کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو



 



- ایجاد امکانات زیرساختی برای ذخیره سازی و بهبود راندمان مصرف آب در کشاورزی مناطق روستایی و دوری از تامین صرف منابع آب و عدم توجه به مدیریت مصرف آب؛
پایان نامه
- گسترش خانه های ترویج و نه فقط برای اینکه مناطق روستایی دارای مجتمع های آموزشی باشند بلکه به کارایی آن توجه شود و فضایی را ایجاد کند که موجب افزایش اطلاعات و دانش فنی کشاورزان شود؛
- اصلاح ساختار اراضی کشاورزی در راستای نوین سازی نظام بهره برداری دهقانی و نه کشاورزی سرمایه بر و بزرگ مقیاس به نحوی که با حفظ منافع بهره برداران، یکپارچگی لازم برای ارتقای بهره وری از واحد سطح فراهم آید؛
- هدایت بازار مالی کشاورزی با آزادسازی نرخ سود و کاهش تصدیگری دولت و تغییر ساخت واسطه گری دولتی اعتبارات بانک های عامل و به تجهیز منابع مالی از راه گردآوری پس انداز، به ویژه پس اندازهای کوچک در مناطق روستایی؛ و
- پرکردن خلاء مدیریتی بخش کشاورزی در عرصه بازاررسانی و بازاریابی محصولات تولیدی در مناطق روستایی و ایجاد زنجیره تولید تا مصرف از طریق هماهنگی دستگاه های متولی مدیریت بازرگانی محصولات کشاورزی و پرهیز از جهت گیری های سیاسی
کنترل ترتیبات قیمتی بازار
- قیمت گذاری واقعی محصولات کشاورزی خارج از هرگونه تبعیض و جهت گیری سیاسی مبتنی بر تعادل منطقی در رعایت حقوق تولیدکننده در برابر مصرف کننده و گسترش تعاونی های بازاریابی محصولات کشاورزی و سپردن کنترل تمامی ترتیبات بازار به دست خود بهره بردار در راستای کاهش فعالیت های دلالی و واسطه گری و رسیدن بهره بردار به زحمت واقعی خود
بطورکلی، روند تحلیلی در این رساله به گونه ای بود که سرتاسر به تبیین تقابل های دوتایی و یا دودوئی دولت و مردم اختصاص داشت و به این موضوع پرداخت که نه دولت می تواند بدون مشارکت مردم به کارایی در عرصه کشاورزی برسد و نه مردم بدون کمک های دولتی می توانند به فعالیت کشاورزی ادامه دهند. به عبارت دیگر، از یک طرف خودمختاری محلی به تنهایی اهرم نیرومندی برای توسعه محسوب نمی شود و از سوی دیگر، تاکید صرف بر برنامه ریزی در سطح ملی استعدادهای بالقوه توسعه محلی و منطقه ای را تباه می سازد. تلفیق و ترکیب مدل های برنامه ریزی بالا به پایین و پایین به بالا و افزایش تعامل و هماهنگی بین آنها می تواند گزینه مطلوبی باشد؛ به این ترتیب که در فرایند پایین به بالا داده ها، نیازها و اولویت های محلی، اهداف کمی محلی، مشکلات و تنگناها از سطح پایین به بالا منتقل می شود و ر فرایند بالا به پایین سیاست ها، بودجه، کمک های فنی، هماهنگی و راهنمایی ها به سطح پایین ارائه می گردد(رضوانی، ۱۲۹:۱۳۸۳). با توجه به مطالب بالا، رهایی از چالش های موجود در بخش کشاورزی مستلزم اتخاذ رویکرد نامتمرکز منطقه ای برای برنامه ریزی توسعه کشاورزی است. اتخاذ یک رویکرد نامتمرکز منطقه اى براى برنامه ریزى توسعه کشاورزى، داراى مزایاى قابل توجهى است از جمله:
۱) بهکرد کارآیى در تخصیص منابع؛
۲) شناسایى حلقه هاى ارتباطى بین بخش هاى کشاورزى و غیرکشاورزى اقتصاد، و افزایش هماهنگى و انسجام آنها با برنامه هاى تنظیم شده در سطوح مختلف؛
۳) به دست آوردن توافق و ارتباط بیشتر در سطوح پروژه و مزرعه و انتقال موثرتر و کارسازتر تاثیر آن به گروه هاى مورد نظر؛
۴) کاهش نابرابرى هاى منطقه اى در توسعه اقتصادى، تحقق توزیع بهتر درآمد و کاهش دوگانگى شهر و روستا. دستیابی به این اهداف مستلزم رعایت نکات زیر است:
۱) لزوم وارد کردن عنصر «فضا» در برنامه ریزی توسعه کشاورزی، که باید با آن به عنوان جز مکمل برنامه ریزی ملی عمل شود؛
۲) مزایای کارایی و برابری، که انتظار می رود در یک نظام نامتمرکز تحقق یابد(مرتضوی، ۷۴:۱۳۸۸).
اگرچه اثر مولفه های طبیعی در این تحقیق به صورت جداگانه بر توسعه کشاورزی سکونتگاه های روستایی بررسی شد، ولی کارکرد بهینه این عامل نیز تحت تاثیر مستقیم برنامه ریزی و هدایت های دولتی است. نتایج بدست آمده از ارزیابی و سنجش توان طبیعی سکونتگاه های شهرستان خنداب نشان داد این منطقه بنابر شرایط اقلیمی نیمه خشک دارای بی نظمی آب و هوایی و با اختلالاتی از این جهت روبروست. به گونه ای که این شرایط مزیت های نسبی آبی و خاکی شهرستان را تحت تاثیر خود قرار داده و نقایصی را در آن ایجاد نموده است. لذا، برای کاستن از محدودیت های ناشی از شرایط آب و هوایی در این منطقه باید تمهیداتی اندیشه شود. کاهش اثرات بی نظمی های آب و هوایی مستلزم افزایش توان سازگاری و انطباق بخش کشاورزی در برابر تغییرات اقلیمی از طرف دولت است. اعمال استراتژی های سازگاری و انطباق در برابر تغییرات آب و هوایی، اثرات منفی تغییرات را کاهش و فرصت بهره برداری از اثرات مثبت را فراهم می آورد (Olesen,2008:1). در پیگیری این هدف، فرایند سازگاری باید با حمایت هایی نظیر، یادگیری اجتماعی، انتقال فناوری، نوآوری و توسعه و ارتقای ظرفیت تصمیم گیری همراه باشد (Ziervogel, et al.,2008:20). مقاوم سازی بخش کشاورزی در برابر بی نظمی و تغییرات آب و هوایی و اقلیمی از طریق اقدامات زیر قابل حصول است:
- تحولات تکنولوژیکی شامل؛ توسعه زراعی و اصلاح نباتات(بکارگیری انواع محصول جدید با قدرت سازگاری و تحمل بالا در برابر تغییرات حراراتی و میزان رطوبت)، توسعه سیستم های اطلاعات آب و هوایی(توسعه سیستم های هشدار دهنده و ارائه پیش بینی های آب و هوایی)و مدیریت نوآوری های کشاورزی(توسعه نوآوری های مدیریتی در بخش آب کشاورزی و تامین تجهیزات آبیاری جهت مقابله با خطرات کاهش رطوبت و خشکسالی).
- برنامه های دولت و بیمه گذاری شامل؛ برنامه های اعطای یارانه و حمایت از بخش کشاورزی(اصلاح برنامه های بیمه گذاری و اجرای استراتژی های مدیریت ریسک در سطح مزرعه)، توسعه بیمه های خصوصی(گسترش بیمه های خصوصی و کاهش خطرات مربوط به تغییرات آب و هوایی، زیرساخت ها و درآمد کشاورزی)و برنامه های مدیریت منابع(سیاستگذاری و اجرای برنامه های حمایتی در سطح مزرعه و مدیریت منابع آب و خاک در برابر تغییرات آب و هوایی).
- شیوه های تولید کشاورزی شامل؛ تولید کشاورزی(تنوع محصول و دام و تغییر شدت تولید)، کاربری اراضی(اتخاذ شخم های حداقل و آیش جهت نگهداری رطوبت خاک و حفظ مواد مغذی و آلی)، آبیاری( اجرای شیوه های مناسب آبیاری برای مقابله با تغییرات آب و هوایی و خشکسالی) و عملیات کشاورزی(تغییر زمان بندی کشت و برداشت محصول).
- مدیریت مالی مزرعه شامل؛ بیمه محصولات(بیمه محصولات جهت کاهش خطرات تغییرات آب و هوایی)، تعیین نرخ تولید(تعیین راندمان محصول جهت کاهش خطرات تغییرات آب و هوایی) و درآمد خانوار کشاورزی(تنوع سازی درآمد خانوار روستای و کاهش خطرات ناشی از تغییرات آب و هوایی) ( Malcolm, et al.,2012:2).
در این بین کشاورزی حفاظتی نیز تاکید بر افزایش کیفیت خاک می باشد. ترکیب اساسی این اصول عبارتند از:
- کاهش شخم: هدف از این فرایند رسیدن به شرایط شخم صفر و اعمال سیستم های خاکورزی تحت کنترل بذر می باشد.
- نگهداشت سطوحی از پسماندهای زراعی و پوشش سطح خاک: هدف از این کار حفاظت از خاک در برابر فرسایش آب و باد، کاهش تبخیر آب، بهبود بهره وری آب و ارتقای خواص فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی خاک می باشد.
- اعمال تناوب زراعی: تناوب کشت در کاهش علف های هرز و رفع بیماری و آفات موجود در مزارع موثر است و مخاطرات بیولوژیکی فرایند تولید را پایین می آورد (Verhulst,et al.,2010:3).
مکانیسم هایی که در مدیریت مصرف آب موثر واقع می شوند عبارتند از:
۱) نظارت بهینه بر کیفیت آب؛
۲) گسترش کلاس های آموزشی و ترویج فرهنگ استفاده از آب؛
۳) استفاده از ابزارهای مالی و سرمایه گذاری در منابع آب کشاورزی؛
۴) اجرای عملیات آبخیزداری و مرمت اکوسیستم های طبیعی؛ و
۵) اتخاذ ترتیبات قانونی و تعیین نرخ واقعی آب (Palaniappan,2010:8).
کنترل بیولوژیک مزارع در مدیریت گیاهان مهاجم و حشرات میکروبی موثر می افتد و زمینه های لازم را برای ریشه کنی علف های هرز و آفت زذایی محصول فراهم می آورد (Waage,2007:1). برنامه ریزی جهت کنترل منابع زیستی و حفظ تنوع بیولوژیکی مستلزم اتخاذ اقداماتی است که شامل موارد زیر می شود:
- اقدامات لازم جهت شناسایی گونه های زیستی و جانوری در سطح مزارع و تخمین ظرفیت های بیولوژیکی در بخش کشاورزی
- ارائه برنامه های آموزشی و ترویجی در مورد مزایای حفظ گونه های زیستی در سطح مزارع
- ایجاد بانک اطلاعاتی و تاسیس پایگاه داده های بیولوژیکی
- سرمایه گذاری در بخش پژوهش و تحقیقات و استفاده از متخصصین فعال در این بخش
- استفاده از دانش و تجربیات بومی کشاورزان در کنترل بیولوژیک محصولات کشاورزی
- تدوین سیاست های جامع جهت مدیریت یکپارچه منابع زیستی در بخش کشاورزی (CACP,1999:85).
پیشنهادات پژوهشی
- بررسی تحلیلی نارسایی های مدیریتی بخش کشاورزی در مناطق روستایی(این موضوع به خلاء مدیریت دولتی در مناطق روستایی و شکاف سیاست گذاری دولتی و مدیریت بهره برداری در سطح مزارع اشاره دارد)؛
- بررسی زمینه های نوسازی و تجدیدبنای کشاورزی دهقانی در مناطق روستایی(این موضوع مربوط به مسیر مطلوب توسعه کشاورزی در مناطق روستایی می شود و جهت طراحی الگوی مدیریتی توسعه کشاورزی مورد تاکید قرار می گیرد)؛
- تحلیلی بر چالش های اقتصاد کشاورزی در فرایند جهانی شدن(این موضوع مربوط به موضوع آینده پژوهی در بخش کشاورزی و اقتصاد مناطق روستایی می شود)؛ و
- رویکرد منطقه ای و برنامه ریزی توسعه کشاورزی در مناطق روستایی(این موضوع لزوم وارد کردن عنصر فضا را در فرایند برنامه ریزی توسعه کشاورزی مورد تاکید قرار می دهد و به تقابل های دوتایی ملی و محلی، دولت و مردم، فقیر و غنی و شهر و روستا می پردازد).
منابع و ماخذ
ابریشمی، حمید و محمد هادیان(۱۳۸۳)، رانت جویی و رشد اقتصادی (شواهد تجربی از ایران)، مجله تحقیقات اقتصادی، سال ۱۴، شماره ۶۷، ص ۱-۲۸٫
احمدی پور، زهرا و علیرضا منصوریان(۱۳۸۵)، تقسیمات کشوری و بی ثباتی سیاسی در ایران (۱۳۵۷-۱۲۸۵)، فصلنامه جغرافیای سیاسی و ژئوپلتیک، سال ۲، شماره ۱، ص ۶۲- ۸۹٫
ﺍﺣﻤﺪﻱ، ﻋﺒﺪﺍﻟﺤﺴﻴﻦ ﻭ ﺍﻣﻴﺮﻣﻈﻔﺮ ﺍﻣﻴﻨﻲ (۱۳۸۶ )، «ﻋﻮﺍﻣﻞ ﻣوﺛﺮ ﺑـﺮ ﺗﻘﺎﺿـﺎﻱ ﺍﺟـﺮﺍﻱ ﻃـﺮﺡﻫـﺎﻱ یکپارچهﺳﺎﺯﻱ ﺯﻣﻴﻦﻫﺎﻱ ﮐﺸﺎﻭﺭﺯﻱ ﺍﺯﺩﻳﺪﮔﺎﻩ ﮐﺎﺭﺷﻨﺎﺳﺎﻥ ﺷﻬﺮﺳﺘﺎﻥ ﮐﺮﻣﺎﻧﺸـﺎﻩ ﻭ ﻣﻨﻄﻘـه ﻟﻨﺠﺎﻧﺎﺕ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ»، ﻣﺠﻠه ﻋﻠﻮﻡ ﻭ ﻓﻨﻮﻥ ﮐﺸﺎﻭﺭﺯﻱ ﻭ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻃﺒﻴﻌﻲ، ﺳﺎﻝ ۱۱، ﺷﻤﺎﺭه ۱۱، ص۲۹۶-۲۸۳ .
اداره کل هواشناسی استان مرکزی(۱۳۹۰)، آمار و اطلاعات استان، www.markazimet.ir/farsi/statistics.
اداره کل اوقاف و امور خیریه(۱۳۹۱)، دفتر نمایندگی اوقاف و امور خیریه خنداب، استان مرکزی.
اداره کل منابع طبیعی استان مرکزی(۱۳۸۶)، مطالعه اجرایی آبخیزداری حوضه آبخیز شهری خنداب، مشاور طرح دانشگاه علم و صنعت ایران.
ارغوانی، حسین(۱۳۸۰)، ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ آب و اﻧﺮژی، مجموعه مقالات سومین همایش ملی انرژی، کمیته ملی انرژی جمهوری اسلامی ایران، معاونت امور برق و انرژی وزارت نیرو، تهران.
اسماعیلی، عادله، حسین مهرابی بشرآبادی (۱۳۸۹)، تاثیر اندازه دولت بر بهره وری نیروی کار و سرمایه در بخش های کشاورزی و صنعت در ایران، سال ۲، شماره ۱، ص ۳۵-۵۲٫
اشرفی، مرتضی، مهربانیان، الهه و امیر احمدپورکاخکی(۱۳۸۶)، بررسی نظام بهره برداری خرد و دهقانی در کشاورزی ایران : تنگناها، سیاست ها و راهکارهای حمایتی، مجموعه مقالات ششمین کنفرانس اقتصاد کشاورزی ایران، انجمن اقتصاد کشاورزی ایران, دانشگاه فردوسی، مشهد.
اصلاحی، حسین(۱۳۷۸)، نقد و بررسی کتاب: نظام های بهره برداری، فصلنامه نامه علوم اجتماعی، سال ۱۵، شماره ۱۴، ص ۱۹۹-۲۰۶٫
اطاعت، محمد جواد(۱۳۸۵)، ماهیت دولت در ایران / دولت پاتویمونیال (پیش از مشروطیت)، مجله اطلاعات سیاسی اقتصادی، سال ۲۲، شماره ۲۳۱- ۲۳۲، ص ۴۸- ۵۳٫

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-08-05] [ 05:55:00 ق.ظ ]




همه مواد را مخلوط کرده، خمیر می­کنیم و می­گذاریم خمیر وَر بیاید. بعد به صورت گلوله گلوله توی روغن سرخ می­کنیم و بعد از سرخ شدن داخل صافی می­گذاریم تا روغن اضافی گرفته شود و بعد روی آن­را عسل ریخته و استفاده می­کنیم.
۵-۲-۱۵-۱-۱۶ نخود و باقلا
یکی از افطاری­های پرطرفدار ماه رمضان است که البته در ایام دیگر نیز برای صبحانه استفاده می­ شود. به این صورت که نخود و باقلا را چند ساعتی خیس می­گذارند (گاهی به آن گیاه آسیاب شده اُشْتُن[۱۲۹] اضافه می­ کنند و خیس می­گذارند، تا موقع پخت زودتر پخته شود)، بعد با لیمو عمانی یا پودر لیمو وفلفل سیاه و نمک می­پزند.
دانلود پایان نامه
۵-۲-۱۵-۲ بُزِوه[۱۳۰]
گندم آسیاب شدۀ نرم را بو داده، در روغن می­ریزند و تفت می­ دهند. هسته­های خرما را جدا کرده و خرما را داخل گندم برشته می­ریزند و خوب تفت می­ دهند، مواد آماده را داخل ظرفی ریخته و روی آن روغن حیوانی آب شده می­ریزند، این خوراکی را با دوغ محلی مصرف می­ کنند.
طبق تعریف قُدما، هرگاه اهالی پشم گوسفندان را می­چیده­اند، هر کس پشم تعداد گوسفندان تعیین شده را زودتر می­چید، به کسی که عقب مانده بود می­گفت: «چنگالی شدی! چنگالی شدی» و آن شخص بازنده باید بُزوه درست می­کرد و به دیگران می­داد، بخورند.
۵-۲-۱۵-۳ بَلالیت[۱۳۱]
ماکارونیمخصوص و نازک یا ماکارونی پیچ برای این منظور مناسب است و جزء خوراکی­های سنّتی منطقه محسوب می­ شود. ماکارونی را داخل آب در حال جوش ریخته، بعد از کمی پخته شدن آبکش می­ کنند. بعد داخل قابلمه ریخته روی آن روغن و شکر می­ریزند و مانند پلو دم می­ دهند. موقع مصرف با تخم مرغ سرخ کرده میل می­ کنند. روزهای عید فطر و قربان معمولاً بَلالیت به عنوان وعده صبحانه تهیه می­ شود و در کل نوعی صبحانه عامّه پسند به شمار می ­آید.
۵-۲-۱۵-۴ بلی مهی
ماهی حَشَنه را تمیز کرده، شسته و خشک می­ کنند بعد با ادویه­های: فلفل سیاه، گشنیز، و رازیانه مخلوط کرده و آسیاب می­ کنند و معمولاً به چند صورت مصرف می­ شود. بعضی­ها روی برنج یا تخم مرغ ریخته و مصرف می­ کنند و عده­ای به صورت آب شده می­خورند. گاهی هم لای نان باتی یا چُرَکی ریخته و می­خورند.
۵-۲-۱۵-۵پَپُلُسْکْ[۱۳۲]
مواد لازم: پیاز ،‌گوجه، سیب زمینی، بادمجان و بعضاً گوشت.
این غذا یک غذای سنتّی است و طرز پُخت آن بدین صورت است که گوشت را با پیاز تفت داده بقیه مواد را که به صورت خرد شده است، را اضافه می­کنیم. سپس با نمک و فلفل و ادویه وخوب تفت می­دهیم، آب را به مواد اضافه کرده و می­گذاریم غلیظ شود. بعد نان سنتّی نازک را خرد کرده و داخل آن می­ریزند.
۵-۲-۱۵-۶ تیزی
یک خوراکی مخصوص که بیشتر برای زنان زائو آماده می­ شود. به دلیل اینکه ماده اصلی تشکیل دهندۀ آن زنجبیل است و طعم تُندی دارد، به آن تیزی می­گویند. مواد تشکیل دهنده آن زنجبیل، زیرۀ سیاه، آرد، روغن حیوانی، شکر و بعضی­ها داروهای گیاهی دیگری نیز به آن اضافه می­ کنند.
طرز تهیه: آرد را در روغن حیوانی تفت می­ دهند. بعد زنجبیل و زیرۀ سیاه آسیاب شده را به آن اضافه می­ کنند و تفت می­ دهند. بعد شکر را آب کرده و به مخلوط اضافه می­ کنند، می­گذارند لعاب بیاورد و غلیظ شود.
۵-۲-۱۵-۷ دمپُخی مَلَخ (میگوی ریز)
اهالی به میگو« ملخ» و به دمپختک «دمپُخی» می­گویند.
مواد لازم جهت طبخ این غذا: برنج، میگوی ریز، سیب زمینی، بادمجان، گوجه و پیاز.
پیاز را در روغن سرخ کرده،‌ گوجه، سیب زمینی، بادمجان و میگو را به ترتیب اضافه کرده، خوب تفت می­ دهند تا مواد کمی نرم شوند، بعد آب را به مواد اضافه کرده، وقتی جوش آمد برنج را اضافه کرده و بعد از جذب شدن آب برنج، آن را دم می­ دهند. میگویی که برای این دمپختک استفاده می­ شود نوع مخصوص است.
۵-۲-۱۵-۸ کَتُخ سبزیجات
مواد لازم: پیاز، هویج، کدو، فلفل دلمه، بادمجان،‌ گل کلم،‌ گوجه، سبزیجاتی مثل: شوید و جعفری و….
طرز پخت: کمی روغن در قابلمه ریخته، پیاز،‌ هویج و کدو حلقه شده، بادمجان و بقیه مواد را که خُرد شده ­اند، را داخل قابله می­ریزیم. ادویه، زردچوبه،‌ فلفل، نمک و آبلیمو اضافه می­کنیم و می­گذاریم با حرارات کم بپزد. وقتی مواد نرم شدند، یک لیوان آب با رب گوجه فرنگی اضافه می­کنیم و هم می­زنیم و روی شعله ملایم می­گذاریم، خوب بپزد وقتی به حالت خورش در آمد، آماده خوردن است.
۵-۲-۱۵-۹ کَتُخ مرغ یا گوشت
مرغ یا گوشت گوسفند، پیاز، سیب زمینی،‌گوجه رنده شده،‌ هویج یا بادمجان به دلخواه. مرغ یا گوشت گوسفند را داخل قابله ریخته، پیاز خرد شده را به آن اضافه کرده و همچنین نمک و ادویه می­گذاریم، پیاز با گوشت کمی پخته شود. بعد روغن و گوجه رنده شده را اضافه کرده، تفت می­دهیم. سیب زمینی و بادمجان یا هویج را به دلخواه اضافه می­کنیم، بعد از تفت دادن آب اضافه می­کنیم و می­گذاریم خوب غلیظ شود. این کَتُخ با برنج مصرف می­ شود و گاهی به تنهایی و بین اهالی طرفداران زیادی دارد.
۵-۲-۱۵-۱۰ کلّه سوری
یک نوع خوراکی از خانوادۀ میه است که با مَیه اندک تفاوتی دارد و آن این است که هرگاه به مواد مَیه پیاز زیاد اضافه شود و با آن مخلوط شود به طوری که پیاز در مواد کاملاً مشخص باشد به آن کلّه سوری می­گویند و با نان مصرف می­ شود.
۵-۲-۱۵-۱۱گِوِدَه[۱۳۳]
گندم را آسیاب کرده، بو می­ دهند. پیاز داغ درست می­ کنند، زردچوبه و ادویه اضافه کرده و بعد آب به پیاز اضافه می­ کنند. بعد گندم آسیاب شده را به آن اضافه کرده و مثل پلو دم می­ دهند. وقتی آماده شد همراه با کَتِخ مصرف می­ کنند مثل پلُو.
طرز تهیه کَتِخ مخصوص گِوِدَه: پیاز را سرخ کرده و بادمجان و سیب زمینی را با آن اضافه می­ کنند و خوب تفت می­ دهند. بعد کنسرو ماهی و تخم مرغ اضافه می­ کنند، در آخر آب جوش می­ریزند و می­گذارند خوب جا بیفتد بعد با گودۀ آماده شده مصرف می­ کنند. این غذا ی محلی هم اکنون کم­تر طبخ می­ شود.
۵-۲-۱۵-۱۲عکال[۱۳۴]
نوعی قارچ است که بیشتر در فصل بهار می­روید و بر دو نوع است. عکال اِنگزَه که سفید و براق است و اندازه یک سینی متوسط، بزرگ می­ شود و فقط در کوه درست می­ شود و گاهی در فصل زمستان نیز وجود دارد. عکّال محلّی که جوی یا گندمی می­گویند و در جاهایی که کشت و کار می­ شود و در زمین های کفّه درست می­ شود و داخل آن سیاه است. عکال را کباب می­ کنند یا مثل گوشت پخته و مصرف می­ شود.
۵-۲-۱۵-۱۳قارچ کوهی(خِهْر[۱۳۵])
بر دونوع است سرخ و سفید. شبیه قلوه است. نوع سفید آن با قلوه سنگ تفاوتی ندارد. این نوع قارچ در کوه­ها و روی تپه­ها و سنگزار درست می­ شود و افراد ماهر قادر به پیدا کردن آن هستند. این قارچ نیز مانند عَکال پُخت می­ شود و در بعضی جاها مثل گوشت از آن خورش درست می­ کنند و همراه نان و برنج مصرف می­ کنند. این نوع قارچ نیز در فصل بهار و زمستان درست می­ شود.
۵-۲-۱۵-۱۴ماشَک[۱۳۶] (نوعی ماش) ، بِنی[۱۳۷] (عدس معمولی)، دال[۱۳۸] (عدس قرمز)
ماشک، بنی و دال به یک روش پُخته می­شوند. به این گونه که مواد را پخته،‌ آبکش می­ کنند ولی آبش را دور نمی­ریزند. مواد را خوب کوبیده، پیاز را در روغن تفت می­ دهند. کمی آرد به آن اضافه کرده و تفت می­ دهند. بعد مواد کوبیده شده را اضافه کرده با رب گوجه فرنگی تفت می­دهیم و سپس آب مواد را به آن اضافه می­کنیم و می­گذاریم خوب جا بیفتد و آماده شود.
۵-۲-۱۵-۱۵مَهوَه[۱۳۹]
مربَای مَهوِه را در لار و لارستان از فقیر و غنی می­خورند و خوراکی مورد پسند عامّه است. در زبان عربی به آن «صحنات» و در فارسی «ماهی آبه» گویند. در لار معروف است که «مَهوِه» از مخترعات مادر گرگین میلاد است که پادشاه قدیم لارستان بوده است. این غذا را در لار و لارستان و سواحل و بنادر خلیج فارس و حتی در جزیره بحرین و دُبی و شارجه و جزیره هرمز و قشم و لارک و بندر میناب و حتی جهرم نیز می­خورند. «مَهوِه» در واقع مربای طبی است که در قدیم اطبا و حکمای پیشین لار دستور ساخت آن را به مردم داده­اند. در «تحفه حکیم» نوشته مومن که چند قرن پیش نوشته شده، خواص«مَهوِه» مندرج است.
کیفیت درست کردن «مَهوِه» در لار و لارستان بدین قرار باشد که: یک من ماهی بسیار کوچک خلیج فارس که آن را ماهی «مُتو[۱۴۰]» (چون این ماهی در آب جَستن و جهیدن می­ کند و جَستن به زبان لاری «مُت[۱۴۱]» گفته می­ شود، از این جهت آن را ماهی «مُتو» که مخفّف «مُت» است گفته­اند) می­نامند،. را با نیم من نمک طعام و تقریباً پنج شش من آب در خمره­ای می­ریزند، بالای بام، پیش آفتاب می­گذارند تا یک ماه الی چهل روز خوب خیسانده گردد و مثل عصاره ادویه­جات شیره پس­دهد، آنگاه شیره آن را کشیده صاف نمایند و سه چارک «خردل» سرخ را روی تابه و آتش سرخ می­ کنند و نرم می­کوبند و با آن مخلوط می­ کنند و باز در همان خمره مذکور می­ریزند و سر آن را محکم کرده پیش آفتاب می­گذارند، پس از ده روز تیزی و تندی خردل برطرف می­ شود و خوش بو و خوردنی می­ شود. آن وقت همراه با انواع نان استفاده می­ شود و بعضی­ها آن را با روغن و آبلیمو و یا تخم مرغ میل می­ کنند و نمکی که با ماهی مخلوط می­ کنند برای اصلاح آن است و خردل برای خواص آن است. ماهی سرد و خردل گرم است. وقتی که این سه ترکیب با هم باشند خواص و فواید زیادی دارند ولی در حال حاضر داروهای گیاهی گشنیز و لجِنَه (رازیانه) را نیز به آن اضافه می­ کنند. خمره­ای که در آن مهوه می­ریزند را «دُسِنهۀ مهوه» می­گویند.
خواص مهوه:گرم و خشک و با رطوبت است و برای تیز هوشی و ذکاوت و هضم شدن غذا در معده و تقویت کبد و طحال و قوه «باه» و تقویت اعصاب و رفع و بدبویی دهان که از رطوبت معده است و جهت فلج و درد کلیه و مثانه و ریزش سنگ کلیه مفید است ولی برای کسانی که حرارت مزاج دارند، سبب سوختن خون و تشنگی است. شرحی از «مهوه» لار در فارس­نامۀ ناصری مندرج است.
۵-۲-۱۵-۱۶ هریسَه[۱۴۲]
یک حَلیْم بسیار خوشمزه و لذیذ ومورد پسند همه اهالی است که ترکیبات اصلی آن گوشت و گندم است. در سال­های نه چندان دور این آش را روی آتش می­پختند، به این روش که گوشت و گندم را هر کدام را جداگانه می­پزند. گندم مورد استفاده نوعی تقریباً خاص بوده و قبل از پختن باید خوب خیس خورده باشد. گوشتی که با نمک، فلفل، زردچوبه و ادویه مخصوص خوب پخته شده را با گندم پخته شده قاطی می­ کنند. گودالی کنده و کف آنرا زغال آتش می­ریزند و دیگ هرسیه را روی آتش و توی گودال می­گذارند. بعد سر قابلمه را با یک پارچه ضخیم یا پتوی تمیزی می­پوشانند و روی آن خاک می­ریزند تا روز بعد که دیگ را از گودال بیرون آورده، در حالی­که گوشت و گندم بسیار خوب پخته شده و له شده است. بعد هرسیه را با چوب درخت خرما که تمیز شسته شده ،چند نفری خوب می­کوبند تا آش کش بیاورد. در نهایت آن را داخل دیس ریخته و روی آن روغن می­ریزند. این آش خوشمزه طرفداران زیادی دارد و گاهی اوقات به عنوان آش نذری و یا جهت مراسم سوگواری پخته می­ شود. در حال حاضر این آش روی اجاق­گازهای بزرگ طبخ می­ شود.
۵-۲-۱۵-۱۷ هو گَرمی
این غذای ساده شبیه اشکنه است، پیاز را در مقدار کمی روغن سرخ کرده، تخم مرغ را در آن شکسته، هم می­زنیم. بلی مهی را در ظرفی جدا آب کرده به تخم مرغ اضافه می کنیم و می گذاریم جوش بخورد بعد با نان صرف می­کنیم.
۵-۲-۱۶ سبزیجات محلّی
۵-۲-۱۶-۱ اسفند
یک نوع سبزی که به صورت خام مصرف می­ شود.
۵-۲-۱۶-۲ اِنگِزَه
یک نوع سبزی که به صورت آب­پز مصرف می­ شود و موقع پخت بوی بسیار تندی دارد.
۵-۲-۱۶-۳ بابونَه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:55:00 ق.ظ ]




بی من نبود اوج فلک سینه سای تو / پرواز پیش گیر که بال و پرت شدم
یک عمر همسر تو شدم، لیک در مجاز؛ / اینک حقیقت است اگر همسرت شدم
هم دوش نیز هستم و هم گام و هم طریق / تنها گمان مدار که هم بسترت شدم
بی من ترا، قسم به خدا، زندگی نبود / جان عزیز بودم و در پیکرت شدم
یک دست بوده ای تو و یک دست بی صداست / دست دگر به پیکر نام آورت شدم
بیرون ز خانه، همره و هم گام استوار / در خانه، غمگسار و نوازشگرت شدم
دیگر تو در مبارزه بی یار نیستی / یار ظریف و یاور سیمین برت شدم
( مجموعهی اشعار، مرمر، ای مرد، صفحه ۳۸۶ )
این شعر مبین نگاهی است که زن را همراه و هم تای مرد می داند و عامل موفقیت را برای مرد در همراهی با زن مطرح می کند. گریز از نگاه جنسی به زن اگر چه به عنوان یک امر طبیعی اشاره ای بدان شده است و اصرار بر نگاه مفید بودن و عامل محرک بودن به زن دراداره ی امور زندگی پا به پای مرد درون مایهی این غزل است؛ این ابیات اگرچه جنبهی تغزلی ندارند، اما زن در چشم مرد همه سویه و از آن یک سو محبوب بودن جلوه می دهد. که این مقوله در بیت:
پایان نامه - مقاله - پروژه
یک عمر همسر تو شدم، لیک در مجاز؛ / اینک حقیقت است اگر همسرت شدم
شاعر در بیتی اشاره به دوران معشوق بودن زن و عاشق بودن مرد دارد و خیالات سپری شده ای که اکنون به حقیقت پیوسه است. در بیت بعد تأکید می کند که مضاف بر نقش همبستری:
هم دوش نیز هستم و هم گام و هم طریق / تنها گمان مدار که همبسترت شدم
استفاده از ضرب المثل « یک دست صدا ندارد » برای تأکید بر همراهی و اتحاد، اشاره به کار بیرون منزل زن و نقش های خارج از خانواده سپس اشاره به وظایف درون خانه که غمگساری و نوازشگریست، آوردن تعابیری چون یار ظریف و یاور سیمین بر، نگاه ظریف زنانهی شاعر در بیان همراهی دو انسان را به خوبی نشان می دهد. از آرایه های بیانی نکتهی برجسته ای نیست که یادآور شویم جز تشبیه مرد به پرنده ای که اوج فلک بی حضور زن سینه سای او نبوده است در بلند پروازی و اوج و علت را بال و پر شدن زن برای اوج گیری بیان کرده است.
در شعر « سایهی دالان سمن ها » سیمین به توصیف فصل بهار پرداخته و در خلال آن رفتارهای عاشقانه را یادرآور شده، این خود تناسب جالب توجهی است؛ بهار فصل عاشق شدن و عشق ورزیدن است و شاعر در این ابیات به توصیف چنین حالات و رفتار هایی پرداخته است:
سایهی دالان سمن ها
خفتنی شد، به خدا، بستر سر سبز چمن ها / گفتنی شد، به خدا، با تو در آن سبزه سخن ها
خزه شد مخمل رنگین به گریبان طبیعت / لاله شد دکمهی یاقوت به سر دست دمن ها
وه، چه خوش وسوسهی بوسه و آغوش فزاید / مستیی عطر هوس پرور و نمناک گوَن ها!
خلوتی خواسته بودی که ببوسی لب ما را- / وعده، در سایهی دالان فلک فام سمن ها
باد، از برگ گل آن جا فکند روکش اطلس / تا به آسودگی آریم برون، جامه ز تن ها
مرغ سان، بر سر هر شاخه بر آریم نواها / قو صفت، در دل هر چشمه بشوییم بدن ها
به رسن های وفا، پای گریز تو ببندم / همچو تاکی که ز هر شاخهی او رُسته رسن ها
آه، سیمین! دل آن دوست به دست آر و مرنجان / زان که آمد ز همه خلق جهان، سوی تو تنها
( مجموعهی اشعار، رستاخیز، سایهی دالان سمن ها، صفحه ۴۲۹ )
تشبیه چمن ها به بستر در لطافت و نرمی، تشبیه خزه به مخمل با وجه شبه نرمی و لطافت که به گریبان طبیعت نشسته است، تشبیه لاله به دکمهی یاقوت فام و تصور لباسی که سردست دارد برای سمن ها و اشاره به مستی فزایی و نمناکی گون ها که وسوسه گر بوس و کنار است، تتابع اضافات در مصرع، « وعده، در سایهی دالان فلک فام سمنها » که خود تصویری رویایی را پرداخته است، یا تصویر مخیل این بیت:
باد، از برگ گل آنجا فکند روکش اطلس / تا به آسودگی آریم برون، جامه ز تن ها
تشبیه خود و معشوق به مرغ در نواخوانی و قو در پاکی، تشبیه شاخه ای تاک به رسن در پیچ و تاب هایی که دارد، تصویر های ساخته شده در این ابیات است.
در غزل « رگبار بوسه » تفاخر شاعر را به زن بودن خود می بینیم ابتدا غزل را بخوانیم:
رگبار بوسه
ای با تو در آمیخته چون جان، تنم امشب / لعلت گل مرجان زده بر گردنم امشب
مریم صفت از فیض تو- ای نخل برومند!- / آبستن رسواییی فردا، منم امشب
ای خشکیی پرهیز که جانم ز تو فرسود! / روشن شوَدَت چشم، که تر دامنم امشب
مهتابی و پاشیده شدی در شب جانم / از پرتو لطف تو چنین روشنم امشب
آن شمع فروزندهی عشقم که بَرَد رشک / پیراهن فانوس، به پیراهنم امشب
گلبرگ نیم، شبنم یک بوسه بَسَم نیست / رگبار پسندم، که ز گل خرمنم امشب
آتش نه، زنی گرم تر از آتشم ای دوست! / تنها نه به صورت، که به معنا زنم امشب
پیمانهی سیمین تنم، پُر مِی عشق است / زنهار ازین باده، که مرد افکنم امشب!…
( مجموعهی اشعار، رستاخیز، رگبار بوسه، صفحه ۴۳۲ )
مشخصه های بیانی موجود در این غزل را با استعاره بررسی می کنیم. « استعاره از تمام انواع مجازات لفظی، در شعر- و حتی در نثر ادبی- متداول تر است و هم چنین غنی تر و مطبوع تر. حتی از تشبیه رساتر یا دست کم موثر تر و قوی تر. شاعر بوسیلهی استعاره به همه چیز جان می بخشد، به همه چیز لطف و ظرافت عطا می کند، به حیوانات زبان و بیان نسبت می دهد و به اشیاء بی روح حس و حرکت. به هر حال فایدهی استعاره عبارتست از مبالغه و هم چنین تزئین کلام یا محسوس کردن آن چه از آن مخفی و نامرئی است.» ۱۰ در بیت نخست وجود دو واژهی « لعل » استعاره از لب و « گل مرجان » استعاره از بوسه، برای ساختن تصویر معاشقه به کار رفته است و این بیت را ظرافت هنری بخشیده و مزین کرده است. در بیت دوم شاهد تلمیح به داستان حضرت مریم در قرآن هستیم شاعر خود را در پاکی و بکری به مریم و معشوق را در بارور کردن او به نخل مانند کرده است و ضمن تلمیح تشبیه را توأمان به کار گرفته است. « تردامنی » کنایه از فاسق، گناهکار و آلوده به معصیت است. تشبیه معشوق به مهتاب و جان شاعر به شب که مهتاب در آن پاشیده شده، تشخیصی در تصور فانوس به انسانی که پیراهن به تن دارد و به پیراهن شاعر رشک می برد، تشبیه بوسه به شبنم و رگبار و در پایان تفاخر به زن بودن در دو بیت پایانی غزل که می گوید:
آتش نه، زنی گرم تر از آتشم ای دوست! / تنها نه به صورت، که به معنا زنم امشب
پیمانهی سیمین تنم، پُر مِی عشق است / زنهار ازین باده، که مرد افکنم امشب!…
و این تفاخر که هم به صورت است هم به معنا اشاره به ظاهر زنانه و نیز باطن زنانه دارد. شاعر وجود خویش را به پیمانهی می تشبیه می کند که لبریز شراب عشق است و چنان مستی فزاست که مردان را از پای می افکند.اشعاری نظیر دو شعر یاد شده ی اخیر ‘’ سایه دالان سمنها'’ و ‘’ رگبار بوسه ‘’ به تعبیر نگارندهی ‘’ گهوارهی سبز افرا ‘’ « عشق و اروتیسم ادبی را نمایش میدهد.» ۱۱
سیمین در غزل « شبی به امن حریم تو…» گفتگوی عاشقانهی زنی که خواسته های خود را با معشوق با بهره گرفتن از تعبیرات و تشبیهات و فنون بیانی ابراز می دارد به تصویر کشیده است.
شبی به امن حریم تو
شبی به امن حریم تو راه خواهم برد / به زینهار دو چشمت، پناه خواهم برد
بدین شکوه و نوازش که دیدگان تو راست / نیاز خویش بدان پیشگاه خواهم برد
به آستان تو با چشم شکوه گستر خویش / عریضه ای به دو سطری سیاه، خواهم برد
دو طاقهی اطلس سبز نگاه نرم تو را / به حجله خانه خورشید و ماه خواهم برد
ز طرفه های زمرّد در آن دو حقّه یشم / هزار نادره با یک نگاه خواهم برد
شبی کنار تو تا بامداد خواهم خفت / چنان برهنه، که شرم از پگاه خواهم برد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:55:00 ق.ظ ]




طبیعی می باشد. دروازه ی راه یابی به قلب قاره ی آسیا و وسعت و پهناوری بخش دیگری از ویژگی های کشور سودان به شمار می رود. همین امر سبب شده بود که استعمارگران چشم طمع به این کشور بدوزند. ( فرامرز یاوری ، بی تا ، ص ۱۴۲ )
۲ – ۱ – ۳ – ۲ – شمال و جنوب سودان
مهمترین مسئله یکپارچه سازی سودان از ناهماهنگی فرهنـگی و نـژادی آن منتـج مـی شـود.
گرچه شمال به طور اصولی عربی است ، ولی جنوب جزء آفریقای سیاه قرار گرفته است.
جمعیت به ۵۷۲ قبیله که به ۲۶ زبان عمده و ده ها لهجه تکلـم می کننـد ، تقسیـم می شـود .
عرب ها که بزرگترین گروه را تشکیل می دهند ، در حدود ۴۰ درصد کل جمعیت را شامل می شوند. تفاوتهای زبانی و نژادی با یک شکاف بزرگ مذهبی ترکیب می شود. شمالی ها مسلمان هستند و جنوبی ها از دو گروه مسیحی و روح پرست به وجود آمده اند.
به علت وضع طبیعی سودان ، سودان شمالی و جنوبی از تجربه های تاریخی جداگانه برخـوردار
بوده اند و توجیهات فضایی آنها هم متفاوت بوده است. در حالی که مناسبات فرهنگی اقتصادی و سیاسی شمال با خاور میانه و منطقه مدیترانه بوده ، تماس جنوب با آفریقای سیاه بوده است. کنش متقابل بین دو بخش تا دهه ۱۸۴۰ ، زمانی که عربها و سایر بیگانگان به منظور استثمار به داخل منطقه ساد نفوذ کرده و شروع به خارج کردن برده و عاج نمودند ، ناچیز بود.
انگلیسی ها که کشور را از ۱۸۹۹ تا ۱۹۵۶ تحت تسلط داشتنـد ، طرفـدار روش غیـر مستقـیم
بودند و تا ۱۹۴۷ با شمال و جنوب به صورت واحدهای کاملاً مجزا برخورد می کردند. برای سالیان دراز ، آنها فعالانه مانع از کنش متقابل بین دو ناحیه شدند. آنها ، همچنین ، با تشویق کوششهای تبشیری مسیحی و اتخاذ زبان انگلیسی به عنوان زبان رسمی فواصل فرهنگی و اجتماعی را وسعت بخشیدند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
انگلیسی ها برای توسعه اقتصادی یا اجتماعی جنـوب ، کـار چنـدانی نکـردند. در اواسـط دهـه
۱۹۴۰ ، از ۵۱۴ محصل مدارس متوسطه سودان ، ۴۸۳ نفر از شمالی ترین استانها آمده بودند. حتی در زمان استقلال ، در ۱۹۵۶ ، ۸۸ درصد همه دیپلمه های متوسطه ، شمالی بودند. این دو نتیجه عمده در برداشت : اول اینکه ، تعداد کمی از جنوبی ها می توانستند در ادارات محلی استخدام شوند به این ترتیب ، بعد از استقلال کلیه پستهای خالی انگلیسی ها به عربها داده می شد. دوم ، جنوب فاقد هر نوع تحصیل کرده ی محلی بود و به این ترتیب در سطح ملی ، عرب ها بودند که می توانستند حیات سیاسی ، اقتصادی ، نظامی و فرهنگی را به انحصار خود درآورند. جنوبی های سیاه احساس عدم حضور و فراموش شدگی می کردند. حکومت مرکزی هم در برنامه های عمرانی بعد از استقلال ، کلیه سرمایه گذاری ها را در شمال متمرکز کرد و با وسیع کردن تفاوتهای ناحیه ای به انزجار سیاه پوستان دامن زد.
( درایسدل ، ۱۳۶۹ هـ . ش ، ص ۲۹۱ )
تاریخ کشمکشهای جنوب سودان از آغاز ، به جریان سیاست ملی در خرطوم وابسته بوده اسـت.
نخستین رژیم پارلمانی و دولت نظامی پس از آن ، در عین حمایت لفظی از نظریه خود مختاری محدود در جنوب ، هرگز دستخوش تغییر فکر اساسی ، که لازمه عملی ساختن آن نظریه است ، نشده بودند. آنها نه تنها به حفظ تمامیت ارضی معتقد بودند ، بلکه عقیده داشتند که آینده سودان به منزله بخشی از « خاور میانه مسلمان » است.
رئیس جمهور نمیری دریافت که جنگ بین شمال و جنـوب ، بـر باد دادن منابـع مالـی انـدک
سودان است و جنگی بی معنی است که هیچ یک از دو طرف نمی تواند برنده آن باشد. لذا باید به سمت وحدت رفت که در پی آن خودمختاری هایی نیز به جنوب داده شد که موجودیت کشور را استحکام بخشید. ( هالت ، ۱۳۶۶ هـ . ش ، ص ۲۲۰ )
۲ – ۱ – ۳ – ۳ – قبایل موجود در سودان
قبیله در آفریقا نقش بسیاری در ساختار اکثر دولتهای آفریقایی دارد و کشور سودان نیـز از این
اصل مستثنی نیست و قبیله پرستی همچون شعله ور کننده جنگ و درگیری در استان های جنوبی سودان بوده و همچنین باعث جنگهایی میان دو قبیله « الثور » و « الرزیقات » در سال ۱۹۶۶ و دو قبیله « الرزیقات » و « العالیه » در سال ۱۹۶۷ گردید. جنگ و کشتاری که قربانیان بسیاری را در پی داشت.
تعداد قبایل ساکن در سودان حدود ۵۹۷ قبیله بزرگ و کوچک است که ریشه تمام آنـها به ۵۶
مجموعه باز می گردد. گسترده ی وسیع این قبایل و نبودن وسایل ارتباطی و مواصلاتی و چندگانگی و خشونت طبیعت زیستی ، زمینه را برای رشد منش و عصبیت های قبیله ای فراهم ساخته است. « ترکیب مذهبی » در سودان عبارتست از ؛ ۸۰ تا ۸۵ درصد جمعیت را مسلمانان تشکیل می دهند ، ۳ درصد جمعیت مسیحی و بقیه بت پرست می باشند. مسیحیان و بت پرستان در جنوب این کشور مستقرند و در جنوب سودان ۶۵ درصد از جمعیت را بت پرستان ، ۱۸ درصد مسلمانان و ۱۷ درصد را مسیحیان تشکیل می دهند.
تعصب و وابستگی قبیله ای در سودان تا آنجا ریشه دوانده است که هر قبیله برای متمایز کردن
افراد قبیله از دیگران با ابزارهای بُرنده و تیز نشانه ی ویژه ی قبیله را بر چهره افراد و وابستگان به خود حک می کنند ، که محو نمودن این نشانه به هیچ عنوان ممکن نیست و با این نشانه افراد قبیله همدیگر را می شناسند. ( این سنت در عضر حاضر تا حدودی از بین رفته است ).
ادبیات و هنر سودان ، ادبیاتی است که سرشار از روح و سنتهای قبیله ای است ، به طور کلی با
نظری ژرف و عمیق به تاریخ سودان در می یابیم که قبیله یکی از مهمترین عوامل حرکت تاریخ در سودان به شمار می آید.
استعمارگران انگلیسی از این حقیقت بهره برداری بایسته ای انجام دادنـد و از قبیـله به عنـوان
کانال و اهرم فشار جهت نفوذ و گسترش سلطه و بهره برداری از آن در راستای منافع خود ، سود جستند. ( الطیب ، بی تا ، ص ۷۵ – ۷۸ )
قبایل معروف و بزرگ سودان
قبایل جنوب : دینکا ، دینکالیط ، الباری ، زاندی ، نویر ، شلک و انواک می باشند.
قبایل شمال : نوبیون ، بجا ، حدندوه ، بشاریون ، امـرأر ، بنی عامـر ، خـور قمـر ، مسـالیت ،
فلاته ، برنی ، زعاوه.
ساکنان شمال سـودان از نظـر وضعیـت اجتمـاعی ، تحصیـلات و شغلـی نسبـت بـه جنـوبیـها
پیشـرفته تر می باشند و معمولاً زمامداران حکومت مرکزی از عناصر شمالی می باشند. از جنوبیها به عنوان کارگران ساده بهره برداری می شود و نسبت بالای بی سوادی و عقب ماندگی در میان جنوبیها ، پراکندگی جمعیت ، مشکلات ناشی از ارتباطات ، غلبه زبانهای بومی و تحریک کشورهای استعمارگر همچون انگلیس در گذشته و استکبار جهانی درحال حاضر برای جدایی جنوب از شمال را می توان از عوامل این عقب ماندگی دانست. ( همان ، بی تا ، ص ۹۰ )
اقدامات انگلستان در مقابل قبایل
از اقدامات انگلستان برای جدا نمودن منطقه جنوب از شمال ، اعلام جنـوب به عنـوان مناطـق
بسته می باشد و این اقدام در راستای مبارزه با اسلام و زبان عربی و ایجاد اداره محلی برای جنوب انجام شده است و سیاست آموزش ویژه از دیگر اقدامات این کشور می باشد.
انگلستان نقشه خود را در سودان و به ویژه جنوب آن بر سه محور استوار کرد که تاکنون کـم و
بیش توسط قدرتهای خارجی به شیوه های متفاوت اعمال می شود ، سه محور فوق عبارتست از :
۱. سیاسی : جدا کردن جنوب از نظر اداری از کل سودان و اجرای سیاستی استعمارگرانه در این منطقه ، متفاوت با دیگر مناطق.
۲. مذهبی : دادن آزادی عمل به هیأتهای تبلیغی مسیحی و در اختیار گذاردن امکانات برای آنها و تحریک رؤسای قبایل بت پرست در جنوب جهت قتل عام مسلمانان ساکن در جنوب.
۳. فرهنگی : تحصیل زبان انگلیسی بر تمام بخشهای جنوب به عنوان زبان رسمی در ادارات و آموزش و پرورش و فعالیتهای مسیحی.
بنابراین به این شکل انگلستان مشکل جنوب را در درون سـودان بـه وجـود آورد و بـا اقدامـات
بعدی موفق شد که این مشکل را هرچه بیشتر توسعه و گسترش دهد. ( ملکی ، بی تا ، ص ۱۱۵ )
۲ – ۱ – ۴ – جغرافیای سیاسی سودان
سودان وسیع ترین کشور آفریقایی و عربی است کـه با ۹ کشـور آفریقـایی عـربی و غیـر عـربی
( مصرلیبی ، چاد ، زئیر ، آفریقای مرکزی ، کینا ، اتیوپی و اریتره ) هم مرز می باشد.
این کشور همچون گذرگاهی ارتباطی ، شمال آفریقا را به جنوب آن پیوند می زنـد . در صورتـی
که سودان در چنین موقعیت استراتژیکی ؛ نبود دو بخش قاره سیاه « شمال و جنوب » توسط صحرایی گسترده ولم یزرع از هم جدا می شد. موقعیت میانه و رابط سودان در قاره سیاه ، این کشور را همچون پل ارتباطی و مرکزیتی برای گسترش فرهنگ اسلامی به جنوب این قاره تبدیل کرده است.
کشور سودان بر کناره دریای سرخ واقع شده است و موقعیت استراتـژیک و مهـم ایـن دریـا بـر
اهمیت این کشور در صحنه بین المللی افزوده است. از طرفی سودان روابط تاریخی خود را با شرق اسلامی و به ویژه جزیره العرب از طریق همین دریا برقرار کرده است.( طلایه ، بی تا ،ص ۴ – ۵ )
این کشور یک میلیون مایل مربعی ، سرزمیـن وسیعـی اسـت که در آن ۵۹۷ قبیـله و بیـش از
۲۰۰ زبان و گویش محلی وجود دارد که نمایانگر عدم انسجام و نداشتن وحدت ملی در این سرزمین است ، لذا تنها رابط و پیوند دهنده و مشخصه وحدت این سرزمین ، اسلام و زبان عربی است.
سرزمین سودان مسکن اقوام مختلفی بوده و آنان تمدن هایی در این منطقه به وجود آوردند که

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:54:00 ق.ظ ]




۳- مشارکت و رهبری مدنی
۴- پیوندهای اجتماعی غیر رسمی
۵- بخشش و روحیه داوطلبی
۶- مشارکت مذهبی
۷- عدالت در مشارکت مدنی
۸- تنوع مشارکت ها و دوستی( غفاری، چلبی، ۱۳۸۴)
با مروری که بر پیمایش های انجام‌شده درزمینهی سنجش سرمایه اجتماعی صورت گرفته است می‌توان دریافت که فصل مشترک و بخش حائز اهمیت همه این پژوهش ها، استفاده از مؤلفه‌های اعتماد و مشارکت در سنجش سرمایه اجتماعی است.
۲-۶-۲- اعتماد
اعتماد را می توان یک نگرش مثبت و یا داشتن حسن ظن، نسبت به فرد، گروه، سازمان و یا امری خارجی دانست.
اعتماد اجتماعی، یکی از اجزاء اصلی سرمایه های اجتماعی است و معمولاً آن را به منزلۀ یکی از شاخص‌های کلیدی بررسی سرمایه های اجتماعی به کار می برند؛ حتی در مواقعی میتوان گفت که بهترین یا تنهاترین شاخص در زمینۀ بررسی سرمایه های اجتماعی است (Deihey, 2003).
درواقع یکی از اصلی ترین مؤلفه‌های سرمایه اجتماعی اعتماد است. ارتباط تنگاتنگ بین اعتماد و سرمایه اجتماعی را می‌توان از طریق سه حالت موردبررسی قرارداد.
حالت اول اعتماد سازنده سرمایه اجتماعی
عده ای از محققان حوزه سرمایه اجتماعی، اعتماد را بوجود آورنده سرمایه اجتماعی می‌دانند ازجمله پاتنام که عنوان می‌کند، ذخایر سرمایه اجتماعی از قبیل اعتماد، شبکه ها و هنجارها خود ضامن حسن اجرای خود هستند و انباشته می‌شوند. همکاری موفقیت آمیز در یک مورد، پیوند ها و اعتماد یعنی دارایی های اجتماعی را ایجاد می‌کند که همکاری های آتی در باره موضوعاتی که ارتباطی با آن مورد ندارند را تسهیل می‌کند (تاجبخش، ۱۳۸۹).
حالت دوم سرمایه اجتماعی سازنده اعتماد
عده ای دیگر از اندیشمندان این حوزه اعتماد را نتیجه سرمایه اجتماعی می‌دانند ازجمله فوکویاما که سرمایه اجتماعی را این‌گونه تعریف می‌کند. سرمایه اجتماعی شکل و نمونه ملموسی از یک هنجار اجتماعی غیر رسمی است که باعث ترویج همکاری بین دو یا چند فرد می‌شود. که بر مبنای این تعریف اعتماد، شبکه ها، جامعه مدنی محصول جانبی سرمایه اجتماعی است (همان).
حالت سوم ارتباط دوسویه سرمایه اجتماعی و اعتماد
پاتنام اعتماد اجتماعی را ناشی از دو منبع یعنی هنجارهای معامله متقابل و شبکه های مشارکت مدنی می‌داند. ازنظر وی، اعتماد، همکاری را تسهیل می‌کند و هر چه سطح اعتماد در یک جامعه بالاتر باشد، احتمال همکاری هم بیشتر خواهد بود (فوکویاما ۱۳۷۹).
گیدنز در کتاب خود تحت عنوان (پیامدهای مدرنیت) بحث مفصلی در خصوص اعتماد دارد. گیدنز در ابتدای بحث پیرامون اعتماد، به‌عنوان نقطه شروع، اعتماد را مطابق تعریفی که در فرهنگ آکسفورد تعریف شده است، تعریف می‌کند و می گوید این تعریف نقطه شروع مناسبی در تعریف اعتماد است. اعتماد در فرهنگ آکسفورد به‌عنوان ( اطمینان یا اتکاء بر کیفیت یا ویژگی یک شخص، یا چیز، یا حقیقت یک عبارت(گفته) توصیف می‌گردد) ازنظر گیدنز اطمینان و اعتماد تا اندازه ای با مفهوم ایمان، در ارتباط است.
گیدنز اعتماد را مقدمه و شالوده زندگی اجتماعی می‌داند، که بدون آن زندگی فردی و اجتماعی مشحون از نگرانی ها و اضطراب خواهد شد. وی معتقد است اگرچه اعتماد از جایگاه مهمی در عرصه تعاملات اجتماعی برخوردار بوده است، اما زمینه و عوامل اعتماد آفرین در تمامی ادوار یگانه و واحد نبوده است.
گیدنز مسئله اعتماد را با نگرش خود به مدرنیته و جهان ماقبل مدرنیت توضیح می‌دهد. اعتماد در جهان ماقبل مدرن نوعی اعتماد شخصی است که متاثر از ۴ عامل خویشاوندی، اجتماع محلی، مذهب و سنت است ولی در جامعه مدرن اعتماد بیش از هر عاملی متکی به نظام های انتزاعی است. او معتقد است که نهادهایی که در جامعه مدرن رشد و گسترش میابند میان اعتماد ریسک، امنیت و خطر نوعی تعادل برقرار می‌کنند.
گیدنز درباره نظام های انتزاعی (سازمان‌های تخصصی شده) اظهار می دارد اعتماد به نظام های انتزاعی هنگامی عینیت میابد که نظام ها بتوانند مدعیات و آنچه را که اعلام می‌کنند در تخصص و در توانایی آن‌هاست، عملی سازند. این اعتماد شامل نقش های تخصصی هم می‌شود ولی در ارتباط با افراد، اعتماد وجه دیگری دارد که گیدنز خود آن را بدین طریق بیان می‌کند: درمورد اشخاص بی اعتمادی، به معنای شک داشتن یا باور نداشتن به ادعاهای صادق بودن کسانی است که در کنش‌های آن‌ها نمایش و بروز می نماید.
لومان از دیدگاهی خاص اعتماد را موردبررسی قرار می‌دهدکه کمتر موردتوجه نظریه پردازان اعتماد قرارگرفته است. به این معنا که او کارکرد اعتماد را در درون نظام اجتماعی موردبررسی قرار می‌دهد و با کارکرد قانون در جامعه مقایسه می‌کند. به اعتقا وی کارکرد اعتماد در نظام اجتماعی این است که عدم تعین اجتماعی را کاهش و بدین ترتیب قابلیت پیش بینی رفتارها را افزایش دهد. اعتماد درواقع یک نوع مکانیسم اجتماعی است که در آن انتظارات، اعمال و رفتار افراد تنظیم و هدایت می‌شود.
لومان ضمن تأکید بر این ویژگی اعتماد، خطر ذاتی در آن را یادآور می‌شود و معتقد است هرچند که اعتماد انتظارات افراد را تنظیم می‌کند، با این وجود نباید این نکته را نادیده گرفت که احتمال تخطی از آن وجود دارد. به این معنا که همیشه فردی که مورد اعتماد قرار می‌گیرد، مطابق پیش بینی های فرد اعتماد کننده عمل نمی‌کند یا ممکن است عمل نکند. بنابراین لومان با طرح سرمایه گذاری مخاطره آمیز در اعتماد این‌سوال را مطرح می‌کند که آیا ابزاری وجود دارد که خطر ذاتی در اعتماد را کاهش دهد؟ پاسخ او مثبت است. لومان معتقد است قانون و اعمال قدرت مشروع ازجمله ابزار هایی هستند که این مهم را بر عهده‌دارند. قانون و قدرت مشروع نه از جهت تنبیه قانون شکنان یا حل اختلافات و کشمکش ها بلکه از طریق تقویت همکاری، خطر ذاتی در اعتماد را کاهش می‌دهد. قانون و قدرت مشروع دایره انتخاب افراد را با نشان دادن راه ها و امور ممنوع محدود می‌کند و درنتیجه دایره انتخاب افراد تنها به انجام امور قانونی محدود می‌شود و تصمیمات آن‌ها از طریق کانال قانونی اعمال می‌گردد. بنابراین به اعتقاد لومان اگر قانون دقیقا در جامعه اجرا شود و قدرت مشروع همانند اعمال گردد، موجب کاهش عدم تعین اجتماعی (موجب کاهش ابهام و شبهه می‌شود و کاهش شک و شبهه موجب شفاف شدن مواضع و روابط می‌گردد) می‌شود و کاهش عدم تعین اجتماعی موجب افزایش قابلیت پیش بینی رفتار ها به نوبه خود همکاری و مشارکت اعضای جامعه را تقویت می‌کند (امیر کافی، ۱۳۸۰:۲۰).
مقاله - پروژه
۲-۶-۳- مشارکت
مشارکت می‌تواند تعاریفی گسترده و محدود داشته باشد. مشارکت در ابعاد گسترده فرآیندی تعریف می‌شود که به‌واسطه آن، فرد نقش هایی در حیات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشورش ایفا می‌کند و جامعه را جهت نیل به اهدافش یاری می رساند. مفهوم محدودتر مشارکت بر اقداماتی متمرکز است که شهروندان باید انجام دهند تا از این طریق با مدیریت همکاری کنند، بر آن تأثیر بگذارند و درزمینهٔ برنامه ریزی و سیاست گذاری وتصمیم گیری با آن‌ها تعامل داشته باشند تا از یک سوبه نیاز ها و خواسته های خود برسند و از سوی دیگر منافع عمومی تأمین گردد.
مشارکت اجتماعی به ساده‌ترین و مستقیم ترین معنای آن شرکت فعالانه افراد در زندگی اجتماعی است. مشارکت نوعی کنش هدفمند و با قصد و نیت است که در فرایند آگاهانه تقسیم قدرت و منابع کمیاب و فراهم سازی فرصت برای رده های کنش متقابل بین انسان‌ها و محیط اجتماعی او در جهت نیل به اهداف معین و از پیش تعریف و تعیین شده،نمود پیدا می‌کند. مشارکت اجتماعی در کل عبارت است از شرکت فعال و سازمان یافته افراد و گروه‌های اجتماعی در امور اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جامعه به نحوی که :
۱- حداکثر قدرت جمعی از طریق بسیج همه امکانات و قوای جمع حاصل آید.
۲- از طریق مشارکت همه جانبه افراد و گروه‌های اجتماعی،پیوندها و انسجام اجتماعی استحکام یابد.
۳- امکان بلوغ و شکوفایی استعدادها و تکامل و توسعه فردی و اجتماعی فراهم آید (محسنی تبریزی، ۱۳۸۹).
برخی از کارکرد های مشارکت اجتماعی عبارت‌اند از:
۱- تقویت احساس هویت در جمع و درک هویت جمعی
۲- تقویت احساس اشتراک در ارزش ها، هنجارها و یگانگی فرد با دیگران
۳- تقویت اهداف جمعی و ایجاد احساس مسئولیت در تأمین مصالح و منافع مشترک
۴- تقویت روحیه تعاون و همیاری اجتماعی در سطح جامعه
۵- تقویت و آگاهی و حساسیت نسبت به مسائل و رخدادهای اجتماعی و تمایل به تأثیرگذاری برآن‌ها
۶- تقویت احساس اطمینان و اعتماد اجتماعی در سطح جامعه
۷- توزیع عادلانه قدرت، اطلاعات، فرصت ها، منزلت و مسئولیت در جامعه
۸- تقویت و توسعه نهادهای مشارکتی و کاهش میزان تصدی‌گری دولت
۹- توسعه اقتدار ملی از طریق تقویت انسجام اجتماعی (بیات، ۱۳۸۶:۳۱۹).
۲-۷- عوامل ارتقاء سرمایه اجتماعی
فراهم ساختن و تدارک سرمایه اجتماعی با واسطه و میانجی گری مجموعه‌ای از نهادهایی که تقریباً به وسعت و گستردگی خود جامعه هستند، انجام می‌پذیرد. خانواده ها، مدارس، کلیساها - در کشورمان مساجد و حسینیه ها- و انجمن های داوطلبانه، انجمن های تخصصی، فرهنگ عمومی و غیره از آن جمله است (فوکویاما، ۱۳۸۵).
چنانچه جیمز کلمن خاطر نشان ساخته است، سرمایه اجتماعی یک خیر همگانی است و بنابراین همه بازارها باید برای آن سرمایه گذاری کنند؛ اما بسیاری از مردم در جوامع کوچک خود برای آن سرمایه گذاری می‌کنند، اما به دلایلی عقلانی در خارج از جوامع خود حاضر نیستند برای افزایش آن سرمایه گذاری نمایند؛ درحالی که تقاضای آن در جامعه ما رو به فزونی و عرضه آن محدود شده است.
اینکه پایه های اعتماد چگونه شکل می‌گیرد و ارتقاء می‌یابد و انگیزه های مشارکت و همکاری در سطح ملی که اساس سرمایه اجتماعی در سطح ملی است چگونه به وجود می‌آید، موضوعی مهم است.
از دیدگاه نهادی، سرمایه اجتماعی یک متغیر وابسته است و ظرفیت گروه‌ها برای عمل کردن به خاطر نفع جمعی را وابسته به کیفیت نهادهای رسمی می‌داند و چگونگی عملکرد دولتها و بنگاه ها نیز به نوبه خود وابسته به انسجام درونی، اعتبار و صلاحیت درونی و پاسخگویی به جامعه است.
سرزندگی شبکه‌های اجتماعی عمدتاً محصول محیط سیاسی، قانونی و نهادی است. یک سری مطالعات گسترده درزمینهٔ سرمایه اجتماعی و توسعه انجام‌شده که روی هم رفته، پیام کلی آن‌ها روشن است: فساد فراگیر، کندی کار اداری، سرکوبی آزادی های مدنی، نابرابری گسترده، تنش های تفرقه انگیز قومی و تضمین نداشتن حقوق مالکیت، اصلی ترین موانع هستند) ولکاک و نارایان، ۱۳۸۵(.
تکیه بر نهادها راهی برای غلبه بر کمبود ساختاری اعتماد در همه ابعاد است. نهادهای همچون سنتها ضامن اجرای خود هستند و از طریق نظام هدایت و اصلاح خود را تصحیح می‌کنند. مثلاً مجبور نیستیم که به پزشک لزوماً به‌عنوان یک فرد اعتماد کنیم، کافی است که او از دانشگاه پزشکی معتبری - که تبدیل به نهاد با اعتباری شده- فارغ‌التحصیل شده باشد و از نهادهای مربوطه مجوز طبابت دریافت کرده باشد؛ که در آن صورت روابط اعتماد فردی را غیرضروری می‌سازد و از طرفی در دنیای امروز، روابط اعتماد فردی در سطح گسترده غیرممکن شده است. اگرچه در دنیای واقعی نهادهایی ایده‌آل با چنین خصوصیاتی چندان یافت نمی‌شوند (اُفه، ۱۳۸۴).
نهادها اعتماد را تعمیم می‌دهند.
ما به غریبه ها اعتماد می‌کنیم اگر در چارچوب درستکاری و اعتبار نهادی با آن‌ها مواجه شویم. حقیقت، ارزش اعتمادساز اصلی در بسیاری از الگوهای نهادی است؛ از مطبوعات گرفته تا احزاب، دادگاه ها و سازمان‌ها و دانشگاه ها. مشاهده، مستندسازی و محاکمه و اجرای وعده ها بر اساس حقیقت و ابراز بی طرفانه وقایع، اعتماد ایجاد می‌کند.
وفای به عهد به ویژه پایبندی به قراردادها نیز با حقیقت پیوند دارد. قراردادها را می‌توان به کمک نظام قضایی ضمانت بخشید. سیاستگذارانی که به دلیل فقدان تلاش یا انگیزه حتی ناشی از شرایطی که خارج از توان آنهاست، توان اجرای تعهدات و وعده های خود را نداشته باشند، سطح اعتماد عمومی را کاهش می‌دهند.
نهادهایی که عملکردی منصفانه و بی طرفانه دارند، به تعمیم اعتماد کمک می‌کنند.
برابری در مقابل قانون و مساوات در مشارکت سیاسی، نمونه های استاندارد هستند. برای گسترش اعتماد در میان غریبه ها، نظامی که این غریبه ها تابع آن هستند، باید فارغ از تعلقات گروهی، ترجیحات و پیش داوری ها باشند و دسترسی به آن برای همه به یک سان امکان پذیر باشد.
نظام نهادی، با رفع نابرابری فرصتهای زندگی که به افراد تحمیل شده، می‌تواند اعتماد را افزایش دهد. حذف حقوق اجتماعی فراتر از قانون و حمایت های گزینشی و ایجاد دسترسی یکسان به فرصتها، سنگ بنای اعتمادآفرینی و ایجاد همبستگی است. و ناتوانی نهادها در رعایت این معیارها، دلیل اصلی سلب اعتماد مردم است (مصطفوی، ۱۳۸۷).
۲-۷-۱- نهاد خانواده
خانواده واحدی است درون گروه، بین جمعی از بستگان و خویشان و نیز یک شبکه اجتماعی مردمی است که از طریق اجداد مشترک به هم پیوند یافته اند. اعضای یک خانواده، رابطه عمیق و عاطفی با یکدیگر دارند و نسبت به هم احساس دلبستگی دارند. درواقع، خانواده نخستین گروهی است که کودک در کنش متقابل با اعضای آن، اجتماعی شدن را - که سرمایه ای اجتماعی است- می آموزد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:54:00 ق.ظ ]