مطالب پایان نامه ها درباره ایمان از دیدگاه مولانا- فایل ۳۹ |
![]() |
لیک نفس نحس و آن شیطان زشت
می کشندت سوی کفران و کنشت
یعنی آن چه موجب کفر است در حقیقت خود انسان و پذیرش او نسبت به اوامر نفس امّاره و وسوسههای شیطانی است و اگر او بخواهد میتواند در مقابل این اوامر ایستادگی کند. البته در ادامهی این اشعار مرد کافر میگوید این چه خدایی است که خواستش، مغلوب نفس و شیطان قرار میگیرد. در پاسخ به او گفته میشود که وجود اختیار انسان، خود از خواست و مشیت الهی است و انتخاب بد ما در واقع به خود ما تعلق دارد و این سلطه مطلقه خداوندی با استناد کار و اراده انسانها به خود انسانها، هیچگونه منافاتی ندارد، چنان که در آیات قرآنی دیده میشود که برای انسانها مشیت را اثبات میکند برای نمونه آیه «وَ ما تَشاءوُنَ اِلاّ أَنْ یَشاءَ اللهُ» را میتوان چنین تفسیر کرد اگر زمینه مشیت بندگان مطابق خواست خداوندی فراهم نشده بود، هیچ کس نمیتوانست مشیتی داشته باشد (جعفری، ۱۳۶۸).
همچنین اختیاری بودن ایمان و کفر را در حکایت دیگری «وحی آمدن از حق تعالی به موسی که بیاموزش چیزی را که استدعا میکند … » بدین نحو بیان میکند که:
بعد از آن وحی آمد از حضرت که او
هر چه میگوید به لطف خود شنو
گفت یزدان تو بده بایست او
بر گشا در اختیار آن دست او
اختیار آمد عبادت را نمک
ور نه میگردد به ناخواه این فلک
گردش او را نه اجر و نی عقاب
کاختیار آمد هنر وقت حساب
جمله عالم خود مسبّح آمدند
نیست آن تسبیح جبری سودمند
بنابراین به دلیل وجود اختیار است که انسان مورد تکریم الهی قرار میگیرد. از نظر مولوی حال کار مؤمنین به علت انتخابهای مناسب و به وسیلهی هدفگیریهای الهی عسل است و محصول وجود کفار به علت انتخابهای ناشایست خود، زهر مار است. بنابراین عنصر اختیار در ایمان، نقش اساسی دارد و از این رو است که مولانا برای ایمان تقلیدی ارزشی قائل نمیشود (فروزانفر، ۱۳۶۷).
۴-۶- ایمان تقلیدی
هر گاه نور ایمان به جان انسان نتابیده باشد ایمان حقیقی تحقق نمییابد از نظر مولوی، مؤمن به ایمان حقیقی، سوزش تشنگی را چشیده، اما او که صرفاً به تقلید مؤمن است صرفاً آب را ستایش میکند و به توصیف آن مشغول است مولوی این افراد را به مرغابی تشبیه میکند که چون به آب شیرین دست نیافتهاند، گرد آب شور میگردند و به آن عشق میورزند و عدم نیل به ایمان حقیقی در آنها از آن روست که نفس خود را مست امور مادی کرده، و در نتیجه از عالم غیب بیخبر ماندهاند (کاشفی، ۱۳۷۵).
نفس تو تا مست نقل است و نبید
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1400-08-05] [ 12:38:00 ق.ظ ]
|