کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو



 



شکل ‏۴‑۱۱ تعیین شرط مرزی عایق
برای مرز A و C مانند مرزهای عایق عمل می‌شود با این تفاوت که مقدار شار گرمایی متناسب با بار گرمایی لوله گرمایی قرار داده می‌شود. مرز E دیوار با شرایط جابه‌جایی است. همان‌طور که در شکل (۴-۱۲) آمده است، ابتدا باید گزینه‌های سمت چپ را بر روی Convection قرار داده و سپس مقدار دمای محیط و همچنین ضریب جابه‌جایی محیط به نرم‌افزار داده شود. بقیه مرزها نیز دارای شرط تقارن[۲۳] هستند.
پایان نامه - مقاله
شکل ‏۴‑۱۲ قرار دادن شرط مرزی جابه‌جایی
مرحله آخر نیز انتخاب روش حل و تعیین مرتبه گسسته‌سازی است. روش حل در اینجا SIMLEC انتخاب شده است. همچنین مرتبه گسسته‌سازی نیز مانند قبل ابتدا مرتبه اول و سپس مرتبه دوم انتخاب می‌شود.
نتایج

 

        1. مقدمه

       

       

 

در این فصل نتایج شبیه‌سازی‌های انجام‌شده آمده است. در ابتدا جهت ارزیابی، نتایج به‌دست‌آمده در یک مورد با نتایج کارهای پیشین مقایسه شده است و سپس برای لوله گرمایی با سه نوع سیال کاری مختلف دما و فشار آن‌ها باهم مقایسه شده‌اند تا سیالی که ازنظر حرارت و جریان عملکرد بهتری دارد، شناسایی شود. همچنین در ادامه نتایج شبیه‌سازی برای لوله گرمایی در داخل صفحات لانه‌زنبوری برای سه مقدار هدایت گرمایی مختلف آمده است تا تأثیر هدایت گرمایی در صفحات لانه‌زنبوری همراه با لوله گرمایی مشخص شود.
بررسی شبکه تولیدشده لوله گرمایی
شبکه تولیدشده برای لوله گرمایی از نوع مربعی و سازمان‌یافته است.در اینجا برای بررسی استقلال از شبکه سه شبکه‌بندی با هم مقایسه شده‌اند. در شکل زیر حداقل دما برای این سه شبکه‌بندی با هم مقایسه شده‌اند.
شکل ‏۵‑۱ بررسی استقلال از شبکه برای مدل به‌دست‌آمده
همان‌طور که مشخص است با افزایش تعداد سلول‌ها از ۱۴۳۵۸۰ به ۲۰۴۷۹۲ تغییر محسوسی در مسئله حاصل نمی‌شود بنابراین تعداد سلول ۱۴۳۵۸۰ برای حل مسئله مناسب است.
ارزیابی شبیه‌سازی
برای ارزیابی شبیه‌سازی انجام‌شده مدل به‌دست‌آمده با نتایج کار فقری ]۴۷[ مقایسه شده است. برای این منظور لوله گرمایی با همان ابعاد که در فصل قبل اشاره شد و از جنس مس با سیال آب شبیه‌سازی شده است. در جدول زیر مشخصات مربوطه آمده است:
جدول ‏۵‑۱ خواص آب در ۷۶ درجه سانتی‌گراد

 

توصیفات نماد و واحد مقدار
فشار اشباع ,Pa ۴۱,۶۰۰
دمای اشباع   ۳۴۹٫۱۵
گرمای نهان   ۲,۳۴۱,۰۰۰
چگالی بخار   ۰٫۲۵۸
لزجت دینامیکی بخار  
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-08-05] [ 08:31:00 ق.ظ ]




مک کرا و کوستا[۴۸] (۱۹۸۸-۱۹۹۶)، معتقدند رفتار شهروندی سازمانی بیانگر فعالیت‌های کای مرتبط، داوطلبانه و اختیاری است و به طور غیر مستقیم و ضمنی از طریق توصیف رسمی شغل و سیستم‎های پاداش سازماندهی شده و در نهایت کارایی و اثربخشی وظایف سازمان را ارتقاء می‌دهند.
هوسام[۴۹] (۲۰۰۷)، معتقد است رفتارهای شهروندی سازمانی محموعه‌ای از رفتارهای داوطلبانه و اختیاری هستند که بخشی از وظایف رسمی فرد نیستند، اما با وجود این، توسط وی انجام شده، باعث بهبود موثر وظایف و نقش‌های سازمان می‌شوند.
گراهام[۵۰] (۲۰۰۲)، معتقد است رفتار شهروندی سازمانی به سه نوع مختلف خود را نشان می‌دهد و شامل اطاعت سازمانی، وفاداری سازمانی و مشارکت سازمانی می‌شود.
با این تعاریف، از انسان به عنوان شهروند سازمانی انتظار می‌رود بیش از الزامات نقش خود و فراتر از وظایف رسمی، در خدمت اهداف سازمانفعالیت کند. به عبارت دیگر ساختار رفتار شهروندی سازمانی به دنبال شناسایی، اداره و ارزیابی رفتارهای فرانقش کارکنانی است که در سازمان فعالیت می‌کنندو در اثر این رفتارها، اثربخشی سازمانی بهبود می‌یابد. بر اساس مطالب فوق می‌توان اینگونه استنباط کرد که در کمک به دیگران فراتر از وظایف شغلی خود عمل می‌کنند و از سیاست‌های پذیرفته‌شده سازمان پیروی می‌کنند، به بهتر شدن محیط عمومی کار کمک نموده و در نتیجه بر کل سازمان تأثیر مثبت می‌گذارند (بینستوک و همکاران[۵۱]، ۲۰۰۳).
اولین مطالعه پیرامون رفتار شهروندی سازمانی توسط اسمیت و ارگان در سال ۱۹۸۶ با تکنیک تجزیه و تحلیل عاملی بر روی ۱۶ معیار سنجش رفتار شهروندی سازمانی صورت پذیرفت. نتیجه این مطالعه حکایت از این داشت که تمامی این ۱۶ معیار در قالب دو بعد نوع دوستی و پذیرش (اجابت) عمومی (البته این بعد تحت عنوان وجدان کاری یا وظیفه شناسی نیز شناخته شده‌است) قابل تفکیک می‌باشند. مفهوم نوه دوستی به معنای کمک رساندن به افراد خاصی در سازمان می‌باشد. عباراتی مانند کمک به انجام وظایف همکارانی که در سازمان حضور ندارند و یا کمک به افرادی که حجم کاری بالایی دارند، بیانگر این مفهوم می‌باشد. پذیرش عمومی نیز به معنای کمک به کل سازمان (سیستم) تعریف شده است. البته منظور از سازمان می‌تواند گروه‌های کاری، شعب مختلف، واحد های سازمانی و امثال آن نیز باشد. در مورد نمونه‌هایی از پذیرش عمومی می‌توان به حضور در محل کار قبل از موعد معمول و استاندارد آن و عدم اتلاف وقت از طریق صحبت‌های شخصی با تلفن در محل کار اشاره کرد (اسمیت و همکاران[۵۲]، ۱۹۸۳).
در مورد ابعاد رفتار شهروندی اتفاق نظر وجود ندارد. بررسی‌های پادساکف[۵۳] (۲۰۰۰)، نشان داد که تقریبا ۳۰ نوع رفتار شهروندی سازمانی شناسایی شده است که در برخی مواقع هم‌پوشانی مفهومی زیادی میان آن‌ها وجود دارد. با توجه به موارد فوق در این پایان نامه از مدل ویلیام و اندرسون[۵۴] برای مفهوم سازی رفتار شهروندی سازمانی استفاده می‌شود. رفتار شهروند سازمانی از نظر ویلیامز[۵۵] عبارت است از اقدامات مؤثر و خیرخواهانه در سازمان نظیر کمک به کسانی که غیبت کرده اند، ایجاد علاقه و رغبت شخصی در کارکنان به منظور حضور منظم در سر کار و وقت شناسی ماورای هنجارهای پذیرفته شده است. ارگان معتقد است که رفتار شهروندی سازمانی، رفتاری فردی و داوطلبانه است که مستقیماٌ به وسیله سیستم‌های رسمی پاداش در سازمان طراحی نشده است، اما با این وجود باعث ارتقای اثربخی و کارایی عملکرد سازمان می‌شود (کوهن و کول، ۲۰۰۴). این تعریف بر دو ویژگی اصلی رفتار شهروندی تأکید دارد: اول اینکه این رفتار باید داوطلبانه باشد یعنی نه یک وظیفه از پیش تعیین شده و نه بخشی از وظایف رسمی فرد است. دوم اینکه مزایای این رفتار جنبه سازمانی دارد (حسنی کاخکی و قلی‌پور، ۱۳۸۶). رفتار شهروندی سازمانی آن دسته از رفتارهایی هستند که به صورت خود جوش انجام شده و مستقیما توسط سازمان مورد پاداش قرار نمی گیرند (اورگان، پودساکف و مکنزی، ۲۰۰۶). ویلیامز و اندرسون[۵۶]یک جنبه دوبعدی از رفتار شهروندی سازمانی شامل رفتار شهروندی مرتبط با افراد[۵۷] و رفتار شهروندی مرتبط با سازمان[۵۸] ایجاد کردند (ویلیامز و اندرسون[۵۹]، ۱۹۹۱). این مولفه ها به شرح زیر تعریف شده اند:[۶۰]
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
رفتار شهروندی فردی: خیلی سریع به اعضای سازمان منفعت می رساند. کمک به همکارانی که حجم کار سنگین تری دارند نمونه‌ای از رفتار شهروندی فردی است.
رفتار شهروندی سازمان: به سازمان به عنوان یک مجموعه واحد منفعت می‌رساند، مانند وقت شناسی، داشتن یک نگرش مثبت، ارائه پیشنهادهایی برای بهبود اوضاع سازمان (گیلبرت، لاشینگر و لیتر [۶۱]، ۲۰۱۰).
۲-۲-۲- رویکردهای اصلی در تبیین رفتار شهروندی سازمانی
مرور ادبیات دو رویکرد اصلی را در تعاریف مربوط به مفهوم رفتار شهروندی سازمانی مشخص می‌کند.
۲-۲-۲-۱- رفتار شهروندی سازمانی در قالب تمایز بین نقش و فرانقش
عملکرد درون نقش به مجموعه‌ای از رفتارهایی که انتظار می‌رود فرد در شغل خود نشان داده، و یا به شکل مستقیم به دلیل آن رفتارها به او پاداش داده شود، اشاره دارد. در حالیکه منظور از رفتار شهروندی سازمانی، رفتارهای غیر رسمی است که ارتقای ستاده‌های سازمان را در پی دارد. هرچند گروهی از محققان سعی کردند با بیان تفاوت‌های میان رفتار «درون نقش» و رفتار «فرانقش» از یک سو و مفهوم سازی رفتار شهروندی سازمانی از سوی دیگر میان آن ها ارتباط برقرار کنند. محققان اولیه موضوع رفتار شهروندی سازمانی را مجزا از عملکردشغل داخل نقش تعریف کردند و تأکید کردند که رفتار شهروندی سازمانی بایستی به عنوان فرانقش توجه شود (ویگدا، ۲۰۰۰).
ماریسون در سال ۱۹۹۴ واژه «گستره شغلی درک شده» را برای تمایز بین این دو دسته رفتارها بکار گرفت و بیان کرد هرچقدر کارمند دامنه شغلی گسترده تری را درک کند، فعالیت های بیشتری را به عنوان فعالیت‌های درون نقش تعریف می‌کند ولی درک «گستره شغلی محدودتر» باعث می‌شود تا خود بیشتر رفتارها را به عنوان فعالیت‌های فرانقش تعریف کند. مثل کارکردن فراتر از آنچه انتظار می‌رود. ماریسون با انجام دادن تحقیقاتی نشان داد که اگر یک کارمند رفتاری را به عنوان درون نقش تعریف کند به احتمال بیشتر نسبت به آنکه رفتار را فرانقش تعریف کند، آن را انجام خواهد داد (ماریسون،۱۹۹۴).
از دیدگاه ماریسون این استدلال کاربردهای نظری مهمی در پی دارد و آن اینکه آنچه دیگران به عنوان رفتار شهروندی سازمانی تعریف می کنند، منعکس کننده درک کارکنان از گستردگی مسؤلیت های کارشان است. از این گذشته می‌توان گفت که ممکن است افرادی که از جانب سرپرستان به عنوان شهروندان خوب طبقه بندی شوند، فقط آن چیزی را انجام دهند که خودشان آن را به عنوان بخشی از شغلشان احساس می‌کنند و نه مشارکت در رفتار فرانقش. این انتقاد در مطالعات دیگر مورد تایید قرار گرفت، چرا که نشان داده شد مرز رفتار«درون نقش» و «فرانقش» به خوبی تعریف نشده است و از کارمندی به کارمند دیگر یا از کارکنان به مدیران تغییر می‌کند. همچنین ارگان یک تفاوت عمده میان این دو رفتار را عنوان کرد؛ اینکه به رفتارهای درون نقش پاداش داده شود و یا در صورت عدم مشاهده این رفتار محرومیت‌هایی اعمال شود، در حالیکه با توجه به مفهوم رفتار شهروندی سازمانی، رفتار شهروندی سازمانی رفتاری است که از نظر سازمانی به آن پاداش داده نمی‌شود (وج[۶۲]، ۲۰۰۰).
ولف (۱۹۹۴) بیان می‌کند که امکان شناخت مفهوم‌های رفتار شهروندی سازمانی یا رفتار فرانقشی و رفتار درون نقشی به صورت مجزا وجود ندارد، زیرا مرز این مفاهیم بین کارکنان مختلف متفاوت است. پژوهشگرانی که ایجاد نقش را مورد ارزیابی قرار داده‌اند، بیان می‌کنند که نقش‌های ثابت شده در سازمان به ندرت وجود دارد و ادراک از نقش در حال تکامل است. روسیاس[۶۳] (۱۱۹۸) نیز بر همین عقیده است که مرز میان رفتار درون نقش و فرانقش واضح نیست و اشاره دارد که برای سازمان تمایز میان عملکردهای نقش و فرانقش به علت عواملی چندگانه مشکل است. اولا ادراک مدیریت و کارکنان با عملکرد کارکنان و مسؤلیت‌های آنان لزوما مرتبط نیست. ثانیا ادراک کارکنان از مسؤلیت و عملکردشان به‌وسیله رضایت آن‌ها در محیط کاری تحت تأثیر قرار می‌گیرد (ماریسون[۶۴]، ۱۹۹۴).
۲-۲-۲-۲- رفتار شهروندی سازمانی به عنوان تمام رفتارهای مثبت در داخل سازمان
جریان دیگر مطرح می‌کند که، رفتار شهروندی سازمانی نبایستی جدا از عملکرد کاری مورد توجه ولقع شود و این مسأله مشکل تمایز میان عملکرد نقش و فرانقش را مرتفع می‌سازد. از این دیدگاه، رفتار شهروندی سازمانی بایستی به عنوان یک مفهوم کلی شامل تمام رفتارهای به نسبت مثبت افراد در داخل سازمان همراه با مشارکت کامل و مسؤلانه در نظر گرفته شود. بنابراین گراهام در این زمینه دو دیدگاه نزدیک به هم را ارائه کرده است. اولین دیدگاه از مفهوم شهروندی شهری در فلسفه، علوم سیاسی و تاریخ اجتماعی به‌دست آمد. این دیدگاه، شهروند شهروندی را فردی می‌داند که به قانون احترام می‌گذارد، نسبت به جامعه و ارزش‌های آن وفادار است و مشارکت مسؤلانه‌ای در اداره جامعه دارد. در واقع فلسفه ساسی مطرح می‌کند که ماهیت ارتباط با دولت‌شان برای رفتار شهروندی آن‌ها حیاتی است. بدین صورت تعریف شد که تماما رفتارهای مثبت شهروندان در اجتماع زمینه‌ای برای بروز رفتارهای مثبت کارکنان در سازمان است (وین داین و همکاران[۶۵]، ۱۹۹۴).
بنابراین دیدگاه توانست رفتارهای رفتارهای شغلی داخل نقش و رفتارهای فرانقش و رفتارهای سیاسی نظیر مشارکت کامل سازمانی را که در مطالعات قبل به آن توجهی نشده بود را توضیح دهد.
۲-۲-۳- انواع رفتار شهروندی در سازمان
۲-۲-۳-۱- طبقه بندی رفتار شهروندی از دید گراهام[۶۶]
رفتارهای شهروندی در سازمان از دیدگاه گراهام ۳ نوع‌اند (بیستوک و همکاران، ۲۰۰۳)
اطاعت سازمانی[۶۷]
این واژه توصیف کننده رفتارهایی است که ضرورت و مطلوبیتشان شناسایی، و در ساختار معقولی از نظم و مقررات پذیرفته شده‌اند. شاخص‌های اطاعت سازمانی رفتارهایی نظیر احترام به قوانین سازمانی، انجام وظایف به شکل کامل و انجام دادن مسؤلیت‌ها با توجه به منابع سازمانی مانند حاضر شدن به موقع در محل کار و یا پیروی از مقررات و قوانین و دستورالعمل‌های کار است. اطاعت سازمانی کارکنان، شامل انجام کارها به طور جدی، مسؤلانه، محترمانه نسبت به قوانین سازمان (یعنی وقت شناسی)، نشان دادن نگرشی مثبت و تلاش برای عمل به قول‌های داده به مشتر‌ها می‌باشد.
وفاداری سازمانی[۶۸]
این وفاداری به سازمان از وفاداری به خود، سایر افراد، واحدها و بخش‌های سازمان متفاوت است و بیان کننده میزان فداکاری کارکنان در راه منافع سازمانی و حمایت از سازمان است (ون دین و همکاران[۶۹]، ۱۹۹۴).
مشارکت سازمانی[۷۰]
این واژه با درگیر بودن در اداره سازمان ظهور می‌یابد که از جمله می‌توان به حضور در جلسات، به اشتراک گذاشتن عقاید خود با دیگران و آگاهی به مسائل جاری سازمان، اشاره کرد. مشارکت سازمانی شامل سه بخش می‌باشد: الف) مشارکت سیاسی شامل مشارکت‌های غیر جدال آمیز و غیر مجادله‌ای با دیگران است. مانند حضور مؤثر در جلسات سازمان، به اشتراک گذاشتن ایده‌ها و نقطه نطرات برای بهبود سازمان. ب) مشارکت حمایتی که شامل تلاش برای ایجاد تغییرات سازمانی درونی، که ممکن است با جدال و مباحثه با دیگران نیز همراه باشد. مانند ترغیب و تشویق مدیریت به منظور حفظ مهارت‌ها و دانش جاری سازمان و یا استفاده از داوری‌های حرفه‌ای و تخصصی و ارزیابی اقداماتی که برای سازمان مفید و مضر می‌باشد ج) مشارکت وطیفه‌ای: منظور ارائه رفتارهایی است که بیشتر جنبه فردی داشته ولی باعث انتفاع سازمان می‌شود. مانند داوطلب شدن برای اضافه‌کاری در صورت نیاز و یا عدم تمایل برای دریافت آموزش‌های اضافی در سازمان به منظور بهبود عملکرد(البته این مورد با نمره معکوس محاسبه می‌شود) (ون دین و همکاران، ۱۹۹۴).
گراهام با انجام این دسته‌بندی از رفتار شهروندی، معتقد است که این رفتارها مستقیمأ تحت تأثیر حقوقی قرار دارد که از طرف سازمان به فرد داده می‌شود. در این چارچوب حقوق شهروندی سازمانی شامل عدالت استخدامی، ارزیابی در رسیدگی به شکایت کارکنان است. بر این اساس وقتی کارکنان می‌بینند که دارای حقوق شهروندی سازمانی هستند به احتمال زیاد از خود، رفتار شهروندی (از نوع اطاعت) نشان می‌دهند.
در بند دیگر حقوقی یعنی تآثیر حقوق اجتماعی بر سازمان که در برگیرنده رفتارهای منصفانه با کارکنان نظیر افزایش حقوق و مزایا و موقعیت‌های اجتماعی است، قضیه به همین صورت است؛کارکنان وقتی می‌بینند که دارای حقوق اجتماعی سازمانی هستند به سازمان وفادار خواهند بود و رفتار شهروندی (از نوع وفاداری) از خود بروز می‌دهند و سرانجام وقتی کارکنان می‌بینند به حقوق سیاسی آن‌ها در سازمان احترام گذاشته می‌شود و به آن‌ها حق مشارکت و تصمیم‌گیری در حوزه‌های سیست گذاری سازمان داده می‌شود باز هم رفتار شهروندی (از نوع مشارکت) از خود نشان می‌دهند (بینستوک و همکاران، ۲۰۰۳).
۲-۲-۳-۲- طبقه بندی رفتار شهروندی از دید پادساکف
پادساکف رفتارهای شهروندی سازمانی را به هفت نوع طبقه بندی می‌کند که هر یک بشرح زیر می‌باشد:
۱- رفتارهای کمک کننده: رفتارهای کمک کننده شامل کمک کردن داوطلبانه به دیگران و یا جلوگیری از اتفاق افتادن مشکلات مربوط به کار می‌شود. قسمت اول این تعریف شامل سه بعد نوع دوستی، میانجی گری و تشویق است که به وسیله ارگان بیان شد(ویگودا[۷۱]، ۲۰۰۰). مفهوم کمکهای بین فردی گراهام و ویلیامز و اندرسون، مفهوم تسهیل بین فردی ون اسکاتر و موتوویلدو و مفهوم کمک به دیگران گئورگ، بریف و جونز همگی بیانگر این دسته از رفتارها هستند. قسمت دوم این تعریف، کمک کردن به دیگران را در قالب جلوگیری از ایجاد مشکلات کاری تبیین می‌کند (پودساکف[۷۲]، ۲۰۰۰).
۲- رادمردی و گذشت: ارگان رادمردی و گذشت را به عنوان تمایل به تحمل شرایط اجتناب ناپذیر ناراحت کننده بدون شکایت و ابراز ناراحتی تعریف کرد (کاسترو و روییز[۷۳]، ۲۰۰۰). رادمردی و گذشت را می‌توان به عنوان خوش نیتی کارکنان در تحمل شرایطی که ایده‌آل نیست، بدون ابراز شکایت تعریف کرد (ریان[۷۴]، ۲۰۰۲).
۳- وفاداری سازمانی: شامل مفهوم حسن نیت در حال گسترش و حمایت از سازمان گئورگ و موفهوم طرفداری، حمایت و دفاع از اهداف سازمانی بورمن و موتوویلدو است. وفاداری سازمانی به‌خاطر ارتقای جایگاه سازمان نزد افراد خارج سازمان ضروری است. حمایت و دفاع در مقابل تهدیدهای بیرونی و حفظ تعهد حتی در شرایط نامطلوب می‌تواند به عنوان وفاداری نگریسته شود (پودساکف، ۲۰۰۰).
۴- اطاعت سازمانی: مفهوم پیروی از قوانین و رویه‌های سازمانی که به وسیله موتوویلدو و بورمن بیان شد نشان دهنده این سازه است و حاصل آن درونی کردن و پذیرش قوانین سازمانی، مقررات و رویه‌ها حتی در حالت وجود نداشتن نظارت است. بنابراین کارکنانی که به صورت وجدانی از تمام مقررات و دستورالعمل‌ها حتی در شرایط عدم نظارت، اطاعت می‌کنند به عنوان شهروندان خوب به حساب می‌آیند (پودساکف، ۲۰۰۰).
۵- رفتار مدنی: رفتار مدنی به عنوان یک سطح کلان از علاقه یا تعهد به سازمان به عنوان یک کل است. نظارت بر محیط به منظور شناسایی فرصت‌ها و تهدیدات حتی با هزینه شخصی نمونه‌ای از این رفتارهاست. این رفتار منعکس کننده شناخت فرد است از اینکه او جزئی از یک کل بزرگتر است (گرینبرگ و بارون[۷۵]، ۲۰۰۰). رفتار مدنی به عنوان رفتاری که نشان دهنده مشارکت در زندگی شرکت است تعریف می‌شود (وچ[۷۶]، ۲۰۰۲).
۶- ابتکار شخصی: این نوع از رفتار شهروندی سازمانی، رفتار فراتقشی است که ماورای حداقل نیازمندی‌های کلی مورد انتظار قرار دارد (شاپ[۷۷]، ۱۹۹۸). نمونه‌هایی از چنین رفتارهایی شامل فعالیت‌های خلاقانه داوطلبانه و طراحی‌های نوآورانه برای بهبود وظیفه شخصی و یا عملکرد سازمانی است. موتوویلدو و بورمن انجام دادن مشتاقانه و داوطلبانه فعالیت‌های وظیفه ای را به عنوان مؤلفه‌های این سازه بیان کردند (پودساکف، ۲۰۰۰).
۷- توسعه خود: توسعه شخصی شامل رفتارهای داوطلبانه کارکنان به منظور بهبود دانش، مهارت‌ها و توانایی های آنان است. ویژگی چنین رفتاری این است که یادگیری مجموعه جدیدی از مهارت‌هایی است که به منظور توسعه دامنه مشارکت در سازمان انجام می‌گیرد(پودساکف، ۱۹۹۸).
۲-۲-۴- نظریه‌های مرتبط با رفتارهای شهروندی سازمانی
صاحب نظران برای درک بهتر رفتارهای شهروندی سازمانی، تئوری‌های مرتبط با این پدیده را شناسایی و مورد بررسی قرار دادند. در ادامه این تئوری‌ها به طور مختصر مطرح خواهند شد تا ماهیت و فلسفه وجودری این پدیده بیشتر روشن گردد.
۲-۲-۴-۱- نظریه تبادل اجتماعی
رفتار شهروندی مظهری است از تدوری تبادل اجتماعی که برای اولین بار توسط بلاو در سال ۱۹۶۴ اراده شد و در ادامه توسط کونوفسکی و پاک در سال ۱۹۹۴ تکمیل گردید. این تئوری بیان می‌دارد، افراد هنگامی که از فعالیت‌ها و اقدامات هر موجودیتی سود و منفعت کسب می‌نمایند، خود را متعهد و ملزم به ادای دین نموده و سعی در جبران و واکنش متقابل دارند. تبادل اجتماعی به عنوان یک تبادل و تعامل بین دو گروه تعریف شده‌است که در آن به طور صریح و مشخص معلوم نیست که چیزی مبادله خواهد شد. یک طرف مبادله با ارائه چیزی با ارزش به طرف مقابل از روی تمایل و طیب خاطر می‌باشد مانند ارائه یک خدمت، ارائه یک کالای با ارزش، ادای احترام و تحسین طرف مقابل شروع به اجرای فرایند تبادل اجتماعی می‌نمایند. در ادامه طرف مقابل نیز به ازای جبران این خدمات شروع به عکس العمل دادن به طرف مقابل می نامیند که این عکس العمل ها می تواند در قالب رفتارهای شهروندی سازمانی بروز کند. در حقیقت ریشه تئوری تبادل اجتماعی در مفهوم معامله متقابل قرار دارد. به طور کلی افراد دوست دارند که همان طور که آنها با سایرین رفتار می‌نمایند، دیگران نیز در قبال آنها همان گونه رفتار نمایند. اگر رفتار سرپرستی با کارمندش منصفانه باشد، کارمند برای نشان دادن عمل متقابل سعی در افزایش و بهبود عملکرد خود دارد. مفهوم مبادله متقابل تنها به رابطه کارمند-سرپرست محدود نمی‌شود، بلکه بین هر دو طرف مبادله مانند پدر-فرزند، همکار-همکار و … نیز این مفهوم حاکم می‌باشد (ککونووسکی و پاک[۷۸]، ۱۹۹۴).
۲-۲-۴-۲- نظریه تبادل رهبر عضو
نظریه‌های تبادل متعددی به توصیف رابطه بین دو یا چند نفر در سازمان می‌پردازند. نظریه تبادل رهبر-عضو یکی از این نظریه‌ها است که برای اولین بار توسط دن سریون[۷۹]، گرین[۸۰] و هاگا[۸۱] (۱۹۷۵) تحت عنوان تئوری ارتباط دو به دو عمودی مطرح شد. مبنای این تئوری این است که رهبران سازمان با همه کارشناسانشان در درون سازمان به‌طور یکسان برخورد نکرده‌اند و به یک چشم به آن‌ها نگاه نمی‌کنند. در حقیقت بر مبنای این تئوری، کارکنان در داخل یک گروه، یک تیم و یا یک بخش از سازمان به دو بخش مجزا تقسیم می‌شوند:
الف) افراد داخل گروه
ب)افراد خارج گروه
افراد داخل گروه (افراد منتخب رهبران) بیش از حد وظایف شغلی خود، در موفقیت سازمان مشارکت دارند و مسؤلیت پذیری بیشتری در قبال انجام تمام و کمال وظایف محوله دارند. در عوض، رهبران و سرپرستان این قبیل افراد نیز توجه، حساسیت و حمایت بیشتری را در قبال این افراد و در مقایسه با سایررین از خود نشان می‌دهند. در مقابل، افراد خارج گروه (افراد غیر منتخب گروه) تنها به انجام وظایف محوله خود، آن هم در حد استاندارد تعریف شده اکتفا می‌کنند (هافمن و همکاران[۸۲]، ۲۰۰۳).
باید اشاره کرد مطالعات متعددی به وجود رابطه بین این نظریه و رفتارهای شهروندی سازمانی پی بردند (دلوگا[۸۳]، ۱۹۹۸). صاحب نظران در مطالعات خود به این نتیجه رسیده‌اند که وجود یک رابطه قوی و محکم بین سرپرستان و کارکنان باعث خواهد شد تا کارکنان تمایل بیشتری به ارائه رفتارهای خارج از نقش خود داشته باشند. آن‌ها دو دلیل مشابه اما بنیادین برای وجود یک چنین تعامل قوی بین رهبر و عضو بیان می‌کنند:
الف) احساس امنیت، اعتماد و آرامش خاطری که کارکنان نسبت به سرپرستان خود دارند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:30:00 ق.ظ ]




لیکن این محققان در بررسیهای بعدی خود بین ارتباطات، شایستگی، تواضع ، قابلیت اعتماد، و امنیت و نیز بین دسترسی و درک کردن ، همبستگی قوی یافتند. بنابراین آنها را در دو بعد کلی اطمینان و همدلی ترکیب کردند. بدین ترتیب آنها ابعاد پنجگانه عوامل محسوس[۴۹]، قابلیت اعتماد[۵۰]، اطمینان[۵۱]، پاسخگویی[۵۲] و همدلی[۵۳] را به عنوان پایه ای برای ساختن ابزاری جهت سنجش کیفیت خدمات به کار بردند.این مقیاس دارای پنج بعد و ۲۲ مولفه به شرح زیر است که برای اندازه گیری انتظارات و ادراکات مشتریان درباره ابعاد کیفیت خدمات به کار می رود(زیتمان و بیتنر ،۱۹۹۶، ص۱۵۳-۱۵۲).
پایان نامه - مقاله - پروژه
عوامل محسوس(شواهد فیزیکی): ظاهر امکانان فیزیکی تجهیزات دکوراسیون ظاهر و آراستگی کارکنان.
۱- تجهیزات مدرن
۲- امکانات فیزیکی قابل توجه
۳- آراستگی و تمیزی ظاهر کارکنان
۴- مرتب و منظم بودن اسنا و مدارک
قابل اعتماد: توانایی در ارائه خدمت به شکلی صحیح و تا زمان وعده داده شده.
۵- انجام کار یا خدمت وعده داده شده تا زمان معین
۶- علاقه نشان دادن برای رفع مشکلات مشتریان
۷- اصلاح خدمات در اولین زمان
۸- ارائه خدمات در زمان وعده داده شده
۹- ارائه گزاراشات بدون غلط
پاسخگویی: تمایل برای کمک به مشتریان و ارائه سریع خدمات به آنها
۱۰- کارکنان به مشتریان می گویند که دقیقا چه زمانی خدمات را ارائه خواهند کرد.
۱۱- کارکنان خدمات را بدون معطلی ارائه می دهند.
۱۲- کارکنان همواره برای کمک به مشتریان تمایل نشان می دهند.
۱۳- کارکنان در حال آماده پاسخگویی به سوالات مشتریان هستند.
۱۴- کارکنان به مرور در مشتریان اعتبار ایجاد می کنند.
اطمینان خاطر: دانش و ادب کارکنان و توانایی آنها برای ایجاد اطمینان و اعتماد در مشتریان
۱۵- مشتریان در تعاملاتشان با ارائه کنندگان خدمت احساس امنیت می کنند.
۱۶- کارکنان همواره نسبت به مشتریان ، باادب و تواضع رفتار می کنند.
۱۷- کارکنان دارای دانش کافی، به منظور پاسخگویی به سوالات مشتریان هستند.
همدلی: مهم شمردن مشتریان و توجه فردی به مشتریان
۱۸- کارکنان به مشتریان توجه فردی می کنند.
۱۹- کارکنان نیازهای خاص مشتریان را می فهمند.
۲۰- ارائه کنندگان خدمات، ساعات و مکان کاری مناسب و راحتی برای تمامی مشتریان فراهم می کنند.
۲۱- کارکنان توجه شخصی به مشتریان دارند.
۲۲- کارکنان خواستار بهترین منافع برای مشتریان خود هستند.
در مدل مقیاس کیفیت خدمات از پاسخ دهندگان خواسته می شود ابتدا مولفه های فوق الذکر را به لحاظ انتظاراتشان از خدمات، بر اساس طیف هفتگانه لیکرت رتبه بندی کنند، سپس از همان پاسخ دهندگان خواسته می شود که ادراکات خود را از عملکرد واقعی سازمان به لحاظ همان ویژگیها، رتبه بندی کنند(سید جوادین ،۱۳۸۴، ص ۸۱-۷۷).
۲-۳-۸- موانع بهبود کیفیت خدمات
در ارائه خدمات به مستریان، مشکلاتی بروز می کنند که عبارتند از:
الف- فقدان قابلیت رویت:
تحقیقات نشان می دهد که در هر لحظه زمانی ۲۵ درصد از مشتریانی که از خدمات ناراضی هستند خرید مجددشان را کاملا” متوقف می سازند. با این حال ۴ درصد از آنها از سازمان شکایت می کنند. این موضوع مسئولیت ارائه کنندگان خدمات را برای شناخت فعالانه مسائل کیفیت خطیر تر می سازد.
ب- مشکلات در تخصیص مسئولیت خاص:
ادراک کلی مشتریان درباره کیفیت خدمات از تجربه مراحل مختلف ارائه خدمت اثر می پذیرد، به هر حال مشکل است که مسائل کیفیت خدمات را به مرحله خاصی از ارائه خدمت مربوط سازیم.
ج- الزامات زمانی برای بهبود کیفیت خدمات:
اغلب حل مسائل کیفیت خدمات نیازمند تلاش فراوان در یک دوره زمانی بلند مدت است چرا که کیفیت خدمات بیشتر وابسته به افراد است تا سیستم و رویه ها. تغییر نگرش و اعتقادات نسبت به تغییر رویه ها زمان طولانی تری را می طلبد. بنابراین مدیران در تمرکز بر مساله و حل علل ریشه ای نواقص کیفیت خدمات، با مشکل مواجه هستند.
د- نامعین بودن ارائه:
کنترل کیفیت خدمات و ارائه خدمت توسط افراد به دلیل ماهیت غیر قابل پیش بینی افراد مشکل است. عنصر انسانی هم شامل مشتریان و هم شامل کارکنان در سازمانهای خدماتی می باشد(قبادیان،۱۹۹۴، ص ۴۶).
۲-۴- پیشینه تحقیق
بونتیس(۱۹۹۸) پژوهشی را با عنوان “سرمایه های فکری: مطالعه اکتشافی و بررسی مدل ها و سنجه های سرمایه فکری” در کشور کانادا انجام داده است. یافته های این پژوهش نشان داد که بین اجزای سرمایه فکری، روابط متقابلی وجود دارد و هر سه سرمایه انسانی، ساختاری و مشتری، بر عملکرد تجاری اثر مطلوبی دارند(بونتیس،۱۹۸۸، ص ۷۵).
در پژوهش دیگری که بوزبورا[۵۴] در بخش صنعت ترکیه انجام داده است، مشخص شد هر دو سرمایه انسانی و مشتری، بر ارزش دفتری و بازاری شرکت ها اثر مثبت داشته اند. علاوه بر این، بین سرمایه مشتری و انسانی رابطه قوی وجود داشته است.
بانگ چو و دیگران (۲۰۰۶) به بررسی ارتباط بین اجزای سرمایه فکری با ارزش عملکرد منابع پیشرفته تخصصی انستیتو تحقیقات تکنولوژی صنعتی پرداخته و نتیجه گرفتند که اولا یک رابطه مثبت معناداری بین، اجزای سرمایه فکری و عملکرد شرکتها وجود دارد و ثانیا” افزایش سرمایه فکری منوط به فرایند خلق ارزش و ذخیره استراتژیک آنها در سازمان می باشد.
ریاحی در مطالعات خود به بررسی ارتباط میان سرمایه فکری و عملکرد شرکتهای بازرگانی چند ملیتی امریکا پرداخته است و نظریه قبل را تائید کرده است چون سنتی در تحقیق ((تحت عنوان اندازه گیری اثرات سرمایه گذاری در سرمایه فکری ))به بررسی ارتباط بین سرمایه فکری با سنجه های مبتنی بر عملکرد پرداخته است که ارتباط بین ارزش افزوده اقتصادی و سرمایه فکری از بقیه سنجه های عملکرد بیشتر بوده است.
امین نیک پور در سال۱۳۹۰ پژوهشی با عنوان “بررسی رابطه بین سرمایه های فکری با کیفیت خدمات دولتی در سازمان امور اقتصادی و دارایی استان کرمان” انجام شده است . طبق یافته های ایشان، وجود رابطه معنادار بین مولفه های سرمایه فکری و کیفیت خدمات دولتی، تایید شده است. این یافته ها با نتایج پژوهش های مختلف مورد مقایسه و تحلیل قرار گرفته است که نشان می دهد بین سرمایه انسانی و کیفیت خدمات دولتی رابطه وجود دارد این یافته با نتایج پژوهش بونتیس(۲۰۰۰) انطباق دارد.
دکتر سید رضا سید جوادین و مسعود الماسی در سال ۱۳۸۲پژوهشی با ” عنوان ارزیابی کیفیت خدمات سازمان تامین اجتماعی از دیدگاه کارکنان ” انجام داده اند که نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که به باور کارکنان سازمان تامین اجتماعی در تمامی ابعاد پنچگانه سنجش کیفیت خدمات (عوامل محسوس ،قابلیت اعتبار ، پاسخگوئی ، اطمینان، همدلی ) عملکرد سازمان کمتر از انتظارات مشتریان می باشد و کیفیت خدمات ارائه شده توسط سازمان تامین اجتماعی در حد ضعیفی قرار دارد و بین خدماتی که سازمان ارائه می کند و آنچه که مشتریان خواهان آن هستند تفاوت معناداری وجود دارد.
آرمان لاوه ای در سال۱۳۹۱ پژوهشی را با عنوان “بررسی رابطه سرمایه فکری با عملکرد سازمانی بانک ملی” در شهرستان مهاباد انجام داده است. محقق به این نتیجه رسیده است که در میان عوامل مربوط به اجزای سرمایه فکری در شعب بانک ملی استان مهاباد سرمایه مشتری دارای بالاترین میانگین رتبه و پس از آن سرمایه انسانی و سپس سرمایه ساختاری قرار دارد. بنابراین می باستی ابتدا سرمایه ساختاری تقویت شود و بعد از آن سرمایه انسانی در نهایت سرمایه مشتری تقویت شود.
عطیه بطحایی اثرات سرمایه فکری بر عملکرد سازمانی شعبات بانک ملت تهران را در سال ۱۳۸۵ ارزیابی و به این نتیجه رسیده است که با وجود عدم انعکاس این سرمایه در ترازنامه، تاثیر سرمایه فکری بر عملکرد، ارزش و سودآوری سازمانها، تاثیر چشمگیری دارد.
ویدا مجتهدزاده (۱۳۸۸) پژوهشی با عنوان “رابطه سرمایه فکری(انسانی˛ مشتری و ساختاری) و عملکرد صنعت بیمه (از دیدگاه مدیران) انجام داده است. محقق به این نتیجه رسیده است که سرمایه های فکری، انسانی، رابطه ای و ساختاری در برسی جداگانه و مستقل از یکدیگر، با عملکرد رابطه معنادار دارند در حالی که در بررسی همزمان صرفا” رابطه سرمایه ساختاری و انسانی با عملکرد معنادار است.
۲-۵- خلاصه فصل:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:30:00 ق.ظ ]




عشق مجازی: (ترکیب وصفی) عشق غیرحقیقی و زودگذر و ظاهری است (معین، ۱۳۶۰، ج۲: ۲۳۰۴). عشق مجازی از اقسام عشق انسانی است که به دو قسم تقسیم می­ شود:

 

    1. نفسانی ۲٫ حیوانی. البته لازم به ذکر است که عشق مجازی، دامنه­ وسیعی دارد که می­توان گفت: عشق مجازی منحصراً عشق انسان به انسان نیست، بلکه عشق ورزیدن به هرگونه معشوقی غیر از ذات احدیت است. به عبارتی، عاشق، همیشه انسان است ولی معشوق لزوماً انسان نیست.

 

عشق نفسانی: (ترکیب وصفی) یکی از دو قسم عشق مجازی است، که مبدأ آن مشابهت نفس عاشق با معشوق در جوهر ذات است و خاستگاه آن، توجه به شمایل و ملکات فاضله و سیرت حسنه­ی معشوق است.
عشق طبعی: (ترکیب وصفی) در اصطلاح اهل معرفت، عشق مجازی پست است و منشأ آن طبیعت و جنبه­ مادیت معشوق است و در این نوع عشق، عاشق، معشوق را برای خود
پایان نامه - مقاله - پروژه
می­خواهد و این برای دیگران مایه­ی رذیلت است (شیرازی، ۱۳۶۶: ۱۵).
عشق معنوی: (ترکیب وصفی) همان عشق روحانی است، عشقی که لذت آن، روحی است.
عشق نطقی: (ترکیب وصفی) در اصطلاح ابن­سینا، همان عشق مجازی نفسانی است که خاستگاه آن اخلاق نیکو و شمایل معشوق است که به دلیل غلبه و اشراف قوه­ی ناطقه­ی انسان بر نیروی حیوانی و دوری از شایبه­ی شهوت، عشق نطقی نامیده شده است (ابن­سینا، ۱۳۷۵، نمط ۹، ج۳: ۳۸۸).
عشق بهیمی: (ترکیب وصفی) در اصطلاح فلاسفه همان عشق مجازی حیوانی است که مبدأ آن طلب لذت حیوانی است و خاستگاه آن بیشتر توجه به صورت ظاهر و زیبایی جسمانی معشوق است (همان، ۳۸۳).
عشق الهی: (ترکیب وصفی) همان عشق به ذات مقدس معبود و اله همه هستی است در این­جا عاشق، معشوق را نه برای خود بلکه برای معشوق می­خواهد. عشق الهی، ذروه علیا، درجه­ قصوا و منتهای مقامات است (شیرازی، ۱۳۶۰: ۱۵-۱۶). عرفا این نوع عشق (عشق الهی) را فوق عقل دانسته ­اند و اشعاری که در تعارض عقل و عشق و برتری معرفتی و تعالی وجودی عشق نسبت به عقل نقل می­ کنند، در حیطه­ی عشق الهی و مربوط به همین قسم است[۴].
عشق عفیف: (ترکیب وصفی) در اصطلاح فلاسفه، عشقی است که سرچشمه­ی آن، حس زیبایی مطلق از حیث ذات باشد و آن درجه­ اعلای عشق انسان است در مقابل عشق وضیع. به بیان دیگر همان عشق مجازی نفسانی است که به دلیل شرط بودن عفت نفس در آن، عشق عفیف هم گفته می­ شود (سجادی، ۱۳۶۱: ۳۵۸).
عشق غریزی: (ترکیب وصفی) در اصطلاح فلاسفه عبارت است از: شوق طبیعی و عشق فطری و جبلی که خداوند در نهاد و نهان همه­­ی موجودات قرار داده است (ابن­سینا، ۱۴۰۰ق: ۳۷۵).
عشق جسمانی: (ترکیب وصفی) در مقابل عشق معنوی و روحانی است.
عشق ظاهری: (ترکیب وصفی) همان عشق مجازی است.
عشق وضیع: (ترکیب وصفی) در اصطلاح فلاسفه، عشق حیوانی است در مقابل عشق عفیف. این عشق از انواع عشق حیوانی است (خلیلیان، ۱۳۶۹: ۵۶).
عشق روحانی: (ترکیب وصفی) همان عشق معنوی است که هدف آن لذت روحی است. در این نوع عشق، عاشق، معشوق را هم برای خود می­خواهد و هم برای معشوق (همان، ۵۸).
عشق افلاطونی: (ترکیب وصفی) در اصطلاح فلاسفه اشاره به عقیده­ی افلاطون است که می­گوید: روح انسان در عالم مجردات قبل از ورود به دنیا، حقیقت زیبایی و حسن مطلق، یعنی خیر را بدون حجاب دیده است، پس چون در این دنیا، حسن ظاهری و نسبی و مجازی را
می­بیند، از آن زیبایی مطلق که قبلاً درک کرده، یاد کرده و غم هجران به او دست می­دهد و هوای عشق او را بر می­دارد، فریفته­ی جهان می­ شود و مانند مرغی که در قفس است، می­خواهد به سوی او پرواز کند. عواطف و عوالم محبت، همان شوق لقای حق تعالی است
(فروغی، بی­تا: ۲۰).
عشق اکبر: (ترکیب وصفی) در اصطلاح فلاسفه، اشتیاق به لقای حق و معرفت ذات و شهود صفات در ذات است. فلاسفه و عرفا می­گویند: اگر عشق عالی نمی­بود، موجودات مضمحل می­شدند و آن چه حافظ ممکنات و معلولات نازله است، عشق عالی است که جاری در تمام ممکنات و موجودات جهان هستی است زیرا تمام موجودات جهان هستی، طالب و عاشق کمال هستند و غایت این مرتبه از عشق، تشبه به ذات خدای متعال است (ملاصدرا، ۱۳۶۸، ج۷، فصل ۱۵: ۱۴۹-۱۴۸ و فصل ۲۲، ۱۸۸).
عشق اوسط: (ترکیب وصفی) در اصطلاح فلاسفه، همان عشق حکما و علما با تأمل در صنع خدای متعال و حقایق موجودات است (همان، فصل۲۰: ۱۸۴-۱۸۳).
عشق اصغر: (ترکیب وصفی) در اصطلاح فلاسفه، عشق به انسان است که عالم صغیر نامیده می­ شود چون انسان خلاصه و چکیده­ی عالم کبیر است (همان).
به این ترتیب با بیست ترکیب وصفی و اضافی که ظاهراً متفاوتند، روبرو هستیم و هر ترکیبی غیر از موارد یاد شده به لحاظ معنا و مقصود خارج از موارد فوق نیست. نکته­ی قابل توجه این است که بسیاری از این ترکیب­ها از نظر مراد و مفهوم، مترادف هستند، گرچه از نظر لفظی و صورت ظاهری متفاوتند.­

۲-۴- عشق در عرفان

عشق در عرفان اسلامی جایگاهی بس عظیم دارد، اصولاً برخی، مکتب عرفان را مکتب عشق نامیده اند. البته عشقی که در عرفان وجود دارد غیر از عشق­هایی است که در مکاتب دیگر وجود دارد. در عرفان عشق است که عارف را به تکامل می رساند. او از دریچه­ی عشق به همه موجودات می­نگرد و همه را مربوط و منسوب به خدا می­بیند. در حقیقت معشوق واقعی نزد عارف، تنها خداست. هر چند شعله­های عشق در وجود عارف قوی­تر می­ شود، بیشتر به معشوق فکر می­ کند و با اعمال بسوی او تقرب می­جوید.
مکتب عشق که همان مکتب عرفان است، کمال انسان را در عشق و در آن­چه عشق، انسان را به آن می­رساند (که مقصود عشق به ذات حق است) می­داند (نسفی، ۱۳۶۲: ۱۰۰-۱۰۱).
عارف برای عشق که قوی­ترین احساس­ها در انسان است، ارزش و اهمیت زیادی قائل است. عشق عارف، عشقی است که در انسان تا خدا اوج می­گیرد. معشوق حقیقی عارف، خداست و عشقی که او از آن سخن می­گوید منحصر به انسان نیست. عارف معتقد است که عشق در همه موجودات سریان دارد. بعضی کتب فلسفی متمایل به عرفان مانند اسفار، گویای آن است که عشق حقیقتی است که در تمام ذرات وجود جریان و سریان دارد. بنابراین عشق، روش عرفان است و عارف عاشقانه می­بیند و زندگی می­ کند.

۲-۵- مقابله عقل و عشق

با نظری گذرا به این دو پدیده (عقل و عشق) در خواهیم یافت که عقل و عشق مانند سایر نیروهای انسان، قابل استفاده­ی د­و جانبه هستند، یعنی: عقل و عشق هم می­توانند مایه­ی کمال انسان شوند و هم مایه­ی سقوط او. این­جاست که باید علوم و شیوه ­های تعلیم و تربیت درباره این دو نیز بکوشند تا این دو پدیده­ شگرف را در تکامل انسان بکار اندازند. در مکتب پیامبران، خوشبخت­ترین مردم کسانی هستند که بین عقل و عشق آنان تعادل برقرار است و لذا خود آنان عاقل­ترین و عاشق­ترین موجودات جهان بودند (خلیلیان، ۱۳۶۹: ۲۱۵).
از خصوصیات روش تربیتی پیغمبر اسلام (ص) این بود که از هر دو قوه عقل و عشق بطور مساوی برای تربیت انسان­ها بهره می­برد، به طوری­که هماهنگی میان آن دو نیرو محفوظ مانده و هیچکدام بر دیگری پیروز نمی­شد، به عبارت دیگر مردم هم باید عاقل باشند و هم با ایمان، هم اهل تشخیص و استقلال فکری و هم دوستدار خدا و تسلیم محض در مقابل امر خدا (الهامی، بی­تا: ۴۶).
کسانی­که از عشق حق تبارک و تعالی سخن می­گویند در این واقعیت تردیدی ندارند که پیامبر اکرم (ص) در قله­ی عشق به حق تعالی قرار دارد و از طرفی به این نکته اذعان دارند که ایشان از همه افراد بشر عاقل­ترند و این هماهنگی عقل و عشق در پیامبر اسلام امری مخفی و پوشیده نبوده و در کلام خداوند که در قالب وحی بر پیامبر نازل می­شد به نوعی انعکاس یافته است (ابراهیمی دینانی، ۱۳۸۵، ج۱: ۱۹-۱۵).
از دیرباز، سرشت آدمی را معجونی از فرشته و شیطان یا آمیزه­ای از صفات متضاد
دانسته ­اند. هرکس بارها در درون خود ناظر پیکار این نیروها بوده است. در تعالیم اسلامی، با توجه به پیکار دائم نفس اماره با نفس لوامه، همراهی نفس لوامه، طبق مدلول حدیثی، جهاد اکبر نامیده شده است.
بنابراین درون آدمی میدان پیکار نیروهای متضاد است و سرنوشت انسان نیز بسته به نتیجه­ این پیکار می­باشد. حال باید دید عقل و عشق که در ساختار وجود انسان بکار رفته­اند آیا با هم کاملاً متضادند یا همکارند یا یکی از آنها حاکم و دیگری فرمانروا و بالاخره چه نسبتی با هم دارند و ملاک دوگانگی این­ها چیست؟ آیا ممکن است اینها یکی شوند.
از مطالعه و بررسی ادبیات عرفانی چنین برمی­آید که عقل و عشق دو عامل متضاد هستند و در ادبیات عرفانی به عنوان دو رقیب معرفی شده ­اند و همواره عقل در مقابل و معارض عشق قرار
می­گیرد. این تقابل و تعارض، در واقع، مقابله­ی دو جریان اصلی و بزرگ در تاریخ فکری بشر است. یکی جریان فلسفه­ی استدلالی- عقلی ارسطویی که با محوریت عقل و برهان است و دیگری جریان حکمت شهودی- اشراقی افلاطونی که براساس عشق و شهود بنا شده است.
عرفا در تقابل عقل و عشق جانب عشق را گرفته و به کفایت و تدبیر عقل اعتقادی ندارند. برای نمونه، مولوی، عقل را دو نوع می­داند:
۱٫­ عقل جزوی- عقلی نارسا که اکثر افراد کمابیش از آن بهره­­مندند- گرفتار وهم و ظن بوده و آمیزش این وهم و ظن با عقل سبب بی­اعتباری و سستی استدلال­های عقلی می­ شود. لذا این مرتبه از عقل برای درک حقایق امور و واقعیات اشیاء کافی نیست.

 

    1. عقل کل یا عقل کلی که همان نیروی قدسی درک و درایت و فهم در تشخیص نیک و بد است که به شایستگی، حقایق و واقعیت را ادراک می­ کند و از آن به «عقل عقل» تعبیر
      می­ کند. از دیدگاه مولوی عقل جزوی است که عشق را منکر است و همین عقل است که پای استدلالیان را چوبین می­ کند… (ابراهیمیان، ۱۳۸۷: ۷۳).

 

لازم به ذکر است، آن عقلی که اهل معرفت به آن معتقد نیستند، عقل جزئی­نگر یا هیولانی است، نه عقل رحمانی که اول ما خلق الله است.
استاد حسن­زاده آملی نیز می­گوید: عقل مذموم در نزد اهل عرفان، عقل نظری در اصطلاح منطق
و فلسفه است که از آن به عقل جزئی تعبیر می­ کنند (حسن زاده آملی،۱۳۷۶، ج۳: ۸۳ -۸۲).
تعقل و استدلال نزد عرفا، برخلاف آن­چه مشهور است، در همه جا نامقبول نبوده و تنها باید محدوده­ اختیارات آن را تعیین کرد. در میان عرفا، شیخ نجم­الدین رازی معتقد است که سیر عقل در عالم بقاست و صفت آب را دارد و به هر جا که برسد مایه­ی آبادانی است، ولی سیر عشق در عالم فناست و صفت آتش را دارد. عقل قهرمان آبادانی دو عالم جسمانی و روحانی است، ولی عشق، آتشی خرمن سوز و وجود برانداز این دو عالم است (رازی، ۱۳۴۵: ۶۱-۶۲).
این عارف فلسفه ستیز، هم­چون بسیاری از عرفا، بر آن است که ابتدا باید معنای واژه­ی عقل مخالف با عشق را از میان سایر معانی عقل بیرون کشید تا بتوان به قضاوتی درست درباره هر یک پرداخت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:29:00 ق.ظ ]




الف) نگاهی به تفاسیر
مهمترین آیات در زمینه ی ایمان حقیقی گروهی از یهودیان عبارت است از: «وَ الَّذِینَ یُمَسِّکُونَ بِالْکِتَابِ وَ أَقَامُواْ الصَّلَوه إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجْرَ المُْصْلِحِینَ »[۲۱۳]. علامه طباطبائی می گوید:[آیه ی«وَ الَّذِینَ یُمَسِّکُونَ بِالْکِتابِ. . .»گرچه فى نفسه و با صرف نظر از آیات قبل و بعدش،عام و مستقل است، ولیکن از آنجا که در سیاق گفتار در باره ی بنى اسرائیل قرار گرفته، آن ظهور در عمومیت را از دست داده و تنها مربوط به بنى اسرائیل شده است، و بنابراین، مقصود از کتابى که در آن نامبرده شده نیز فقط تورات و یا تورات و انجیل خواهد بود][۲۱۴]. طبری در این باره به دو حدیث استناد نموده و گوید:[این آیه مربوط به کتابی است که خداوند به حضرت موسی۷داد. و در حدیث دیگری گوید: این آیه درباره ی بعضی از یهودیان یا مسیحیان است.][۲۱۵]«لَیْسُواْ سَوَاءً مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّه قَائمَه یَتْلُونَ ءَآیات اللَّهِ. . .»[۲۱۶]طبری درباره ی این آیه گوید:[«اهل کتاب و امت محمّد۶مساوی نیستند»و همچنین بنابر حدیثی دیگر می گوید:«امت قائمه»عبدالله بن سلام و اصحاب او هستند.»و قول نزدیکتر به صواب آن است که این گروه که ایمان آوردند و تصدیق رسالت پیامبر۶نمودند و به اسلام روی کردند، احبار یهود و اهل کفر از بین ایشان گفتند: «ما ایمان بر پیامبر۶نیاورده و او۶را جز اشرار ما تبعیت نکردند و اگر از ما بودند دین پدرانشان را ترک نمی کردند.»پس خداوند متعال این آیه را نازل کرد و بدین واسطه اهل کتاب را بر دو قسم کرده است که گروهی اهل ایمان و گروهی اهل کفرند.][۲۱۷] شیخ طبرسی گوید:[کلمه«سواء»مصدرى است که معناى وصف از آن اراده شده، مى‏خواهد بفرماید: اهل کتاب همه مثل هم، و مساوى در وصف و درحکم نیستند، براى اینکه بعضى از آنان امتى هستند قائم به عبادت، و آیات خدا را مى‏خوانند و چنین و چنانند، و بعضى دیگر اینطور نیستند. و از اینجا معلوم مى‏شود که جمله:«مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ. . .»در مقام تعلیل است، و وجه عدم تساوى اهل کتاب را بیان مى‏کند. معناى«امت قائمه»چیست؟ مفسرین در معناى کلمه«قائمه»اختلاف کرده، بعضى گفته‏اند: «ثابت قدم بر امر خدا هستند.»بعضى دیگر گفته‏اند «عادل و معتدلند، به دو طرف افراط و تفریط گرایش ندارند.»بعضى دیگر گفته‏اند: «داراى امتى و مذهبى قائم و طریقه‏اى مستقیم‏اند»، ولى حق مطلب این است که لفظ«قائمه» مطلق است و هیچیک از این قیدها را ندارد، و در نتیجه همه این معانى را تحمل مى‏کند، چیزى که هست وقتى مى‏بینیم سخن از کتاب و اعمال صالحه آنان به میان آمده، بیشتر این معنا به ذهن مى‏رسدکه مراد از قیام بر ایمان و اطاعت باشد.][۲۱۸]وعلامه طباطبائی گوید:[کلمه ی «الخیرات» به معناى مطلق اعمال صالح است- چه عبادت، چه انفاق، چه عدل و. . .. این کلمه بدان جهت که هم جمع است و هم الف و لام بر سر دارد از نظر ادبیات استغراق را مى‏رساند. و شامل همه انحاى خیرات مى‏شود، و لیکن بیشتر در خیرات مالى اطلاق مى‏گردد. همانطور که کلمه«خیر»بیشتر در مورد مال استعمال مى‏شود. خداى سبحان در این آیه شریفه کلیاتى از صفات پسندیده نیکان از اهل کتاب را بر شمرده، اول ایمان به خدا، دوم امر به معروف و نهى از منکر، سوم مسارعت[۲۱۹] در کار خیر و چهارم این است که ایشان مردمى صالحند، و به همین جهت همنشینان انبیا و صدیقین و شهداء هستند. چون در آیات شریفه: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ. . .»[۲۲۰]، اهل صراط مستقیم را ازکسانى دانسته است که برآنان انعام شده و مورد غضب قرار نگرفته و گمراه نشدند. و درآیه ی شریفه«فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ. . .»[۲۲۱] فرموده است: آن هایى که مورد انعام خداى متعال قرار گرفته‏اند، با انبیا و صدیقین و شهدا و صالحین: هستند و بعضى از مفسرین گفته‏اند: مراد در این آیه عبد اللَّه بن سلام و اصحاب او هستند.«وَ ما یَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَلَنْ یُکْفَرُوهُ. . .»[۲۲۲] اینجا منظور از کفر، کفران در مقابل شکر است. مى‏فرماید: هر کار خیرى که مى‏کنند از ناحیه خداى متعال کفران نمى‏شوند، یعنى خداوند متعال شکرشان را بجا مى‏آورد و عمل خیرشان را به ایشان بر مى‏گرداند، بدون اینکه آن را ضایع و بى‏نتیجه بگذارد. هم چنان که در جاى دیگر فرموده است:«وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلِیمٌ»و نیز فرموده:«وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَلِأَنْفُسِکُمْ. . . وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ»][۲۲۳] این آیات تصویر گویا و روشنی از مؤمنان اهل کتاب است. ایمان راستین و ژرف وکامل و شاملی آورده اند، و به حقیقت به صف مسلمانان پیوسته اند و در راه نگهبانی از این آئین، سخت به تلاش و تکاپو ایستاده اند. . . بدین منظور به انجام خیرات و حسنات می کوشند و برای سبقت در آن بر دیگران تلاش می کنند و آنان به فرموده ی الهی از زمره ی صالحان و شایستگانند و به ایشان مژده داده می شود که حقی از آنان ضایع نمی گردد و پاداششان از میان نمی رود و به همراه آن خداوند اشاره می فرماید که خداوند سبحان می داند که آنان از زمره ی پرهیزگارانند.[۲۲۴]«کُنتُمْ خَیرَ أُمَّه أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ. . .»[۲۲۵] علامه طباطبائی اضافه می کند:[مراد از اخراج امت براى مردم، اظهار چنین امتى براى مردم است. کلمه«کُنتُمْ »همانطور که مفسرین گفته اند منسلخ از زمان است و آیه ی شریفه حال مؤمنین صدر اسلام را که در آغاز ظهور اسلام ایمان آوردند و به عبارتى دیگر حال سابقین اولین از مهاجر و انصار را مى‏ستاید، و مراد از ایمان در خصوص مقام، ایمان به دعوتى است که خداى متعال در آیه قبل کرد، و ایشان را به اجتماع و اتحاد در چنگ آویختن به حبل اللَّه خواند، و اینکه در وظیفه متفرق نشوند در مقابل کفر اهل کتاب که جمله«أَکَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ. . .» به آن اشاره دارد. و همچنین مراد از ایمان اهل کتاب هم ایمان به همین دستور چنگ آویختن است، در نتیجه برگشت معناى آیه به این مى‏شود که شما گروه مسلمانان در ابتداى تکون و پیدایشتان براى مردم بهترین امت بودید. چون امر به معروف و نهى از منکر مى‏کردید و مى‏کنید و با اتفاق کلمه و در کمال اتحاد به حبل اللَّه چنگ مى‏زنید. و عیناً مانند تن واحدى هستید، اگر اهل کتاب هم مثل شما چنین وضعى را مى‏داشتند برای آنان بهتر بود. ولى چنین نبودند بلکه اختلاف کردند. بعضى ایمان آورده و بیشترشان فسق ورزیدند.][۲۲۶]طبری مؤمنون از اهل کتاب را تصدیق کنندگان رسول اکرم۶و تابعین آنچه از جانب خدا آمده است می داند.[۲۲۷] سید قطب در این باره می گوید:[. . . شکل تمسّک به کتاب با نیرو و جدیّت و قاطعیّت است شکلی است که یزدان دوست می دارد که بدان شکل به کتاب او چنگ زده شود و به محتوای آن عمل گردد. چنگ زدن به کتاب در این عبارت همراه با انجام شعائر و مراسم، یعنی مدلول مشخص، بدین معنا که حکومت دادن بدین کتاب و فرمانروا کردن آن در زندگی مردمان برای اصلاح این زندگی، همراه با اقامه ی شعائر و مراسم عبادت، برای اصلاح دلهای مردمان، دو طرف برنامه ای هستند که زندگی و دلها بدان شایسته و روبراه می گردد و با چیزی جز آن اصلاح نمی شود؛ اصلاحی که خداوند پاداش آن را از اصلاحگران ضایع نمی گرداند و هدر نمی رود.][۲۲۸] فخر رازی نیز[این آیه را منسلخ از زمان دانسته و معتقد است که منظور از تمسک انجام هر گونه عبادتی است و از نظر وی بالاترین عبادات بعد از ایمان، نماز است.][۲۲۹]پس از میان اهل کتاب کسانی هستند که به رسالت پیامبرخاتم۶ایمان آورده ودر زمره ی مسلمانان قرارگرفته وعامل به فرمان های الهی می باشند.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
ب)نکات آیات جهت ایجاد الگو
با توجه به آنچه گذشت مطالب ذیل حاصل می گردد:
۱- مؤمنان اهل کتاب، دارای مقام والا هستند.
۲- اجر این گروه از بنی اسرائیل ضایع شدنی نیست.
۳- اهل کتاب راستین، بر اساس شعائر دین الهی، اهلِ امر به معروف و نهی از منکر هستندکه به واسطه ی این امور، بستری مناسب برای پذیرش دین درسطحی گسترده، حاصل می گردد.
۴- تمسّک بر ریسمان الهی، وحدت آفرین است و صفوف نیکان را یکدست نموده و موجب افزونی قدرت می گردد.
۵- پیروانِ حقیقی و معتقد به خدای یکتا و تمامی فرستادگانش،یاوران وحامیان یکدیگر در رسیدن به مدینه ی فاضله هستندکه موردحمایت الهی بوده و پاداش دنیوی و اخروی دارند.
۶- مؤمنان اهل کتاب، در پرداختن به خیرات و حسنات گوی سبقت را از یکدیگر می ربایند و به فرموده ی الهی از زمره ی صالحان و شایستگانند و هیچ حقی از ایشان ضایع نمی گردد.
۲-۷-۲- یهودی کافر
کفر در لغت پوشیده شدن چیزی است و شب را نیز به خاطر این که اشخاص و اجسام را با سیاهی اش می پوشاند و همچنین زارع را که پیوسته بذر و دانه را در زمین افشانده و در خاک پنهان می کند با واژه ی «کافر»وصف کرده اند.[۲۳۰] این گروه از یهودیان، درحقیقت بر هیچ دین و آئینی نیستند و هیچ گونه اعتقاد الهی و ربانی نداشته و هیچ دین و آئین پذیرفته شده ای ندارند. خداوند متعال، انبیا:را برای بنی اسرائیل فرستاد ولی اکثریت یهودیان، آن رسولان را تکذیب کردند و یا کشتند. همچنین کتاب آسمانی ازجانب خداوند منّان را تحریف کردند و خصوصیت بارز ایشان بهانه جوئی و پیمان شکنی است و نه تنها بندگانی مؤمن نبودند، بلکه کافرانِ ستمکار و فاسق و مفسد گشتند.
قرآن با این که مشرکان و اهل کتاب را کافر می داند و هر دو دسته را تا روز قیامت در آتش جهنم جاودان می شمرد، ولی بین مشرکان و اهل کتاب تمایز قائل است. از آنجا که قرآن در به کار بردن هر اصطلاح در توصیف افراد دقت نظر خاصی دارد، می بایست ما نیز در به کار بردن هر اصطلاح در توصیف افراد، دقت داشته و آن ها را در یکدیگر نیآمیزیم.
اهل کتاباصطلاحی قرآنی است که حداقل به هر دو گروه صاحب کتاب آسمانی یعنی یهود و نصاری اطلاق می شود.
مشرکان: اصطلاحی قرآنی است که بر اعرابی که وجود خداوند را قبول داشتند، ولی بت ها را به عنوان الهه خود می پرستیدند اطلاق می شود.[۲۳۱] آنان معتقد بودند که پرستش بتان آن ها را به خداوند نزدیک می سازد) [۲۳۲]
منافقاناین اصطلاح بر کسانی که ظاهراً اسلام آورده اند، ولی نفاق و ریا پیشه می کنند و در قلب خود و در باطن، حقیقتاَ کافر هستند اطلاق می شود. آن ها در جهنم جاویدان هستند.[۲۳۳]
ملحدان:اصطلاح قرآنی است در خصوص افرادی که خداوند را به کلی انکار می کنند و خلقت و تقدیر امور را به طبیعت و روزگار نسبت می دهند.[۲۳۴].
تمامی این چهار دسته: اهل کتاب، مشرکان، منافقان، ملحدان یک ویژگی واحد دارند و آن کفر است و تمامی آنان کافرند. اما یهودیان اهل کتاب کافرند، نه مشرک و نه منافق و نه ملحد. تمامی این گروه ها مادامی که به خداوند و رسول خاتم او۶و دین اسلام وارد نشوند در زمره ی کفار می باشند.[۲۳۵]
قرآن،کافران را به چند دسته تقسیم کرده است از جمله اهل کتاب و مشرکان و تمامی این گروه ها به طور کلی یک وجه اشتراک دارند و آن خلود در آتش جهنم است.[۲۳۶]«إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَ الْمُشْرِکِینَ فىِ نَارِ جَهَنَّمَ خَلِدِینَ فِیهَا أُوْلَئکَ هُمْ شَرُّ الْبرَِیَّه»[۲۳۷]کافران از اهل کتاب و مشرکان در آتش دوزخند، جاودانه در آن مى‏مانند آن ها بدترین مخلوقاتند!«لِّیُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ وَ الْمُنَافِقَاتِ وَ الْمُشْرِکِینَ وَ الْمُشْرِکَاتِ وَ یَتُوبَ اللَّهُ عَلىَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ کاَنَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمَا»[۲۳۸]
الف) نگاهی به تفاسیر
بهترین وصف برای گمراهی یهود از جاده ی حق، توصیف قرآن کریم از آنان است و خداوند به رسولش دستور می دهد که قاطع و روشن و محکم با یهود و همراه آنان (یعنی) مسیحیان، برخورد کند. «قُلْ یَأَهْلَ الْکِتَابِ لَسْتُمْ عَلىَ‏ شىَ‏ْءٍ حَتىَ‏ تُقِیمُواْ التَّوْرَئه وَ الْانجِیلَ وَ مَا أُنزِلَ إِلَیْکُم مِّن رَّبِّکُمْ. . .»[۲۳۹] این آیه و تعدادی از آیات بعد از آن، متعرض حال اهل کتابند، چنان که در آیه«قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ. . .»دلیلى علیه یهودیان اقامه شده بود که جرائم و گناهان، باعث قطع رابطه با خداوند هستند. و علامه طباطبائی احتمال مى‏دهد[این آیات مربوط باشد به آیه«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا. . .»و در نتیجه تصدیق این معنا باشد که اسم و لقب، هیچ اثرى در سعادت آدمى ندارد، زیرا اگر اثرى داشت جلو این ها را از پیغمبرکشى و همچنین از تکذیب پیغمبران مى‏گرفت، و از هلاکتشان به وسیله ی فتنه‏هاى هلاک کننده و گناهان بزرگ مى‏رهانید.][۲۴۰]«لَّا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ. . .»[۲۴۱]علّت نهی از دوستی با ایشان (یهود و نصاری)خشم شدید ایشان به اسلام و دشمنی آشکار و پنهان آنان است.[۲۴۲] سپس قرآن کریم برای کسانی که مخالفت با این«نهی»می کنند، حکمش را صادر می کند:«وَ مَن یَتَوَلهَُّم مِّنکُمْ فَإِنَّهُ مِنهُمْ »[۲۴۳] و هر کس با آنان رابطه دوستى داشته باشد، ظالم و ستمگر است! طبری گوید:[اگر کسی با اهل کتاب دوستی کند و به آن ها (برعلیه مؤمنان) یاری رساند پس او از اهل دین و آئین ایشان است و قطعاً کسی با شخصی دوستی نمی کند مگر اینکه به دین این شخص راضی است و اگر از دینش راضی باشد پس دشمنی کرده با مخالفان او و حکم او همچون حکم آن شخص است][۲۴۴]و زمخشری گوید:[این شدّت و تغلیظ خدا، وجوب اجتناب مؤمنین از همنشینی با این گروه است که با دین خدا مخالفت داشته و وجوب منزوی نمودن چنین افرادی است.][۲۴۵] قرآن کریم آیات مربوط به ذکر کفر یهود را این گونه مطرح می سازد: «وَ ءَامِنُواْ بِمَا أَنزَلْتُ مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَکُمْ وَ لَا تَکُونُواْ أَوَّلَ کاَفِرِ بِهِ. . .»[۲۴۶] و به آنچه نازل کرده‏ام[قرآن‏]ایمان بیاورید! که نشانه‏هاى آن، با آنچه در کتابهاى شماست، مطابقت دارد و نخستین کافر به آن نباشید! «وَ قَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفُ بَل لَّعَنهَُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ. . .»[۲۴۷]در این چهار آیه شش بار به کفر یهود اشاره شده است و شش بار تکرار این مطلب در چهار آیه، نشان از اهمیت و روشنی این امر(= کفر یهود) دارد.[۲۴۸] علامه طباطبائی گوید:[«بِئْسَمَا اشْتَرَوْا»این آیه علت کفر یهود را با وجود علمى که به حقانیت اسلام داشتند، بیان مى‏کند، وآن را منحصراً حسد و ستم پیشگى می داند، «فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلى‏ غَضَبٍ»حرف باء در کلمه «بِغَضَبٍ »به معناى مصاحبت و یا تبیین است و معناى جمله این است که ایشان با داشتن غضبى به خاطر کفرشان به قرآن، و غضبى به علت کفرشان به تورات که از پیش داشتند از طرفدارى قرآن برگشتند، و حاصل معناى آیه این است که یهودیان قبل از بعثت رسول خدا۶ و هجرتش به مدینه پشتیبان آن حضرت۶ بودند، و همواره آرزوى بعثت او و نازل شدن کتاب او را مى‏کشیدند، ولى همین که رسول خدا۶مبعوث شد، و به سوى ایشان مهاجرت کرد، و قرآن بر وى نازل شد، و با این که او را شناختند، که همان کسى است که سالها آرزوى بعثت و هجرتش را مى‏کشیدند با این حال، حسد بر آنان چیره گشت، و استکبار جلوگیرشان شد، از اینکه به وى ایمان بیاورند، لذا به وى کفر ورزیده، گفته‏هاى سابق خود را انکار کردند، همانطور که به تورات خود کفر ورزیدند، و کفرشان به اسلام، کفرى بالاى کفر شد.
«قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ. . .»، فاء در کلمه «فَلِمَ، پس چرا»فاء تفریع است چون سؤال از اینکه (پس چرا پیامبران خدا را کشتید؟) فرع و نتیجه دعوى یهود است، که مى‏گفتند: «نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَیْنا»«تنها به تورات که بر ما نازل شده ایمان داریم»، و اگر این که مى‏گویید: (ما تنها به تورات ایمان داریم) حق است، و راست مى‏گوئید، پس چرا پیامبران خدا را مى‏کشتید؟، و چرا با گوساله‏پرستى به موسى۷کفر ورزیدید؟ و چرا در هنگام پیمان دادن که کوه طور بالاى سرتان قرار گرفته بود،گفتید:«سَمِعْنا وَ عَصَیْنا»شنیدیم و نافرمانى کردیم.«وَ أُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ. . .»،کلمه ی «أُشْرِبُوا»از ماده «اشراب»به معناى نوشانیدن است، و مراد از عجل، محبت عجل است، که خود عجل در جاى محبت نشسته، تا مبالغه را برساند و بفهماند، کأنه یهودیان از شدت محبتى که به گوساله داشتند، خود گوساله را در دل جاى دادند، و بنابراین در این کلام دو جور استعاره، و یا یک استعاره و یک مجاز به کار رفته است (یکى گذاشتن عجل به جاى محبت به عجل، و یکى نسبت نوشانیدن محبت با اینکه محبت نوشیدنى نیست).«قُلْ بِئْسَما یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمانُکُمْ. . .»، این جمله به منزله ی اخذ نتیجه از ایرادهایى است که به ایشان کرد، از کشتن انبیاء، و کفر به موسى۷، و استکبار در بلند شدن کوه طور به اعلام نافرمانى، که علاوه بر نتیجه‏گیرى استهزاء به ایشان نیز هست مى‏فرماید: این ایمان شما، چه بد دستوراتى به شما می دهد][۲۴۹] و عجب ایمانى است که اثرش کشتن انبیاء، و کفر به موسى۷ و غیره است. در تفسیر عیاشى از امام صادق۷روایت آورده است که[در تفسیر جمله: «وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ. . .»، فرمود: یهودیان در کتب خود خوانده بودند که محمّد۶، رسول خدا است، و محل هجرتش ما بین دو کوه«عیر»و«احد»است، پس از بلاد خود کوچ کردند، ولى وقتى خداى متعال حضرت محمّد۶را مبعوث کرد، اوس و خزرج که همان انصار باشند به وى ایمان آوردند، ولى یهودیان ایمان نیاورده، به وى کفر ورزیدند و این جریان همان است که خداوند در باره‏اش می فرماید: «وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا. . .».][۲۵۰] و در الدر المنثور آمده است که[از ابن عباس روایت کرده‏اند که گفت: یهود قبل از بعثت براى اوس و خزرج خط و نشان می کشید، که اگر رسول خدا۶، مبعوث شود به حساب شما مى‏رسیم، ولى همین که دیدند پیغمبر آخر الزمان از میان یهود مبعوث نشد، بلکه از میان عرب برخاست، به او کفر ورزیدند، و گفته‏هاى قبلى خود را انکار نمودند. معاذ بن جبل و بشر بن ابى البراء و داوود بن سلمه، به ایشان گفتند، اى گروه یهود ! از خدا بترسید، و ایمان بیاورید، مگر این شما نبودید که علیه ما به محمّد۶، خط و نشان مى‏کشیدید؟ با این که ما آن روز مشرک بودیم، و شما به ما خبر می دادید که: به زودى محمّد۶مبعوث خواهد شد، صفات او را براى ما مى‏گفتید؛ پس چرا حالا که مبعوث شده، به وى کفر مى‏ورزید ؟! سلام بن مشکم که یکى از یهودیان بنى النضیر بود، در جواب گفت: او چیزى نیاورده که ما بشناسیم، و او آن کسى نیست که ما از آمدنش خبر می دادیم، در باره این جریان بود که آیه ی شریفه: «وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ»، نازل شد.][۲۵۱] بنابر نظر اکثریت مفسرین مقصود از کافران اهل کتاب، یهودیان و مسیحیان است. ده آیه ی مذکور به صراحت بیان می کند یهودیان به خدا و رسول خدا ۶و کتاب آسمانی کافر هستند و در جهنم جاویدان باقی خواهند ماند.
ب) نکات آیات جهت ایجاد الگو
۱- جرایم و گناهان باعث قطع رابطه با خداوند هستند.
۲- اسم ولقب هیچ اثرى درسعادت آدمى ندارد و لازمه ی سعادت، ایمان به خدا و روز جزا و عمل صالح است‏.
۳- راه نجات یهود از آن سرنوشت شوم(= آتش جهنم)، ایمان و عمل صالح است.
۴- عدم دوستی مسلمین با یهودیان غیر عامل به فرمان های الهی(تورات، انجیل، قرآن).
۵- در صورت تبعیت یهودیان از قوانین اسلام و عدم عناد، تنها امر جزیه بر ایشان لازم است.
۶- خداوند به پیامبرش فرمان داده است تا با این عبارت محکم و قاطع«لَسْتُمْ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ. . .»، با یهود مواجه شود.
الگوسازی با توجه به نکات آیات درباره ی اعتقادات یهود در قرآن
۱- مسلمانان آگاه باشند که قرآن دشمنان خدا و فرشتگان الهی و پیامبران:را، دشمن اسلام معرفی کرده است و کسانی که(یهودیان یا پیروان عملکرد نادرست ایشان) به مقدسات الهی، توهین می کنند می خواهند از انجام تکالیف الهی شانه خالی کنند و لذا دشمنی با مقدسات الهی، موجب کفر است و قرآن تنها مایه ی هدایت کسانى است که بدان ایمان آورند.
۲- مسلمانان آگاه باشند که انسان می بایست به جاى دنبال کردن اساطیر و خرافات شیاطین در پی ایمان و تقوى باشد و سحر از نظر قرآن، تنها برای آزمایش انسان است؛ نه استفاده در طریق نادرست و ساحر هر وقت سحر کند رستگار نیست.
۳- مسلمانان آگاه باشند که دیدگاه یهود به انبیاء الهی:، با موازین الهی در قرآن هماهنگی ندارد و هر زمان معیار انسان، هوی و هوس گردد، هر حکم حقى تکذیب شده و پایمال می گردد و سراسر تاریخ، شاهد بهانه جویی و رفتار هوس جویانه ی انسان های نفس پرست است.
۴- مسلمانان آگاه باشند که علت اصلی انتخاب انبیاء:، الگو بودن ایشان برای هدایت یافتن مردمان است و تمام انبیاء الهی:، با تحمل سختی ها به هدایت انسان ها مبادرت ورزیدند و انسان ها به واسطه ی عدم پذیرش حق، اغلف القلب می گردند.
۵- مسلمانان آگاه باشند که ارتکاب معاصی و گناهان مختلف، با عقوبت در آخرت هماهنگ است و هیچکس اهل بهشت نیست مگر این که درمقابل خدا تسلیم و خاشع باشد وعمل نیکو انجام دهد وعمل پذیرفته شده نزد خداوند متعال دارای دو صفت شاخص است: تنها خالص برای خدا ، مطابق با شریعت اسلام.
۶- مسلمانان آگاه باشند که حریص ترین مردم نسبت به دنیا کسانی هستند که به رغم ناتوانی و فرتوت گردیدن و خوار و ذلیل شدن افراد در دوران کهولت، آرزوی هزار سال زندگی می کنند و به فرموده ی خداوند متعال افزایش طول عمر، فرد گنهکار را ازسرنوشت قطعی آتش جهنم نمی رهاند
و از سویی مجازاتهای خداوند با عواقب وخیم دنیوى و همچنین عواقب شوم اخروى همراه است.
۷- مسلمانان آگاه باشند که یهودیان در پذیرش حق، بر دو دسته اند: اکثریت و اقلیت.
۸- مسلمانان آگاه باشند که مؤمنان اهل کتاب، دارای مقام والا هستند و مؤمنان اهل کتاب، در پرداختن به خیرات و حسنات گوی سبقت را از یکدیگر می ربایند و به فرموده ی الهی از زمره ی صالحان و شایستگانند و هیچ حقی از ایشان ضایع نمی گردد زیرا اهل کتاب راستین، بر اساس شعائر دین الهی، اهلِ امر به معروف و نهی از منکر هستندکه به واسطه ی این امور، بستری مناسب برای پذیرش دین درسطحی گسترده، حاصل می گردد و از آنجا که تمسّک بر ریسمان الهی، وحدت آفرین است لذا صفوف نیکان را یکدست نموده و موجب افزونی قدرت می گردد.
۹- مسلمانان آگاه باشند که جرایم و گناهان کافران اهل کتاب باعث قطع رابطه با خداوند است و با تمسک به اسم ولقب(اسرائیل) نمی توانند به سعادتی دست یابند و لازمه ی سعادت، ایمان به خدا و روز جزا و عمل صالح است‏.
۱۰- مسلمانان آگاه باشند که نباید با یهودیان غیر عامل به فرمان های الهی(تورات، انجیل، قرآن) دوستی کنند.
بخش دوم
الگوسازی قرآن کریم در مواجهه
با
ادعاهای یهود
۱- ادعاهای یهودیان در قرآن
یهودیان ادعاهایی را مطرح کرده اند که به نوعی با اعتقادات آنان مرتبط است و قرآن کریم با ادله و کلام قاطع و مستند، به پاسخ گوئی به ادعاهای این یهودیان پرداخته است «وَ یَقُولُونَ عَلىَ اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُون‏»[۲۵۲] و انگیزه های ایشان را در هر موردی که ادعا کرده اند برملا نموده است. در این قسمت به بررسی باورها وادعاهای یهودیان و تکذیب و ابطال آن توسط قرآن کریم پرداخته می شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:29:00 ق.ظ ]