کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو



 



ج:۱۸سوال برای اندازه گیری دانشگاه از سوال ۱ تا ۱۸ پژوهش(عوامل رسمی، عوامل غیر رسمی، منابع و قابلیت­ها).
دانلود پایان نامه
۱۴سوال برای اندازه گیری عوامل محیطی(سوالات۱۹تا۳۲) و ۸ سوال برای اندازه گیری میزان فرصت­های کنونی (سوالات۳۳تا۴۰) و در نهایت ۱۰ سوال برای اندازه گیری فرصت­های آینده (سوالات ۴۱تا۵۰) در نظر گرفته شد که به تفکیک در زیر آمده است.
سنجش عوامل رسمی دانشگاه شاهد
سازمان کارآفرینانه و ساختار حاکمیت (سوالات ۱ تا ۵)
معیارهای حمایتی (سوالات۶ و ۷)
آموزش کارآفرینی دانشگاهی (سوالات۸ و ۹)
سنجش عوامل غیر رسمی دانشگاه شاهد
نگرش دانشگاهیان (سوال۱۰)
شیوه ی تدریس کارآفرینی (سوالات۱۱و ۱۲)
مدل نقش و سیستم های پاداش (سوالات۱۳ و ۱۴)
منابع و قابلیت های دانشگاه شاهد
منابع (سوالات۱۵ و ۱۶)
قابلیت ها (سوالات۱۷ و ۱۸)
سنجش محیط از نظر اعضای دانشگاه شاهد (متغییر مستقل)
سنجش تاثیر عوامل محیطی بر تشخیص فرصت (سوالات۱۹ و ۲۰)
سنجش تاثیر عوامل سیاسی بر تشخیص فرصت (سوالات۲۱ و ۲۲)
سنجش تاثیر قوانین بر تشخیص فرصت (سوالات۲۳ و ۲۴)
سنجش تاثیر عوامل اجتماعی بر تشخیص فرصت (سوالات۲۵ و ۲۶)
سنجش تاثیر عوامل تکنولوژیک بر تشخیص فرصت (سوالات۲۷ و ۲۸)
سنجش تاثیر عوامل اقتصادی بر تشخیص فرصت (سوالات۲۹ و ۳۰)
سنجش تاثیر عوامل بین الملل بر تشخیص فرصت (سوالات۳۱ و ۳۲)
سنجش فرصت داز نظر اعضای دانشگاه شاهد (متغییر میانجی)
سنجش جذابیت (سوالات۳۳ و ۳۴)
سنجش بادوام بودن (سوالات۳۵ و ۳۶)
سنجش زماندار بودن (سوالات۳۷ و ۳۸)
سنجش تاکید بر کالا یا خدمتی که به مشتری سود برساند (سوالات۳۹ و ۴۰)
سنجش فرصت های آینده از نظر اعضای دانشگاه شاهد (متغییر وابسته)
سنجش تمایل به ریسک های بلند مدت (سوالات۴۱ و ۴۲)
سنجش همگام بودن با سرعت پیشرفت و تغییرات جهانی (سوالات۴۳ و ۴۴)
سنجش رهبری مداوم، استراتژیک و آینده محور (سوالات۴۵ و ۴۶)
مشارکت همه ی اعضا (سوالات۴۷ و ۴۸)
سنجش میزان شفاف سازی (سوالات۴۹ و ۵۰)

ابزارهای گردآوری اطلاعات

ابزارها وسایلی هستند که محقق به کمک آن‌ها می‌تواند اطلاعات مورد نیاز را برای تحلیل و بررسی پدیده مورد مطالعه و نهایتاً کشف حقیقت گردآوری نماید. در تحقیق انجام شده، در بخش کتابخانه‌ای از فیش تحقیقاتی استفاده گردید. فیش برگه‌ای است که هر محقق در مسیر مطالعات خود، تمام یا بخشی از متن مرتبط با موضوع تحقیق را به طور کامل یا خلاصه شده یا ترجمه یا … روی آن ثبت نموده یا الصاق می‌کند (حافظ‌نیا، ۸۷)
در مطالعه میدانی صورت گرفته از «پرسشنامه» استفاده گردید. گردآوری اطلاعات میدانی جهت آزمون فرضیات تحقیق با پرسشنامه بسته صورت پذیرفت. یکی از ابزارهای بسیار متداول در گردآوری اطلاعات میدانی، پرسشنامه است که امر گردآوری اطلاعات را در سطح وسیع، امکان­ پذیر می‌سازد. این ابزار در تحقیقات توصیفی و تحقیقاتی که از گستره جغرافیایی زیادی برخوردار باشد یا افراد جامعه آماری و نمونه آن زیاد باشد، مورد استفاده قرار می­گیرد. این ابزار به صورت مجموعه سئوالاتی مکتوب که حول متغیرهای یک مسأله تحقیق تنظیم شده، ساخته می‌شود و پاسخگو به شکل حضوری یا غیرحضوری و مستقیم یا غیرمستقیم آن را تکمیل می‌کند (حافظ‌نیا، ۸۷).
سئوالات «بسته»، سئوالاتی هستند که محقق با بهره گرفتن از مقیاس اسمی یا عددی و بر اساس پاسخ‌های ممکن تنظیم می‌کند و پاسخگو از بین آن‌ها ارزش موردنظر خود را انتخاب نموده و علامت می‌زند. به پرسشنامه‌های حاوی سئوالات بسته، پرسشنامه منظم نیز گفته می‌شود. سئوالات بسته اگر چه آزادی عمل پاسخگو را نسبت به سئوالات باز کاهش می‌دهد ولی دارای محاسنی هم هست، یعنی هم پاسخگو رغبت بیشتری برای پاسخ دادن دارد و می‌تواند با زدن یک علامت در محل مخصوص پاسخ لازم را بدهد و هم این‌که استخراج، طبقه‌بندی و تجزیه و تحلیل داده‌ها به­ ویژه با رایانه برای محقق راحت‌تر می‌شود (حافظ‌نیا، ۸۷).
سئوالات پرسشنامه به صورت «طیف چندگزینه­ای» مقیاس‌بندی شد. سنجش دیدگاه‌ها و نگرش‌ها از امور کیفی هستند که ابزارهای ویژه‌ای را در چهارچوب مقیاس‌های اسمی- عددی برای اندازه‌گیری متغیرها طلب می‌کنند. محققان علوم اجتماعی برای سنجش نگرش‌ها، تمایلات، گرایش‌ها و آرزوها، اقدام به طراحی و ابداع ابزاری نمودند که به عنوان طیف شهرت دارد و طیف لیکرت از معروف­ترین آنها محسوب می­ شود.لیکرت که از سال ۱۹۳۹ مدیریت بخش بررسی های افکار عمومی را در وزارت کشاورزی امریکا بر عهده داشت این طیف را ارائه داد.این طیف از پنج قسمت مساوی تشکیل شده است ومحقق متناسب با موضوع تحقیق تعدادی گویه در اختیار پاسخگو قرار می دهد تا گرایش خود را درباره آن تشخیص نماید.طیف از گرایش” کاملا موافق"تا گرایش” کامل مخالف"کشیده می شود(حافظ نیا۱۳۸۷).

روایی وپایایی ابزار سنجش

منظور از اعتبار یا روایی آن است که وسیله ی اندازه گیری واقعاّ بتواند ویژگی ها یا خصیصه ی متغیر مورد نظر را اندازه بگیرد،نه متغیر دیگری را.در تحقیقات فیزیکی اعتبار یا روایی،مساله وموضوع پیچیده ای نیست اما در تحقیقات رفتاری مساله روایی موضوع بسیار پیچیده ای است.
آزمون KMO و بارتلت:جهت بررسی روایی سازه‌ای پرسشنامه و تائید عامل‌های در نظر گرفته شده، از روش تحلیل عاملی به شیوه چرخش محور‌های متعامد (واری- ماکس) برای دستیابی به عامل‌های خالص استفاده شده است. بدین منظور از شاخص KMO [۱۶۶]و آزمون کرویت بارتلت[۱۶۷] استفاده می شود.
شاخص KMO: شاخصی از کفایت نمونه گیری است که کوچک بودن همبستگی جزیی بین متغیرها را بررسی می کند و از این طریق مشخص می سازد آیا واریانس متغیرهای تحقیق، تحت تأثیر واریانس مشترک برخی عامل های پنهانی و اساسی است یا خیر. این شاخص در دامنه صفر تا یک قرار دارد. اگر مقدار شاخص نزدیک به یک باشد، داده های مورد نظر برای تحلیل عاملی مناسب هستند و در غیر این صورت (معمولاً کمتر از ۶/۰) نتایج تحلیل عاملی برای داده های مورد نظر چندان مناسب نمی باشند.
آزمون کرویت بارتلت: این آزمون بررسی می کند چه هنگام ماتریس همبستگی، شناخته شده(از نظر ریاضی ماتریس واحد و همانی) است و بنابراین برای شناسایی ساختار (مدل عاملی) نامناسب می باشد. ماتریس همبستگی دارای دو حالت است: حالت اول) زمانی که ماتریس همبستگی بین متغیرها، یک ماتریس واحد و همانی می باشد، در این صورت متغیرها ارتباط معنی داری با هم نداشته و در نتیجه امکان شناسایی عامل های جدید، براساس همبستگی متغیرها با یکدیگر وجود ندارد. حالت دوم) زمانی که ماتریس همبستگی بین متغیرها یک ماتریس واحد و همانی نباشد، که در این صورت ارتباط معنی داری بین متغیرها وجود داشته و بنابراین امکان شناسایی و تعریف عامل های جدیدی براساس همبستگی متغیرها وجود دارد. اگر معنی داری (Significance) آزمون بارتلت کوچک تر از ۵% () باشد تحلیل عاملی برای شناسایی ساختار (مدل عاملی) مناسب است، زیرا فرض شناخته شده بودن ماتریس همبستگی رد می شود. (مومنی و قیومی، ۱۹۴:۱۳۸۹-۱۹۳). نتایج این شاخص ­ها در جداول۳-۲ و ۳-۳ آمده است.
نتایج آزمون کورویت بارتلت و KMO جهت بررسی کفایت عوامل پرسشنامه
جدول ‏۳‑۲: بررسی کفایت عوامل پرسشنامه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-08-05] [ 03:24:00 ق.ظ ]




 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

«دعا یعنی گدایی و گدایی در پیشگاه خدای سبحان برای انسان فخر است، البته به این شرط که در گدایی موحد باشد. همچنین توحید در این مرحله، شیرین‌ترین دوران زندگی انسان است.»[۱۵] انسان باید همواره از خداوند بخواهد او را به این مرحله برساند تا دیگر از غیر او چیزی نخواهد و حلاوت و شیرینی هم صحبتی با پروردگار را بچشد و دل را از هر چه غیر اوست پاک کند. دعا نوعی بندگی است و در عین حال طلب‌کردن از اوست و غیر را واگذاردن و به او پیوستن است، پس چنین بنده‌ای خود را از عذاب دور می‌کند و به رحمت حق نزدیک می‌شود. «دعا منبع عظیم تغذیه روح و نفس انسانی است و اثر سازنده عجیبی دارد. دعا یکی از وسایل ارتباط با خداوند است که عامل موثری برای خودسازی است.»[۱۶] دعا عامل خودسازی بشر است، پس از اثبات بندگی خود از خداوند طلب بخشش می‌کنیم و از او می‌خواهیم که از گناهان ما بگذرد تا اولین قدم را برای خودسازی برداشته باشیم: «اللهم اغفرلی کل ذنب اذنبـته و کل خطیئه اخطاتها اللهم انی اتقرب الیک بذکرک و استشفع بک الی نفسک: خدایا بیامرز مرا هر گناهی که کرده‌ام و هر خطایی که از من سر زده؛ خدایا من به‌سوی تو نزدیک می‌شوم، به وسیله ذکر تو و به درگاهت خودت را شفیع آورده‌ام.»[۱۷]
دانلود پایان نامه
دفع عذاب یکی از حاجاتی است که بندگان در دعا از خداوند می‌خواهند این نکته شاید جلوه دیگری به تعریف دعا بیافزاید. مهدی ملک ثابت دعا را چنین تعریف می‌کند: «دعا ندا کردن خداوند است با گریه و زاری برای آن که از دعاکننده دفع عذاب کند یا مطلوبش را برآورده سازد.»[۱۸] عطار می‌گوید:

 

 

یـــا رب آگــاهی ز یــــارب‌های مــا

 

 

 

حــاضری در مـــاتم شــــب‌های مــــا

 

 

 

مــاتمم از حــد بــشد ســوری فرست

 

 

 

در مــیان ظلـــمتم نـــــوری فــــرست

 

 

 

پــــایمــرد مــن در این مـاتم تو باش

 

 

 

کـس نــدارم دسـت گیرم هم تو باش[۱۹]

 

 

 

۱-۴٫ تعریف نیایش
در فرهنگ معین نیایش این‌گونه تعریف شده است: «عبادت، پرستش، مصدر این کلمه در فارسی مستعمل نیست.»[۲۰]
مولوی در این بیت با خدای خویش نیایش کرده و او را مورد ستایش قرار داده است.

 

 

ای صفاتت آفـــتاب معــــرفـــــــت

 

 

 

و آفــتاب چـــرخ بند یـــک صـفت

 

 

 

گــاه خـــورشیدی و گه دریــا شوی

 

 

 

گــاه کــوه قــاف و گــه عنقا شوی

 

 

 

تو نه این باشی نه آن در ذات خویش

 

 

 

ای فزون از وهم‌ها و ز بــیش بـیش[۲۱]

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:23:00 ق.ظ ]




۱-۱-۳-۱-جایگاه زن در طبقات هیأت حاکمه
افلاطون با طرح سخنان و دستوراتی در کتاب های «قوانین» و «جمهور» اصالت را به جامعه می دهد و معتقد است که سعادت جامعه به طور مستقل قابل دستیابی نیست. بلکه انسان ها مسئول هستند، زمینه های سعادت جامعه را فراهم آورند تا عموم بشر را به رستگاری برسانند. همو در راه نیل به این هدف به سه نکته مهم اشاره می نماید، که عبارتنداز:
۱-۱-۳-۱-۱-رفع هر گونه وابستگیوی معتقد است طبقه هیأت حاکمه، آموزش و تعلیم ویژه ای برای اداره شهر دیده اند. بنابراین موظف هستند خود را از هرگونه وابستگی دور سازند تا بتوانند با توجه به سرمایه ای که جامعه در راه پرورش آن ها هزینه نموده است، زمینه های فلاح آن را فراهم سازند. سپس مهمترین وابستگی را مالکیت خصوصی می داند که باعث نفع پرستی و خودخواهی می شود. در مقابل منافع عمومی قرار دارد که باید از میان برود و در نهایت اشتراک منافع بوجود آید. از دیدگاه او وحدت یک جامعه زمانی از بین خواهد رفت که عده ای با رنج و عذاب خود، موجب رفاه و راحتی دیگران شوند. منافع شخصی نمی گذارد که افراد یک جامعه با یکدیگر متحد و برابر باشند. بدین روی تفاوتی میان نهاد خانواده در هیأت حاکمه و سایر مردم در نظر می گیرد که بر اساس نظریه وی نهاد خانواده، در هیأت حاکمه موضوعیت ندارد و لازم است ویران شود. وی در این طبقه اوامر دولتی را بر هر امر دیگری مقدم می دارد و معتقد است حکومت و تشکیل خانواده دو امر مخالف و متضاد یکدیگر هستند و پاسداران و هیأت حاکمه لازم است از هر ارتباط و انگیزه ای که توجه آنان را نسبت به امر نگهداری حکومت کاهش دهد، برحذر باشند.گرچه آن موضع تشکیل خانواده باشد، تا با انحصار خود به دولت بتوانند وفاداری تام و تمام شان را به امر حکومت به ظهور رسانند.بدین روی برای زنان و مردان تعلیم دیده در طبقه هیأت حاکمه، نهاد خانواده وجود ندارد و برای برپاسازی آرمانشهر افلاطونی ضروری است که بنیاد خانواده از بین برود.
دانلود پایان نامه
۱-۱-۳-۱-۲-اصلاح نژاد: در دیدگاه افلاطون طبقه حکیمان و نظامیان باید با نظارت دولت ازدواج نمایند تا بهترین انسان ها از لحاظ حکمت و قدرت را به دنیای خاکی وارد سازند و بهترین دستاوردها برای بهبود نسل بشر و اصلاح نژاد را داشته باشد تا وظایف مهم دولتی به دست برترین اشخاص بیفتد. بدین روی هدف وی ایجاد بهترین وضعیت، برای نظام دولتی است.همو در بیان علت نظریه اصلاح نژاد انسان ها، این موضع را با اصلاح نژاد در سگ های شکاری و پرندگان از نژاد زیبا و اسب و سایر حیوانات مقایسه می نماید و بیان می دارد که لازم است افراد نخبه جنس نر و ماده حتی المقدور بیشتر وافراد پست حتی المقدور کمتر جفت شوند و نیز لازم است که فرزندان دسته اول پرورش یابند، نه فرزندان دسته دوم تا بدین طریق ممتاز بودن گله کاملا حفظ شود. افلاطون این امتیاز را از آن زمامداران می داند تا سرّ این تدابیر، تنها نزد آن ها بماند و حتی المقدور از بروز اختلافات در میان گله نگاهبانان جلوگیری شود.
۱-۱-۳-۱-۳-اشتراک اموال و خانواده: در جامعه ایده آل افلاطونی، بهترین جامعه«جامعه ای»است که مالکیت اشتراکی در تمام طبقات آن توسعه یابد. از طرفی طبقه هیأت حاکمه را تنها طبقه اجتماعی می داند که شایستگی زندگی در آرمانشهر را به تبع آموزش هایی که دیده اند، دارد. در دیدگاه افلاطون، این طبقه افرادی هستندکه برای اداره کشور لازم است برخودخواهی خویش غلبه یابند و به فکر رفاه حال شهروندان باشند و آن ها را بر یکدیگر ترجیح ندهند. بنابراین ثروت خصوصی و ازدواج برای زمامداران وجود ندارد تا از وظایف اصلی خود باز نمانند. افلاطون براین عقیده است که تملک و دارایی باعث تفرقه حاکمان و مردم می شود. همو در راه ایجاد این وحدت و یگانگی، اشتراک خانواده در کنار اموال را نیز مطرح می کند و با استناد به سخنان سقراط، طرح «زنان و کودکان مشترک»[۱۴۴]در میان نگهبانان را بیان می نماید.[۱۴۵] از دیدگاه افلاطون لازم است در میان مردان جنگی اشتراک زن و فرزند وجود داشته باشد. او در بیان این مطلب می گوید: همسران مردان جنگی بین همه آن ها مشترک خواهند بود و هیچ یک از آن ها به خصوص با یکی از آن ها زیست نخواهد کرد و فرزندان هم مشترک خواهند بود. یعنی نه والدین، فرزندان خود را خواهند شناخت. نه فرزند، والدین خود را. تا بدین طریق وحدت و یگانگی در این طبقه ایجاد شود و هیچ رهبر و پاسداری، قادر نباشد زن یا کودک خود را نشان دهد. همو بیان می دارد با اجرای این طرح، زمینه های سعادت جامعه فراهم می شود. افلاطون اشتراک مطروحه را در صورت اجرا، نعمت می داند.[۱۴۶]سپس در تأیید نظر خود، معتقد است انحصار، موجب خودخواهی می شود و حسن اداره و نظم شهر در جایی معنا می یابد که همه مردم آن در احساسات و غم و شادی با یکدیگرشریک باشند و در این شهر، نگهبانان با هر کس که روبرو شوند او را مانند برادر و خواهر یا پدر و مادر و . . . خویش تلقی خواهند کرد. وی زن و فرزندان اختصاصی و مال و ملک خصوصی را موجب شادی و اندوه انفرادی می شمارد. در حالی که اگر تمام افراد یک جامعه در موضوع مالکیت متفق القول باشند، همه آن ها در راه وصول به هدف واحد، خواهند کوشید و بالنتیجه از همه کشمکش ها آسوده خواهند شد واز طرفی تعقیب جزائی ناشی از ضرب و جرح و اختلافات پیش نخواهد آمد.[۱۴۷]
۱-۱-۳-۲-نظریه افلاطون در باره نهاد خانواده در طبقات پایین
نظریه افلاطون در باره غیر طبقه حاکمه – که شهروندان درجه دوم محسوب می شوند- این است که زنان طبقه پایین به عنوان همسران خصوصی و مادران در ردیف اموال و احشام مرد بوده و ایجاد نهاد خانواده ضروری است. این همسران خصوصی وظیفه پرورش کودکان را بر عهده دارند.
بنابراین افلاطون نسبت به زن با دو معیار جداگانه برخورد می کند: یکی معیاری برای زنان طبقات هیأت حاکمه و دیگر معیاری برای زنان طبقات پایین جامعه. بر این اساس است که وظیفه خانه داری زن و مالکیت مرد نسبت به او، تنها برای طبقات پایین مفهوم پیدا می کند. در این طبقه، زنان جزو اموال طبیعی مرد به عنوان همسران خصوصی آن ها هستند و مادران در ردیف بردگان و کودکان محسوب می شوند.
بدین روی تفاوت برجسته ای که بین نقش بانوان در دو کتاب جمهور و قوانین مطرح است، به دلیل آن نیست که افلاطون عقیده اش را نسبت به «طبیعت» و «قابلیت» زن تغییر داده است. بلکه با نگاه متفاوتی که به جنس مؤنث در دو کتاب خود داشته، او را به عنوان ابزاری در خدمت جامعه و مردان در نظر گرفته است. وی زمانی که در جامعه ایده آل خود اشتراک زن را در طبقه هیأت حاکمه مطرح می کند، او را جزو اموال مرد محسوب می نماید و به دفاع از عدم مالکیت خصوصی و براندازی خانواده فردی می پردازد تا جامعه رو به اصلاح و سعادت برود و نژاد انسان ها بهبود یابد و از مردان دلاور بیشترین تعداد فرزند به وجودآید و فرزندان افراد پست و نوزادان ناقض الخلقه از میان بروند و در طبقه دیگر زن را در ردیف کودکان می داند. البته آنچه برای او اهمیت دارد، زن یا مرد نیست، بلکه جامعه است. همو سعادت جامعه را بر سعادت فرد مقدم می دارد و همه آحاد جامعه را حتی در خصوصی ترین مسائل زندگی شان تابع قوانین و منافع اجتماعی می خواهد. بدین روی دیدگاه وی در دو کتابجمهور و قوانین در یک راستاست، ولی معیارهایش متفاوت است؛ در اولی؛ جامعه درجه یک است که خدایان آن را سرپرستی می کنند و دومی؛ جامعه درجه دوم است که انسان های ناقص آن ها را رهبری می کنند.[۱۴۸]
کنترل دولت بر تعداد خانوار
در نهایت افلاطون نظر خود را در باره تعداد خانوارهای یک شهر بیان می دارد و این که تولید مثل باید در کنترل دولت باشد تا تعداد۵۰۴۰ خانواده[۱۴۹] که مد نظر او می باشد، همیشه ثابت بماند. بر اساس این دیدگاه، مقامات دولتی گاه از تولید مثل بیش از حد نیاز، جلوگیری خواهند کرد و گاه با پند و اندرز و وعد و وعید جوانان را به تولید نسل بیشتر وادار خواهد نمود[۱۵۰] تا شماره اهالی شهر به یک میزان نگه داشته شود و حتی الامکان فرزندان بیشتر از جوانانی باشد که لیاقت مخصوصی از خود نشان داده اند.[۱۵۱]
بنابر آن چه بیان شد، در نظام تعریف شده افلاطون، اوامر حکومتی بر هر امر دیگری مقدم است. بخصوص در طبقه هیأت حاکمه، حکومت و تشکیل خانواده، دو امر مخالف و متضاد یکدیگرند و لازم است در وفاداری این طبقه نسبت به دولت، نهاد خانواده ویران شود و انسان بالاترین ویژگی اش را که احساسات لطیف، محبت و مهربانی است، از دست بدهد. پدر و مادر از نقش سنتی خود چشم بپوشند و عشق به فرزند تابع نظر دولت و مکانیزه شود. نقش هر کس بنابه وظیفه ای تعریف شود که در جامعه به عهده دارد. در نظام فکری او، انسان ها در زندگی فردی جایگاهی ندارند. خانواده وانهاده شده است و والاترین هدف، فلاح جامعه می باشد. در حالی که اساس هر جامعه ای از خانواده تشکیل می شود و اگر نیازها و اهداف افراد به صورت فردی در خانواده لحاظ نشود، بنیان جامعه متزلزل خواهد شد. بدین روی وی در وضع قوانین خود نسبت به صفات، نیازها و خواسته های افراد بی توجه است و اگر تمام همتش را به بیان تمریناتی جهت پرورش پسران معطوف می دارد، بدین خاطر است که آن ها بتوانند از مرزهای کشور نگهداری نماید. بنابراین وی دیدگاه مردانه و میهن دوستانه اش را در تربیت کودکان حاکم می نماید و با همین دیدگاه به زنان می نگرد و اگر خواستار تساوی زن و مرد می باشد، بدین خاطر است که با فراگیری آموزش و تمرین های نظامی یکسان، بتوانند از عهده تیراندازی و به کاربردن سلاح های گوناگون برآیند و در هنگام ضرورت از زادگاه و فرزندان خود دفاع کنند. ولی همو از بیان قانونی جهت تربیت و رشد و پرورش استعدادهای افراد در نیل به اهداف آفرینش غفلت می کند و بخصوص به فطرت و غرایز زنانه توجه لازم را ندارد و گرچه افرادی، او را پدر فمینیسم‏‏ می نامند، اما نه تنها مشکلی از مسائل زنان را حل نمی کند بلکه مباحث مربوط به آن ها را پیچیده تر می سازد. همو با وضع قوانینی خاص، موجب ارزشمندی صفات مردانه می شود و نهایتاً زنان را تشویق می نماید تا به سمت این نوع صفت روی آورند. گرچه افلاطون برابری زن و مرد در طبقه هیأت حاکمه را مطرح می کند، ولی همواره زن را از هر حیث ناتوان تر از مرد می داند و با قرار دادن زنان و کودکان در کنار اموال خصوصی، نوعی مالکیت مردان نسبت به جنس مؤنث را نشان می دهد. افلاطون بر پایه این دیدگاه، خدا را شکر می کند که مرد آفریده شده نه زن و می گوید: خدا را شکر می کنم که یونانی زاییده شدم نه غیر یونانی، آزاد به دنیا آمدم نه برده، مرد آفریده شدم نه زن.
۱-۲- دیدگاه ارسطو
ارسطو[۱۵۲]نیز از جمله فیلسوفانی است که درکتاب«سیاست»[۱۵۳]دیدگاه خویش را در باره تفاوت زن و مرد اظهار داشت و با نظرات استاد خود، افلاطون، مخالفت ورزید. او معتقد است تفاوت دو جنس تنها از جنبه «کمی» نیست. بلکه از جنبه کیفی نیز متفاوتند. زیرا نوع استعدادهای زن و مرد با یکدیگر فرق دارد و وظایفی که خلقت بر عهده هر یک از آن ها گذاشته و نیز حقوقی که برای آن ها در نظر گرفته، متفاوت از دیگری است.[۱۵۴] همو در باره زن، و نهاد خانواده مسائل زیر را بیان می نماید:
۱-۲-۱-رفتارشناسی زنان از دیدگاه ارسطو
دیدگاه ارسطو در باره زنان را می توان در موارد زیر بیان نمود:
۱-۲-۱-۱-فرمانبرداری زن
از دیدگاه ارسطو، فضایل اخلاقی در افراد گوناگون، با یکدیگر بر اساس فرمانروا یا فرمانبردار بودن، متفاوت است. با وجود آن که هر دو باید دارای فضیلت باشند، اما یکی فرمان می دهد(این بخشی است که از خرد بهره دارد) و دیگری فرمان می پذیرد.(این بخشی است که از خرد بی بهره است) از نقطه نظر او فرمانروایان و فرمانبرداران انواع گوناگون دارند. مانند فرمانروایی مردان بر زنان. البته وی معتقد است فرمانبرداری زن به دلیل عدم توانایی او در اندیشیدن نیست، بلکه بدین خاطر است که گرچه توانایی اندیشیدن را دارد ولی اختیار حکم کردن را ندارد و محدودیت اختیارات او بدلیل تفاوت حیطه وظایف جنس مؤنث می باشد. وی رابطه زن با مرد را رابطه زیردست با زبردست و فرمانبردار با فرمانروا می داند[۱۵۵]و معتقد است برخی از زندگان، از همان نخستین لحظه زادن برای فرمانروایی یا فرمانبرداری مقدر می شوند.[۱۵۶]وی فرمانبرداری زن را از روز تولدش حتمی می داند و در تدبیر منزل، بیان می کند که سرور خانواده باید هم بر زن و هم بر فرزندان خویش، فرمان براند و بر همه آنان حکومت کند.[۱۵۷]همو حکومت مرد بر زنش را مانند حکومت یک سیاستمدار بر همشهریانش می داند، و فرمانروایی مرد بر فرزندانش را به سلطنت شهریار بر اتباعش شبیه می کند.[۱۵۸] البته حکومتی بدون تغییر، به گونه ای که این رابطه پیوسته برقرار باشد[۱۵۹]و جزو خصوصیت ذاتی افراد گردد و یکی سزاوار فرمانروایی و دیگری در خور فرمانبرداری باشد.[۱۶۰]سپس در بیان فواید فرمانروایی مردان برای زنان،آن را همانند حکومت آزادگان بر بردگان بر می شمرد که موجب آسایش و نعمت بیشتر برای آن ها می شود. به طوری که هیچ گاه بر ضد ستمگران توطئه نمی کنند[۱۶۱] و بدین طریق هم صلاح فرمانبرداران تأمین شود و هم خیری که میان فرمانروایان و فرمانبرداران مشترک است، احراز گردد. البته در دیدگاه ارسطو، غرض اصلی از این حکومت، تأمین صلاح فرمانبرداران می شود.[۱۶۲]زیرا وی معتقد است در نظام طبیعی، مرد برای فرمانروایی از زن شایسته تر است. همچنان که مهتران و دانایان برای حکومت شایسته تر از کهتران و نادانانند.[۱۶۳]همو در تأکید این موضوع مسلط کردن زنان بر خانواده ها را امری باطل و یکی از روش های خاص دمکراسی افراطی می داند.[۱۶۴]

 

        •  

       

       

 

 

 

                1. تفاوت در فضایل دو جنس

               

               

           

           

       

       

 

در دیدگاه ارسطو اکثریت وسیعی از انسان ها همانند حیوانات، در حکم ابزار و وسایلی هستند برای رفع احتیاجات معدودی از افراد، بدون این ابزار، این عده معدود نخواهند توانست به خوشبختی دست یابند. وی معتقد است که خوشبختی بدون داشتن ثروت، دوستان فراوان، فرزندان نیک، آسودگی، زیبایی و نژاد اصیل امکان پذیر نیست. بنابراین خوشبختی به عده معدودی از انسان ها تعلق می گیرد که دارای فضیلت کامل و شرایط بیرونی مانند ثروت و نژاد اصیل اند. ارسطو بیان می دارد؛ یک خلق و خوی در مرد می تواند فضیلت باشد در حالی که برای زن ارزش نیست. سپس به ذکر مصادیقی می پردازد؛ مانند این که فرمانبرداری فضیلتی طبیعی و دائمی در وجود زن است یاخاموشی زیور زنان است. اگرچه در باره مردان درست نمی آید[۱۶۵]یا اگر مرد در دلیری همانند زن باشد، ترسو و نازکدل است و زن اگر فروتن تر از مرد نباشد،گستاخ و شوخ چشم می نماید یا فضایلی مانند میانه روی و دادگری مرد با زن فرق دارد. وی در بیان تفاوت وظایف به این نکته نیز اشاره می کند که مرد، مال به دست می آورد و زن آن را نگه می دارد و می اندوزد.[۱۶۶]
۱-۲-۱-۳-علاقه زنان به تولید مثل
ارسطو وظیفه زن را در کتاب سیاست مورد بررسی قرار داده است. وی تولید مثل را علاقه ای مفرط در زنان می داند و این که مردان خالق نفس(روح) و زنان خالق جسم(بدن) هستند، سپس صورت و نفس را برتر از ماده و جسم می داند. زیرا نفس، در ذات خود جنبه الهی دارد. بنابراین، آن چه بهتر است به ضرورت مقدم است بر آن چه که پست است و به همین علت جنس مذکر از مؤنث برتر می شود.[۱۶۷]
۱-۲-۱-۴-ممنوعیت مهریه
ارسطو ضمن آن که مهریه را برای زنان ممنوع می داند، می گوید: دو پنجم همه زمین های اسپارت از راه توارث و رسم بخشیدن کابین های گرانبها به دست زنان افتاده است که بهتر می بود که کابین یا یکسره ممنوع شود یا اندازه ای داشته باشد.[۱۶۸]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:23:00 ق.ظ ]




۲-۳-دستاوردهای مهم موج دوم فمینیسم‏‏:
دستاوردهای مهم زنان اروپا در این دوره را که در واقعاً دوران بازسازی و کسب موفقیت نسبی فمینیست‌ها به‌ شمار می‌رود، می‌توان اینگونه در دو گروه مجزا دانست:
۲-۳-۱-پیامدهای مثبت موج دوم
شاید بتوان موارد زیر را به عنوان دستاوردهای مثبت این موج برشمرد:
۲-۳-۱-۱- منع تبعیض جنسی در مشاغل؛
۲-۳-۱-۲-.تأیید اصلاحیه حقوق برابر؛
۲-۳-۱-۳-.تغییر در قوانین طلاق به نفع زنان؛
۲-۳-۱-۴-.موظف شدن مدارس به تجدید نظر در تقسیم دروس بر مبنای جنسیت و . . [۴۳۰]؛
۲-۳-۱-۵-.جداسازی روابط جنسی از تولید مثل؛ پیشرفت علم، روش‌های مؤثری را در امر جلوگیری از بارداری ابداع کرد؛ که به کمک آن زنان توانستند بر تمایل خود مبنی بر تفکیک روابط جنسی از تولید مثل تحقق بخشند.
۲-۳-۱-۶-.کسب قدرت‌های اقتصادی و سیاسی برای زنان؛ در این دوران، اصلاحیه حقوق برابر در قانون اساسی برخی ایالات آمریکا گنجانده شد و قوانین ضد تبعیض و تبعیض مثبت در حوزه‌های کاری و آموزشی تصویب و اجرا شد و نسبت زنان در مشاغل بالای مدیریتی و رده‌های بالای دولتی افزایش یافت.
پایان نامه - مقاله - پروژه
۲-۳-۱-۷- ایجاد سازمان‌ها و نشریات زنانه؛ که موج فمینیسم‏‏ را تا اقصی نقاط جهان می‌رسانید.[۴۳۱]
۲-۳-۱-۸-تغییر در بسیاری از تصویرسازی‌های رسانه‌ای از زنان؛ در این مقطع، زنان با شدت بیشتر با تبعیض جنسی در سیما و تصویر زن در ادبیات، رسانه‌های گروهی و تبلیغات مخالفت کردند. آن‌ها در فرانسه، خواهان قانون ضد تبعیض جنسی شدند که به انجمن‌های فمینیست امکان می‌داد که در برابر هر تعرّض (عمل، تبعیض و تصویر) که با عزّت و شرف زن مغایرت داشته باشد، مقابله کنند.
۲-۳-۱-۹-.ایجاد معاهدات بین المللی؛ در این دوره معاهدات بین المللی که جنبه حقوقی داشت و به طور جزئی و مشخص به مباحث زنان می پرداخت، در دستورکار قرار گرفت که از جمله این معاهدات می توان به کنوانسیون حقوق سیاسی زنان(۱۹۵۲)و کنوانسیون رضایت برای ازدواج(۱۹۶۲)اشاره نمود.[۴۳۲]
۲-۳-۲-پیامد های منفی موج دوم:
با ملاک قرار دادن فطرت، نیازها و خواسته های زنان شاید بتوان موارد زیر را به عنوان دستاوردهای منفی موج دوم دانست:
۲-۳-۲-۱- سرکوب فطرت و طبیعت زنانه؛ موج دوم فمینیسم‏‏ بدون در نظر گرفتن نیازها و طبیعت جنس مؤنث، تنها در صدد برابری مطلق دو جنس برآمد که این تساوی با توجه به تفاوت در فطرتها در بسیاری موارد، موجب ظلم به یکی از دو قشر انسان ها گردید.
۲-۳-۲-۲- شکست ساختار خانواده؛ در این شرایط نظام سرمایه‌داری که نیاز شدیدی به نیروی انسانی ارزان ‌قیمت داشت، همراه با فمینیسم فضایی را ایجاد کرد که زنان از خانه و زندگی خانوادگی خارج شوند. این موج با شکست ساختار خانواده و ازدواج و تجویز آزادی بی‌حد و حصر جنسی به بهانه مبارزه با مباحث کلیشه‌ای زنان، نه تنها کرامت و شخصیت زنان را خدشه‌دار کرد بلکه جایگاه زنان در نقش‌های مادری و همسری را زیر سؤال برد.
۲-۳-۲-۳- افسردگی و بی هویتی؛ موج اول و دوم فمینیسم، بر جلوگیری از رفتارهای زنانه و سرکوب آن تأکید می‌کرد و این امر باعث شد، زندگی زنان از حالت طبیعی به سوی مکانیزه ‌شدن سوق پیدا کند؛ احساس عدم امنیت به لحاظ فقدان کانون خانواده، عدم ثبات شخصیتی، افسردگی، تنهایی و بیماری‌های جسمی به لحاظ روابط پرخطر جنسی و سقط جنین‌ از پیامدهای فمینیست بوده است.
۲-۳-۲-۴- القای هویت مردانه؛ موج دوم فمینیسم با تأکید بیش از حد بر اشتغال و مشارکت اجتماعی و سیاسی، زنان را مجبور کرد تا برای ابراز وجود، هویتی مردانه از خود به نمایش بگذارند. آن ها در این زمینه آنقدر افراط کردند که با تأکید بر ظاهری مردانه در پوشش، موهای کوتاه،کفش های بدون پاشنه، کت و شلوار زمخت و چهره ی بدون آرایش همه ی تفاوت های جنسیتی را در معرض نابودی قرار دادند.
۲-۳-۲-۵-.آزادی کامل زنان در امور جنسی؛ از جمله حق تسلط بر بدن و روابط جنسی آزاد از جمله نتایج این موج است.
۲-۳-۲-۶-لغو قوانین منع سقط جنین در برخی ایالات؛
۲-۳-۲-۷-.کاهش ازدواج و زاد و ولد در مقابل افزایش آمار طلاق؛
۲-۳-۲-۸- عدم توجه به موقعیت ها و جایگاه های مختلف زنانزنان رنگین پوست و بومی، زنان فقیر، زنان مهاجر و زنان معلول در جهان غرب و زنان جهان سوم که اصطلاحاً به نام «زنان فراموش شده» معروفند، خود به اعمال نظر فمنیست ها در چگونگی رهایی زنان از قید پدر سالاری اعتراض دارند. زیرا برخی احیا کنندگان حقوق زن نظرات خود را به سایر زنان تحمیل می کنند، در حالی که زنان در موقعیت های مختلف، شکل های متفاوتی از تبعیض را تجربه می کنند. مثلا زنان بومی ساکن کانادا شکل های سنتی زندگی بومی را نه نابرابر و پدر سالارانه، بلکه متکی بر تقسیم کار عادلانه و اصل برابری زن و مرد ارزیابی می کنند. به نظر آنان، آن چه باعث از بین رفتن این زندگی سنتی شده است، تحمیل شیوه های زندگی غربی بر آنان است. بنابراین در راه رهایی از تبعیض های نژاد پرستانه قدعلم می کنند. زنان مهاجر در جوامع غربی نیز تبعیضات و موانع موجود در برابر خود را انزوای اجتماعی، تبعیض نژادی و مشکلات استخدامی می دانند. لذا معتقدند برخی آرمان ها و باورهای جهان شمول فمنیست ها، ضمن تحمیل شیوه زندگی و مبارزه زنان سفید پوست غربی می تواند شکل های جدیدی از ستم را بیافریند.
با توجه به آن چه بیان شد، وضعیت زنان در موج دوم عبارت بود از:

 

    • بی توجهی جامعه به اهمیت کار بانوان در خانه

 

    • برتری ارزش های اجتماعی مردانه

 

    • نارضایتی زنان از تقسیم کار مبتنی بر ویژگی جنسی

 

    • کم شدن فعالیت زنان در عرصه خصوصی به علت پیشرفت فنون

 

    • ورود بانوان به عرصه های عمومی و جذب آنان در بازار کار ثانویه در دوران رکود

 

    • حضور موفق زنان در کارهای مختلف و به ویژه حوزه هایی که در عرف، مردانه شناخته می شد.

 

    • ورود بانوان به دانشگاه ها و افزایش معلومات آنان در سطوح عالی

 

    • نگارش کتاب در زمینه موقعیت های نابرابر زنان نسبت به مردان

 

    • آگاهی بانوان از نارضایتی قشر زنان با ورود به جلسات عمومی و مطالعه کتاب ها

 

    • سعی در غلبه بر فرهنگ جامعه و فمنیزه کردن قواعد اجتماعی و کل سیستم ارزش گذاری جامعه[۴۳۳]

 

    • تبعیض در دستمزد ها و مشاغل[۴۳۴]و نیز در موقعیت های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به علت جنسیت

 

    • استفاده ابزاری از زنان برای افزایش مصرف گرایی

 

    • تشکیل سازمان هایی که خواستار حقوق و موقعیت برابربودند.

 

بر اساس آن چه بیان شد فمینیست ها معتقد بودند، دستیابی به حقوق سیاسی و قانونی برابر با مردان هنوز مسأله زنان را حل نکرده است و نجات بانوان تنها از راه اصلاحات تدریجی امکان‌پذیر نخواهد بود، بلکه نیاز به یک فرایند ریشه‌ای و انقلابی دارد تا زنان را از دست مردان نجات داد. بر پایه این تفکر بود که هدف اصلی و مهم فمینیست‌ها در موج دوم نجات زن از دست مردان مطرح شد. موج دوم نجات زن از هرگونه قیدی را دستمایه حرکت خود قرار داد، حتی قیدهای ارزشی را و چون همه ارزش‌ها در این عرصه مانند عشق، همسری، مادری، حیا، عفت و… در تعامل با مرد قرار می‌گرفت، نجات زن از دست مردان به عنوان تیتر و سرلوحه جریان فمینیسم‏‏ قرار گرفت.
۲-۴-نقد موج دوم
در بررسی این موج می توان با ذکر نکات زیر، آن را به نقد کشید:
۲-۴-۱-عدم توجه به نظرات تمام بانوان؛ تحول نظام ارزشی بدون توجه به شرایط عینی اساساً عملی نیست. فمنیست های انسان گرا با ارائه مدل خاص خود، به نوعی قوم مداری زنانه متوسل می شوند. آنان با تکیه بر تجربه خاص یک گروه ویژه از زنان(زنان غربی، طبقه متوسط، سفید پوست)الگوهایی برای رفع مشکلات بانوان ارائه دادند. در حالی که زنان یکپارچه نیستند و تفاوت هایی میان آنان و درخواست هایشان وجود دارد.
۲-۴-۲-پایه ریزی شکل جدیدی از نابرابری؛تأکید بر قابلیت های مثبت زنانگی و هویت سنتی زنان - خصوصاً بطورمطلق- می تواند ما را به سمت گرایش گوهرگرا سوق دهد. یعنی زنان مطلقاً بهتر از مردان قلمداد شوند و به این ترتیب شکل جدیدی از نابرابری تأیید شود. فمنیست های موج دوم با ارائه نگرش نسبی گرایی فرهنگی خود در جهت ابقای نظام نابرابر -یعنی تداوم این تفاوت ها - حرکت کردند. برخی از فمنیست های این موج با بیان تمایز افراطی زنان از مردان و تأکید یک جانبه بر خصیصه های مثبت زیستی زنان، به دامن گوهرگرایی - برتری ذاتی زنان- دچار شدند.[۴۳۵]
۲-۴-۳-غلبه دادن پیامد منفی اشتغال بر تمام جوانب آن؛ فمینیست های موج دوم معتقدند کار در جامعه برای مردان مساوی با ابزارنگری، ‌فردگروی، تقابل، خشونت و دوری از خانه است. در این صورت با تساوی تقسیم کار بین زن و مرد هر دو گروه گرفتار نتایج منفی کار می شوند و در این راه تفاوتی بین زن و مرد نیست. بدین روی طبق نظر موج دومی ها، هرکس در جامعه مشغول به فعالیت شود، پیامدش ابزارگرایی، خشونت و دوری از عاطفه و احساسات است. البته لازم به ذکر است که اشتغال و فعالیت های اجتماعی مانند هر حوزه دیگری می تواند نتایج مطلوب و نامطلوبی را در بر داشته باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:22:00 ق.ظ ]




  • تعیین راهکارهای اجتماعی ارتقا و توسعه ورزش همگانی دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی کرمان

 

  • تعیین راهکارهای آموزشی ارتقا و توسعه ورزش همگانی دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی کرمان

 

  • تعیین راهکارهای پژوهشی ارتقا و توسعه ورزش همگانی دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی کرمان

 

  • راهکارهای اقتصادی ارتقا و توسعه ورزش همگانی دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی کرمان

 

۱-۵- سوالات تحقیق

 

  • راهکارهای مدیریتی ارتقا و توسعه ورزش همگانی دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی کرمان چه می باشند؟

 

  • راهکارهای فرهنگی ارتقا و توسعه ورزش همگانی دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی کرمان چه می باشند؟

 

  • راهکارهای اجتماعی ارتقا و توسعه ورزش همگانی دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی کرمان چه می باشند؟

 

  • راهکارهای آموزشی ارتقا و توسعه ورزش همگانی دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی کرمان چه می باشند؟

 

  • راهکارهای پژوهشی ارتقا و توسعه ورزش همگانی دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی کرمان چه می باشند؟

 

  • راهکارهای اقتصادی ارتقا و توسعه ورزش همگانی دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی کرمان چگونه می باشند؟

 

۱-۶- محدودیت های تحقیق

 

  • با توجه به اینکه دامنه سنی دانشجویان جوان می باشد، یافته های تحقیق قابلیت تعمیم به سایر رده های سنی را ندارد.

 

  • تحقیق کاملا مشابه و منسجمی که بتوان نتایج تحقیق حاضر را با آن مقایسه نمود در دسترس نبود.

 

  • پرسشنامه استاندارد شده ای دراین زمینه یافت نشد.

 

۱-۷- تعریف واژه‏ ها و اصطلاحات فنی و تخصصی
۱-۷-۱ تعاریف مفهومی

 

  • ورزش همگانی: ورزش همگانی جزء ورزشهای آماتوری محسوب گردیده و اهداف آن صرفا سلامتی افراد و شادابی جامعه بوده و ضمنا انگیزه در آمدزائی مستقیم در آن وجود ندارد و پدیده ای است که اقشار مختلف مردم در کلیه سطوح سنی و جنسیتی به آن می پردازند (برنامه توسعه راهبردی ورزش قم، ۱۳۸۹).

 

  • راهکار: به فعالیت ها و برنامه های اجرایی برگرفته از اطلاعات راهبردی راهکار اطلاق میگردد (تیموری ۱۳۸۵، ۹۹).

 

  • تفریحات سالم: تفریحات سالم را فعالیتی تعریف کرده است که به صورت فردی یا دسته جمعی در اوقات فراغت انجام میشود. مشکل این نظریه سنتی آن است که ورزش و فعالیت بدنی را محور تفریحات سالم قرار داده است (نومیرز ۱۹۵۸، ۱۶۵).

 

  • اوقات فراغت: سرگرمیها، تفریحات و فعالیتهایی است که افراد به هنگام آسودگی از کار عادی با شوق و رغبت به آنها میپردازند (جلالی ۱۳۸۹، ۱۵۴).

 

۱-۷-۲ تعاریف عملیاتی

 

  • ورزش همگانی: در تحقیق حاضر اطلاعات مربوط به ورزش همگانی از طریق سوالات یک تا هفت بخش اول پرسشنامه بدست آمده است.

 

  • راهکار: در تحقیق حاضر به فعالیتها و برنامههای اجرایی برگرفته از اطلاعات راهبردی اطلاق میگردد که از طریق سوالات ۱ تا ۲۹ پرسشنامه گردآوری گردید.

 

فصل دوم:
مروری بر ادبیات و پیشینه تحقیق
۲-۱- مقدمه
این فصل به دو بخش کلی شامل مبانی نظری و پیشینه تحقیق تقسیم گردیده است. در قسمت مبانی نظری درباره مباحث مختلف پیرامون ورزش همگانی صحبت شده است و در قسمت پیشینه تحقیق نیز به تحقیقاتی که در داخل و خارج ایران در زمینه این پژوهش انجام شده پرداخته شده است. نتیجه گیری کلی نیز در انتهای این قسمت از تحقیق گنجانده شده است.
۲-۲- مبانی نظری
۲-۲-۱ نقش بانوان در جامعه
زنان و بانوان از ارکان اساسی جوامع بشری اند و عالیترین نقش سازنده را با عناوین همسر و مادر در دوایر زیستی انسانی دارا میباشند و بدین خاطر است که اگر بانوان در جامعه ای سالم و با کمال و عفت پیشه باشند و از انحرافات بنیان برانداز بدور باشند،‌آن جامعه در کمال سلامت اخلاقی و سعادت انسانی خواهد بود . بنابراین بی جهت نیست که دین جاودانی اسلام که دربردارنده تمامی نیازهای بشر مترقی تا پایان قرون تکاملی انسان است اهمیت زیادی به این قشر بزرگ و مهم جامعه داده است.
پایان نامه - مقاله - پروژه
حضور گسترده و روزافزون زنان در جوامع امروز و ایفای نقش های گوناگون، زنان را به یکی از عوامل کلیدی در تحولات اجتماعی تبدیل کرده است و اگر این حضور و تأثیرگذاری، براساس اصول و مبانی صحیح، سامان نیابد، ظرفیت های اجتماعی و بسترهای رشد و کمال جامعه شکوفا نشده و زنان و مردان نقشهای بایسته ی خویش را نخواهند یافت. تبیین و طراحی نقش های اجتماعی زنان براساس آموزههای اسلامی نیاز امروز و آینده ی بشر و به ویژه جوامع اسلامی است. اسلام نقش زنان را در سرنوشت جامعه چنین دانسته است؛ یکی، نقش آفرینی مستقیم و دیگری نقش آفرینی غیرمستقیم. نقش آفرینی مستقیم همان حضور فیزیکی در جامعه و تلاش در مسیر ساختن جامعه اسلامی است اما نقش آفرینی غیرمستقیم زنان، حضور آنان در کانون خانواده و مهندسی خانواده اسلامی است. زنان از مسیر خانواده، منشأ تحولات شگرف در عملکرد همسران خویش هستند و در رشد و تعالی و خدمات اجتماعی آنان بسیار مؤثرند. تاریخ، شاهد حضور مؤثر زنان در جهتگیریها و تلاش های مردان بزرگ جهان بوده است. تاثیر دیگر زنان در خانواده تربیت فرزندان و ساختن انسان است. از جمله نمونه های شاخص نقش آفرینی زنان مسلمان در جامعه اسلامی به موارد زیر اشاره کرد:

 

  • حضور در عرصه ی کسب علم و دانش در دانشگاه ها و حوزه های علمیه و دیگر مراکز آموزشی

 

  • بهداشت و درمان بیماران به ویژه زنان و دختران

 

  • حضور در عرصه ی انتخابات و دخالت در تعیین سرنوشت جامعه

 

  • پشتیبانی از مجاهدان و مدافعان حاضر در میدان جنگ

 

  • ارائه خدمات به زنان در ابعاد مختلف اجتماعی

 

  • شرکت در حرکتهای جمعی مسلمانان در مسیر دفاع از آرمان های اسلامی همچون شرکت در راهپیمایی ها و تجمع های مردمی

 

  • تلاش برای محرومیت زدایی و برقراری عدالت اجتماعی در جامعه اسلامی

 

  • پذیرش مسئولیت های مورد نیاز جامعه اسلامی در چارچوب حفظ خانواده (حق شناس ۱۳۹۰، ۱۴۳).

 

زنان شاغل در جامعه چگونه می توانند وظایف خویش را در خانواده به خوبی انجام دهند:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:22:00 ق.ظ ]