کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو



 



اندازه گیری فشار داخل شکمی به منظور شناسایی هیپرتانسیون داخل شکمی که ممکن است علاوه بر بروز اختلالات قلبی _عروقی ، تنفسی وکلیوی موجب اختلال گردش خون احشایی شود،استفاده می گردد. از آنجائیکه درجه ای از IAP که در آن درجه ، سندرم کمپارتمان شکمی تشخیص داده شود ، هنوز تعریف نشده است و همچنین تاثیر درجه ای که معمولا برای وضعیت سرتخت استفاده می شود، بر اندازه گیری وسنجش روشن نیست ، مطالعات زیادی در این زمینه در حال انجام است . از این روواسکویز[۵۰] و همکارانش در ویچیتا کانزاس[۵۱] مطالعه ای مقطعی آینده نگر با هدف تاثیر درجات مختلف سرتخت برروی فشار داخل شکمی که بوسیله اندازه گیری فشار داخل مثانه اندازه گیری می گردد، را انجام دادند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
در این پژوهش پس از کسب اجازه از کمیته استانداردهای اخلاقی در پژوهش های تجربی ودریافت موافقت از سازمان تحقیق پزشکی ویچیتا انجام گردید .معیارهای ورود نمو نه در این مطالعه شامل : بیماران ترومایی ۱۸ سال به بالا که با جایگذاری کاتترادراری در ICU پذیرش می شدند بوده است . معیارهای خروج بارداری ، شکستگی همراه با جابجایی و هماتوم لگن ؛ سیستکتومی قبلی ، پارگی تروماتیک مثانه ، موارد منع وضعیت خوابیده به پشت ؛ نیمه خوابیده وضعیت به پهلو ، عدم ثبات همودینامیک ؛ مایع درمانی وسیع و وجود کاتتر سوپراپوبیک[۵۲] ذکر شده است .
با رعایت موارد فوق تعداد ۴۵ نفر بیمارترومایی پذیرش شده بین مارس ۲۰۰۵ تا اگوست ۲۰۰۵ به عنوان واحدهای مورد پژوهش در نظر گرفته شد. روش کار بدین شرح بوده است که برای هر واحد مورد پژوهش سه بار در ۵ وضعیت خوابیده به پشت ( صفر ، ۱۵ ، ۳۰ ، ۴۵ و ۳۰ درجه بالای خط افقی همراه با ۱۵ درجه انحراف سرتخت) اندازه گیری فشار داخل مثانه که نمایانگر فشار داخل شکمی می باشد انجام شد . اندازه زاویه سرتخت بوسیله شاخص زاویه موجود در نرده هر تخت سنجیده شد . اندازه گیری فشار داخل مثانه درانتهای بازدم و حداقل یک دقیقه بعد از هر تغییر وضعیت بیمار جهت برقراری تعادل بدن انجام شد. بعلاوه همه اندازه گیری های واحدهای مورد پژوهش در طی یک دوره ۴ ساعته جهت به حداقل رساندن تاثیر تغییرات وضعیت بالینی بر اندازه گیری فشار داخل مثانه صورت گرفت .کیت ابوایزر اندازه گیری فشار داخل شکمی از طریق کاتتر فولی به واحدهای پژوهش وصل گردید ؛ بعد از قرار دادن بیمار در اولین وضعیت و برقراری موازنه به آرامی ۵۰ سی سی سرم نرمال سالین به داخل مثانه تزریق گردید . بعد از حداقل یک دقیقه، فشار اندازه گیری شده مثانه ثبت شد . این روش برای وضعیت های بعدی تا زمانی که فشار داخل مثانه برای هر ۵ وضعیت تعیین شده اندازه گیری و ثبت شود ادامه یافت . IAP بیماران در هر ۵ وضعیت سه بار اندازه گیری شد و متوسط IAP محاسبه گردید . از این رو ۶۷۵ بار فشار داخل مثانه برای ۴۵ بیما رمورد بررسی قرار گرفت جمع آوری داده ها در همه شیفت ها صورت گرفت .
بیماران انتخاب شده از نظر شاخص توده بدنی (BMI)[53] براساس طبقه بندی سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۰۰ در چهار گروه : وزن کمتر از حد طبیعی ۵/۱۸ >BMI ، وزن در محدوده طبیعی ۹۹/۲۴_۵/۱۸ ، اضافه وزن ۹۹/۲۹_۲۵ و چاقی ۳۰ <BMI طبقه بندی شدند. خصوصیات بالینی و دریافت مداخلات مختلف آنها عبارت بود از : ساکشن لوله بینی (۷/۲۶درصد) ، تغذیه لوله ای (۶/۱۵درصد) ، فلج روده ای ( ۱۱درصد) ، لاپاراتومی (۹/۸درصد) ، استفاده از فلج کننده های شیمیایی (۲/۲درصد) ، اتصال به تهویه مکانیکی (۳/۳۳درصد) با فشار پلاتو[۵۴] ۴۰-۷ و متوسط کل آن ۱۴/۲۱ بود.
برای یکسان سازی واحدهای مورد پژوهش در گروه بندی BMI از آزمون کای اسکوئر[۵۵] و آزمونt زوج استفاده شد. جهت تاثیر زاویه سر تخت بر میزان فشار مثانه ، میانگین فشار داخل مثانه در وضعیت های مختلف بوسیله آزمون آنوا[۵۶] یک طرفه مقایسه شد که از نظر آماری در همه وضعیت های بدن تفاوت معنی دار داشت(۰۰۱/۰(P<.
برای همسان سازی گروه های طبیعی ، اضافه وزن و چاق بر اساس دسته بندی BMI از نظر تعداد ، خصوصیات فردی و بالینی از آزمون squre-chi و t- Test استفاده شد که تفاوت معنی دار را نشان نداد. همچنین آزمون پست هوک ۴ در وضعیت صفر درجه اختلاف معنی دار را بین گروه های طبیعی ، اضافه وزن وچاق از نظر فشار داخل مثانه نشان داد. (۰۰۱/۰>P ( ولی بین گروه چاق و اضافه وزن اختلاف معنی دار دیده نشد. در وضعیت ۱۵ درجه تفاوت معنی دار بین گروه طبیعی و چاقی دیده شد. (۰۰۱/۰ (P<
آزمون Ancova بین BMI به عنوان یک متغیر همراه تشدید کننده و فشار داخل مثانه تفاوت معنی داری را نشان داد. ( ۰۱۳/۰P= ) نتایج بیان کننده افزایش معنی دار در میزان فشار داخل مثانه به دنبال بالا بردن سر تخت که معمولا برای بیماران بستری درICU استفاده می شود، است. ۷۲درصد تغییر در فشار داخل مثانه به دلیل تغییر در بالا بردن سر تخت می باشد به گونه ای که از وضعیت خوابیده یا صفر درجه (۶ /۱ ± ۲/۱۰ میلیمتر جیوه) به وضعیت ۱۵ درجه( ۷/۱ ± ۴/۱۲ میلیمتر جیوه ) تفاوت معنی دار گزارش می شود.
علاوه بر این متوسط افزایش از وضعیت صفر درجه به وضعیت ۳۰ درجه با انحراف ۱۵ درجه ۱/۹ میلیمتر جیوه بود که بطور بالقوه فشار داخل شکمی بیمار را از درجه (IAP بین ۱۲ تا ۱۵ میلیمتر جیوه) به درجه II ( IAP بین ۲۱ تا ۲۵ میلیمتر جیوه ) تغییر می دهد. همچنین اثر بالا بردن سر تخت در بیماران با BMI بالاتر به مراتب بیشتر است و۳۶ -۲۵ درصد تغییر در فشار مثانه به دلیل BMI بوده است . نتایج فوق ارتباط نسبی را بین بالا بردن سر تخت و فشار داخل مثانه شرح می دهد. توجه به فشار داخل شکمی به عنوان یک عامل فیزیولوژیک مهم در بیماران ویژه به شکل فزایند ه ای درحا ل افزایش است(۱۲).
بالا بردن سر تخت یک وضعیت توصیه شده برای اکثر بیماران بستری در بخش های مراقبت ویژه می باشد. هیچ دلیل فیزیولوژیکی ، تکنیکی و بالینی برای عدم اندازه گیری IAP در وضعیت ۳۰ درجه وجود ندارد. به این منظور پژوهشی آینده نگر ،تصادفی و تجربی با هدف بررسی امکان پذیر بودن اندازه گیری IAP در وضعیت ۳۰ درجه توسط شوستر[۵۷] و همکارانش در بیمارستان عمومی الگنسی [۵۸] پنسیلوانیا [۵۹]بر روی ۱۲۰ بیمار بستری در بخش های مختلف مراقبت ویژه انجام شد. معیارهای ورود به پژوهش شامل بیماران بالای ۱۸ سال که از نظر بالینی نیاز به کاتتر ادراری داشته باشند بود و هر بیماریکه قادر به تحمل تغییر وضعیت نبود و یا دارای مثانه نوروژنیک ،پارگی مثانه و یا هماچوری بود از مطالعه خارج گردیدند.
اندازه گیری فشار داخل شکمی به روش کرن [۶۰] انجام شد.در این مطالعه واحدهای مورد پژوهش در وضعیت صفر درجه قرار داده شدند و IAP با وارد کردن ۲۵ میلی لیتر نرمال سالین به داخل مثانه اندازه گیری شد.
سپس دومین اندازه گیری به صورت تصادفی در یکی از ۱۲ وضعیت ترکیبی شامل ؛ ۴ وضعیت مختلف بدن (صفر درجه ، ۳۰ درجه ، پهلوی راست همراه با زاویه ۳۰ درجه و پهلوی چپ همراه با زاویه ۳۰ درجه سر تخت ) و سه حجم مختلف ۲۵ ، ۵۰ و ۲۰۰ میلی لیتر نرمال سالین انجام شد.
جهت آنالیز داده های با توزیع نرمال از آنالیز واریانس و تست نئوما کولس [۶۱]و پست هوک و برای داده هایی که توزیع نرمال نداشتند از آزمون های کروسکال والیس [۶۲] و یا ویلکاکسون[۶۳] و برای مقایسه اندازه گیری ها در شرایط مختلف از آزمون تی زوج استفاده گردید.
از ۱۲۰ بیمار مورد پژوهش که فرم رضایت نامه شرکت در پژوهش را امضاء نموده بودند ۶۶ بیمار مرد و ۱۱۱ نفر سفید پوست با میانگین سنی ۵/۶۳ )۱/۱۷= (SD بودند . شاخص توده بدنی۸/۱۵ تا۵۴ با میانگین ۲۹(۳/۷=(SD و طول مدت اقامت در ICU قبل از اندازه گیری IAP از یک تا ۵۰ روز با میانگین ۷/۴ (۸/۶=SD ) بود. آنالیز واریانس نشان داد که هیچ اختلاف معنی داری درباره طول مدت اقامت در ICU در بین ۱۲ گروه دیده نشد. اما در مورد سن ( ۰۰۷/۰=P ، ۲/۰=R، ۵/۲=F ) و شاخص توده بدنی ( ۰۰۷/۰=P ، ۲/۰=R، ۵/۲=F ) این اختلاف معنی دار بود.
۴۸ بیمار (۶۰درصد) از بخش تروما، ۲۵ بیمار (۸/۲۰درصد) از ICU جراحی اعصاب ، ۱۸ بیمار (۱۵درصد) از ICU داخلی ، ۱۵ بیمار از بخش CCU و ۱۴ نفر (۷/۱۱درصد) ازICU جراحی بودند. ۸ نفر از بیماران (۷/۶درصد) متصل به تهویه مکانیکی بودند و ۵ نفر به روش تهویه در دو سطح فشار مثبت راه هوایی تهویه می شدند . ۲۵ نفر تعادل منفی مایع و ۹۵ بیمار (۲/۷۹درصد) تعادل مثبت مایع داشتند .در وضعیت خوابیده صفر درجه همراه با وارد کردن ۲۵ میلی لیتر نرمال سالین IAP دامنه ای از ۱ تا ۴۴ میلی متر جیوه با میانگین ۶/۱۱ (۹/۵=SD) اندازه گیری شد. ۱۱۵ بیمار محدوده ۱ تا ۲۵ میلی متر جیوه و ۲ بیمار بالای ۲۵ میلی جیوه و ۵۳ بیمار (۲/۴۴درصد) IAP 12 میلی متر جیوه و بیشتر داشتند. میانگین IAP با وارد کردن ۲۵ میلی لیتر نرمال سالین در وضعیت خوابیده صفر درجه ۸/۵ (۲/۲=SD) ، وضعیت ۳۰ درجه ۷/۱۲ (۷/۲=SD ) ، در وضعیت پهلوی راست با زاویه ۳۰ درجه ۱۱ ( ۷/۳=SD) و در وضعیت پهلوی چپ با زاویه ۳۰ درجه ۲/۱۲(۸/۵) گزارش شد.
میانگین IAP با وارد کردن ۵۰ میلی لیتر در وضعیت خوابیده صفر درجه ۶/۱۱(۸/۴ =SD ) ، وضعیت ۳۰ درجه ۸/۹ (۱/۵=SD) ، در وضعیت پهلوی راست با زاویه ۳۰ درجه ۱/۱۵ (۹/۴=SD) ، در وضعیت پهلوی چپ با زاویه ۳۰ درجه ۸/ ۱۱(۷/۴=SD) گزارش گردید و نیز وقتی با وارد کردن ۲۰۰ میلی لیتر نرمال سالین اندازه گیری انجام شد این نتایج بدست آمد : میانگین IAP در وضعیت صفر درجه ۲/۲۶ (۷/۲۹=SD) ، در وضعیت ۳۰ درجه ۲/۲۳(۸/۱۲=SD) ، در وضعیت پهلوی راست با زاویه ۳۰ درجه ۲/۴۲ (۵/۴۵=SD) و در وضعیت پهلوی چپ با زاویه ۳۰ درجه ۸/۳۱ (۵/۲۸=SD) بدست آمد.
آنالیز واریانس یک طرفه نشان داد وقتی ۲۵ و ۵۰ میلی لیتر نرمال سالین به داخل مثانه وارد شد تاثیر وضعیت بدن بر IAP معنی دار می باشد، اما وقتی ۵۰ تا ۲۰۰ میلی لیتر نرمال سالین به داخل مثانه وارد شد این ارتباط معنی دار نبود. آنالیز واریانس دو طرفه نشان داد که ارتباط معنی دار بین حجم نرمال سالین (۰۵/۰>P) و وضعیت بدن (۰۰۷/۰>P ) و بین حجم مایع و وضعیت بدن (۰۰۴/۰>P) ارتباط معنی دار وجود دارد.آزمون پست هوک اختلاف معنی داری بین وضعیت سوپاین و همه حالت های ۳۰ درجه با ۲۵ میلی لیتر محلول نرمال سالین نشان داد (۰۱/۰>P ). در حالی که در ۵۰ میلی لیتر نرمال سالین تنها اختلاف معنی دار بین وضعیت های ۳۰ درجه به پهلوی راست وچپ و ۳۰ درجه خوابیده به پشت وجود داشت (۰۵/۰>P ) در حجم ۲۰۰ میلی لیتر هیچ اختلاف معنی داری بین وضعیت های دیگر یافت نشد(۰۵/۰>P ). بنابراین جهت تفسیر مناسب ، از اندازه گیری IAP در وضعیت های غیر از صفر درجه نیاز به مطالعات بیشتر می باشد (۴۹).
از آنجائیکه تعیین تاثیر زاویه سرتخت برروی فشار داخل شکمی نیاز به شفاف سازی دارد ، مک بث [۶۴] و همکاران طالعه ای آینده نگر را در آلبرتا [۶۵] کانادا با هدف تاثیر وضعیت برروی IAP در بیماران بستری در بخش های مراقبت ویژه مرکز پزشکی فوت هیل[۶۶] پس از تایید کمیته اخلاق انجام دادند .
هر بیمار بستری در بخش ویژه که در معرض خطر هیپرتانسیون داخل شکمی ( شامل بیماران با تشخیص سپسیس یا آسیب چندگانه و آنهایی که نیاز به احیا وسیع مایعات داشتند) و دارای کاتتر داخل مثانه بودند مورد مطالعه قرار گرفتند . بیماران دارای عدم ثبات نخاعی یا همودینامیک که اجازه خم شدن از ناحیه کمر را نداشتند ازمطالعه خارج شدند .
اندازه گیری فشار داخل شکمی به شکل مداوم و از طریق کاتتر فولی انجام شد. درروش اندازه گیری مداوم IAP ازطریق پورت شستشوی مثانه نرمال سالین به داخل مثانه تزریق می شد وکاتتر به یک ترانسدیوسر متصل می گردید .
ترانسدیوسر به موازات خارایلیاک­ درخط میدآگزیلاری قرار گرفت و بیماران در وضعیت صفر درجه و تحت مانیتورینگ چند گانه قرار گرفتند، اندازه گیری متناوب مقایسه ای با تزریق ۵۰ سی سی نرمال سالین به داخل مثانه و کلامپ لوله کیسه ادرار در وضعیت های مختلف صفر درجه ، ۱۰ درجه ؛ ۲۰ درجه ؛ ۳۰ درجه و ۴۵ درجه نیز انجام شد . بدون اینکه تراندیوسر جابجا شود ، بیماران از ناحیه کمر خم شدند و اندازه گیری IAP در انتهای بازدم بعد از یک توقف ۶۰ ثانیه ای بدنبال هر تغییر وضعیت و بعد از بی حرکتی بیمار انجام شد. سن، قد، وزن ، شاخص توده بدنی ، معیار ریکر[۶۷] ، دستگاه ونتیلاتور،[۶۸] Fio2 ، PEEP و دلیل بستری بیمار در بخش مراقبت ویژه ثبت شد .
از آنالیز آماری و باکس پلات [۶۹] برای تجزیه و تحلیل هر متغیر استفاده شد . برای تجزیه و تحلیل متغیرهای پیوسته که دارای توزیع نرمال بودند از آزمون t و جهت متغیرهای گسسته که از توزیع نرمال برخوردار نبودند از آزمون ویلکاکسون رنک سان[۷۰] استفاده شد . متغیرهای طبقه بندی شده با بهره گرفتن از آزمون دقیق کای دو با ۰۵/۰> P مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. در طول یک دوره ۶ ماهه از ۳۷ بیمار مورد بررسی ۳۰۰ بار اندازه گیری فشار داخل شکمی انجام شد . متوسط سن ۱۶±۵۵ سال ( ۸۵-۲۱ ) ، متوسط BMI 13 ±۳۰ ( ۵/۹۰-۲/۱۸) ، ۵۴درصد تشخیص اولیه داخلی ۲۲درصد جراحی ، ۶% ترومایی و ۸۰% نورولوژیک بود . همه بیماران اینتوبه و متصل به دستگاه ونتیلاتور بودند . در زوایای کمتر از ۳۰ درجه ارتباط معنی داری بین زاویه سر تخت وIAP دیده نشد. ارتباط BMI و PEEP و درجه حرارت و تشخیص بیماری در این مدل معنی دار بود . در حالیکه سن و نمره آرامبخش ریکر معنی دار نبود .
علی رغم سادگی این مطالعه اطلاعات قبلی کمی در این زمینه وجود دارد و نیز مطالعه کمی درباره IAP در جمعیت های ترکیبی از جمعیت های ترومایی و جراحی انجام شده است . نقش PEEP , BMI در افزایش IAP قابل انتظار بود در این مطالعه نقش درجه حرارت برروی IAPتوجیه نشد . این تحقیق دارای چندین محدودیت بود ، اینکه حجم بزرگی ازاطلاعات تنها برروی ۳۷ بیمار انجام شد و برای اعتبار کار نیاز به انجام آن در گروه ­های بزرگتر است. درصورت انجام مطالعات بیشتر در این زمینه شاید بتوان تغییری در اندازه گیری IAPدر وضعیت­های مختلف افزایش سرتخت بیماران بدون آنکه آنها در وضعیت صفر درجه و عوارض بالقوه آن قرار بگیرند ، انجام شود .
اگر سرتخت بیمار درفواصل اندازه گیری ها بالا برده شود میزان IAP اندازه گیری شده در وضعیت صفر درجه ممکن است کمتر از حد واقعی تخمین زده شود و نیز قرار دادن بیمار در وضعیت صفر درجه موجب بروز خطر پنومونی وابسته به ونتیلاتور می گردد(۱۳).
انداره گیری IAP در یک وضعیتی که مناسب و بر اساس معیارها و خط مشی های مراقبتی باشد لازم و ضروری به نظر می رسد. از این رو شوستر و همکاران مطالعه ای آینده نگر را با هدف بدست آوردن پایایی اندازه گیری IAP در بیماران ICU در وضعیت صفر و ۳۰ درجه انجام دادند. پژوهش در بیمارستان و مرکز ترومایی سطح یک دانشگاه پنسیلوانیا بر روی ۱۰ بیمار انجام شد. معیار های ورود این مطالعه شامل بیماران پذیرش شده در بخش هایICU که نیاز به کاتتر داخل مثانه داشتند بود و هر بیماری که قادر به قرارگیری در وضعیت صفر و یا ۳۰ درجه نبود و یا دارای مثانه نوروژنیک ، تومور مثانه ، پارگی مثانه ، هماچوری و آنوری بود از مطالعه خارج شد. شرکت در این مطالعه تنها یک بار در طول اقامت بیمار در ICU انجام شد. مطالعه بعد از تائید کمیته اخلاق دانشگاه پنسیلوانیا و کسب رضایت از اقامت بیمار یا قیم قانونی وی انجام شد. روش کار بدین شرح بود که اندازه گیریIAP در و ضعیت صفر و۳۰ درجه به روش تعدیل شده kron و با بهره گرفتن از کیت ابوایزر یکبار بدون وارد کردن محلول نرمال سالین و بار دیگر با وارد کردن ۲۵ میلی لیتر انجام شد. این اندازه گیری ها دوبار توسط یک پرستار جهت بررسی اعتبار درون مشاهده گر و یک بار نیز توسط دو پرستار مختلف برای بررسی اعتبار بین مشاهده گر انجام شد.
در این پژوهش برای کاهش خطر انتقال عفونت در هر دو مرحله کیت اندازه گیری در محل باقی ماند. پرستار اول سطح صفر و وضعیت بیمار را تغییر می داد را بین اولین و دومین اندازه گیری تغییر می داد و قبل از سومین اندازه گیری توسط پرستار دوم وضعیت بیمار ، سطح ترانسدیوسر ، انجام تست دستگاه و هدایت فشار به مانیتورینگ تائید می شد وسپس مجدداً سطح ترانسدیوسر را صفر می کرد.جهت آنالیز داده ها از روش آزمون تی و پیرسون[۷۱] استفاده شد وبرای بدست آوردن محدوده توافق از روش بلند والتمن استفاده گردید.
از ۱۰ بیمار مورد بررسی قرار گرفته ۶ نفر مرد و ۴ نفر زن بودندو ۵ نفر با تشخیص مشکلات داخلی ، ۵ نفر بعد از جراحی در ICU بستری شده بودند که ۲ نفراز این ۵ نفر تحت جرحی شکم قرار گرفته بودند. هیچ کدام از این بیماران به دستگاه تهویه مکانیکی متصل نبودند و از فلج کننده دریافت نمی کردند. فقط ۲ نفر از آنها تحت درمان با فشار مثبت راه هوایی بودند. از این ۱۰ بیماریک نفرتغذیه روده ای ، ۴ نفر ناشتا ، ۴ نفر رژیم غذایی معمولی داشتند و یک نفر هم اجازه مصرف خرده های یخ را داشت.
در اندازه گیری IAP بدون وارد کردن نرمال سالین دامنه فشارهای اندازه گیری شده بین ۵- تا ۱۲ میلیمتر جیوه بود. دامنه اندازه گیری دوم از ۴- تا ۱۴ میلیمتر جیوه بود که در مقیسه با اولین مرحله اندازه گیری برای ۶ بیمار بالاتر و برای ۴ بیمار پایین تر بود.میانگین اولین ودومین اندازه گیری به ترتیب ) ۹/۵ (SD=1/6 و ) ۱/۶(SD= 9/7 بود. همبستگی پیرسون ۱۰ جفت اندازه گیری (۰۰۷/۰ P= )47/0 و متوسط اختلاف ( ۲۲/۰P= و۳/۱ تا ۹/۴- و ۹۵% CI )8/1- بدست آمد.در مرحله­ اندازه گیری ۲۵ میلی لیتر نرمال سالین وارد شده ، دامنه اولین اندازه گیری ۷ تا ۱۶ میلیمتر جیوه و دومین اندازه گیری ۱۰ تا ۱۸ میلیمتر جیوه بود.
اندازه گیری دوم در ۵ بیمار بالاتر و در ۳ بیمار پایین تر از اندازه گیری اول بود و در ۲ بیمار تفاوتی نداشت. میانگین اولین و دومین اندازه گیری بعد از وارد کردن ۲۵ میلی لیتر نرمال سالین به ترتیب(۲/۷ SD=) 1/12و (۷/۲SD=) 7/12 بود. همبستگی پیرسون بین ۱۰ جفت اندازه گیری (۰۰۲/۰P= )81/0 و متوسط اختلاف (۲۸/۰P= و ۸/۱- تا ۶/۰ ۹۵% CI ) 6/0- بود.
در پایایی بین دو مشاهده گر وقتی هیچ نرمال سالینی وارد مثانه نشد پرستار دوم اندازه گیری را در ۲ بیمار یکسان ،در ۴ بیمار پایین تر و در ۴ بیمار بالاتر از پرستار اول بدست آورد . وقتی ۲۵ میلی لیتر نرمال سالین وارد مثانه شد در مقایسه با پرستار اول ،پرستار دوم در ۵ بیمار IAP را بالاتر ،در ۴ بیمار پایین تر و در یک بیمار بدون تغییر بدست آورد.
یافته های این پژوهش نشان داد که اندازه گیری IAP در اندازه گیری های مختلف توسط یک پرستار و بین دو پرستار مختلف در وضعیت های صفر و ۳۰ درجه قویاً پایا بود. اما مقایسه روش بدون وارد کردن نرمال سالین با وارد کردن ۲۵ میلی لیتر نرمال سالین به داخل مثانه تغییرات تکرار اندازه گیری موجب کاهش تغییر پذیری و افزایش پایایی اندازه گیری می شود(۱۵).
مطالعات اخیرارتباط معنی دار بین افزایش بروز IAH/ACS را در بیماران بخش های مراقبت ویژه همراه با نارسایی ارگانی وافزایش مورتالیتی را نشان می دهد. طبق توصیه انجمن جهانی سندرم کمپارتمان شکمی IAP باید در وضعیت صفر درجه زاویه سر تخت اندازه گیری شود. این درحالی است که قرار دادن بیمار در این وضعیت منجر به افزایش خطر پنومونی آسپیراسیون می گردد. به این منظورپژوهشی توسط یی[۷۲] و همکاران (۲۰۱۱) در بیمارستان دانشگاهی بی جینگ[۷۳] پکن بر روی ۸۸ بیمار بستری در بخش ICU داخلی و جراحی با هدف بررسی تاثیر وضعیت بدن بر روی اندازه گیری IAP و تاثیر IAP در وضعیت های مختلف بر عملکرد ارگانی و پیش آگهی بیماران بخش مراقبت ویژه انجام شد. اطلاعات اپیدمیولوژیکی و عوامل خطر IAH ، متوسط IAP ، APP ، فیلتراسیون گلومرولی[۷۴] ، نمرهAPACHE II ونمره SOFA همراه با متغیرهای همودینامیک ، شاخص حجم خون داخل قفسه سینه و حجم پایان دیاستولی وبرون ده قلبی ثبت گردید. IAP در زوایای ۰ تا ۴۵ درجه سر تخت از طریق کاتتر ادراری هر ۴ ساعت در اولین روز بستری اندازه گیری شد. متوسط فشار شریانی به طور همزمان نیز جهت محاسبه APP وگرادیان فیلتراسیون ثبت شد.
نتایج بررسی میزان شیوع IAH و ACS به ترتیب ۴/۲۸درصد و ۳/۲درصد نشان داد. ارتباط معنی داری بین IAH و افزایش سر تخت دیده شد. بین IAP در زوایای ۱۰ و ۲۰ درجه از سر تخت اختلاف کمی مشاهده شد. درحالی که در زوایای ۳۰ و۴۵ درجه از نظر بالینی اختلاف معنی دار بود.افزایش زاویه سر تخت در ارتباط با کاهش APP و FG از نظر بالینی معنی دار گزارش شد. بیماران مبتلاء به IAH به سمت شوک و سندرم نارسایی چند ارگانی ، کاهش شاخص حجم خون داخل قفسه سینه ای ، کاهش حجم پایان دیاستولی و افزایش حجم مایع خارج عروقی ریه سوق پیدا کردند .
بنابراین بین IAP و افزایش زاویه سر تخت در بیماران به شدت بدحال ارتباط معنی دار و مستقلی وجود دارد. این اختلاف در زوایای ۳۰ و ۴۵ درجه معنی دار تر بود.APP و FG با افزایش سر تخت کاهش پیدا می کند. بنابراین می توان ذکر نمود که نقش بالقوه وضعیت بدن در بالا رفتن IAP در بیماران به شدت بد حال در معرض خطر IAH/ACS باید به دقت مورد توجه قرار بگیرد(۵۰).
فشار داخل شکمی یک پارامتر مهم و یک عامل پیشگویی کننده وضعیت فیزیولوژیکی بیمار است. در این رابطه مطالعه ای توسط مل برین و همکاران در سال ۲۰۰۳ در ICU داخلی بیمارستان استیونبرگ[۷۵] بلژیک با هدف بررسی تاثیر وضعیت بدن بر روی IAP و کمپلیانس دینامیک در بیماران تحت تهویه مکانیکی انجام شد. در ۱۰ بیمار تحت تهویه مکانیکی بستری در ICU در کل ۷۹ اندازه گیری IAP و کمپلیانس دینامیک در هر وضعیت مورد مطالعه ( سوپاین[۷۶] ، ترندلنبرگ[۷۷] ، عکس ترندلنبرگ و نشسته ) انجام شد. کمپلیانس دینامیک از طریق تقسیم حجم جاری بر تفاوت فشار پلاتو و PEEP محاسبه شد. آنالیز آماری داده ها بوسیله نرم افزار SPSS نسخه ۱۰ انجام شد و متغیرها بصورت میانگین ±انحراف معیار بیان شده است.
نسبت مرد به زن ۳ به ۲ ، متوسط BMI 4/5 ± ۳/۲۶ ، متوسط سن ۷/۱۵ ± ۵/۶۴ سال ، میانگین نمره APACHE II 5/10 ± ۳/۳۰ و متوسط SAPS II 1/11±۶/۵۹ ، متوسط نمره اختلال عملکرد چند ارگانی (MODS )[78] ۸/۳ ± ۳/۸ و متوسط نمره SOFA 6/3 ± ۷/۱۰ بود. تعداد اندازه گیری ها در هر بیمار ۴ ± ۹/۷ بود. متوسط IAP در وضعیت طاقباز ۹/۳±۸/۸ ، عکس ترندلنبرگ ۸/۴ ± ۳/۱۳ ، نشسته ۱/۱۶ ± ۱/۱۷ و در کل ۸/۶±۹/۱۰ بود . کمپلیانس دینامیک درطاقباز ۸/۱۸±۲/۴۰، عکس ترندلنبرگ ۱۸±۷/۳۹ ، نشسته ۶/۱۸ ± ۸/۳۶ و در کل ۸/۱۸ ± ۸/۳۸ گزارش شد. IAP به طور معنی داری در وضعیت عکس ترندلنبرگ و نشسته در مقابل طاقباز بالاتر و در برابر ترندلنبرگ در مقابل سوپاین پایین تر بدست آمد. (آنوای یک طرفه ۰۰۰۱/۰>P ) کمپلیانس دینامیک در وضعیت نشسته پایین ترین بود (P=NS) .
در ۵ بیمار با ۲۵< BMI (2/3 ± ۸/۳۰ BMI ) تاثیر BMI بر IAP در وضعیت نشسته در مقابل سوپاین به شکل معنی داری در مقایسه با تاثیر ۲۵>BMI (6/1 ± ۸/۲۱BMI ) 4/4 ± ۱/۱۰ در مقابل ۳/۳ ± ۸/۶ (۰۰۱/۰=P ) بیشتر بدست آمد. اما تاثیر BMI بر کمپلیانس دینامیمک بر عکس بود. ۳/۱۲± ۸/۶درمقابل ۶/۳۵ ± ۱/ ۲۱ (۰۲/۰=P )
نتایج حاصل از این مطالعه نشان می دهد که قرار دادن بیمار در وضعیت های مختلف بر روی IAP معنی دار می باشد. وضعیت نشسته به شکل معنی دار منجر به افزایش IAP و به شکل غیر معنی داری باعث کاهش کمپلیانس دینامیک می گردد. این اثرات بر روی IAP در بیماران چاق و نیز بروی کمپلیانس دینامیک در بیماران غیر چاق بیشتر است. همچنین می توان بیان نمود که قرار دادن بیمار مبتلاء به نارسایی حاد تنفسی در وضعیت نشسته ممکن است عملکرد ریوی را به دلیل افزایش حاد IAP بدتر نماید(۵۱).
از آنجاییکه اندازه گیری IAP در هر سنی حتی کودکان نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است مطالعه ای آینده نگر توسط اجیک[۷۹] و همکاران در مرکز انستیتوی دانشگاه لومالیندا [۸۰]جهت نیل به فرضیه پژوهش ” افزایش زاویه سر تخت باعث بالا رفتن IAP میگردد و کودکان دارای BMI بالاتر در معرض خطر IAP بالاتر می باشد. ” انجام گرفت. معیارهای ورود مطالعه شامل بیماران ۱۸ سال و کمتر پذیرش شده در بخش های ویژه کودکان ، تحت تهویه مکانیکی و دارای کاتتر ادراری داخل مثانه ای باشند ، بوده است. هر بیماریکه دستور توجهات ستون فقرات داشت از مطالعه خارج گردید. به این ترتیب تعداد ۷۷ کودک مورد مطالعه قرار گرفتند. برای اندازه گیری IAP کاتتر ادراری به کیت اندازه گیری IAP کودکان متصل شد و نقطه صفر ترانسدیوسر با سطح سمفیز پوبیس در هر بیمار هم سطح گردید.از نشانگر زاویه موجود در هر تخت برای اندازه گیری زاویه سر تخت استفاده شد. اندازه گیری IAP در زوایای صفر و ۳۰ درجه هر ۶ ساعت در طی یک دوره ۲۴ ساعته و یا تا زمانیکه بیمار اکستوبه گردد، ادامه پیدا کرد.
برای هر بیمار ۲ تا ۴ بار با توجه به طول مدت اتصال به تهویه مکانیکی IAP در وضعیت صفر و ۳۰ درجه اندازه گیری شد. سپس متوسط اختلاف IAP در دو وضعیت صفر و ۳۰ درجه برای هر بیمار محاسبه گردید. سن ، جنس ، وزن ، قد ، تشخیص بیماری ، BMI ، نمره خطر مرگ و میر کودکان III (PRISM ) [۸۱] و PEEP برای هر بیمار ثبت گردید. برای توصیف داده ها از آمار توصیفی شامل میانگین ، میانه و در صد استفاده شد. جهت بررسی تفاوت جنسیتی در IAP از آزمون تی ، جهت بررسی تفاوت IAP با تشخیص بیماری و BMI از آزمون Kruskal_wallis استفاده شد. ارتباط بین تفاوتIAP در وضعیت صفر و ۳۰ درجه با سن ، قد ، BMI ، PRISM III و PEEP از آزمون پیرسون و یا اسپیرمن[۸۲] استفاده گردید.
به این ترتیب ۸۱درصد بیمارا ن با تشخیص داخلی ، ۱۳ درصد جراحی و ۲/۵ درصد بیمار ترومایی پذیرش شده بودند. میانه نمره PRISM III 5 و میانه BMI 4/16 بود. دامنه IAP از صفر تا ۳۱ بود و در ۷/۱۳ درصد موارد ۱۲ میلیمتر جیوه و بیشتر ، در ۸/۳ درصد بیش از ۲۰ میلیمتر جیوه گزارش شد. در زاویه ۳۰ درجه ۹/۲۷ درصد موارد IAP 12 میلیمتر جیوه و بیشتر و در ۶/۶% بیش از ۲۰ میلیمتر جیوه دیده شد. متوسط و انحراف معیار IAP در صفر و ۳۰ درجه به ترتیب ۰۳/۴ ± ۳۹/۸ و ۰۲/۴± ۵۹/۱۰ بود.ارتباط بین IAP در صفر و ۳۰ درجه نشان داد که میانگین IAP در ۳۰ درجه در مقایسه با صفر درجه افزایش پیدا می کند. عوامل سن ، جنس و قد در وضعیت ۳۰ درجه در مقایسه با صفر درجه معنی دار نشان داده شد. جنس مونث در مقایسه با مذکر تفاوت میانگین بیشتری را نشان داد ( ۰۲/۰=P).بیماران مسن تر و قد بلندتر تفاوت میانگین IAP بالاتری داشتند (به ترتیب ۰۴۴/۰ و۲/۰ =P ) در حالیکه تشخیص بیماری ،در صد BMI ، PEEP ، نمره PRISM III و وزن در تفاوت IAP معنی دار یافت نشد. بعداز کنترل جنس ، سن وقد تفاوت IAP در صفر و ۳۰ درجه از نظر آماری معنی دار دیده شد (۰۲۶/۰=P ) .
این مطالعه نشان داد که IAP در وضعیت ۳۰ درجه در مقابل صفر درجه به شکل معنی داری افزایش پیدا می کند. اگرچه این تغییر ناچیز و در حد ۲۱/۲ میلیمتر جیوه بود اما در تعدادی از اندازه گیری ها ، این میزان افزایش باعث می شود که میزان IAP به ۱۲ میلیمتر جیوه برسد که بر طبق تعریف مرحله اول هیپرتانسیون داخل شکمی منظور میگردد. از طرفی در کودکان به دلیل پایین تر بودن متوسط فشار شریانی نسبت به بالغین ، در صورت افزایش سر تخت و بالا رفتن IAP میزان جریان خون شکمی کاهش پیدا می کند که ممکن است حتی منجر به نارسایی ارگانی گردد.از محدودیت های این مطالعه این بود که سطح آرامبخشی بیماران توسط پرستار و پزشک بالینی بیمار تعیین گردید نه توسط پژوهشگر و از معیار نمره دهی آرامبخشی استفاده نشد. نتیجه این پژوهش نشان داد که IAP در کودکان شدیداً بدحال به شکل معنی داری با افزایش سر تخت از صفر درجه به ۳۰ درجه افزایش پیدا خواهد کرد و بین BMI و IAP ارتباط معنی داری یافت نشد(۱۹).

روش پژوهش :
این فصل مشتمل بر مباحث روش پژوهش و ملاحظات اخلاقی است که در بخش روش پژوهش به مباحثی شامل: نوع پژوهش ، جامعه پژوهش ، نمونه پژوهش ، روش نمونه گیری ، واحد های مورد پژوهش ، محیط پژوهش ، ابزارگردآوری داده ها ، اعتبار و اعتماد علمی ، روش گردآوری وتجزیه و تحلیل داده ها پرداخته می شود.
نوع پژوهش :
این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی بوده که به مقایسه تغییرات فشار داخل شکمی در وضعیت صفر ، ۱۵ و ۳۰ درجه سر تخت در بیماران بستری در بخش های مراقبت ویژه مرکز آموزشی – درمانی منتخب شهر رشت می پردازد.
جامعه مورد پژوهش :
جامعه مورد پژوهش در این مطالعه ، کلیه بیماران بستری در بخش های آی سی یو اعصاب و آی سی یو جنرال مرکز آموزشی درمانی شهر رشت می باشد.
نمونه پژوهش :
نمونه پژوهش در این مطالعه را بیماران بستری در بخش های آی سی یو جنرال و آی سی یو اعصاب مرکز آموزشی درمانی منتخب شهر رشت تشکیل می دهند که به روش تدریجی و پس از بررسی معیارهای ورود به پژوهش انتخاب شده اند.
روش نمونه گیری :
حجم نمونه لازم جهت مطالعه با نظر مشاور آمار ، براساس نتیجه مطالعه چتام و همکاران (۲۰۰۹) با اطمینان ۹۵% وقدرت آزمون ۸۰% بر حسب فرمول نمونه گیری پایین، و انحراف معیار ۳/۵ ،۹/۵ و میانگین ۲/۱۰ و ۰/۱۴ تعداد۳۰ نفر تعیین گردید . به جهت در نظر گرفتن ارتباط این تغییرات با متغیر های مداخله گر و زمینه ای مثل سن ، جنس ، BMI ، تشخیص بیماری ، مد دستگاه ، طول مدت بستری ، نمره SOFA و متغیر فشارهای تنفسی و فشارهای شریانی به حجم نمونه مورد نظر به ازای هر متغیر ۵ نمونه اضافه شد که در نهایت تعداد نمونه ۷۶ نفر تعیین گردید.
= ۳۰
۳ /۵ S1:
S: ۹/۵ μ۱: ۲/۱۰
۱۴ :۲μ ۲۸/۱ : Z1-β
۹/۱ : Z1- α/۲

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-08-05] [ 02:55:00 ق.ظ ]




- تجدید نظر برنامه ها واهداف
اهداف وبرنامه های قبلی ، تجدید نظر می شوند معمولا مدیران جهت پاسخ گویی به برنامه ها ، ساختار سازمانی را با آن تطبیق می دهند
- تعیین فعالیتهای کاری
این مرحله بیانگر آن است که ، مدیران باید بدانند برای دسیابی به اهداف ، چه فعالیتهایی ضروری است آنان باید فهرستی از تکالیفی که در سازمان باید انجام شود را مشخص کرده وطراحی نمایند .استخدام ، آموزش
مقاله - پروژه
ونگهداری اسناد از وظیفه عادی مدیر در هر سازمان است
- طبقه بندی وگروه بندی فعالیت ها [۲۵]
مدیران ابتدا باید جهت انجام کارها به طبقه بندی وگروه بندی آنها در درون واحدهای کاری بپردازند
- واگذار کردن کار وتفویض اختیار [۲۶]
پس از تعریف و گروه بندی کردن فعالیت ها ، مدیران برای رسیدن به اهداف ، باید اختیار لازم را برای انجام کار در اختیار افراد وحوزه ها قرار دهند
- طراحی کردن سلسله مراتب ارتباطات[۲۷]
در آخرین مرحله ، مدیران باید در کل سازمان روابط عمودی وافقی را تعیین کنند .نتیجه این
مرحله آن است که کل ساختار سازمانی ، حیطه کنترل ، روابط بین واحدها وغیره در قالب نمودار
ویا چارت سازمانی نشان داده می شود (احمدی ، ۱۳۸۸ ،۱۲۲ )
می توان فراگرد سازماندهی را به شکل زیر نیز مطرح کرد :
- تشخیص فعالیت های لازم برای رسیدن به اهداف واجرای خط مشی ها وبرنامه ها
- گروه بندی فعالیت ها با توجه به منابع انسانی ومادی موجود
- دادن اختیار عمل وحق دستوردهی وتصمیم گیری برای انجام دادن کار به مسول هر گروه
- ارتباط دادن واحدهای گروه بندی شده به یکدیگر به صورت عمودی و افقی از طریق روابط اختیار شبکه ارتباطی ونظام اطلاعاتی ( علیزاده ،۱۳۸۹ ، ۲ )
۲-۲-۴ وظایف سازماندهی
طبق نظر فایول جزئیات وظایف مدیر، برای سازمان‌دهی، عبارتند از:
۱٫   تأمین عوامل انسانی و مادی مورد نیاز برای تحقق برنامه‌ی تنظیم شده؛
۲٫ برقرار نمودن ساختار رسمی سازمان(اصل سلسله مراتب و اصل وحدت فرماندهی)، برای هدایت اختیارات و اجرای هماهنگ فعالیت‌ها؛
۳٫ تعریف نمودن وظایف و تشویق و ترغیب نمودن کارکنان برای پذیرش مسئولیت و ارائه ابتکارات؛
۴٫ استفاده نمودن از اصل نظم و ترتیب و حفظ انضباط؛ تا ادارات یک سازمان به وسیله مدیران شایسته، بتوانند بالاترین خدمات را ارائه نمایند.(نیکو اقبال ،۱۳۸۷ :۴۲ )
۲-۲-۵ مزایای سازماندهی
فواید سازماندهی به عنوان راهی که سازمان را جهت دستیابی به ماموریتش کمک می کند ، دارای مزایای زیر است :
- مشخص کردن محیط کار [۲۸]
هر کسی می داند که چه کاری باید انجام دهد ، وظایف ومسولیتهای تمام افراد ، واحد ها وفعالیت های مهم سازمانی مشخص هستند نوع وحدود وثغور اختیار تعیین می شود
- ایجاد یک محیط هماهنگ [۲۹]
این مزیت باعث می شود که سردرگمی وآشفتگی در سازمان به حداقل رسیده وعملکرد سازمان افزایش یابد .زیرا آن باعث ایجاد روابط درونی بین واحدهای مختلف کاری وسبب ایجاد راهنمای کلی برای تعامل بین کارکنان می شود .- دست یابی به اصل وحدت مدیریت[۳۰]
اصل وحدت مدیریت باعث ایجاد هماهنگی مدیران در چهارچوب وظایف محوله در سازمان می شود .
- ایجاد زنجیره فرماندهی
زنجیره یا سلسله مراتب فرماندهی ، روابط بین قسمت های پایین وبالای سازمان را مشخص می کند از طریق به کارگیری فرایند سازماندهی ، امکان دست یابی مدیر به وظا یفش در محیط کار تسهیل می شود .( احمدی ، ۱۳۸۸ ، ۱۲۳ )
۲-۲-۶ مبانی سازماندهی
برای سازماندهی ، مبانی مختلفی وجود دارد و انتخاب ساخت و مبنای آن ها باید با توجه به عواملی مختلف چون نوع فعالیت سازمان ، محیط سازمان ، وخط مشی های کلی آن صورت پذیرد .ساختهای مختلف سازمانی هر یک واجد خصوصیاتی و دارای مزایا ومحدودیت هایی هستند . طراح سازمانی ، در انتخاب ساخت مناسب ، باید شرایط وموقعیتهای گوناگون را با توجه به این مزایا و محدودیت ها درنظر داشته باشد . یکی از رایج ترین مبانی سازماندهی ، سازمان بر مبنای وظیفه یا هدف است که درانواع دیگر نیز غالبا به نحوی ازآن استفاده می شود انواع دیگر مبانی سازمانی عبارتند از : سازمان بر مبنای نوع تولید یا عملیات ، سازمان بر مبنای منطقه عملیات ، سازمان بر مبنای ارباب رجوع یا مشتری .( الوانی ،۱۳۸۹ :۹۶ )
سازمان بر مبنای وظیفه[۳۱] :
این روش از قدیمی‌ترین روش‌های سازمان‌دهی محسوب می‌‌شود و هنوز هم در بسیاری از سازمانها، به ویژه برای سطوح عملیاتی، مورد استفاده قرار می‌‌گیرد و معمول‌ترین شیوه سازمان‌دهی است. (محمدی دولت آبادی ، ۱۳۹۰ : ۲ )
در این روش واحد های سازمانی را بر مبنای وظایف سازمان ، طراحی و ایجاد می کنند. ( احمدی ، ۱۳۸۸ :۱۲۴)
در سازمان بر مبنای وظیفه ، هدف کلی و ماموریت اصلی سازمان را بر اساس تقسیمات وظیفه ای در قالب واحدها وپست ها می شکنیم وسپس مسولیت ها واختیارات پست ها و واحدها را مشخص می سازیم سپس این پست ها و واحدها را چنان با هم مرتبط می سازیم که کار هماهنگی و نظارت و هدایت از طریق سطوح مختلف مدیریت امکان پذیر شود.(الوانی۹۹:۱۳۸۹)
افزایش کار آیی واحد وتشکیلات سازمانی و بازدهی سازمان در کارهای یکنواخت و تکراری ، توجه به توان و کارایی واحدهای تخصصی ، تثبیت وظایف افراد ، معین بودن شیوه انجام کار و آموزش نیروی انسانی با هزینه کمتر از جمله مزایای این روش است وپایین آمدن کارایی به دلیل وابستگی متقابل وظایف واحدها، مشکل بودن ارزیابی به دلیل مکمل بودن واحدها با هم ، عدم امکان رشد بعضی ازمدیران به سطوح عالی مدیریت به دلیل فعالیت دریک حوزه تخصصی از جمله معایب این روش مطرح است .( احمدی ، ۱۳۸۸ ، ۱۲۵ )

سازماندهی بر مبنای وظیفه ۲-۲
سازمان بر مبنای نوع تولید [۳۲]
در سازمان بر مبنای نوع تولید ، واحدها بر اساس تولیدات یا نوع خدمات سازمان تقسسیم می شوند سازمان بر مبنای پروژه یا برنامه نیز یک نوع سازمان بر مبنای نوع عملیات به شمار می آید که یک دوره عمر محدود دارد .در این نوع سازمان مسولیت ها و اختیارات مدیران عملیاتی روشن و مشخص است و استقلال نسبی آن ها در عملیات حفظ می شود سهولت ارزیابی عملکرد سازمان بر اساس نوع تولید وخدمات وتوجه به هدف تولید وارائه خدمات به جای هدف های واحدهای تخصصی مجزا ، از مزایای این نوع سازمان می باشد و محدودیت این ساخت تضعیف گروه های تخصصی به علت پراکنده شدن آن ها در واحدهای مختلف است .به وجود آمدن ناهماهنگی بین واحدهای تولیدی یا خدماتی در کل موسسه نیز ممکن است در این نوع سازمان مشکلی به شمار آید ( الوانی ،۱۳۸۹ :۱۰۱ )

هیات مدیره
مدیریت اداری ومالی
مدیر عامل
مدیریت تولید
مدیریت تولید

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:54:00 ق.ظ ]




معیارهای تعالی
Criteria
مفاهیم بنیادین تعالی
Fundamentals
رهیافت‏هایی به
خودارزیابی
Approaches to
Self-Assessment
شکل۲-۵٫ اجزاء مدل EFQM و ارتباط آنها با یکدیگر (نجمی، حسینی،۱۳۸۸، ۱۸).
۲-۲۹٫ مفاهیم بنیادین
مفاهیم بنیادین سرآمدی، مفاهیمی هستند که این مدل بر آنها بنا شده است و در واقع پایه و اساس مدل‏اند. این مفاهیم، از اعتقادات و باورهای محوری[۵۰] شرکت‏ها و سازمان‏های سرآمد هستند. سازمان‏هایی که در عمل و باور به این مفاهیم، شرکت‏هایی ساخته‏اند که در تاریخ کسب ‏و کار ماندگار شده‏اند. از سویی، تحقیقات نشان می‏دهد که این مفاهیم‏، با نظریات متفکران و صاحب‏نظران علم مدیریت، در مورد اهدافی که یک سازمان باید به آنها دست یابد همخوانی و (نجمی،۱۳۹۱، ۴۶) سازگاری دارد. به عبارت دیگر، نظر اندیشمندان و عملکرد سازمان‏های سرآمد، تصویری از یک سازمان سرآمد رقم زده است که در این مفاهیم گنجانده شده است لذا شرط اساسی سرآمدی، اعتقاد و عمل به این مفاهیم در تمامی سازمان و بویژه در بین مدیران ارشد آن است. در مدل EFQM این مفاهیم به شرح زیر هستند (نجمی،۱۳۹۱، ۴۶):
مفاهیم بنیادین تعالی(سرآمدی)
The Fundamental Concepts of Exccellence
ارزش‏افزایی برای مشتریان
دانلود پایان نامه
Adding Value for Customers
پایداری نتایج برجسته
Sustaining Outstanding Results
هدایت خلاقیت و نوآوری
Harnessing Creativity & Innovation
رهبری با دوراندیشی، الهام‏بخشی و درستی
Leading With Vision، Inspiration & Integrity
توسعه‏ی قابلیت سازمانی
Developing Organisational Capability
ایجاد آینده‏ی پایدار
Creating Susainable Future
موفقیت از طریق استعداد کارکنان
Succeeding through the Talent of People
مدیریت چابک
Managing With Agility

شکل۲-۶٫ مفاهیم بنیادین تعالی (پورآقا و ابراهیمی‏جمارانی، ۱۳۹۲، ۱۱).
۲-۳۰٫ تشریح مفاهیم بنیادین سرآمدی در مدل تعالیEFQM
ارزش افزایی برای مشتریان

 

سازمان‏های متعالی دائماً برای مشتریان از طریق درک، پیش‏بینی و برآورده‏سازی نیازها، انتظارات و فرصت‏ها ارزش افزایی می‏کنند.

در عمل، ما پی می‏بریم که سازمان‏های متعالی:
گروه‏های مختلف مشتریان خود را شناخته، نیازها و انتظارات بالفعل و بالقوه متفاوت آنها را پیش‏بینی می‏کنند.
نیازها، انتظارات و الزام‏های بالقوه را به پیشنهادهای ارزشی پایدار و جذاب برای مشتریان بالفعل و بالقوه تبدیل می‏کنند.
با مشتریان خود گفتمانی مبتنی بر صمیمیت و شفافیت برقرار نموده و آن را حفظ می‏کنند.
تلاش می‏کنند تا برای مشتریان خود نوآوری کرده و ارزش خلق نموده و آنها را در موقعیت مناسب در توسعه محصولات، خدمات و تجارب نوآورانه و جدید مشارکت می‏دهند.
اطمینان حاصل می‏ نمایند که کارکنانش منابع، شایستگی‏ها و توانمندی‏های لازم برای بیشینه‏سازی تجربه مشتری را در اختیار دارند.
تجارب و برداشت‏های مشتریان خود را به طور مداوم پایش و بازنگری نموده و به هر بازخوردی به صورت مناسب پاسخ می‏دهند.
عملکرد خودشان را با الگوهای مرتبط مقایسه نموده و از نقاط قوت و فرصت‏هایی برای بهبود به منظور بیشینه‏سازی ارزش خلق شده برای مشتریان، یاد می‏گیرند (پورآقا و ابراهیمی‏جمارانی، ۱۳۹۲، ۱۳).
ایجاد آینده‏ی پایدار

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:54:00 ق.ظ ]




gāh [gˀs | Paz. gāh | Av. gāϑā-, gāthā- | M, N gāh]
(نجوم؛ تقسیمات روز و سال؛ تنجیم: تقسیمات آسمان)
* گاه: (اسم مکان، اسم زمان، اسم ذات، اسم معنی، اسم خاص)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: واژه gāh در پهلوی دارای معناهای زیر است: ۱) جا و مکان؛ ۲) تخت، سریر پادشاهی، کرسی؛ ۳) جایگاه، مرتبه، رتبه، پایه؛ ۴) پایه آسمان، طبقۀ سپهر، فلک و سپهر، عرش (رک. pāyag)؛ ۵) سرود، نیایش، دعا، بخشی از کتاب مقدس؛ ۶) بخش، قسمت، بهره؛ ۷) زمان، هنگام، بخش زمانی؛ ۸) هر یک از بخشهای پنج‌گانه از روز؛ ۹) هر یک از روزهای پنج‌گانه از پنجه دزدیده یا خمسه مسترقه؛ ۱۰) هر یک از پنجه های گاهنباری شش‌گانه؛ ۱۱) (اسم خاص) ستارۀ قطبی، ستارۀ جُدَی، ستارۀ میخ گاه.
ریشه شناسی: واژه gāh صورت پهلوی واژۀ اوستایی gāϑā- به معنی «سرود، دعا و یک بخش از کتاب مقدس» از ریشه gā- به معنی «خواندن، سرودن» بوده که طی یک سری فرایندهای زبانی، معناهای «بهره، بخش، قسمت» را نیز به خود گرفته است. از مشتقات این واژه، واژۀ پهلوی gāhān معادل واژۀ اوستایی gāϑanąm به معنی «نیایشها، سرودها» است که به کتاب گاهان، گاثها، یا اوستای متقدم، یعنی قسمت اول اوستا که منسوب به زردشت است، اشاره دارد. واژۀ تقویمی gāhānīg به معنی «گاهانی» صفت نسبی از همین واژه است و از آنجا که نام پنج روز آخر سال از پنج بخش کتاب گاهان گرفته شده است، در حوزۀ تقویم به معنی «پنجۀ دزدیده» بکار رفته است. بسط زبانشناختی این واژه و نزدیکی آن با واژۀ اوستایی gātauu-, gāϑauu- به معنی «جای، جایگاه، تخت، سریر پادشاهی» (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۵۱۷) موجب شده است تا این واژه دارای معناهای مختلفی از جمله «کرسی، عرش، فلک، آسمان» گردد. برای توضیحات بیشتر رجوع شود به مقاله دوبلوا (۱۹۹۵: ۶۱-۶۵)، تحت عنوان «گاه و تخت در فارسی»: صورت هند و ایرانی آغازین: *gaH-tHa- (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۴۴)؛ سانسکریت: gâthá- (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۳۵۲؛ مایرهوفر، ۱۹۹۲: ۴۸۴)؛ اوستایی: gāϑā- «سرود، نیایش؛ بطور خاص، اوستای متقدم، پنج کتاب گاهان» (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۵۱۷-۵۱۹)؛ فارسی میانه: gāh (مکنزی، ۱۳۷۳: ۷۶؛ نیبرگ، ۱۹۷۴: ۷۶؛ دوبلوا، ۱۹۹۵: ۶۱-۶۵)؛ پازند: gāh (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۸۰)؛ فارسی نو: گاه؛ معادل عربی: وقت، زمان، بهره، قسمت؛ مکان، کرسی، عرش.
پایان نامه - مقاله - پروژه
ترکیبات:
gāh ī rōz, ayaranąmča asnyanam «نیایشهای روزانه، یعنی سی روزه و پنجگاهی»
šaš gāh ī gāhānbār «شش گاه گاهنبار، شش جشن پنج روزۀ گاهنبار»
gāhānīg «گاهانی: مربوط به گاهان»
panǰ gāh ī gāhānīg «پنج گاه گاهانی، پنجه دزدیده»
Mēx ī gāh «ستارۀ میخِ گاه، میخ فلک، ستارۀ قطبی، ستارۀ گاه»
gāh ī Amahrāspandān «گاه امشاسپندان»
bāmdād gāh «بامداد گاه، هنگام بامداد».

 

    • §§

 

gāh ī Amahrā̆spandān [gˀs y ˀmhrsp̄ndˀn’]
(تنجیم: تقسیمات آسمان)
* گاه امشاسپندان: گاه اَبَرگران، پایۀ ششم آسمان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: با در نظر گرفتن کلیه بندهای بندهشن که در آن از امشاسپندان سخن رفته است، به این نتیجه می‌رسیم که امشاسپندان، عبارتند از همه پدیده ها و موجودات مینوی نیک سرشت و اهورایی. در یک کلمه، همه اسامی معنی مثبت که کلیه کیفیات و ویژگی های نیک را شامل می‌شوند، امشاسپند نامیده شده‌اند. ساخت خودِ واژه امشاسپند نیز گواه این مطلب است، چراکه اسامی معنی (مانند: شادی، راستی، درستی، پایداری، فداکاری، …)، واژهایی هستند که برخلاف اسامی مادی بر اثر زمان از بین نمی‌روند یعنی «aməša = نامیرا» هستند و می‌توانند در هر ذهنی، و در هر زمان و مکان، زندگی کنند. از طرفی، امشاسپندان فقط شامل اسامی معنی «spənta» یعنی «پاک و مثبت» اند. این نکته که بیشتر مواقع منظور از امشاسپندان فقط شش امشاسپند است، به شیوایی در بندهشن توضیح داده شده است. بنا بر بندهشن (۱: ۵۲)، امشاسپندان موجوداتی مینوی‌اند که به شش بن آفریده شده‌اند. این شش بن، همان شش امشاسپند معروف اند: بهمن، اردیبهشت، شهریور، سپندارمذ، خرداد، و امرداد. مابقی امشاسپندان زیرمجموعه این شش مینو هستند. همچنین، در بندهشن (۲: ۱۶) آمده است: همانگونه که آفرینش گیتی بر شش بن است، گاه امشاسپندان (که آفرینش مینوی است) نیز بر شش بن آفریده شده است.
در بندهشن (۱: ۵۲)، بجز شش امشاسپند اصلی، از سیزده امشاسپند دیگر نیز نام برده می‌شود. در فرگرد ۱-الف، بند ۲۸ مشخص می‌شود که اسامی روزها نیز برگرفته از نام امشاسپندان است. در فرگرد ۲۶، بند ۳۴ و ۱۰۷، معلوم می‌شود «همه نیکیها از گاه ابرگران به گیتی فرستاده می‌شود» و در فرگرد ۴، بند ۲۷، آمده است که گاه ابرگران، جایگاه همه مینوهایِ ایزدی یا پدیده های اهورایی (یعنی، اسامی معنی مثبت) است. از آنجا که هنگام تقسیم بندی افلاک، سخنی از گاه ابرگران نیست و تنها گاهی که می‌توان با آن یکی دانست گاه امشاسپندان است، امشاسپندان و ابرگران یکی بوده و امشاسپندان عبارتند از همان مینوهای ایزدی.[۱۵] با این اوصاف، تلاش پژوهشگران برای مشخص کردن تعداد امشاسپندان، کاری عبث است چراکه تعداد اسامی معنیِ نیکو بی نهایت است. (برای توضیحات بیشتر رک. pāyag)
ریشه شناسی: ترکیب amahraspandān gāh مرکب از amahraspandān به معنی «نامیرایانِ پاک» و gāh به معنی «گاه، جایگاه، پایه» می‌باشد (رک. gāh). بررسی واژه amahraspand در زیر آمده است: هند و ایرانی آغازین: *Ha-marta-suHan-ta- (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۳، ۶۵، ۱۰۶)؛ سانسکریت: svanta- «نیک، خوش-یمن» + á-marta «نامیرا» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۱۲۸۰، ۸۰)؛ اوستایی: aməša-spəṇta- (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۱۴۵)؛ spənta- (مایرهوفر، ۱۹۹۶: ۶۷۸)؛ فارسی باستان: جزء اول این ترکیب برگرفته از پیشوند منفی ساز a- + mar- «مردن» (کنت، ۱۹۵۳: ۲۱۶) + پسوند صفت ساز –ta می‌باشد؛ فارسی میانه: amahre/ē/āspandān (دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۲۲۸)؛ a-mahrà-spendān (انکلساریا، ۱۹۵۶: ۳۴)؛ amahrispandān (بهار، ۱۳۴۵: ۳۵۲-۳۵۳)؛ از amahraspand (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۴؛ دوبلوا، ۲۰۰۶: ۱۰۷)؛ amahraspand «بی مرگ مقدس» (مکنزی، ۱۳۷۳: ۳۶؛ بهار، ۱۳۴۵: ۵۱)؛ فارسی میانه ترفانی: amahrāspandān (بویس، ۱۹۷۷: ۱۰-۱۱)؛ فارسی میانه کتیبه ای: amahrspandān (ژینیو، ۱۹۷۷: ۱۵)؛ فارسی میانه مانوی: [ˀmhrspndˀn] کنایه از «پنج عنصر نور» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۴)؛ [(ˀ)mhrˀspnd] (مکنزی، ۱۳۷۳: ۳۶)؛ پازند: amešāspand (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۴)؛ فارسی نو: امشاسپند؛ اَ «پیشوند منفی ساز» + مُرده + اسپند «پاک»؛ معادل انگلیسی: immortal purities/divinities .

 

    • §§

 

gāh ī Ohrmazd [gˀs y ˀwlmzd, gˀs y ˀwhrmz̠d]
(تنجیم: تقسیمات آسمان)
* گاه هرمزد: پایه هفتم آسمان، روشنی ازلی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: (رک. pāyag)
ریشه شناسی: رک. gāh و Ohrmazd).

 

    • §§

 

gāhānbār [gˀsˀnbˀl | Paz. gahąn-bār | N gāhanbār]
(تقسیمات سال)
* گاهنبار، گهنبار؛ فصل دینی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: در بندهشن (۱-الف: ۱۸ تا ۲۶) از شش بخش سال سخن به میان می‌آید که شش آفرینش اصلی گیتی توسط اهورامزدا در آنها رخ داده است. نام این بخشها گاهنبار است و در پایان هر یک جشنی پنج روزه قرار دارد که به آن «پنج روز گاهنبار» می‌گویند. این نوع تقسیم بندیِ سال کاملاً دینی بوده بطوری که می‌توان عبارت «فصول دینی» را برای اشاره به گاهنبارها بکار برد. در بندهشن (۲۶: ۸) آمده است: «همانگونه که اهورامزدا نام چهار روز از ماه را «دی» نهاد، هر شش گاهِ گاهنبار را نیز، «رتوبرزت»(Ratwōbarzat) نام نهاد». رتوبرزت، به معنی «سرور بزرگ»، یکی از امشاسپندان محسوب می‌شود. در اوستا، نام دیگر رتوبرزت yāiriia ratauuō به معنی «سرور فصول» گاهنبارها (رایشلت، ۱۹۱۱: ۱۶۱). در ریگ ودا نیز برای انجام مناسک دینی و مراسم قربانی، سال دینی را به شش بخش بنام ṛtú- «گاه، دوره، فصل» تقسیم بندی می‌کنند (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۲۲۴).[۱۶]
نامهای این فصول دینی یا شش گاهنبار، که در پایان هر یک، پنج روز جشن است، به ترتیب عبارتند از:
۱) مدیوزرم: این واژه برگرفته از معادل اوستایی آن یعنی maiδiiōi.zarəmaiia- به معنی «میانه بهار» است. بر طبق بندهشن (۱-الف: ۲۰)، فصل مدیوزرم، از ۱ فروردین تا ۱۰ اردیبهشت است و پس از آن بمدت پنج روز (از ۱۱ تا ۱۵ اردیبهشت) جشن «مدیوزرم گاه» است و در این پنجۀ گاهنبار، آفرینش آسمان را جشن می‌گیرند.
۲) مدیوشم: این واژه برگرفته از معادل اوستایی آن یعنی maiδiiōi.šam- به معنی «میانه تابستان» است. بر طبق بندهشن (۱-الف: ۲۱) فصل مدیوشم، از ۱۶ اردیبهشت تا ۱۰ تیرماه است و پس از آن بمدت پنج روز (از ۱۱ تا ۱۵ تیرماه) جشن «مدیوشم گاه» است و در این پنجه گاهنبار، آفرینش آب را جشن می‌گیرند. مطابق بندهشن (۲۵: ۳)، انقلاب تابستانی در مدیوشم گاه (۱۱ تیرماه) رخ می‌دهد و از آن به بعد تا مدیاریم گاه، که انقلاب زمستانی است، «روز کاهد و شب افزاید».
۳) پدیشهه: نام این گاه برگرفته از معادل اوستایی آن یعنی paitiš.hahiia- به معنی «گردآوری غله» است. بر طبق بندهشن (۱-الف: ۲۲) فصل پدیشهه، از ۱۶ تیرماه تا ۲۵ شهریور است و پس از آن بمدت پنج روز (از ۲۶ تا ۳۰ شهریورماه) جشن پدیشهه گاه است و در این پنجه گاهنبار، آفرینش زمین را جشن می‌گیرند. پدیشهه گاه، زمان اعتدال پاییزی است و در این هنگام روز با شب برابر می‌شود.
۴) ایاسریم: نام این گاه برگرفته از معادل اوستایی آن یعنی aiiāϑrima- به معنی «بازگشت به خانه» و مقصود از آن کوچ زمستانی به گرمسیر و شروع پائیز است. بر طبق بندهشن (۱-الف: ۲۳) فصل ایاسریم، از ۱ تا ۲۵ مهرماه است و پس از آن بمدت پنج روز (از ۲۶ تا ۳۰ مهرماه) جشن ایاسریم گاه است و در این پنجه گاهنبار، آفرینش گیاه را جشن می‌گیرند.
۵) مدیاریم: نام این گاه برگرفته از معادل اوستایی آن یعنی maiδiiāiriia- به معنی «میانۀ سال» است. بر طبق بندهشن (۱-الف: ۲۴) فصل مدیاریم، از ۱ آبان تا ۱۵ دیماه یعنی بین تابستان دینی و زمستان دینی، و به عبارتی از «میانۀ سال دینی» آغاز می‌شود و پس از آن در «میانۀ زمستان دینی» بمدت پنج روز (از ۱۶ تا ۲۰ دیماه) جشن مدیاریم گاه است و در این پنجه گاهنبار، آفرینش گوسفند را جشن می‌گیرند. مطابق بندهشن (۲۵: ۳)، انقلاب زمستانی در مدیاریم گاه (۲۰ دیماه) رخ می‌دهد و از آن به بعد تا مدیوشم گاه، که انقلاب تابستانی است، «شب کاهد و روز افزاید».
۶) همسپهمدیم: : نام این گاه برگرفته از معادل اوستایی آن یعنی hamaspaϑmaēdaiia- به معنی «حرکت همه سپاه» است. بر طبق بندهشن (۱-الف: ۲۵) فصل همسپهدیم، از ۲۱ دیماه تا ۳۰ اسفند است و پس از آن بمدت پنج روز (از ۳۱ تا ۳۵ اسفند) جشن همسپهدیم است و در این پنجۀ گاهنبار، آفرینش انسان نخستین (=کیومرث) را جشن می‌گیرند. مطابق بندهشن (۲۵: ۶)، اعتدال بهاری مصادف است با همسپهدیم گاه و در این هنگام روز با شب برابر می‌شود.
ریشه شناسی: واژه gāhān-bār مرکب است از gāhān + bār (قسمت، بخش، دفعه)؛ که روی هم به معنی «قسمتهای زمانی» است. ترکیب gāhān تشکیل شده است از: «گاه» + پسوند مزید زمان «ـان»( (دهخدا): بر طبق نیبرگ (۱۹۷۴: ۸۰)، واژه gāhān معادل با واژه اوستایی gāϑanąm حالت اضافی و جمع اسمِ gāϑā- . (رک. gāh): فارسی میانه: gāhānbār (بهار، ۱۳۴۵: ۳۵۲؛ مکنزی، ۱۳۷۳: ۷۶؛ نیبرگ، ۱۹۷۴: ۸۰)؛ پازند: gahąn-bār (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۸۰)؛ فارسی نو: گاهنبار، گاهانبار، گهنبار، گاهبار.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:54:00 ق.ظ ]




در فصل اول اختیار معاملات توأم با مانع نیز تعریف شد، حال بازده سرمایه گذاری در این نوع اختیار معاملات به زیر است:
اگر زمان سررسید قرارداد باشد، فرایندهای ماکزیمم و مینیمم را به صورت زیر تعریف می‌شود:
بازده‌ی حاصل از اختیار خرید به صورت زیر است:
رابطه‌ی بالا، این واقعیت را نشان می‌دهد که اگر ماکزیمم قیمت دارایی بنیادین به سطح مشخص رسید، اختیار معامله بی ارزش می‌شود و نمی‌توان آن را اعمال کرد و در غیر این صورت اگر ماکزیمم قیمت دارایی به سطح مشخص نرسد، اختیار معامله دارای ارزش است و می‌توان آن را اعمال کرد. در واقع همان اختیار خرید اروپایی رسمی است. به همین ترتیب بازده‌ی حاصل از اختیار فروش به صورت زیر است:
بازده‌ی حاصل از اختیار خرید به صورت زیر است:
این رابطه، نشان می‌دهد که اگر ماکزیمم قیمت دارایی به سطح معین برسد، اختیار معامله دارای ارزش می‌شود و می‌توان آن را اعمال کرد، در غیر این صورت اختیار معامله بی ارزش است. به همین صورت بازده‌ی حاصل از
اختیار فروش به صورت زیر است:
بازده‌ی حاصل از اختیار خرید به صورت زیر است:
این رابطه نشان می‌دهد که اگر مینیمم قیمت دارایی به سطح مشخص برسد، با ارزش می‌شود. در غیر این صورت نمی‌توان آن را اعمال کرد. به همین منوال بازده‌ی حاصل از اختیار فروش به صورت زیر است:
بازده‌ی حاصل از اختیار خرید به صورت زیر است:
رابطه‌ی بالا نشان می‌دهد که اگر مینیمم قیمت دارایی به سطح مشخص برسد، بی ارزش می‌شود و نمی‌توان آن را اعمال کرد و بازده‌ی حاصل از اختیار فروش به صورت زیر می‌شود:
می‌توان بازده‌ی اختیار معاملات توأم با مانع مضاعف را نیز به دست آورد. که در واقع جمع دو نوع از اختیار معاملات توأم با مانع منفرد است، که در بالا بازده‌ی آن ها را تعریف شده است.
برای مثال بازده‌ی دو نوع مشهور از اختیار معاملات توأم با مانع مضاعف به صورت زیر است: الف) بازده‌ی حاصل از جمع اختیارخرید بامانع و اختیارخرید با مانع به صورت زیر تعریف می‌شود:
پایان نامه - مقاله - پروژه
اگر مانع های و برابر باشند، آن گاه بازده‌ی این اختیار معامله همان بازده‌ی اختیار خرید اروپایی رسمی است.
ب) بازده‌ی حاصل از جمع اختیار خرید بامانع و اختیار خرید با مانع به صورت زیر است:
اگر مانع های و برابر باشند، آن گاه بازده‌ی این اختیار معامله، همان بازده‌ی اختیار خرید اروپایی رسمی است.
۳-۱-۱ قضیه (رابطه‌ی برابری اختیار فروش و اختیار خرید[۴۸]): فرض کنیم ارزش یک اختیار خرید اروپایی و ارزش یک اختیار فروش اروپایی باشند. دو سبد سرمایه‌‌ی زیر را در نظر می‌گیریم: سبد سرمایه‌ی (الف) شامل یک اختیار خرید اروپایی به علاوه‌ی مبلغ دلار (که در آن قیمت توافقی و زمان سررسید اختیار خرید هستند.) و سبد سرمایه‌ی (ب) که شامل یک اختیار فروش اروپایی به علاوه‌ی یک سهام است. هر دو سبد سرمایه‌ی فوق در زمان ، دارای ارزش معادل زیر خواهند بود:
با توجه به این که هر دو اختیار، اروپایی‌اند و نمی‌توان آنها را قبل از تاریخ سررسید به اجرا گذاشت، پس در حال حاضر نیز این دو سبد سرمایه ارزش‌های یکسانی دارند، یعنی این که:
به این رابطه، اصطلاحاً «رابطه‌ی برابری اختیار فروش و اختیار خرید» می‌گویند[۳۶و۴۸]. رابطه‌ی فوق نشان ‌می‌دهد که می‌توان قیمت یک اختیار خرید اروپایی با قیمت توافقی و سررسید معین را از قیمت یک اختیار فروش اروپایی با همان قیمت توافقی و همان سررسید به دست آورد و بر عکس. اگر رابطه‌ی بالا برقرار نباشد، فرصت‌های آربیتراژی[۴۹] ایجاد خواهد شد. (اگر در جریان یک معامله بتوان بدون گذاشتن سرمایه با احتمال مثبت پولی را به دست آورد و با احتمال صفر ضرری متحمل شد، در این صورت می‌گویند که در این معامله فرصت آربیتراژ وجود دارد[۴۹].)
۳ ارزش گذاری اختیار معامله لوییس بشیلیه[۵۰] در پاریس هنگام مطالعه‌ی رفتار پویای بازار بورس پاریس در سال ۱۹۰۰، الگویی برای حرکت سهام ارائه داد. به همین علت بسیاری، بشیلیه را بنیان گذار ریاضیات مالی می‌دانند. در واقع بشیلیه مدل سهام را به صورت زیر بیان کرد:
یک حرکت براونی با میانگین صفر و واریانس یک ، نوسان پذیری قیمت سهام و قیمت اولیه‌ی سهام می‌باشند.[۱۰و۱۱]
پاول ساموئلسن[۵۱] نشان داد، که الگوی مناسب برای تغییرات قیمت کالاها در بازار بورس آن چیزی است که امروز، حرکت براونی هندسی نام دارد. ساموئلسون شرح می‌دهد که الگوی بشیلیه از تضمین مثبت بودن قیمت کالاها قاصر است و به ناسازگاری آشکار با اصول اقتصادی منجر می‌شود، در حالی که حرکت براونی هندسی با چنین دردسرهایی مواجه نیست[۳۷و۴۶]. این مدل به صورت زیر است:
که حرکت براونی با میانگین صفر و واریانس یک، نرخ بازده مورد انتظار سهام و نوسان پذیری قیمت سهام می‌باشند. یعنی دارای توزیع لگاریتم نرمال است. به کمک حساب دیفرانسیل ایتو ثابت می‌شود [۴۳و۴۹] که این در واقع جواب معادله‌ی دیفرانسیل تصادفی
می‌باشد.
۳-۲-۱ مفروضات مدل- بلک- شولز: مفروضات اصلی مدل ارائه شده توسط بلک- شولز جهت قیمت گذاری اختیار معامله عبارتند از: ۱) رفتار قیمت سهام با مدل تابع لگاریتم نرمال( میانگین وانحراف معیار) مطابقت دارد. (در واقع حرکت براونی هندسی). ۲) هیچ گونه هزینه‌ی معاملاتی یا مالیاتی وجود ندارد. ۳) سهام مورد نظر در طول عمر اختیار معامله‌ی آن سود پرداخت نمی‌کند. ۴) هیچ گونه فرصت آربیتراژی وجود ندارد. ۵) معاملات اوراق بهادار در هر زمانی امکان پذیر می‌باشد. ۶) سرمایه گذاران می‌توانند با نرخ یکسانی (نرخ بهره‌ی بدون ریسک) وام بگیرند یا وام بدهند. ۷) نرخ بهره‌ی بدون ریسک کوتاه مدت ، ثابت است.[۳۶]
۳-۲-۲ فرمول‌های قیمت گذاری(ارزش گذاری تحت حرکت براونی): اگر یک دارایی کم خطر (شاید بدون ریسک) و ارزش اولیه‌ی این دارایی باشد با توجه به نرخ بهره‌ی مرکب ارزش این دارایی در زمان برابر است با
این یک فرایند معین است. همچنین اگر یک دارایی توأم با ریسک داشته باشیم(در واقع یک سهم داریم)، ، که به وسیله‌ی حرکت براونی زیر مدل شده است:
که یک حرکت براونی استاندارد، نوسان پذیری سهم و بازده‌ی مورد نظر انتظار سهم هستند. به طور کلی برای پوشش ریسک موجود در سرمایه گذاری ناچاریم یک استراتژی را در نظر بگیریم و برای این منظور در زمان به اندازه‌ی از بورس (دارایی توأم با ریسک) و به اندازه‌ی از دارایی بدون ریسک را در سبد سرمایه برای پوشش ریسک قرار می‌دهیم. یعنی در لحظه‌ی ‌ ارزش سبد سرمایه عبارت است از:
در اینجا هدف پیدا کردن دستوری (احتمالاً صریح) برای تابع است. با بهره گرفتن از دیفرانسیل تصادفی ایتو به معادله‌ی زیر خواهیم رسید[۴۱]:
که به معادله‌ی بلک- شولز معروف است. در نظریه‌ی معادلات با مشتقات جزئی می‌دانیم که با داشتن شرایط مرزی متفاوت جواب‌های متفاوت برای معادله ی بالا به دست می‌آید. برای معادله‌ی بالا هر شرط مرزی بیان کننده‌ی یک مشتق مالی است و جواب تحت آن شرط ارزش مشتق مالی را در هر لحظه ارائه می‌دهد. بنابراین اگر تابع جبرانیه‌ی یک اختیار معامله باشد، آن گاه با حل معادله‌ی بلک- شولز و شرط مرزی ارزش این اختیار معامله به دست می‌آید. ارزش اختیار خرید اروپایی با تابع جبرانیه‌ی با بهره گرفتن از معادله‌ی بلک‌-شولز به صورت زیر به دست می‌آید [۴۱] :
که در آن
منظور از تابع توزیع تجمعی نرمال استاندارد است. به همین ترتیب ارزش اختیار فروش اروپایی به صورت زیر است[۴۱]:
به همین منوال ارزش اختیار معاملات توأم با مانع به صورت زیر به دست می آید [۴۱]: اگر مانع ،
اگر ،

که در معادلات بالا
۳-۲-۳ ارزش گذاری نسبت به اندازه ی ریسک-خنثی: یکی از نتایج مهم در قیمت گذاری اختیارمعاملات بر روی سهام «ارزش گذاری نسبت به اندازه ی ریسک-خنثی» می باشد. می‌توان آن را به صورت زیر بیان کرد: «ارزش گذاری اوراق مشتقه صادره بر روی اوراق بهادار پایه مبتنی بر این فرض است که سرمایه گذاران نسبت به ریسک بی تفاوتند.»[۳۶]
اصل فوق بیان نمی‌کند که سرمایه گذاران بی تفاوت به ریسک هستند. آن چه که این اصل می‌گوید این است که مشتقاتی همچون اختیار معامله را با این فرض می‌توان ارزش گذاری کرد که سرمایه گذاران نسبت به ریسک بی تفاوتند. به بیان دقیق تر، ترجیحات مربوط به ریسک سرمایه گذاران در ارزش اختیار معامله‌ی سهام، که به صورت تابعی از قیمت دارایی پایه است، تأثیری ندارد و به همین دلیل است که در معادله‌ی بلک- شولز از بازده‌ی مورد انتظار سهام یعنی استفاده نمی‌شود. فرض ارزش گذاری نسبت به اندازه ی ریسک-خنثی، یک ابزار قوی برای به دست آوردن قیمت مشتقات است. زیرا زمانی که از جهان بی تفاوت نسبت به ریسک به دنیای ریسک گریزی وارد می‌شویم، دو نتیجه‌ی مهم به دست می‌آید:

 

    1. نرخ بازده‌ی مورد انتظار اوراق بهادار مساوی نرخ بهره‌ی بدون ریسک می‌شود.

 

    1. نرخ مناسب تنزیل به کار برده شده جهت هر گونه پرداختن در آینده ،معادل نرخ بهره‌ی بدون ریسک می‌شود.[۳۶]

 

می‌توان اختیار معاملات و سایر مشتقات را که نرخ بازده‌ی معینی در یک دوره‌ی زمانی خاص دارند، با بهره گرفتن از فرض « ارزش گذاری نسبت به اندازه ی ریسک-خنثی» به ترتیب زیر قیمت گذاری کرد:

 

    1. نرخ بازده‌ی مورد انتظار دارایی پایه را نرخ بهره‌ی بدون ریسک، فرض کرد. (یعنی ).

 

    1. ارزش اختیار معامله یا عایدی مورد انتظار اختیار معامله در زمان سررسید را محاسبه کرد.‌

 

  1. بازده‌ی مورد انتظار فوق را با نرخ بهره‌ی بدون ریسک تنزیل داد.[۳۶]
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:53:00 ق.ظ ]