کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو



 



دادگاه یوگسلاوی در رای تادیچ اعلام داشت که اکثر مقررات پروتکل شماره ۲ الحاقی به عهد­نامه­ های چهارگانه ژنو جنبه عرفی پیدا کرده است. (بند ۱۱۷ رأی مورخ ۱۹۹۵) (گروه نویسندگان، ۱۳۸۶، ص ۷۲۶)
بنابراین دولت­ها و در برخی موارد گروه ­های متخاصم غیر­دولتی بر طبق حقوق بین­الملل بشردوستانه عرفی وظیفه دارند تا به منظور تضمین مراعات و اشاعه حقوق بشردوستانه مشاوران حقوقی در اختیار و دسترس فرماندهان نظامی قرار دهند:
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
- دستورالعمل­هایی مطابق حقوق بین­الملل بشردوستانه برای نیروهای مسلح خود فراهم کنند.
- آموزش حقوق بین­الملل بشردوستانه را در میان جمعیت غیر­نظامی تشویق نمایند.
- از تأثیر خود در حد امکان برای متوقف کردن نقض حقوق بین­الملل بشردوستانه، استفاده کنند.
- به هنگام نقض حقوق بین­الملل بشردوستانه و احراز مسئولیت آن­ها، غرامت کاملی برای لطمه یا ضرر وارد شده پرداخت کنند.
- مسئولیت کیفری افراد در نقض حقوق بین­الملل بشردوستانه را مورد شناسایی قرار دهند.
- نقض شدید حقوق بین­الملل بشردوستانه را، جنایت جنگی تلقی نموده و به محاکم ملی برای رسیدگی به اینگونه جنایات، صلاحیت جهانی اعطا نمایند.
- در مورد نقض حقوق بین­الملل بشردوستانه تحقیق نموده و افراد مظنون را مورد تعقیب قرار دهند.
- همه تلاش خود را برای همکاری با یکدیگر تا حد امکان به منظور تسهیل تحقیق در مورد جنایات جنگی و تعقیب مظنونان، بکار بندند. (عسکری و هنکرتز، ۱۳۹۰، ص ۲۹۵)
۲-۱-۱- سلامت مجروحین و بیماران در حقوق بین­الملل عرفی
طبق قاعده ۱۰۹ حقوق بین­الملل بشردوستانه عرفی هر زمان که شرایط اقتضاء نماید هر یک از طرف­های مخاصمه به ویژه پس از درگیری موظف­اند بدون تأخیر کلیه اقدامات ممکن را برای جستجو، جمع­آوری و تخلیه مجروحین، بیماران و کشتی­شکستگان بدون تبعیض ناروا به عمل آورند. مفاد مربوط به وظیفه جمع­آوری رزمندگان مجروح و بیمار در درگیری­های مسلحانه بین ­المللی بدون قائل شدن هیچگونه تبعیضی، برای نخستین بار در کنوانسیون ۱۸۶۴ ژنو تدوین گردید. دستورالعمل­های متعدد نظامی که متضمن این قاعده می­باشند به صورتی کلی تدوین گردیده و تمامی مجروحین، بیماران و کشتی­شکستگان را اعم از نظامی و غیرنظامی دربرمی­گیرد. (هنکرتز و دوسوالدبک، ۱۳۸۷، ص ۵۷۶)
این قاعده[۴۷] بدون اعمال تبعیض ناروا شامل کلیه مجروحین، بیماران و کشتی­شکستگان می­ شود. بدین ترتیب که در مورد کلیه مجروحین، بیماران و کشتی­شکستگان بدون توجه به تعلق آنان به هر یک از
طرف­های مخاصمه و نیز بدون توجه به شرکت مستقیم آنان در مخاصمه، می­بایست اعمال گردد. (هنکرتز و دوسوالدبک، ۱۳۸۷، ص ۵۸۰)
قاعده ۱۱۰[۴۸] در زمینه درگیری­های مسلحانه غیربین­المللی این قاعده مبتنی بر ماده ۳ مشترک کنوانسیون­های ژنو می­باشد که چنین مقرر کرده است که «مجروحین و بیماران می­بایست جمع­آوری شده و مورد مداوا و مراقبت پزشکی قرار گیرند». (هنکرتز و دوسوالدبک، ۱۳۸۷، ص ۵۸۳) الزام به جستجو، جمع­آوری و تخلیه (هنکرتز و دوسوالدبک، ۱۳۸۷، ص ۵۷۹) و عهد و الزام به مراقبت از مجروحین، بیماران و کشتی­شکستگان تعهد به وسیله است. (هنکرتز و دوسوالدبک، ۱۳۸۷، ص ۵۸۴) همچنین قاعده­ای که طبق آن بجز ملاحظات پزشکی اعمال هر گونه تبعیض بین مجروحین، بیماران و کشتی­شکستگان، مردود شناخته شده در حقوق بین­الملل بشردوستانه با عنوان «تبعیض ناروا[۴۹]» بیان شده است. این امر به این معناست که تبعیض ممکن است مفید واقع شود به ویژه هنگامی که افراد نیازمند به مداوای فوری در اولویت قرار گیرند بدون آنکه بین افرادی که فوراً درمان می­شوند و آنانی که در مرحله بعد مداوا می­گردند تبعیضی ایجاد شود. (هنکرتز و دوسوالدبک، ۱۳۸۷، ص ۵۸۵)
مطابق قاعده ۱۱۱ هر یک از طرف­های درگیری وظیفه دارد کلیه اقدامات لازم را جهت حمایت از مجروحین، بیماران و کشتی­شکستگان در مقابل بدرفتاری و غارت اموال شخصی آنان به عمل آورد.
در شماری از دستورالعمل­های نظامی که در درگیری­های مسلحانه غیربین­المللی، هم­اکنون قابل اعمال بوده و یا پیش از این اجرا شده ­اند، غارت مجروحین، بیماران و کشتی­شکستگان و بدرفتاری با ایشان ممنوع گردیده و انجام کلیه اقدامات ممکن برای حمایت از ایشان در برابر غارت و بدرفتاری مورد تأکید قرار گرفته است. (هنکرتز و دوسوالدبک، ۱۳۸۷، ص ۵۸۷)
در دیوان کیفری بین‌المللی برای یوگسلاوی سابق، در قضیه بلاش کیچ [۵۰] حتی یک مورد از تخطی از قاعده ۵۰ حقوق بین‌الملل عرفی که در کنوانسیون­های ژنو نیز نقض فاحش محسوب شده ­اند، مثلاً انهدام یک بیمارستان، نیز جنایت محسوب گردید. (هنکرتز و دوسوالدبک، ۱۳۸۷، ص ۲۸۷)
۲-۱-۲- حقوق بین­الملل عرفی و سلامت غیرنظامیان
عنوان خارج از نبرد به فردی اطلاق می­ شود که خواه به انتخاب خود و خواه به دلیل فشار شرایط پیش­آمده، ترک مخاصمه کرده است. تحت اختیار و انقیاد دشمن قرار دارد یا به خاطر از هوش رفتن، بیماری داشتن، جراحت و یا کشتی­شکستگی قادر به دفاع نمی ­باشد یا کسی که به وضوح قصد تسلیم دارد. (هنکرتز و دوسوالدبک، ۱۳۸۷، ص ۲۷۳) حقوق قراردادی حاکم بر درگیری­های مسلحانه بین ­المللی تمامی افرادی را که نه عضو نیروهای مسلح یک طرف درگیری بوده و نه در قالب levee en masse [۵۱]در درگیری­ها مشارکت می­ کنند را غیرنظامی تلقی می­ کند. (عسکری و هنکرتز، ۱۳۹۰، ص ۱۴۹)
غیرنظامیان[۵۲] و رزمندگان در مواردی که مشمول کنوانسیون­ها، پروتکل یا دیگر موافقت­نامه­ های بین ­المللی نباشند همچنان مشمول حمایت و اقتدار اصول حقوق بین­الملل خواهند بود که از عرف مسلم و اصول انسانیت و ندای وجدان عمومی ناشی می­ شود. (کمیته بین ­المللی صلیب سرخ، ص ۶)
نه تنها مداخله مستقیم و شخصی بلکه آماده سازی برای یک عملیات نظامی و قصد مشارکت در آن هم می ­تواند مصونیت یک غیرنظامی را معلق کند. با این حال باید ثابت شود که همه این فعالیت­ها مستقیماً به مخاصمات مربوط­اند یا به عبارت دیگر تهدید مستقیمی را متوجه دشمن می­ کنند. (فلک، ۱۳۸۷، ص ۳۱۰)
به استثناء موارد استفاده از اسلحه و سایر وسایل به قصد ارتکاب اعمال خشونت­آمیز علیه نیروی انسانی یا منابع نیروهای دشمن، هنوز در رویه دولت­ها تعریف مشخص و واحدی از موضوع «شرکت مستقیم در درگیری­های» ارائه نشده است. (هنکرتز و دوسوالدبک، ۱۳۸۷، ص ۹۰) هر چند دستورالعمل­های نظامی متعدد بیان می­دارند که وقتی غیرنظامیان نقشی مستقیم در درگیری­ها ایفا می­نمایند در برابر حملات حمایت نمی شوند. (هنکرتز و دوسوالدبک، ۱۳۸۷، ص ۸۶) بدیهی است که قانونی بودن حمله به یک غیرنظامی بستگی به آن دارد که منظور از شرکت مستقیم در درگیری­ها دقیقاً چه باشد و اینکه مبدأ و آغاز شرکت مستقیم در درگیری­ها کجاست و چه موقع خاتمه می یابد. البته باید توجه کرد که هر معنایی که به این اصطلاح داده شود، مصونیت از حمله به معنی مصونیت از توقیف و تعقیب کیفری نیست.[۵۳] (هنکرتز و دوسوالدبک، ۱۳۸۷، ص ۸۸)
همچنین غیرنظامیانی که در مخاصمات شرکت می­ کنند و به اسارت گرفته می­شوند، به خصوص، استحقاق برخورداری از وضعیت اسیر جنگی را ندارند. با این حال دولت دستگیر کننده می ­تواند تصمیم بگیرد که با غیرنظامیانی که همانند رزمندگان «واقعی» و بر اساس حقوق جنگ جنگیده­اند به عنوان اسیر جنگی رفتار کند و مقررات کنوانسیون سوم ژنو را به اجرا بگذارد. (فلک، ۱۳۸۷، ص ۳۱۱)
حقوق لاهه به رغم داشتن مواد ضروری برای رسیدگی به روابط میان اشغالگران و ساکنان سرزمین­­های اشغالی، از ضمانت اجرایی کافی برای تضمین حمایت لازم از غیرنظامیان برخوردار نبوده است. (گروه نویسندگان، ۱۳۸۶، ص ۵۰۰)
مقررات ۱۸۹۹ و ۱۹۰۷ لاهه بطور ابتدایی و ناقص، حمایت از افراد عادی را مورد پذیرش قرار دادند. (گروه نویسندگان، ۱۳۸۶، ص ۴۵۳)
شواهد متعددی وجود دارد دال بر اینکه ممنوعیت تلافی علیه جمعیت یا افراد غیرنظامی امروزه تحت هر شرایطی، حتی در صورت مواجهه با رفتار نامشروع و غیرقانونی طرف دیگر مخاصمه، باید به عنوان قاعده­ای جدایی­ناپذیر از حقوق بشردوستانه عرفی رعایت شود. (اخوان خرازیان، ۱۳۸۸)
قاعده عرفی مصون نگاه داشتن هر چه ممکن غیرنظامیان از آثار جنگ که با پیدایش تکنولوژی جدید، به مخاطره افتاده بود در پرتو اصل تمایز یا ممنوعیت کاربرد سلاح­های غیرهدفمند[۵۴]مقرر در پروتکل اول ۱۹۷۷ تاحدود زیادی تضمین گردید. ضمن آن­که محدودیت حمله به اهداف نظامی با قبول صدمات جنبی به غیرنظامیان، تنها مشروط به اصل تناسب، مورد تأیید مجدد واقع گردید.
البته مواردی وجود دارند که پروتکل­های الحاقی بدان نپرداخته­اند، برای نمونه در پروتکل­های الحاقی هیچ قاعده خاصی در مورد حمایت از افراد و اموال مورد استفاده در عملیات حفظ صلح وجود ندارد. اما در عمل چنین اموال و اهدافی از حمایت­های مقرر برای غیرنظامیان و اموال غیرنظامی در برابر حمله برخوردار می­شوند، در نتیجه قاعده ممنوعیت حمله به افراد و اموال درگیر در عملیات حفظ صلح مطابق با منشور ملل متحد، تا زمانی که از حمایت­های مقرر برای اموال و افراد غیرنظامی تحت حقوق بین ­المللی بشردوستانه برخوردار هستند، در رویه دولت­ها تحول یافته و در اساسنامه دیوان بین ­المللی کیفری درج شده است . این قاعده هم­اکنون بخشی از حقوق بین ­المللی عرفی قابل اعمال بر هرگونه درگیری مسلحانه است. (هنکرتز، ۲۰۰۵)
همچنین درحیطه اصل تفکیک، تنها غیرنظامیان (کسانی که مستقیماً در مخاصمات شرکت نداشته و یا بصورت ناگهانی، پراکنده یا سازمان­نیافته اقدام به مشارکت در مخاصمات می­نمایند) مشمول حمایت در برابر حملات مستقیم می­شوند مگر و تنها تا زمانی که مستقیماً در مخاصمات مشارکت داشته باشند. (عسکری و هنکرتز، ۱۳۹۰، ص ۱۴۹)
رویه دیوان کیفری بین ­المللی برای یوگسلاوی سابق، به خصوص در قضیه تادیچ[۵۵]، مارتیچ[۵۶] و کوپرش کیچ[۵۷] و همچنین رویه کمیسیون آمریکایی حقوق بشر در قضیه مربوط به وقایع لاتابلادا[۵۸] در آرژانتین، همگی دال بر این واقعیت هستند که تفکیک بین افراد غیرنظامی و رزمندگان در درگیری­های مسلحانه اعم از بین ­المللی و
غیربین­المللی به صورت عرف مورد پذیرش قرار گرفته است.[۵۹] (هنکرتز و دوسوالدبک، ۱۳۸۷، ص ۶۹)
امروزه ممنوعیت حمله به غیرنظامیان و اهداف غیرنظامی و نیز ممنوعیت حمله به پرسنل و اماکن ملل متحد و حمایت از پرسنل بشردوستانه جزء حقوق بین­الملل عرفی است که در قطعنامه ۱۶۷۴ شورای امنیت نیز مورد تأیید قرار گرفته و در واقع، حمله عامدانه به این اهداف و افراد، جنایت جنگی تلقی می­ شود. (اخوان خرازیان، ۱۳۸۸)
استفاده از سپر انسانی مستلزم قرار دادن عمومی غیرنظامیان یا افراد خارج از صحنه نبرد در محل اهداف نظامی با قصد خاص تلاش برای ممانعت از هدف­گیری آن اهداف نظامی است. (هنکرتز و دوسوالدبک، ۱۳۸۷، ص ۵۰۲) استفاده عمدی از غیرنظامیان برای حفاظت از عملیات نظامی بر خلاف اصل تفکیک بوده و ناقض تعهدی است که مقرر می­دارد کلیه اقدامت احتیاطی ممکن برای جدا کردن غیرنظامیان و اهداف نظامی می­بایست اتخاذ گردد.[۶۰] (هنکرتز و دوسوالدبک، ۱۳۸۷، ص ۴۹۹) مجمع عمومی نیز در ۱۹۶۸ قطعنامه ۲۴۴۴ را با عنوان «رعایت حقوق بشر در زمان مخاصمات مسلحانه» تصویب کرده بود. سه اصل در این قطعنامه: حق ضربه زدن در مخاصمات مسلحانه، نامحدود نیست؛ لزوم رعایت اصل تفکیک در مخاصمات مسلحانه، ممنوعیت حمله به غیرنظامیان. (دلخوش، ۱۳۸۷) همچنین بسیاری از عملیاتی که در شمار ممنوعیت تهدید و احترام به خشونت با هدف ارعاب جمعیت غیرنظامی قرار دارند، در عین حال موضوع ممنوعیت­های خاص نیز قرار گرفته­اند. (عملیاتی مانند گلوله باران بی­هدف و وسیع، کشتار جمعی و …).[۶۱] (هنکرتز و دوسوالدبک، ۱۳۸۷، ص ۷۴)
از دیگر نکاتی که در حقوق بین­الملل عرفی بدان تأکید شده است، مسئله نگهداری و حفاظت از زنان و کودکان در مخاصمات مسلحانه است؛ زنان بازداشت­شده باید در بخش­هایی جدا از مردان نگه­داری شده و نیز باید تحت نظارت مستقیم زنان قرار گیرند. این قاعده نتیجه یک قاعده کلی حقوق بین­الملل بشردوستانه عرفی است که مطابق با آن طرف­های درگیر یک مخاصمه مسلحانه متعهدند نیازهای زنان جنگ­زده را محترم بشمارند.[۶۲] (عسکری و هنکرتز، ۱۳۹۰، ص ۲۲۶)
بر اساس کنوانسیون حقوق کودک، که تقریباً همه دولت­ها عضو آن هستند، هر فرد زیر ۱۸ سالی «کودک» به حساب می ­آید، مگر آنکه قانون ملی سن پایین­تری را معیار بزرگسالی به حساب آورد. کودکان بازداشت شده نیز باید جدا ار بزرگسالان نگه­­داشته­شوند.[۶۳] (عسکری و هنکرتز، ۱۳۹۰، ص ۲۲۶)
تعدادی از دستورالعمل­های نظامی مقرر می­دارند که غیرنظامیانی که مشغول کار در هدف­های نظامی، برای مثال در کارخانه­های مهمات­سازی هستند، مستقیماً در درگیری­ها شرکت نمی­کنند[۶۴] اما باید خطر ناشی از حمله به آن هدف نظامی را پذیرا باشند. آسیب یا مرگ این قبیل غیرنظامیان به نوعی تلفات تصادفی در جریان حمله به یک هدف مشروع به حساب می ­آید، که این خطرات را باید با درنظر گرفتن تمامی اقدامات احتیاطی در گزینش ابزارها و روش­ها، برای مثال انجام حمله شبانه به حداقل رسانید.[۶۵] (هنکرتز و دوسوالدبک، ۱۳۸۷، صص ۹۰ و ۹۱)
مطابق قاعده ۴۲ حقوق بین­الملل بشردوستانه عرفی، در صورت حمله به تأسیسات حاوی نیروهای خطرناک، یعنی سدها، موج­شکن­ها و نیروگاه­های هسته­ای و سایر تأسیسات داخل یا پیرامون آن­ها، باید دقت ویژه به منظور اجتناب از رها شدن نیروهای خطرناک و خسارات شدید پیامد آن در میان جمعیت غیرنظامی به عمل آید. (هنکرتز و دوسوالدبک، ۱۳۸۷، ص ۲۴۰)
همچنین بر اساس قاعده ۴۸ حقوق بین­الملل بشردوستانه عرفی، حمله به اشخاصی که از سر اضطرار از هواپیما با چتر نجات بیرون می‌پرند در مدت فرود آنان ممنوع است. (هنکرتز و دوسوالدبک، ۱۳۸۷، ص ۲۷۹) تفسیر آنچه از قاعده فوق به صورتی مسجل استنباط شده و به آن عمل می شود، این است که افرادی که از سر اضطرار با چتر نجات از یک وسیله نقلیه هوایی فرود می­آیند، بایستی از فرصت تسلیم شدن بهره‌مند گردند، مگر آنکه مشخص شود که درگیر در مخاصمه می­باشند. (هنکرتز و دوسوالدبک، ۱۳۸۷، ص ۲۸۱) این قاعده در جهت تأمین خیر و صلاح کلیه خدمه پرواز، غیرنظامیان و رزمندگان مضطر می‌باشد، اما شامل گروه ­های نظامی که به منظور انجام عملیات نظامی در حال فرود هستند نمی­ شود. (هنکرتز و دوسوالدبک، ۱۳۸۷، ص ۲۸۲)
تا دهه ۱۹۹۰ لزوم جمع­آوری و پاک­سازی مین­ها توسط طرف مین­گذار در اسناد اندکی دیده می­ شود و
تصمیم ­گیری درباره میادین مین به عهده کشوری گذاشته شده بود که مین­ها در خاک آن کشور کاشته شده بودند. قاعده ۸۳[۶۶] حقوق بین­الملل بشردوستانه عرفی استفاده از مین­های ضدنفربر را نیز شامل می­ شود و همچنین در ارتباط با کشورهایی که هنوز استفاده از مین­های ضدنفر را به­ طور کامل متوقف نکرده ­اند، قابل اجرا است. (هنکرتز و دوسوالدبک، ۱۳۸۷، ص ۴۳۰)
در قضیه استفاده از سلاح­های آتش­زا نیز در صورتی که سلاح آتش­زا[۶۷] باعث درد و رنج غیرضروری گردد، یعنی اگر بتوان از سلاحی با زیان کمتر برای خارج کردن رزمنده از میدان نبرد[۶۸] استفاده کرد، نمی­ توان سلاح آتش­زا به­کار گرفت.[۶۹] (هنکرتز و دوسوالدبک، ۱۳۸۷، ص ۴۳۷) هر چند برخی کشورها عنوان کرده ­اند، در شرایط محدودی، مثل مواردی که رزمندگان تحت حفاظت نیروی زرهی هستند و یا در استحکامات میدانی قرار دارند می­توان سلاح آتش­زا را مورد استفاده قرار داد. (هنکرتز و دوسوالدبک، ۱۳۸۷، ص ۴۳۶)
۲-۱-۳- اهمیت حقوق بین­الملل عرفی در سلامت اسیران جنگی
شرکت کنندگان در بسیج عمومی[۷۰] چنانچه به طور علنی سلاح حمل کنند و مقررات حقوق بین­الملل بشردوستانه را رعایت نمایند، رزمنده شناخته می­شوند که محق برخورداری از وضعیت اسیر جنگی هستند. (هنکرتز و دوسوالدبک، ۱۳۸۷، ص ۵۶۴)
تبعات شناسایی یک فرد به عنوان رزمنده در یک درگیری مسلحانه بین ­المللی واجد اهمیت فوق­العاده است زیرا فقط رزمندگان حق دارند که مستقیماً در درگیری­ها شرکت جویند. به محض اسارت رزمندگانی که از وضعیت اسیر جنگی برخودار می­شوند، نمی­ توان آن­ها را به دلیل مشارکت در درگیری­ها یا به دلیل ارتکاب اعمالی که ناقض حقوق بین­الملل بشردوستانه نیست، محاکمه کرد. (هنکرتز و دوسوالدبک، ۱۳۸۷، ص ۵۶۱)
اصولاً هر اسیر دارای ارزش نظامی برای طرف مقابل است، به دلیل اینکه اسیران می­توانند به عنوان منبع اطلاعات مورد استفاده قرار گیرند یا همرزمانشان را که همچنان به نبرد ادامه می­ دهند تحت تأثیر قرار دهند. از سوی دیگر به اسارت گرفتن و توقیف اسیران می ­تواند مانع عملیات نظامی طرف مقابل شود. (فلک، ۱۳۸۷، ص ۴۲۷)
اصل بنیادین که اساس تمامی قواعد حقوق بین­الملل بشردوستانه در خصوص رفتار با بازداشت­شدگان و شرایط بازداشت را تشکیل می­دهد، اصل رفتار انسانی است. هدف حقوق بین­الملل بشردوستانه حمایت از افراد
بازداشت­شده از هر نوع خشونت و رفتار خودسرانه است و این بطور خاص هدف تضمین­های بنیادینی است که به عنوان حقوق عرفی پذیرفته شده ­اند. (عسکری و هنکرتز، ۱۳۹۰، ص ۲۲۱)
رفتار انسانی با اسیران جنگی ریشه در این واقعیت دارد که رزمندگان به اسارت گرفته شده دیگر هیچ خطری برای جان افرادی که آن­ها را به اسارت گرفته­اند یا ارتش آن­ها، ندارند. این امر مبنای رفتار انسانی پیش ­بینی شده در مخاصمات مسلحانه با اسیران را تشکیل می­ دهند. (فلک، ۱۳۸۷، ص ۴۲۷)
یازده قاعده حقوق بین­الملل بشردوستانه عرفی به طور خاص به رفتار با بازداشت­شدگان می­پردازند. این قواعد را می­توان در ۳ دسته جای داد: ۱- قواعد ناظر بر رژیم یا نظام حاکم بر بازداشت یا به عبارتی شرایط فیزیکی، مادی و روانی بازداشت؛ ۲- قواعدی که هدف آن­ها تضمین اعلام بازداشت است. از جمله قواعد مرتبط با تضمین شناسایی رسمی و ثبت سلب آزادی، تضمین اینکه فرد بازداشت شده با جهان خارج بویژه با خانواده خود در تماس است؛ و نیز تضمین این امر که جهان خارج از این بازداشت آگاه بوده و برای اطمینان از سلامت فرد بازداشت شده به وی دسترسی دارد. ۳- یک قاعده نیز به پایان بازداشت در مخاصمه مسلحانه می ­پردازد، بویژه پایان توقیف. (عسکری و هنکرتز، ۱۳۹۰، صص ۲۲۴ و ۲۲۵)
همچنین تضمینات بنیادین زیر بطور خاص مرتبط با افراد بازداشت شده است:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-08-05] [ 09:39:00 ق.ظ ]




قدیمی، ع.، شعبانعلیفمی، ح. و اسدی، ع. ۱۳۹۱. بررسی عوامل موثر بر نگرش کشاورزان نسبت به کشاورزی ارگانیک (مطالعه موردی: شهرستان فریدن). مجله پژوهش هاى ترویج و آموزش کشاورزى، سال پنجم، شماره ۴، زمستان پیاپى ۲۰، صص ۸۹-۶۰.
ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ، ر.، ﻛﻮﭼﻜﻲ، ع.، جهان، م.، نصیری، م. و رﺿﻮاﻧﻲﻣﻘﺪم، پ. ۱۳۸۸. اﺻﻮل، اﻫﺪاف و اﺳﺘﺎﻧﺪاردﻫﺎی ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻣﺤﺼﻮﻻت زﻳﺴﺘﻲ داﻣﻲ و ﻓﺮآوردهﻫﺎی ﻏﺬاﻳﻲ. ﻧﺸﺮﻳﻪ ﺑﻮمﺷﻨﺎﺳﻲ ﻛﺸﺎورزی، جلد ۱، شماره ۲، صص ۱۱۷-۱۲۸
قربانی، م.، رجب زاده، م. و زارع میرکآبادی، ه. ۱۳۹۰. الگوی براورد سودآوری مجازی گندم زیستی در دوره ی گذار ( مطالعه موردی استان خراسان رضوی ) . نشریه بوم شناسی کشاورزی، ۳(۱)، صص ۸-۱.
قربانی، م.، نعمتی، ا.، قربانی، ر. و لیاقتی، ه. ۱۳۸۹. رفتار اقتصادی کشاورزان گندم کاراستان خراسان رضوی برای کاهش آثار منفی علف کش ها بر محیط زیست : کاربرد ارزش گذاری مشروط .مجله تحقیقات اقتصاد و توسعه کشاورزی ایران، دوره ۲-۴۱، شماره ۳، صص۲۶۶-۲۵۷.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
قربانیزاده، و.، دلجو، غ. و امیری، آ. ۱۳۸۸. عوامل مؤثر بر پذیرش سامانه مدیریت شهری تهران (۱۳۷) توسط شهروندان. دومین کنفرانس بین المللی شهرداری الکترونیکی. ۲۳-۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۸سازمان شهرداریها و دهداریهای کشور در شهر تهران.
قرینه، م. و نادیان، ح. ۱۳۹۰. کشاورزی پایدار و راهکارها. اهواز: انتشارات دانشگاه شهید چمران.
قنبری، ی. و برقی، ح. ۱۳۸۷. چالشهای اساسی در توسعه پایدار کشاورزی ایران. راهبرد پاس، شماره ۱۶. صص ۲۳۴-۲۱۸.
کرمی، ع. و رضاییمقدم، ک. ۱۳۷۷ . فقر و کشاورزی پایدار واکاوی کیفی. روستا و توسعه، سال ۲، شماره ۳، صص ۳۱-۲۳.
کلانتری، خ., اسدی، ع.، شعبانعلیفمی، ح. و عربیون، ا. ۱۳۸۹. تحلیل مولفه های پایداری نظام کشت گندم در استان فارس. نشریه اقتصاد و توسعه کشاورزی (علوم و صنایع کشاورزی)، جلد ۲۴ ، شماره ۲، صص۱۷۶-۱۶۹.
کریمی، ا.، صدیقی، ح. و بابایی، ع. ۱۳۹۰. بررسی موانع پیشبرد کشاورزی ارگانیک از دیدگاه کارشناسان وزرات جهاد کشاورزی. مجله تحقیقات اقتصاد و توسعه کشاورزی ایران، دوره ۲-۴۲، شماره ۲، صص ۲۴۲-۲۳۱.
کریمیگوغری، ح.، کرمی، ش. و پاریاب، جابر. ۱۳۸۹. نقش ترویج و آموزش کشاورزی در مصرف بهینه کود در راستای توسعه پایدار کشاورزی. اولین کنگره چالشهای کود در ایران: نیم قرن مصرف کود. ۱۲ -۱۰ اسفند ۱۳۸۹ تهران، انتشارات مؤسسه تحقیقات خاک و آب.
کفاشان، م. ۱۳۸۹. کاربرد نظریه های پذیرش فناوری در ارزیابی فناوریهای اطلاعاتی کتابخانه ها: مجله کتابداری و اطلاع رسانی؛ جلد ۱۳، شماره ۴، صص ۲۱۸ – ۱۹۳.
کوچکی، ع.، حسینی، م. و هاشمیدزفولی، ا . ۱۳۷۹ . کشاورزی پایدار .انتشارات جهاددانشگاهی مشهد.
گل زردی، ف.، سرورامینی، ش.، وزان، س. و سرورامینی، م. ۱۳۹۰. بررسی نگرش و رفتار کشاورزان بخش مرکزی کرج نسبت به کاربرد علفکشهای شیمیایی. نشریه بوم شناختی علفهای هرز، جلد ۲، شماره ۱، ص ۸۳-۷۱.
لبافیحسینآبادی، م. ۱۳۸۳. مالچ پلاستیک رنگی. در سایت www.farming83. persianblog.com
لطفالهی، م. و قندیزاده، ر. ۱۳۷۷. ترویج استفاده درست از کودهای شیمیایی و آلی برای افزایش تولید گندم دیم. تهران : دفتر تولید برنامه‌های ترویجی و انتشارات فنی.
لیاقتی، ه.، محمودی، ح. و کامبوزیا، ج. ۱۳۸۵. مروری بر وضعیت کشاورزی ارگانیک در جهان. نهمین کنگره علوم زراعت و اصلاح نباتات ایران، ۴-۲ مرداد ۱۳۸۵ دانشگاه تهران، پردیس ابوریحان.
مرادی، م.، مهرانی، ک. و برومند، م. ۱۳۸۹.بررسی عوامل مؤثر بر پذیرش فناوری اطلاعات از سوی نیروهای پلیس. دو ماهنامه توسعه انسانی پلیس، سال هفتم، شماره ۲۸، صص ۹۳-۷۸.
مسکرباشی، م.، بخشنده، ع.، نبیپور، م. و کاشانی، ع. ۱۳۸۳. بررسی اثر بقایای گیاهی و کود نیتروژن بر عملکرد دانه گندم در شرایط اهواز . مجله علوم زراعی ایران، جلد ششم، شماره ٣، صص ۲۴۷-۲۳۹.
مقصودی، ط., ایروانی، ه. و اسدی، م. ۱۳۸۷. اندازه گیری و تحلیل عوامل موثر بر پایداری نظام کشت سیبزمینی (مطالعه موردی: شهرستان فریدون شهر). مجله علوم کشاورزی ایران, ۲(۳۸)، شماره ۳، صص ۲۰-۱۳.
مهدوی دامغانی، ع.، کوچکی، ع. و زند، آ. ۱۳۸۵. طراحی و مدیریت بوم نظام در کشاورزی پایدار. نهمین کنگره علوم زراعت و اصلاح نباتات ایران، ۴-۲ مرداد ۱۳۸۵ دانشگاه تهران، پردیس ابوریحان. صص ۵۹-۳۶.
موغلی، ع.، طالبی، س. و صیف، م. ۱۳۹۰. عوامل مرتبط با نگرش دانشجویان دانشکده مدیریت دانشگاه علوم پزشکی شیراز در استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات. مجله گامهای توسعه در آموزش پزشکی ،دوره ۸، شماره ۱، صص ۴۰-۳۳.
ﻣﻴﺮ ﺣﺴﻴﻨﻲ، ا.، گیلانپور، ا. و کریمزادگان، ح. ۱۳۸۵. ﺍﺛﺮ ﻳﺎﺭﺍﻧﻪ ﻛﻮﺩﺷﻴﻤﻴﺎﻳﻲ ﺑﺮ ﻣﺼﺮﻑ ﻏﻴﺮﺑﻬﻴﻨﻪ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﮔﻨﺪﻡ . مجله ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻛﺸﺎﻭﺭﺯﻱ ﻭ ﺗﻮﺳﻌﻪ، ﺳﺎﻝ ﭼﻬﺎﺭﺩﻫﻢ، ﺷﻤﺎﺭﻩ ۵۵، ص ۱۳۳-۱۲۱.
میرزاشاهی،ک.، کیانی، ش. و سلیمپور، س. ۱۳۸۵. بررسی پاسخ کلزا به اثرات باقیمانده فسفر در خاک. همایش خاک، محیط زیست و توسعه پایدار، کرج، ۱۷ و ۱۸ آبان ۱۳۸۵.
میرشکاری، ب .۱۳۹۱ .تاثیر تلقیح بذر با کودهای بیولوژیک بر عملکرد غده و اجزای عملکرد سه رقم سیب زمینی. فصلنامه دانش نوین کشاورزی پایدار، جلد ۸، شماره ۴، صص ۱۰ -۱ .
نوروزی، ع. و شهبازی، ا. ۱۳۸۹. نقش ترویج در توسعه کشاورزی اُرگانیک (زیستی) در روستاهای کشور. مجله توسعه روستایی، دوره ۲، شماره ۲، صص ۲۲-۱.
هاشمینژاد، آ. و رضوانفر، آ. ۱۳۸۹. بررسی موانع و مشکلات کشاورزی ارگانیک از دیدگاه تولیدکنندگان محصولات ارگانیک شهرستان روانسر استان کرمانشاه. ۱۲-۱۰ اولین کنگره چالشهای کود در ایران : نیم قرن مصرف کود، ۱۲-۱۰ اسفند ۱۳۸۹ تهران. انتشارات مؤسسه تحقیقات خاک و آب.
هزاری، م. و حاجیمیررحیمی، د. ۱۳۸۹. بررسی تحلیلی ضرورت رعایت الگوی صحیح مصرف کود توسط گندمکاران استان خراسان جنوبی . اولین کنگره چالش های کود در ایران : نیم قرن مصرف کود، ۱۲-۱۰ اسفند ۱۳۸۹ تهران. انتشارات مؤسسه تحقیقات خاک و آب.
هژبر کیانی، ک. و حاجیاحمد، ن. ۱۳۸۱. براورد توابع تقاضای نهاده های تولید و عرضه گندم آبی و دیم در کشاورزی ایران. اقتصاد کشاورزی و توسعه، سال دهم، شماره ۳۹، صص ۷۰ -۴۹.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:38:00 ق.ظ ]




«کار عاشقان جهان همین است گذشتن از خود و رفتن تا دیگری، او، که جان گرامی‌اش می‌دارد به رسم و روزگار خود جهان را تعبیر کند. و کاسبان جهان در بده بستان همیشه خود تا مقروض و وامدار نباشد به تن آدمی پیله می‌کنند، چون ماری بر تن جانی می‌پیچند و نفس آدمیزاده را می‌گیرند، تاپوک و تهی از هر چه مهر و مهربانی است، در کناری بنشیند و روزهای بی‌شمار عمر را به امید پایان بشمارد… و عشق اما از کسب و کار کاسبان جهان به دور است، در رفتن، نماندن و گذشتن تفسیر می‌شود.» (همان،۱۳۶۹ب:۱۸)
پنهان‌کاری در عشق ویژگی بارز زنان داستان روانی‌پور است. خیجو با آن که همه اهل آبادی از عشق او باخبرند و خود در این عشق می‌سوزد و مه‌جمال را چون جان خود دوست دارد. با همه جسوری، شرم زنانه‌اش از ابراز عشق او جلوگیری می‌کند. در تمام داستان‌های روانی‌پور می‌توان رگه‌های عشق را دید. در داستان «مرغ آبی رنگ» مرغ آبی رنگ، عشق و خوشبختی است که مرد آن را از بین میبرد. زن که عشق را می‌جوید و نمی‌یابد، به دنبال کار خلاق می‌رود و به طرح و قصه‌ها و آنچه زندگی او را از دیگران متمایز می‌کند رو می‌آورد (ر.ک.میرعابدینی،۱۱۳۹:۱۳۷۷) . در داستان «ما ازآینده می‌ترسیم» با بینش فمینیستی خود به حضور هر چند کم رنگ زنی، در زندگی مردانی که هر روز جلوی کتاب فروشی جمع می‌شدند و بحث سیاسی می‌کردند می‌پردازد. حضور این زن باعث می‌شود، بحث‌های بی‌هدف آنها جهت‌دار گردد و روزهای آینده به این امید که دوباره او را ببینند جلوی کتاب فروشی جمع شوند. در داستان «نازلی» به عشق‌های حقیقی اشاره می‌کند. عشق‌هایی که با نگرش و بیانی متفاوت بیان می‌شوند. در این داستان هیچ کدام به وصال منجر نمی‌شود اما پیوندی که میان آنها ایجاد می‌شود ناگسستنی است و در داستان «شیوا» مرگ هم نمی‌تواند آن را از بین ببرد.
۳-۲-۱۰-۱-۱-عصمت و عشق:
در نگاه روانی‌پور عشق با عصمت معنا پیدا می‌کند«زایر که عشق و عصمت، این توأمان ابدی را گرامی می‌داشت، نگران دخت یگانه‌اش او را تا آن لحظه که آرام بر کپر مه‌جمال می‌زد، دنبال کرده بود و حالا صدای غمزده عشقی رانده شد، دلش را به اندوه می‌نشاند» (روانی‌پور،۱۳۶۹ب:۹۴) در ذهن روانیپور همانقدر که دلدادگی اعتبار داشت، ناپاکی بی‌اعتبار بود. عصمت و عشق هرگز از هم جدا نبوده‌اند و شهوت و دل‌مردگی دو توأمان ناپاک و بی‌اعتبار هستند.(ر.ک.همان،۱۳۶۹ب:۱۵۵) در نگاه او همان‌قدر که عشق خیجو و مهجمال پاک و دور از خواسته‌های شهوانی است، عشق نباتی و منصور خیابانی و شهوانی است و به دلیل این حرمت شکنی منصور مورد تنبیه قرار می‌گیرد و ازدواج او سرانجام شومی به دنبال دارد تا جایی که او روانه خانه همه مردان عالم می‌شود و ثروتش را زنی فاحشه از چنگش در می‌آورد و نباتی با سروان سینایی فرار می‌کند (ر.ک. همان،۱۳۶۹ب:۳۵۳).
ستاره بیوۀ بروز با اینکه به عشق بروز پای بند است اما عشقی که از او دریغ شده در کنار مهجمال کامل می‌شود. آن چه که باعث می‌شود تا خواسته دل خود را بر زبان نیاورد، عصمت روستایی اوست. روانی‌پور این عصمت را می‌ستاید و آن را شایسته زنی چون ستاره می‌داند. با اینکه معتقد است که «مه‌جمال می‌تواند شب‌های سرد تنهایی‌اش را گرم کند» (همان،۱۳۶۹ب:۲۳) هیچ گاه پیش قدم نمی‌شود. تنهایی از جمله عواملی است که ستاره را به سوی مه‌جمال سوق می‌دهد. «در حرف‌های ستاره، حسرت زنی تنها دیده می‌شود، زنی که نمی‌خواست عصمت روستایی خود را با کلامی لکه‌دار کند» (همان،۱۳۶۹ب:۹۰). ستاره از این که میبیند آبادی مه‌جمال را پذیرفته‌اند و او را گرامی می‌دارند، شاد است و رسم عاشقان حقیقی جهان چنین است«دوست می‌دارند که دیگران پروردۀ دل آنان را گرامی بدارند» (همان،۱۳۶۹ب:۸۶).
ستاره سال‌ها با این عشق در کنار خیجو زن مه‌جمال به سر می‌برد و هر روز از صدای آواز سربازان غریب پاسگاه که قصه غریب خود را می‌خوانند بر عشق و دلدادگی خود گریه می‌کند«هیچ کس در آبادی گمان نمی‌برد که در قلب ستاره، زن مرد از دست داده، چه می‌گذرد و مه‌جمال نمی‌دانست که حضورش، سکوت ابدی و مردانه‌اش چه تش بادی در جان ستاره انداخته است.» (همان،۱۳۶۹ب:۱۶۴-۱۶۲). ستاره اگر چه عاشق است اما این عشق را تا لحظه مرگ در دل خود نگه می‌دارد و عصمت و نجابت که از نظر روانی‌پور خاص روستاییان است، اجازۀ بیان و ابراز این عشق را نمی‌دهد. سرانجام در هیبت مرغ دریایی که آتش گرفته بود، رو به غبه پرواز کرد «زایر و مردم خسته آبادی با چشمان خود آن مرغ دریایی به آتش نشسته را دیدند که در غبه همان جا که مدینه در عمق آبهای سبز رفته بود، فرود آمد و در میان موج‌های دریا گم شد» (همان،۱۳۶۹ب:۳۵۹) نیاز به عشق و تنهایی ستاره به این صورت پایان می‌گیرد و او با قصه عشقی بی‌پاسخ به استقبال مرگ می‌رود. تنها عشق می‌تواند آدمی را از خانه و کاشانه‌اش آواره کند. ستاره مرگ را برگزیند و آینه قبیله را ترک کند.
۳-۲-۱۰-۱-۲-عشق و عقل:
آن چه که باعث می‌شود انسان از بیان عشق واهمه داشته باشد نیروی عقل است «این عقل، عقل نابکار آدمیزاد است که با زنجیر بایدها و نبایدها زبان دل آدمی را می‌بندد، می‌گذارد که مانند نباتی فانوس بر دست بایستی و رفتنش را تماشا کنی» (روانیپور،۱۳۶۹ب:۳۹) همان‌گونه که در جدال عشق و شهوت باید به نیروی عقل تکیه کرد تا عشق به ناپاکی نرسد با کمک عقل و در جدال بین عقل و عشق باید جانب عشق را گرفت. در بیان عشق باید زنجیر بایدها و نبایدها را پاره کرد و دور انداخت.
«عشق، جان آدمی را به زنجیر کشیده است، در ذهن مه‌جمال کفه تردیدها هر لحظه در نوسان غریب خود گاهی به جانب عشق و آدمی، و زمانی به جانب مرگ و تاریکی وا می‌گشت. خمیر مایه جان آدمی عشق است، اما وقتی راه عشق خود را گم کنی، به بی‌راهه می‌روی و جانت خواستار خواب مردگان می‌شود و همزاد زمینی‌ات در تقلای آن که تلنگری بر تقدیر مقدرت نخورد گوش به فرمان بوسلمه می‌دهد» (همان،۱۳۶۹ب:۲۶۹)
عشق با جادوی خود انسان را اسیر می‌کند. در نوسانات زندگی آن زمان که انسان هر لحظه به سمتی کشیده می‌شود، بهترین راهنمایی او صدای دلش است.«چه بسا نیروی عشق در مسیری ناروا بیفتد و به پایان خود برسد، به مرگ… وای اگر سربه گسّار واقعیت بخورد، عقل در برابر عشق بر‌می‌خیزد… » (همان،۱۳۶۹ب:۳۲۳)
۳-۲-۱۰-۱-۳-عشق یک نیاز:
عشق نیازی دو طرفه است. در جهان داستانی روانی‌پور جلوه‌های آن را بیشتر در زنان می‌بینیم. زنان در نشان دادن این هدیه الهی بی‌پروا ترند.«عشق توتم زندگی زن است. زندگی او از آغاز تا پایان با فراز و نشیبهای عشق جریان مییابد. دست تقدیر، عشق و زن را به هم گره زده است. نخستین جرقههای عشق در دل زن با غم دوری و لذت نزدیکی ارتباط مستقیم دارد» (زرلکی،۲۹:۱۳۸۲). عشق حد و مرز و مکان نمی‌شناسد و در بین روستاییان روش خاصی برای بیان آن وجود ندارد. هر اشاره‌ای می‌تواند دو نفر را گرفتار هم بکند، حتی صدای دست زنان آبادی هنگام پختن نان. « دی‌منصور اولین چونه خمیر را پشت جُفنه گذاشت، ضرب دستهایش روی جُفنه صدای خوشی داشت. آن وقتها که چهارده ساله بود با همین ضرب خوش دستها مردش را اسیر کرده بود. حالا اما، هر ضرب دستی خاطره‌ای بود تلخ که به جانش نیشتر می زد» (همان،۱۳۶۹ب:۲۰-۱۹)
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
بسیاری از این عشق‌های روستایی پنهانی و با نشانه‌ای که هر دو طرف برای همدیگر می‌گذاشتند به وجود می‌آمد. روانی‌پور در بین این مردم زیسته و از نزدیک شاهد این عشقها بوده است به زیبایی به بیان آن می‌پردازد «در همین مسیر و همین جاست که زنهای آبادی حرفهای دلشان را به هم واگویه می‌کنند و دخترکان عاشق دستمال‌های سبز یادگاری را برای مردهاشان زیر سنگ می‌گذارند و یا لابه‌لای شاخه نخلی دختری جوان سوغاتی از سفر آمده‌ای را با دستان مشتاق می‌رباید» (روانی‌پور،۱۳۶۹الف:۷۳).
گاهی در عشق ترس گم شدن هست. عشق یک نیاز غریزی و یک هدف است. آگاهی از وجود هم به دوری منجر می‌شود. پس بهتر است که عاشق و معشوق در بند نام هم نباشند برای همدیگر ناشناس بمانند.
«نمیدانستم خانه‌اش کجاست و حتی نامش چیست، همیشه واهمه داشتم که نامش را بدانم، وقتی اسم کسی را دانستی دیگر از تو جدا می‌شود. خود به خود جدایش کردی و ما نمی‌خواستیم، نمی‌خواستیم جدا باشیم و این بود که نه او می‌دانست و نه من، فقط همدیگر را می‌شناختیم و همدیگر را پیدا می‌کردیم حتی اگر در میان همه آدم‌های گمشده دنیا، گم می‌شدیم» (روانی‌پور،۱۳۶۹الف:۹۹).
عشق و رغبت به زندگی همان چیزی است که قهرمان اهل غرق را در شک و تردید قرار می‌دهد. از اینکه گروهی از انسان‌ها را به دنبال خود می‌کشد و عده‌ای کشته می‌شوند، احساس نگرانی می‌کند. مه جمال عاشق زمین و زندگی است و در برابر مرگ اجبار را می‌بیند، اجباری که در رفتن است. مه‌جمال نگران است که هنوز در دل انسانی عشق وجود داشته باشد و با مبارزه و کشتن، عشق پژمرده شود. «بی‌قراری نیزار و حضور طاووسهای زرد که مسافتی به دنبال مه‌جمال و همراهانش آمدند، نشان از دلی شوریده داشت. مه‌جمال به تفنگچیانش نگاه کرد … آیا هنوز کسی در روی زمین عاشق است؟ شاید در پس این چهره‌های خسته عبوس دل عاشقی می‌تپد، شاید بسیاری از این جوانان به شرم حضور او، دسته را رها نمی‌کردند» (روانی‌پور،۱۳۶۹ب:۳۴۲)
عشق در محیط روستایی داستان‌های روانی‌پور همیشه هم پذیرفتنی نیست، بلکه خیلی از دختران داستان او به دلیل عشق به مردان غریبه طرد می‌شوند. ستاره به جرم دل دوستی به مرد غریبه مجبور می‌شود در خانه‌ای دور از خانه‌های دیگر، زندگی کند (ر.ک.روانی‌پور،۱۳۶۹ج:۷) فانوس به خاطر دلدادگی به مرد غریبه در درّه‌های فکسنو کشته می‌شود. آینه به خاطر قانون شکنی قبیله طرد می‌شود.
روانی‌پور بعد از اهل غرق تغییر دیدگاه می‌دهد و از شکست‌های عشقی سخن به میان می‌آورد. در این سالها روانی‌پور سختی‌های یک شکست عشقی را به دوش می‌کشد و زنی تنهاست که با یادآوری روزهای گذشته تنهایش را در جهان داستانی و در قالب قهرمانان داستان‌هایش به نمایش می‌گذارد. زنی تنها در مقابل سیلی از بدگویان و خرافه‌اندیشان که مزاحم کار و زندگی او هستند. در این سالها روانی‌پور خود آوارۀ شهر تهران شده است تا برای پیشرفت خود قدمی بردارد. انعکاس این عشق شکست خورده را در داستان‌های دل فولاد، مشنگ، کولی کنارآتش و نازلی می‌توان دید.
در اعتقاد او یکی از نیازهای اساسی انسان نیاز به دوست داشتن است و این نیاز در این زمان در او به شدت قوی است او دوست دارد از عشق بگوید، از زندگی و از زنانی که به شوهرانشان عشق می‌ورزند «حس غریبی داشت، دلش می خواست صدای پرشنگ را بشنود، دلش می خواست که پرشنگ از زندگیش بگوید و از مردی که دوست می‌داشت» (همان،۱۳۶۹الف:۱۰۹) . تنهایی از مشکلاتی است که روانی‌پور اسیر آن است و عشق پناهگاهی امن برای گریز از تنهایی است. زمانی حتی یک پرنده می‌تواند قهرمان داستان او را چنان از تنهایی نجات دهد که او همان عشقی را که نسبت به یک مرد می‌تواند داشته باشد به پرنده پیدا می‌کند. زن تنهایی که یک روز جمعه را سرگردان خیابان می‌شود و در آخر روز که به خانه باز می‌گردد با کبوتر چاهی کف اطاق روبه‌رو می‌شود. علاقه او به این موجودی که تنهایی او را از بین می‌برد، آن‌قدر زیاد است که همچون روزهایی که برای مرد زندگیش خود را مرتب می‌کرد خود را مرتب می‌کند. لباس نارنجی در داستان‌های روانی‌پور حکایت‌گر عشق است و قهرمان داستان با پوشیدن پیراهن نارنجی، دوش گرفتن، شانه کردن موهایش، سرمه کشیدن و عطر زدن این عشق را نمایان می‌کند. اما در عوض با کبوتر مرده مواجه می‌شود و مرگ در نهایت عشق او را پژمرده می‌کند (ر.ک.همان،۱۳۶۹الف:۱۴۵)
روانی‌پور آن زمان که عشق را حس می‌کند، تمام دنیا را رنگی دیگر می‌بیند و آن زمان که به عشق پاسخ داده می‌شود، دنیا زیبا و آرام است. در همه پدیده‌ها صدای عشق در سیلان است «جیران صدای کوچکی را می‌شنید در دشت، دشتی سبز که می‌گذشت و بیدار مانده بود تا صبح با دو شمع بلند بر کف دستانش تا آن جویبار همیشه بخواند و بماند» (روانی‌پور،۱۳۶۹ج:۴۶).
آن زمان که عشق فوران می‌کند «صدای تار در اتاق می‌پیچد و درخت نارنجی که یک روز خشکیده دوباره سبز می‌شود و پوسته سخت زمین را می‌شکافد» (روانی‌پور،۱۱۳:۱۳۸۳) «در شهر تمام شمشیرها ذوب می‌شد، گلهای حسن یوسف از زمین می‌رویید و صدای تار همه جا می پیچید و همه به رقص در می‌آمدند و همه تار می‌زدند، گونه‌های دختر کاتب گل انداخته بود، در کوچه‌ها و خیابانها می‌دوید و می‌دوید، باور نمی‌کرد، اسبها به رقص درآمده بودند و بر لبان سوارکار غریب لبخند شیرینی خانه کرده بود» (همان،۲۱۸:۱۳۸۳).
در عشق صبوری و رنج کشیدن وجود دارد. آنکه عاشق می‌شود باید خود را آماده هرگونه حسرت و حرمان بکند. عشق می‌تواند انسان را به سوی مرگ ببرد. ریشه عشق چند هزار ساله است. «آن که بر می‌گشت در واقع شیوا نبود، زنی بود ایرانی به طول عمر چندین و چندهزارساله این دیار، با صبوری بی پایان برای دلدادگی و رنج کشیدن» (روانی‌پور،۵۷:۱۳۸۱)
روانی‌پور معتقد است حقیقت عشق در رسیدن است و آن زمان که عاشق و معشوق به هم نمی‌رسند، در حقیقت نیمه گمشدۀ خود را گم می‌کنند. در عشق انسان نیمه دیگرش را پیدا می‌کند و با آن یکی می‌شود و شکست عشقی یعنی گم شدن یک نیمه، گم شدن همه آن چیزهایی که دوست دارد. «آن زمان که آدمیزادگان دلتنگ می‌شوند، سر به دیوارۀ جهان می‌کوبند و راه به جایی نمی‌برند. آن زمان که در اسارت زمین و آسمان به گریه می‌افتند، آن دیگری را می بینند، با او یکی می‌شوند» (روانی‌پور،۱۳۶۹ب:۱۴۷)
در داستان «زن فرودگاه فرانکفورت» با عشق‌های شکست خورده و فراموش شده مواجه می‌شویم. عشق‌هایی که مسائل سیاسی و اجتماعی باعث فراموشی آنها شده است«مرد نگاه می‌کند و زن حالا بعد از ده روز می‌تواند در چشمانش درخشش آفتاب شرق را ببیند با همان اندوهی که همراهست همیشه و با همان حرف‌ها که ناگهان ناگفته می‌فهمی. «ماریا، همه چی از ماریا شروع شد، شرط می‌بندم اول از همه اسم اونو عوض کردی؟ «آره» «از همانجا تمام نمی‌کنی، گم می‌کنی» (روانی‌پور،۳۰:۱۳۸۰)
روانی‌پور در این مجموعه با حسرتی خاص از فراموشی که مرد گرفتار آن شده است صحبت می‌کند. زنی که سال‌ها با عشق مرد زندگی می‌کند و برای یافتن او راهی کشوری دیگر می‌شود تا او را بیابد و حرف دلش را بگویید «هیچ وقت نخواستی اونو کامل ببینی، افسانه یه زن بود، نه پازل.اگر تمام زن‌ها پازل نباشند، پازلی که یک تکه‌اش گم شده و هیچ وقت کامل نمی‌شه» (همان،۶۹:۱۳۸۰).
روانی‌پور معتقد است که آنچه که بعد از طلاق نصیب انسان می‌شود نه عشق بلکه ملال است. مزاحم‌هایی که به جز هوسی شهوت‌آلود، به چیز دیگری فکر نمی‌کنند. «بعد مگر روی یک مرده حتی اگر مرغ آبی رنگی باشد چه چیز می‌نشیند؟ ملال …. ملال. دیدن مگس‌ها، شنیدن وزوز بالهای سیاهرنگشان و نه عشق، باور می‌کنی که عشق نبود، فقط این را اگر باور کنی راحت می‌شوم. آری ملال بود که مرا به آنجا کشاند، مگر چقدر یک مرغ سبز تنها می‌تواند در قفسی بخوابد؟» (روانی‌پور،۱۳۶۹ج:۲۱).
۳-۲-۱۰-۲-عشق آسمانی:
عشق از نظر روانیپور خاطره جمعی است که در زمان‌های خیلی دور اتفاق افتاده و باید پیدا شود. معشوق همان نیمه گمشدۀ هر انسانی است که در زمان‌های دور پیش از جسم خاکی با هم پیوند خورده‌اند. ابتدا روح‌ها با هم پیوند یافته‌اند و در زمین جسم خاکی، باید دنبال این خاطره ازلی باشد.
«این را همه می‌دانند و من هم می‌دانم که گاهی باید خاطره‌ای را پیدا کرد، خاطره‌ای که بخشی از زندگی تو بوده، در زمان های دور، خیلی دور، پیش از آنکه جسم خاکی تو بتواند روی زمین شکل بگیرد و جابجا شود. این خاطره را آدم یکروز پیدا می‌کند، روی همین زمین خاکی با پوسته‌ای مجازی که اگر هوشیار باشی و بشناسی با نگاهی می توانی بفهمی و آن پوسته را بشکافی.» (روانیپور،۱۳۶۹الف:۱۰۱)
روانیپور در «قصه غم انگیز عشق» از بین رفتن عشقهای پاک و ماورائی را بیان میکند و از دست رفتن این عشقها را با لحن غمانگیز بیان میکند. در این داستان قهرمان داستان او به دنبال نشانه های عشق،زمان را نادیده میگیرد. او معتقد است در عشق زمان مفهومی ندارد و عشق قصهایست که بارها تکرار میشود.
«این قصه غم انگیز عشق است. قصه‌ای که تکرار می‌شود تا گوی بلورین زمان هست، تا وقتی این گوی بلورین به سیاره‌ای، ستاره‌ای از زمان های دیگر نخورده و نشکسته و «زمان» شاید سرانجام از درون منفجر شود، با همین قصه غم انگیز که تکرار می‌شود و حجم زمان را پر می‌کند! و زمان چون از عاطفه لبریز شود، پرشور از بغض‌های فروخفته و تنهایی فریاد شده، دیوارۀ بلورینش می‌شکند. ولی هر قصه عاشقانه به یقین در ذرات پخش شدۀ این گوی بلورین خانه می‌کند و خود زمانی تازه می سازد و شاید روزی برسد که ابدیت و آنچه آفریده شده و نشده چیزی نباشد جز ذرات بلورین زمان که در دل خود دانه ای از عشق دارند، از قصه غم انگیز عشق. آنوقت زمان زن و مردی خفته در حبابی از زمان، یا قصه‌هایی با پایان‌بندی نه چندان یکسان… » (همان،،۱۳۶۹ج:۲۹).
پایه و ابتدا و انتهای هستی براساس عشق است. عشقی که در دل، زمان آغاز و پایان جهان را به وجود می‌آورد. او قصه ناشناختگی عشق را در بین انسانها بیان می‌کند. عشق آن قدر با ارزش است که زمان در آن معنا ندارد «زمان در زندگی زن هرگز مهم نبود، دانه‌ای اگر کاشته می‌شد، دانه‌ای از عشق، چیزی نمی‌توانست بر آن خط و خراشی بگذارد.» (همان،۱۳۶۹ج:۳۳). برای انسانی که به دنبال کسی است که دوستش بدارد فرقی بین یک لحظه و یک ثانیه نیست. او در هر کجا که باشد برای رسیدن به لحظه دوست داشتن تمام ساعت‌ها را متوقف می‌کند «در کار عشق چندان معتقد به زمان نبود. در مقام عشق بود همیشه و نه از آن دسته آدمیزادگان که لحظه‌ای در حال عشق‌اند و بعد فراموش می‌کنند…» (همان،۱۳۶۹ج:۳۰) .
عشق حقیقی در نگاه روانی‌پور، عشقی است که آثار و نشانه‌های آن را در چهرۀ عشاق ببینی. روانی‌پور عشق را دارای خاصیتی ماورایی می‌داند به اعتقاد او در عشق حقیقی آرامشی واقعی و حقیقی وجود دارد. روانی‌پور در داستان رعنا با وارد کردن پهلوان همه دوران به دنبال عشق گمشده ماورایی می‌گردد. عشقی که از آلودگیهای جنسی دور باشد. «گفتی من به راحتی می‌توانم بگویم چه وقت دوستت را دیده‌ای و کی ندیده‌ای؟ گفتم چطور؟ گفتی هر وقت که او را دیده باشی پوستت می‌درخشد، گونه‌هایت گلگون می‌شود و در صدایت شور عاشقانه‌ای موج می‌زند و از تمام حرکاتت زندگی می‌زند بیرون، عشق سحرت می‌کند، کم تر حرف می‌زنی و بیشتر فکر می‌کنی» (روانی‌پور،۲۳:۱۳۸۱).
روانی‌پور به ویژگی‌های انسان عاشق اشاره می‌کند او به خوبی حالت یک عاشق را توصیف می‌کند، یک عاشق معمولاً ساکت است. دوست دارد در خیالات عاشقانه خود غرق باشد و از تنهایی لذت می‌برد. روانی‌پور نه تنها به این ویژگی‌های درونی اشاره می‌کند بلکه بسیاری از رنگها را نیز خاص عاشق می‌داند. رنگ صورتی رنگی است که می‌تواند نشانه‌های عشق باشد روانی‌پور بارها از این رنگ در لحظه‌های عاشقانه استفاده کرده است، رنگ لحاف صورتی، گل صورتی، دوست صورتی، و رنگ سبز، خواب از جنس حریر سبز، مرغ آبی و سبز، اینها نشانه‌هایی هستند که نویسنده هر وقت عشق را تعریف می‌کند از نمادها برای آن استفاده می‌کند «و او توانست آرام در خواب زنی فرو رود که خوابش از حریر سبز بود و او می‌توانست با چشمان خودش پس از سالیان سال جهان را ببیند» (روانی‌پور،۱۰۹:۱۳۸۰). روانی پور در این قسمت به نکته عرفانی ظریفی نیز اشاره می‌کند. از نگاه معشوق جهان را دیدن. روانی پور بیان می‌کند که در حقیقت تقدیر مقدر را تنها دل عاشق می‌تواند بر هم بزند «اما هیچ تقدیر مقدری نیست که دل عاشقی شوریده نتواند آن را بر هم بزند»(همان،۱۰۹:۱۳۸۰). از نظر وی عشق خاطره ازلی است عشق چیزی است که حسرتی باستانی در آن نهفته است. حسی غریب که انسان را به سوی معشوق می‌کشد.
«به تهران می‌رود… به تهران می‌رود… در طنین این کلام که از دهان زنان و دخترکان باغ به گوش می‌رسید، حسرتی باستانی نهفته بود. که انگار با تار و پود آنها یکی شده بود و با جان و دل آینه یگانه… این بود که دل داد به کار تا دوباره در دام آن حسرت و شوریدگی نیفتد و چیزی را به یاد نیاورد که همچون باغ گیلاس می‌توانست جوانی‌اش را بگیرد و جان و دلش را فرسوده کند…» (همان،۱۲۲:۱۳۸۸)
روانیپور در سیریاسیریا یکبار دیگر به عشق‌های آسمانی می‌پردازد و به شکلی نمادین از بین رفتن این عشق‌ها را بیان می‌کند.«اولین نشانه این عشق‌ها در این داستان تل عاشقون است «تل عاشقون» در گذشته محل قرار عشاق بوده و متعلق به زمانی است که عشق‌های آسمانی رونقی داشته است. اما اکنون با عوض شدن کارکرد عملی آن، گویی مردمان این زمانه، عشق را به فراموشی سپرده‌اند» (اصلانی،۱:۱۳۷۸). این مشخصه، زمانی بارز می‌شود که مرد تبعیدی در روی «تل عاشقون» آن زمان که در حال ماهیگیری است تکه‌ای پارچه سبز رنگ را از دریا صید می‌کند و مردان بندر از نشانه عشق می‌گریزند. «اما فقط یک تکه پارچه بود، پارچه‌ای از حریر سبز… و نگاه مردان بندری، شوریده، وحشت‌زده و افسرده …» (روانی‌پور،۵۲:۱۳۷۲). مردان بندری حتی نمی‌دانند چرا نام آنجا تل عاشقون است و یا انکار می‌کنند. «چرا به اینجا تل عاشقون می‌گوئید؟ نامی است که پدرانِ پدرانمان به آن داده‌اند» (همان،۵۲:۱۳۷۲). نه تنها پیران از نشانه‌های عشق فرار می‌کنند که حتی جوانان نیز از آن سر در نمی‌آورند و با تعجب به مرد تبعیدی و سوالی که پرسیده نگاه می‌کنند. «خیلی طول کشید تا از زبان مردان بندری حرفی بشنوم. ده روز بعد، وقتی آمدند و در فاصله‌ای دور از من، روی تل عاشقون نشستند، از آنها پرسیدم، یعنی دهکده را نشانشان دادم، و آنها بخصوص جوانانشان، انگار هیچ چیزی نمی‌دیدند، با تعجب سرتکان می‌دادند و نگاهم می‌کردند» (همان،۵۳:۱۳۷۲).
قربانی کردن عشق و بی‌اعتنایی به آنچه روی داده است، جلوه دیگری از فراموشی این عشق‌هاست. «آنچه مرا وا می‌داشت که زودتر بروم، نه بی‌اعتنایی خیال انگیز مردم بندر به آن دهکده بود که انگار بخشی از خاطرات خود را انکار می‌کردند، بلکه حرکت کُند آدمهای آبادی بود و طبل‌هایی که می‌زدند» (همان،۵۴:۱۳۷۲) در این داستان جلوه‌هایی از عشق که قربانی خشم طبیعت و مردمان صیادی که نجات جان خود را بالاتر از عشق می‌دانستند بیان می‌شود. به همین دلیل همیشه بوی شرمساری همراه آنان است.
«این بوی چیست؟ زن، زنی که دایم می‌گریخت و همیشه می‌توانستی او را ببینی که خیس آب رو به دریا می‌گریزد یا از دریا بر می‌آید. دلتنگ نگاهم کرد و من کلماتی را شنیدم و توی هوا دیدم که شاید هزار سال پیش از این از دهان زنی بیرون آمده بود و یا شاید قرار بود که هزار سال دیگر زنی آن را واگویه کند. «بوی شرمساری» گفتم اگر بیشتر بگویی؟ گفت: ماهی فقط وقتی دهانش را باز می‌کند گیر می‌افتد» (همان،۶۷:۱۳۷۲).
آنچه راوی را به اینجا می‌کشاند، ترانه غم انگیز است. این ترانه، نوای غمگین انسانی است برای آنچه که از دست داده است. در حقیقت داستان به هبوط آدم و از دست دادن تمام زیبایی‌های قدسی وجود او اشاره دارد. عشق هم یکی از این زیبایی‌هاست، مردی که عشقش را در میان امواج دریا به نابودی می‌سپارد و اکنون تنها و پشیمان در ساحل ضجّه می‌کشد (ر.ک.اصلانی،۱:۱۳۷۸).
«گریه کرد، طوری که دلت می‌خواست بگریزی، از خودت و از صدای او … اگر آن ضجه به گوشم نمی‌رسید، آن جور دردناک و گزنده و همه چیز را نمی‌برید و گرد و غباری را از سر و روی آبادی نمی‌تکاند شاید هرگز نمی‌دیدم که بچه‌ها در کودکی خود مانده‌اند و جوانان در جوانی خود و پیرها در پیری… درختها همان طور مانده بودند و مرغان دریایی که در مرگ خود زنده بودند» (روانی‌پور،۶۷:۱۳۷۲)
این عشق، عشقی است که همه مردم بندر درصدد انکار آن هستند و زنان دهکدۀ خیالی مرد تبعیدی، راه این عشق را برای کسی باز نمی‌گذارند. زنان از شنیدن نام تل عاشقون فرار می‌کنند و آنچه از این عشق در ذهن همه وجود دارد، جز تکه حریر سبز نیست «تل عاشقون! با همین کلمه بود که زنها گریختند و دیگر هرگز به من نزدیک نشدند و من صدای ذهنشان را می شنیدم که مثل آسمان غُرنبه می‌ترکید و پیرمرد با اشارۀ دستی تل عاشقون را نشانم داد که در همان آبادی بود و در کنار دریا و دیدم مردی قلابش را از توی دریا کشیده است و با وسواس تکه حریر سبزی را از آن جدا می‌کند» (همان،۶۶:۱۳۷۲)
۳-۲-۱۰-۳-عشق به وطن(نوستالژی وطن)
وطن در آثار روانیپور سه گونه است. وطن مادری (بوشهر) وطن سرزمینی (ایران)، وطن مألوف. آن چه که روانی‌پور از وطن بیان می‌کند، عشق نوشتالژیک راوی است از دوری هر سه وطن. روانی‌پور آن زمان که از جفره و بوشهر قدم به شهر می‌گذارد با حسی بومی از آبی‌ها، دریا، جاده‌هایی که بین درخت‌های کنار رد می‌شوند و دریای آبی و آرام سخن می‌گوید. یادآوری دوران کودکی و بازگشت به روزهای خردسالی از موضوع داستانهای بومی اوست که نشان از عشق عمیق او به زادگاهش است. روانیپور در سالهایی که از بوشهر دور میشود با حسی غمگین از آن یاد میکند. وی همچنین آن زمان که وطنش را ترک می‌کند و در کشورهایی اروپایی به سر می‌برد این عشق او نیز به چشم می‌خورد. وطن دیگری که روانی‌پور از آن سخن می‌گوید، وطن مألوف است. وطنی که انسان در این دنیای سرگردان در جستجوی آن، به تلاش می‌پردازد. «آدمی اگر مرغی باشد بر فراز دریای آبی، زمان مرگ به خاک سرزمین خود وا می‌گردد تا دلش با خاک‌های داغ یکی شود و گل‌های کوچک صحرایی بر مزارش تجّه کنند.» (روانی‌پور،۱۳۶۹ب:۲۶۹).
روانی‌پور آن زمان که یاد جنوب می‌کند، آن چنان جاده‌ها و دشت‌ها و کوره راه ها، نخل‌ها و طبیعت جنوب را توصیف می‌کند که در ذهن خواننده تجسم می‌یابد. در داستان‌هایی که در مورد فضای جنوب بیان می‌شود، حس وطن دوستی روانی‌پور به بهترین وجهی بیان می‌گردد؛ حسی آغشته به عشقی پایان ناپذیر. داستان دریا در تاکستان و مانا مانای مهربان از دست رفتن جنوب آیینی روانیپور را به ذهن می‌آورد. هر چقدر که از جنوب دورتر می‌شود عشق نویسنده و غم دوری از وطن بیشتر به چشم می‌آید. «نسرین کتابی را برداشته بود و نگاه می‌کرد. گردن می‌کشید، کتاب آواز خاک، بلند شد، اینو بگذار تو قفسه شعرها. کتاب را گرفت، لحظه‌ای مردد ایستاد، بازش کرد. هنوز آنجا خبرهایی است پسین خستگی وقتی که می آیند… » (روانی‌پور،۷۷:۱۳۸۳). روانی‌پور در این قسمت با تضمین تکه‌ای از شعر «آواز خاک» شاعر هم ولایتی‌اش «آتشی» این غم دوری را تسکین می‌دهد. در واقع روانیپور با این شعر از روزها و لحظه‌های خوب خود در جنوب یاد می‌کند این شعر در حقیقت همه آن چیزهایی است که هر شاعر جنوبی با خواندن آن جنوب برایش زنده می شود «پسین خستگی وقتی که میآیند پیاده با قطار قاطران از آسباد درّه نزدیک» (آتشی،۲۳۴:۱۳۸۳)
دوری از دریا و ندیدن مرغان دریایی، طبیعت جنوب همه آن چیزی است که در هنر روانیپور به بهترین وجه خود را نشان داده است «ایستاد کنار در هال. چشمش به تصویر روی دیوار. پرنده‌های سفید با بال‌های گشوده رو به افق پرواز می‌کردند، توده‌های ابر راه پروازشان را بسته بود. پرنده‌ها انگار دلگیر می‌خواندند شاید باد و باران را بو کشیده بودند. در جستجوی آشیانه خود بودند» (روانی‌پور،۱۱۳:۱۳۸۸)
این عشق به وطن در روانی‌پور آنقدر قوی است که در «زن فرودگاه فرانکفورت» یک بار دیگر به جنوب گریز می‌زند و از پریان دریایی صحبت به میان می‌آورد.
روانیپور نه تنها دوری از سرزمین مادری برایش سخت است بلکه وطن ملّی‌اش را نیز دوست دارد و دوری از آن برایش عذاب‌آور است. در زن فرودگاه فرانکفورت به تمام ایرانیانی که در آن سوی مرزها زندگی می‌کنند بازگشت به وطن را توصیه می‌کند. در حقیقت در آنجا نصحیت‌گری است که وظیفه خود را در این می‌بیند که هموطنانش را به وطن بازگرداند «به خانوادۀ مردی که با اولین فریادها رفتند و پایبندی منصور را به این دیار از چشم زنی دیدند که زادگاهش را دوست می‌داشت و نمی‌توانست از شکوفه‌های شیراز دل بکند؟» (روانی‌پور،۸۲:۱۳۸۱)
عشق به ایران و فرهنگ ایرانی در رگ هر ایرانی نهفته است و روانی‌پور نیز از این قاعده مستثنی نیست. در سال‌هایی که به خارج از کشور سفر می‌کند، در هر سفر به گونه‌ای دلتنگی‌اش را بیان می‌کند «نگاه می‌کند آسمان پشت پنجره ابری است… اگر روزی مهاجران و تبعیدی‌ها به کشورشان واگردند آسمان اروپا آبی می‌شود. تا آهش قاطی آه کسانی نشود که سالیان سال اینجا مانده‌اند، پرده را می‌کشد، … چقدر دلش می‌خواهد ام‌کلثوم بخواند … انا بلد المحبوب …» (روانی‌پور،۵۳:۱۳۸۰). روانی‌پور نه تنها برای وطنش دلتنگی میکند بلکه در آن سوی دنیا به دنبال نشانه‌هایی است که رنگ و بوی وطنش را برایش تداعی کند. «باران، اول ریز و موذی و بد تند می‌شود، آسمان یکدست تیره است. رستوران افغانی گل و گشاد و با همان ادا و اطوار شرقی‌ها که هر کجا باشند به جز کشور خودشان در و دیوار را به یاد وطن درست می‌کنند. روی نیمکت‌های رستوران می‌نشیند» (همان،۸۵:۱۳۸۰). به اعتقاد روانی‌پور آن جا در مقابل ایران آخر دنیاست و ترس از گم شدن همه ذهن نویسنده را پر می‌کند. البته گم شدن، نه گم شدن جسمی است بلکه روح، هویت، فرهنگ و آن چه که اصالت یک انسان را می‌سازد. « نه خواهش می‌کنم بنشینید. چیزی نمی‌خورم با من حرف بزنید. راستش این جور تمرین زبان می‌کنم. هر چند که فردا می‌روم. به همین خاطر دیر آمدم. رفتم بلیطم را عوض کردم، سخت است، این جا آخر دنیاست، آدم در آن گم می‌شود.» (همان،۶۳:۱۳۸۰). روانی‌پور حتی تصاویر چمنزارها و دشت‌های سر‌سبز اروپا را چون کارت پستال می‌بیند. برای او زود گذر و فانی هستند. او در داستان رعنا معشوق ذهنی‌اش را (پهلوان همه دوران) در کودکی به انگلیس می‌فرستد و در جوانی او را به سرزمینی که دوست دارد می‌آورد. «و من قصه تازه‌ای ساز می‌کنم. او را در نوجوانی به انگلیس می‌فرستم تا در مردی به ایران بیاید، به سرزمینی که آن را عاشقانه دوست می‌دارد» (روانی‌پور،۲۵:۱۳۸۱).
در اهل‌غرق از بین رفتن جنوب آیینی را با غم و حسرت بیان می‌کند. اگر چه دنیای مدرنیته بالاخره پا به وطن او گذاشت و آن چه که هویت اصیل و بومی آن سرزمین بود از دست رفت. روانی‌پور بارها از زبان مه‌جمال از دست رفتن این هویت را یادآور می‌شود.
«دیگر صدای بال مرغان دریایی به گوش کسی نمی‌رسید. جهان پر از صدا می‌شد، پر از صدای غریبه و ناآشنا. زنی می‌خواند: «انا بلد المحبوب…» و مه‌جمال می‌دید که زنان آبادی دیگر نمی‌خوانند، حتی صدای خلخال پایشان شنیده نمی‌شد و حسرتی غریب در دل مه‌جمال قد می‌کشید چیزی از دست می‌رفت، چیزی که مه‌جمال نمی‌دانست چیست و مردمان آبادی هم انگار دربند از دست دادنش نبودند» (روانی‌پور،۱۳۶۹ب:۱۹۵).
روانیپور آرزومند بازگشت به وطن بومی و جفره پر از پریان و باورهای خرافی است. «زایر با حسرتی غریب یاد روزهایی پر از پری دریایی و خشم بوسلمه را گرامی می‌داشت و در آرزوی بازگشت جهان به آن روزهای دور، آه می‌کشید» (همان،۱۳۶۹ب:۳۷۴).
روانی‌پور جدای از این وطن زمینی، اشاراتی به وطن مألوف نیز دارد، بازگشت به وطن اصلی، همان وطنی که عرفا از آن سخن می‌گویند. در اهل‌غرق مه‌جمال برای پیدا کردن حقیقت و هویت خود روانه آب‌های سبز می‌شود تا در عروسی بوسلمه به نی‌زنی بپردازد. صدای نی و توصیفی که روانی‌پور از آن می‌آورد یادآور نی مولاناست که به خاطر دور افتادن از اصل خویش ناله می‌کند. در حقیقت صدای نی مولانا، صدای انسانی است که از وطن اصلی و مألوف خود دور افتاده که اصل خود را فراموش کرده است و آرزومند بازگشت به آن است. مه‌جمال در اهل غرق نیز به اصل خویش باز می‌گردد. حقیقت و واقعیتی که مه‌جمال دنبال آن است همان حقیقت و اصلی است که عرفا به آن اشاره می‌کنند. این اصل حتی می‌تواند زادگاه باشد «مه‌جمال نی را گرفت و زد. صدا آرام آرام اوج می‌گرفت. ناله‌ای بود برخاسته از دل مردمانی که سال های سال، دور از زمین و عادت‌های آن، در ته دریا، در میان مرجان‌ها و ستاره‌های دریایی زندگی می‌کردند. صدا، صدای کسانی بود که هنوز به زندگی دریایی خو نکرده بودند.» (همان،۱۳۶۹ب:۳۲).
روانی‌پور این وطن اصلی را بخشی از خاطرات انسان می‌داند که آن را انکار می‌کند «آن چه مرا واداشت که زودتر بروم نه بی‌اعتنایی خیال انگیز مردم بندر به آن دهکده بود که بخشی از خاطرات خود را انکار می‌کردند، بلکه حرکت کُند آدم‌های آبادی بود و طبل‌هایی که می‌زدند» (روانی‌پور،۵۴:۱۳۷۲).
«ترانه سیریاسیریا همراه با صدای گریه‌ای که راوی مدام می‌شنود، دلالت بر سوگواری بشریت دارد که تمام زیبایی‌های قدسی خود را از کف نهاده و اکنون سراسیمه این سو و آن سو می‌رود و آهنگ بی‌کسی می‌سراید. و صدای زنگ‌های قافله‌ای هم که راوی مدام می‌شنود و گویی از کنار او می‌گذرد به سفر راوی به گذشته دور دلالت دارد» (اصلانی،۳:۱۳۷۸).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:38:00 ق.ظ ]




  • هماهنگی با وزارت های فرهنگ و آموزش عالی و بهداشت و درمان و آموزش پزشکی و سایر دستگاه‌هایی که به نحوی در امر آموزش دخالت دارند در جهت هماهنگ ساختن آموزش‌ها در چهار چوب نظام آموزش کشور

 

  • زیر پوشش قرار دادن کلیه کودکان لازم‌التعلیم و تقویت نهضت سواد آموزی

 

  • آموزش مستمر معلمان و کارکنان وزارت آموزش و پرورش به منظور ارتقاء سطح توانایی شغلی آنها

 

  • تأمین نیروی انسانی آموزش و پرورش از طریق ایجاد دانش سراها و مراکز تربیت معلم

 

    • تأمین آموزش و پرورش رایگان برای همه مردم تا پایان دوره متوسطه

پایان نامه - مقاله - پروژه

 

  • تألیف و چاپ و توزیع کتاب‌های درسی و نشریات کمک آموزشی

 

  • ارتباط مستمر با اولیاء دانش آموزان و استمداد از آنها در تعلیم و تربیت

 

  • نظارت براجرای صحیح و دقیق کلیه آیین‌نامه‌ها و سنجش و ارزیابی نتایج حاصله از برنامه‌ها

 

۲-۳-۸ سیاست های کلی ایجاد تحول در نظام آموزش و پرورش کشور:
حضرت آیت اللّه خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در اجرای بند یک اصل ۱۱۰ قانون اساسی سیاستهای کلی ” ایجاد تحول در نظام آموزش و پرورش کشور ” را که پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام تعیین شده است ، ابلاغ کردند.
متن سیاست های کلی “ایجاد تحول در نظام آموزش و پرورش کشور ” که به رؤسای قوای سه گانه و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ابلاغ شده، به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
سیاست های کلی ایجاد تحول در نظام آموزش و پرورش کشور
۱- تحول در نظام آموزش و پرورش مبتنی بر فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی در جهت رسیدن به حیات طیبه ( زندگی فردی و اجتماعی مطلوب اسلامی) و رشد و شکوفایی استعدادهای فطری و ارتقاء کیفی در حوزه های بینش، دانش، مهارت، تربیت و سلامت روحی و جسمی دانش آموزان با تأکید بر ریشه کن کردن بی سوادی و تربیت انسان های مؤمن، پرهیزکار، متخلق به اخلاق اسلامی، بلند همت، امیدوار، خیرخواه، بانشاط، حقیقت جو، آزادمنش، مسؤولیت پذیر، قانونگرا، عدالت خواه، خردورز، خلاق، وطن دوست، ظلم ستیز، جمع گرا، خودباور و ایثارگر.
۲- ارتقاء جایگاه آموزش و پرورش به مثابه مهمترین نهاد تربیت نیروی انسانی و مولد سرمایه اجتماعی  و عهده دار اجرای سیاست های مصوب و هدایت و نظارت بر آن (از مهد کودک و پیش دبستانی تا دانشگاه) به عنوان امر حاکمیتی با توسعه همکاری دستگاه ها.
۳- بهسازی و اِعلای منابع آموزش و پرورش به عنوان محور تحول در نظام تعلیم و تربیت کشور و بهبود مدیریت منابع انسانی با تأکید بر:
۳-۱ ارتقاء کیفیت نظام تربیت معلم و افزایش مستمر شایستگی ها و توانمندی های علمی، حرفه ای و تربیتی فرهنگیان و روزآمد ساختن برنامه های درسی مراکز و دانشگاه های تربیت معلم و شیوه های یاددهی و یادگیری برای پرورش معلمان با انگیزه، کارآمد، متدین، خلاق و اثربخش.
۳-۲  باز نگری در شیوه های جذب، تربیت، نگه داشت و بکارگیری بهینه نیروی انسانی مورد نیاز آموزش و پرورش و بسترسازی برای جذب معلمان کارآمد و دارای شایستگی های لازم آموزشی، تربیتی و اخلاقی بعد از گذراندن دوره  مهارتی.
۳-۳ اعتلای منزلت اجتماعی معلمان و افزایش انگیزه آنان برای خدمت مطلوب با اقدامات فرهنگی و تبلیغی و خدمات و امکانات رفاهی و رفع مشکلات مادی و معیشتی فرهنگیان.
۳-۴ توسعه مهارت حرفه ای و توانمندی های علمی و تربیتی معلمان با ارتقاء کیفی آموزش های ضمن خدمت و برنامه ریزی برای روزآمد کردن اطلاعات تخصصی و تحصیلات تکمیلی معلمان متناسب با نیاز آموزش و پرورش.
۳-۵ استقرار نظام ارزیابی و سنجش صلاحیت های عمومی، تخصصی و حرفه ای معلمان مبتنی بر شاخص های آموزشی، پژوهشی، فرهنگی و تربیتی برای ارتقاء.
۳-۶ توسعه مشارکت معلمان در فرایند بهسازی برنامه های آموزشی، پژوهشی، تربیتی و فرهنگی.
۳-۷ استقرار نظام پرداخت ها بر اساس تخصص، شایستگی ها و عملکرد رقابتی مبتنی بر نظام رتبه بندی حرفه ای معلمان.
۴- ایجاد تحول در نظام برنامه ریزی آموزشی و درسی با توجه به:
۴-۱ روزآمد ساختن محتوای تعلیم و تربیت و تدوین برنامه درس ملی مبتنی بر فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی و متناسب با نیازهای کشور و انطباق محتوی با پیشرفت های علمی و فناوری و اهتمام به تقویت فرهنگ و هویت اسلامی- ایرانی.
۴-۲ توسعه فرهنگ تفکر، تحقیق، خلاقیت و نوآوری و بهره گیری از روش های یاددهی و یادگیری متنوع و مطلوب و ایجاد تفکر منطقی و منسجم برای تحلیل و بررسی موضوعی.
۴-۳ تبیین اندیشه دینی-سیاسی امام خمینی(ره)، مبانی جمهوری اسلامی و ولایت فقیه و اصول ثابت قانون اساسی در مقاطع مختلف تحصیلی.
۴-۴ توسعه فرهنگ و معارف اسلامی و یادگیری قرآن(روخوانی، روان خوانی و مفاهیم) و تقویت انس دانش آموزان با قرآن و سیره پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت(علیهم السلام) و گسترش فرهنگ اقامه نماز.
۴-۵ تحول بنیادین شیوه های ارزشیابی دانش آموزان برای شناسایی نقاط قوت و ضعف و پرورش استعدادها و خلاقیت دانش آموزان.
۴-۶ رعایت رویکرد فرهنگی و تربیتی در برنامه ریزی های آموزشی و درسی.
۴-۷ تقویت آداب و مهارت های زندگی و توانایی حل مسائل و عمل به آموخته ها برای بهبود زندگی فردی و اجتماعی دانش آموزان.
۴-۸ تقویت آموزش های فنی و حرفه ای.
۵- اهتمام به تربیت و پرورش مبتنی بر فلسفه تعلیم وتربیت اسلامی بویژه در:
۵-۱ ارتقاء معرفت و بصیرت دینی برای رشد و تعالی معنوی و اخلاقی معلمان و دانش آموزان و تلاش برای ارتقاء معنوی خانواده ها.
۵-۲ ارتقاء سلامت جسمی و روحی معلمان و دانش آموزان و پیشگیری از آسیب های اجتماعی.
۵-۳ ارتقاء تربیت عقلانی و رشد بینش دینی، سیاسی و اجتماعی دانش آموزان و اهتمام به جامعه پذیری برای تحکیم وحدت و همبستگی ملی، وطن دوستی و مقابله هوشمندانه با تهاجم فرهنگی و پاسداشت استقلال، آزادی، مردم سالاری دینی و منافع ملی.
۵-۴ رشد و شکوفایی ذوق و استعدادهای فرهنگی و هنری و تقویت روحیه نشاط و شادابی در دانش آموزان.
۵-۵ توسعه تربیت بدنی و ورزش در مدارس.
۵-۶ تربیت و تأمین نیروی انسانی توانمند و واجد شرایط برای تحقق اهداف و برنامه های تربیتی و پرورشی.
۶- تحول در ساختار مالی، اداری و نظام مدیریتی با تأکید بر:
۶-۱ بازمهندسی ساختار اداری در کلیه سطوح با رویکرد چابک سازی، پویاسازی همراه با ظرفیت سازی، فرهنگ سازی و بسترسازی برای تقویت مشارکت های مردمی و غیر دولتی، منطبق بر قانون اساسی و سیاست های کلی نظام اداری و آموزش و پرورش بویژه ایجاد زمینه مشارکت معلمان، خانواده ها، حوزه های علمیه، دانشگاه ها، مراکز علمی و پژوهشی و سایر نهادهای عمومی و دستگاه های اجرایی در فرایند تعلیم و تربیت.
۶-۲ رعایت اولویت در بودجه مورد نیاز آموزش و پرورش در لوایح بودجه سنواتی به منظور تحقق اهداف و مأموریت های مندرج در سیاست های کلی.
۶-۳ بهبود مدیریت منابع و مصارف با هدف ارتقاء کیفیت و بهره وری نظام آموزش و پرورش.
۷ - بهینه سازی فضا، زیر ساخت های کالبدی و تجهیزات مدارس در مسیر تحقق اهداف نظام تعلیم و تربیت اسلامی با تأکید بر:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:37:00 ق.ظ ]




شناسایی تاثیر گذار ترین عوامل برای پذیرش و استفاده از ICT توسط دهیاران.
پایان نامه - مقاله - پروژه
آزمون مدل تحقیق.
اهداف فرعی :
- سنجش تاثیر اضطراب بر روی قصد استفاده از ICT .
- سنجش تاثیرنگرش به استفاده بر روی قصد استفاده از ICT.
- سنجش تاثیر خودکارآمدی بر روی قصد استفاده از ICT.
- سنجش تاثیر انتظار اجرا بر روی قصد استفاده از ICT.
- سنجش تاثیر انتظار تلاش بر روی قصد استفاده از ICT.
- سنجش تاثیر اثرات اجتماعی بر روی قصد استفاده از ICT .
- سنجش تاثیر شرایط تسهیل گر بر روی استفاده از ICT.
- سنجش تاثیر قصد استفاده از ICT بر روی استفاده از ICT .
۱-۶- فرضیه های تحقیق :
فرضیه ۱: اضطراب درخصوص استفاده از کامپیوتر بر روی قصد استفاده از ICT توسط دهیاران استان گیلان تاثیر دارد.
فرضیه ۲: نگرش به استفاده بر روی قصد استفاده از ICT توسط دهیاران استان گیلان تاثیر دارد .
فرضیه ۳ : خودکارآمدی بر روی قصد استفاده از ICT توسط دهیاران استان گیلان تاثیر دارد .
فرضیه ۴ : انتظار اجرا بر روی قصد استفاده از ICT توسط دهیاران استان گیلان تاثیر دارد .
فرضیه ۵ : انتظار تلاش بر روی قصد استفاده از ICT توسط دهیاران استان گیلان تاثیر دارد .
فرضیه ۶ : اثرات اجتماعی بر روی قصد استفاده از ICT توسط دهیاران استان گیلان تاثیر دارد .
فرضیه ۷ : شرایط تسهیل گر بر روی استفاده از ICT توسط دهیاران استان گیلان تاثیر دارد .
فرضیه ۸ : قصد استفاده از ICT بر روی استفاده از ICT توسط دهیاران استان گیلان تاثیر دارد .
۱-۷- تعریف عملیاتی و مفهومی متغیرهای تحقیق :
تعاریف نظری و عملیاتی متغیرهای تحقیق به شرح ذیل آمده است:
۱-۷-۱ - استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات :
تعریف نظری :
این متغیر به عنوان متغیر نهایی در اغلب مدل های توسعه ارائه شده قرار دارد. تصمیم به استفاده از فناوری را می توان پیش درآمد و عاملی موثر بر استفاده از فناوری تلقی کرد. تحقیقات نشان می دهد که متغیر قصد استفاده از فناوری بر استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات اثر معناداری دارد. (دیویس و همکاران ، ۱۹۸۹).
تعریف عملیاتی :
در این پژوهش نظر پاسخگویان در خصوص استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات با بهره گرفتن از ۵ سوال یعنی سوالات ۳۶ تا ۴۰ پرسشنامه، مبتنی بر طیف ۵ گزینه ای لیکرت (ازکاملا موافقم تا کاملا مخالفم) در مقیاس فاصله ای سنجیده شده است.
سوالات مربوط به استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات:
۱- در مدت یک ماه چند مرتبه از ICT استفاده می کنید؟
هرگز ۳- ۱ مرتبه ۶- ۴ مرتبه ۹- ۷ مرتبه بیش از ۹ مرتبه
۲- در مدت یک ماه چند ساعت از ICT استفاده می کنید؟
کمتر از ۱ ساعت ۳- ۱ ساعت ۵- ۳ ساعت ۷-۵ ساعت بیشتر از ۷ ساعت
۳- در مدت یک ماه چند روز از ICT استفاده می کنید؟
هرگز ۳- ۱ مرتبه ۶- ۴ مرتبه ۹- ۷ مرتبه بیش از ۹ مرتبه
۴-دفعات استفاده شما از چقدر است؟
هرگز به ندرت گاهگاهی اغلب همیشه
۱-۷-۲- قصد استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات :
تعریف نظری :
نیات رفتاری یا قصد استفاده کاربر از کامپیوتر میزان احتمال بکارگیری سیستم توسط فرد است درواقع بیانگر شدت نیت و اراده فردی برای انجام رفتار هدف است (موریس ودیلون، ۱۹۹۶). قصد استفاده میزان احتمال بکارگیری سیستم توسط فرد است. قصد استفاده احتمال به کارگیری فن آوری توسط کاربر گفته می شود. قصد استفاده از نگرش نسبت به کاربرد فناوری مشتق می شود و به رفتار واقعی منجر می گردد(لین[۲۰] و همکاران،۲۰۰۱۱).
تعریف عملیاتی :
در این پژوهش نظر پاسخگویان در خصوص قصد استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات با بهره گرفتن از ۵ سوال یعنی سوالات ۳۶ تا ۴۰ پرسشنامه، مبتنی بر طیف ۵ گزینه ای لیکرت (ازکاملا موافقم تا کاملا مخالفم) در مقیاس فاصله ای سنجیده شده است.
سوالات مربوط به قصد استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات :
هر زمانی که مقدور باشد من تمایل دارم تا از ICT در کار خویش استفاده کنم.
من استفاده از ICT را الزامی می دانم.
من برای استفاده از ICT جهت سه ماه آینده برنامه ریزی کرده ام
من تا حد امکان از ICT برای انجام کارهای مختلف استفاده خواهم کرد.
من تا حد امکان از ICT به دفعات جهت انجام کار خویش استفاده می کنم.
۱-۷-۳- نگرش به استفاده :
تعریف نظری :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:37:00 ق.ظ ]