کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو



 



 

الف. هر رفتاری که بر اساس معاهدات منضم ‌به این کنوانسیون جرم تلقی شود؛

 

ب. انجام هر عملی به قصد کشتار یا ایراد صدمات جسمانی شدید به غیر نظامیان یا افراد دیگر که در عملیات جنگی، حین مخاصمات مسلحانه، به صورت مؤثر شرکت نداشته باشند، مشروط به اینکه هدف چنین اقدامی با توجه به ماهیت یا پیش زمینه آن، ترساندن جامعه باشد، یا بدین قصد صورت گیرد که دولت یا سازمان بین‌المللی را به انجام یا ترک عملی وادار نماید[۱۷]

 

تحلیل این تعریف:

 

الف. قید «غیر نظامی» در تفریف: در بند یک از ماده ۲ این کنوانسیون، قید «غیر نظامیان» در تعریف تروریسم آمده است که منطقی به نظر می‌رسد؛ زیرا در صورتی که به نظامیان حمله شود مشمول قواعد خاص خود خواهد بود.

 

ب. همچنین، شروع به جرم، شرکت، معاونت، رهبری و یا دستور به ارتکاب جرا یم تصریح شده در پاراگراف ۱ یا ۴ این ماده نیز، به ارتکاب جرم تروریستی به شمار می‌آید[۱۸]

 

ج. بر اساس بند ۴ این ماده، همچنین اگر شخصی شروع به ارتکاب جرایم توصیف شده در پاراگراف ۱ این ماده نماید، از نظر این کنوانسیون مرتکب جرم شده است[۱۹]

 

د. بر اساس قسمت c از بند ۵ این ماده، کمک به جرایم یاد شده در پاراگراف ۱ یا ۴ این ماده در قالب گروهی با هدف واحد نیز ارتکاب جرم تلقی می شود؛ البته این کمک باید بین‌المللی بوده و یا با هدف تحقق بخشیدن رفتار یا هدف مجرمانه گروه صورت گیرد، مشروط به آنکه هدف یا رفتار چنین گروهی مطابق پاراگراف ۱ این ماده جرم شناخته شده باشد و یا با علم به قصد گروه به ارتکاب جرایم تعریف شده در پاراگراف ۱ این ماده صورت پذیرد.

 

شایان ذکر است دولت ایران این کنوانسیون را هنوز به رسمیت نشناخته ولی دولت آلمان این کنوانسیون را در ژولای ۲۰۰۰ پذیرفته است.

 

۱-۳-۳ تعریف تروریسم در دیگر اسناد بین‌المللی

 

در گزارش سیزدهم کمسیون حقوق بین الملل سال ۱۹۹۵ در قسمت ۲ ماده ۲۴، تروریسم بین‌المللی این گونه تعریف شده است:

 

اعمال زیر تروریسم بین‌المللی خواهند بود: تصدی، سازمان دهی، دستور دادن، تسهیل کردن، تامین مالی، تشویق یا اداره اعمال خشونت آمیز بر ضد دولت دیگر که متوجه اشخاص یا اموال باشد و از چنین طبیعتی برخوردار باشد که وضعیت ترور ( ترس یا وحشت ) در افکار، تشکلها، گروه‌ها یا افکار عمومی ایجاد کند تا دولت یاد شده را به اعطای منافع یا اعمال روش خاصی وا دارد.

 

الف) تعریف تروریسم در اسناد اتحادیه اروپا

 

در طرح پیشنهادی کمیسیون مربوط به مبارزه با تروریسم در اتحادیه اروپا برای تعریف، تروریسم چنین پیشنهاد شده است:

 

جرایم، تروریستی را ممکن است چنین تعریف نمود: تروریسم عبارت است از آن دسته جرایمی که عمدا به وسیله یک فرد و یا گروهی، بر ضد یک یا چند کشور و یا بر ضد مؤسسات و یا مردم آنان و با هدف تهدید آن ها و یا تغییر شدید و یا تخریب ساختارهای سیاسی، اقتصادی و یا اجتماعی آن ها انجام شود[۲۰]

 

در ماده یک کنوانسیون شورای اروپا مربوط به پیشگیری از تروریسم، بدون اینکه تعریفی از تروریسم ارائه شود، تنها به دیگر جرایم مورد توافق ارجاع شده است. در این ماده آمده است:

 

 

هدف از جرایم تروریستی عبارت است از ارتکاب هر یک از جرایم تعریف شده در یکی از کنوانسیون‌‌های مذکور با ضمیمه این کنوانسیون.

 

در این ضمیمه انواع کنوانسیون‌های مربوط به تروریسم آمده است، به ویژه دو کنوانسیون معروف تروریسم؛ یعنی کنوانسیون بین‌المللی منع حمایت مالی ازتروریسم و کنوانسیون مبارزه با بمب‌گذاری تروریستی مصوب سازمان ملل

 

در ‌پروتکل الحاقی کنوانسیون اروپایی مبارزه با تروریسم سال ۲۰۰۲ آمده است که علاوه بر مباشرت،شرکت در سازمان دهی و یا دستور ‌به این جرایم و شروع به اعمال یاد شده، جرم خواهد بود.[۲۱]

 

ب) تعریف تروریسم در اسناد سازمان کنفرانس اسلامی

 

کنوانسیونی از سوی سازمان کنفرانس اسلامی در زمینه مبارزه با تروریسم به تصویب رسیده و در ژولای ۱۹۹۹ مورد پذیرش قرار گرفته است.

 

در ماده یک این کنوانسیون، از تروریسم و جرایم تروریستی تعریف جدا گانه‌ی ارائه شده است. در بند ۲ از این ماده در تعریف تروریسم آمده است:

 

تروریسم عبارت است از عمل خشونت آمیز یا تهدید به آن، بدون توجه به انگیزه و یا قصد که به صورت فردی یا جمعی و به منظور اجرای یک نقشه جنایی و با هدف ارعاب مردم و یا تهدید به ایراد صدمه به آنان و یا به مخاطره قرار دادن جان، حیثیت، آزادی، امنیت یا حقوق آنان ویا در معرض خطر قرار دادن محیط زیست، هر گونه تأسیسات و یا اموال عمومی یا شخصی آنان، تصرف یا توقیف آنان و یا در مخاطره انداختن منابع ملی، و یا تأسیسات بین‌المللی، و یا تهدید امنیت داخلی، تمامیت ارضی، یکپارچگی سیاسی و یا حاکمیت دو لت‌های مستقل، ارتکاب یافته باشد

 

سپس در تعریف «جرایم تروریستی» در بند یک این کنوانسیون آمده است:

 

«جرایم تروریستی» عبارت است از انجام، شروع و یا شرکت در تحقق هر گونه موضوع تروریستی در هر یک از کشور های طرف قرارداد و یا جرایمی که بر ضد اتباع آنان، دارایی ها، منافع و یا تأسیسات بیگانه و یا اتباع مقیم آن سرزمین صورت گرفته و بر اساس حقوق داخلی، قابل مجازات باشد.

 

افزون بر این در بند چهار ا زماده یک کنوانسیون یاد شده، چهارده کنوانسیون بین‌المللی مربوط به مبارزه با تروریسم، از جمله دو کنوانسیون مهم که به طور مستقیم در زمینه تروریسم می‌باشد؛ یعنی کنوانسیون مبارزه با بمب‌گذاری، تروریستی و نیز کنوانسیون بین‌المللی سرکوب حمایت مالی از تروریسم، به‌رسمیت شناخته شده است و در صورتی که اینکنوانسیون‌ها از سوی دولت‌های عضو، مورد تصویب قرار گرفته شده باشند، جرایم مقرر در این کنوانسیون‌ها نیز در شمار جرایم تروریستی مورد نظر کنوانسیون سازمان کنفرانس اسلامی خواهند بود.

 

بر خی از نویسندگان در خصوص رابطه کنوانسیون‌های سازمان کنفراس اسلامی با کنوانسیون‌های بین الملی یاد شده بر این ‌باورند که: کنوانسیون سازمان کنفرانس اسلامی، بدون آنکه کشورهای عضو را ملزم به قبول معاهدات چهارده گانه فوق نماید، به جامعه جهانی اعلام نموده است که همه کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی، لزوماً مخالفت اصولی با مضامین معاهدات مشهور بین‌المللی مربوط به تروریسم ندارند..

 

پرسش ظریفی در این جا قابل طرح است و آن اینکه هر گاه دولتی به کنوانسیون سازمان کنفرانس اسلامی پیوسته باشد و یکی از کنوانسیون‌های مذکور در بند چهار ماده یک را امضا نموده، اما آن را تصویب نکرده باشد، آیا متعهد به اجرای آن خواهد بود؟ پاسخ این پرسش چندان روشن نیست؛ اما به نظر می‌رسد که کفه تعهد به اجرا به کفه دیگر آن سنگینی می‌کند[۲۲].

 

به نظر می‌رسد پاسخ ‌به این پرسش چندان دشوار نباشد؛ زیرا وقتی کنوانسیون کنفرانس اسلامی، تعهد به التزام به ‌معاهده‌های دوازده گانه، مشروط به تصویب آن‌ ها به وسیله دولت‌های عضو شده است، معنی ندارد که به صرف امضای آن‌ ها، متعهد به اجرا باشند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1401-09-18] [ 12:43:00 ق.ظ ]




 

تبصره: به منظور استفاده از تسریع در پیشرفت امور شهرداری شورا می‌تواند اختیار تصویب و انجام معاملات را تا میزان معینی با رعایت آیین نامه های معاملات شهرداری به شهرداری واگذار نماید.

 

مواد قانونی مرتبط: الف) بند۹ ماده ۵۵ قانون شهرداری:

 

«انجام معاملات شهرداری اعم از خرید و فروش اموال منقول و غیرمنقول و مقاطعه و استیجاره پس از تصویب انجمن شهر با رعایت صلاح و صرفه و مقررات آئین نامه مالی شهرداری‌ها پیش‌بینی شده در این قانون».

 

ب: ماده ۱۳ آیین نامه مالی شهرداری‌ها

 

«فروش اموال منقول و غیرمنقول و اجاره اموال غیرمنقول شهرداری از طریق مزایده کتبی صورت خواهد گرفت لکن ‌در مورد فروش اموال منقول و اجاره دادن فرآورده های واحدها و مؤسسات تابعه شهرداری با جلب موافقت انجمن شهر میتوان از طریق مزایده حضوری حراج اقدام نمود».

 

ج: تبصره۱ ماده ۳ لایحه قانونی نحوه خرید و تملک اراضی و املاک برای اجرای برنامه های عمومی و عمرانی و نظامی دولت مصوب ۱۷/۱۱/۱۳۵۸ شورای انقلاب[۶۲]:

 

«در صورت توافق ‌در مورد بهای عادله هر گاه مبلغ مورد معامله یا خسارت هر یک از مالکین بیش از یک میلیون ریال نباشد «دستگاه اجرایی» می‌تواند راسا نسبت به خرید ملک و پرداخت خسارت اقدام نماید و هر گاه مبلغ مورد معامله یا خسارت هر یک از مالکین بیش از یک میلیون ریال باشد بهای خرید یا میزان خسارت و انجام معامله باید به تصویب هیات مقرر در ماده ۷۱ قانون محاسبات عمومی و ‌در مورد شهرداری به تصویب انجمن شهر برسد» در سطر دوم از جمله نهادهای که جزء دستگاه اجرایی محسوب می‌گردند شهرداری‌ها می‌باشند[۶۳].

 

۶- بند۱۵ ماده ۷۱ قانون شوراها

 

در خصوص نظارت شورای شهر بر تصویب اساسنامه مؤسسات مرتبط با شهرداری اعم از شرکت اتوبوسرانی- آتش نشانی می‌باشد.

 

«تصویب اساسنامه مؤسسات و شرکت‌های وابسته به شهرداری با تأیید موافقت وزارت کشور»

 

مواد قانونی مرتبط: ماده ۸۴ قانون شهرداری:

 

« مؤسسات وابسته به شهرداری از قبیل لوله کشی، آب، برق، اتوبوسرانی که دارای شخصیت حقوقی بشوند می‌توانند با اصول بازرگانی اداره شوند اساسنامه این قبیل مؤسسات باید به تصویب انجمن شهر ‌و موافقت وزارت کشور برسد.»

 

۷- بند ۱۶ ماده ۷۱ قانون شوراها

 

این بند که در باره ی تصویب ملغی شدن عوارض یا تثبیت آن بحث می‌کند.بند ۲۶ ماده ۵۵ قانون شهرداری که ‌در مورد پیشنهاد یا لغو عوارض به شورا شهر و همچنین ماده ۳۲ اصلاحی آیین نامه مالی که ‌در مورد تعداد اقساط بدهی های مودی به شهرداری بوده که با بند ۱۶ ماده ۷۱ شوراها مرتبط می‌باشد و علاوه بر آن تبصره ۱ ماده۵۰ قانون مالیات بر ارزش افزوده بی ارتباط با این بخش از وظایف شورای شهر نبوده است.

 

«تصویب لوایح برقراری یا لغو عوارض شهر و همچنین تغییر نوع و میزان آن با در نظر گرفتن سیاست عمومی دولت که از سوی وزارت کشور اعلام می شود».

 

مواد قانونی مرتبط: الف) بند ۲۶ ماده ۵۵ قانون شهرداری :

 

«پیشنهاد برقراری یا الغاء عوارض شهر و همچنین تغییر نوع و میزان عوارض اعم از کالاهای وارداتی و صادراتی کشور و محصولات داخلی و غیره ارسال یک نسخه از تصویب نامه برای اطلاع وزارت کشور»

 

ب: ماده ۳۲[۶۴] اصلاحی آیین نامه مالی شهرداری‌ها موضوع قانون تنظیم بخشی از مقرراتهای دولت مصوب ۲۷/۱۱/۸۰ «به شهرداری‌های کل کشور اجازه داده می شود تا مطالبات خود را با اقساط حداکثر سی و شش ماهه مطابق دستورالعملی که به پیشنهاد شهردار به تصویب شورای اسلامی شهر مربوطه می‌رسد دریافت نماید در هر حال مفاصا حساب موکول به تأدیه کلیه بدهی مودی خواهد بود».

 

ج: تبصره ۱ ماده ۵۰ قانون مالیات بر ارزش افزوده مصوب ۱۷/۲/۸۷ «شوراهای اسلامی شهر و بخش جهت وضع هر یک از عوارض محلی جدید که تکلیف آن ها در این قانون مشخص نشده باشد موظفند موارد را حداکثر تا پانزدهم بهمن ماه هر سال برای اجرا در سال بعد تصویب و اعلام عمومی نمایند».

 

۸- بند ۳۰ ماده ۷۱ قانون شوراها

 

این وظیفه شورای شهر از حیث نظارت مالی بر روند وصولی و خروجی اموال شهرداری از حساسیت ویژه‌ای بر خوردار بوده که در صورت عدم توجه شهرداری به تذکرات شورای شهر و موارد تخلفات می‌تواند مبنای استیضاح شهردار را فراهم نماید .مواد قانونی شهرداری که با این بند از وظایف شورای شهر مرتبط می‌باشند عبارتند از -۱ماده ۳۲ آیین نامه مالی شهر داری ها ۲- ماده ۳۵ آیین نامه مالی شهرداری‌ها

 

«نظارت بر حسن اداره امور مالی شهرداری و کلیه سازمان‌ها، مؤسسات، شرکت‌های وابسته و تابعه شهرداری و حفظ سرمایه، دارائیها، اموال عمومی و اختصاصی شهرداری همچنین نظارت بر حساب درآمد و هزینه آن ها با انتخاب حسابرس رسمی و اعلام موارد نقض و تخلف به شهردار و ‌پیگیری‌های لازم بر اساس مقررات قانونی.

 

مواد قانونی مرتبط: الف) ماده ۳۲ اصلاحی آیین نامه مالی شهرداری موضوع قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت مصوب ۲۷/۱۰/۱۳۸۰ که ‌در مورد تقسیط مطالبات شهرداری از طریق اخذ مصوبه شورای شهر میسور خواهد بود

 

شرح مفصل آن در شق ب بند ۷ مبحث اول روابط مالی شهرداری و شورای شهر بیان شد.

 

ب) ماده ۳۵ آیین نامه مالی شهرداری‌ها

 

«انجمن شهر با توجه به تبصره بند ۳ اصلاحی ماده ۴۵ قانون شهرداری می‌تواند اختیار تصویب و نظارت در معاملات را تا میزان معینی به شهردار واگذار نماید و ‌در مورد تصویب و نظارت کلی نسبت به سایر معاملات هر ترتیبی را که مقتضی بداند به نحوی که موجب کندی پیشرفت کارهای شهرداری نگردد برقرار و بر طبق آن عمل خواهد شد.

 

۹- تبصره بند ۳۰ ماده ۷۱ قانون شوراها

 

موارد پرداختی شهرداری نباید خارج از بودجه مصوب شورای شهر باشد و تخلف از آن توسط شهر داری از جمله وظایف نظارتی شورای شهر بوده که در این تبصره به آن اشاره می‌گردد. مواد قانونی شهرداری که مرتبط با آن می‌باشد عبارتنداز:۱- ماده۳۴ آیین نامه مالی شهر داریها ۲- ماده ۷۹ قانون شهرداری

 

«کلیه پرداخت های شهرداری در حدود بودجه تصویب با اسناد مثبته و با رعایت مقررات مالی و معاملاتی شهرداری به عمل می‌آید که این اسناد باید به امضای شهردار و ذی حساب یاقائم مقام آنان که موردتایید شورای شهرباشدبرسد».

 

مواد قانونی مرتبط: الف) ماده ۳۴ آیین نامه مالی شهرداری‌ها:

 

«کلیه پرداخت های شهرداری باید با توجه به ماده ۷۹ قانون شهرداری با اسناد مثبت انجام گردد و ‌در مورد هزینه هائی که تنظیم اسناد مثبته آن قبل از پرداخت میسر نباشد ممکن است به طور علی الحساب پرداخت و اسناد هزینه آن در اسرع وقت تکمیل و به حساب قطعی منظور گردد. نوع هزینه هائی که به طور علی الحساب قابل پرداخت است و طرز استفاده از تنخواه گردان به موجب دستورالعملی که وزارت کشور ابلاغ خواهد نمود تعیین خواهد شد».

 

ب) ماده ۷۹ قانون شهرداری

 

«کلیه پرداخت های شهرداری در حدود بودجه مصوب با اسناد مثبت و با رعایت مقررات آئین نامه مالی به عمل خواهد آمد. این اسناد باید به امضای رئیس حسابداری و شهردار که ذی حساب خواهند بود یا قائم مقام آنان که مورد قبول انجمن باشد برسد. شهردار موظف است منتهی تا پانزدهم هر ماه حساب درآمد و هزینه ماه قبل شهرداری را به انجمن شهر تسلیم کند».

گفتاردوم: قوانین مربوط به روابط غیر مالی شهرداری و شورای شهر

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1401-09-17] [ 09:42:00 ب.ظ ]




 

وظایف ومسئولیت‌های هر شغل، شرایط احراز آن‌ ها و حقوق ومزایایی که برای مشاغل درنظرگرفته می‌شود. این رابطه باید چنان باشد که برای مشاغل مهمتر که دارای وظایف سنگین ‌تر هستند و به شرایط احراز بالاتری احتیاج دارند، حقوق ومزایای بیشتری درنظرگرفته شود و برای مشاغل ساده‌تر که شرایط احراز آسان تری لازم دارند، حقوق ومزایای کمتر درنظر گرفته شود.

 

گفتار دوم: نحوه اجرای طبقه بندی مشاغل

 

مشاغل مستخدمین دولت همان گونه که ماده یک قانون نظام هماهنگ پرداخت مقرر داشته است بادر نظرگرفتن مقاطع تحصیلی آن‌ ها ونوع وحساسیت شغل، اهمیت وظایف و میزان مسئولیت‌ها تعیین می‌گردد.هرشغل می‌تواند دارای چند پست سازمانی باشد که به تعداد پست‌های سازمانی موجود، افرادی به کار گمارده می‌شوند. لازم به ذکر است که مشاغلی که از نظر وظایف، مسئولیت‌ها وشرایط احراز مشابه باشند به‌طوری که می‌توان نام واحدی برآن‌ها اطلاق کرد، یک طبقه شغلی را به وجود می‌اورند.

 

مبحث نهم: امورحاکمیتی وتصدی

 

یکی از مباحث بدیع وابتکاری که قانون مدیریت وخدمات کشوری به آن پرداخته‌است، تعریف امورحاکمیتی و تصدی ‌و حوزه این امور رابه دقت مشخص ‌کرده‌است. در واقع یکی از تفاوت‌های قانون م.خ.ک باقانون استخدام کشوری همین مبحث می‌باشد.برای اولین بار درنظام استخدامی کشور حدود وثغور این مبحث تعیین شد.این اطلاح ازجمله معیارهایی بود که ‌در تفکیک پست ثابت ‌و موقت برشمردیم و حال به تفکیک این دواصطلاح ‌را تبیین می‌کنیم.

 

گفتار اول:امورحاکمیتی

 

تا قبل از تصویب قانون م.خ.ک این اصطلاح تنها در قانون مسئولیت مدنی آن هم به صورت مبهم وگذرا مورد اشاره قرارگرفته‌است. در ماده۱۱ق.م.م بیان می نمایدکه اعمال حاکمیتی که برای تامین منافع اجتماعی طبق قانون به عمل آید، دولت مجبوربه پرداخت خسارت نخواهد بود. اگرچه از ظاهر ماده مذکور چنین متبادر به ذهن می­ شود که اعمال حاکمیتی، اعمالی است که برای تأمین منافع اجتماعی و طبق قانون صورت می‌گیرد. اما به نظر می‌رسد این دیدگاه چندان صحیح نیست، زیرا اساساً همه اعمال دولت (و حتی شاید بتوان گفت هدف از تشکیل دولت)، برای تأمین منافع اجتماعی است. ‌بنابرین‏ نتیجه پذیرفتنتعریف فوق این خواهد بود که همه فعالیت‌های دولت را جزو اعمال حاکمیتی بدانیم، حال آنکه تردیدی نیست کلیه اعمال دولت حاکمیتی نمی ­باشد. اما با تصویب ق.م.خ.ک امورحاکمیتی از منظر قانون‌گذار تعریف شد. وفق ماده ۸ ق.م.خ. ک امورحاکمیتی آندسته از اموری است که تحقق آن موجب اقتدار و حاکمیت کشور است و منافع آن بدون محدودیت شامل همه اقشار جامعه گردیده و بهره‌مندی از این نوع خدمات موجب محدودیت برای استفاده دیگران نم­یشود.با توجه به تعریف فوق، آندسته از اعمال دولت که دارای سه شرط زیر باشد، جزو اعمال حاکمیتی خواهدبود:

 

-۱ انجام آن ها سبب اقتدار و حاکمیت کشورگردد؛ اقتدار و حاکمیت در اینجا معنایی عام دارد و اقتدار کشور در تمام زمینه‌های اجتماعی، سیاسی، نظامی، فرهنگی و … را دربرمی‌گیرد.

 

-۲ منافع آن شامل همه اقشار جامعه گردد؛ سرایت منفع تا عمال حاکمیتی به افراد جامعه ممکن است به طور مستقیم و یاغیرمستقیم باشد.

 

-۳ هر یک از افراد جامعه می ­توانند بدون اینکه محدودیتی برای دیگران به ‌وجود آید، ازخدمات ‌مربوط به امورحاکمیتی برخوردارشوند.

 

لازم به توجه است، مقنن برخی از مصادیق امور حاکمیتی رابه طور تمثیلی درذیل ماده ۸بیان نموده است.

 

این مواردعبارتنداز:

 

– سیاست‌گذاری، برنامه‌ریزی ونظارت دربخشهای اقتصادی، اجتماعی،فرهنگی و سیاسی؛

 

– برقراری عدالت وتأمین اجتماعی و بازتوزیع درآمد؛

 

– ایجاد فضای سالم برای رقابت و جلوگیری از انحصار و تضییع حقوق مردم؛

 

– فراهم نمودن زمینه‌ها و مزیت‌های لازم برای رشد و توسعه کشور و رفع فقر و بیکاری؛

 

– قانونگذاری،امورثبتی،استقرار نظم وامنیت واداره امورقضائی؛

 

– حفظ تمامیت ارضی کشور و ایجاد آمادگی دفاعی ودفاع ملی؛

 

– ترویج اخلاق، فرهنگ و مبانی اسلامی و صیانت از هویت ایرانی،اسلامی؛

 

– اداره امورداخلی، مالیه عمومی،تنظیم روابط کار و روابط خارجی؛

 

– حفظ محیط زیست و حفاظت از منابع طبیعی و میراث فرهنگی؛

 

– تحقیقات بنیادی،آمار و اطلاعات ملی و مدیریت فضای فرکانس کشور؛

 

– ارتقاء بهداشت وآموزش عمومی،کنترل و پیشگیری از بیماری‌ها و آفت‌های واگیر، مقابله و کاهش اثرات حوادث طبیعی و بحران‌های عمومی.

 

 

-بخشی از امور مندرج درمواد۹،۱۰و ۱۱ این قانون نظیر مواردمذکوردراصول ۲۹ و ۳۰ قانون اساسی که انجام آن توسط بخش خصوصی، تعاونی ، نهادها، مؤسسات عمومی غیردولتی با تأیید هیئت‌وزیران امکان­پذیرنمی‌باشد.

 

‌بنابرین‏ امورمربوط به حمایت‌های تأمین‌اجتماعی وآموزش وپرورش جزوامورحاکمیتی می‌باشد.

 

-سایرمواردی که با رعایت سیاست‌های کلی مصوب مقام معظم رهبری به موجب قانون اساسی درقوانین عادی جزءاین امورقرارمیگیرد.

 

گفتار دوم: امورتصدی

 

منظور از امورتصدی، اموری است که دولت در آن وظیفه ارائه خدمات و کالاها را مانند اشخاص حقوق خصوصی و چه بسا با هدف سودآوری محدود و جلب منافع به عهده داشته باشد و دولت می‌تواند با توجه به منافع کشور آن را به دیگران واگذار کند.

 

مستفاد از ماده۱۱ق.م.خ.ک می‌توان گفت، اعمال تصدی گری مربوط به اموری است که دولت متصدی اداره و بهره‌برداری از اموال جامعه می‌باشد ومانند اشخاص حقیقی وحقوقی در حقوق خصوصی عمل می‌کند.

 

‌بنابرین‏ ویژگی بارز اعمال تصدی گری آن است که اولا دولت آن را همانند اشخاص حقیقی وحقوقی حقوق خصوصی انجام می‌دهد و ثانیاً اصول وقواعد حاکم برآن مقررات حقوق خصوصی است نه حقوق عمومی.

 

مواد نهم، دهم ویازدهم قانون مدیریت خدمات کشوری امور تصدی گرایانه دولت را(به جز در مواردی که واگذاری آن را به بخش خصوصی ونهادهاوموسسات عمومی غیردولتی منوط به تاییدهیات‌وزیران می‌داند) چنین بیان می‌کند:

 

۱-امور اجتماعی،فرهنگی وهنری:آن دسته از وظایفی است که منافع اجتماعی حاصل از آن ها نسبت به منافع فردی برتر داردوموجب بهبودوضعیت زندگی افراد می‌گردد ازقبیل:آموزش وپرورش عمومی،فنی حرفه ای،علوم وتحقیقات،درمان،توانبخشی،تربت بدنی و ورزش،اطلاعات وارتباطات عمومی وامورفرهنگی هنری وتبلیغات اسلامی(ماده نهم قانون مدیریت خدمات کشوری)

 

۲-امورزیربنایی،ماده دهم این قانون آن ‌را چنین تعریف ‌کرده‌است:آن دسته طرح‌های تملک دارایی‌های سرمایه ایی است که موجب تقویت زیرساخت‌های اقتصادی ‌و تولیدی کشور می‌گرددازقبیل طرح آب وخاک ‌و شبکه‌های انرژی،ارتباطات وراه

 

۳-امور اقتصادی در ماده یازدهم چنین آمده است:آن دسته اموری است که دولتمتصدی اداره وبهره‌برداری از اموال جامعه است ومانند اشخاص حقیقی وحقوقی عمل می‌کند،ازقبیل:تصدی در امور صنعتی،کشاورزی، حمل ونقل، بازرگانی، مسکن وبهره‌برداری از طرح‌های مندرج در ماده ۱۰ این قانون.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:17:00 ق.ظ ]




صفاتی که با برونگرایی و درونگرایی همبستگی دارند در زیر شرح داده می شود مبین و مؤید تعریفی است که از این حالت روانی شده است :

 

الف – برونگرایان مردمی خونگرم ، زودآشنا ، اهلل معاشرت ، و گفت و شنود هستند ، به آنچه دیده و شنیده می شود و به طور کلی به آنچه محسوس یا به اصطلاح قابل لمس است ، توجه و علاقه دارند ، به سیر انفس و آفاق می پردازند . به اشیا ء و اشخاص به آسانی دل می بندند و به آسانی هم دل برکنند ، عمل را دوست دارند و به سرعت و سهولت عزم می‌کنند و تصمیم می گیرند . در زمان حال زندگی می‌کنند و برای دارایی خود و ‌پیروزی‌های اجتماعی خود ، ارزش قائلند و چندان پای بند به وفای به عهد و رعایت اصول نیستند . ( سیاسی ، ۱۳۸۶ ، ص ۶۵ )

 

ب – ‌درون‌گرایان برعکس ، دیر آشنا ، مردم گریز ، محافظه کار و خیال پرورند ،به دیگران به نظر احتیاط و احیاناً بدگمانی می نگرند ، به آنچه آشکار است به نیروهای نامرئی و نوامیس طبیعت علاقه نشان می‌دهند بیشتر اهل نظرند تا اهل عمل . پیش از عزم و تصمیم ، مدتی از خود تردید نشان می‌دهند . به اشیاءو اشخاص دیر دل می بندند ولی در دلبستگی و وفای به عهد پایدار هستند ( کریمی ، ۱۳۸۴ ،ص ۱۰۹ )

 

ویژگی‌های شخصیتی برونگراها :

 

    1. علامند به وقایع پیرامون خود .

 

    1. روراست و معمولاً پرحرف .

 

    1. عقاید خود را با دیگران مقایسه می‌کنند .

 

    1. اهل عمل و پیش قدمی در کارها .

 

    1. به سهولت دوستان جدیدی یافته و یا با یک گروه خود را وفق می‌دهند .

 

    1. افکار خود ر ا بیان می‌کنند .

 

    1. علاقمند به افراد جدید .

 

    1. بزرگترین وحشت وی آن است که نکند پس از یک فاجعه هولناک ، آخرین بازمانده بشر روی زمین باشند ( ترس از قطع ارتباط با دنیای خارج و مردم ) تنهایی برای او بسیار آزار دهنده است .

 

    1. از تعامل و ارتباط برقرار کردن با دیگران انرژی می گیرند .

 

    1. خوش مشرب بوده اما زیاد احساساتی نیستند .

 

    1. ۵۷ الی ۶۰ % از جمعیت را تشکیل می‌دهند .

 

    1. از جمع شدن با دیگران لذت می‌برند و هرچه بیشتر باشند آن ها شادترند .

 

    1. این افراد از لحاظ اجتماعی پیشرفت می‌کنند و اغلب رهبر گروه هستند .

 

  1. این افراد در جستجوی محرک و هیجان هستند و خواهان محیط های شلوغ اند ( میرتقی گرومی فرشی ، ۱۳۸۰ ،ص ۵۹ )

ویژگی‌های شخصیتی درونگراها :

 

    1. علاقمند به احساسات و افکار خودشان : نیاز به داشتن قلمرو شخصی ، کم حرف ، ساکت و متفکر

 

    1. دوستان زیادی ندارند .

 

    1. در ارتباط برقرار کردن با افراد جدید مشکل دارند

 

    1. علاقمند به سکوت و تمرکز

 

    1. از دیدو بازدیدهای غیرمنتظره و ناگهانی بیزارند .

 

    1. کارایی وی در تنهایی یشتر است .

 

    1. بزرگترین وحشت وی آن است که در یک جمع شلوغ قرار گیرد .

 

    1. در بین مردم انبوه بودن آن ها را خسته می‌کند

 

    1. بیشتر از دست کرده خودشان خشمگین می‌شوند تا دیگران

 

    1. معمولاً کمرو هستند

 

    1. اهل ایده و عقاید نو

 

    1. از در میان گذاشتن اطلاعات شخصی با دیگران ممانعت می‌کنند

 

    1. مایل به رویکرد آهسته اما دقیق می‌باشند

 

    1. با مشاهده درس می آموزند ( عبرت گرفتن از دیگران ) و پس از آموختن روش زندگی خود را آغاز می‌کنند .

 

  1. ۲۵ الی ۴۰ % از جمعیت را تشکیل می‌دهند.( همان منبع ، ص ۶۱ )

اختلال‌های شخصیت :

 

اصطلاح اختلالات شخصیت ، برای توصیف الگوهای رفتاری خاص که برای دیگران زیان آور هستند ، اما برای بیمار منبع لذت می‌باشند ، به کار می‌روند . در کتاب راهنمای تشخیصی اختلالات روانی ، ویژگی‌های اختلالات شخصیتبه شرح زیر بیان شده است :

 

    1. این اختلالات ، عمدتاًً از دوران اولیه زندگی شروع می‌شوند و در طول عمر ادامه می‌یابند .

 

    1. مبتلایان ‌به این دسته از اختلالات ، معمولاً علائم اضطراب را از خود نشان نمی دهند .

 

    1. این افراد به ندرت به صورت دوطلبانه برای درمان مراجعه می‌کنند .

 

    1. این بیماران از تحمل بسیار کمی برای مقابله با استرس برخوردار هستند .

 

  1. این افراد ، موجب نگرانی و ناراحتی دیگران می‌شوند .( ستوده ، ۱۳۸۱ ، ص ۲۲۸ )

هنگامی که ویژگی‌های شخصیت ، چندان انعطاف ناپذیر و انطباقی شود که کارکرد شخص را به صورت چشمگیری مختل سازند ، به عنوان اختلال شخصیت شناخته می‌شوند . این دسته از مردم خودشان و دنیا را طوری در می‌یابند که برای خودشان پررنج و عذاب است و یا توان تلاش و کار را از آنان سلب می‌کند این تجربه ها در کودکی یا نوجوانی آغاز شده و در طول زمان و موقعیت های گوناگون پایدار ماند ، و در بیشتر زمینه ها بر زندگانی شخص تأثیر می‌گذارد : این گونه اختلال ها که در واقع شیوه ای نارسا و نامناسب برای حل مسأله و کنارآمدن با فشار روانی به شمار می‌آیند معمولاً در اوایل نوجوانی بارز و آشکار شده و در سراسر زندگی ادامه می‌یابند ( هاشمیان ، ۱۳۸۵ ،ص ۵۴۸ )

 

در DSM-IV چندین نوع اختلال شخصیت مطرح شده است که در زیر به صورت خلاصه آورده شده است :

 

    1. شخصیت جامعه ستیز : تکانشی ، رفتارهای خالی از عطوفت و بی اعتنا به دیگران و ارج نگذاردن بر هنجارهای اجتماعی

 

    1. شخصیت مرزی : ناپایداری مزمن در خلق و روابط با دیگران و خودنگری ، تکانشوری خود ویرانگر

 

    1. شخصیت هیستریایی : نیاز شدید به توجه و تأیید دیگران از راه رفتار نمایشی ، اغواگری و وابستگی

 

    1. شخصیت خودشیفته : خود بزرگ پنداری و بی اعتنایی و زیرپا گذاردن مکرر نیازهای دیگران ، بهره کشی از دیگران

 

    1. شخصیت پارانوئیدی : بی اعتمادی گسترده و مکرر به دیگران به صورت نابجا و ناروا

 

    1. شخصیت اسکیزوفرنی گونه : رفتار هیجانی و اجتماعی مکرراً نامناسب یا بازداشته ، شناختهای انحرافی ، گفتار نامنسجم

 

    1. شخصیت مردم گریز : اجتناب از تعامل های اجتماعی ، محدود ساختن تعامل ها به سبب نگرانی مزمن از انتقاد شدن

 

    1. شخصیت وابسته : خودباختگی گسترده ، نیاز به مراقبت شدن و ترس از طرد شدن

 

  1. شخصیت وسواسی : انعطاف ناپذیری و خشکی شدید در کارها و روابط اجتماعی ، کمال گرایی افراطی ( همان منبع ، ص ۵۴۹ )

سنجش شخصیت :

 

به طور کلی در روان شناسی از دو نوع روش برای ارزیابی و اندازه گیری شخصیت استفاده می شود یکی روش عینی و دیگری روش فرافکن . در روان شناسی بالینی ، روش های عینی را می توان به دو قسمت تقسیم کرد : یکی از آنکه رفتار فرد را با مشاهده مستقیم ارزیابی می‌کند و ‌بنابرین‏ به آن ها هم می توان نام مشاهدان کلینیکی داد و دسته دیگر که آن ها را با نام آزمون‌های عینی می شناسیم ( شاملو ، ۱۳۸۶ ،ص ۱۱۳ )

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1401-09-14] [ 12:26:00 ب.ظ ]




نکته قابل توجه دیگر این است که پایداری و استمرار هر اقدام عمرانی زمانی امکان‌پذیر است که نقش شرکت‌کنندگان، از دریافت‌کنندگان غیرفعال به مدیران فعال تغییر کند. در این زمینه تجربه پادماواتی با تعهد صادقانه‌اش در زمینه تقسیم منافع و مشارکت فعال اعضای گروه‌های خودیار سنگام این امر را تصدیق کرده است. همچنین نشان داده است که افراد معتبر از سوی بانک با دسترسی به موقع به اعتبار و تقسیم عادلانه آن در میان گروه‌های خودیار، می‌توانند تغییراتی شگرف در زندگی هزاران زن مستمند و فقیر به وجود آورند.
با توجه به این که در کشورهای در حال توسعه ۸۰ درصد هزینه مسکن به وسیله پس اندازهای خانوادگی و شخصی تامین می‌گردد و این امر به دلیل نظام مالی بسیار ضعیف و سرمایه اندک در زمینه مسکن است، اعتبارات خرد می‌تواند به عنوان راه حلی مناسب برای رفع نیازهای مسکن قشر وسیعی از جمعیت شهری قلمداد گردد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
ارائه اعتبارات خرد به فقیرترین افراد جامعه، می‌تواند میلیون‌ها نفر را از فقر و تنگدستی نجات دهد و یکی از راه‌های موثر مقابله با فقر در سراسر جهان محسوب می‌گردد. دسترسی فقرا به مقدار کمی وام و سرمایه‌گذاری در فعالیت‌های تولیدی کوچک، می‌تواند به طور اعجاب انگیزی در کاهش فقر و بهبودی در شرایط زندگی آنان موثر واقع شود. به عبارت دیگر ارائه وام‌های کوچک به فقرا آۀان را از دور باطل درآمد کم، پس انداز کم و سرمایه‌گذاری کم و در نتیجه قرض و فقر آزاد نموده و این دور باطل را به گونه زیر تغییر می‌دهد:
“درآمد کم، ارائه وام کوچک، سرمایه‌گذاری در واحدهای تولیدی کوچک، افزایش درآمد، افزایش سرمایه‌گذاری، افزایش درآمد، افزایش سرمایه‌گذاری و. …”
بنابراین به جای اقدامات خیرخواهانه، باید از عملکردی استفاده شود که باعث خودکفایی اجتماعی شود. حمایت از قشر فقیر از طریق اجرای برنامه‌های ویژه و کمک‌های مالی (خرده وام) و تامین و تضمین حق مالکیت بهترین مشوق و محرک برای سرمایه‌گذاری حاشیه‌نشینان در احداث مسکن و تسهیلات زیربنایی است. به عبارت دیگر در محیطی که منابع محدود هستند هر عاملی که خودیاری را در جامعه افزایش دهد دارای ارزش بسیاری خواهد بود. بنابراین باید از منابع و قابلیت‌های این مناطق برای حل مشکلات شهری استفاده کرد و تلاش نمود تا این مناطق جذب بافت اصلی شهر گردند.
باید به این نکته توجه نمود که زاغه نشینی و حاشیه‌نشینی نه تنها اجتناب ناپذیرند بلکه نشانه موفقیت یک شهر محسوب می‌گردند. شکل‌گیری زاغه‌ها و حاشیه‌نشینی، بخش ضروری مرحله رشد و توسعه یک شهر است. فقط در شهرهای ساکن و ایستا، وضعیت و موقعیت بخش‌های تشکیل دهنده آنها، بدون تغییر باقی می‌ماند. هر بخش از شهر باید از چرخه توسعه، زوال و نوسازی عبور کرده و این مراحل را بگذراند. ولی در هر زمان، بعضی از مناطق شهری از وضعیت بهتری برخوردار بوده و بعضی مناطق نیز تازه نوسازی شده و توسعه یافته‌اند. وسعت تخریب و روبه افول رفتن مناطق، نسبی بوده و بدترین زاغه‌های یک شهر ممکن است دارای موقعیت بهتری نسبت به قسمت‌های دیگر بسیاری از شهرها باشند. زوال و نوسازی (تعمیر و ترمیم) بعضی از شهرها، می‌تواند به تدریج و آهسته صورت گیرد و گاهی آن قدر آهسته باشد که برای افرادی که از بیرون شاهد و نظاره‌گر اوضاع هستند، قابل رویت نبوده و به سختی نمایان شود.
همان‌طور که مناطق زاغه‌ای و مناطق حاشیه‌ای برای حفظ بقای خود به شهرها احتیاج دارند، شهرها نیز برای رشد و توسعه خود به زاغه‌ها و حاشیه‌نشینی نیاز دارند. این مناطق فقیرنشین شهری، مکانی ارزان برای خانواده‌هایی که نمی‌توانند هزینه‌ای برای احداث منزل و خانه‌سازی پرداخت کنند، فراهم می‌آورند. این مناطق در مراحل انتقال می‌توانند شرایط را برای مهاجران به شهر مساعد و تسهیل نمایند تا آنها بتوانند به عنوان یک شهروند جای خود را در جامعه شهری پیدا کنند.
تاکید بر احداث شهری بدون زاغه و حاشیه، به خصوصی هنگامی که هیچ‌گونه طرح و برنامه جایگزینی برای خانه‌سازی و ارائه مسکن وجود ندارد، به معنای ایجاد مشکلات شهری بیشتری خصوصاً برای گروه‌هایی همچون مهاجران روستایی که برای توسعه شهر لازم و ضروری هستند، می‌باشد. لذا توجه به این موارد برای توسعه شهری لازم و ضروری است. در بسیاری از شهرها، مقابله با حاشیه‌نشینی، مستقیماً سکونتگاه‌های غیررسمی را هدف قرار داده است. دلیل به وجود آمدن این سکونتگاه‌ها، عمدتاً بالا بودن هزینه احداث سکونتگاه‌های رسمی و قیمت آنها است که این امر نمی‌تواند نیاز و تقاضای خانوارهای کم درآمد را برآورده نماید. در مقیاسی وسیع این مساله می‌تواند نوعی شکست برای بخش رسمی قلمداد شود. ولی در رابطه با دیگر سکونتگاه‌ها و مناطق روستایی نوعی موفقیت شهری محسوب می‌شود.
با توجه به این که در جامعه شهری شمار کثیری برای پیدا کردن کار و اشتغال با هم رقابت می‌کنند (عرضه نیروی کار بیشتر از تقاضای آن است)، لذا بدیهی است که سطح دستمزد کاهش می‌یابد. در این زمینه یک کارگر با این حداقل دستمزد و بدون وجود سکونتگاه‌های غیررسمی قادر به زندگی و تامین معاش نیست. این مساله به درآمد و منافع قشر متمول و ثروتمند جامعه شهری نیز لطمه وارد می‌کند. لذا لازم است با دقت و احتیاط پیش‌رفته و راه حل جایگزین مناسبی برای این معضل شهری پیدا کرد. بخش رسمی قادر به تامین مسکن تنها ۲۰ تا ۴۰ درصد خانواده‌های شهری می‌باشد. بقیه خانواده‌ها نه تنها به یارانه‌های دولتی دسترسی ندارند بلکه با مشکلات ناشی از نظام بوروکراسی دولتی و موسسات اجرایی نیز مواجه خواهند گردید.
کسانی که با زاغه و حاشیه‌نشینی مخالفند، اغلب از دیدگاه خود به مسائل می‌نگرند. آنها از بحران موجود در زمینه ساخت و سازهای موقتی، بی‌بنیاد و متزلزل با طراحی و نمایی نامنظم و فاقد خدمات اولیه، ناراضی بوده و نگرانی آنها بیشتر از وجود جرم و جنایت و کارهای خلاف قانون و رواج فساد در این سکونتگاه‌هاست. در واقع همانند دیگر فعالیت‌های بخش غیررسمی، سکونتگاه‌های غیررسمی از شکست‌هایی که در این زمینه در بخش رسمی به وجود آمده است، بهره‌برداری نموده‌اند. به عبارتی دیگر در این سکونتگاه‌ها برای ایجاد محیط‌زیست مناسب به جای استفاده از هزینه مالی، از نیروی کار ساکنان، استفاده می‌گردد( استفاده از نیروی کار ساکنان که صرف کارهای بهسازی منازل و منطقه می‌گردد و ارزش افزوده‌ای که از این راه به دست می‌آید.) مناطق حاشیه‌نشین و سکونتگاه‌های غیررسمی به عنوان یک راه حل برای ارائه مساکن ارزان و اقتصادی برای کسانی که از درآمد و دستمزد بالایی برخوردار نمی‌باشند، محسوب می‌گردد. این راه حل در رفع مشکلات مسکن در شهرهایی چون منچستر و لندن مفید واقع شده است. تا هنگامی که تفاوت کلی در میزان دستمزد میان شهر و روستا وجود داشته باشد، به وجود آمدن این امکان برای شهرها که از نیروی کار ارزان استفاده کنند و در نتیجه حاشیه‌نشینی نیز همچنان باقی خواهد ماند.
مناطق زاغه نشین و حاشیه‌نشین شهر مکانهای مناسبی را برای سکونت بخش وسیعی از جمعیت شهری فراهم می‌آورند. این مکان‌ها علی‌رغم مشکلات زیادی که از نظر اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و سیاسی برای شهرها ایجاد می‌کنند، از نظر اسکان جمعیت مهاجر که به طور فزاینده‌ای در حال افزایش است نقش موثر و خوبی را ایفا نموده‌اند. سکونت ساکنان در زمین‌های ارزان شهر( حاشیه‌ها) نیروی کار ارزان، استفاده از مصالح ساختمانی ارزان و بازیافتی باعث گردیده که بزرگترین مشکل شهرها را در زمینه مسکن به خودی خود برطرف سازند. بی‌توجهی به این مناطق و مشکلات آنها در آینده هزینه بیشتری را بر دوش کشورها خواهد گذاشت.
با بهره‌گیری از توان، ظرفیت، اشتیاق، تمایل و رضایت ساکنان این مناطق برای ایجاد یک زندگی بهتر و تازه‌تر و حمایت دولت در زمینه تغییر در ساختار و شکل سکونتگاه‌های غیررسمی از طریق فراهم کردن شرایط دست‌یابی به منابع و اطلاعات فنی، سازمان و مالی، می‌توان مشکلات شهری را با هزینه‌ای کمتر مرتفع ساخته وضعیت نابهنجار آن را بهبود بخشید. همچنین با تعیین اولویت‌بندی نیازها و احتیاجات مهاجرین در شهر و به رسمیت شناختن آنها و با توجه به آن که نیاز آنها به خانه و مسکن، در مقایسه با نیاز آنها به درآمد و اشتغال کمتر می‌باشد می‌توان روند پیشرفت و بهبود تدریجی این سکونتگاه‌ها را تسهیل نموده و از صرف هزینه اضافی برای ساخت و ساز، احداث مسکن و امور زیربنایی جلوگیری نمود.
از سوی دیگر کاهش مقررات کنترل و قوانین مربوط به خانه‌سازی و طراحی و افزایش اطلاعات و تسهیلات، استفاده از تشویق و ترغیب به جای تنبیه و جریمه، جایگزین کردن مشورت و مشاوره به جای بحث و جدل و تشریک مساعی به جای اجبار در پیشبرد امر توسعه و پیشرفت در کارها بسیار موثر است. همچنین استفاده از تجربیات گذشته در مواردی نظیر استانداردها، طرح‌ها، خیابان‌بندی، توسعه اراضی و فراهم کردن تسهیلات زیربنایی و زیرساختی، بهسازی سکونتگاه های غیررسمی را تسریع و تسهیل می کند.
از طریق نظارت مطلوب و زیرساخت‌های شهری مناسب و سیستم‌های حمایت کننده مطلوب این مناطق محروم سریع‌تر می‌توانند جذب ساختار شهری شوند. از این رو باید از یک روش قابل اجرا و تنظیم شده استفاده شود که عملکرد خود را بیشتر بر روی مناطق محروم و فقیر شهر به عنوان یک اولویت متمرکز نموده و منابع بیشتری را جهت بهبود شرایط این مناطق اختصاص دهد. از سوی دیگر اجرای پروژه‌های جدید نشان داده‌اند که اقشار فقیر شهر می‌توانند منابع عظیم مالی را بسیج نموده و به جریان اندازند. ارائه تسهیلات زیربنایی باید به روشی اصلاح و بررسی گردد که با هزینه مناسب در اختیار تمامی خانواده‌های زاغه‌نشین قرار گیرد. افراد جامعه نیز می‌توانند در این امر مشارکت داشته‌ باشند. زیرا آنها نسبت به محیط زندگی‌شان آگاهی بیشتری دارند و این موضوع در بهبود روند کار بسیار مفید خواهد بود. همچنین می‌توان هزینه بازسازی، مرمت و ترمیم را از طریق واگذاری کارها به خود خانواده‌ها، به میزان قابل توجهی کاهش داد. راهبرد مذکور نیازمند مشارکت گسترده عمومی در روند توسعه از طریق خودیاری مردم است. این امر هم جوامع را برای ایجاد تغییرات آماده می‌کند و هم آنها را به پرداخت هزینه‌ها و حفظ سیستم موجود ترغیب می‌کند. در این رابطه سازمان‌های غیردولتی نقش فعالی در تشویق جوامع، به کارگیری منابع زاغه‌نشینان، منسجم کردن تلاش‌های مردمی با کمک‌های دولتی و خصوصی دارند. روش‌های به کار رفته برای افزایش مشارکت اجتماعی، باعث توسعه برنامه‌های بهداشتی، آموزشی و تولید درآمد می‌گردد و تاثیر قابل توجهی در توسعه واقعی داشته و تغییرات مهمی در ساختار کالبدی، زیست محیطی و اقتصادی- اجتماعی یک شهر ایجاد می‌کند. به طور خلاصه تجربیات گذشته در زمینه کاهش فقر شهری در جهان به نکات زیر اشاره می‌کند:
راه حل مشخصی در مورد کاهش فقر شهری و حاشیه‌نشینی وجود ندارد. اقداماتی که در این زمینه در جامعه صورت می‌گیرد به شرایط آن جامعه بستگی خواهد داشت. برای نمونه وضعیت مناطق زاغه‌نشین و حاشیه‌نشین در بمبئی هند تفاوت بسیاری با ریودوژانیرو برزیل دارد به طور بدیهی نحوه برخورد با آن نیز متفاوت است.
تمایلات سیاسی سیاستمدارن که طرح‌ها و برنامه‌های جامع شهری را به گونه‌ای مطلوب حمایت و راهبری نمایند یک مساله مهم در هر برنامه بهسازی بوده و برای موفقیت آن برنامه لازم و ضروری است. برخی معتقدند این موضوع بیشترین اهمیت را داراست.
مشارکت اجتماعی به عنوان یک اصل کلیدی در توسعه پایدار شهری از اولین گردهمایی شهری تاکنون مورد توجه بوده است. این مساله به تقویت جوامع محلی محدود نمی‌شود بلکه به تقویت مقامات و ادارات دولتی نیز گسترش می‌یابد. مشارکت در زمینه اجرای سیاست‌های ملی شهری مانند سیاست ایجاد امنیت اقامت بسیار ضروری بوده و می‌تواند بر نابرابری‌های شهر و روستا غلبه نموده و موجب انسجام شهری گردد.
با توجه به این که در کشورهای در حال توسعه هیچ ساز و کار مالی وجود ندارد که از افراد و نیازهای مسکن آنان حمایت کند و فقدان سرمایه مسکن به طور منفی بر روی کیفیت مسکن تاثیر می‌گذارد لذا نیاز به بهبودی و تقویت سازمان‌های مالی مسکن به شدت احساس می‌گردد.
اعطای حق مالکیت به جامعه فقیر شهری در صورتی که در مکانی مناسب قرار گرفته باشند و تشویق بخش خصوصی برای سرمایه‌گذاری در زمینه مسکن سازی اقتصادی در رفع مشکل مسکن اقشار فقیر بسیار موثر است.
رفع مشکل حاشیه‌نشینی به عزم ملی در کنار توجه به قوای محلی و مشارکت مردمی نیاز دارد و رفع این معضل از توان یک ارگان و یا یک نهاد خارج است.
در مقابله با مشکلات حاشیه‌نشینی و زاغه نشینی، برنامه‌های بهسازی و برنامه‌های جلوگیری از رشد این مناطق باید به طور همزمان مورد توجه قرار گیرد. به عبارت دیگر در راستای توجه به برنامه‌های بهسازی، تاکید بر راهبردهای موثر جلوگیری از رشد زاغه‌ها و مناطق حاشیه‌نشینی ضروری می‌باشد.
۲-۴- اسکان غیررسمی در ایران[۷۳]
در کشور ما نیز اسکان غیر رسمی با رشد سریع‌تر از رشد شهرنشینی به تعبیری رسمی، مواجه بوده و برآورد می‌شود که یک پنجم جمعیت شهری در اینگونه سکونتگاه‌ها مستقر باشند.[۷۴] درواقع اسکان غیررسمی یکی از چهره‌های بارز فقر شهری است که درون یا مجاور شهرها (به ویژه شهرهای بزرگ) به شکلی خودرو، فاقد مجوز ساختمان و برنامه رسمی شهرسازی با تجمعی از اقشار کم درآمد و سطح نازلی از کمیت و کیفیت زندگی شکل می‌گیرد و با عناوینی همچون: حاشیه‌نشینی، اسکان غیررسمی، سکونتگاه‌های خودرو و نابسامان و اجتماعات آلونکی نامیده می‌شود. محیط‌زندگی این سکونتگاه‌ها پذیرای نابهنجاری‌ها و برانگیزاننده آسیب‌های اجتماعی است که گاه در استدلالی وارونه، علت پیدایش این سکونتگاه‌ها قلمداد می‌شوند! هر چند شرایط کالبدی اسکان غیررسمی در ایران- از نظر مصالح به کار برده شده، سرانه مسکونی و برخورداری از خدمات اجتماعی و زیربنایی- به وخامت این شرایط در بسیاری از کشورهای “جنوب” نیست. لیکن محرومیت و تبعیض در قیاس با دیگر نواحی شهری و فقر و فساد فزاینده اجتماعی، آنها را کانونی بحرانی و ضد توسعه پایدار انسانی نموده است. مجاورت اسکان غیررسمی با شهرها، به ویژه کلانشهرها، از موانع ایفای نقش کلیدی شهرها در توسعه ملی و پیشتازی آنها در استفاده از فرصت‌های برآمده از جهانی شدن اقتصاد است و جای تردید نیست که در فرایند جهانی‌سازی، کثیری از شهروندان به حاشیه رانده شده و از بسیاری حمایت‌های اجتماعی نیز محروم می‌شوند.[۷۵] بدین سبب، اسکان غیررسمی باز تولید شده، بسط یافته و “داستان دو شهر” به حقیقت می‌پیوندد. با این اوصاف، پرداختن به مساله اسکان غیررسمی، نه تنها ضرورتی بر آمده از ارزش‌های اعتقادی و انسانی، بلکه سازگار با منافع اجتماعی و پایداری سکونتگاه‌ها و توسعه ملی است. نباید فراموش کرد که فقر در ” هر جا” تهدید برای ” همه‌جا” است.[۷۶]
پدیده موسوم به حاشیه‌نشینی که حداقل از سال‌های دهه ۱۳۴۰ در ایران پاگرفت و در دهه ۱۳۵۰ گسترش یافت با مشخصاتی چون شکل‌گیری در اراضی حاشیه‌ای یا محله‌ای کهنه‌ی درون بافت شهری، محل نشو و نمای فقیرترین و بی‌هویت‌ترین مهاجرین روستایی و اقلیت‌های قومی، مذهبی با درجه بالای همبستگی در مقابله با تهدیدها و. .. شناخته می‌شد. طی ۳ دهه دوران گذار در ایران دچار تغییر و تحولاتی بنیادین شده است که بر مبنای پژوهش‌های موردی دهه ۶۰ (نیمه دوم) و ۷۰ نیاز به بستن مجدد دارند.
دکتر محمد شیخی دیدگاه‌ها و نظرات و چهارچوب نظری مبنا را در خصوص حاشیه‌نشینی و اسکان غیررسمی بدین گونه جمع‌بندی نموده است:[۷۷]
“در ساخت چهارچوب نظری مبنا دیدگاه‌ها و نظریات متعددی مورد بررسی قرار گرفته و با توجه به مخرج مشترک آنها مجموعاً در این بررسی سه دسته نظریه مورد نظر قرار گرفته‌اند.
چهارچوب نظری مبنا، براساس تلفیقی از آنها و با تاکید بر دیدگاه‌های اقتصادی سیاسی فضا و توان‌مندسازی شکل گرفته است.
نظریات کلان مورد بررسی در سه دسته مساله‌گرا، بنیادگرا و هدف‌گرا (راه حل‌گرا) هر یک در ارتباط با تبیین پدیده سکونتگاه‌های خودرو با توجه به شرایط نظریه‌پردازی و متاثر از مقطع زمانی خود، سکونتگاه‌های خودرو را از زوایای مختلف مطرح و هر یک، بخش‌هایی از پدیده را توضیح داده و تداوم زمانی خود را اصلاح کرده‌اند.
به گمان ما مجموعه‌ نظریاتی که تحت عنوان نگرش مساله‌گرا دسته‌بندی کرده‌ایم (اکولوژیست‌های انسانی، سازمان و قدرت گرایان تلفیقی این دو گرایش) به طور اساسی پدیده را در حد یک عارضه و یک مساله شهری تقلیل داده و با طبیعی قلمداد کردن آن در صددند، تا آن را به جبری مکانی یا طبیعی و حداکثر کارکرد ناقص و غلط آن چه را که آنان دروازه بانان اجتماعی [۷۸] می‌نامند یعنی برنامه ریزان و مدیران مربوط کننده آن‌ها بدون توجه به ریشه‌ها و بنیادهای مساله و عوامل اساسی موثر در پیدایش و شکل‌دهی و ساختار بخشی این سکونتگاه‌ها، صرفاً به عنوان مساله‌ای عادی و طبیعی به پدیده نگریسته و عوارض سوء آن را در ایجاد فساد اجتماعی، جرم و جنایت و انواع آسیب‌های اجتماعی و روان‌شناختی توصیف کرده‌اند و در تحلیل نهایی آن‌ها را در ستیز طبقاتی (به تعبیر و بری) برای مسکن و سکونت یا در روال رشد طبیعی مستمر در نواحی طبیعی آن قابل حذف، پاک سازی و جمع‌ آوری می‌دانند.
چنین نگرشی اگر چه در رابطه با ساز و کارهای جدایی گزینی اجتماعی- فضایی و در نتیجه محدود شدن تعامل اجتماعی تضعیف نقش گروه‌های مرجع، نهادها و ارزش‌ها و هنجارهای گروه‌های متنوع اجتماعی، تحلیل‌های قابل توجهی دارد. اما به دلیل نگرش آسیب شناختی خود نقش برنامه‌ریزی و مدیریت شهری را در برخورد با این کانون‌ها به حد یک جراحی عمومی برای جدا کردن آن‌ها از پیکره‌ی عمومی شهر تقلیل داده و سیاست‌های پاک‌سازی تخریب مجموعه‌های زاغه‌نشین‌ها مطرح کرده‌اند.
ما از مجموعه بررسی‌ها به این نتیجه رسیده‌ایم که اصولاً چنین نگرشی به پدیده‌ی سکونتگاه‌های خودرو، شاید تا حدودی فقط در به تبیین مجموعه‌های فقیرنشین و کانون‌های سکونتی جدایی گزینی مذهبی، نژادی و امثال آن در کشورهای توسعه یافته غربی باشد، بدون آن که تحلیلی بنیادی و ریشه‌ای از چرایی و مکانیزم ایجاد و تحول آن ارائه بدهد. اما به گمان ما توضیح این دسته نظریات در رابطه با تبعات و عوارض ناشی از جدایی گزینی اجتماعی- فضایی، تمرکز فقر و مشکلات آن در رابطه با یکنواختی و هم نواختی درونی سکونتگاه‌های خودرو و در نتیجه ایجاد موانع و مشکلات سر راه نفوذ عناصر و نهادهای مدنی و ایجاد تاخیر قابل توجه در روی دگرگونی ارزش‌ها، هنجارها و نهادهای موجود در این سکونتگاه‌ها قابل توجه است. البته با توجه به گسترش نقش رسانه‌های جمعی و توسعه‌ی چند رسانه‌ای‌ها، این مهم نیز جای تامل دارد.
مجموعه نظریاتی که تحت عنوان بنیادگرایان دسته‌بندی کرده‌ایم و شامل طیف گسترده‌ای از نظریات نومارکسیستی (ساخت گرایان، شهرنشینی و وابستگی، شهر جهانی و. ..) می‌شود به طور اساسی متوجه بنیادها و ریشه‌های پدیده‌ی حاشیه‌نشینی بوده و بیش از هر چیز آن را به ساز و کارهای نظام سرمایه‌داری و تبعات شکل خاصی از آن (در برخورد با شرایط ویژه کشورهای تحت سلطه= سرمایه‌داری وابسته) نسبت می‌دهند. به نظر ما مجموعه نظریات بنیادگرایان تا حد زیادی، ریشه‌ها و بنیادهای شکل‌گیری و رشد پدیده را توضیح داده و استدلال آن‌ها در رابطه با وجود ارتباط تنگاتنگ بین نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جوامع سوم و شکل‌گیری این سکونتگاه‌ها قابل تامل بوده و چنان که خواهیم دید بیش‌تر نظریه پردازان ایرانی نیز به اشکال مختلف مبانی نظری خود را بر اساس همین دیدگاه استوار کرده‌اند.
در این راستا ریشه‌ی مساله را باید در شکل شهرنشینی، الگوی توسعه‌ی اقتصادی- اجتماعی و در نتیجه: الگوی توسعه‌ی شهری جستجو کرد. چنان که با تمرکز جمعیت و فعالیت‌های اقتصادی در یک یا چند شهر اصلی، فقدان یک طیف در سلسله مراتب شهری و سکونتگاهی (گسست در نظام سکونتگاهی سرزمین) و در نتیجه فاصله‌ی عمیق بین شهر و روستا عملاً: سیل بنیان کن جمعیت روستایی را به سمت شهر مرکزی و مراکز اصلی روانه می‌کند که زیرساخت‌ها و شیوه‌های تولیدی آن‌ها به درجه‌ای از رشد و تکامل نرسیده است که قادر به جذب انبوه مهاجران روستایی باشد. همین روند تضادهای درونی جامعه‌ی شهری را در رابطه با حمل و نقل، مسکن،زمین و انواع خدمات مصرفی تقویت می‌کند.
بدیهی است که در این رابطه متغیر اصلی و بنیادی نظام سرمایه‌داری است و نقطه عطف تغییر و تحولات منجر به ایجاد پدیده‌ی حاشیه‌نشینی، به طور دقیق درست زمانی است که هم‌نشینی نظام‌های پیشین و نظام جدید جای خود را به غلبه‌ی شیوه‌های جدید داده است.
اما در این زمینه لازم می‌دانیم توضیح کامل‌تری از نظریه‌ی وابستگی و شهرنشینی ارائه دهیم که تعریف شهرنشینی در جهان سوم، نوعی تحریف شهرنشینی است که نه ناشی از تولید و تقویت زیرساخت‌های تولیدی، دانش فنی و فن‌آوری مدرن بلکه متکی بر مصرف و مشاغل پادویی، دلالی، واسطه‌گری و به طور کل گسترش و تورم‌بخش خدمات است و این امر علت اصلی و متغیر مستقل مسائل و عوارض شهری و از جمله آلونک‌نشینی، سکونتگاه‌های غیررسمی و خودرو است.
براساس این نظریه، ما نیز بر این باور هستیم که شکل و الگوی خاص شهرنشینی و شهرگرایی جهان در حال توسعه با تمرکز شدید جمعیت در واحد سطح و عدم امکان پاسخ‌گویی به نیازها و خواسته‌های ساکنان در رابطه با زمین و مسکن و به طور کل نیازهای مسکونی در شهرها و به ویژه کلان شهرها است که مبنای شکل‌گیری بازار غیررسمی زمین و مسکن است و طیف گسترده‌ای از مسکن غیررسمی را متناسب با توان مالی- اقتصادی و نیازهای اجتماعی و فرهنگی برای اقشار کم درآمد شهری را فراهم می‌کند.
در عین حال اما مجموعه بررسی‌ها، ما را به این نتیجه رسانده است که:
الف- نگرش بنیادگرا دچار ضعف بنیادین در ارائه‌ راه‌کارها و راه‌ حل ‌های لازم جهت ساماندهی و به سازی زندگی و سکونت در سکونتگاه‌های خودروی موجود بوده و این که به طور اصولی آن‌ها تنها راه حل مساله را در تغییر ساختار حاکم برکار، تولید، توزیع و مصرف یعنی ساخت اقتصادی و در نهایت تغییر بنیادین جوامع می‌بینند و نسخه‌های مقطعی و موردی را فاقد کارایی لازم معرفی می‌کنند.
این در حالی است که تجربه‌ی گذشت سال‌ها نشان می‌دهد که چنین تغییراتی بر فرض تحقق کامل، نیاز به سال‌ها زمان دارد و طی این مدت نمی‌توان پاسخ‌گویی به مشکلات و مسائل این سکونتگاه‌ها را به آینده‌ای مبهم محول کرد.
ب- نگرش بنیادگرا نمی‌توانند تفاوت‌های موجود فرهنگی- اجتماعی جوامع و در نتیجه تفاوت در نوع و نحوه‌ی پاسخ آنها‌ به محرک‌های محیطی و از جمله نیاز به مسکن و سکونت در شهر را به خوبی توضیح دهند. این مساله آنگاه بیش‌تر رخ می کند که شاهد شکل‌گیری و دگرگونی سکونتگاه‌های خودرو در اشکال و گونه‌های مختلفی هستیم که فراروند، ویژگی‌ها و خاصه‌های متعدد و متنوعی دارند، به حدی که سنخ شناسی و دسته‌بندی آنها با مشکل جدی مواجه و بررسی‌های متعدد میدانی حاکی از دخالت متغیرهای فرهنگی و اجتماعی خاص در شکل‌دهی آنهاست.
نگرش هدف‌گرا به پدیده‌ی سکونت‌گاه‌های خودرو غالباً با بنیادها، ریشه‌ها و عوامل دخیل در شکل‌گیری آنها کاری ندارد و از نقطه نظر تبیین کلان پدیده و در تحلیل نهایی، ریشه در نظریاتی دارد که ما آنها رامساله‌گرا نام نهاده‌ایم. اما آنها این مساله‌ی شهری را در هر حال به عنوان یک واقعیت پذیرفته و به دنبال راه حل‌ها و راه‌کارهای بهینه سازی شرایط زندگی و سکونت هستند. در این مسیر نیز تجربیات سه دهه برخورد با این سکونتگاه‌ها و بازتاب‌های آنها را بررسی و به این نتیجه رسیده‌اند که در شرایط موجود و بر مبنای پیش‌نگری آینده‌ی نزدیک، امکان تغییرات بنیادین و اساسی در نظام اقتصادی و اجتماعی و زیرساخت‌های فرهنگی در بسیاری از جوامع جهان سوم، بسیار ضعیف و نامتحمل است. در چنین شرایطی باید به راه‌کارها و راه حل‌هایی که به صورت خود جوش و خود انگیخته از متن زندگی و سکونت کم درآمدها برآمده است، توجه کرد، آنها را توسعه داد و بر این اساس راه حل‌های مبتنی بر توانمندسازی و ساماندهی و به سازی این سکونتگاه‌ها را هدف قرار داد.
ما براساس مجموعه بررسی‌ها، نظریات اخیر را در رابطه با راه حل‌ها و شیودی نگرش امروزین و منطبق بر شرایط تحول یافته و دگرگون شده سکونتگاه‌های خودرو پذیرفته‌ایم و فکر می‌کنیم که سکونتگاه‌های خودرو نوعی پاسخ به مساله‌ی مسکن و سکونت در منطقه‌ی کلان شهری هستند که با توجه به بی‌اعتنایی برنامه‌ریزی رسمی در جهان در حال توسعه، به نحو خود به خودی و خودجوش پاسخی در حد مقدور، ارائه داده‌اند. این پاسخ در دامنه‌ی توان‌ها، خواست‌ها، نیازها، ترجیحات و اولویت‌بندی‌های آنان معنا یافته و شکل فضایی- کالبدی متناسب خود را یافته است.
براین اساس نگرش مبتنی بر توانمندسازی و جلب مشارکت ساکنان را در برخورد با این سکونتگاه‌ها و تبیین آنها مناسب می‌دانیم.
اما در عین حال بر این باوریم که آن سوی دیگر این طیف نیز در غلطیدن به نوعی جبرگرایی نوین و پذیرش قطعی آن به عنوان راه حلی نهایی و تلقی آن به عنوان پدیده‌ای طبیعی و به هنجار است که به نظر ما نوعی افراط گرایی و گرایش به بنیادهای نظری این گونه نگرش (کارکردگرایی) می‌باشد. ما بر این باور هستیم که در عین پذیرش این سکونتگاه‌ها به عنوان یک واقعیت عینی و نیازمند پاسخی مناسب در چهارچوب برنامه‌ریزی و برنامه‌دار کردن حرکت خودجوش و مردمی آنها، از این واقعیت نیز نباید گریخت که در هر حال پیدایش آنها در جهان سوم معلول توسعه‌ای ناموزون و نابرابر و ناهماهنگ بوده و حل نسبی مساله مسکن و سکونت کم درآمدها در قالب طرح‌های توانمند سازی و به سازی کیفیت اسکان در این مکان‌ها، در تحلیل نهایی نمی‌تواند راه حل‌ نهایی، بنیادین و همبستگی، بحرانی باشد که ابعاد اساسی آن مساله اشتغال، درآمد و توزیع متعادل آن، مهاجرت و دانش فنی، امنیت شغلی و پایداری درآمد است.
براین اساس فکر می‌کنیم که تبیین این پدیده با نگرش هدف‌گرا تنها به صورت پدیده‌ای موجود و در حال تحول و به عنوان یک واقعیت قابل قبول است. اما فرض آن به عنوان پدیده‌ای طبیعی و بهنجار در روال رشد و توسعه‌ی شهر و پذیرش قطعی و نهایی آن به عنوان راه حل بنیادی حل مساله اسکان و سکونت کم درآمدها قابل پذیرش نیست. در ادامه‌ی بحث به این مطلب باز خواهیم گشت.
از بررسی‌ مجموعه نگرش‌ها و تجربیات به این نتیجه رسیده‌ایم که اصولاً یکی از دلایل سیر تطور نظری پیرامون پدیده مورد بررسی، هم تغییر در ماهیت پدیده چه به لحاظ شکل‌گیری نطفه‌ی اولیه سکونتگاه‌های خودرو و چه از نظر سیر تحول و دگرگونی آن است.
بنابراین قدرت توضیح نظریات و نگرش‌های پیشین و میزان واقع‌گرایی آن‌ها در تبیین پدیده کاهش می‌یابد. براین اساس دیدگاه‌های اخیر با وجود اشکالات مبنایی مورد اشاره، جهت تبیین موضوع پژوهش، بیش‌تر مورد استفاده قرار گرفته‌اند. بر مبنای این نظریات روند، فرایند، ماهیت و ویژگی‌های سکونتگاه‌های خودرو در طول دو دهه اخیر تحول یافته و آن چه بیش از پیش ضرورت می‌یابد تبیین این تغییرات و شناخت روند و فرایند حاکم بر آن است.[۷۹] ”
جامعه ایران از دیرباز شاهد همزیستی سه نظام معیشتی بوده است که در کنار یکدیگر و متاثر از هم تا دوران معاصر به حیات خود ادامه داده‌اند و فقط پس از قرار گرفتن ایران در چارچوب نظام سرمایه‌داری جهانی، ارتباط سنتی این سه نظام گسسته و دستخوش تغییر بنیادین شده است. این سه نظام به ترتیب پیدایش تاریخی خود عبارتند از : نظام ایلیاتی یا ایل‌نشینی، نظام مبتنی بر زراعت و یا روستا نشینی و بالاخره نظام شهر یا شهرنشینی.
وجود ایل، اقدام به دامداری، استفاده از مراتع و حرکت دام و انسان همراه با جزیی کشاورزی از خصایص خاورمیانه است. به قول “کاستلو” زندگی ایلیاتی پاسخی طبیعی به رژیم آب و هوایی منطقه بوده است. زیرا باران و برف زمستانی به همراه سرمای گاه طولانی و طاقت‌فرسا و خشکی و گرمای تابستان حرکت دام و انسان را الزامی می‌سازد (Costello 1977:4-5) علاوه بر این، زندگی ایلیاتی امکان سازگاری جمعیت بیشتر با شرایط اقلیمی متغیر را فراهم آورد در کنار ایلات متحرک، روستانشینان ساکن بر زمین قرار دارند. در اکثر جوامع و پس از کشف کشاورزی، در حقیقت بخشی از جمعیت ایل نشینی ساکن شده روستانشینی اختیار کرده و به زراعت می‌پردازند. اما بخش قابل توجهی از سرزمین ایران در شمار مناطق خشک و نیمه خشک به شمار می‌رود براین اساس با منابع محدود آبرسانی چه برای بقاء تکنولوژی (عامل انسانی) نیز غلبه بر محدودیت طبیعی یاد شده را ناممکن ساخته است. در نتیجه، جمعیت در اکثر مناطق کشور میل به عدم تمرکز و بخش داشته است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-08-05] [ 10:39:00 ق.ظ ]