کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



جستجو



 



پارامتر های به کار رفته  و  .  در سرتاسر تحول زمانی
سیستم صفر است.
۲-۶ گذار بی دررو در یک سیستم پنج ترازی
در بخش های قبلی این فصل، گذار بی درروی تحریکی رامان استیرپ را برای حالت سه ترازی بررسی کردیم .اکنون با توجه به اینکه در فصل های بعدی به تله اندازی جمعیت همدوس و شفافیت القا شده الکترومغناطیسی در یک اتم پنج ترازی خواهیم پرداخت، که در آن ها نیز از سیستم اعمال میدان استیرپ استفاده می شود. لذا در این بخش گذار بی دررو و هامیلتونی اتم پنج ترازی مانند را بیان می کنیم. نمای کلی و شماتیک یک اتم پنج ترازی در شکل زیر نشان داده شده است.
پایان نامه - مقاله - پروژه

شکل ۲-۷ اندرکنش یک اتم پنج ترازی  مانند در اندرکنش با چهار میدان لیزری
نکته جالب توجه این است که در اتم پنج ترازی نیز همچون اتم سه ترازی  گونه مطابق شکل ۲-۷ ابتدا پالس لیزری  و در پایان پالس  نوشته شده است.در اعمال میدان ها پالس  بر پالس لیزری  تقدم دارد.
در سیستم پنج ترازی نشان داده شده فوق، معمولاً پالس های ابتدایی و انتهایی را پالس های پمپ و استوکس می نامند.
بنابراین در تقریب موج چرخان  ، بنا به روابط و معادلات بیان شده در فصل ۱ هامیلتونی چنین سیستمی به صورت

(۳-۳۶)
خواهد بود. هامیلتونی فوق باید در معادله شرودینگر صدق کند به عبارتی در معادله زیر
(۳-۳۷)

در معادله شرودینگر بردار  ، یک بردار ستونی است که در واقع همان دامنه احتملات می باشد.
فصل ۳
نظریه شفافیت القا شده ی الکترومغناطیسی
۳-۱ تعریف و عملکرد ۱
شفافیت القا شده ی الکترومغناطیسی یا همان اصطلاح  یکی از پدیده های اپتیک کوانتومی است که اخیراً مطالعات گسترده ای را به خود اختصاص داده است]۴ [. این اثر برای اولین بار توسط استفان هریس مورد بررسی قرار گرفت.  در واقع روشی برای حذف اثر یک محیط بر روی پرتو در حال انتشار الکترومغناطیسی است. پدیده  روشی است که ممکن است یرای ایجاد جمعیت های اتمی همدوس مورد استفاده قرار گیرد. در این پدیده دو میدان لیزری پروب و پمپ جهت برانگیختگی گذار های اتمی مجاز بکار گرفته می شود. به این طریق که ابتدا پالس لیزری پروب ( ضعیف ) اعمال می شود . در اثر این میدان یک پروفایل جذب تشدیدی به عنوان تابعی از چگالی انتقال یافته میدان پروب بوجود می آید. میدان پمپ در مرحله بعدی به گذار اتمی منتخب اعمال می شود. در واقع این میدان می خواهد جذب ناشی از میدان پروب را از بین ببرد. ( جذب پالس پروب را حذف کند). با افزایش قدرت پالس لیزری پمپ، جذب ناشی از پالس پروب تا اندازه ای کاهش می یابد. به محض از بین رفتن جذب ، پدیده اتفاق می افتد. اساس فیزیکی اثر  ، تله اندازی جمعیت همدوس است. در اینجا نیز همانند گذار بی درروی رامان دامنه های احتمال گذار ها نقش اساسی را ایفا می کنند.
در عبارت های مکانیک کوانتومی، آنچه که اتفاق می افتد این است که دامنه احتمال حالت  توسط دو عبارت با بزرگی های یکسان و علامت های مختلف به دست می آید. یک عبارت تشکیل دهنده متناسب با دامنه احتمال حالت پایه  است. عبارت دیگر به صورت یک فاز مخالف است و با دامنه احتمال حالت  متناسب است .
.Electromagnetically induced transparency ۱
این عبارت های تشکیل دهنده دارای قرکانس  یکسان و توارن و تعادل برابر هستند به طوری که دامنه احتمال حالت  و مقدار انتظاری دامنه حرکت سینوسی هر یک از فرکانس های اعمالی صفر است. هنوز یک سؤال مهم و دقیق در اینجا وجود دارد : و آن اینکه چگونه همدوسی گذار های مجاز اتمی  هم فاز می شوند به گونه ای که این هم فاز شدن به همراه میدان اعمالی در فرکانس  باعث لغو و حذف شدن اساسی می شود؟ برای اینکه این حذف اتفاق بیفتد دو روش وجود دارد. اگر لیزر های اعمالی تک فرکانس ( مونو کروماتیک۱ ) باشند ، در این صورت همدوسی ممکن است دارای یک فاز اختیاری باشد و با گذشت زمان مؤلفه صحیح فاز از بین رفته و کم اثر می شود. اما وقتی از لیزر های پالسی ( دو یا چند فرکانسی ) استفاده کنیم، در این حالت زمان کافی برای اینکه مؤلفه صحیح فاز حذف شود وجود ندارد و در عوض در این صورت ما می توانیم همدوسی گذار های اتمی  را با درنظر گرفتن فاز صحیح به دست آورده و آن را با گذشت زمان نیز حفظ کنیم.
۳-۲ مقدمه شفافیت القا شده ی الکترومغناطیسی
شفافیت القا شده الکترومغناطیسی روشی برای حذف اثر یک محیط اپتیکی روی انتشار پرتو الکترومغناطیسی تابشی است. به عبارتی هدف شفافیت القا شده الکترومغناطیسی، حذف جذب یکی از میدان های اعمال شده است. در این پدیده علاوه بر برهم نهی همدوس۲ حالت های اتمی، تداخل کوانتومی۳ نیز مطرح می شود.  اصطلاحی است که برای نخستین بار توسط هریس اختراع شد] ۳[. پدیده  می تواند در انواع مختلفی از ساختار های تراز الکترونیکی با تعداد تراز های مختلف یافت شود. تداخل بین مسیر های تناوبی در فرایند های مکانیکی کوانتومی یک اثر فیزیکی است. این تداخل مشابه تداخل سازنده یا ویرانگر ما بین امواج کلاسیکی است ولی در کنار تداخل موج کلاسیکی، در مورد کوانتومی دامنه های میدان های تابشی نیز با هم تداخل می کنند. به هر حال، باید با بیان کمیت های معین ( دامنه های احتمال ) پدیده تداخل کوانتومی را در اثر  توضیح دهیم. تداخل سنجی موج مادی به ویژه تداخل پرتو اتمی بین مسیر های نوری مجزای فضایی به طور آزمایشگاهی و نظری اخیراً توجه زیادی به خود اختصاص داده است. موضوع این بحث بررسی نوع دیگری از پدیده تداخل است که بین روش های گذار القا شده با حالت های کوانتومی درونی اتم ها و مولکول ها است که با یک یا چند میدان لیزری جفت می شوند. این پدیده اثرات تداخلی را در سیستم های مولکولی و اتمی سه ترازی متصل شده به دو میدان لیزری نشان می دهد که می تواند منجر به حذف جذب در یک فرکانس گذار تشدیدی شود.
.Quantum interference3 . Coherence Superposition ۲ Monocromatic.1
برای مدتی متداول بود که اگر حالت های یک اتم با فر آیند های متناوب چند گذار ممکن جفت شود، تداخل بین دامنه های این فرآیندها ممکن است منجر به افزایش احتمال گذار کل ( یعنی تداخل سازنده ) و یا حذف کامل احتمال گذار شود. که در این حالت تداخل ویرانگر مطرح است. این اثرات بایستی برای به دست آوردن احتمال کل گذار در یک فرایند جمع شوند چرا که در مکانیک کوانتومی دامنه های احتمال ( که ممکن است علامت های آن ها مثبت یا منفی باشد) سریعتر از احتمالات هستند.
حال مکانیسم مقدماتی حاکم بر پدیده  را بررسی می کنیم. شکل یک اتم در حالت برانگیخته دوگانه  با انرژی  را نشان می دهد که یک حالت پیوستار مقید است و انرژی آن با حالت پیوستار  تبهگن است به عبارتی هر دو دارای انرژی یکسان  هستند. این دو حالت با برهم کنش کلمب بین دو الکترون به هم کوپل شده اند. یک میدان الکترومغناطیسی متناوب، باعث برانگیختگی فوتون از حالت پایه  به حالت پیوستار  می شود. این فوتویونیزاسیون می تواند با دو کانال ممکن صورت گیرد. این کانال ها را بازو های گذار های سیستم نامند. اول فوتویونیزاسیون مستقیم  دوم فرایند غیرمستقیم شامل برانگیختگی  است و سپس گذار  ( از طریق اندرکنش کولنی بین الکترون ها ).

۲
۱

شکل ۳-۱ تداخل بین مسیر ها در یک اتم سه ترازی توسط تابش های تناوبی میدان ها .حالت پایه
با دو مسیر تناوبی به حالت پیوستار  متصل شده است. کانال ۱ فوتویونیزاسیون مستقیم
توسط جذب یک فوتون با فرکانس  و کانال ۲ یک فرایند غیر مستقیم در جذب فوتون
در واقع تداخل کوانتومی بین این دو کانال اتفاق می افتد و علامت سازنده یا ویرانگر بودن تداخل به فرکانس میدان الکترومغناطیسی ماورای بنفش وابسته است. این نوع تداخل توسط یک میدان لیزری اعمالی القا می شود که به کنترل لیزری خواص اپتیکی محیط اتمی بستگی دارد. شاید جذاب ترین مثال، حذف جذب میدان پروب باشد که در حالت تشدید گذار اتمی تنظیم شده است. در این فرایند معمولاً جذب قوی مورد انتظار است. این پدیده اصطلاحاً شفافیت القا شده الکترومغناطیسی  نامیده می شود. اثری که منجر به تداخل بین اتم های برانگیخته همدوس با میدان های الکترومغناطیسی شده و باعث می شود که یک محیط بسیار کدر به شفاف تبدیل شود. به همین ترتیب ویژگی های انکسار محیط ممکن است به شدت تغییر کند. این تغییر خواص در کنار شفافیت محیط خواسته مورد انتظار ماست، که در  نیز مشاهده می شود. همچنین همبستگی معمولی ضریب انکسار بالا با جذب بالا ممکن است شکسته شود و باعث ایجاد محیطی با خواص اپتیکی بسیار غیر معمول شود. اخیراً تداخل میدان کلاسیکی مشابهی پیشنهاد شده است که به عنوان ابزاری برای حذف جذب انتشار پرتو الکترومغناطیسی در پلاسمای ایده آل در یک فرکانس می باشد. یکی از نتایج همدوسی و اثرات تداخل مربوط به  که شناسایی شده است احتمال ساخت لیزر با طول موج کوتاه است که نیازی به انعکاس جمعیت در محیط اتمی ندارد.
۳-۳ اساس فیزیکی 
ارتباط نزدیکی بین  و دیگر پدیده های همدوسی اتمی همچون تله اندازی جمعیت همدوس و فرایند های گذار جمعیت همدوس با روش بی دررو وجود دارد. همه این فر آیند ها شامل سیستم های اتمی سه ترازی هستند. ( یا حداقل سیستم هایی که در حین برهم کنش با میدان های الکترومغناطیسی به طور مناسب بتوانند به سه تراز کاهش یابند.) در قواعد انتخاب دو قطبی اتمی معمولاً ضروری است که دو جفت تراز دو قطبی با هم جفت شوند. به طوری که گذار بین جفت سوم دو قطبی غیر مجاز است. ما تراز ها را با کت های  نشان می دهیم به طوری که گذار های اتمی  و  گذار های دو قطبی مجاز و گذار اتمی  گذار غیر مجاز است زیرا حالت  یک حالت شبه پایدار است. طبقه بندی این طرح ها وابسته به انرژی های نسبی این سه حالت است که به صورت زیر هستند:
الف. در یک طرح نردبانی۱یا آبشاری۲
ب. در یک الگوی جفت شدگی  گونه  ( هرچند در طرح  متقارن اغلب  و  تبهگن هستند.)
ج. در یک پیکربندی  شکل.  ( هر چند در طرح متقارن  ،  و  تبهگن اند )
.CascadLadder . ۱
در یک طرح  یا نردبانی معمولاً حالت پایه اتم را  در نظر می گیریم و درابتدا اکثر جمعیت دراین حالت پایه قرار دارد.  به طرح های نردبانی و  گونه مرتبط است به طوری که در این فرایند ها نیازی به گذار جمعیت نیست. ( در مقایسه با  که در آن دو پالس لیزری اعمال شده جهت برانگیختگی گذار های اتمی و تله اندازی جمعیت اتمی در دو تراز پایین تر تا اندازه ای با هم برابر هستند ) و حالت های  و  الزاماً در طول فرایند می توانند جمعیت دار نباشند. برای درک بهتر این که چگونه میدان های لیزری ممکن است با یک اتم سه ترازی اندرکنش کرده و برهم نهی همدوسی از حالت های پایه اتمی ایجاد کنند، بایستی ابتدا  را در یک طرح  گونه بررسی کنیم. یک سیستم سه ترازی  گونه شامل حالت های  و  با دو میدان لیزری نزدیک تشدید ( که بر حسب فرکانس های رابی تعریف شده اند ) با قدرت  ( در فرکانس  ) و  ( در فرکانس  ) متصل می شوند. با تعریف فرکانس گذار بین حالت ها به صورت  و  و  . در آینده می توانیم انحرافات فرکانس رامان یک و دو فوتونی را به صورت  و  و  تعریف کنیم. در این سیستم هامیلتونی اتم ساده باید مشخص شود و اندرکنش های منجر شده به دو اتصال را بایستی شامل شود این هامیلتونی به صورت  است، که در آن  می یاشد. ویژه حالت های این هامیلتونی جدید یک برهم کنش خطی از حالت های اتمی ساده  و  خواهند بود. در شرایط تشدید دو فوتونی که در آن  است .
دو ویژه حالت هامیلتونی کل  به اندرکنش همدوس متقارن و پادمتقارن دو حالت پایینی اتم ساده پایه به صورت زیر تبدیل می شوند:

(۳-۱)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1400-08-04] [ 08:06:00 ب.ظ ]




۳-۱-۱-۳-۴-۱-بررسی سندی روایت
این روایت عموماً به دو طریق از انس[۴۳۲] و حضرت علی(ع)[۴۳۳] از پیامبر(ص) نقل شده است. در هر دو طریق نقل روایت اضافاتی دارد که دلالت دارد امامت مطلق قریش موردپسند نیست بلکه مبتنی بر شرایطی است. این نکته بیانگر است روایت به شکلی که ابوبکر نقل کرده است خبری واحد است. ابن حجر تصریح می‌کند وقتی دیده است فضلای هم‌عصر وی خبر واحدِ «الأئمه من قریش» را در ابوبکر منفرد می‌دانند، بر آن شده است تا حدیث را قوت بخشد بنابراین از طریق ۴۰ صحابی دیگر نقل نموده است.[۴۳۴] تلاش ابن حجر سبب شده است که برخی از علما روایت « الأئمه من قریش» را متواتر بدانند.[۴۳۵] و برخی دیگر آن را به درجه حسن ارتقاء دهند.[۴۳۶]
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
ادعای ابن حجر درست نیست؛ زیرا اولاً ابن حجر در آثار دیگر صریحاً اشاره نموده است که روایت «الأئمه من قریش» را به این لفظ در کتاب‌های حدیث و سیره نیافته است.[۴۳۷] این سخن ابن حجر شبیه سخن احمد بن حنبل است که گفته است روایت را در کتاب‌های «ابراهیم بن سعد»(راوی حدیث) ندیده است؛ بنابراین بسیار محتمل است که این روایت به این شکل در کتاب‌های وی نبوده است؛ بنابراین هرچند ابن حجر طرق مختلف این روایت را آورده است، لیکن روایاتی که بدان‌ها استناد کرده ارتباط مستقیمی با روایت -و به تعبیری دقیق‌تر عبارتی- که ابوبکر بیان نموده، ندارد، زیرا بسیاری از آن‌ها مربوط به فضائل قبیله قریش است که در صورت صحت ارتباطی مستقیم با امامت ندارد مانند العلم فی القریش، لاتسبوا قریشا و ….[۴۳۸] که عموماً در باب «بَابُ فَضَائِلِ قُرَیْشٍ» می‌توان آن‌ها را یافت.[۴۳۹] و بعید نیست از ساخته‌های دوران بنی‌امیه در جریان جعل فضائل برای قبایل بوده باشد.
از احمد بن حنبل در مورد این روایت سؤال شد، وی گفت که این روایت در کتاب‌های ابراهیم[۴۴۰] نیست و احتمالاً اصلی ندارد.[۴۴۱] و صاحب قواعد العلل نیز در باب «فقدان الحدیث من کتب الراوی» به این روایت اشاره نموده است.[۴۴۲] خطابی نیز سندهای روایتِ انس را ضعیف دانسته است.[۴۴۳] ذهبی نیز در المیزان «بُکَیر بن وهب الجزری» در سند روایت را مجهول دانسته است و ابن ملقن نیز نظر وی را تأیید کرده است.[۴۴۴]
دارقطنی سند طریق حضرت علی (ع) را نیز مضطرب دانسته است.[۴۴۵] و ابن ملقن أبو صادق را در این نقل منفرد دانسته است.[۴۴۶] پیش‌ازاین نیز اشاره شد که این روایت به این شکل از ابوبکر منفرد است.
۳-۱-۱-۳-۴-۲-بررسی متنی روایت
پس از بررسی فضایی که حدیث فوق مورد استفاده قرار گرفت در این مجال به دیدگاه حضرت امیرمؤمنان(ع) به‌عنوان رهبرِ جریان سیاسی مخالف با سقیفه می‌پردازیم. پاسخ‌های حضرت امیر مومنان به عنوان اصلی ترین رقیب سیاسی، به گردانندگان سقیفه نشان می‌دهد که شرط قریشی به صورت مطلق درست نیست؛ بلکه برای تکمیل آنها شایستگی لازم است.
استدلال حضرت در بیعت نکردن با ابوبکر پس‌ازاین که برای بیعت در مسجد فراخوان شد این بود که شما با استدلال قرابت با پیامبر(ص) و این‌که از قبیله شماست احتجاج کردید و انصار قانع شدند حال من هم مانند شما استدلال می‌نمایم که ما اهل‌بیت، نزدیک‌ترین افراد به پیامبر هستیم. اگر انصاف دارید از خدا بترسید و همان‌گونه که انصار با استدلال شما قانع شدند شما نیز بپذیرید. پس‌ازاین سخنان حضرت(ع)، عمر بدون پاسخ به ایشان، تنها تهدید کرد اگر بیعت نکند رها نخواهد شد؛ حضرت نیز تأکید کرد من باکسی که از او برحق ترم بیعت نمی‌کنم.[۴۴۷]
درجایی دیگر آمده است زمانی که حضرت از بیعت خودداری نمود، «ابو عبیده جراح» به خدا سوگند خورد که حضرت علی بر خلافت به سبب فضل، سابقه و قرابت بر حق‌تر است؛ لیکن چون مردم به این پیرمرد (ابوبکر) راضی شده‌اند حضرت نیز به رضایت مسلمانان اعتراضی نکند که حضرت در پاسخ به ابوعبیده با توبیخ وی پرداخت که تقوا پیشه کند زیرا درست نیست این امر از بیت محمد خارج شود. ایشان در استدلال به امامت اهل بیت به وی فرمودند: در این بیت قرآن نازل شده است و معدن فقه، علم و دین است و همچنین اهل‌بیت به امور مردم از منتخبان سقیفه داناتر هستند.[۴۴۸] در این پاسخ حضرت امیر مؤمنان، به مسائل معنوی در تبیین شرافت(البیت) استناد می کند.
این سخنان حضرت تنها دلالت به قرابت ظاهری ندارد، بلکه تماماً از شایستگی و اهلیت سخن به میان آورده است. ازاین‌رو بشر بن سعد انصاری که در سقیفه در بیعت با ابوبکر پیش‌قدم شده بود پس از شنیدن سخنان حضرت اقرار کرد که اگر این سخنان را قبل از بیعت شنیده بودند دو نفر هم با یکدیگر اختلاف نمی‌کردند و همگی بیعت می‌کردند.[۴۴۹]
حضرت پس از آگاهی از استدلال مهاجران در سقیفه مبنی بر قریشی بودن با اشاره به استدلال ناقص آن‌ها می‌گوید: «احْتَجُّوا بِالشَّجَرَهِ وَ أَضَاعُوا الثَّمَرَه»[۴۵۰] (به درخت [رسالت] استدلال کردند اما میوه‌اش را ضایع ساختند) این سخن حضرت نشان می‌دهد که در نزاع میان انصار و مهاجران عدم رقیب بلامنازع یعنی بنی‌هاشم سبب شده است که طرح امامت قریشی بدون استناد به قبیله‌ای خاص مؤثر افتد.
درجایی دیگر از نهج‌البلاغه حضرت امیرمومنان در قالب یک برهان جدلی صریحاً استناد به « الأئمه من قریش» را استنادی ناقص می‌دانند: «إِنَّ الْأَئِمَّهَ مِنْ‏ قُرَیْشٍ‏ غُرِسُوا فِی هَذَا الْبَطْنِ مِنْ هَاشِمٍ لَا تَصْلُحُ عَلَى سِوَاهُمْ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاهُ مِنْ غَیْرِهِم‏»[۴۵۱] یعنی: «به یقین امامان از قریش هستند و درخت وجودشان در سرزمین این نسل از هاشم غرس شده است، این مقام در خور دیگران نیست و زمامداران غیر از آنها شایستگى ولایت وامامت را ندارند». حضرت در سخنان خویش به مفهوم «البیت» در جاهلیت اشاره می کند لیکن برخلاف گردانندگان سقیفه آن را به‌صورت کامل ادا می کند و از سوی دیگر مفهوم «البیت» را با گره زدن به مسائل معنوی کامل می کند؛ به تعبیر دیگر از هر روی به امامت اهل‌بیت بنگریم شایستگی آن‌ها روشن می‌شود، از نظرگاه آداب جاهلی بنی‌هاشم و اهل‌بیت در موضع «البیت» قرار دارد و از نظرگاه قرآنی، تمامی پاکی‌ها در «اهل بیت» جای می‌گیرد.
پاسخ‌های امیر مؤمنان هرچند اشاره‌ای به انتساب روایت به پیامبر(ص) نمی‌کند؛ لیکن اجمالاً نشان می‌دهد که صدور روایت به‌صورت «الْأَئِمَّهَ مِنْ‏ قُرَیْشٍ» بیانگر تقطیع، از روایتی کامل است که باهدف سیاسی صورت گرفته است.
طرسوسی یکی از علمای بزرگ حنفی که سند روایت را صحیح دانسته است ازنظر متنی به سبب خبر واحد بودن که مبتنی بر «ظن» و مخالف قرآن[۴۵۲] و برخی روایات[۴۵۳] است آن را رد نموده است.[۴۵۴]
عبدالوهاب خلاف «الأئمه من قریش» را نص دینی نمی‌داند، وی در استدلال سخن خود به این سخن عمر در لحظه وفاتش اشاره می‌کند که گفته اگر «سالم مولی حذیفه» زنده بود وی را برمی‌گزیدم، درحالی‌که سالم از انصار بوده است وی همچنین این روایت را با نصوص فراوان که بر اعتماد به اعمال و نه انساب تأکید دارد معارض دانسته و به بیزاری پیامبر از عصبیت جاهلی اشاره نموده و آیه «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ» را در رد آن مورد استناد قرار داده است.[۴۵۵] هر چند وقتی به تبیین شروط خلافت می‌رسد دچار تناقض شده شرط نسب و قریشی بودن را مبتنی بر نص می داند.[۴۵۶]
۳-۱-۱-۳-۵-تحلیل و بررسی نهایی روایت
شواهد مختلف نشان داد که اجمالاً این روایت به این شکل از پیامبر(ص) صادر نشده است لیکن در سقیفه مورد استناد قرارگرفته است، متن کامل روایت در منابع اهل سنت که پیش‌ازاین اشاره شد و در برخی منابع شیعه[۴۵۷] نشان می‌دهد که امامت قریش مبتنی بر «الأئمه من قریش» به‌صورت مطلق که در سقیفه مورد بهره‌برداری قرار گرفت وجود ندارد؛ حضرت امیرمؤمنان نیز در پاسخ به نتیجه سقیفه به این موضوع اشاره نمودند که گردانندگان سقیفه، بابیان مطلق روایت مصداق انحصاری روایت که بنی هاشم و اهل بیت پیامبر(ص) بوده اند را از بین برده‌اند.
عبدالقادر عوده با تأکید بر تأثیر اضافه روایت در معنای متفاوت آن می‌گوید: طرق احادیث «الأئمه من قریش» اضافه‌ای دارد که نشان می‌دهد این امر مطلقاً در قریش نیست؛ بنابراین امام می‌تواند قریشی و یا غیر قریشی باشد.[۴۵۸] بی‌شک اضافه روایت بر تمامی کسانی که پیش‌ازاین بدان استناد کرده‌اند، پوشیده نبوده است؛ لیکن عوده و برخی دیگر از نویسندگانی که در مورد سیاست شرعی تحقیق نموده‌اند و می‌کوشند تا برای تمامی شرایط مقتضیات اسلام را پاسخ‌گو بدانند، برای توجیه تمامی حکومت‌های پس از بنی‌عباس، پرده از واقعیت برداشته و به‌اضافه روایت اشاره نموده‌اند هم چنان‌که یکی دیگر از محققان این گروه، روایت را به‌کلی از مقام نص بودن خارج نموده و تأکید نموده است که صرفاً اجتهاد ابوبکر در شرایط خاص سقیفه بوده است.[۴۵۹] شاید بتوان استدلال آن‌ها را این‌گونه کامل نمود که روایت به این شکل از پیامبر صادر نشده است، بنابراین به این شکل نمی‌تواند منسوب به پیامبر باشد، در این صورت نتیجه طبیعی این است که ابوبکر بنا بر اجتهاد خود و آگاهانه برای پیروزی قریش در سقیفه روایت را به پیامبر(ص) نسبت داده است.
ابن خلدون روایت را انکار نکرده است و به همان لفظی که خلافت را برای مطلق قریش قرار داده است، پذیرفته است، لیکن تأکید نموده که باید ملاک کلی از این روایت را موردنظر قرارداد، وی عصبیت و قدرت قریش را به‌عنوان ملاک کلی استخراج نموده است و دلالت روایت بر همه زمان‌ها را منکر شده است.[۴۶۰] طبق نظر ابن خلدون که بر معیارهای جاهلی تأکید دارد چنانچه ملاک کلی از روایت نیز موردنظر باشد، بی‌شک عصبیت و قدرت[۴۶۱] از آن تعبیر به البیت(شرافت) و عدد کرده است در آن زمان تنها در انحصار بنی‌هاشم از قبیله قریش بوده است و حتی در صورت پذیرش روایت، مصداق آن قبیله ابو بکر نبوده است.
این روایت به‌صورت مطلق در روایات اهل سنت وجود ندارد و تاریخ و همچنین تلاش‌های محققان نشان می‌دهد که جدای از تعارض با روایات صحیح و قرآن و همچنین باور اسلامی که قبیله گرایی و عصبیت را نفی نمود، قابل کاربست در تمام زمان‌ها نیست. ازاین‌رو زیدان نیز به پیروی از ابن خلدون مفهوم روایت را از حالت خبری(از آینده) خارج نموده است.[۴۶۲] تا بتواند به‌گونه‌ای دیگر میان استناد ابوبکر به این روایت و چالش‌هایی که بعداً از عدم انطباق شرط قریشی در همه زمان‌ها حاصل‌شده است، جمع نماید.
ابن ابی الحدید در اشاره به اختلاف‌نظر فرقه‌های مختلف در مورد شرط قریشی نظر معتزله را این‌گونه بیان می‌کند: «أن القرشیه شرط إذا وجد فی قریش من یصلح للإمامه فإن لم یکن فیها من یصلح فلیست القرشیه شرطا فیها»[۴۶۳] با وجود این وی در شرح سخن امیر مؤمنان(ع) با استناد به حقیقت خود را از طعنه خواننده مبرا نموده و می‌گوید: «فإن قلتَ إنَّک شرحت هذا الکتاب على قواعد المعتزله و أصولهم فما قولک فی هذا الکلام و هو تصریح بأن الإمامه لا تصلح من قریش إلا فی بنی هاشم خاصه و لیس ذلک بمذهب للمعتزله لا متقدمیهم و لا متأخریهم. قلتُ هذا الموضعُ مشکلٌ و لِیَ فیه نظر و إن صحَّ أن علیاً (ع) قاله قلتُ کما قال لأنه ثبت عندی‏ أن النبی (ص) قال‏ إنه مع الحق و أن الحقُّ یدور معه حیثما دار»[۴۶۴] یعنی: «اگر بگویی که تو این کتاب (نهج البلاغه) را بر اساس قواعد و اصول معتزله شرح کرده‌ای اکنون درباره این سخن امیرالمومنین چه می‌گویی که دلالت دارد امامت در قریش جز برای بنی هاشم شایسته نیست در حالی که این دیدگاه مخالف دیدگاه متقدمان و متأخران معتزله است، در جواب می‌گویم این عبارات، عبارات مشکلی است و من در انتساب آن به علی(ع) شک دارم اما اگر صدور این سخن از علی(ع) صحیح باشد من نیز همان اعتقاد را خواهم داشت چرا که نزد من ثابت است که پیامبر(ص) فرمود علی(ع) علی با حقّ است و حق با علی(هر کجا علی باشد، حق هم آن جاست) حق هر جا باشد به دور علی می‌گردد( نه این که علی به دنبال حق باشد)».
۳-۱-۱-۳-۶- حقیقت امامت در قریش
در روایات شیعه و اهل سنت هم‌نشینی قریش با موضوع امامت در روایاتی است که پیامبر(ص) خلافت ۱۲ تن را در حجه‌الوداع خبر داده است، این روایت از جابربن سمره این‌گونه نقل‌شده است: «عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَهَ السُّوَائِیِّ، قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، یَقُولُ فِی حَجَّهِ الْوَدَاعِ: ” لَا یَزَالُ هَذَا الدِّینُ ظَاهِرًا عَلَى مَنْ نَاوَأَهُ، لَا یَضُرُّهُ مُخَالِفٌ، وَلَا مُفَارِقٌ، حَتَّى یَمْضِیَ مِنْ أُمَّتِی اثْنَا عَشَرَ أَمِیرًا، کُلُّهُمْ ” ثُمَّ خَفِیَ عَلَیَّ قَوْلُ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: وَکَانَ أَبِی أَقْرَبَ إِلَى رَاحِلَهِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مِنِّی، فَقُلْتُ: یَا أَبَتَاهُ، مَا الَّذِی خَفِیَ مِنْ قَوْلِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ؟ قَالَ: یَقُولُ: «کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ»[۴۶۵] یعنی: «از جابر ابن سمره سوائی نقل شده که گفت رسول خدا صلى الله علیه وآله در حجه الوداع فرمود: این دین همواره بر دشمنش پیروز و هیچ مخالفت با آن و مفارقت با آن، زیانى به دین نمى‌رساند، تا آنگاه دوازده نفر از امت من که همگى از قریشند، زمامدار شوند. سپس کلامى فرمود که بر من پوشیده ماند، پدرم نسبت به من نزدیک شتر رسول خدا بود گفتم:‌ آنچه را رسول خدا فرمود و من نشنیدم چه بود؟ پدرم گفت:‌ رسول خدا فرمود‌: تمامى این دوازده نفر از قریشند».
این روایت در برخی از منابع به نقل از جابر بن سمره به‌صورت خلاصه و بدون اشاره به مخفی ماندن بخشی از خطابه پیامبر بر راوی حدیث یعنی جابر بن سمره، این‌گونه آمده است: «لَا یَزَالُ هَذَا الْأَمْرُ عَزِیزًا إِلَى اثْنَیْ عَشَرَ خَلِیفَهً کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ»[۴۶۶] یعنی: «پیوسته این امر عزیز است تا دوازده خلیفه بر مردم حکومت کند که همگی از قریش‌اند». در برخی دیگر از نقل‌ها، روایت از همان راوی به صورت «یَکُونُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَهً کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ»[۴۶۷] و در برخی دیگر مدت‌زمان پیشوایی دوازده خلیفه را تا زمان قیامت دانسته است و گفته: «لَا یَزَالُ الدِّینُ قَائِمًا حَتَّى تَقُومَ السَّاعَهُ، أَوْ یَکُونَ عَلَیْکُمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَهً کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ»[۴۶۸]یعنی: «همواره دین پا برجاست تا آن که قیامت برپا شود یا دوازده خلیفه براى شما باشد که همه آنان از قریش هستند». در برخی از نقل‌ها نیز «امیر» به‌جای خلیفه نشسته است و به‌صورت «یَکُونُ اثْنَا عَشَرَ أَمِیرًا»[۴۶۹]
همان‌گونه که روایات نشان می‌دهد این سخن پیامبر در حجه‌الوداع بوده است و مقدار مسلمی که جابر بن سمره شنیده است خلافت ۱۲ خلیفه پس از حضرت است که اقامه دین تنها با آن‌هاست لیکن این‌که از قریش هستند را پدر سمره که فاصله‌ کمتری از پیامبر(ص) داشته شنیده است.
از این‌که در برخی از نقل‌ها دلیل نشنیدن صدای پیامبر(ص)، بالا رفتن صدای جمعیت پس از اشاره به ۱۲ خلیفه است برمی‌آید که دانستن اسامی دوازده نفر موضوع مهم بوده است و چه‌بسا در فضایی که هنوز قبیله‌گرایی مطرح بوده حاضران به دنبال این بوده‌اند که بدانند این ۱۲ نفر از چه قبیله‌هایی هستند. و عبارت «کلهم من قریش» فرع بر اصل روایت یعنی اشاره به ۱۲ نفر بوده است. اما به‌مرورزمان فرع، جایگاه خود را به اصل داده است، و دغدغه حاضران که بر ماهیت قبیله‌ای استوار بوده است بعدها نیز در خاطر مانده و استناد تنها به «الأئمه من قریش» در فضای سیاسی شهرت بیشتری یافته است، چنانکه بعید نیست در دوران بنی‌امیه با جایگزینی لفظ خلیفه با امیر در روایت، به مشروعیت سلطنت معاویه کمک شده باشد.[۴۷۰]
در برخی روایات نیز صراحتاً پیامبر(ص) ۱۲ نفر خلیفه را از فرزندان خودشان بیان‌شده‌اند: «مِنْ وُلْدِیَ اثْنَا عَشَرَ نَقِیباً، نُجَبَاءُ مُحَدَّثُونَ مُفَهَّمُونَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ یَمْلَأُهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً»[۴۷۱]
امام سجاد نیز بر این موضوع تأکید نمودند و فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ‏ خَلَقَ مُحَمَّداً وَ عَلِیّاً وَ أَحَدَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِهِ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ فَأَقَامَهُمْ أَشْبَاحاً فِی ضِیَاءِ نُورِهِ یَعْبُدُونَهُ قَبْلَ خَلْقِ الْخَلْقِ یُسَبِّحُونَ اللَّهَ وَ یُقَدِّسُونَهُ وَ هُمُ الْأَئِمَّهُ مِنْ وُلْدِ رَسُولِ اللَّهِ(ص)‏»[۴۷۲] یعنی:« خداى عزّوجّل محمّد و على و یازده امام را از نور عظمتش آفرید و آنان را در درخشش نورش به صورت خیالی قرار داد. آنان قبل از آفرینش دیگر مخلوقات، خدا را مى‌پرستیدند و تسبیح و تقدیس مى‌کردند و آنان همان امامان از خاندان رسول خدایند».
امام باقر نیز به زراره فرمودند: «نحْنُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً مِنْهُمْ حَسَنٌ وَ حُسَیْنٌ ثُمَّ الْأَئِمَّهُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ»[۴۷۳]
در کتاب «کفایه الأثر فی النصّ على الأئمه الإثنی عشر» روایات فراوانی از فریقین در مورد خلافت اهل‌بیت پس از پیامبر آمده است به‌عنوان‌مثال از ابوسعید خدری روایت‌شده است که «إِنَّ مَثَلَ أَهْلِ بَیْتِی فِیکُمْ مَثَلُ سَفِینَهِ نُوحٍ وَ بَابُ حِطَّهٍ فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ فَتَمَسَّکُوا بِأَهْلِ بَیْتِی بَعْدِی وَ الْأَئِمَّهِ الرَّاشِدِینَ مِنْ ذُرِّیَّتِی فَإِنَّکُمْ لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَمِ الْأَئِمَّهُ بَعْدَکَ فَقَالَ اثْنَا عَشَرَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی أَوْ قَالَ مِنْ عِتْرَتِی‏»[۴۷۴]یعنی:« اهل بیت من در میان شما همچون کشتى نوح و باب حطّه در میان بنى اسرائیل هستند، پس از من به اهل بیت من وامامان رهیافته از ذرّیه من چنگ زنید که هرگز گمراه نشوید. عرض شد: یا رسول اللّه! شمار امامان پس از تو چند است؟ فرمود: دوازده تن از اهل بیت من ـ یا فرمود ـ از عترت من».
بنابراین به نظر می‌رسد روایت «الأئمه من قریش» برگرفته از یک مطلب طولانی است که افاده معنای متفاوتی داشته و بر ۱۲ معصوم منطبق است.

سیاست منع تدوین حدیث از سوی ابوبکر و قرآن بسندگی

الف. از مهم‌ترین شواهدی که نظر صریح خلیفه را روشن می‌سازد ماجرایی است که در آن ابوبکر پس از گردآوری ۵۰۰ روایت شبانه براثر اضطراب مبنی بر احتمال اشتباه در آن‌ها و یا اعتماد بی‌جا به آن‌ها، همگی آن‌ها را آتش زد و از میان برد.[۴۷۵]
ب. در ماجرایی دیگر از ذهبی آمده است که «و من مراسیل بن أبی ملیکه أن الصدیق جمع الناس بعد وفاه نبیهم فقال: إنکم تحدثون عن رسول الله صلى الله علیه وسلم أحادیث تختلفون فیها والناس بعدکم أشد اختلافا فلا تحدثوا عن رسول الله شیئا، فمن سألکم فقولوا بیننا وبینکم کتاب الله فاستحلوا حلاله وحرِّموا حرامه»[۴۷۶] یعنی: «از احادیث مرسل ابن ابی ملیکه این است که ابوبکر پس از وفات پیامبر(ص) مردم را جمع کرد و گفت: شما از پیامبر(ص) احادیثی روایت می‌کنید که در آنها اختلاف دارید و مردم پس از شما اختلاف شدیدتری خواهند داشت. پس از رسول خدا (ص) چیزی نقل نکنید و هر کس از شما پرسید بگویید کتاب خدا بین ما و شماست پس حلال آن را حلال و حرام ان را حرام شمارید».
توجیه ذهبی از سیاست ابوبکر، حزم و احتیاط وی است؛ بنابراین می گوید: «فهذا المرسل یدلک أن مراد الصدیق التثبت فی الأخبار والتحری لا سد باب الروایه، ألا تراه لما نزل به أمر الجده ولم یجده فی الکتاب کیف سأل عنه فی السنه، فلما أخبره الثقه ما اکتفى حتى استظهر بثقه آخر ولم یقل حسبنا کتاب الله کما تقوله الخوارج»[۴۷۷] یعنی: «این حدیث مرسل دال بر این است که مقصود ابوبکر دقت در اخبار و انتخاب بهترین بوده است، نه بستن باب روایت. مگر نمی‌بینی که هنگامی که موضوع یافتن (شیء گمشده؟) مطرح شد و حکم آن را در کتاب خدا نیافت از وجود آن در سنت پرسید و هنگامی که فردی ثقه از حکم خبر داد به گفته او اکتفا نکرد و از ثقه‌ای دیگر نیز پرسید و همچون خوارج سخن نگفته و نگفت که کتاب خدا ما را بس است».
نظر ذهبی از چند نظر قابل نقد است:
از آن رو که نتیجه تابع اخس مقدمتین است، صراحت این ماجرا نشان می‌دهد که سخن از احتیاط نیست بلکه بحث ممانعت مطلق مطرح است، و حدیث مربوط به میراث جده از موارد استثنائی است که خطری برای حاکمیت ندارد. نکته عجیب‌تر در سخن ذهبی این است که باوجود صراحت بخش دوم جمله وی یعنی «فقولوا بیننا وبینکم کتاب الله» به شعار «حسبنا کتاب الله» ؛ لیکن وی با حمل آن بر سخن خوارج تلاش کرده بحث را به انحراف بکشاند. درحالی‌که پیش‌ازاین صدور این سخن از عمر مطابق نصوص معتبر اثبات شد.
در مورد این استدلال که عمل ابوبکر نوعی احتیاط شدید نسبت به روایات بوده است، برخی محققان گفته‌اند که احتیاط شدید با اقدام به نابودی تمامی روایات سازگار نیست،[۴۷۸] علاوه بر آن روایت «من کذب» که به سبب شهرت بر خلیفه نیز پوشیده نبوده است، بر بدبینی نسبت به‌تمامی روایات دلالت ندارد، بلکه هشدار می‌دهد که عامدانه دروغی به پیامبر(ص) نسبت داده نشود. بنابراین جایگاه ویژه روایات در کنار قرآن اقتضاء می‌نمود تا خلیفه به‌جای سوزاندن آن‌ها نسبت به بررسی و اعتبارسنجی آن‌ها سیاستی را اعمال نماید. از همین‌جا بر طبق شواهد مبتنی بر رفتارهای مشابه خلیفه، می‌توان دریافت روایات نامبرده قدرت معارضه جدی با حاکمیت را داشته است و اضطراب خلیفه نیز ناشی از همین آگاهی است. بنابراین در شرایطی که حاکمیت درگذر از شرایط فوق‌العاده رحلت پیامبر و سقیفه استقرار یافته بود. حذف رقیب برای حاکمیت مهم‌ترین راهبرد بود.
«حدیث اریکه» در پاسخ به عملکرد خلیفه، صریح است؛ در این روایت پیش‌بینی قریب الوقع پیامبر نسبت به سرنوشت تعامل با روایات چنین آمده است : «أَلَا إِنِّی أُوتِیتُ الْکِتَابَ، وَمِثْلَهُ مَعَهُ أَلَا یُوشِکُ رَجُلٌ شَبْعَانُ عَلَى أَرِیکَتِهِ یَقُولُ عَلَیْکُمْ بِهَذَا الْقُرْآنِ فَمَا وَجَدْتُمْ فِیهِ مِنْ حَلَالٍ فَأَحِلُّوهُ، وَمَا وَجَدْتُمْ فِیهِ مِنْ حَرَامٍ فَحَرِّمُوهُ».[۴۷۹] یعنی: «بدانید که هم کتاب به من داده شده و هم (مجموعه معارفی) مثل کتاب. بدانید که نزدیک است که مردی سیر (و شکم انباشته) بر تخت حکومت خود بگوید: این قران را به محکمی بگیرید و هر چه در آن حلال یافتید حلال شمرده و هرچه در آن حرام یافتید حرام شمارید».
عبارت «أُوتِیتُ الْکِتَابَ، وَمِثْلَهُ مَعَهُ» به جایگاه سنت در کنار قرآن اشاره نموده است و لزوم عمل به سنت و قبول آن در این روایت مانند قرآن است. زیرا سنت همتای قرآن است و کسی که قرآن را آورده است همان کسی است که باسنت سخن می‌گوید، بنابراین با یکی از دیگری بی‌نیاز نمی‌شویم.[۴۸۰]
لیکن مهم‌ترین بهره‌ای که از این روایت برای تحلیل سرنوشت حدیث پس از پیامبر می‌توان برد این است که احادیث پیامبر(ص) در کنار قرآن جایگاه اصلی خود را از دست خواهد داد و عامل اصلی نیز صاحبِ قدرتی خواهد بود که واژه «یوشک» حضور نزدیک او بعد از پیامبر را بیان می‌دارد. این روایت به‌صراحت دلالت به کنار زدن سنت و قرآن بسندگی از سوی ابوبکر دارد.
جریان خوارج نتیجه سیاستی بود که با کنار زدن سنت سال‌ها بعد به ثمر نشست، عمرالحاجی میان حدیث اریکه و گمراهی خوارج که ظاهر قرآن را گرفتند و سنت(بیان کتاب) را رها کردند، رابطه مستقیم برقرار نموده است.[۴۸۱] نزدیکی مسلک خوارج باسیاست عمر و کنار زدن سنت تا بدانجاست که صاحب تدوین السنه ومنزلتها در دفاع از عمر صدور «حسبنا کتاب الله» را از وی نفی کرده و این عبارت را سخن خوارج دانسته است.[۴۸۲] چه‌بسا این دفاع وی مبتنی بر نظر ذهبی باشد که پیش‌ازاین چنین ادعایی نموده بود.

سیاست منع تدوین و نقل حدیث از سوی عمر

پیش‌ازاین اثبات شد که عمر در آخرین لحظه وفات پیامبر(ص) با شعار «حسبنا کتاب الله» بی‌نیازی از نوشتن وصیت پیامبر برای خلاصی از گمراهی را مطرح کرد و از این قرینه می‌توان دریافت چنانچه قدرت را در جامعه به دست گیرد این سیاست خود را اعمال خواهد کرد.
آنچه به سیاست عمر اشاره دارد، این‌گونه آمده است: «أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ أَرَادَ أَنْ یَکْتُبَ السُّنَنَ، فَاسْتَشَارَ أَصْحَابَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی ذَلِکَ، فَأَشَارُوا عَلَیْهِ أَنْ یَکْتُبَهَا، فَطَفِقَ یَسْتَخِیرُ اللَّهَ فِیهَا شَهْرًا، ثُمَّ أَصْبَحَ یَوْمًا وَقَدْ عَزَمَ اللَّهُ لَهُ، فَقَالَ: «إِنِّی کُنْتُ أُرِیدُ أَنْ أَکْتُبَ السُّنَنَ، وَإِنِّی ذَکَرْتُ قَوْمًا کَانُوا قَبْلَکُمْ کَتَبُوا کُتُبًا، فأَکَبُّوا عَلَیْهَا وَتَرَکُوا کِتَابَ اللَّهِ، وَإِنِّی وَاللَّهِ لَا أُلْبِسُ کِتَابَ اللَّهِ بِشَیْءٍ أَبَدًا»[۴۸۳] یعنی: «عمر بن خطاب خواست که سنن را بنویسد پس با اصحاب رسول خدا مشورت کرد و آنان موافقت کردند. یک ماه در این کار از خدا استخاره کرد تا اینکه روزی خدا او را بر یک سو استوار کرد پس گفت: من می‌خواستم سنن را بنویسم اما قومی را به یاد آوردم که پیش از شما بودند و کتاب‌هایی را نوشتند و به شدت به آنها پرداختند و کتاب خدا را رها کردند اما من به خدا سوگند هیچ چیز را با کتاب خدا نمی‌آمیزم».
در ماجرایی دیگر در پی درخواست عمرو بن علاء برای املای احادیث از قاسم بن محمد، قاسم خودداری نموده و این‌گونه استدلال می کند: «إِنَّ الأَحَادِیثَ کَثُرَتْ عَلَى عَهْدِ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فَأَنْشَدَ النَّاسَ أَنْ یَأْتُوهُ بِهَا فَلَمَّا أَتَوْهُ بِهَا أَمَرَ بِتَحْرِیقِهَا ثُمَّ قَالَ: مَثْنَاهٌ کَمَثْنَاهِ أَهْلِ الْکِتَابِ»[۴۸۴] یعنی:« احادیث در زمان عمر زیاد شده بود پس اعلام کرد که روایات را نزد او بیاورند پس زمانی که روایات را آوردند دستور داد آنها را آتش بزنند، و در موردشان گفت: دروغ هایی هانند دروغ های یهودیان و مسیحیان».
در خبری دیگر آمده است پس‌ازاین که عمر به سیاست خود جامعه عمل پوشاند به همه شهرها دستورالعمل از بین بردن نوشته‌های حدیثی را صادر کرد: «أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ ” أَرَادَ أَنْ یَکْتُبَ السُّنَّهَ، ثُمَّ بَدَا لَهُ أَنْ لَا یَکْتُبَهَا، ثُمَّ کَتَبَ فِی الْأَمْصَارِ: مَنْ کَانَ عِنْدَهُ شَیْءٌ فَلْیَمْحُهُ»[۴۸۵] یعنی:« عمر اراده نمود که سنت را جمع نماید، سپس تصمیمش عوض شد که سنت را ننویسد، پس برای شهرها بخشنامه نمود که کسی که چیزی از سنت نزدش است، آن را محو نماید».

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:06:00 ب.ظ ]




برای نمونه چون در رانندگی وسایل نقلیه موتوری احتمال خطر و صدمه برای جان و مال عابرین پیاده و رانندگان وسایل نقلیه دیگر وجود دارد قانونگذار جرائم حاصله از رانندگی در حال مستی را که باعث تضعیف قوه تشخیص و قضاوت می گردد ، به مجازات شدیدتر محکوم می کند (صانعی، ۱۳۸۸، ص ۴۵ ).
پایان نامه - مقاله - پروژه
به عنوان مثال در آمریکا یکی از قضات، زنی را به جرم رانندگی در حال مستی که منجر به مرگ گردید به ۶۰ سال زندان محکوم کرد.
قضیه از این قرار است که، در ایالت کارولینای شمالی، زن ۳۰ ساله ای که در جشن تولد دوستش شرکت کرده و در آنجا الکل نوشیده بود، در پایان مراسم در حالی که هنوز تحت تاثیر الکل قرار داشت با خودرو خود رهسپار خانه شد که در نخستین چهارراه از چراغ قرمز گذشت و با اتومبیلی که به راه عادی خود ادامه می داد برخورد کرد و باعث مرگ گردید.
با توجه به اینکه، وی از آنچه اتفاق افتاده بود ابراز ندامت و تاًسف کرد ، قاضی او را به « ۶۰ سال زندان غیر قابل استفاده از آزادی مشروط » محکوم کرد. که سنگین ترین مجازات تصادف منجر به مرگ، در آمریکا در یک قرن گذشته بوده است . قاضی در حکم خود نوشت چون متهم نظامات دولتی را رعایت نکرده و در حال مستی اقدام به رانندگی کرده است، با این عمل خود امنیت جامعه و ترافیک را به مخاطره افکند و ارزش های جان دیگران و احترام به جامعه را به هیچ گرفت به ۶۰ سال زندان محکوم می شود.
قاضی پس از صدور حکم به خبرنگاران گفت که حکم قاضی باید مؤثر باشد و حکم او دست کم تا زمانی که در ذهن مردم باقی باشد از راندن اتومبیل در حال مستی جلوگیری خواهد کرد. وی گفت: که اگر متهم اظهار ندامت نکرده بود وی را به حبس ابد محکوم می کرد (روزنامه ایران، ۱۳۷۹، ص ۱۰ ).
بررسی فرض شک در تحقق مستی، این مبحث را تحت عنوان کلی پیگیری می­کنیم:
۱- شک در مستی در جرم قتل:
در این باره ضمن مباحث قبلی به قدر کافی بحث کردیم.
۲- شک در مستی در سایر جرایم:
اگر کسی در حال مستی، مرتکب جرایمی غیر از قتل شود و بدانیم اراده اش در حین مستی از بین رفته است و برای ارتکاب جرم خود را مست نکرده است، مسئولیت کیفری ندارد.
هم چنین اگر بدانیم که اراده اش باقی بوده یا برای ارتکاب جرم خود را مست کرده، مسئولیت کیفری دارد، اما اگر شک در این زمینه باشد، مطابق قانون مجازات اسلامی چه باید گفت و چه باید کرد؟
آیا وضعیت سایر جرایم نیز همانند قتل است یا اینکه میان قتل با سایر جرایم باید تفاوت گذاشت؟
از آنجا که میان قتل و سایر جنایات مثل ضرب و جرح و قتل عضو در این زمینه تفاوتی دیده نمی شود، حکم سایر جنایات، مثل قتل است برای این که وضعیت سایر جرایم غیر از جنایات چگونه است، بحث را در دو قسمت پی می گیریم:
الف: شک در مست نمودن برای ارتکاب جرم و عدم آن
اگر شخص به کلی مسلوب اراده شده باشد و مرتکب جرم شود و ادعا نماید که ارتکاب این جرم کاملاً اتفاقی بوده و او برای ارتکاب جرم خود را مست ننموده است، باید ادعای وی را پذیرفت چه مستی او مجرمانه بوده یا غیر مجرمانه.
اگر مستی او غیر مجرمانه باشد و با فرض اینکه اراده از او کاملاً سلب شده است، روشن است که برای ارتکاب جرم خود را مست نکرده است زیرا در اصل مست کردن ، اراده و علم نداشته است یعنی یا به اجبار و اکراه شرب خمر کرده و یا با جهل به مسکر بودن مایع آن را نوشیده است و در هر دو فرض، احتمال اینکه او را برای ارتکاب جرم خود را مست کرده، معقول نیست زیرا این احتمال وقتی می رود که شخص با اراده و علم مرتکب شرب خمر شود.
همچنین اگر مستی مجرمانه باشد باز شک در اینکه او برای ارتکاب جرم مست نموده یا خیر را باید به نفع متهم تفسیر کرد و بنا بر عدم گذاشت. زیرا مقتضای استصحاب عدم چنین است.
به هر حال در یک زمانی این شخص، قصد ارتکاب جرم صورت گرفته و در حال، مستی را نداشته و بعد که شک می کنیم که آیا چنین قصدی برای متهم پیدا شده یا خیر، باید بنا را بر عدم بگذارد .
همچنین مقتضای قاعده « البینته علی المدعی و الیمین علی من انکر » هم اینست که لازم نیست متهم، ادعای خود را در نداشتن چنین قصدی ثابت نماید بلکه قاضی باید علت قاعده « لا یمین فی حدّ » به قسم منکر «متهم » نیازی نیست( داماد ، ۱۳۸۹ ، ص ۱۴۹ ).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:05:00 ب.ظ ]




ساختار هیدرات شبیه به یخ است با این تفاوت که کریستال هیدرات می‌تواند در دمای بالاتری نسبت به نقطه ذوب یخ، در شرایطی که فشار بالاتر از فشار محیط باشد پایدار بماند و ذوب نشود. از موارد دیگری که باعث شباهت بین کریستال هیدرات و یخ می‌شود افزایش حجم و آزاد شدن گرما به هنگام تشکیل می‌باشد.
تشکیل هیدرات ها
تشکیل هیدرات­ها نتیجۀ پیوند هیدروژنی است. پیوند هیدروژنی سبب می­ شود که مولکول­های آب در جهات منظم قرار گیرند. وجود ترکیبات خاصی موجب پایدار شدن مولکولهای منظم و رسوب مخلوط جامدی می­ شود. مولکول­های آب، مولکول­های میزبان نیز خوانده می­شوند و ترکیبات دیگری که کریستال را پایدار می­ کنند، مولکول­های مهمان نامیده می­شوند. در این پژوهش، مولکول­های مهمان در اغلب موارد به نام “تشکیل دهنده­ها[۴]” خوانده می­شوند. کریستال­های هیدرات ساختارهای سه بعدی پیچیدهای دارند که در آن‌ مولکول­های آب به­ صورت قفس عمل می­ کند و مولکول­های مهمان در این قفس­ها به دام می­افتند.
پایداری ناشی از مولکول­های مهمان به وجود نیروهای واندروالسی[۵] نسبت داده شده که به­ دلیل جاذبۀ بین مولکول­هاست نه جاذبۀ الکترواستاتیک. همان طور که پیشتر نیز شرح داده شد، پیوند هیدروژنی با نیروهای واندروالسی متفاوت است، زیرا پیوند هیدروژنی بر اساس جاذبه الکترواستاتیک قوی است، هر چند برخی، پیوند هیدروژنی را به عنوان نیروی واندروالسی طبقه بندی می­ کنند.
یکی دیگر از نکات جالب توجه در مورد هیدرات­های گاز این است که هیچ پیوندی بین مولکول‌های مهمان و میزبان وجود ندارد. مولکول­های مهمان آزادانه درون قفس­های ساخته شده به­وسیله‌ی مولکول­های میزبان می­چرخند. این چرخش از طریق ابزار طیف­سنجی اندازه گیری شده است. بنابراین این ترکیبات را می­توان به­ صورت محلول‌های جامد تعریف کرد.
دانلود پایان نامه
شرایط تشکیل هیدرات
تشکیل هیدرات­ نیازمند سه شرط است:
۱- ترکیب مناسب دما و فشار دمای کم و فشار زیاد برای تشکیل هیدرات شرایط مطلوبی است؛
۲- وجود تشکیل­دهندۀ هیدرات: تشکیل­دهنده­های هیدرات عبارتند از: متان، اتان، پروپان، ایزوبوتان، سولفید هیدروژن و دی­اکسید­کربن؛
۳- آب کافی، نه بیش از حد و نه خیلی کم.
دمای کم و فشار زیاد شرایط مطلوبی برای تشکیل هیدرات است. دما و فشار دقیق، به ترکیب گاز بستگی دارد. هیدرات­ها در دمایی بیشتر از صفر درجۀ سلسیوس نقطۀ انجماد آب، شکل می‌گیرند.
برای جلوگیری از تشکیل هیدرات صرفاً باید یکی از سه شرط مذکور را از بین برد. به­ طور معمول نمی‌توان تشکیل­دهنده­های هیدرات را از مخلوط حذف کرد. در مورد گاز طبیعی، تشکیل­دهنده‌های هیدرات، محصولات مطلوبی هستند. بنابراین با از بین بردن دو شرط دیگر می­توان از تشکیل هیدرات جلوگیری کرد]۴-۶[.
فاکتورهای مؤثر در تشکیل هیدرات
سایر فاکتورهایی که بر روی تشکیل هیدرات اثر می‌گذارند عبارتند از:
میزان اختلاط (آشفتگی و تلاطم)، سنتیک، سطح تشکیل کریستال، مکان هسته زایی، میزان تجمع و شوری سیستم. این پدیده‌ها می‌تواند تشکیل هیدرات را افزایش دهد امّا برای فرایند تشکیل ضروری نیستند. این پدیده ­ها امکان تشکیل­ هیدرات را افزایش می­ دهند که عبارتند از]۷-۱۱[:
۱- تلاطم[۶]
الف. سرعت زیاد
امکان تشکیل هیدرات در مناطقی که در آن‌ سرعت سیال زیاد است، بیشتر می­باشد. این مسئله موجب می­ شود که شیرهای اختناق[۷](ماسوره) مستعد تشکیل هیدرات باشند. دلیل اول این است، هنگامی که گاز طبیعی از ماسوره عبور می­ کند، به علت اثر ژول- تامسون[۸] افت دمای چشمگیری اتفاق می­افتد و دلیل دوم سرعت زیاد در این شیر است.
ب. اختلاط[۹]
اختلاط در خط لوله، مخازن فرآوری[۱۰]، مبدل­های حرارتی[۱۱] و… احتمال تشکیل‌هیدرات را افزایش می‌دهد.
۲- مکان­های هسته­زایی[۱۲]
به­ طور کلی، مکان هسته­زایی جایی است که در آن‌ تغییر فاز اتفاق می­افتد و در این مورد فاز سیال به جامد تبدیل می­ شود. برای مثال در رستوران­های تهیۀ غذای آماده برای درست کردن سیب‌زمینی سرخ کرده از ماهی­تابۀ گود استفاده می­ شود. در این ماهی­تابه، روغن بسیار داغ است امّا حباب جوشی وجود ندارد، زیرا هیچ مکان مناسبی برای هسته­زایی نیست. با این حال، هنگامی که سیب­زمینی­ها را در روغن قرار می‌دهند، بی­درنگ به جوش می ­آید، زیرا سیب زمینی سرخ کرده مکان بسیار مناسبی را برای هسته­زایی فراهم می­ کند. مکان­های هسته­زایی برای تشکیل هیدرات عباراتند از:
نقص­های موجود در خط لوله، نقاط جوش[۱۳]، اتصالات خط لوله (زانویی، سه­راهی، شیرها و غیره). گل و لای، جرم، خاک و شن و ماسه نیز مکان­های مناسبی برای هسته­زایی فراهم می­ کنند.
۳- آب آزاد[۱۴]
ممکن است این سوال مطرح شود که آیا برای تشکیل هیدرات وجود آب آزاد الزامی است؟ خیر، این گفته با اظهارات قبلی متناقض نیست. آب آزاد برای تشکیل هیدرات الزامی نیست، امّا وجود آب بی­شک احتمال تشکیل هیدرات را افزایش می­دهد. علاوه ­بر­این سطح تماس آب و گاز محل هسته­زایی بسیار خوبی برای تشکیل هیدرات گازی است.
موارد بالا تنها احتمال تشکیل هیدرات را افزایش می­برد و شرط لازم برای تشکیل آن‌ نیست. سه شرطی که پیشتر به آن‌ اشاره شد، شروط لازم برای تشکیل هیدرات است. یکی دیگر از جنبه­ های مهم تشکیل هیدرات، تجمع جامدات است. هیدرات­های گازی لزوماً در همان نقطه­ای تشکیل می­شوند، منعقد نمی‌شوند. در خط لوله هیدرات می ­تواند همراه با فاز سیال به­ ویژه مایع جریان داشته باشد و تمایل دارد در همان جایی که مایع تجمع می­یابد، منعقد شود. به­ طور معمول انعقاد هیدرات مشکل ایجاد می­ کند. در خط لولۀ چندفازی، این تجمعات خط لوله را می­بندد و به تجهیزات آسیب می­رساند.
اغلب اوقات توپک­رانی[۱۵] برای حذف هیدرات از خط لوله کافی است. توپک­رانی، فرآیندی است که طی آن‌ ابزاری به نام توپک را وارد خط لوله می­ کنند. توپک­های مدرن کاربردهای فراوانی دارند، امّا مهمترین وظیفۀ آنها، تمیز کردن خط لوله است. نوعی از توپک­ها، داخل خط لوله را می­خراشد و باز طریق جریان سیال در لوله حرکت می­ کند و بدین صورت هر جامدی را از درون خط لوله جا­به­جا می­ کند (هیدرات، موم[۱۶]، لجن و غیره). توپک­رانی برای حذف پس­مانده­های مایعات[۱۷] نیز به­کار می­رود]۱۲[.
توپک­رانی باید طوری برنامه­ ریزی شود که تجمع هیدرات­ها مشکل­ساز نشود. به­ طور معمول توپک‌رانی برای تمیز کردن هیدرات در خط لوله استفاده نمی­ شود. از مزایای دیگر توپک­رانی، حذف نمک و رسوبات است که این کار برای عملکرد مناسب خط لوله ضروری است. این امر به معنای آن‌ است که مکان­های مناسب برای تشکیل هسته­های هیدرات از بین می­روند.
آب و گاز طبیعی
آب اغلب همراه گاز طبیعی است و در مخازن همواره آب وجود دارد. بنابراین گاز طبیعی تولیدی همیشه اشباع از آب است. علاوه بر این آب سازند نیز گاهی همراه با گاز تولید می­ شود. همچنان که دما و فشار طی تولید گاز تغییر می­ کند، آب مایع نیز معیان می­ شود. به­علاوه آب اغلب در فرآیندهای گاز طبیعی وجود دارد. در فرایند شیرین­سازی گاز طبیعی (برای مثال برای حذف سولفید هیدروژن و دی­اکسید­کربن، به اصطلاح “گازهای اسیدی[۱۸]” اغلب از محلول­های آبی استفاده می­ شود. مرسوم­ترین این فرآیندها شامل محلول آبی آلکانول­آمین است. به همین دلیل، گاز شیرین (محصول فرایند شیرین­سازی) این فرآیندها نیز، اشباع از آب است.
فرآیندهای مختلفی برای حذف آب از گاز طبیعی طراحی شده ­اند که در فصل سوم بررسی خواهند شد. همراهی آب و گاز طبیعی به این معناست که در تمامی مراحل تولید و فرآوری گاز طبیعی احتمال تشکیل هیدرات وجود دارد. بخش زیادی از این پژوهش به پیش ­بینی شرایط تشکیل هیدرات اختصاص دارد. با این دانش، مهندسان شاغل در صنعت گاز طبیعی خواهند دانست که آیا هیدرات در برنامۀ آنها مشکل­ساز خواهد بود یا نه؟ پس از آنکه مشخص شد هیدرات برای ما مشکل ایجاد می­ کند یا حتی یک مشکل بالفعل است، چه می‌توان کرد؟ یکی دیگر از بخش­های این پژوهش به این موضوع می ­پردازد.
آب آزاد
افسانه­ای در صنعت گاز طبیعی وجود دارد که می­گوید وجود “آب آزاد” (برای مثال یک فاز آبی[۱۹]) برای تشکیل هیدرات ضروری است. در بخش­های بعدی نشان داده خواهد شد که این عقیده درست نیست. بی‌شک آب آزاد احتمال تشکیل هیدرات را افزایش می­دهد، ولی وجود آن‌ ضروری نیست. استدلال قوی برای نشان دادن اینکه آب آزاد برای تشکیل هیدرات ضروری نیست، در فصل چهارم روی نمودارهای فازی آوردی شده است.
یکی دیگر از موضوعات مورد توجه، اصطلاح “برفک[۲۰]” است که سؤال ساده­ای را مطرح می­ کند: آیا وجود آب آزاد برای تشکیل یخ ضروری است؟ پاسخ منفی است. برفک­ها بدون وجود آب مایع نیز شکل می­گیرند. برفک از هوا روی اتومبیل در شب­های زمستانی تصعید می­ شود. به­ طور مستقیم از هوا به فاز جامد می­رود، بدون آنکه مایعی تشکیل شود. مخلوط هوا/آب یک گاز است، آب به­ صورت مایع در هوا وجود ندارد. اگر یک فریزر قدیمی را در نظر بگیریم (فریزری که بدون برفک نیست) با نگاه کردن به داخل آن‌ می­توان مشاهده کرد که لایه­ای از برفک در آن‌ شکل گرفته است، بدون آنکه آب مایعی تشکیل شده باشد. هیدرات­ها از طریق این سازوکار می­توانند ایجاد شوند.
یکی از دلایلی که چرا اعتقاد بر این است که آب آزاد برای تشکیل هیدرات ضروری است، این است که هیدرات شکل­گرفته بدون آب آزاد، مشکل­ساز نیست. داخل لوله ممکن است با برفک­های هیدرات پوشیده شود، امّا همچنان به­خوبی کار کند. یا مقدار هیدرات ممکن است کم باشد و در نتیجه خط لوله بسته نشود و به تجهیزات فرآوری نیز آسیبی وارد نشود. این هیدرات­های برفکی را می­توان به آسانی با فرایند توپک­رانی تمیز کرد.
فرایند تبدیل مستقیم جامد به گاز، تصعید نامیده می­ شود. برای مثال، دی­اکسید­کربن در فشار اتمسفری تصعید می­ شود. CO2 جامد، که به­ طور معمول یخ خشک نامیده می­ شود، به­ طور مستقیم از فاز جامد بدون تشکیل مایع به فاز بخار می­رود. در این فشار اتمسفری CO2 در دمای ۷۸- درجۀ سلسیوس (۱۰۸- درجۀ فارنهایت) از جامد به بخار تبدیل می­ شود. مثال دیگری از جامداتی که در فشار اتمسفری تصعید می­شوند، نفتالین است که مهم­ترین جزء گلوله­های ضدبید محسوب می­ شود. دلیل اینکه گلوله­های ضدبید از خود بو متصاعد می­ کنند، این است که نفتالین به­ طور مستقیم از فاز جامد به فاز بخار می­رود. در واقع همۀ مواد خالص از جمله آب خالص در فشارهای زیر فشار نقطۀ سه­گانۀ خود تصعید می­شوند. بنابراین جای تعجب نیست که هیدرات در شرایط مناسب می ­تواند به­ طور مستقیم از فاز گاز به فاز جامد برود.
بیان مساله پژوهش
متان کلاترات[۲۱] که با نام­ هیدرات متانی و یخ متان نیز شناخته می­ شود، ترکیبی است که در آن‌ مقدار زیادی متان در داخل یک ساختار بلوری آب محبوس شده و ساختاری جامد تشکیل می­دهد. ابتدا تصور می­شد که هیدرات فقط در خارج از منظومه شمسی که دما بسیار پایین است تشکیل می­ شود ولی با پیشرفت علم کشف شد که مخازن وسیعی از آن‌ در کف اقیانوس­ها موجود است.
هیدرات­ها می­توانند در طول عملیات تولید گاز طبیعی نیز تشکیل شوند. این امر زمانی روی می­دهد که آب مایع در حضور متان در فشار بالا متراکم شود. مشخص شده است که مولکول‌های بزرگتر مانند اتان و پروپان نیز می‌توانند هیدرات تشکیل دهند. در چند دهه اخیر هیدرات­ گازی به‌عنوان یک معضل درخطوط انتقال گاز مطرح بوده و جهت جلوگیری از تشکیل آن‌ از تزریق مواد بازدارنده به خطوط لوله استفاده شده است. از سوی دیگر مواد تزریقی مشکلات دیگری مانند جداسازی ثانویه و یا مسموم کردن مواد ایجاد می‌کنند که اگر بدون بررسی دقیق شرایط به خط تزریق شوند می­توانند بجای کاهش هزینه­ها موجب افزایش آن‌ گردند.
هیدرات­ها پس از تشکیل می­توانند خط لوله و تجهیزات پردازش را مسدود نموده و خساراتی ایجاد کنند. در این مرحله هیدرات­ها با صرف هزینه و وقت و اعمال روش­هایی چون کاهش فشار، گرم­کردن و حل به­ کمک مواد شیمیایی مانند متانول، الکل‌ها و گلایکول قابل حذف می­باشند امّا مراقبت و کنترل دقیقی برای اطمینان از حذف هیدرات لازم است. بهترین راه برای جلوگیری از ایجاد خسارات هیدرات­ها در خطوط انتقال گاز، جلوگیری از رسیدن به شرایط مناسب فیزیکی برای تشکیل آن‌ است که این امر نیازمند شناخت کامل و پیش بینی به موقع تشکیل هیدرات در خطوط انتقال است که در این پژوهش با بهره گرفتن از نرم افزار کامسول انجام می­ شود.
در این پژوهش شرایط خط لوله فرضی مورد مطالعه معلوم هستند. همچنین شرایط محیطی مختلف نیز به‌عنوان ورودی معلوم به نرم افزار وارد می­شوند و شرایط و خواص فیزیکی گاز در حال انتقال نیز جزء متغییرهای معلوم به حساب می­آیند. احتمال تشکیل‌هیدرات در خط لوله به‌عنوان مجهول بدست خواهد آمد.
شکل ‏۱‑۱ : شماتیکی از تشکیل هیدرات در جداره لوله
ضرورت و اهمیت انجام پژوهش
تشکیل هیدرات در خطوط لوله گاز یکی از مشکلات بزرگ میعانات گازی و مشکلات عملیاتی طراحی خطوط لوله انتقال جریان‌ها بخصوص جریان‌های دو فازی فراروی کارکنان عملیات بهره‌برداری و مهندسین اداره بهره برداری است که هر ساله هزینه‌های بسیاری را به خود اختصاص میدهد. هزینه‌های ناشی از ایجاد خوردگی تأسیسات، انجام عملیات توپک‌رانی در خطوط لوله و… همگی به واسطه مشکل تولید هیدرات گازی در خطوط لوله است که باید با مدیریتی صحیح در راستای حل این مشکل گامی اساسی برداشته شود.
هیدرات‌ها تمایل زیادی برای متراکم شدن و چسبیدن به دیواره لوله و در نتیجه مسدود نمودن خط لوله دارند. درصورت تشکیل هیدرات، برای جدایش و تجزیه آن‌ درجه حرارت بالاتر و یا فشار پایین تر مورد نیاز است. حتی در این شرایط نیز فرایند جدا کردن هیدرات‌ها، فرآیندی آهسته است. بنابراین کلید مسأله، جلوگیری از تشکیل هیدرات باشد.
تشکیل هیدرات افت فشار را افزایش داده و باعث انسداد و نهایتاً انفجار خط لوله انتقال جریان می‌شود. وجود آب و میعانات گازی در خطوط لوله جمع آوری و انتقال گاز طبیعی(به صورت جریان‌های دوفازی)، باعث پیدایش مشکلات زیر می‌گردد:
الف) تشکیل‌هیدرات‌گاز طبیعی در خط لوله جریانی و در نتیجه کاهش بازده و ایمنی خط لوله انتقال جریان
ب) تجمع مایعات در خطوط لوله انتقال جریان و در نتیجه کاهش بازده انتقال جریان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:05:00 ب.ظ ]




از دیگر سو، بررسی آماری میزان اجرت المثل و نحله در حقوق ایران با دشواری هایی مواجه است. نگارنده بیش از ۳۰۰ پرونده در این خصوص را مطالعه نمود ولی صرفاً ۷۸ مورد رأی دادگاه ها جهت تحقیق حاضر قابل استفاده بود. مشکلات عمده در این مسیر عبارت است از تعیین نکردن میزان سالهای زندگی مشترک زوجین، تعیین نکردن میزان نحله و اجرت المثل به نحو مستقل از سایر حقوق مالی زوجه. به عنوان نمونه در برخی آرای دادگاه­ های خانواده چنین میخوانیم که «زوج موظف است مبلغ … بابت نفقه معوقه و اجرت المثل ایام زوجیت به زوجه پرداخت نماید». علاوه بر این در هیچ یک از ۳۰۰ رأی مورد بررسی نگارنده، ملاکی جهت تعیین نحله و اجرت المثل ذکر نشده است.
با این وصف، مطابق بررسی صورت گرفته از میان ۷۸ رأی قابل استفاده، دادگاه های ایران در سال ۱۳۹۰ و ۱۳۹۱، میزان اجرت المثل زوجه را به طور متوسط سالیانه ۴۴۲۰ هزار ریال و میزان نحله را ۵۶۰۰ هزار ریال می­دانستند. البته باید توضیح داد که انحراف از معیار میزان اجرت المثل و نحله چندان زیاد است که نمی­ توان به حد میانه اعتماد چندانی نمود. به عنوان نمونه در برخی از احکام دادگاه­ها، برای یکسال زندگی مشترک زوجین، میزان ۱۰ میلیون ریال نحله تعیین نموده است و در رأی دیگری، برای ۱۳ سال زندگی مشترک، ۲۰ میلیون ریال تعیین شده است. این در حالی است که میزان حداقل دستمزد کشوری در سالهای ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۱ به ترتیب عبارت است از: ۳۱۶۲۲۴۰۰، ۳۶۳۶۰۰۰، ۳۹۶۳۶۰۰ و ۴۷۴۱۳۵۰۰ ریال.
پایان نامه
اختلاف سطح حداقل دستمزد با اجرت المثل چندان فاحش است که حتی بالاترین میزان اجرت المثل تعیین شده در آرای مورد بررسی به حداقل دستمزد کارگران نزدیک نیست.
نمودار شماره ۱۴ به صورت تطبیقی، میزان اجرت المثل، نحله، خط فقر مطلق، خط فقر نسبی و حداقل دستمزد کارگران در سال ۱۳۸۹ را بررسی میکند
نمودار شماره ۱۴: اجرت المثل، نحله، خط فقر و حداقل دستمزد
به نظر نگارنده با توجه به این که کارکرد اجرت المثل و نحله حفظ استاندارد زندگی زوجه پس از طلاق می­باشد، می­توان از معیار خط فقر مطلق یا نسبی بهره برد. هر چند در فصل بعد و در نگاه جامع نگر به حقوق مالی زوجه توضیح خواهیم داد که چرا دادگاه ها به درستی میزان اجرت المثل و نحله را از ارزش واقعی آن کاهش می­ دهند.
مبحث دوم: شرط تنصیف دارایی
گفتار اول: مبنای تنصیف دارایی
در بسیاری از نظام­های حقوقی، تنصیف دارایی نتیجه نظام اشتراک اموال در دوران زناشویی است. با انتخاب این رژیم مالی[۶۸۰]، همسران در هزینه­ های زندگی شریک می­شوند و درآمد ایشان نیز به نهاد خانواده اختصاص می­یابد. به بیان دیگر، استقلال مالی همسران محدود می­ شود و ایشان بنگاه مالی مشترکی را تشکیل می­ دهند. روشن است که با انحلال یک نهاد مالی اشتراکی، باید سرمایه آن بین شرکا تقسیم شود. پس در چنین نظام­های مالی و حقوقی، تقسیم اموال کاملاً توجیه پذیر است و کارکرد مشخص آن تقسیم دارایی بنگاه سرمایه گذاری مشترک است.
در حقوق فرانسه زوجین می­توانند نظام مالی اشتراک اموال[۶۸۱] را برگزینند یا رژیم استقلال اموال[۶۸۲]. در صورت سکوت زوجین در انتخاب هر یک از دو نظام مالی فوق، قانون روابط ایشان را تابع نظام مالی مشترک می­داند.[۶۸۳] این رژیم را از آن جهت اشتراکی می­نامند که مجموعه ­ای از اموال را به ملکیت مشاع زوجین در می­آورند. مجموعه ­ای که باید پس از انحلال نکاح بین هر یک از زن و شوهر یا وراث آنان تقسیم شود.[۶۸۴]
رژیم اشتراک اموال خود به دو نوع تقسیم می­ شود: رژیم اشتراک قراردادی و رژیم اشتراک قانونی. در رژیم اشتراک قراردادی، گاهی زوجین بر «اشتراک کامل اموال» توافق می­نمایند. در این وضعیت، دارایی پیش و پس از ازدواج زوجین جزء دارایی مشترک محسوب می­ شود و پس از انحلال ازدواج نیز به نحو کاملا مساوی تقسیم می­ شود.[۶۸۵] همچنین گاهی زوجین صرفاً بر اشتراک اموال منقول و دارایی­ های به دست آمده در طول ازدواج، توافق می­ کنند. منظور از دارایی­ ها، اموالی است که زوجین در طول زندگی مشترک از طریق حرفه و اشتغال یا عقود معوض کسب نموده ­اند و شامل اموال اکتسابی از طریق ارث و هبه و غیره نمی­ شود.[۶۸۶]
در برابر رژیم­های اشتراک اموال، نظام استقلال اموال وجود دارد. استقلال اموال نیز گاهی کامل است که به رژیم جدایی اموال[۶۸۷] اطلاق می­ شود. در این نظام مالی، همچون حقوق ایران، همسران در امور مالی کاملا مستقلا هستند و جز با شرطی الزام آور هیچ شراکتی در حین یا پس از جدایی بین ایشان وجود ندارد.
نوع دیگری از رژیم استقلال مالی یا به عبارت دیگر، رژیم نیمه استقلال مالی که به آن رژیم اشتراک در دارایی­ ها گفته می­ شود. در این نظام مالی، «هنگامی که زوجین اعلام می­نمایند تحت رژیم اشتراک در دارایی­ ها ازدواج می­ کنند، هر یک از ایشان، در اداره، انتفاع و تنظیم اموال خویش اختیارات کامل دارد و همه اموال اکتسابی زوجین اعم از آنکه از طریق ارث یا هبه به دست آمده باشد یا در اثر عقود معوض به دست آمده باشد، در دوران ازدواج تحت رژیم افتراق اموال مورد استفاده قرار می­گیرد و پس از انحلال ازدواج، هر یک از زوجین، در نصف ارزش اضافی از دارایی خالص دیگری شریک می­ شود و با ارزیابی دارایی اصلی و نهایی، وضعیت آنان متوازن خواهد شد». (بند اول ماده ۱۵۶۹ قانون مدنی ۱۹۶۵ فرانسه)
شباهت نظام مالی اخیر با شرط تنصیف دارایی در حقوق ایران کاملا مشهود است. با این تفاوت اساسی که در حقوق ایران، صرفاً اموال زوج نصف می­ شود و به مالکیت زوجه در می ­آید و در برابر چنین فرآیندی انجام نمی­ شود!
از توضیحات فوق به خوبی روشن می­ شود که تنصیف دارایی زوجین در حقوق فرانسه مبنای روشن و عقلانی دارد. بلکه می­توان ادعا کرد که عدم تنصیف دارایی زوجین پس از جدایی یا مرگ یکی از ایشان، خلاف موازین عقلی و ناکارآمد است اما در حقوق ایران، تناقضی عجیب مشاهده می­ شود. در نظام حقوقی ایران اصل استقلال مالی زوجین به نحو متقن و محکم پذیرفته شده است و یکی از اصول مسلم فقه شیعه و عامه است.[۶۸۸] با این وصف مشخص نیست که چرا دولت، شرط ضمن عقدی را بر زوج تحمیل می­نماید که مستلزم تنصیف دارایی وی در صورت طلاق دادن زوجه است. در همین جا باید بیان داشت که شرط فوق ظاهری قراردادی دارد اما در عمل نوعی شرط تحمیلی است.
گفتار دوم: کارکردهای شرط تنصیف دارایی
همچنان که در گفتار پیشین آمد، به باور نگارنده، قانونگذار ایرانی با بی دقتی صرفاً ظاهری از تنصیف دارایی در حقوق فرانسه را در نظر گرفته است اما کارکرد شرط تنصیف در حقوق ایران، کاملاً با حقوق فرانسه متفاوت است. در حقوق ایران، قانونگذار تمایل به مجازات مردی را داشته است که با بهره گرفتن از اختیار خود در طلاق، زن را در شرایط مالی نابرابر رها نسازد.
کارویژه دیگر شرط تنصیف دارایی، حفظ استاندارد سطح زندگی زوجه پس از طلاق می­باشد و از این جهت شباهت­هایی بین حقوق ایران و فرانسه به وجود آمده است.
علاوه بر این، تنصیف دارایی نوعی تقسیم سرمایه گذاری مشترک زوجین در دوران زندگی مشترک می­باشد. از همین رو، در شرط مندرج در قباله های نکاح، صرفاً دارایی زوج در دوران «زندگی مشترک» و نه صرف دوران ازدواج، موضوع تقسیم قرار می­گیرد.
مبحث سوم: مستمری پس از طلاق
مستمری پس از طلاق یا نفقه پس از طلاق از نهادهای متداول و حقوق مالی شناخته شده زوجین در بسیاری از نظام­های حقوقی است. در حقوق ایران ماده ۱۱ قانون حمایت خانواده ۱۳۵۳ نهاد مزبور را در حوزه حقوق خانواده وارد نمود. «نفقه پس از طلاق» ترجمه متداول عبارت Alimony است اما به نظر نگارنده استعمال عبارت مستمری پس از طلاق نیکوتر است چرا که نفقه، نهادی مختص حقوق ایران می­باشد و همچنانکه پیش از این گذشت، حقی مطلق است؛ اولاً فقط مرد ملزم به پرداخت آن است و ثانیاً تأمین نیازهای اولیه زوجه مانند خوراک و پوشاک و مسکن مطلقاً بر دوش مرد می­باشد و فقر و غنای او یا زوجه تأثیری۴ در تکلیف مرد نسبت به پرداخت نفقه ندارد. اما مستمری پس از طلاق اختصاص به زوجه ندارد و مرد نیز می ­تواند از زن سابق خویش درخواست مستمری نماید. علاوه بر این تکلیف به پرداخت مستمری منوط به توان مالی پرداخت کننده است و نمی­ توان از زوج یا زوجه ناتوان درخواست مستمری نمود.
گفتار اول: مبنای اقتصادی مستمری پس از طلاق
طلاق ریسک­های زیادی برای زوجین و خصوصاً زوجه در پی دارد که پرداخت مستمری به همسر در معرض خطر را توجیه مینماید. به طور کلی دو جور ریسک برای زوجه بارزتر است: ریسک فقر به دلیل از دست رفتن توازن مالی در نتیجه طلاق و ریسک سوء استفاده شوهر از سرمایه گذاری زوجه در دوران زندگی مشترک. اصولاً سوء استفاده و رفتار فرصت طلبانه یک طرف قرارداد هنگامی روی می­دهد که طرف دیگر بدون تضمین قراردادی یا قانونی، اموال یا سرمایه گذاری خاصی نزد وی نموده باشد. در ازدواج نیز چنانچه زوجه تضمین قانونی یا قراردادی مناسبی در دست نداشته باشد، شوهر می ­تواند از سرمایه گذاری زوجه در دوران زندگی مشترک سوء استفاده نماید.
بند اول: ریسک فقر و از دست دادن استاندارد زندگی توسط زوجه مطلقه
مستمری پس از طلاق ریسک فقر زوجه مطلقه را کاهش می­دهد. زنان مطلقه معمولاً در بازار کار شانس کم­تری در اکتساب درآمد دارند. شانس زنانی که سرپرستی فرزندانی را بر عهده دارند، به مراتب کمتر می­ شود. علاوه بر این شانس ازدواج مجدد زنان مطلقه نیز بسیار کمتر از زنان مجرد است.
الف) فرصت اشتغال زنان مطلقه در بازار کار
تولد فرزند پس از طلاق در مقایسه با قبل، مانع بیشتری برای حضور زنان در بازار کار ایجاد می کند. وضعیت «مادر مطلقه» یا مجرد بودن نیز بر آمادگی حرفه ای زنان تأثیر می گذارد. در واقع در شرایط برابر از لحاظ توانایی حرفه­ای و سایر شرایط، شانس زنان مجرد بدون فرزند بیش از زنان متأهل بدون فرزند است و شانس زنان متأهل بیش از زنان متأهل دارای فرزند بوده و شانس گروه اخیر بیش از زنان مطلقه دارای فرزند است. در نتیجه می­توان حدس زد که طلاق موجب کاهش کیفیت شغلی و درآمد زنان مطلقه می­ شود. این مشکل برای زنانی که پیش از طلاق به خانه داری مشغول بوده ­اند دو چندان می­باشد.[۶۸۹]
مهارت­ های زنان در امور خانه­داری ارزش چندانی در ارزیابی کارفرمایان از منابع انسانی[۶۹۰] ندارد. بنابراین زنان خانه­دار در مقایسه با زن شاغل با ریسک­های بیش­تری رو به رو است. در واقع ریسک بالای «ناپایداری منابع» با ریسک ترک همسر از سوی شوهر ارتباط مستقیمی دارد[۶۹۱]. لذا برخی اقتصاددانان معتقدند اساساً مستمری پس از طلاق برای زنانی کاربرد دارد که مدت زمان زیادی از ازدواج آنها می گذرد وآمادگی حرفه ای آنها روند نزولی داشته است.[۶۹۲]
ب) وضعیت زنان مطلقه در ازدواج مجدد
آیا زن مطلقه می ­تواند سریعاً ازدواج مجدد نماید؟ نویسندگان وضعیت زن مطلقه را در بازار ازدواج نامطلوب­تر از زنان مجرد و حتی مردان طلاق گرفته می­دانند.[۶۹۳] علت این وضعیت نابرابر آن است که کاهش ارزش سرمایه زنان بیش از مردان است. به بیان روشن­تر هر فردی فارغ از زن یا مرد بودن خدماتی را در بازار ازدواج عرضه می­ کند. میزان تقاضای این خدمات وابسته به عوامل گوناگونی است. این عوامل گوناگون گاهی در یک فرد ثابت است مانند میزان تحصیلات و ثروت یا پایگاه اجتماعی و اصالت خانوادگی. در برابر برخی عوامل مانند زیبایی و قدرت باروری در طول زمان کاهش می­یابد. کاهش ارزش­های اخیر به معنای استهلاک ارزش سرمایه است. در مقایسه وضعیت زنان و مردان در بازار ازدواج به روشنی پیداست که کاهش ارزش سرمایه زنان بیش از مردان است. بنابر این با افزایش سن و طلاق، امکان ازدواج زنان کاهش چشمگیری می­یابد و در مجموع خسارات طلاق برای زنان به مراتب بیش از مردان است.[۶۹۴]
آمار ازدواج و طلاق در کشور ایالات متحده آمریکا مؤید این نتیجه گیری است.[۶۹۵] چرا که اولاً بر اساس آمارهای ایالات متحده آمریکا مردان طلاق گرفته سریع­تر از زنان مطلقه ازدواج مینمایند. ثانیاً زنان مایل به ازدواج با مردانی مسن­تر از خود ازدواج کنند. ثالثاً نسبت زنان مجرد به مردان مجرد با توجه به نسبت جنسیتی کل، سریع­تر افزایش می­یابد. نسبت جنسیتی [۶۹۶] زنان مجرد به مردان مجرد از کمتر از عدد ۱ در سن ۲۰ سالگی به بیشتر از عدد ۲ در سن چهل سالگی افزایش می یابد. بدین ترتیب زنان مسن تر در بازار ازدواج با رقابت شدیدتری مواجه هستند؛ به ویژه هنگامی که زنان مطلقه مجبور به رقابت با زنانی هستند که برای نخستین بار وارد بازار ازدواج می شوند، فرصت کمتری برای ازدواج دارند.[۶۹۷]
مسأله فرزندان نیز در افزایش ریسک فقر زنان مطلقه مؤثر است. فرزندان تا پیش از جدایی موجب استحکام بیش­تر زندگی مشترک می­باشند و برای زنان خانه دار نوعی مزیت محسوب می­شوند اما پس از جدایی اثر معکوس دارند. از آنجا که در غالب موارد فرزندان طلاق با مادر زندگی می کنند، سرپرستی ایشان هزینه­ های قابل توجهی بر زنان پدید می ­آورد: سرپرستی از فرزندان آن است که مادران آمادگی کمتری برای ارائه خدمات به همسر جدید خواهند داشت. علاوه بر این وجود فرزندان، خصوصاً در سنین طفولیت موجب مسئولیت برای همسر آتی می­ شود. همچنین زنان بدون فرزند توانایی بیشتری برای نگهداری از فرزندان رابطه زناشویی آینده خود را خواهند داشت و بر همین اساس مردان تمایل بیش­تری نسبت به زنان بدون فرزند دارند.[۶۹۸]
بند دوم: فرصت طلبی از سرمایه گذاری مشترک در دوران زندگی مشترک
پیش از این اشاره شد که از منظر تحلیلگران اقتصادی حقوق خانواده، ازدواج قراردادی بلند مدت است و بر همین اساس، طلاق نیز نقض قرارداد محسوب می­ شود. نمی­ توان تردید نمود که ازدواج قراردادی کاملا تجاری یا تجاری محض نیست و ارزش­های اخلاقی و عاطفی نقش مؤثری در شکل گیری، دوام یا زوال آن دارد ولی فارغ از مسائل مالی نیست. از طرف دیگر بسیاری از تحلیلگران اقتصادی، محصولات عاطفی ازدواج را در قالب اقتصادی تعبیر می­ کنند تا بتوان با مدل و روش تحلیل اقتصادی، به بررسی مسائل حقوق خانواده پرداخت. طبق دیدگاه گری بکر قرارداد ازدواج گاهی ارزشی ابزاری دارد به این معنا که همسران عوامل تولید یک محصول مثلاً فرزندان هستند. بنابراین ، ازدواج راهی است که طرفین از طریق آن تعهدات حمایتی خود را مبادله می کنند. که ارزش آن برخاسته از رفتار هریک از همسران در بلند مدت است.[۶۹۹]
ویژگی ازدواج در خانواده های سنتی و نیمه سنتی آن است که غالباً سرمایه­گذار زوجه می­باشد و سرمایه پذیر شوهر. سود به دست آمده از سرمایه گذاری باید به نحو متوازن و متقارن بین زوجین تقسیم شود. توازن به معنای برابری نسبی در انتفاع از سود حاصل از شراکت است و تقارن به معنای همزمانی انتفاع. واقعیت آن است که در دقیق­ترین شراکتهای تجاری نیز اصول فوق به درستی رعایت نمی­ شود.[۷۰۰] در خانواده، امکان تقارن و توازن دقیق در تقسیم سود وجود ندارد. در آغاز زندگی مشترک بیش­تر فعالیت تولیدی و سرمایه گذاری از جانب زن صورت می­پذیرد. فرزند به مثابه محصول اصلی ازدواج حاصل تلاش زیاد زوجه است. در برابر این مرد است که در ابتدای زندگی مشترک، بیش­تر بهره­مند می­ شود. به تدریج جریان سود دچار فراگشت گردیده و در سنین میانسالی و کهنسالی زن از منافع ازدواج بهره مند می­ شود. در این سنین دارایی­ هایی اختصاصی و اساسی زوجه یعنی زیبایی و باروری مستهلک گردیده است اما به دلیل سرمایه گذاری پیشین، از وجود فرزندان و نفقه بهره مند می­باشد.
چنانچه مردی خواهان بیش­ترین منفعت –مشروع یا نامشروع- از ازدواج باشد، بهترین استراتژی آن است که قرارداد ازدواج را در زمانی ترک نماید که جریان منافع دچار فراگشت گردیده است. در این بازه زمانی بیش­ترین منفعت نصیب او می­ شود و کمترین منفعت ممکن حاصل همسر او؛[۷۰۱] امری که مورد اعتراض فعالان حقوق زنان و فمینیست ها واقع شده است.[۷۰۲]
روشن است که راه حل جلوگیری از چنین سوء استفاده­ای، گران کردن نقض قرارداد برای شوهر و جبران کامل خسارت زوجه می­باشد. با این وصف مشکل اصلی وقتی پدیدار می­ شود که متوجه می­شویم زنان نیز به میزان مردان امکان سوء استفاده از سرمایه گذاری مشترک را دارند. چنانچه زوجه پیش از صرف هزینه از زیبایی و باروری خود (در جوامع سنتی میتوان مسأله بکارت را نیز به این دو عنوان اضافه کرد)، قرارداد ازدواج را نقض نماید، از برخی درآمدهای ازدواج همچون مهریه بهره مند می­ شود در حالی که سرمایه گذاری مناسبی انجام نداده است. پس رعایت حد تعادل بین زوجین و پیشگیری از فرصت طلبی هر یک از زوجین لازم است. بسیاری از اقتصاددانان حقوق بر آنند که بهترین راه جلوگیری از سوء استفاده زوجین، گران کردن نقض قرارداد ازدواج برای همسر فرصت طلب است و ایجاد هزینه برای طلاق، ابزار مناسبی در کف همسران می­نهد تا با سوء استفاده طرف دیگر مقابله نمایند.[۷۰۳]
البته سوء استفاده­هایی از این دست با مجازات قانونی مواجه نمی­ شود؛ بلکه چنین فرصت طلبی هایی در پوشش ابزارهای قانونی صورت می­پذیرد. معدودی از نوعروسان با نیت پلید، پیش از مراسم عروسی، مهریه خود را مطالبه می­نمایند و داماد بیچاره! در می­یابد که بدون تشکیل زندگی مشترک و حتی کامیابی از زوجه مجبور است تا آخر عمر، مبلغی را به صورت اقساط ماهیانه به زوجه بپردازد.[۷۰۴] مردان نیز می­توانند با تحت فشار قرار دادن زوجه، بدون پرداخت مبلغی به عنوان مهریه، از زوجه جدا شوند در حالی که از زیبایی و باروری وی بهره مند شده ­اند.
در چنین موردی، مستمری پس از طلاق ابزار نیکویی جهت جلوگیری از فرصت طلبی است؛ بدین صورت که زوجه هنگام وقوع طلاق حداقل بخشی از سودهای غیر عملیاتی سرمایه گذاری های خود را در زندگی زناشویی دریافت می کند. به عبارت دیگر، طلاق یک منبع برای اثرات خارجی منفی است و نفقه ابزاری است برای درونی کردن هزینه ای که یکی از طرفین با وقوع طلاق برای دیگری ایجاد می کند.[۷۰۵]
گفتار دوم: کارکرد مستمری پس از طلاق
مستمری پس از طلاق در برخی کشورها جنبه تنبیهی برای شوهر دارد و شوهری به پرداخت مستمری محکوم می­ شود که طلاق در نتیجه رفتار غیر اخلاقی شوهر مانند زنای محصنه، خشونت شدید و یا ترک انفاق باشد.[۷۰۶]
در برابر در برخی نظام­های حقوقی، مستمری پس از طلاق جنبه صرفاً جبرانی دارد و طرف قوی­تر، بدون در نظر گرفتن تقصیر یکی از زوجین، باید از طرف ضعیف تر حمایت کند. ماده ۱۵۶۹ قانون مدنی آلمان این وضعیت را مقرر نموده است. در آمریکا نیز در صورت وجود اختلاف و شکاف مالی بین زوجین، طرف قوی­تر باید پس از طلاق و به منظور جبران این شکاف مالی به طرف ضعیف­تر نفقه بپردازد.[۷۰۷]
در برخی از نظام­های حقوقی همچون فرانسه، نفقه پس از طلاق، مبنای دوگانه و جنبه جبرانی-تنبیهی دارد. هر یک از همسران که وضعیت مالی مطلوب­تری دارد، باید مبلغی را به همسرش بپردازد تا خلأ استاندارد زندگی را که در اثر طلاق پدید آمده است، جبران نماید.[۷۰۸]
در حقوق ایران نیز مبنای دوگانه و مختلط مورد نظر قانونگذار بوده است. شرایط اعمال ماده ۱۱ ق.ح.خ. ۱۳۵۳ عبارت است از: الف) وجود گواهی عدم امکان سازش؛ ب) سوء رفتار یا قصور یکی از طرفین؛ ج) نداشتن توانایی مالی یکی از زوجین و توانایی مالی زوج دیگر. شرط «سوء رفتار یا قصور یکی از زوجین» اشاره به جنبه تنبیهی دارد و شرط «عدم توانایی مالی مستمری گیرنده» دلالت بر مبنای جبرانی مستمری پس از طلاق می­نماید.
برخی اقتصاددانان حقوق بر آنند که علاوه بر موارد فوق ممکن است، مستمری پس از طلاق با هدف حفظ استاندارد زندگی طرف ضعیف­تر وضع شده باشد.[۷۰۹] این رویکرد با آنکه انسانی به نظر میرسد اما از منظر اقتصادی توجیه ندارد. چنانچه یکی از طرفین باعث از دست رفتن استاندارد زندگی طرف دیگر شود می­توان جبران خسارت را مبنای مستمری پس از طلاق دانست اما در غیر این صورت چرا زوج یا زوجه باید هزینه استاندارد دیگری را پس از طلاق بپردازد؟
شاید بتوان این جنبه را به عنوان یکی از هزینه­ های طلاق تلقی نمود ولی ایجاد هزینه برای طلاق باید برای جامعه منافعی بیش­تر از هزینه آن در پی داشته باشد. چنین هزینه بی­مبنایی منافع کمی در پی دارد. با این مقرره، بازار آزاد ازدواج شدیداً نقض شده است و انگیزه کسب استاندارد زندگی از طرف ضعیف­تر سلب می­ شود. علاوه بر این عدالت نیز مخالف دارا شدن بلاجهت اشخاص است. اقتصاددانان حقوق تأکید نموده ­اند که چنانچه زوجه در دوران زندگی مشترک از همسرش در کسب تحصیلات دانشگاهی یا کسب شغل بهتر یا موارد دیگر پشتیبانی نموده باشد، پس از طلاق می­توان در خصوص جبران خسارت صحبت کرد اما در غیر این صورت، علیرغم استدلال­های فمینیستی، جبران خسارت خلاف قواعد بنیادین حقوق مالکیت است.[۷۱۰]
گفتار سوم: نوع و میزان مستمری پس از طلاق
در حقوق ایران با توجه به متروک بودن ماده ۱۱ ق.ح.خ. ۱۳۵۳، اطلاعات و دیتای کافی و قابل اتکایی در خصوص میزان مستمری پس از طلاق در دست نیست. بنابر این بررسی توصیفی میزان مستمری پس از طلاق در ایران ممکن نیست. از طرفی، بررسی هنجاری و بنیادی میزان مستمری پس از طلاق در ایران نیز با دشواری­های خاصی روبرو است. همچنانکه پیش از این گذشت، مستمری پس از طلاق جنبه جبران خسارت یا کارکرد توزیعی دارد. بر این اساس مستمری پس از طلاق، باید جبران کننده فرصت طلبی زوج از نقض قرارداد ازدواج باشد و یا اینکه میزان سرمایه گذاری مشترک زوجین در طول دوره ازدواج روشن شود و آن بخش از درآمد بالقوه­ای که باید نصیب زوج یا زوجه شود، به عنوان مستمری به او اعطا شود.
محاسبه میزان سرمایه گذاری انجام شده و درآمد حاصل از آن در همه نظام­های حقوقی دشوار است ولی در حقوق ایران مشکل دو چندان می­باشد چرا که نهادهای دیگری همچون مهر، اجرت المثل و نحله نیز همین کارکرد را دارند. بنابر این بر فرض که میزان سرمایه گذاری یا میزان خسارت زوجه روشن شود، لازم است محاسبه نماییم که آیا این خسارات با مهر و اجرت المثل قابل جبران می­باشد یا خیر. تنها در صورتی که پاسخ ما به این سوال منفی باشد، می­توان مستمری پس از طلاق را جاری دانست و به محاسبه میزان آن پرداخت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:05:00 ب.ظ ]