمیماند.
۱-۸٫ روایت چیست؟
روایتها وجود دارند. هرجا انسان باشد، روایت هم هست (آسابرگر،۳۲:۱۳۸۰). به اینجهت مفهوم روایت امری بدیهی قلمداد می شود. «رولان بارت» نیز روایت را در تمام جلوههای فرهنگ بشری میبیند و در کتاب چالش نشانه‌شناختی مینویسد: «روایات جهان بیشمارند. روایت با تاریخ بشر آغاز میشود. هیچ مردمی، در هیچ جا، بدون روایت وجود ندارند و هرگز وجود نداشتهاند. روایت میتواند به کلام گفتاری، نوشتاری، به تصویر ثابت یا متحرّک، به ایما و اشاره و به آمیزۀ سامانیافتهای از تمام اینها تکیهکند. روایت در اسطوره، افسانه، حکایت اخلاقی، قصه، تراژدی، کمدی، حماسه، تاریخ، خبر و مکالمه حضور دارد» (همان).
صرفنظر از معنای عام روایت و اینکه در بین صاحبنظران بر سر اینکه چه چیزی روایت است و چه چیزی روایت نیست توافقی گسترده وجود دارد (اسکولز، ۱۳۳:۱۳۷۹)، از نظر ساختارگرایان، تعریفی مشخّص از روایت میتواند به شناخت بنیادین ساحتهای روایت و در نتیجه، ساختارهای بنیادین ذهن آدمی یاری رساند و به علاوه، این تعریف مشخّص ما را در شناخت عناصر جهانی روایت یاری خواهدکرد؛ عناصری که مقایسه میان صورتهای ادبی بهوسیلۀ آنها ممکن میشود و اساس درک ادبی هستند. به اینجهت، ساختارگرایان روایت را به شکلهای گوناگون تعریف کردهاند که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:
“بال” پس از تعریف متن به عنوان یک کلّ محدود ساختاریافته و متشکّل از نشانه های زبانی، متن روایی را متنی میداند که عاملی روایتی (داستانی) را نقل میکند (آسابرگر، ۴۷:۱۳۸۰).
“تودوروف” و “گرماس” نیز روایت را بیشتر محدود به قصه میدانند. از نظر تودوروف، قصه «متنی است ارجاعی که دارای بازنمودۀ زمانی است؛ به عبارتی سادهتر، متون روایی هم به چیزی ارجاع میدهند و هم این ارجاع در زمان صورت میگیرد» (اخوت، ۹:۱۳۷۱).
“آسابرگر” نیز به چارچوب یا طی دورۀ زمانی در بیان روایتها تأکید میکند (آسابرگر،۱۸:۱۳۸۰) و روایت را در سادهترین مفهوم آن، داستانهایی میداند که در زمان رخ میدهند (همان، ۲۰) و از تسلسل برخوردارند (همان، ۳۳).
به این ترتیب، از نظر او “متنی که همه‌ چیز را به یکباره القا کند، روایت نیست” (همان)، همچنین او توالی و تسلسل حوادث را توالیِ زمانی یا مکانیی میداند که به وسیلۀ کنش شخصیّتها و از طریق صدای یک راوی و یا تلفیقی از این دو نقل میشود (همان، ۸۰).
“اسکولز” و “کلاگ” نیز به نقش و حضور راوی در بیان روایت توجه کردهاند و درتعریف متون روایی مینویسند:
«کلیۀ متون ادبی را که دارای دو خصوصیّت وجود قصه و حضور قصهگوست، میتوان متون روایی دانست» (اخوت، ۱۸:۱۳۷۱).
دقت در تعاریف بالا، نشان میدهد که از یک دیدگاه غالب نظریهپردازان، داستان و روایت دو مقولۀ متفاوت هستند.
از دیدگاه “ژنت” و دیگر ساختارگرایان «داستان نظم نهایی رخدادها در جهان بیرون متن است و روایت کنش ارائۀ گزارش است، گونهای گزینش عناصر و ایجاد نظم و همنشینی در طرح منطق روایت، شیوۀ گزینش و ارائۀ داستان است» (احمدی، ۳۱۵:۱۳۷۰) و در واقع، روایت هر رخداد، جایگاه راستین رخداد آن و چیزی است که آن را از هر رخداد دیگری جدا میکند (همان، ۴۵۶)، به همین دلیل یک داستان میتواند به روایتهای گوناگون بیان شود.
البته باید گفت علاوه بر داستان و روایت، ” قصه و حکایت” هم در حوزۀ تقسیمبندیهای داستاننویسی گنجانده شده و برای هریک از آن اصطلاحات، تعاریف متعدّدی ارائه میشود؛ امّا آنچه شایستۀ توجه است اینکه این تقسیمبندیها همگی در حوزۀ داستاننویسی معاصر است. «در متنهای ادبی و داستانیِ گذشتگان مفهوم این اصطلاحات به هم آمیخته است، به صورتی که مفاهیم آنها را نمیتوان از هم جدا، منفرد و مشخّص کرد و برای استعمال و کاربردشان، تعریفی جداگانه داد و هرکدام را به معنی خاص به کار گرفت…
گذشتگان و بزرگان ادب ما، از این اصطلاحات بهعنوان مترادف یکدیگر در آثار خود استفاده کردهاند و در جایی داستان و حکایت و در جای دیگر اصطلاح قصه و افسانه و سرگذشت را به کار بردهاند، بدون آنکه برای تکتک آنها، حدّ و رسم جداگانه و متفاوت از یکدیگر قائل شده باشند» (میرصادقی، ۲۳:۱۳۶۶).
طبق این توضیحات و از آنجا که داستانپردازی مولانا نیز در حوزۀ داستانی قدیم میگنجد تلاش برای افتراق میان گونۀ حکایت، قصّه، داستان و روایت در مثنوی کاری عبث خواهد بود و جز تشویش و آشفتهسازی ذهن فایدهای نخواهد داشت.
مولانا در مثنوی گاه از عنوان “قصه” استفاده میکند مانند:
« قصۀ دیدن خلیفه لیلی را» (۱/۴۱۰)، «قصۀ جوحی و آن کودک که پیش جنازۀ پدر خویش نوحه میکرد» (۲/۳۱۲۴)، «قصۀ وکیل صدر جهان که متهّم شد و از بخارا گریخت» (۳/۳۶۸۷)، «قصۀ شاعر و صله دادن شاه و مضاعف کردن آن وزیر ابوالحسن نام» (۴/۱۱۵۶)، «قصۀ محبوس شدن آن آهو بچه در آخُر خران و…» (۵/۸۳۳)، «قصۀ سلطان محمود و غلام هندو» (۶/۱۳۸۷).
گاه از آنها با عنوان “حکایت” یاد میکند:
«حکایت بقّال و طوطی و روغن ریختن طوطی در دکّان» (۱/۲۴۸)، «حکایت پادشاه جهود دیگرکه در هلاک این عیسی سعی نمود» (۱/۷۴۵)، «حکایت هندو که با یار خود جنگ میکرد برکاری و خبر نداشت که او هم مبتلاست» (۲/۳۰۳۵)، «حکایت آن شخص که در عهد داوود شب و روز دعا میکردکه مرا روزی حلال ده بیرنج» (۳/۱۴۵۰)، «حکایت آن واعظ که هرآغاز تذکیر دعای ظالمان سختدلان و بیاعتقادان کردی» (۴/۸۱)، «حکایت در بیان توبۀ نصوح…» (۵/۲۲۲۸) و…
همچنین در برخی موارد، مولانا از عنوان “داستان” بهره میجوید:
«داستان پیر چنگی…» (۱/۱۹۲۲)، «داستان مشغول شدن عاشقی به عشقنامه خواندن و…» (۳/۱۴۰۶)، «داستان مژده دادن ابویزید از زادن ابوالحسن خرّقانی…» (۴/۱۸۰۲)، «داستان آن عاشق که با معشوق خود بر میشمرد خدمتها و…» (۵/۱۲۴۲)، «داستان آن عجوزه که روی زشت خود را جَندره و گلگونه میساخت و…» (۶/۱۲۲۶).
البته باید گفت گاهی مولانا آشکارا میان این اصطلاحات آمیختگی ایجاد میکند که بیانگر این استکه وی هیچ تفاوتی برای گونه های حکایت، قصه یا داستان قائل نیست. بنابراین اگر بخواهیم با الحاح و اصرار سعی در تفکیک اقسام گوناگون از یکدیگر داشته باشیم تلاشی بیهوده و سردرگم‌کننده خواهیم داشت؛ زیرا «مولوی در عناوین داستانها نظم خاصی را رعایت نمیکند؛ گاه داستانهای بلند را “قصه” نامیده و داستانهای کوتاه را “حکایت ” میخواند و گاه بالعکس، داستانهای بلند را “حکایت” نامیده و داستانهای کوتاه را “قصه” میخواند» (جعفری،۶۷:۱۳۸۱). برای مثال پیش از آغاز «قصۀ خلیفه که در کَرَم در زمان خود از حاتم طایی گذشته بود و نظیر خود نداشت» در دفتر اول، مولانا با بیتی مخاطب را ترغیب میسازد که به داستان او گوش فرا دهد.
ور نمیدانی شدن زین آستان باری از من گوش کن این داستان
(۱/۲۲۵۳)
در صورتی که بلافاصله در عنوان این داستان، واژۀ “قصه” را به کار میبرد و در ادامۀ روند داستان هنگامی که قسمت « قبول کردن خلیفه را و…» میرسد از این داستان با عنوان “حکایت” یاد میکند.
در حکایت گفتهایم احسان شاه در حق آن بینوای بیپناه
(۱/۲۸۹۲)
این حکایت گفته شد زیر و زبر همچو فکر عاشقان بی پا و سر
(۱/۲۹۱۰)
همانطورکه برمیآید مولانا از هر سه اصطلاح داستان، قصه و حکایت، برای داستانی واحد استفاده کرده و تفاوتی ماهوی برای آنها قائل نشده است. پس بهتر است که ما نیز «داستان را به یک معنی، نوشتهای بدانیم که در آن ماجراهای زندگی به صورت حوادث مسلسل گفته میشود. این طرز تلقّی از داستان بدان شمولی وسیع خواهد داد، بدین معنی که داستان هم شامل حکایت، افسانه، اسطوره (خواه منظوم و خواه منثور) خواهد بود و هم شامل قصه به معنای امروزی آن یعنی رمان» (براهنی، ۴۰:۱۳۶۸).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:41:00 ب.ظ ]




 

 

فصل چهارم
ناکارآمدی گفتمان‌های
مبارز غیردینی
مقدمه:
در فصل گذشته به معرفی و چگونگی شکل‌گیری گفتمان های غیردینی پرداختیم. درآنجا به طور مبسوط اشاره شد زایش و باز آفرینی گفتمان سیاسی مبتنی برایدئولوژی‌های چپ‌گرایانه با رویکرد خاصی از مارکسیسم تحت حمایت و به تشویق اتحاد جماهیر شوروی آغاز شد که حزب توده به عنوان برترین سوژه سیاسی گفتمان چپ و مهمترین حامی شوروی در ایران در دهه ۲۰ به زندگی سیاسی ایرانیان پا گذارد، که با فراز و نشیب‌های زیادی همراه بوده است.گفتمانی که درمقاطعی طی سال‌های انتهایی دهه ۱۳۲۰ و ابتدای دهه ۱۳۳۰ به‌چنان قدرت و نفوذی دست پیدا کرد تا بتواند تقاضای لغو سلطنت و برقراری جمهوری دموکراتیک خلق را از سوی توده مردم اعلام، و تحقق نهایی آن را به طور سازما‌ن یافته پیگیری کند. اما در مقاطعی تا حد انحلال و فروپاشی پیش رفت. در کنار این گفتمان، گفتمان نسبتاً قوی دیگری به نام گفتمان ملی‌گرای لیبرال شکل گرفت که برترین نماینده این طیف گفتمانی جبهه ملی بود. گفتمان اخیر صفحه درخشانی از تاریخ ایران و جهان را به خود اختصاص داده و در ابتدای دهه ۳۰ بطور نسبی از پشتیبانی گفتمان‌های مؤثری مانند گفتمان مذهبی به رهبری آیت‌الله کاشانی و حزب توده هم برخوردار شد و می‌رفت تا رشته استبداد و استثمار و استعمار داخلی و بین المللی را دگرگون سازد. اما این گفتمان به دلایلی که در زیر به آن خواهیم پرداخت نتوانست حریف هژمونی گفتمان مدرنیسم وارداتی وابسته پهلوی شود و با ترفند استبداد داخلی و خارجی به حاشیه رانده شد و اکثر سران آن بازداشت یا کشته شدند. بنابراین با توجه به توضیحات ارائه شده در فصل قبل در رابطه با علل ظهور و گسترش گفتمان چپ و لیبرال ملی‌گرا در ایران، در این فصل به علل ناکارآمدی گفتمان‌های مذکور خواهیم پرداخت.
پایان نامه - مقاله - پروژه
هر یک از دال‌های گفتمان دارای یک معنای خاصی است که با برجسته‌سازی معنای دال‌های خود اقدام می کند . از سوی دیگر با تضعیف و با برجسته‌سازی ضعف‌های گفتمان رقیب به حاشیه رانی‌دال‌های گفتمان هژمون اقدام می‌نمایند و با بهره‌گیری از بی‌قراری گفتمان حاکم تلاش می کند تا نسبت به جایگزینی دال‌های خالی آن به موفقیتی دست یابد. حال باید بررسی شود که گفتمان رقیب نسبت به گفتمان هژمون در عملیات فوق چقدر توانست موفق عمل کند. اما از سوی دیگر هر گفتمان با مفصل‌بندی که بین دال‌های خود به انجام می‌رساند یک نظام معنایی را ایجاد می کند این نظام معنایی ضمن آنکه باید پوشش دهنده بی‌قراری معنایی گفتمان رقیب باشد و همچنین با مقتضیات زمانی انطباق کامل داشته باشد از طرف دیگر باید با ارزش‌های نهادینه جامعه در هماهنگی باشد. یا اینکه حداقل در تضاد صریح با آن ارزش‌ها نباشد. بنابراین در شرایطی یک گفتمان می‌تواند با ساختارشکنی گفتمان حاکم به هژمونی دست یابد که جایگزین شایسته‌ایی برای دال‌های دچار بی‌قراری و نیز دال‌های خالی گفتمان حاکم را ارائه نماید. مهمتر از آن حتی اگر گفتمانی بتواند به طور موقت به هژمونی دست یابد تداوم هژمونی آن به صورت جدی مستلزم میزان انطباق نظام معنایی آن با ارزش‌های بنیادین جامعه می‌باشد. بدین معنا که اگر گفتمانی حتی توانسته باشد به هژمونی دست یابد اما نظام معنایی آن با ارزش‌های بنیادین جامعه ناسازگار و ناهماهنگ باشد و یا اینکه بعد از هژمون شدن مفصل‌بندی تازه‌ایی را ارائه نماید که نظام معنایی برآمده از آن سر ناسازگاری با ارزش‌های نهادینه اجتماعی داشته باشد قطعاً تداوم هژمونی‌اش با چالش جدی مواجه می‌گردد و گفتمان‌های رقیب به راحتی می توانند آن را به حاشیه برانند.
ناکارآمدی گفتمان چپ
طبق نظریه گفتمان مهمترین مفاهیم، دال‌ها و نشانه‌های گفتمان چپ عبارتند از؛ مالکیت اشتراکی، مادیگرایی، مبارزه با تضاد طبقاتی، نفی مالکیت خصوصی، برابری جمعی، حاشیه‌رانی و غیریت‌سازی با طبقه سرمایه‌دار و خرده بوروژواری ، سکولاریسم و به حاشیه راندن مذهب. اما این گفتمان به دلیل عدم قابلیت دسترسی و قابلیت اعتبار و مشروعیت این مفاهیم نتوانست به مفصل‌بندی تقاضاهای متنوع اجتماعی زیر چتر انسجام معنایی این دال‌ها بپردازد.
همانگونه که در نظریه پژوهش حاضر مطرح است گفتمان‌ها برای تداوم هژمونی خود نیازمند ساماندهی، مفصل ‌بندی، جذب و نمایندگی تقاضاها و نیروهای اجتماعی متنوع هستند و برای این کار نیازمند بازسازی‌های تئوریک مداوم و باز تولید فضای استعاری و عامگرایانه خود می‌باشند. در این میان گفتمانی که از بازسازی تئوریک باز ماند، یا جنبه‌های خاص‌گرایانه آن غلبه یابد و تولید اندیشه و باز‌سازی فضای استعاری در آن متوقف گردد، سرانجام در برابر موج فزاینده تقاضاهای رو به رشد جامعه سر فرود آورده و عرصه را بر رقیبان واگذار خواهد کرد و این همان چیزی بود که در مورد گفتمان چپ رخ داد و آن را به مرحله‌ی زوال و سقوط کشاند.
عوامل ناکارآمدی گفتمان چپ
چنانچه در فصل چارچوب نظری تشریح گردید، فهم یک پدیده سیاسی– اجتماعی در قالب نظریه گفتمان مستلزم، در نظر گرفتن شرایط موجود و زمینه‌ای است که پدیده‌ی مورد نظر در آن رخ داده است. از این‌رو، هنگامی که سخن از عدم توفیق گفتمان چپ به میان می‌آید، این موضوع به عنوان یک متن باید در بستر سیاسی– اجتماعی که در آن به وجود آمده است، مورد بررسی قرار گیرد. این بستر و زمینه، خود شامل دو بخش است: زمینه‌های درون گفتمانی و زمینه‌های برون گفتمانی، زمینه‌های برون گفتمانی ناکامی گفتمان چپ را می‌توان به مواردی همچون مواضع و فعالیت‌های گفتمان های رقیب، وجود محدودیت‌های قانونی برای تحقق کامل دال‌های شناور گفتمان چپ جستجو کرد. بدین‌ترتیب عواملی چند در ناکارآمدی گفتمان چپ موثر بود:
۱- اشکالات ونارسایی‌های درون گفتمانی
برای اینکه بتوان ناکارآمدی گفتمان‌ها و در بحث حاضر گفتمان چپ را (از منظر درون گفتمانی) تحلیل نمود باید چند موضوع را مورد توجه قرار داد و در ذیل آنها توصیف و تبیین چگونگی و به چرایی کارآیی یا عدم آن پرداخت. نکته اول این است که تناسب معنای ارائه شده در قالب هریک از دال‌های گفتمان را با شرایط و وضعیت جامعه بررسی نمود. به عبارت ساده‌تر باید مشخص شود که دال‌ها هر یک به صورت انفرادی ازچه میزان قابلیت دسترسی و اعتبار برخوردارند. دومین نکته‌ای که دارای اهمیت بسیار می‌باشد، این مسأله است که زمانی این دال‌ها در کنار هم مفصل‌بندی می‌گردند، معنای جدیدی را ارائه می‌نمایند که ضمن هویت بخشیدن به خویش، با سایر گفتمان‌ها اعم از هژمون و غیره غیریت‌سازی می نمایند.
پرسشی که در بحث ناکارآمدی گفتمان باید بدان پاسخ داد، این است که نظام معنایی ایجاد شده حاصل از مفصل بندی‌دال‌ها، چقدر با نظام ارزشی جامعه انطباق دارد. در ارتباط با بحث حاضر باید مشخص شود که برای نمونه، جایگاه برابری جمعی به عنوان دال مرکزی گفتمان چپ یا دال مالکیت اشتراکی و… در نظام ارزشی ایران وقت به چه میزان بوده؟ آیا اساساً بحث مالکیت اشتراکی می‌توانست جذابیتی در جامعه ایران داشته باشد یا خیر؟ که بتوان از این طریق برای دال مزبور قابلیت دسترسی تعریف نمود، یا اینکه دال مورد اشاره در جامعه دین مدار ایران تا چه میزان می‌توانست از قابلیت اعتبار برخوردار باشد؟ و یا به این پرسش پاسخ دهیم که نظام معنایی ایجاد شده از گفتمان چپ با رویکردی ماتریالیستی در جامعه ایران جایگاهش چگونه می توانست باشد؟
علاوه بر موارد فوق، باید به انشعاباتی که در درون سوژه سیاسی این گفتمان صورت گرفت که قطعاً هر یک مفصل بندی جدیدی را ارائه و نظام معنایی تقریباً متفاوتی را خلق نمودند، نیز توجه شود. از سوی دیگر باید به مجموعه عملیاتی که گفتمان چپ در راه دستیابی به هژمونی و یا حفظ محبوبیت‌های به دست آمده به انجام رساند و میزان انطباق این عملیات با دال‌ها و نظام معنایی ارائه شده نیز توجه داشت. به ویژه انسجام معنایی گفتمان در راستای اهداف از پیش تعیین شده بدور از هر گونه ابهام یا پنهان‌کاری تعمدی را باید در نظرداشت. با عنایت به موارد فوق می‌توان میزان کارآمدی یا ناکارآمدی گفتمان چپ را بررسی،تبیین و تحلیل نمود.
حزب توده به عنوان سوژه سیاسی گفتمان چپ در حالی که از نظر تشکیلات گسترده، نفوذ و شعبات عضوگیری، آموزش و تربیت کادر از ویژگی منحصر به فردی نسبت به سایر احزاب برخوردار بود. اما به دلایل فوق، نتوانست به حیات خویش تداوم بخشد.
از ابتدای تشکیل حزب، یکی از مشکلات بنیادین آن فعالیت هایش بود که نهایتاً با بی‌تدبیری و بحران حزب از امکان فعالیت آن به صورتی خود خواسته جلوگیری به عمل آورد، نکته قابل تأمل آنکه، هر چند فعالیت حزب در ۱۳۲۷ به دنبال ترور شاه غیر قانونی اعلام شد، اما حزب به فعالیت خویش با شیوه‌های غیررسمی ادامه داد و در دوران نخست وزیری دکتر مصدق تعداد اعضاء خویش را به خصوص در سازمان نظامی افسری به سرعت افزایش داد. (فردوست،۱۳۷۰ : ۱۴۶) اما نتوانست اعتبار و مشروعیت لازم برای هژمون شدن و یا حتی حفظ جذابیت‌های بدست آمده نزد اذهان عمومی کسب نماید.
ورود جریان چپ از مرزهای شمالی و رواج وحاکمیت نسخه استالینی، راه را برای رشد مارکسیست ملی‌گرا یا به تعبیری که خلیل ملکی تحت عنوان «نیروی سوم» از آن یاد می‌کرد باز کرد. گرچه برخی تلاش نموده‌اند تا استالین‌گرایی را نوعی انحراف از مارکسیست- لنینیسم مطرح نمایند، اما بسیاری دیگر از صاحب نظران آن را محصول ذاتی وطبیعی مارکسیسم- لنینیسم ارزیابی می کنند.(کولایی ،۱۳۸۷ :۶۴). اصلی‌ترین ویژگی استالین‌گرایی عبارتست از: برقراری نظام سلسله مراتبی در حزب کمونیست، تقدیس دولت سوسیالیستی، موظف بودن کمونیست ها به حمایت از دولت شوروی به عنوان آغاز و مقدمه انقلاب جهانی (همان،۵۷). ورود اینگونه مارکسیسم به ایران توسط حزب توده، تبعیت بی‌قید و شرط از سیاست شوروی را به دنبال داشت (حزنی، ۱۳۵۷ :۱۱).
از نظر بیژن جزنی ایجاد این رابطه غلط با شوروی به دلایلی چون فقدان تجارب و شخصیت انقلابی در رهبری حزب، حاکمیت مشی استالین، در جنبش جهانی که به صورت تبعیت بی‌قید و شرط احزاب از حزب کمونیست شوروی ظاهر می‌شد و این که در ایران مشی استالین با نیروی عاطفی مضاعفی همراه بود. ایجاد حزب توده و نیز سرنگونی دستگاه دیکتاتوری رضاخانی نه با قدرت توده ها، بلکه در شرایط بی‌قرار جامعه ناشی از جنگ جهانی دوم یعنی اشغال نظامی ایران به دست آمده بود و وجود ارتش سرخ عمل موثری در وابستگی بیش از حد حزب توده به دولت شوروی بود (همان:۱۲).
کاتوزیان معتقد است؛ حزب توده در زمان تأسیس هم در ظاهر و هم در باطن ترکیبی بود از گرایش‌های مترقی، ضد استبدادی و آزادی‌خواه. این حزب یک جبهه مردمی دموکراتیک بود نه حزبی سیاسی ایدئولوژیک و اهداف کلی حزب عبارت بود از: استقرار دموکراسی پارلمانی، بازسازی اقتصاد سیاسی، گسترش رفاه عمومی و عدالت اجتماعی، بدین‌ترتیب با این اهداف در صورتیکه حزب دچار آفت‌های استالینی نمی‌شد و شیوه‌های دیکتاتوری حزبی را اعمال نمی‌کرد احتمالاً می‌توانست از بروز اشتباهات تاکتیکی و استراتژیکی بر حذر باشد. سرکردگان حزب می‌خواستند قدرت تصمیم‌گیری را در دستان خود متمرکز کنند، در نتیجه حزبی که به عنوان یک جبهه دموکراتیک ملی به عرصه سیاسی کشور آمده بود نه تنها به عنوان یک حزب کمونیستی، بلکه منطق استبداد کهن ایرانی(کاتوزیان،۱۳۷۲ :۱۹۰) را با دیکتاتوری استالینی در آمیخت. در صورتی که با توجه به نظر کاتوزیان مبنی بر اینکه اهداف اولیه حزب توده گرایشی ضداستبدادی و آزادی‌خواه بود، شیوه عملیاتی آن در برهه‌های متفاوت چنانکه جزنی گفت؛ روشی استالینیستی بود که نه تنها با اهداف اولیه این حزب سازگار نبود بلکه با نهضت مشروطه خواهی ایران به عنوان ارزش های بنیادین جامعه نیز درتضاد بود. بنابراین می‌توان چنین نتیجه گرفت که، در این گفتمان دال خالی آزادی در گفتمان هژمون پهلویسم همچنان به قوت خود باقی بود، معنایی که گفتمان ملی‌گرای لیبرال سعی می کرد تا آن را برجسته سازد.
یکی از مسائلی که با شکل‌گیری حزب توده به وجود آمد وجود نوعی تناقض در گفتار و رفتار حزب توده بود تاثیر پذیری مطلق حزب از مارکسیسم– لنینیسم علت وجودی حزب توده بود. مسأله‌ایی که باعث ناکارآمدی و فروپاشی گفتمان مذکور گردید. احسان طبری از مؤسسین حزب معتقد است که؛ فعالیت حزب توده، فعالیتی علنی و قانونی بود، اما مارکسیست ها سازمانی مخفی و جداگانه‌ایی تشکیل دادند و از پشت پرده فعالیت‌های حزب توده را اداره می کردند. این همان فرمول تشکیلات لنین بود که اعتقاد به ترکیب کار مخفی و کار علنی داشت. در حقیقت شکل‌گیری حزب توده براساس نفاق و درویی آغاز گردید (خامه‌ای،۱۳۷۸: ۲۲۵).
این تناقض رفتاری بعدها حزب را با مشکلات متعددی مواجه ساخت. خسرو روزبه می نویسد: پس از جریان آذر ۱۳۲۵ در حزب توده اختلاف به وجود آمد. سردمداران این اختلاف خلیل ملکی بود، او می‌گفت: ما نباید هیچ کاری که بر خلاف اساسنامه و مرامنامه حزب است انجام دهیم تا تبلیغ کنیم، مثلا او به سازمان نظامی معترض، و آن را بر خلاف مرام‌نامه حزب می‌دانست و می‌گفت باید منحل شود. (طیرانی،۱۳۸۲: ۶۱). اما علیرغم پذیرش اعضاء و ابلاغ آن از سوی هیات اجرائیه، سازمان زیر بار این دستور نرفت و از انحلال کامل خودداری کرد (طیرانی، همان: ۶۲) و سازمان افسری حزب حتی پس از اعلام غیرقانونی شدن حزب درسال ۱۳۲۷ به فعالیت خود ادامه داد.
تشکیلات حزب توده در اصل بر مبنای فعالیت‌های احزاب کمونیست که در سومین کنگره کمونیست بین‌الملل (کمینترن) به تصویب رسید می‌بایست فعالیت کند. اصول تشکیلات حزب کمونیست، مرکز تشکیلاتی و ساختمان احزاب کمونیستی بود که در سال ۱۹۲۱ با نظر لنین تهیه شده بود ودر کنگره نیز به تصویب رسید. لنین نیز در سال های آتی راجع به اصول لننیسم توضیحات روشنی در این مورد نوشت.
حزب توده تقریبا تمامی مارکسیست های ایرانی و حتی سازمانی چون مجاهدین خلق که متأثر از اندیشه‌های لنین بود را به سمت افتادن در دام چنین مدل حزبی هدایت کرد و ساختار رهبر محور در حزب کمونیست شوروی الگوی حزب توده در ایران قرار گرفت.
چنانکه گفته شد، گفتمان‌ها برای برجسته‌سازی دال‌های خود و به حاشیه رانی و ساختارشکنی دال‌های گفتمان رقیب دست به مجموعه عملیاتی می‌زنند که این عملیات نشانگر میزان قابلیت دسترسی و قابلیت اعتبار آن‌ها راشکل می‌دهد. تناقضات رفتاری و گفتاری حزب توده و ابهامات ناشی از آن نشان‌گر این است که اقدامات سوژه سیاسی گفتمان چپ در ایجاد قابلیت اعتبار موفقیت آمیز نبود.
۲- اشکالات ونارسایی‌های برون‌ گفتمانی
پیامد‌های منفی فعالیت های حزب توده (مواضع وعملکردها) به صورت انتقاد ظاهر شده است. بیشترین انتقادات وارده به گفتمان چپ حول موارد ذیل مشخص شده است:
۲-۱.نوع نگاه حزب به اتحاد شوروی
مناسبات حزب توده با شوروی در طول تاریخ جنبش به یکی از پر‌مناقشه‌ترین مباحث تبدیل گشت. به قول خلیل ملکی رهبری حزب توده که دائماً از توده های وسیع از نیروهای انقلابی دم می زد، ولی در عمل تنها امین و تکیه گاهش دولت شوروی بود(کاتوزیان، ۱۳۷۴: ۵۱). این وضعیت، اطاعت منفعلانه حزب توده نسبت به شوروی در میان عموم مردم این تلقی را ایجاد می‌کرد که کمونیست بودن نه تنها به معنای بی‌خدایی، بلکه مترادفِ سر سپردگی به روسیه و اتحاد جماهیر شوروی نیز هست (قیصری، ۱۳۸۳: ۱۱۹ ).
بیژن جزنی از تئوریسین‌های چریک‌های فدایی خلق گرچه به استقلال احزاب چپ معتقد بود، اما در تحلیل نهایی، همچنان شوروی را رهبر بلامانع جنبش جهانی طبقه کارگر تلقی می‌کرد و علت گرایش مجدد دانشجویان و کارگران را، علیرغم اشتباه حزب در مخالفت با مصدق، رهبری ایدئولوژیک شوروی ‌ها می‌دانست. جزنی ناتوانی حزب توده را در عدم تشخیص درست شرایط و در کم بها دادن به مبارزه ضد‌استعماری، عدم درک موقعیت اجتماعی و شناخت تضاد عمده در آن شرایط ذکر می‌کند. از نظر جزنی حزب توده با دور ماندن از واقعیت‌های داخلی، تضاد جهانی را به جای تضاد ما گرفت ( جزنی، ۱۳۵۵: ۳۸-۳۹).
بنابراین، گفتمان چپ در حالی مدعی مبارزه و غیریت سازی با سیاست‌های امپریالیستی گفتمان حاکم بود که خود با تأثیرپذیری از ایدئولوژی کمونیستی، از منافع جماهیر شوروی و از سیاست‌های منطقه‌ای آن کشور، حمایت و پشتیبانی می‌کرد. به عبارت دیگر، گرچه گفتمان چپ و سوژه آن یعنی حزب توده تلاش می نمود گفتمان هژمون را به دلیل وابستگی به غرب، به عنوان نظام امپریالیستی به حشیه راند، اما سیاست‌ها و اقدامات گفتمان چپ نشانگر وابستگی به شرق و نظام کمونیستی بود. بنابراین گفتمان چپ همانند گفتمان هژمون پهلویسم در اذهان عمومی نتوانست از وابستگی رهایی یابد و به نوعی می‌توان گفت که خط مشی و عملکرد حزب توده نادیده گرفتن استقلال کشور را تداعی می نمود. این درحالی است که گفتمان چپ طرد و غیریت سازی با نظام سرمایه داری (به تعبیری نظام امپریالیستی) را به عنوان دال خود برجسته ساخت و از طریق تأکید براستقلال کشور سعی در غیریت‌سازی با گفتمان هژمون داشت اما روش عملیاتی این گفتمان نتوانست این دال را (به حاشیه راندن نظام سرمایه داری) برجسته سازد، بنابراین، دال خالی آن وارد حوزه گفتمان‌گونگی شد، به طوری که گفتمان رقیبش یعنی ملی‌گرای لیبرال آن را از حوزه گفتمان‌گونی خارج ساخته ودر مقطع زمانی مناسب تبدیل به وقته نمود.
۲-۲.امتیاز نفت شمال و مسأله حمایت از فرقه دموکرات آذربایجان و کردستان
در راستای وابستگی گفتمان چپ به اتحاد جماهیر شوروی، دومسئله اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی و حمایت از فرقه دموکرات آذربایجان بر محبوبیت حزب توده ضربات جبران‌ناپذیری وارد کرد. در سال ۱۳۲۳ چند هیأت از متخصصین نفتی انگلیس و آمریکا برای بررسی ذخایر نفتی و گفت‌وگو با مقامات ایرانی به ایران آمدند با فاش شدن این مذاکرات و افشای آن ها در مطبوعات، شوروی نیز تصمیم گرفت تا هیأتی را برای ارائه پیشنهاد و گفتگو به ایران بفرستد. موضع رسمی حزب قبل از مطرح شدن شوروی، مخالفت با همه امتیازاها بود اما بعد از طرح پیشنهاد با استدلال ناتوانی دولت و مجلس ایران در استخراج نفت به نگرش مثبتی در اعطای امتیاز تغییر یافت، تا آنجایی که استدلال می‌کرد یا باید امتیاز انگلیسی‌ها را لغو کرد یا برای ایجاد تعادل امتیازات مشابهی به دیگران و شوروی داده شود. حزب مدعی شد که شوروی برای جلوگیری از نفوذ امپریالیست ها باید امتیاز بگیرد؛ زیرا این قدرت تضمین می کند که در ایران دیگر دیکتاتوری ظهور نکند. به همین ترتیب در پنجم آبان ماه ۱۳۲۳ حزب توده با حمایت سربازان، تظاهراتی در تهران علیه دولت ساعد و به نفع شوروی برای گرفتن نفت شمال ترتیب داد. حمایت نیروهای شوروی از تظاهر بازتاب منفی فراوانی در اذهان عمومی داشت. این شعار حزب را که فقط متکی به نیروی مردم است به ابهام و تردید مواجه و روشنفکران را به مواضع حزب توده بدبین نمود وامکان واقعی تشکیل جبهه‌ی ضد استعمار توسط حزب توده را بر باد داد (امیری، ۱۳۸۶ :۱۶۹-۱۷۰).
حمایت از حزب توده از فرقه آذربایجان و حضور شوروی در ایران از دیگر عواملی بود که ماهیت و ایدئولوژی گفتمان چپ را خدشه‌دار نمود. اوج‌گیری فعالیت دموکرات ها در آذربایجان و کردستان، دولت مرکزی را در مورد جدا شدن بخش‌هایی از کشور نگران نمود همچنین امریکا نیز نگران عدم پایبندی شوروی و انگلیس به تعهدات خود در تخلیه از خاک ایران بود. زمانی که قوام به قدرت می‌رسد از سوی توده‌ایی‌ها مورد حمایت قرارگرفت شوروی ها نیز به امید گرفتن امتیاز نفت شمال و با فشار امریکا و انگلیس مبادرت به خروج نیروهای خود از ایران نمودند. اما بعد از این اقدام شوروی نگرش خود را در قبال قائله آذربایجان تغییر داد و آن را مسئله داخلی تلقی نمود. قوام نیز به بهانه ایجاد امنیت و عادی سازی اوضاع کشور جهت برگزاری انتخابات مجلس ارتش را برای حمله به نیروهای فرقه دموکرات آذربایجان آماده نمود. شکست فرقه اذربایجان در آذر ۱۲۳۵ و فرار رهبران آن به شوروی به قدرت ومشروعیت حزب توده و موضع گیری آن ضربه سختی وارد نمود ومنشاء تشنجات فکری و تردید در شعارهای استقلال طلبانه آنها شد که چرا بدون چون و چرا از شوروی اطاعت کردند. (امیری، همان منبع)
بیگانه ستیزی مسأله‌ای بود که از ۱۲۷۰ به بعد هنگام مقابله امتیاز تنباکو در ایران به عنوان یک نهضت ملی درآمده بود. ملی شدن صنعت نفت اوج آن بود. دفاع حزب توده از امتیاز نفت به شوروی با روح بیگانه‌ستیزی جامعه ایران به عنوان یک ارزش نهادینه و بنیادین در تضاد بود. این اقدام حمایت‌گونه را حزب توده جهت کسب حمایت از کمونیست شوروی به منظور دستیابی به هژمونی به انجام رسانید در حالی‌که اقدام مزبور اعتبار و مشروعیت حزب توده را بطور جدی به چالش کشاند و از سوی دیگر حمایت حزب توده از حزب دموکرات آذربایجان و کردستان در اذهان توده ها کاملاً تداعی کننده پیروی از اتحاد جماهیر شوروی بود که این امر نیز بر بی‌اعتباری گفتمان چپ در ایران افزود.
۲-۳. مسأله ملی شدن نفت و سیاست‌های دوگانه و ابهام‌آلود حزب توده
ملی شدن نفت و دولت مصدق و حتی شخص مصدق با توجه به تعریفی که توسط چپ از پایگاه اجتماعی او می‌شد، حزب توده را به تناقضات عدیده و سر درگمی تحلیلی و عملی رسانید. مسأله ملی و ناسیونالیسم در این دوره از تاریخ ایران از یک سو و پذیرش شوروی به عنوان دولت مطلق شماره یک ایران، حزب توده را در مخمصه‌ایی جدی گرفتار کرد، به نحوی که حزب توده بعد ازکودتا، ناگزیر از انحراف به حالت غفلت و سرگیجه منجر شد و رهبری حزب را شایسته سرزنش دانست. (بهروز،۱۳۸۵:۵۴)
مواضع حزب از سال ۱۳۲۹ تا نیمه دوم ۱۳۳۱ موضعی به شدت خصمانه و و در رقابت و منازعه با گفتمان ملی‌گرای لیبرال بود. از نظر حزب توده، ملی‌گرایی به هدفی جز پاسداری از سازمان اجتماعی– اقتصادی موجود و تداوم چیرگی غرب بر ایران دلبسته نبود. فخرالدین عظیمی، این موضوع را ناشی از سرشت ایدئولوژیک حزب بر می‌شمارد و می نویسد: حزب توده به سبب سرشت و مقتضیات ایدئولوژیکی خود، در اساس با جنبش و نگرش سیاسی ملی ناسازگار بود و سیاست کلی آن، مخالفت فعال با مصدق بود. (عظیمی،۱۳۸۳: ۱۴۸)
تغییر موضع بعدی حزب و حمایت از مصدق نیز به دلایلی چند، بعضاً فشار بیشتری را نیز بر نهضت ملی وارد می نمود. مثلاً طرح شعارهای تند تغییر سلطنت، به زیر آوردن مجسمه شاه و… باعث گردید، بدبینی توأمان میان نیروهای هوادار مصدق خصوصاً در طیف مذهبی و سنتی آن از یک طرف و از سوی دیگر، میان هواداران سلطنت ایجاد کند که به فشار بیشتر و خشونت آمیز به نهضت تحمیل می‌شد. از نظر خلیل ملکی، در حالی که تظاهرات و میتینگ‌های حزب توده که در این اواخر کاملاً مجاز شده بود برگزار می‌شدند، نه تنها جمع دو نیرو نبود بلکه به کم شدن نیروی‌های نهضت ملی و تحریک شدن عوامل و قدرت هایی علیه نهضت ملی می انجامید (برهمان،۱۳۷۷:۲۰۸). جزنی می نویسد: «حزب توده که دائماً از مناقشات و تردید ها و محافظه کاری مصدق دم می زد، از آماده ساختن نیروهای خود برای سرکوبی ارتجاع که هر روز توطئه می کرد و آماده ضربه زدن به جنبش بود خودداری می کرد و به وظیفه انقلابی خود در پرکردن خلاً ناشی از ضعف بروژوازی ملی عمل نکرد. این انحراف از وظایف انقلابی، این از چپ به راست افتادن، نشانه نفوذعمیق اپورتونیسم[۳۸](فرصت طلبی) درحزب توده بود. اپورتونیسم بیکرانی که جنبش ملی و کارگری را به شکست طولانی کشاند (جزنی،۱۳۵۵: ۴۰).
آشکار شدن نشانه های بی قراری گفتمان چپ و خروج از حزب توده
کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ ضربه خرد کننده و سنگینی را به فعالیت‌های کمونیستی ایران وارد ساخت. (بهروز،۱۳۸۵: ۲۹). پس ازکودتا، پهلویسم به منظور تثبیت پایه‌‌های قدرت خویش و تداوم گفتمان هژمون خود، اقدام به طرد و غیرت‌سازی با سایر گفتمان‌های رقیب کرد. حزب توده نیز بدون مقاومت توسط گفتمان حاکم به حاشیه رانده شد و بسیاری از رهبران و اعضای آن به استثنای دکتر فاطمی که اعدام شد -سایرین دستگیر و به تبعید ویا به چند سال حبس محکوم شدند(آبراهامیان ، ۱۳۷۷ : ۵۵۵).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:40:00 ب.ظ ]




  • قرآن، اسمی است مشتق ولی غیرمهموز:

 

الف) مشتق از قرن الشئ  بالشئ یعنی چیزی را به چیزی ضمیمه کردن. علت این نامگذاری، مقرون بودن سوره­ها و آیات و حروف به یکدیگر است (همان).
ب) قرآن، مشتق از قرائن، جمع قرینه است زیرا آیاتش همانند یکدیگرند و بعضی بعض دیگر را تایید می کنند. هر آیه از قرآن، قرینه آیات دیگر است (همان).
۳) قرآن مشتق و مهموز است:
الف) از قرء به معنای جمع گرفته شده است. عرب وقتی بخواهد بگوید: آب را در حوض جمع کردم، می­گوید: قرات الماء فی الحوض. علت این نامگذاری، آن است که این کتاب همه ثمره­های کتب آسمانی پیشین را در خود جمع نموده است (راغب ، ۱۴۱۲: ۶۶۸-۶۶۹).
ب) بر وزن رجحان و غفران، مشتق از ماده قرا به معنای تلاوت است. در این جا از باب تسمیه مفعول به مصدر، مقروء، یعنی خوانده شده و یا خواندنی، به نام قرآن، یعنی خواندن به کار رفته است؛ مثل آن که کتاب، که به معنای نوشتن است، به مکتوب (نوشته شده) اطلاق می گردد (سیوطی، ۱۳۸۰، ج۱: ۱۸۴؛ زرقانی، ۱۳۸۵: ۱۰).
زرقانی پس از رد سایر اقوال، قول پنجم را اختیار نموده است. راغب اصفهانی نیز می گوید: القرائه ضم الحروف و الکلمات بعضها الی بعض فی الترتیل… قرائت به معنای پیوند و ضمیمه نمودن حروف و کلمات به یکدیگر در هنگام ترتیل است. به سخن دیگر، قرائت همان تلاوت آیات الهی است (راغب ، ۱۴۱۲: ۶۶۸-۶۶۹).
۲-۲-۱- تاریخچه گردآوری قرآن
قرآن بر خلاف کتب مقدس (عهدین) از وحدت ظاهر و یکپارچگی خاصی برخوردار است چنانکه سبک نگارش و بیان ادبی آن در سرتاسر قرآن از یکنواختی ملموسی برخوردار می­باشد و این ویژگی گویای این امر است که قرآن یکپارچه تدوین گشته و خالق همه پیکره آن یکی است. از ویژگی­های قرآن اصالت و ثبات هویت تاریخی آن است. چنانکه نه تنها تاریخ نزول و تدوین آن در دوران خود پیامبر اسلام(ص) و با نظارت ایشان قطعی است، بلکه در طول تاریخ اسلام فقط یک نوع قرآن وجود داشته است نه بیشتر، و آن هم بی کم و کاست، هم اکنون در اختیار ماست (بوکای، بی تا: ۱۷۳-۱۸۱).
نگارش قرآن در همان زمان حیات پیامبر (ص) و مصادف با نزول آن صورت گرفت. کاتبان رسمی و غیررسمی با نزول آیات و تلاوت آنها توسط پیامبر اقدام به ضبط دقیق آن می­نمودند. پیامبر نیز با دقت و وسواس خاصی، ترتیب انضمام آیات به یکدیگر و فصل­بندی و تفکیک سوره­ها را به آنها ارشاد می­نمود. چنانکه طبق روایات، در اواخر حیات پیامبر مجموعه نسبتاً کامل از آیات قرآن در بین مسلمانان و حتی در نزد خود آن حضرت وجود داشت (ویر، ۱۳۷۴: ۸۴۴).
پس از رِحلت پیامبر (ص) بنابر وصیت ایشان برخی از بزرگان اسلام که (بنابر نظر شیعه و سنی) در رأس آن «علیِ ابن اَبی طَالِب» قرار داشت، اولین گام را در راه تدوین قرآن برداشتند. بنابر نقل تاریخ و حتی مدارک اهل سنت، علی (ع) اولین کسی بود که بعد از رحلت پیامبر (ص) به تدوین و تنظیم قرآن همت گماشت (حجتی، ۱۳۷۲: ۳۸۵-۳۸۸). چنان که «سیوطی» و دیگران، روایت کرده ­اند: «آلیتُ ألآخِذُ علیَّ رِدائی إلّا لِصَلاهِ جُمُعَهِ حتّی أجمَعَ القرآن وَ جَمَعَهُ»؛ سوگند یاد کردم که ردا برنگیرم، جز برای نماز جمعه تا آن گاه که قرآن را جمع آوری نمایم ؛ در نتیجه موفق به جمع قرآن شدم (سیوطی، ۱۳۸۰، ج۱: ۱۶۵).
پایان نامه - مقاله - پروژه
در خاتمه کار، ایشان پس از شش ماه تلاش بی­وقفه، مجموع آیات قرآن را با دقت براساس تعلیمی که سال­ها از پیامبر آموخته بود، مدون ساخته و به بزرگان مسلمانان عرضه نمودند، ولی مصحف ایشان به دلایل سیاسی و اغراض شخصی، مورد پذیرش رأسای غاصب وقت، قرار نگرفت. در مقابل آن حضرت به اعتراض فرمود: «دگر باره این مصحف را نخواهید دید». و آن قرآن طبق روایات شیعی نزد اهل بیت آن حضرت به ارث ماند و هم اکنون نزد مهدی موعود (عج) می­باشد (حجتی، ۱۳۷۲: ۴۳۶).

 

  • نتایج

 

از آنچه درباه­ی مفهوم، محتوا، جایگاه و تاریخچه گردآوری قرآن و عهدین آورده شد، می‌توان  نقاط مشترک و مختلف آنها را به شرح ذیل بیان کرد:

 

  • میان یهودیان، مسیحیان و مسلمانان از این جهت که هریک منشأ صدور کتاب آسمانی خود را خداوند می‌دانند، اختلافی وجود ندارد. براین اساس، پیروان هر سه دین کتاب خود را آسمانی می‌دانند و برای آن قداست خاصی قایل‌اند، با این تفاوت که مسلمانان قرآن را عین کلام الهی می‌دانند؛ اما یهودیان و مسیحیان عموماً کتاب مقدس را نه لفظ کلام الهی، بلکه حامل مضامین و محتوای پیام‌های الهی می‌شمرند.

 

  •  مسلمانان از آنجا که معتقدند تمام حروف، کلمات، جملات و آیات قرآن با شکل کنونی و چینش فعلی و با زبان عربی بر پیامبر اکرم(ص) وحی شده ، برای سرتاسر قرآن ماهیتی آسمانی و قداستی خاص قایل‌اند. و معتقداند که از تمام حروف، کلمات، جملات قرآن و نوع چینش آنها، براساس موازین و قواعد تفسیر ، می‌توان پیام‌ها و آموزه‌های الاهی را استخراج کرد. بنابراین نزول قرآن را مبتنی بر وحی آسمانی می‌دانند، و وحی شیوه‌ای است مخصوص که خداوند از رهگذر آن کلام خود را منحصراً به پیامبران می‌رساند.

 

  • اما یهودیان و مسیحیان ـ به استثنای شماری اندک ـ بر این اعتقاداند که هیچ‌یک از بخش‌های کتاب مقدس سخن مستقیم خداوند یا گفتار مستقیم پیامبران نیست. حتی بخش‌های اصلی‌تر یعنی تورات یا اناجیل چهارگانه به ترتیب توسط موسی یا عیسی(ع) تدوین نشده است. افزون بر این حتی بر این باورند که این کتاب‌ها در زمان حیات پیامبران و با اشراف آنان فراهم نیامده است. چه، بر این باورند که متن کتاب مقدس شامل عهد عتیق و عهد جدید طی ۱۵۰۰ سال توسط نویسندگان بشری آن هم تحت تأثیر زبان، شرایط و مقتضیات و محدودیت‌های روزگار خود ، با الهام الهی این متون را فراهم آورده‌اند. بدین جهت می‌پذیرند که متن اولیه کتاب مقدس به زبان‌های مختلف فراهم آمده است. بنابراین پدیده گسست کامل میان متون مقدس با خداوند و حتی پیامبران به عنوان  آورنده اولیه این کتاب‌ها، به عنوان قاعده‌ای مسلّم میان مسیحیان و البته یهودیان پذیرفته شده است.

 

  •  قرآن با داشتن حدود شش هزار آیه طی ۲۳ سال مشخص و محدود و تنها بر یک شخص یعنی پیامبر اکرم(ص) با یک زبان و لفظ، یعنی زبان عربی فرود آمد و در متن آیات آن بر حفظ و ماندگاری آن از سوی خداوند تضمین داده شد. چنان که عصمت و نزاهت آن از هرگونه دخل و تصرف مورد اجماع همه مسلمانان است. تمام این ویژگی‌ها نشان‌گر اتقان، اصالت، یکپارچگی و سامان‌مندی قرآن به عنوان متن مقدس مسلمانان است. اما در برابر، به اذعان یهودیان و مسیحیان کتاب مقدس طی زمانی بس طولانی بر شماری بس زیاد از اشخاص که نام و هویت آنان مجهول است، با زبان‌های گوناگون الهام شده است. این امر خود از متنی غیرمنسجم و چند پارچه حکایت می‌کند. از سویی دیگر عدم انتساب لفظ کتاب مقدس به خداوند، چنان که متکلمان یهودی و مسیحی خود اذعان کرده‌اند، عملاً راه را برای انکار صفت عصمت لفظی کتاب مقدس و در نتیجه پذیرش احتمال کاستی و فزونی در آن هموار می‌سازد. بر فرض آن‌ که بر عدم تحریف متن کتاب مقدس پافشاری شود، به خاطر آن که متن کتاب مقدس محصول ذهن  انسانی است، هیچ‌گاه بسان متنی که منعکس کننده لفظ و عین کلام خداوند است، با قاطعیت و اطمینان نمی‌توان برای استخراج گزاره‌های دینی به الفاظ و عبارت‌های آن استناد کرد. از این جهت میان قرآن و کتاب مقدس تفاوت فاحشی برقرار است.

 

فصل سوم
اخلاق، ایمان و مبانی فضایل اخلاقی در قرآن و عهدین
فضیلت که در لغت به معنای فزونی از حد متوسط است (راغب، ۱۴۱۲: ۶۳۹)، در علم اخلاق گاهی به معنای ملکات نیک نفسانی به کار می رود، و گاهی بر مطلق حالت نیک درونی اطلاق می­ شود؛ هرچند به حد ملکه نرسیده باشد و گاهی به معنای مطلق خوبی و نیکی و ارزش به کار می­رود؛ اعم از اینکه ملکات نفسانی باشد، یا رفتار و عمل ارزشمند. در این نوشتار معنای سوم مقصود است. براین اساس هنگامی که از فضایل اخلاقی سخن گفته و از نقش متقابل آن با ایمان بحث می­ شود، مقصود تمام ملکات و صفات نفسانی و رفتار باارزش اخلاقی است. البته این ملکات و ارزش ها دو دسته اند: یک دسته مابعد الایمان هستند که تا ایمان نباشد، پدید نمی آیند؛ مانند توکل و تسلیم و تقوا و … . ، و یک دسته ماقبل الایمان هستند؛ یعنی اگر ایمان هم نباشد، این فضایل قابل تحققند؛ مانند راستگویی و عدالت و وفای به عهد و … . فضایل اخلاقی مورد بحث در این پژوهش، فضایل اخلاقی نوع اول است.
در شرح حدیث شریف «الطهور نصف الایمان» آمده است که: یک نیمه­ی ایمان، ایمان قلب به طهارت دل به واسطه­ تزکیه و پاک­سازی آن از اخلاق رذیله، و نیمه­ی دیگر آن، آراستن آن به اخلاق خدایی است (ملکی تبریزی، ۱۳۷۴: ۱۰). بنابراین، می­توان نتیجه گرفت که نفس به میزانی که از رذایل و زنگارها پاک می­ شود به همان میزان می ­تواند پذیرای ایمان گردد. پاکی از این صفات منفی شرایط سلبی تحقق ایمان را فراهم می­سازد و تخلق به برخی از صفات مثبت، شرایط ایجابی آن را مهیا می­ کند. به میزانی که انسان در پاک کردن نفس از صفات منفی توفیق پیدا می­ کند، در اکتساب صفات مثبت موفقیت به دست می ­آورد (بدخشان، ۱۳۸۴: ۱۴).
عمل صالح برای ایمان لازمه­ای حتمی و ضروری است و مراتب آن متناسب با ایمان فرد است. کششی که انسان مؤمن در خود نسبت به اعمال نیک احساس می­ کند شور و شوقی در او برمی­انگیزد که محرک او به سوی این اعمال و باعث انجام آنها خواهد شد. این جاذبه­ها و کشش­ها دامنه­ای گسترده دارند و به حسب مراتب شدت و ضعف خویش به صورت امید (رجا): «أُوْلَئکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ الله‏» (بقره، ۲/ ۲۱۸؛ زمر، ۳۹/ ۹)، خشنودی خاطر (رضا): «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْه‏» (مائده، ۵/ ۱۱۹؛ توبه، ۹/ ۱۰۰؛ مجادله، ۵۸/ ۲۲؛ بینه، ۹۸/ ۸)، دل بستگی و علاقه (حبّ): «یحُِبهُُّمْ وَ یحُِبُّونَهُ‏» (مائده، ۵/ ۵۴) و علاقه­ شدید (اشد حبّاً): «وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ» (بقره، ۲/ ۱۶۵) در اعمال ظاهر می­شوند و دافعه­ها و گریزهایی که در نفس انسان مؤمن نسبت به اعمال ناپسند به وجود می­آیند، سبب دوری او از انجام آنها می­گردند. البته جهت گیری این جاذبه­ها و دافعه­ها در انسان­های غیرمؤمن و کافر کاملاً متفاوت است. به عنوان مثال انسان­هایی که در طول شب خدا را در حالت سجده و قیام اطاعت و عبادت می­ کنند ، این کار به سبب ترس از آخرت و امیدی است که به رحمت پروردگار خویش دارند، ولی منافقانی که بر خلاف فرمان الهی برای جهاد، رضایت خاطرشان در قعود است: «أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ ءَانَاءَ الَّیْلِ سَاجِدًا وَ قَائمًا یحَْذَرُ الاَْخِرَهَ وَ یَرْجُواْ رَحْمَهَ رَبِّهِ‏» (زمر، ۳۹/ ۹؛ و نیز: توبه، ۹/ ۸۳) همین حال رضایت آنان را به قعود سوق می­دهد. اراده در انسان سبب گزینش برخی میل­ها و طرد برخی دیگر می­ شود و همین گزینش به امیال صورت تحقق می­بخشد. اعمال که صورت عینیت یافته امیال هستند در مبادی معرفتی، میلی و ارادی خود تاثیر می­گذارند و تکرار آنها سبب ایجاد صفات و ملکات مناسب در نفس می­ شود و مثبت بودن این اعمال و صفات سبب حفظ و دوام ایمان می­ شود (باقری، ۱۳۷۴: ۳۲). بنابراین، اخلاق دینی مبتنی بر ایمان است و ایمان مستقیماً انسان را با خدا مرتبط می­ کند و وجود او را از قدرت و عظمت و ربوبیت الهی سرشار می­سازد و او را در جهت رسیدن به مبدأ کمالات، به تحصیل آنها برمی­انگیزد. علاوه بر تحقق پذیری حقیقت ایمان، از راه اعمال نیز می­توان افزایش و کاهش پذیری آن را اثبات کرد. تکرار اعمال صالح به عنوان لازمه­ی حتمی ایمان، سبب ایجاد صفات و ملکات مثبت اخلاق در نفس می­ شود که قوام و تحمل نفس به آنها بستگی دارد. قوی­تر شدن نفس در نتیجه­ صفات و ملکات یاد شده و کمال یافتن آنها سبب افزایش ایمان می­ شود. بنابراین، افزایش و کاهش پذیری ایمان صرفاً بیانگر کمیت اعمال به عنوان امری خارج از ایمان نیست، بلکه مبین رشد و عدم رشد در اصل و حقیقت آن است (بدخشان، ۱۳۸۴: ۱۶).
از این رو، این فصل در سه بخش تنظیم گردیده است: در بخش اول، اخلاق در قرآن و عهدین؛ در بخش دوم ایمان در قرآن و عهدین ؛ و در بخش سوم مبانی فضایل اخلاقی ایمانی در قرآن و عهدین مورد بررسی و تحلیل قرار خواهد گرفت.
۳-۱- اخلاق در قرآن و عهدین
۳-۱-۱- مفهوم شناسی «اخلاق»
واژه «اخلاق» بر وزن «اَفعال» و جمع «خُلق» است که به ویژگی‏های نفس انسان گفته می‏شود. برخی نیز معتقدند اخلاق جمع مکسر «خُلق» به‌معنای نرمی و صافی یا «خَلَقَ» به‌معنای اندازه، هیئت و شکل می‌‌باشد (ابن‌فارس، ۱۳۸۷: ۱۶). دو لفظ خُلق و خَلق غالباً به‌معنای دوم، یعنی تقدیر و شکل و اندازه چیزی به‌کار می‌روند و معنای اول چندان استعمالی ندارد. برای نمونه، در آیه شریفه «هُوَ الَّذی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأ‌َرْض‌ِ جَمیعا؛ (بقره، ۲ / ۲۹)، اصل کلمه «خَلَقَ» به‌معنای تقدیر می‌باشد. اخلاق از ریشه «خُلق» به‌معنای نصیب و بهره مشخص نیز می‌باشد. در‌نتیجه شخصِ بااخلاق کسی است که بهره فراوانی از فضائل اخلاقی را دارا است؛ زیرا فضائل یا رذائل اخلاقی هستند که حالت صفت و ملکه‌ای نفسانی را در انسان ایجاد می‌کنند (فتحعلی‌خانی، ۱۳۷۴، ج۱: ۵۳). خُلق ملکه‏ای نفسانی است که باعث می‏شود افعال خاصی از انسان به‌سادگی و بدون نیاز به فکر و تأمل صادر شود. خُلق نیکو یعنی صفات نفسانیِ پایدار نیکو و خُلق بد یعنی صفات نفسانیِ پایدار بَد که خُلق نیکو را فضیلت و خُلق بد را رذیلت نامیده‌اند. فضایل موجب کمال انسان و نیکی دنیا و آخرت او می‌شوند و رذایل، انسان را از کمال واقعی دور می‏کنند و دنیا و آخرت او را تباه می‏سازند (همان: ۶۰).
برخی از لغت‌شناسان نیز معتقدند خَلق و خُلق هر دو به یک معنا هستند؛ لکن خَلق به هیئت‌ها و شکل‌ها و صورت‌هایی اختصاص دارد که به‌وسیله چشم قابل دیدن هستند و خُلق به خوی و سجایایی که با بصیرت و دیده دل درک می‌شود، اطلاق می‌شود (راغب ، ۱۴۱۲: ۱۵۹). در واقع جدا‌کننده تعبیر خَلق از خُلق، ابو‌حامد محمد غزالی است که می‌گوید: خَلق، قابل تغییر نیست؛ اما خُلق چنین است و این تغییر هم در اعتقادات و هم در اخلاقیات و هم در اعمال ممکن است (غزالی، ۱۳۵۱، ج۳: ۵۲). البته اولین بار خطوط اصلی این مطالب را فارابی، ابن‌سینا و ابن‌مسکویه بیان کرده‌اند و سپس غزالی شارح سخنان ایشان بوده است. شاهد مثال مدعای غزالی این است که برخی از آیات قرآن به‌صورت روشن، گذشته از اینکه مصداق تغییر را گوشزد می‌کنند، تغییر اخلاق انسان را هم تذکر می‌دهند.
۳-۱-۲- فعل اخلاقی
رابطه­ بین خدا و انسان، رابطه­ای دوجانبه و طرفینی است. و این روابط در چهار نوع منحصر است: ۱) رابطه­ وجود شناختی ۲) رابطه­ تبلیغی یا ارتباطی ۳) رابطه پروردگار-بنده ۴) رابطه­ اخلاقی (ر.ک: ایزوتسو، ۱۳۶۱: ۹۴). وی درباره این رابطه چنین می­نویسد: «یکی از آشکارترین سیماهای اندیشه­ی دینی که در جهان سامی، خواه یهودیت باشد یا مسیحیت یا اسلام، نشأت یافته، این است که تصور و مفهوم خدا اساساً اخلاقی است، رابطه­ میان خدا و انسان نیز باید ماهیت اخلاقی داشته باشد . به عبارت دیگر، خدا نسبت به انسان از طریق اخلاقی عمل می­ کند، یعنی همچون خدای عدالت و احسان، و از انسان در مقابل انتظار می­رود که او نیز از طریق اخلاقی به کار برخیزد. اینکه آدمی واقعاً از طریق راستین اخلاقی واکنش نشان دهد، در ساختمان دینی همچون اسلام حایز اهمیت اساسی و قاطع است. تنها موضوع خوبی یا بدی انسان بدان صورت که در دوران پیش از اسلام مطرح بوده است مطرح نیست؛ اخلاق اکنون به صورت جزءِ تمام کننده دین در آمده است؛ کلّ دین به آن وابسته است و به واکنش اخلاقی انسان مربوط می­ شود» (همان: ۲۹۸).
فعل اخلاقی فرقشان با فعل عادی این است که قابل ستایش و تحسین­اند. کار اخلاقی در وجدان هر بشری دارای ارزش است یعنی یک کار ارزشمند و گرانبهاست و بشر برای خود این کار، قیمت قائل است و ارزش آن ارزش مادی نیست، یک ارزش دیگری است، ارزشی است مافوق ارزشهای مادی . مثلاً آن سربازی که جان خودش را فدای دیگران می­ کند، کارش کار باارزشی است ولی ارزش آن از نوع ارزشهای مادی نیست (مطهری، ۱۳۷۷: ۱۴).
نظریه­ های گوناگونی درباره منشأ فعل اخلاقی در انسان وجود دارد از قبیل: نظریه عاطفی، نظریه زیبایی، نظریه وجدانی، که همه آنها سعی در کشف رمز اخلاقی بودن یک فعل داشته اند، اما این نظریه ­ها قسمتی از آن صحیح و قسمت دیگر آن ناصحیح است . یکی از این نظریه ­ها در مورد اعمال اخلاقی بشر، «نظریه پرستش» است. می­گویند آن سلسله از اعمال بشر که با افعال طبیعی متفاوت است و در همه افراد بشر وجود دارد و همه افراد بشر آن کارها را تقدیس و ستایش می­ کنند و شرافتمندانه و انسانی و مافوق کارهای طبیعی می­خوانند، از مقوله­ی پرستش و مقوله­ی عبادت خداست ولی عبادتی ناآگاهانه . کسی که کار اخلاقی می­ کند، حتی آن کس که در شعور آگاه خودش، خدا را نمی­شناسد و به وجود خدا اعتراف ندارد و یا فرضاً اعتراف دارد ولی در شعور آگاه خودش این کار را برای رضای خدا انجام نمی­دهد و با این کار، خداپرستی نمی­کند، کار اخلاقی او یک نوع خدا پرستی و پرستش ناآگاهانه است. یعنی همه مردم در عمق فطرتشان – در اصطلاح امروز ناآگاهانه- خدای خودشان را می­شناسند. حس اخلاقی همان حس خداشناسی است ؛ یعنی حسی است که به موجب آن انسان، اسلام فطری را می­شناسد، بالفطره می­شناسد که «عفو» مورد رضای معبود است، بالفطره می ­شناسد که خدمت به خلق خدا و فداکاری برای خلق خدا مورد رضای معبود است، بالفطره می­شناسد که انصاف مورد رضای معبود است، بالفطره می­شناسد که تن به ذلّت و خواری ندادن مورد رضای معبود است (ر.ک: مطهری، ۱۳۷۳: ۱۲۷و۱۲۸).

 

  •  

 

 

 

          1. اخلاق در قرآن

         

         

     

     

 

قرآن کریم به‌ عنوان منبع اصلی تبیین علم اخلاق برای دستیابی به اهداف خود مانند استواری نظم، عدالت و تأمین سعادت انسان‌ها در دنیا و آخرت، انجام و ترک پاره‌ای از امور را به‌گونه بایدها و نبایدها بر مکلفان اجبار و الزام نموده است و تمام کسانی که بالغ و عاقل هستند، موظف‌اند این اوامر و نواهی را رعایت کنند. این الزام در باطن خود با بسیاری از تکالیف و رفتار آدمی، مانند مسئولیت، پاداش، عقاب و … رابطه دارد.
هر مذهب اخلاقی که شایستگی بهره‌مندی از نام اخلاق را داشته باشد، بر عنصر «الزام» بنیان نهاده شده است. ازاین‌رو الزام، قاعده‌ای اساسی و عنصری مرکزی است که نظام اخلاقی با عناصر ساخت‌واره‌ای آن، بر گِرد آن چرخیده و نبود و ناپیدای آن به‌منزله اضمحلال جوهر حکمت عملی است (درّاز، ۱۴۰۸: ۲۱).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:40:00 ب.ظ ]