کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو



 



- توده هوای سودانی
توده های هوای سودانی از دیگر توده­های هوایی است که ازمرکز کم فشار سودانی جغرافیای کشور وارد می­ شود و در استان کردستان نیز بارندگی هائی را به وجود می ­آورد.
منطقه سودان در آفریقا به علت مجاورت با منطقه حاره به طور نسبی دارای یک موقعیت کم فشار است. در فصل سرد سال با نفوذ زبانه پرفشار به نواحی شمالی سودان و ریزش های هوای سرد در آن منطقه، کم فشار سودان تقویت شده و از دریای سرخ رطوبت جذب می­نماید. در واقع این سیستم در ابتدا فاقد جبهه است و فعال نمی ­باشد، اما به تدریج که بر وری دریای سرخ کشیده می­ شود، با توده­های هوای آن منطقه برخورد نموده و فعال می­ شود که عموماً پس از شکل­ گیری یا از طریق خوزستان وارد ایران می­ شود و یا پس از عبـور از روی عربستان و کویت و توقف کوتاه بر روی خلیج فارس و کسب رطوبت کافی، استان­های جنوبی کشور و گاهی تا نواحی مرکزی ایران را تحت تاثیر قرار می­دهد و پس از آن به طرف شرق وجنوب شرق کشیده می­ شود.
سیستم های کم فشار سودانی در فصول سرد سال گاهی تمامی استان­ های جنوبی و غربی و جنوبغربی و مرکزی کشور را تحت تاثیر قرارداده و موجب ریزش های جوی گرم نظیر باران می شود که طبعاً در ارتفاعات کردستان به صورت برف نازل می گردد.
- توده ی هوای مراکز پرفشار شمالی
- در ماه­های سرد سال توده هوای برخاسته از مرکز پرفشار قطبی پس از ورود به منطقه غرب کشور، به علت پوشیده بودن ارتفاعات این منطقه و استان کردستان از برف ، برروی منطقه توقف نموده و تقویت می شوند ودر این حالت برخی از نقاز استان کردستان نظیر سقز و سنندج از سردترین نقاط کشور می­گردند.
- در ماه­های سردسال دشت پوشیده از برف و یخ سیبری با ارسال توده­های هوای سرد و سنگین از شمال­شرق کشور به داخل جغـرافیای ایران موجب تغییرات مهـمی در رژیم های دمایی و بارندگی کشور می گردد.
- کم فشار حرارتی
بخش­های از غرب استان کردستان در ماه­های گرم سال تحت تاثیر شرایط آب وهوایی گرم کشور عراق قرار میگیرد که موجب افزایش دمای هوا می شود. به جز توده های هوا و سیستم­های هواشناسی گفته شده که به طور موثر بر اقلیم استان کردستان تاثیر می­گذارند، برخی از سیستم­های جوی دیگر نیز در مقاطعی از فصول سال بر ین استان تاثیر می­گذارند که از اهمیت کمتری برخوردارند و دارای نقش تعیین کننده ­ای در شکل­ گیری اقلیم های استان کردستان نمی­باشند.
- کم فشار های ایسلندی
در فصل های سرد سال کم­ فشارهای ایسلندی پس از عبور از اقیانوس اطلس، کشور انگلستان، جنوب اروپا، دریای مدیترانه و کشورهای عراق وسوریه، وارد فلات ایران شده و بر روی نوار غربی کشور و استان کردستان ایجاد بارندگی می نماید (اقلیم وگردشگری استان کردستان ).
۲-۲-۹-۲- اثرات ناهمواریها در تنوع آب و هوای استان
 قسمت اعظم استان بر روی رشته کوه زاگرس قرار گرفته و به همین دلیل به لحاظ اقلیمی دارای شرایط ویژه ای می باشد و اشکال مختـلف اراضی شامل کوه های مرتفع و دره­های عمیق ، دشت­های دامنه­ای ، فلات ها و اراضی پست در این استان وجود دارد . اقلیم های خشک تا خشک سرد در استان با متوسط بارندگی۲۵۰میلی متر (بیجار) تا اقلیم نیمه مرطوب معتدل در غرب استان با متوسط بارندگی حدود ۸۰۰ میلی متر (مریوان) در استان یافت می شود . نواحی شرقی و مرکزی استان متاثر از آب و هوای برخی نواحی مرکزی ایران و مناطق غرب متاثر از آب و هوای مدیترانه­ای است که حضور عناصر مدیترانه­ای همراه با بارندگی مناسب مؤید این نظر است­. به طوری که شرایط مذکور سبب شده است که جنگل­های بلوط در این منطقه حضور داشته ولی نواحی شرقی استان دارای پوشش استپی می­باشد .بیشتر نواحی غربی، کوهستانی و اغلب پوشیده از جنگل­های طبیعی و در نواحی شرقی استان اراضی مسطح ، دشت ها و فلات­های نسبتا وسیعی وجود دارند .
۲-۲-۹-۳- تاثیر ارتفاع بر اقلیم استان
استان کردستان منطقه­ای است کوهستانی که از مریوان تا دره قزل اوزن و ارتفاعات زنجان جنوبی در مشرق گسترش یافته است. استان کردستان از مرتفع­­ترین استان­های کشور است و این ویژگی موجب گردیده است تا شرایط آب و هوایی استان در مقیاس وسیعی تابع شرایط مناطق کوهستانی و مرتفع باشد.ارتفاع شهر سنندج مرکز استان کردستان ۱۴۸۰ متر از سطح دریا است.
استان کردستان با ارتفاع متوسط ۲۰۰۰ متر از سطح دریا و تاثیر پذیری از ارتفاعات زاگرس،دارای زمستان­های سرد است. جهت گسترش و استقرار ارتفاعات در استان کردستان به گونه ­ای است که نخستین بارندگی از توده­های هوای باران زا که به غرب کشور می­رسند.بر روی ارتفاعات این منطقه صورت می­گیرد و به این سبب ریزش های جوی سالانه در اکثر نقاط استان کردستان و به ویژه مناطق کوهستانی استان در حد بالایی قرار دارد. ریزش های جوی در نقاط مرتفع استان غالباً به شکل ریزش یرف و در بخش های کم ارتفاع استان غالبا ً به صورت باران است.
مرتفع بودن استان و وجود ارتفاعات متعدد در سطح آن علاوه بر تاثیر بر رژیم بارندگی استان، بر سایر متغیرهای جوی استان نظیر دما ، تبخیر ، رطوبت هو­ا ، باد و غیره نیز تاثیر می گذارد که این تاثیر چه به صورت انتزاعی بر یک یک عوامل جوی و چه به صورت ترکیبی بر ساختار اقلیمی­، در نهایت بر رژیم اقلیمی استان موثر واقع شده و موجب پدید آمدن اقلیم ها و زیر اقلیم های متعددی در جغرافیای استان کردستان گردیده است( اقلیم و گردشگری استان کردستان).
درمجموع نقش ارتفاعات استان کردستان در دوره گرم سال زیاد محسوس نیست . اما درفصل زمستان با یورش هوای سرد و ماهیت کوهستانی منطقه و گسترش بادهای غربی به همراه رطوبت توده­های هوای مدیترانه علاوه بر ریزش باران­های فراوان و برف سنگین موجب کاهش شدید دما دراین منطقه می­ شود به طوری که اختلاف درجه حرارت حداکثر و حداقل مطلق دربعضی از ایستگاه­ها به ۷۸ درجه سانتی گراد نیز می­رسد .

۳-۲-۱۰- ویژگی های آب و هوایی
این استان منطقه­ای کاملاً کوهستانی است و به علت وجود ارتفاعات، پستی و بلندی ها و بارندگی مناسب دارای رودهای فراوان و مناطق سر سبز و حاصلخیز است. آب و هوای یا اقلیم کردستان متاثر از توده‌های هوای گرم و مرطوب مدیترانه­ای است که این توده‌ها موجب بارندگی هایی در بهار و ریزش برف در زمستان­ها شده است .این توده‌های هوایی که از اقیانوس اطلس­و دریای مدیترانه­با برخورد به ارتفاعات زاگرس بخش قابل توجـهی از رطوبت را بصـورت بارش‌های پراکنده برف و باران در این منطـقه نشان می­ دهند.آب و هوای استان در ناحیه شمالی آب و هوای نسبتاً سرد و در نواحی جنوبی معتدل کوهستانی است و دارای فلات­های مرتفع و خشک و دشت­های حاصلخیز مانند دشت مریوان ، دشت اوباتو ، دشت ئیلاق یا دهگلان ، دشت قروه و دشت کامیاران است( سازمان جهاد کشاورزی استان کردستان).
۳-۲-۱۰-۱- دما
دومین پارامتر از نظر نمایه خشکسالی دما می­باشد. میانگین دما در این استان از ۸/۷ تا ۹/۱۳ تغییر میکند. نمودارهای شماره(۳-۱۳) و (۳-۱۴) دامنه دمایی طی دوره ۲۵ ساله و رژیم دمایی ماهانه در شهرهای مختلف استان را نشان می­ دهند. همانطور که ملاحظه می­گردد بیشترین میانگین دمایی در شهرستان سنندج ­به میزان ۹/۱۳میباشد. نکته قابل توجه در این دو نمودار دمای شهرستان­های استان از نظر دمایی تقریباً در یک رنج می­باشند. فقط در فصل زمستان دمای سنندج بین ۲ تا ۳ درجه از دمای بقیه شهرستان ها بیشتر است و آن نیز می تواند به علت آلودگی مرکز این استان نسبت به بقیه نقاط استان می­باشد.
نمودار شماره (۳-۱۳): دامنه دمای شهرستان های استان کردستان
نمودار شماره (۳-۱۴): رژیم دمایی شهرستانهای استان کردستان
۳-۲-۱۰-۲- نزولات جوی
مهمترین پارامتر در نشان دادن خشکسالی در هر منطقه میزان نزولات جوی می­باشد. دامنه بارش سالانه در استان کردستان به طور متوسط بالغ بر۳۰۰ تا ۹۵۰ میلیمتر در سال می­باشد.بیشترین میزان بارندگی مربوط به شهرهای مریوان۹۰۰ و بانه­حدود ۷۰۰ میلی متر در سال و کم‌ترین میزان بارندگی در ناحیه شرق حدود ۳۴۰ میلی متر و در قسمت مرکزی استان یعنی سنندج­نزدیک به ۴۰۰ میلی متر در سال است. نفوذ توده‌های مرطوب زمستانی و بهاری در مریوانو دریاچه زریوارتأثیر فراوانی در مرطوب و معتدل شدن هوای این ناحیه دارد.
نمودار شماره (۳-۱۵): بارندگی استان کردستان
نمودارهای شماره(۳-۱۵) و (۳-۱۶) میزان بارندگی طی دوره ۲۵ ساله و رژیم بارندگی ماهانه در شهرهای مختلف استان را نشان می­ دهند.همانطور که ملاحظه می­گردد بیشترین بارش در شهرستان مریوان به میزان ۹۲۸ میلی­مترمی­باشد. همچنین درغالب نقاط استان از ماه خرداد تا شهریور میزان بارندگی ناچیز بوده و بیشترین بارندگی در ماه اسفند می­باشد.
نمودار شماره (۳-۱۶): رژیم بارندگی در شهرستان های استان کردستان
میزان‌ بارندگی‌ در استان‌ کردستان‌ از غرب‌ به‌ شرق‌ کاهش‌ می‌یابد. دلیل‌ این‌ امر وجود دیواره‌ کوهستانی‌ ناحیه‌ است‌ که‌ از نفوذ جریان‌هایی‌ که‌ از غرب‌ به‌ فلات‌ وارد می‌شود،جلوگیری‌ می‌کند.
۳-۲-۱۰-۳- رطوبت نسبی
علاوه بر میزان و توزیع بارندگی و دما، میزان رطوبت نسبی محیط نیز در شدت خشکسالی نقش مهمی دارد. همان طوری که در نمودار (۳-۱۷)نشان داده شده، در ارتفاعات که دما نسبتاٌ پایین است، میزان رطوبت نسبی ازسایر مناطق بیشتر است. لذا انتظار می­رود پدیده خشکسالی آسیب کمتری به این مناطق وارد نماید.
نمودار شماره (۳-۱۷): رطوبت نسبی در شهرستان های استان کردستان
۳-۲-۱۰-۴- ساعات آفتابی
ساعات آفتابی یکی از پارامترهای موثر در تبخیر و فزاینده شدت خشکسالی می­باشد. نمودار (۳-۱۸) ساعات آفتابیماهانه در شهرستان­های استان کردستان را نشان می­دهد. همانطور که در این نمودار مشخص است در بیشتر ماه­ها ایستگاه قروه بالا ترین و ایستگاه سنندج کمترین ساعات آفتابی را دارا می­باشند. بیشینه ساعات آفتابی در ماه تیر و کمینه آن در دی­ماه دیده می­ شود.
نمودار شماره (۳-۱۸): ساعات آفتابیماهانه در شهرستان های استان کردستان
۳-۲-۱۰-۵-تبخیر در استان
یکی از پارامترهای مهم و موثر در شدت خشکسالی، تبخیر می­باشد. نمودار (۳-۱۹) تبخیر ماهانه در شهرستان­های استان کردستان را نشان می­دهد. همانطور که در این نمودار مشخص است در بیشتر ماه­ها ایستگاه سقز بالا­ترین و ایستگاه زرینه اوباتو کمترین تبخیر را دارا می­باشند. بیشینه تبخیر در ماه مرداد و کمینه آن در ماه­های فصل زمستان دیده می­ شود.
نمودار شماره (۳-۱۹): تبخیر در شهرستان های استان کردستان
۳-۲-۱۰-۶- نمودار آمبروترمیک ایستگاه­های استان کردستان
با ترسیم نمودارهای آمبروترمیک می­توان دوره­ های خشک و مرطوب را نمایان کرد. در این پژوهش با عنوان بررسی دوره­ های خشکسالی با تاکید بر دوره­ های مرطوب، مشخص شدن دوره­ های خشک و مرطوب برای انجام مراحل آماری مهم می­باشد. در جداول شماره (۳-۲۰) تا (۳- ۲۴ ) نمودارهای آمبروترمیک ایستگاه­های استان کردستان را نشان می­دهد.
مقاله - پروژه
نمودارشماره(۳-۲۰ ) نمودار آمبروترمیک ایستگاه سنندج
نمودارشماره(۳- ۲۱ ) نمودار آمبروترمیک ایستگاه قروه
نمودارشماره(۳-۲۲) نمودار آمبروترمیک ایستگاه سقز
نمودارشماره(۳-۲۳ ) نمودار آمبروترمیک ایستگاه بیجار
نمودارشماره(۳- ۲۴) نمودار آمبروترمیک ایستگاه زرینه اوباتو
بر اساس این نمودار­ها فصل مرطوب در مناطق مختلف استان از آبان آغاز وتا اردیبهشت وخرداد ادامه پیدا می­ کند.
۳-۲-۱۰-۷-بادها
مهمترین بادهای استان باد­های مرطوب غربی و شمال غربی است. بادهای غربی در استان با عنوان باد شه مال مشهور بوده پس از رسیدن به کوه های مرزی با دنبال کردن جهت کوه­ها از جنوب غربی به سمت شمال متمایل می­ شود. این جریان هوا مرطوب و باران­آور است که ضمن برخورد با بادهای سرد آسیای مرکزی، رطوبت خود رابه صورت باران و برف در این ناحیه از دست می­دهد از دیگر بادهای مشهور این استان باد خشک شرقی باد مه و زریان است(انجمن منابع طبیعی استان کردستان).
۳-۲-۱۱- اقلیم استان
بر اساس طبقه بندی اقلیمی دمارتن گسترش یافته، محاسبه رابطه آن بین ایستگاه های مختلف استان، نوع اقالیم موجود به شرح زیر مشخص شده است:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-08-05] [ 12:56:00 ق.ظ ]




–شخصیت: منظور از شخصیت در این پژوهش، نمره ای است که هر فرد براساس پرسشنامه آیزنگ[۷] بدست می آورد .
– پیشرفت تحصیلی: منظورازپیشرفت تحصیلی دراین پژوهش عبارت از نمره ای است که فرد درامتحانات پایانی نوبت دوم دریافت کرده است.
فصل دوم:
مبانی نظری و پیشینه تحقیق
۲-۱- مقدمه:
هر انسان رویدادهای در نوع خود منحصر به فرد است. با وجود این، بین بسیاری از انسانها و رویدادهای زندگی آنها، آنقدر شباهت وجود دارد که بتوان نکات مشترکی را در نظر گرفت. و درست همین الگوهای رفتاری که روان شناسان شخصیت در پی درک آنند. روان شناس شخصیت برای کلیت فرد و تفاوتهای فردی اهمیت خاصی قائل است اگرچه روان شناسان شخصیت وجود شباهتهای بین افراد را قبول دارند، توجه آنها بیش تر به تفاوتهای افراد از یکدیگر معطوف می باشد. چرا عده ای موفق اندو بعضی نا موفق اند؟ تنوع استعدادها از کجا ناشی می شود ؟ چرا برداشت های افراد از امور متفاوت است؟(پروین و جان،۱۳۸۱).
پایان نامه - مقاله - پروژه
«شخصیت را بر مبنای صفت بارز، مسلط یا شاخص فرد نیز تعریف کرده اند و بر این اساس است که افراد را دارای شخصیت برون گرا یا درون گرا یا پرخاشگر[۸] و امثال آن می دانند. درواقع چنین فرض می شود که در شرایط مختلف، حالت بارز، یکی پرخاشگری و دیگری درون گرایی است. این گونه برداشت از شخصیت، در محدودۀ تیپ شناسی می گنجد. اشکال عمدۀ آن هم این است که با این گونه تقسیم بندی، در نظر گرفته نمی شود که فرد انسان بر حسب شرایط و اوضاع و احوال، پرخاشگر یا درون گرا می شود، نظریه پردازان شخصیت، این پدیده را از جنبه ی ارزشی آن مورد بحث قرار نمی دهند، یعنی نمی گویند فلان شخصیت بد یا خوب است. نظری اجمالی به تعاریف شخصیت، نشان می دهد که تمام معانی شخصیت را نمی توان در یک نظریه خاص یافت، بلکه در حقیقت، تعریف شخصیت به نوع نظریۀ هر دانشمند بستگی دارد. برای مثال، کارل راجرز[۹]، شخصیت را یک خویشتن[۱۰]سازمان یافتۀدایمی می داند که محور تمام تجربه های وجودی ماست. یا گردن آلپورت[۱۱]، شخصیت را مجموعه عوامل درونی ای که تمام فعالیت های فردی را جهت می دهد ، تلقی می کند. جی. بی . واتسُن[۱۲] پدر رفتارگرایی، شخصیت را مجموعۀ سازمان یافته ای از عادات می پندارد. اریک اریکسن[۱۳] روانپزشک و روانکاو مشهور زمان ما، معتقد است که رشد انسان در قالب یک سلسله مراحل و وقایع روانی- اجتماعی صورت می پذیرد و شخصیت انسان، تابع نتایج آن هاست. جورج کلی[۱۴] یکی از روان شناسان شناختی معاصر، روش خاص هر فرد را در جستجو برای تفسیرمعنای زندگی شخصیت او می داند، و بالاخره زیگموند فروید[۱۵] عقیده دارد که شخصیت از نهاد، خود و فراخود ساخته شده است»(شاملو، ۱۳۸۲،ص۱۶).
۲-۲- معنا و مفهوم شخصیت:
«شناخت رفتار و شخصیت انسان ، چیز تازه ای نیست . برخی براین باورند که تاریخ تفکر در مورد رفتار و شخصیت، به اندازه ی طول عمر انسانها است . با پیدایش انسان نحوه ی شکل گیری شخصیت مورد توجه فلاسفه، ادیان، مذاهب و شاعرن بوده است با پیدایش روش های علمی روش های قبلی کهنه شده و روش علمی یک روش دقیق و حساب شده است.(برگر[۱۶]؛۱۹۹۳). ریشه علم در روان شناسی را باید در رُم و یونان باستان بررسی نمود و این ها سوالاتی در شخصیت مطرح می کردند و مشابه همان سوالات امروز توسط روانشناسان مطرح می گردد. بررسی رفتار به شیوه ی علمی و تجربی در سال ۱۸۷۹، توسط دانشمند آلمانی
ویلهم وونت[۱۷] پایه گذاری شد. و از آن به بعد روانشناسی به شعبه های مختلف تقسیم شده است»(دارابی، ۱۳۸۴، ص۲ ).
«اصطلاح شخصیت از کلمه لاتین پرسونا[۱۸] به معنای نقاب اخذ شده است. در یونان باستان، بازیگران برای اجرای نمایش ماسکی را به صورت خود می زدند و از طریق آن، نقش واقعی خود را که در ارتباط با همان نقاب بوده است، ارائه می دادند. انسان ها سعی دارند رفتار خود را مطابق خواسته ها و انتظارات اجتماعی بروز دهند. اما شخصیت در معنای علمی به این سادگی قابل تبیین نیست، زیرا شخصیت یک مفهوم انتزاعی است که از طریق انسجام و هماهنگی مجموعه ای از خصوصیات معنا پیدا می کند. این خصوصیات عبارتند از عواطف و هیجانات، انگیزه ها، افکار، تجارب و ادراکات. از سوی دیگر شخصیت تنها شامل جنبه های ظاهری رفتار نیست بلکه معنای واقعی شخصیت چند بعدی است که این ابعاد شامل درون و ذهنی است که افراد را وادار به انجام رفتار معینی می کند. به همین دلیل هر یک از نظریات موجود در روانشناسی شخصیت، تعریف ویژه ای از شخصیت ارائه می دهند»(دارابی، ۱۳۸۴، ص۳).
مفهوم شخصیت در روانشناسی یک مفهوم رایج، معمول و در عین حال فوق العاده غامض و پیچیده است. کاربرد عامیانه شخصیت به حد یک مفهوم مطلوب در دیدگاه فردی تغییر یافته است. در حالی که مفهوم علمی آن مورد مناقشه بوده و در مورد شخصیت بیش از ۵۰ تعریف مختلف شده است(گروسی فرشی، ۱۳۸۰).
با توجه به برداشت های متفاوت از مفهوم شخصیت ، به وضوح نشان می دهد که باگذشت زمان، معنای شخصیت از مفهوم اولیۀ آن تصویری ظاهری اجتماعی بود، بسیار گسترده تر شده است. در حال حاضر، شخصیت به روند اساسی و پایداری در باره ی فرد انسان اطلاق می شود. نظریه های مختلف غیر از این توافق اساسی در تعریف شخصیت ، وجوه تشابه دیگری نیاز دارند که عبارتند از:
الف)«در اغلب نظریه ها شخصیت نوعی سازمان یا ساخت فرضی تلقی می شود. در شخصیت، رفتارها تاحدودی وحدت و سازمان دارند . به عبارت دیگر، شخصیت نوعی پدیده انتزاعی[۱۹] است که آن را بر اساس تفسیر رفتار بیرونی فرد می توان شناخت»
ب)در اکثر تعاریف، بر وجود تفاوت های شخصیتی بین افراد، تاکید می شود. در لغت شخصیت، این معنا مستتراست که هر فرد، واحدی منحصربه فرد و به اصطلاح عوام «تک» است و هیچ کسی دیگر پیدا نمی شود که کاملا شبیه او باشد.
ج)در بیشتر تعار یف، اعتقاد بر این است که شخصیت را باید از دیدگاه تاریخچه تکامل فردی ارزیابی کرد. شخصیت، در واقع پدیده ای تکاملی و تدریجی است که تحت تأثیر بسیاری از عوامل درونی و بیرونی از جمله وراثت، خصوصیات جسمانی و شرایط اجتماعی قرار می گیرد و رشد و تکامل می یابد در حقیقت تعریف شخصیت از دیدگاه هر دانشمند یا هر مکتب و گروهی به نظریه یا تئوری خاص آن بستگی دارد. می توان بر اساس تعاریف فوق، تعریف نسبتاً جامعی از شخصیت ارائه داد: شخصیت عبارت است از «مجموعه سازمان یافته و واحدی متشکل از خصوصیات نسبتاً ثابت و پایدار که بر روی هم یک فرد را از فرد یا افراد دیگر متمایز می سازد»(شاملو، ۱۳۸۲،ص۱۷).
۲-۳- تعاریف شخصیت: الف) تعریف شخصیت: مسئله تعریف شخصیت یک مشکل عمده است درخلال سالها تعاریف مختلفی از شخصیت ارائه شده است. آلپورت (۱۹۳۷) یعنی کسی که بنیان گذار مطالعات نوین شخصیت است توانسته حدود ۵۰ معنا را برای این اصطلاح مطرح کند. تحلیل آلپورت منطبق با تاریخ و مفهوم شخصیت بود که با اصطلاح اولیه نقاب آغاز شد، این اصطلاح به نقاب که البته در نمایشنامه های یونان قدیم به کار برده می شود، اشاره داشت، مضامین مختلف آن در زمینه های مختلفی مانند الهیات، فلسفه، زبان شناسی و روان شناسی راه یافت(لانیون[۲۰] ودی گود، ۱۳۸۸، ص۴۸).
ب)«شخصیت یعنی کل وجود فرد را شامل می شود و تمام جنبه های رفتاری اورا در بر می گیرد شخصیت پیوسته درحال تغییر است و هرصفتی که در فرد نسبتاً پایدار است»(شعاری نژاد، ۱۳۷۳، ص۶۲۶).
ت)از نظر کتل[۲۱] شخصیت «چیزی است که به ما اجازه می دهد پیش بینی کنیم که شخص در یک موقعیت معینی چه خواهد کرد یعنی عمل از او ناشی خواهد شد» تعریف می کند(گروسی فرشی، ۱۳۸۰، ص۳۸).
ح)به نظر هال فرگوسن[۲۲] شخصیت عبارت است از “الگویی از رفتار اجتماعی و روابط اجتماعی متقابل است. بنابراین شخصیتی یک فرد مجموعه راههایی است که او نوعا نسبت به دیگران واکنش یا با آنها تعامل می کند “(همان منبع، ص۹ ).
ج) تعریف دیگری از شخصیت:"شخصیت هر فرد همان الگوی کلی یا همسازی ساختمان بدنی، رفتار، علایق، استعداد ها، تواناییها، گرایشها و صفات دیگر اوست. بدین ترتیب می توان گفت که منظور از شخصیت، مجموعه یا کل خصوصیات و صفات فرد است"(ساعتچی ، ۱۳۹۰، ص۵۸).
خ) مهمترین مبحث شخصیت این نکته است که “هرانسان و رویدادی در نوع خود منحصر به فرد است. با وجود این، بین بسیاری از انسان ها و رویداد های زندگی آن ها آنقدر شباهت وجود دارد که بتوان نکات مشترکی را درنظر گرفت و درست همین الگو های رفتاری است که روانشناسان شخصیت در پی درک آنند” (پروین و جان، ۱۳۸۱، ص۵).
د) شخصیت مجموعه ای از “تمام ویژگی ها، توانایی ها، انگیزه ها، خلق وخوی، نگرش ها، دیدگاه ها، باورها و واکنش های هیجانی و سبک های شناختی، منش اخلاقیات است که دارای ثبات سنی در فرد است” (لطف آبادی ، ۱۳۸۴،‌ص۱۲۷).
۲-۴- تاریخچه ارزیابی شخصیت:
شیوه هایی که مردم بر اساس آنها عمل یا رفتار می کنند، همواره مورد توجه بوده است. این گونه رفتارها احتمالاً برای خانواده ها، دوستان و همسایگان پیامدهای مستقیمی دارد و طبعاً از دید آنها حایز اهمیت زیادی است. علاوه بر این، اکثر ما دوست داریم احساس کنیم که حداقل از یک درک کلی نسبت به رفتار آدمی برخورداریم. بنابراین، پروراندن قابلیت‌ها و توانایی های افراد، به منظور درک و پیش بینی رفتارهای خود و دیگران، هم از نظر شخصی و هم از نظر اجتماعی، اهمیت وافری دارد.(گروسی فرش، ۱۳۸۰).
حوزه ارزیابی شخصیت، یعنی، کوششهای منظمی که به منظور درک و پیش بینی رفتار افراد صورت می گیرد، از تاریخچه ای بسیار طولانی برخوردار است. یک فرد غارنشین ماقبل تاریخ می توانست که با تماشای حالت و برق نگاه غریبه ای که به او نزدیک می شد، به مقاصد وی پی ببرد. چنین برداشتی را می توان بعنوان نوعی کوشش ابتدایی در جهت ارزیابی شخصیت تلقی کرد. بعدها استفاده از قضاوتهای کاهنان و غیب گویان در جهت تعیین صحت و سقم پیشنهادهای صلح از سوی دشمن را می توان ناشی از همین کوشش دانست. تا پیش از گسترش روان شناسی علمی و تخصصی جدید، شیوه های غیررسمی زیادی وجود داشتند. ما به دلیل ارزش تاریخی و روشن کردن پاره ای از مسایل روش شناختی در کل حوزه ارزیابی شخصیت، پاره ای از آنها را نظیر طالع بینی، کف بینی و جمجمه شناسی که علی رغم گسترش غیرعلمی و جایگاه نامطمئن معاصر هنوز تا اندازه ای به کار می روند، مورد بحث قرار خواهیم داد. این روشها در مقایسه با فنون معاصر ارزیابی شخصیت، به مراتب از قدمت بیشتری برخوردارند(لانیون و دی گود[۲۳]، ۱۳۸۸، ص۳).
۲-۴-۱- طالع بینی، کف بینی و جمجمه شناسی:
چنین تصور می شود “ریشه طالع بینی که کوششی برای پیش بینی وقایع کره زمین از طریق مشاهده ستاره های ثابت و سایر اجسام سماوی است، به ۲۵ قرن پیش در مسوپوتامیا[۲۴] بر می گردد. اعتقاد به ستارگان به عنوان خدایانی نیرومند در بین انسانهای اولیه به پیدایی این اندیشه انجامید که می توان امورمربوط به انسان را از طریق مطالعه سماوات پیش بینی کرد. بدین ترتیب، در آن زمان شخصیت و سیر وقایع زندگی هر فرد با مراجعه به یک طالع یا زیج[۲۵] (یعنی، شکل بندی ستارگان در لحظه تولد) تعیین می شد. در کل، ارزیابی شخصیت هر فرد با توجه به لحظه تولد وی و ارائه پیش بینی های مناسب بر اساس یکی از کتابچه های راهنما یا تقویمهای نجومی صورت می گرفت که بی شباهت به طالع بینی های جدیدی که هنوز در بسیاری از روزنامه ها یافت می شوند، نبودند. آگاهی گسترده ای که پیرامون جهان فیزیکی در خلال انقلاب علمی گسترش یافت، نقش مهمی در کاهش توجه جدی نسبت به طالع بینی داشت؛ اما با این حال، محبوبیت طالع بینی همچنان در میان مردم پایدار باقی مانده است"(لانیون و دی گود، ۱۳۸۸، ص۴).
“این اندیشه که زندگی آدمی از قبل توسط وضعیت ستارگان در لحظه تولد تعیین می شود، اندیشه ای بس ساده و ابتدایی است؛ زیرا مطلقاً هیچ گونه شواهد معتبری دال بر رابطه بین زمان تولد و شخصیت وجود ندارد. پس چرا هنوز این اندیشه علی رغم مخالفت اکثریت متخصصان روان شناس از وجهه خاصی برخوردار است؟ یکی از دلایل تداوم این اندیشه، اثر بارنوم[۲۶] است. و دلیل دیگر، به وجود جذابیتی بر می گردد که اندیشه های ماورای طبیعی یا کیهانی در میان مردم دارند. کتابهایی نظیر تأثیر نیروهای کیهانی بر رفتارهای انسان گواکولین[۲۷]، (۱۹۷۳) و ماوراءالطبیعه (واتسون[۲۸]، ۱۹۷۳) با در کنار هم نهادن مفاهیم شبه علمی طالع بینی و معرفی آنها در قالب تفحص و پژوهش رسمی بر جذابیت آنها افزوده اند. شاید مناسبتر باشد که طالع بینی معاصر و زمینه های مشابه را به عنوان نوعی صنعت تفننی در نظر بگیریم که قطع نظر از نکات دیگر، بر عرضه کلی و ارائه هر چیزی تأکید می ورزد که بازار فروش دارد"(لانیون و دی گود، ۱۳۸۸، ص۴).
“فن یا روش چرخه های زیستی که به طالع بینی شباهت دارد، روشی برای پیشگویی شخصی است که در ابتدا توسط ویلهلم فلیس[۲۹] همکار زیگموند فروید ابداع شد و بعدها به وسیله جرج تامن[۳۰](۱۹۷۳) گسترش یافت. بر طبق نظریه چرخه های زیستی، کارایی روزانه آدمی توسط وضعیت سه چرخه جسمی، هیجانی و ذهنی که جملگی در لحظه تولد تثبیت می شوند و دیگر تغییر نمی کنند، کنترل می شود. از آنجا که هر چرخه دارای دوره متفاوتی است، گهگاه امکان دارد که ترکیب قوی آنها به پیدایی روزهای مطبوع بی انجامد؛ روزهایی که همه چیز بر وفق مراد است. برعکس، ترکیب ضعیف این سه چرخه به روزهای نامطبوع می انجامد. هر چقدر چرخه های بیشتری علیه ما در روز خاصی تجمع پیدا کنند، احتمال ناگوار بودن آن روز بیشتر است و بالعکس. با اختراع مکیروکامپیوترهای از قبل برنامه ریزی شده، مردم می توانند کارایی بالقوه خود را در یک روز معین، بدون درنگ پیش بینی کنند"(همان منبع،ص۵). کف بینی به تعیین خصوصیات فرد بر اساس تفسیر چین و چروکها و پستی و بلندیهای کف دست اشاره می کند. تصور بر این است که کف بینی به صورت یک نظام مدون از ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد در کشور چین وجود داشته است، گرچه آغاز اولیه و ریشه های نظری آن در گذر تاریخ باستان محو شده است. در کف بینی به طرح کلی خطوط دست، برآمدگیهای آن یا بخشهای مخروطی شکل بین این خطوط اهمیت زیادی داده می شود. هر یک از این “علایم” به شکل خاصی تفسیر می شود. قسمتی از کف دست که مستقیماً در زیر مفصل سوم انگشت میانی قرار دارد برآمدگی زحل، نشان دهنده خردمندی، اقبال نیک و دوراندیشی است. با “خواندن” این علایم، روش کف بینی ارزیابی خاصی را از افراد به دست می دهد. دقت کنید که دو طرح ارائه شده، ویژگیهای اساسی دست راست و چپ را به شکلهای نسبتاً متفاوتی مطرح کرده اند. فقدان کامل هرگونه تبیین منطقی در خصوص استنباطها و تفسیرهای به عمل آمده و این آگاهی بدیهی که خطوط مخروطی شکل دستها و سایر خصوصیت آنها می تواند با تمرینهای فیزیکی تغییر کند، باعث می شود که کف بینی به عنوان یک روش خرافی و نوعی شیادی کنار گذاشته شود"(همان منبع،ص۶).
“امروزه هنوز به راحتی می توان افرادی را یافت که ادعا می کنند متخصص این هنر باستانی هستند و حتی کتابهای راهنمای آموزش کف بینی در بسیاری از فروشگاه ها و داروخانه ها عرضه می شوند (برای مثال، وید[۳۱]، ۱۹۹۱). به نظر می رسد که بخش عظیمی از موفقیت کار کف بین ها به توانایی آنها در توجه به نشانه هایی مانند صدا، طرز کلی رفتار و نوع پوشش افراد مربوط است که در مقایسه با نشانه های کف دست در ارزیابی شخصیت اعتبار بیشتری دارند. احتمال دیگر این است که کف بین ها اظهار نظرهای کلی و پیش پا افتاده ای را مطرح می کنند مانند اگر چه شما نسبت به والدین خود محبت زیادی را نشان می دهید، ولی گاهی نیز با آنها شدیداً اختلاف پیدا می کنید که ممکن است درباره همه افراد مصداق داشته باشند.
تالنت[۳۲] این گونه ارزیابی شخصیت را خطای عمه فانی نامید، زیرا این ارزیابی عمدتاً اطلاعاتی را در بر می گیرد که می تواند در مورد عمه همه افراد صادق باشد. به همین دلیل، باید وجود اثر بارنوم یا عمه فانی را که به توصیفهای شخصیتی بسیار کلی و پیش پاافتاده می انجامد، همواره در نظر داشت"(لانیون و دی گود، ۱۳۸۸، ص۷).
جمجمه شناسی که هنر ارزیابی شخصیت از طریق اندازه گیری شکل ظاهری جمجمه انسان است، در اواخر قرون ۱۸ توسط فرانس ژوزف گال[۳۳] که یک پزشک و کالبدشناس آلمانی بود، رونق یافت. این کوشش تطبیقی نسبتاً جدید که به منظور گسترش نظام کاملی از اندازه گیری شخصیت صورت گرفت، بنا به دلایل چندی سزاوار بررسی دقیقتری است: الف) این نظام بر پایه فرضهای نظری منطقی چندی قرار دارد، ب) این نظام تا اندازه زیادی تجربی است و به همین دلیل از لحاظ علمی قابل بررسی است، ج) علاوه بر این، سابقه جمجمه شناسی به اندازه کافی جدید است، به طوری که به راحتی می توان درباره آن شواهد نسبتاً کاملی را فراهم کرد (حق شناس ، ۱۳۸۸).
“فرض اساسی گال این بود که مغز آدمی کانون کنترل رفتار اوست، دیدگاهی که امروزه به طور همه جانبه توسط روان شناسان مورد پذیرش قرار گرفته است. با این وصف، در آغاز قرن ۱۹ در خصوص چگونگی عملکرد قشر مخ اطلاعات اندکی در دست بود و دیدگاه علمی غالب متداول آن زمان صرفاً به موضع یابی دقیق فعالیتهای قشر مخ مربوط می شد که بر اساس آن هر کارکرد یا قوه در یک منطقه معین و خاص از سطح مغز جای داشت. اندازه هر کدام از این مناطق به تغییرات قابل مشاهده و متناسبی در شکل جمجمه می انجامید که جمجمه شناسان می توانستند با بررسی آنها بسیاری از خصوصیات افراد و نیز شخصیت آنها را ارزیابی کنند. به عنوان مثال، وجود یک برآمدگی در منطقه “صداقت” جمجمه، نشانه ای از یک فرد صادق است. همانند طالع بینی و کف بینی، جمجمه شناسی نیز برای پیروان خود این امکان را فراهم ساخت که با استناد به برآمدگیها و شکل خطوط جمجمه، ارزیابی کاملی را از شخصیت ارائه کنند. در حال حاضر، مفروضه های بنیادی مربوط به تخصیص یافتگی عملکرد مغزی و ریخت جمجمه به یقین رد شده اند و به همین دلیل، نظریه ای که جمجمه شناسی بر اساس آن قرار دارد، اعتبار خود را از دست داده است.گال اساساً در گسترش جمجمه شناسی یک رویکرد تجربی را اتخاذ کرد. او کوشید تا از طریق مشاهده شخصی، رفتار را با کارکرد مغز و شکل جمجمه ارتباط دهد. او به منظور گردآوری اطلاعات درباره مغز ابتدا به بررسی جمجمه های افراد زنده پرداخت و بعد تلاش کرد تا پس از مرگ، مغز آنان را از طریق کالبد شکافی مطالعه کند. افزون بر این، وی با این امید که بتواند بین شکل جمجمه و خصوصیات افرادی که با یکدیگر شباهت داشتند رابطه ای بیابد، جمجمه بیماران روانی، زندانیان، دانشجویان و افرادی راکه دچار نارساییها یا دارای استعدادهای استثنایی بودند، مورد بررسی قرار داد. اگر چه این تلاش اولیه در جهت توسعه یک بستر تجربی در حوزه ارزیابی شخصیت قابل توجه و در خور ستایش است، ولی در عین حال، خالی از خطر هم نیست. زیرا در چنین کوشش علمی ای، مشاهده های شخصی تأیید نشده می توانند به عنوان تنها منبع داده ها تلقی شوند. نیاز به وارسی اعتبار مشاهده های شخصی، یعنی، تشریح عینی همین روابط در یک موقعیت مستقل توسط سایر ناظران، نه تنها در زمان گال، بلکه امروزه نیز اهمیت وافری دارد"(لانیون و دی گود، ۱۳۸۸، ص۸).
چنین تصور کرد افرادی که از این روشها سود می جویند، هیچ گاه نمی توانند درارزیابی شخصیت، عملکردی بهتر از تصادف داشته باشند. برخی از این اشخاص نسبت به نشانه های ظریفی که متخصصان کار آزموده بهداشت روانی نیز از آنها در ارزیابی شخصیت کمک می گیرند، حساس هستند. این اتهام شیادی که به جمجمه شناسان و کف بینان مربوط می شود، حول این محور دور می زند که آنها با بهره گرفتن از فنون و شیوه های خاصی که امروزه کارایی یا سودمندی آنها به اثبات نرسیده است، به ارزیابی شخصیت فرد می پردازند، درحالی که این توانایی عمدتاً ناشی از مهارتهای شهودی برتر آنها در خصوص ارزیابی است(همان منبع ، ص۹).
۲-۵- عوامل موثر در شکل گیری شخصیت:
در تکوین و شکل گیری شخصیت همچنانکه قبلا نیز ذکر گردید عوامل زیادی تاثیرگذار می باشند؛چرا که شخصیت تحت تاثیر عوامل زیادی قرار داشته است. در تقسیم بندی کلی می توان عوامل تاثیرگذار در شکل گیری شخصیت را به دو دسته کلی زیر تقسیم نمود:
۲-۵-۱- الف)عوامل فردی:عوامل فردی در شکل گیری شخصیت چند عامل اساسی از جمله وراثت، سن و محیط می باشد هر انسانی که کم و بیش واجد وراثت و صفات و ویژگی های فطری پدر و مادر خویش است و برخی از این صفات به صورت نمایان و برخی دیگر را به حالت نهان به ارث می برد. برخی از خصوصیات جسمانی نمایان وراثت مانند رنگ چشم، رنگ مو، ریخت بدنی و شکل بینی انسان که اساساً در زمان بسته شدن نطفه تعیین می شود و صفات نهان در وراثت مانند هوش، حافظه و استعداد های هنری… که از راه وراثت به فرد انتقال می یابد(دارابی ، ۱۳۸۴ ).
“سنگ بنای اولیه ی شکل گیری شخصیت زمانی آغاز می گردد که یک اسپرماتوزوئید[۳۴](سلول جنسی نر) با یک اووم[۳۵](سلول جنسی ماده) ترکیب شده و سلول تخم را به وجود می آورد. هر سلول تخم حاوی ۲۳ کروموزوم۳ از مادر و۲۳ کروموزوم از پدر می باشد که اینها از طریق ژنهایی۴ که روی آنها قرار دارند، ناقل صفات مختلف والدین به فرزندان هستند. ازاین ۲۳ جفت کروموزوم تنها جفت آخر تعیین کننده ی جنسیت است. این جفت آخر در مردان به صورت xy و در زنان به صورت xx خوانده می شود . بدین ترتیب، نخستین تمایز شخصیتی که جنسیت در مرد و زن است با ترکیب خاص کروموزومی مشخص می گردد. ژنها که در واقع انتقال دهنده ی صفات هستند بسیار با ثبات اند و در واقع عوامل وراثتی، به وجود آورنده ی ویژگی های جسمی هستند"(کریمی،۱۳۸۹ ،ص۱۲).
رشد شخصیت فرد از کودکی آغاز می شود و به تدریج در قالب مجموعه ای از واکنش های رفتاری در کودک شکل گرفته و ظاهر می گردد هرچند از سن کودک بگذرد واکنش او اختصاصی تر می شود. در واقع شخصیت هر فرد دارای یک سازمان پویا و پایدار است که حاکم بر رفتار و کردار وی می باشد، برخی از این سازمان ها دارای وحدت عمل هستند و برخی دیگر به تفاوت انسجام وحدت عمل کمتر و بیشتر دارند.
۲-۵-۲- ب)عوامل محیطی:”انسانی که با ویژگی های ژنتیکی و جسمانی به دنیا می آید . از آن پسسروکار او با محیط و اطراف خواهد بود. همان طوری که وراثت در شکل گیری نوزاد نقش اساسی دارد، محیط مناسب هم می تواند در شکل گیری شخصیت و همچنین شکوفایی استعدادهای ارثی فرد تأثیر وافری داشته باشد؛ هر نوزاد با تواناییها و استعدادهای گوناگون متولد می شود اما شکوفا شدن و یا نشدن این استعدادها و توانایی ها بستگی به محیط دارد که نوزاد در آن قرار دارد. روان شناسان معتقدند محیط های متفاوت و فرهنگ های متفاوت می تواند در شکل گیری شخصیت کودکان تأثیر گذار باشد و محیط موثر در رشد و نمو رفتار و شخصیت فرد می تواند درجهات مختلف مورد بررسی قرار گیرد(کریمی،۱۳۸۹ ،ص۲۱).
“محیط قبل از تولد نوزاد: پس از آنکه نطفه موجود زنده بسته شد، رحم مادر اولین محیط مناسب برای رشد شخصیت «جنین » به شمار می آید. تغذیه، بهداشت، آب و هوای سالم و تن سالم در این دوره اثر زیادی در رشد داشته و تغذیه و محیط زیست نامناسب و بیماری بدنی و مصرف داروهای شیمیایی و کشیدن سیگار و رادیوگرافی پی درپی از مغز و شکم مادر هنگام بارداری در ساخت و رشد جنین تأثیر سوء به جا می گذارد. و ممکن است موجب عقب ماندگی های ذهنی و هوشی و یا معلولیت جسمی کودک گردد. که به نوبه خود این تاخیر یا سلامت در نوع رفتار فرد تاثیر خواهد گذاشت"(شعاری نژاد، ۱۳۷۳،ص۱۵۳).
محیط بعد از تولد نوزادمحیط خانواده در ساختن شخصیت فرد تأثیر بسزایی دارد. اولین کسی که کودک با او آشنایی و ارتباط برقرار می کند، مادر است از این رو نقش مادر در سالهای اولیه ی زندگی کودک و در رشد و تکامل شکل گیری شخصیت انکارناپذیر است. غالباً در طول حیاتش با او همراه بوده و بچه محروم از مهر مادر و پدر غالباً واجد خصایصی می باشد: از جمله کندی در تکلم، کاهش بهره هوشی، کمی فعالیت، کمی وزن بدن، اختلالات عاطفی و روحی روانی و پرخاشگری در اثر برخورد ناشایسته ی والدین، لذاخانواده به عنوان یکی ازمهمترین عوامل محیطی و اجتماعی تلقی می گردد که در شکل گیری رفتار سهم بسیار مهمی ایفا می نماید؛ عاملی است که می توان گفت،” کمابیش در تمام مقاطع سنی با فرد در ارتباط است و به شکل های مختلف تأثیر گذار. هرچند میزان تأثیر گذاری خانواده در همه مقاطع سنی یکسان نیست. امّا خانواده از زمان انعقاد نطفه تا اوایل بزرگسالی، تا هنگامی که در کنار والدین و سایر اعضای خانواده باهم زندگی می کنند با فرد در ارتباطند. و نفوذ والدین تنها محدود به جنبه های ارثی نیست. بلکه آشنا کردن کودک به زندگی جمعی و فرهنگ جامعه و خانواده نقش والدین بسیار مؤثر خواهد بود؛ خانواده ای که تفاهم و مهرومحبت و اصل همکاری و دموکراسی میان والدین حکمفرماست و همواره نیازهای کودکان را از راه مطلوب تامین می گردد، تأثیر خوبی در شخصیت کودکان خواهد داشت و برعکس در خانواده ای که استبداد و اختلاف میان والدین و بی اطلاعی از تربیت درست فرزندان حکمفرما باشد در این صورت کودک هرگز شخصیت سالم نخواهد داشت و شخصیت کودک محصول تأثیر آگاهانه و یا ناآگاهانه شخصیت های والدین است. (شعاری ن‍ژاد، ۱۳۷۳).
“مدرسه عامل دیگر محیطی- اجتماعی است که می توان مدرسه را اولین حضور در اجتماع بدون تکیه بر خانواده دانست؛اولین محلی که کودک متوجه نقش فردیت در جامعه خواهد شد. کودک از سن ۶-۵ سالگی وارد مدرسه می شود و از طریق عناصر و اجزای گوناگون از قبیل معلم، کتاب های درسی، همکلاسان، شیوه های آموزشی و مقررات بر رشد شخصیت کودکان تأثیر می گذارد زیرا مدرسه جانشین خانواده و معلم جانشین مادر است. اگر اولیای مدرسه و معلمان شخصیت برتر و عالی داشته باشند؛ دانش آموزان نیز زیر نفوذ تأثیر آنها قرار خواهد گرفت. معلمانی که منضبط و با اخلاق هستند و به دانش آموزان ارزش قائلند تأثیر گذارند و عامل دیگری که در رشد و شخصیت کودکان در مدرسه تأثیر گذار است؛ «موفقیت تحصیلی» است؛ دانش آموزانی که در فعالیتهای درسی خود موفق هستند معمولا با تقدیر و رضایت خاطر دیگران مواجه می شود و سرور و اعتماد به نفس پیدا می کند"(همان منبع، ص۶۱۴).
همسالان نیز عامل محیطی دیگری است که در تکوین شخصیت فرد تاثیر گذار است، کودکان در قالب گروه های همسالان و دوستان بسیاری از رفتارها و نقشهای فردی و اجتماعی را فرا می گیرند، به تقلید نقشها و رفتارها می پردازند و همچنین مهارتهای زیاد اجتماعی و حتی کلامی را فرا می گیرند؛ زمانی که کودک توانایی برقراری ارتباط با دیگران را پیدا می کند نقش همسالان و دوستان در شکل گیری شخصیت وی آشکار می گردد و این روند تا دوره نوجوانی ادامه خواهد داشت و به بیان دیگر کانون تأثیر گذاری عامل دوستان و همسالان در دوره ی نوجوانی است؛ کودکان دوست دارند همیشه در کنار همسالان خود باشند و باهم بازی نمایند. هرچقدر کودکان با همسالان خود صمیمی، مهربان، صادق و باسخاوت، باشند. این خصوصیات متقابلاً بر روی شخصیت همدیگر اثر خواهدگذاشت. (سیف و همکاران،۱۳۸۷).
“عامل دیگر وسایل و ارتباطات جمعی است؛ وسایل و ارتباط جمعی همانند رسانه های گروهی شامل فیلم، نمایش، رادیو و تلویزیون، اینترنت، شبکه های اجتماعی، نشریات و… در وضع رشد و تعامل کودکان مؤثرند. مثال پخش سریال های تلویزیونی و متناسب نیازهای سنی کودکان می تواند آنها را در بهره مندی از رشدطبیعی وزندگی لذت بخش کمک کند؛ همچنان که پخش سریالهای نامطلوب برعکس در برنامه ها ی تلویزیونی باید به نکات مهم روان شناختی و تربیتی توجه شود، چون که به رفتار تماشاگران اثر می گذارد، وسایل ارتباط جمعی باهماهنگی مدرسه می تواند نقش بسیار مؤثر در شکل گیری شخصیت کودکان ایفا کند و با تماشای فیلم های وحشت انگیز و با شنیدن داستان جنایی در رادیو یا تلویزیون موجب عصبانیت، ترس و بدخوابی شود. این عوامل موجب بد آموزی و تأثیر منفی در شکل گیری شخصیت کودکان خواهد شد"(شعاری نژاد، ۱۳۷۳،ص۱۶۷).
۲-۶- نظریه زیگموند فروید:
نظریه تحلیلی روانکاوی فروید: نظریه معاصر تا اندازه زیادی تحت تأثیر زیگموند فروید۱ بوده است ـ نظام روانکاوی او نخستین نظریه رسمی شخصیت بوده و تا به امروز نیز شناخته شده ترین نظریه شخصیت محسوب می شود. در واقع اصطلاح روانکاوی برای بسیاری از مردم با سواد دنیا به صورت واژه آشنایی درآمده است و اولین کتاب مهم با عنوان تعبیر رویاها منتشر ساخت و تعداد زیادی از دانشمندان را به خود جلب کرد از جمله آلفرد آدلر و دیگری یونگ و هر دو بعد از مدتی به علت اختلاف نظر ازفروید جدا شده اند (سیاسی، ۱۳۷۹).
۲-۷- ساختار شخصیت :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:56:00 ق.ظ ]




نحوه همکاری با واحد علوم و تحقیقات اصفهان:
تمام وقت نیمه وقت مدعو
اطلاعات مربوط به استاد راهنمای دوم:
نام و نام خانوادگی:…………….. دکتر علی رشید پور……..آخرین مدرک تحصیلی دانشگاهی:…..دکترای……
تخصص اصلی:……مدیریت و برنامه ریزی فرهنگی..رتبه دانشگاهی (مرتبه علمی): …استادیار….تلفن همراه: ………………
تلفن منزل یا محل کار:….گروه مدیریت فرهنگی - واحد علوم و تحقیقات اصفهان..
نام و نام خانوادگی به زبان انگلیسی: .Ali Rashidpour
نحوه همکاری با واحد علوم و تحقیقات اصفهان:
تمام وقت نیمه وقت مدعو
اطلاعات مربوط به استاد مشاور اول:
دانشگاهی
نام و نام خانوادگی:…………………..آخرین مدرک تحصیلی ـــــــــــــــ :……………………………….
تخصص اصلی:……………………… رتبه دانشگاهی (مرتبه علمی): …………………… تلفن همراه: …………………………………
تلفن منزل یا محل کار:……………………………….. نام و نام خانوادگی به زبان انگلیسی: …………………………………………….
نحوه همکاری با واحد علوم و تحقیقات اصفهان:
تمام وقت نیمه وقت مدعو
اطلاعات مربوط به استاد مشاور دوم:
نام و نام خانوادگی:………………………………………………..آخرین مدرک تحصیلی ـــــــــــــــ :……………………………….
تخصص اصلی:……………………… رتبه دانشگاهی (مرتبه علمی): …………………… تلفن همراه: …………………………………
تلفن منزل یا محل کار:……………………………….. نام و نام خانوادگی به زبان انگلیسی:……………………………………………..
نحوه همکاری با واحد علوم و تحقیقات اصفهان:
تمام وقت نیمه وقت مدعو
۳- اطلاعات مربوط به رساله:
الف- عنوان تحقیق
۱- عنوان به زبان فارسی:
تدوین سبک رهبری فرهنگ مدار و شناسایی اقتضاهای آن
۲- عنوان به زبان انگلیسی/(آلمانی، فرانسه، عربی):
تذکرصرفاً دانشجویان رشته‏های زبان آلمانی،‌فرانسه و عربی مجازند عنوان رساله خود را به زبان مربوطه در این بخش درج نمایند و برای بقیه دانشجویان، عنوان بایستی به زبان انگلیسی ذکر شود.
دانلود پروژه
Codification of Culture-Oriented leadership style and identifying its Appropriateness
ب – تعداد واحد رساله: ۲۰
ج- بیان مسأله اساسی تحقیق به طور کلی (شامل تشریح مسأله و معرفی آن، بیان جنبه‏ه ای مجهول و مبهم، بیان متغیرهای مربوطه و منظور از تحقیق) :
امروزه، نخبگان جامعه و مسئولان کشور تاکید بر مدیریت فرهنگی می کنند و ما در یک جامعه فرهنگی – دینی زندگی می کنیم و خروجی این تاکید و زندگی در عمل آن نیست که مد نظر مردم و مسئولین است. چون نخبگان سیاست گذاری های فرهنگی کلانی را بیان می کنند و مجریان که از بطن جامعه هستند از فرهنگ تفسیری دیگر دارند و این مسئله همزمان در سازمانها و شرکتها هم اتفاق می افتد. اینجاست دانشگاه و نخبگان علمی کشور با درکی درست از ارزشهای فرهنگی و سیاست گذاری های کلان نهادها و ارگانها و مراجع دینی و مقام معظم رهبری به حل این مسئله همت گمارند. حال مسئله این است که یک رهبر در چنین جامعه ای دارای چه خصوصاتی باید باشد؟ یک رهبر با ویژگیهای فرهنگی چگونه رهبری می تواند باشد؟ در شکل گیری یک سبک رهبری فرهنگ مدار چه عواملی تاثیر گذارند؟ ترتیب الویت این عوامل چگونه است.
با توجه به اینکه رهبری یک موضوع مهم و گسترده و در عین حال پر از ایده های گیج کننده و اصطلاحات، تفسیر های متفاوت گسترده ای می باشد. رهبری در هر نوعی از کار و بازی، طرح یا پروژه ای بدون در نظر گرفت مقیاس، و بدون در نظر گرفتن قدرت مالی و رسمی وجود دارد. بنابراین، راه های زیادی برای عملیات رهبری وجود دارد، به همین جهت جای تعجب نیست که تعریف و توصیف رهبری خیلی مشکل است. تری[۱] (۱۹۶۰) رهبری را، عمل تاثیر گذاری بر افراد معرفی کرده بطوریکه از روی میل و علاقه برای هدف گروهی تلاش کنند و کونتز [۲](۱۳۸۰) رهبری را تحت تاثیر قرار دادن دیگران جهت کسب هدف مشترک تعریف نموده است. اصولاً صاحب نظران رهبری را هنر نفوذ در دیگران می دانند. حال این سوالات مطرح می شود که رهبری چیست؟ آیا یک مدل فنی است؟ آیا یک رفتار است؟ آیا بیشتر یک سبک است یا فلسفه؟ یک روش مفید برای درک رهبری؛ کاوش در تفکر و نظریه ها رهبری با با رویکرد مدل، فلسفه و سبک رهبری است.
مدل رهبری؛ حاوی نظریه ها و یا ایده های است که در مورد رهبری کردن بطور اثربخش یا تبدیل شدن به یک رهبر خوب، بحث می کند.
فلسفه رهبری؛ حاوی ایده های مبتنی بر ارزش که چگونه یک رهبر باید باشد و عمل کند و حاوی منابع قدرت یک رهبر است.
سبک رهبری؛ یک طبقه بندی و شرح از روشها و راه های عمده که در آن رهبران در زندگی واقعی رفتار می کنند. سبک رهبری یک رویکردی ظریف تر و خاص تر از یک مدل و یا یک فلسفه است. در واقع سبک رهبری بسیاری در داخل مدل های رهبری به عنوان اجزای مدل وجود دارند. سبک یک شیوهای متمایز از رفتار است. سبک رهبری بطور قوی تحت تاثیر اهداف رهبر قرار دارد. سبک رهبری نیز ممکن است به شدت تحت تاثیر شخصیت رهبری؛ و یا شخصیت یا توانایی پیروان یا گروه تحت رهبری و یا موقعیتی که در آن رهبر افراد را رهبری می کند. سبک رهبری مجموعه ای از نگرش ها، صفات و مهارت های مدیران است که بر پایه چهار عامل نظام ارزش ها، اعتماد به کارمندان، تمایلات رهبری و احساس امنیت در موقعیت های مبهم شکل می گیرد (مصدق راد، ۱۳۸۲). سبک رهبری ترکیبی است از خصایص مهارت ها و رفتارهای رهبران که بعنوان مداخله و پی گیری از آن استفاده می کنند (لوسیر و آچو، ۲۰۰۴).
در ادبیات مدیریت، سبک‌های مختلفی از رهبری شناخته و تعریف شده است. نکته قابل توجهی که در بررسی این سبک‌ها وجود دارد این است که نمی‌توان سبک خاصی را برای همه سازمان‌ها ایده‌آل شمرد یا تجویز کرد. انتخاب یا شکل‌گیری سبک رهبری در یک سازمان بستگی به بلوغ سازمانی و ماهیت کسب و کار سازمان دارد. دانشمندان تا کنون چهار سبک رهبری؛ سبک رهبری تحول گرا ، سبک رهبری تبادلی، سبک رهبری کاریزماتیک و سبک رهبری خود شیفته مطرح کرده اند. غیر از سبک های فوق سبک هایی هم وجود دارند که در داخل مدلهای رهبری قرار گرفته اند و مستقل نمی باشند.
سنت ها و ارزشهای فرهنگی نقش مهمی را در سبک رهبری ایفا می کنند (دوگان و مدیا[۳]، ۲۰۱۳). گلوبی[۴] (۱۹۹۹) در تحقیقی روی تفاوت های جهانی و مبتنی بر فرهنگ در ویژگی های رهبری درک شده درخواست از مدیران میانی متمرکز بود که آیا ویژگی های و رفتارهای خاص رهبری کمک در تبدیل شدن به یک رهبر برجسته کمک خواهد کرد یا مانع خواهد شد. تناقض در رهبری وجود دارد. ارتباطات از طریق مسنجر و دسترسی آسان در این جهان کوچک ممکن است، اما فرهنگ های متمایز همیشه و همیشه ادامه خواهد داد و در سراسر اقتصاد جهانی وجود خواهند داشت. موفق ترین کسب و کارها آنهایی خواهند بود که نه تنها تفاوت های ظریف موجود در میان فرهنگ های را درک می کنند، به مدیران اجرایی خود درک و قدردانی از فرهنگ های متمایز را آموزش می دهند.
با توجه به موارد فوق الذکر، یک سبکی که بتواند تمام ویژگیهای یک رهبر را پوشش دهد وجود ندارد و منظور محقیقین از سبک رهبری فرهنگ مدار آن نوع رهبری است که با تاکید بر متغیرهای فرهنگی می خواهد رهبری کند.
فرهنگ مفهومی ایجابی دارد و در برگیرنده معانی والایی همچون رشد، نمو، بالندگی، آراستگی و پیراستگی و کسب فضایل و کمالات انسانی است، زیرا سنتها و عادات رفتاری و فکری در قلمرو فرهنگ قرار دارد (رفیعی، ۱۳۸۵: ۹۸). گیندنز معتقد است که انشان از طریق نظام فرهنگی و معانی موروثی که نمادها متجلی شده است دانش و نگرش در باره خود و زندگی اش را به دیگران انتقال می دهد و از این طریق به آنها تداوم می بخشد و یا آنها را ثبت و نگهداری می کند و یا توسعه می دهد. ایشان معتقدند که یک فرهنگ ادغام گرا، هنجاری وجامع است(طالبی، ۱۳۸۵: ۱۹۴-۱۹۵). زارعی متن (۱۳۸۸: ۳۰۰) ویژگیهای فرهنگی را آموختنی، قابل انتقال، ساختی اجتماعی، تامین کننده نیازهای اساسی و تحول پذیر برشمرده است.
اگرچه بر خی از صاحبنظران استدلال می کنند که تشریح و مشخص نمودن فرهنگ بعنوان یک سازه سازمانی در ادبیات به خوبی صورت نگرفته است ولی در مجموع، بر این موضوع توافق دارند گه فرهنگ سازمانی:

سازه ای چند وجهی است.
انعکاس دهنده تفکر، آداب و سنن، احساسات و احترام است که به گروه خاصی از افراد نسبت داده شده که بر اثر تعامل با محیط فراگرفته اند، و شامل تشخیص، تاثیر و رفتار است.
هم آموخته می شود و هم انتقال می یابد.
انتزاع شده از رفتار و محصول رفتار است (مقیمی، ۱۳۸۷: ۷۰)
در واقع فرهنگ سازمانی، الگویی اساسی از مفروضات، ارزشها، باورهای اساسی است که روش صیحیح تفکر و احترام در خصوص مسائل و فرصت هایی که سازمان با آن مواجه می شود را مورد آزمون قرار می دهد (مقیمی، ۱۳۸۵: ۲۹۸).
شاین (۱۳۸۸) بیان میدارد که فرهنگ سازمانی؛ یک الگویی از مفروضات بنیادی است که اعضای گروه برای حل مسائل مربوط به تطابق با محیط خارجی و تکامل داخلی آن را یاد می‌گیرند و چنان خوب عمل می‌کند که معتبر شناخته شده، سپس به‌صورت یک روش صحیح برای درک، اندیشه و احساس کردن در رابطه با حل مسائل سازمان به اعضای جدید آموخته می‌شود.
حال، در جامعه ای که مردمان آن توسعه یافته و در بستر فرهنگ اسلامی و ایرانی پرورش یافته اند و به طبع آن سازمانهای کشور را شکل داده اند. و تاکید مراجع دینی و مقام معظم رهبری هم در این راستا می باشد. یک رهبر در سازمانهای چنین جامعه ای، دارای چه ویژگیهایی است؟ و مولفه های آن چه میباشد؟ ترتیب متغیرهای آن در سازمان چگونه است؟ و چه اقتضاهایی دارد؟
برای پاسخ به چنین سوالاتی، از آنجایی که سبکی در مورد رهبری فرهنگ مدار وجود ندارد و نمی توانیم در مرحله اول ابعادی برای آن در نظر بگیریم، لذا برای ارائه مدل از نظر نخبگان بهره خواهیم برد.
د - اهمیت و ضرورت انجام تحقیق (شامل اختلاف نظرها و خلاءهای تحقیقاتی موجود، میزان نیاز به موضوع، فواید احتمالی نظری و عملی آن و همچنین مواد، روش و یا فرایند تحقیقی احتمالاً جدیدی که در این تحقیق مورد استفاده قرار می‏گیرد:
برآیند سبک رهبری و سطح بلوغ کارکنان بیانگر سبک مطلوب رهبری می باشد. در مورد رهبری تحقیقات گسترده ای انجام گرفته است و هریک از یک جنبه رهبری را مورد تجریه و تحلیل قرار داده اند. اما نتوانسته اند شکاف موجود بین پیروان و رهبری را پرکنند و اجتماعی را در بین مدلها و نظریه ها بوجود آورند. تحقیق ما در جهت ارائه سبکی است که بتواند با بهره گیری از متغیرهای رفتاری و فرهنگی اعتماد‏، ارزش، مسئولیت اجتماعی، اخلاق، عقلانیت، عدالت، استقلال، تعاملات فرهنگی، خدمت گذاری، خلاقیت، اعتقادات، روابط، نظم اجتماعی، هویت، ثبات، قدرت و الهام و … این شکاف را به حدالاقل برساند.
با نظری بر تاریخ اجتماعی بشر، که در قرون باستان خدایان و بردگان بودند، با پایداری بردگان، بردگان به رعیت و کارگران و نهایتاً به شهروندان و کارکنان، شهروندان به شهروندان توسعه یافته تر تبدیل شدند. حال سوال اینجاست که رهبران و مدیران این تحولات را درک کرده اند؟ و خود را از قالب کارفرما و مدیران کنترل کننده به مدیران و رهبران توانبخش تبدیل کرده اند؟
امروزه جو جامعه و سازمانها یک جو فرهنگی است. در واقع شهروندان و کارکنان با توسعه فرهنگی، توسعه یافته اند. الزامات اداره چنین شهروندانی نیازمند رهبرانی توانبخش با سبک رهبری فرهنگ مدار است. مدیران در بستر این الزامات باید تربیت شوند. و طلب بزرگان هم این است که رهبری فرهنگ مدار در و بسط داده شود. چون برای انجام هر تحولی، بستر سازی فرهنگی لازم است (رحیمی و همکاران، ۱۳۸۹) لذا وجود رهبران فرهنگ مدار که بتواند در بستر فرهنگ و دانش بنیان حرکت کند می تواند در رسیدن سازمانها و کارکنان به اهداف متعالی به بهترین نحو عمل نماید. بر همین اساس، از یک طرف، لازم است ابعاد و مولفه های سبک رهبری فرهنگ مدار شناسایی شود. و از طرفی، نو بودن این تحقیق و انجام این تحقیق و تدوین سبک احتمالی آن ریشه تحقیقات زیادی خواهد بود که در حوزه فرهنگی و رهبری انجام خواهد شد. به نظر محققین تدوین سبکی فرهنگ مدارانه از رهبری می تواند مشکلات بساری از سازمانهای کشور را حل کند چون یک سبکی بومی و بر گفته از فرهنگ حاکم بر سازمانها خواهد بود.
ه- مرور ادبیات و سوابق مربوطه (بیان مختصر پیشینه تحقیقات انجام شده در داخل و خارج کشور پیرامون موضوع تحقیق و نتایج آنها و مرور ادبیات و چارچوب نظری تحقیق):
الف) رهبری
در مورد رهبری تحقیقات گسترده ای صورت گرفته است. تمامی این تحقیقات را می توان در سه گروه طبقه بندی کرد:
مدل رهبری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:56:00 ق.ظ ]




اما در نگاه برخی فیلسوفان مسلمان، انسان هنگامی دست به انتخاب «زندگانی ایده‌آل» می‌زند که «آگاه شده است به اینکه هیچ یک از آن چه که برای افراد انسانی ایده‌آل جلوه نموده و آن‌ها را به خود جلب می‌کند قدرت اشباع تمام خواسته‌ی شخصیت عمیق انسانی را ندارد، اما یک نیروی محرکی را در خود احساس می‌کند که می‌گوید:….اگر یک مقصد عالی‌تر و پایدارتری برای تو قابل هضم و درک نباشد تمام حرکت تو مانند حرکت و کوشش کرم، پیله خواهد بود که به دور خود می‌تند و وسیله‌ی نابود گشتن خود را ایجاد می‌کند. دنباله‌ی این توجه و برداشتن اولین گام در زندگانی، با توجه مزبور، مبدا حرکت زندگانی ایده‌آل می‌باشد.[۱۱۲]
دانلود پایان نامه
«بلند همّتی» تعبیر دیگری است از مفهوم «آرمان‌گرائی» که در ادبیات انقلاب اسلامی به خصوص در کلمات مقام معظم رهبری به وفور با آن مانوسیم ایشان در جائی می‌فرمایند: آرمانگرایى در اسلام و گرایش به سمت قله‌ها و اوجها و آرمانها، یک چیز قطعى و حتمى است[۱۱۳] و این چیزی جز همان بلند همتی نیست که در روایات به آن اشاره شده است.

۲-۴-۲. نماگرهای بلند همّتی

اگر چه «بلند‌همّتی» از شاخص‌های «کرامت انسانی» است اما خود آن نیز دارای شاخص‌هایی است که در اینجا به برخی از شاخص‌های بلند‌همّتی اشاره می‌کنیم.

۲-۴-۲-۱. منزلت والا نزد عموم ملت‌ها

یکی از معیارهایی که میتوان با آن بلندهمتی را اندازه گیری کرد نحوه نگاه سایر جوامع در طول تاریخ است آنان‌که به بالاترین درجات همت نائل شده‌اند مورد تعظیم و تکریم همه امت‌ها واقع شده‌اند امیرالمومنین علی علیه السلام می‌فرماید:«من رقى درجات الهمم عظمته الأمم»[۱۱۴] «هر کس پله‌های همت را بالا رود مورد تعظیم امت‌ها واقع می‌شود»؛ بسیار کسانی بودند که در زمان خودشان دارای برترین ثروت‌ها و زیبائی‌ها و شهرت‌ها بودند ولی به خاک فراموشی سپرده شدند و کسی از ایشان نامی هم نمی‌برد و چه بسیار افرادی که در زمانه خویش در گمنامی و فقر به سر بردند ولی به دلیل آرمان‌ها و مقاصد عالیه‌ای که در دل و ذهن داشتند مورد تکریم و تعظیم تاریخ و مردمان بعد از خود قرار گرفته‌اند زیرا مردمان همیشه به حکم فطرت که اشتیاق به کمال دارد، علاقه‌مند به بلندهمّتی و زندگانی ایده‌آل هستند لذا آنان که دارای زندگانی ایده‌آلی بودند از زمانه خود فراتر بوده‌اند و متعلق به انسانیت بودند از این رو مورد تعظیم ایشان واقع می‌شدند.
آنچه امروزه تحت عنوان نظرسنجی برای انتخاب مرد سال انجام می‌‌شود می‌تواند نمونه‌ای مشابه از همین تعظیم‌ها باشد، اگر چه این نمونه دارای نقص فراوان است و عملا انسان‌های غیر لایقی مورد تکریم قرار می‌گیرند ولی می‌توان برای آن نوعی آزمون جداگانه طراحی کرد.

۲-۴-۲-۲. سخاوت و بخشندگی

انسانی که دارای مقصد و هدف بلندی است برای رسیدن به آن هدف از هیچ گونه بذل و بخششی فرو گذار نمی‌کند و دلبسته متاع کم دنیا نیست لذا در روایات آمده است که از خصوصیات انسان بلند همت بخشنده بودن اوست؛ امیرالمومنین می‌فرماید: من شرف الهمه بذل الاحسان[۱۱۵] «بخشنده بودن ناشی از بلند همتی است» آنچه در زندگانی یک انسان بلند همت، حاکم بر احساسات و رفتارهایش هست نه هوای نفس بلکه ایده برتر اوست که همه چیز را تحت تاثیر خود قرار داده است لذا این‌گونه انسانی اسیر بخل نیست و در جایی که باید بذل و بخشش داشته باشد دریغ نمی‌کند.

۲-۴-۲-۳. قناعت پیشگی

انسان بلند همت برای رسیدن به مقاصد بزرگ تمام انرژی و منابع خود را متمرکز ساخته و تلاش می‌کند با کمترین امکانات بیشترین و بهترین خروجی را دریافت کند و این میسر نخواهد شد جز با قناعت و صرفه‌جویی در منابع؛ بیانی از امیرالمومنین علی علیه السلام در کتاب شریف و ذی‌قیمت غررالحکم و دررالکلم نقل شده است که مشعر به همین معناست حضرتش می‌فرماید: من شرف الهمه لزوم القناعه[۱۱۶] «التزام به قناعت از شرافت و بلندی همّتِ شخص است»
قناعت از مولفه‌های مهمی است که از جهات گوناگونی در کرامت شخص موثر است روایت فوق رابطه «قناعت» و «بلند همّتی» را بیان می‌کرد اما روایات دیگری هست که رابطه بین متغیر «قناعت» و سایر مولفه‌های مرتبط با کرامت را بیان می‌کنداز جمله این روایت که امیرالمومنین می‌فرماید: من قنعت نفسه أعانته على النزاهه و العفاف[۱۱۷] «هر که نفسش قانع باشد او را بر نزاهت و عفاف کمک کرده است» ما در تعریف کرامت ذکر کردیم که یکی از مفاهیم و عناصر مهم در شناخت مفهوم «کرامت» مفهوم «نزاهت» است حال این روایت به خوبی رابطه بین قناعت و نزاهت را بیان می‌کند و در واقع مکانیزم رسیدن به کرامت را بیان می‌کند «بلند همّتی» موجب «قناعت»، که شامل انواعی از قناعت‌ها می‌شود که قناعت اقتصادی یک نوع آنست، قناعت موجب «نزاهت»، و نزاهت از ارکان «کرامت» می‌باشد.

۲-۴-۲-۴. تعصّب

یکی از نماگرهای «بلند همّتی» تعصّب می باشد، روایتی که از امیر المومنین در این باره نقل شده است چنین است: على قدر الهمه تکون الحمیه[۱۱۸] «به اندازه همّت، تعصّب می‌باشد»، تعصّب معمولا به عنوان یک صفت بد شناخته می‌شود، ولی این در صورتی است که تعصّب به امور دنیایی تعلّق بگیرد که ریشه همه بدی‌هاست و الا امیرالمومنین علی‌علیه‌السلام در خطبه‌ای می‌فرمایند: فَإِنْ کَانَ لَا بُدَّ مِنَ الْعَصَبِیَّهِ فَلْیَکُنْ تَعَصُّبُکُمْ لِمَکَارِمِ الْخِصَالِ وَ مَحَامِدِ الْأَفْعَالِ وَ مَحَاسِنِ الْأُمُورِ…فَتَعَصَّبُوا لِخِلَالِ الْحَمْدِ[۱۱۹] «اگر ناچارید تعصّب داشته باشید در خصال کریم و رفتار ستوده و امور نیکو تعصّب داشته باشید، پس برای خصال ستوده تعصّب داشته باشید»، می‌توانیم روایتی را که درباره رابطه همت و حمیت نقل کردیم این‌گونه معنا کنیم که حمیت افراد تابعی از همّت ایشان است، اگر همّتشان به امور دنیایی تعلّق گرفت حمیت ایشان هم به امور دنیایی تعلّق می‌گیرد و اگر همّت ایشان به امور والا و آرمان‌های بزرگ و الهی معطوف شد حمیت ایشان نیز چنین خواهد شد، در این صورت روایت در صدد بیان رابطه بین حمیت و همّت می‌باشد.
مفهومی که این روایت می‌رساند چیز دور از ذهنی نیست، در فرهنگ عمومی وقتی ببینند کسی نسبت به ارزش‌هایش تعصّبی ندارد او را با اوصافی همچون بی‌غیرت، یا بی‌رگ یاد می‌کنند، افراد آرمان‌گرا نسبت به آرمان‌هایشان تعصّب دارند و این ناشی از شدّت علاقه‌ای است که نسبت به رسیدن به این آرمان‌ها دارند.

۲-۴-۲-۵. صبوری و حلم

یکی از لوازم دیگر بلند همّتی که آن را به عنوان شاخص می‌شناسیم، صبر می‌باشد، امیرالمومنین علی‌علیه‌السلام می‌فرمایند: الْحِلْمُ وَ الْأَنَاهُ تَوْأَمَانِ یُنْتِجُهُمَا عُلُوُّ الْهِمَّه[۱۲۰] « حلم و وقار دوقلوهایی هستند که زاییده بلندهمّتی می‌باشند»، انسانی که به افق‌های کوتاه و اهداف کم قانع نیست و رسیدن به آرمان‌های والا و افق‌های دوردست را لایق خود می‌داند، صبوری و وقار را لازمه کار خود می‌داند، و رسیدن به آرمان و هدف والا آنقدر برایش مهم و شیرین است که تلخی صبر را به جان و دل خریدار است، لذا حضرت می‌فرمایند: وقتی بلندهمّت و آرمان‌خواه شدی بالتبع صبور و حلیم خواهی شد.

۲-۴-۲-۶. شجاعت

انسان بلند همّت آنقدر مقصد و هدف را والا می‌بیند و آرمان چنان در چشم او عظمت یافته است که مشکلات با همه بزرگی‌شان در چشم او حقیر می‌نمایند لذا از برخورد با موانع نمی‌هراسد و با تمام سعی خود بر آن است تا به هدف و آرمان خود برسد، شاید به همین دلیل است که امام علی علیه‌السلام در بیانی می‌فرماید: شجاعه الرجل علی قدر همّته[۱۲۱] «شجاعت شخص به اندازه همّت اوست»

۲-۴-۲-۷. عزّت نفس

انسان بلند همّت و آرمان‌گرا خود را لایق چنان بزرگی می‌داند که دل به داشته‌های دیگران نمی‌بندد و از رهگذر آن به عزّت نفسی می‌رسد که اگر دارا باشد مسرف نیست و اگر ندار باشد قانع است و آن قدر تعفّف دارد که بیخبران از حال او گمان می کنند او بی‌نیاز است «یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِن التَّعَفُّفِ»(بقره/۲۷۳) امام باقر علیه السلام می‌فرماید: …واسْتَجْلِبْ عِزَّ الْیأْسِ بِبُعْدِ الْهِمَّهِ[۱۲۲] « با بلند همّتی عزّت دل بریدن از داشته های دیگران را حاصل کن»

۲-۴-۲-۸. حسادت نداشتن

یکی از معیارهایی که با آن می‌توان بلند همّتی را سنجید سنجه «حسد نداشتن» است اگر بخواهیم دقیق گفته باشیم این‌گونه می‌گوییم که «حسد ورزیدن» یکی از سنجه‌های «کم همّتی» است با این تعبیر حسادت یکی از شاخص‌های منفی «بلند همّتی» است. امام علی علیه الصلاه و السلام می‌فرماید: من صغر الهمه حسد الصدیق على النعمه[۱۲۳] حسادت ورزیدن بر نعمت و دارائی‌های دوست از «کوتاه همّتی» است.

اقسام همت

همّت‌ها و ایده‌آل‌ها دو گونه است: همت‌هایی است که متوجه سود و نفع شخصی است(همّت فردی)،: همت‌هایی است که متوجه لذت و سود جامعه و انسانیت است(همّت اجتماعی). البته خود این دو قسم نیز دارای اقسامی هستند که برخی آن‌ها ارزشمندتر از برخی دیگر است مانند اینکه کسی متوجه سود و لذت این دنیایی خویش باشد یا کسی متوجه سود و لذت پایدار و ابدی خویش باشد یا عده‌ای همت‌شان سود و لذت این دنیایی جامعه است و گروهی دیگر همت‌شان سود و لذت ابدی جامعه است طبیعی است که هر یک از این اقسام فضیلت و شرافت خود را دارد و از همه باشرافت‌تر کسانی هستند که همت‌شان سود و لذت ابدی جامعه است، آن‌چنان که روایت ذیل به نقل از امام علی‌بن‌موسی‌الرضا علیهماالسلام می‌فرماید:

 

    • یُقَالُ لِلْعَابِدِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ نِعْمَ الرَّجُلُ کُنْتَ هِمَّتُکَ ذَاتُ نَفْسِکَ وَ کُفِیتَ النَّاسَ مَئُونَتَکَ فَادْخُلِ الْجَنَّهَ فَیُقَالُ لِلْفَقِیهِ یَا أَیُّهَا الْکَفِیلُ لِأَیْتَامِ آلِ مُحَمَّدٍ الْهَادِی لِضُعَفَاءِ مُحِبِّیهِ وَ مَوَالِیهِ قِفْ حَتَّى تَشْفَعَ لِکُلِّ مَنْ أَخَذَ عَنْکَ أَوْ تَعَلَّمَ مِنْکَ فَیَقِفُ فَیَدْخُلُ الْجَنَّهَ مَعَهُ فِئَامٌ[۱۲۴] وَ فِئَامٌ حَتَّى قَالَ عَشْراً وَ هُمُ الَّذِینَ أَخَذُوا عَنْهُ عُلُومَهُ وَ أَخَذُوا عَمَّنْ أَخَذَ عَنْهُ وَ عَمَّنْ أَخَذَ عَنْهُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ فَانْظُرُوا کَمْ فَرْقٌ مَا بَیْنَ الْمَنْزِلَتَیْن‏[۱۲۵] «به عابد گفته می‌شود تو خوب مردی بودی همه همّتت متوجه خودت بود و مئونه‌ات را از عهده مردم برداشتی پس وارد بهشت شو! و به فقیه گفته می‌شود ای کسی که کفالت یتیمان آل محمد را برعهده گرفتی و دوستان ضعیف آنان را هدایت کردی در جای خود بایست تا هر کس را که از تو علمی گرفته شفاعت کنی پس وارد بهشت می‌شوند گروه‌هایی گروه‌هایی…..(حضرت تا ده بار این کلمه را تکرار کردند) و اینان همه کسانی هستند که بی‌واسطه و با‌واسطه ولو تا روز قیامت از او علمی گرفته‌اند، ببین چقدر فرق است بین این دو مقام»؛ فقیه به این دلیل به این مقام رسیده است که دارای برترین همّت بوده است و ایده‌آل اجتماعی ایشان هدایت مردمان و ضعفای از امت پیامبر بوده است.

 

نکته دیگری که نباید مغفول واقع شود این‌ست که تا کسی از جهت فردی به بهترین ایده‌آل نرسیده و شخصیت خود را بر اساس آن نساخته نمی‌تواند به ایده‌آل اجتماعی بپردازد، امیرالمومنین‌علی‌علیه‌السلام می‌فرماید: «إِن سَمَت همَّتُک لِإصلاحِ النّاسِ فَابدَأ بِنَفسِکَ فَإنَّ تَعاطیکَ صَلاحِ غَیرِکَ وَ أنتَ فاسِدٌ أکبَرُ العَیبِ[۱۲۶]« اگراراده‌ات تو را به سمت اصلاح مردم سوق داد، پس اول به اصلاح خودت بپرداز زیرا تلاش برای اصلاح دیگران در حالی که خودت فاسدی بزرگ‌ترین عیب است».

جمع‌بندی

وقتی این باورهای بنیانی در ذهن و دل افراد جامعه جای گرفت و با روح ایشان گره خورد، تبدیل به اعتقاداتی می‌شوند که این اعتقادات موجب ایجاد نگرش‌هایی در ایشان می‌شود، وقتی این نگرش‌ها بخشی از شخصیّت آنان شد، فکر و احساس ایشان حکم به ارزش وجودی خود و هر انسان دیگری می‌کند، وقتی چنین احساسی در شخص به وجود آید آرمان‌گرا می‌شود، انسان‌دوست، و مثبت نگر می‌شود، طبیعی است که چنین شخصی رفتارش از فکرش و احساسش و شخصیّت کریمش رنگ و بو می‌گیرد و این‌ همان است که آیه شریفه فرمود: قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَى شَاکِلَتِهِ (اسراء/۸۴)، «هر کس بر حسب ساختار (روانى و بدنى) خود عمل مى‏کند»، بنابراین و بالطبع حوزه دیگری که در ادامه باید شاخص‌های آن را بررسی کرد، حوزه و ساحت رفتار می‌باشد.

فصل سوم:

 

شاخص های کرامت انسانی در ساحت رفتار

 

مقدمه

از مهمترین شاخص‌های کرامت‌انسانی رفتارهایی هستند که از افراد سر می‌زند و نماگر وجودِ «کرامت‌انسانی» در فرد است؛ یا رفتارهایی که نماگر موجِِد «کرامت‌انسانی» در فرد یا افراد جامعه است، توضیح آنکه گاهی به دلیل وجود کرامت در شخصی رفتارهایی از او سر می‌زند، این دسته رفتارها می‌توانند شاخص برای کرامت‌انسانی آن فرد باشند به این دسته رفتارها «شاخص وجود» می‌گوییم، و گاهی برخی رفتارها موجب به وجود آمدن یا ارتقاء یافتن کرامت انسانی در شخص یا افراد جامعه می‌شود، به این گونه رفتارها «شاخصِ موجد» می‌گوییم؛ زیرا یا علت وجودی کرامت در شخص و جامعه می‌شود، یا اینکه تحقق آن با کرامت انسان به حدّی نزدیک است که آن را به منزله علتِ موجِد می‌گیریم، در این فصل ما به بررسی برخی از این نماگرها می‌پردازیم.
چون ما در این تحقیق شاخص‌های بُعدِ پیشرفت سیاسی الگو را مدّ نظر داریم طبیعی است در بررسی نماگرهای کرامت انسان به سهم و جایگاه این نماگر در پیشرفت سیاسی نیز اهمیت می‌دهیم، و چه بسا از ذکر سایر نماگرهای رفتاری کرامت انسانی به این دلیل که سهم‌شان در پیشرفت سیاسی کم است خودداری کنیم. رفتارهایی که مورد بررسی قرار گرفته است هم می‌تواند رفتار حکومت نسبت به شهروندان باشد و هم رفتار شهروندان نسبت به حکومت یا سایر شهروندان. به این نکته نیز اشاره شود که ما در این فصل در ضمن دو عنوان کلی شاخص‌های مورد نظر را طرح می‌کنیم، عنوان اول شاخص‌های کرامت انسان و برخی از شاخص‌ها را تحت عنوان شاخص‌های لئامت مطرح می‌کنیم، و در جای خود به دلیل آن اشاره می‌کنیم.

شاخص‌های رفتاری کرامت

 

۱.رفق و مدارا

مدارا در لغت به معنای ملاطفت و نرمی و ملایمت آمده است، المداجاه و الملاینه[۱۲۷]، با توجه به این معنا مدارا به معنای نرمی کردن در رفتار و سخن در تعامل با دیگران است بر خلاف کسی که با نوعی عنف و خشونت و به گونه‌ای ناشکیبانه برخورد می‌کند، یکی از واژگانی که برای توصیف مدارا آورده می‌شود واژه «رفق» است که در لغت چنین توصیف می‌شود: الرفق ضد العنف[۱۲۸]، لین الجانب و لطافه الفعل[۱۲۹] «رفق» متضاد «عنف»، و به معنای نرمی و لطافت رفتار است؛ در تعریف «عنف» نیز گفته‌اند متضاد «رفق» است؛ العُنف ضد الرِفق[۱۳۰] خلاصه آنکه رفق به معنای نرمی و لطافت در قول و فعل و عُنف به معنای خشن بودن و غلیظ بودن در گفتار و رفتار می‌باشد بالتبع مدارا نیز یعنی نرمی در کردار و گفتار. این مفهوم طیف گسترده‌ای از مصادیق مختلف و متفاوت را در بر می‌گیرد، گاهی مدارا به عنوان یک خصلت شخصی در برخورد با دیگران مورد نظر است و گاهی به عنوان یک رویکرد عمومی در برخورد حکومت و سازمان‌های حکومتی با مردم، یا برخورد با بخش خاصی از مردم مانند مجرمین و متخلفین، هر دو قسم از مدارا در پیشرفت سیاسی دارای جایگاه عمده‌ای هستند.

مدارا در اسلام

مدارا در اندیشه غربی در بستر نسبی‌گرایی معرفتی نشو و نما یافته است، اما مدارا در اسلام لازمه نسبی‌گرایی اعتقادی نیست بلکه به عنوان عامل پایداری وسازش در برابر اراده‌هایی است که به علل مختلفی امری را نمی‌پذیرند و در برابر آن موضع منفی می‌گیرند، به همین دلیل است که همه انبیاء موظف شده‌اند مدارا را سرلوحه روش تبلیغی خود قرار دهند، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: إنا أمرنا معاشر الأنبیاء بمداراه الناس کما أمرنا بإقامه الفرائض[۱۳۱] «ما پیامبران همانگونه که مامور به اقامه فرایض هستیم مامور به مدارای با مردم نیز شده‌ایم.» مدارا در اسلام موجب همزیستی مسالمت آمیز تابعان همه ادیان حتی برخی ملحدان با مسلمانان شده است بدون اینکه مسلمانان معتقد به پلورالیسم اعتقادی شده باشند، تاریخ اسلام بهترین گواه بر این ادعاست، آیا هنگامی که امام مسلمین علی علیه‌السلام به شکایت یهودی به دادگاه می‌رود اعتقاد به حقانیت او داشت و او را بخشی از حقیقت می‌دانست؟ خیر فقط به این دلیل بود که خود را در برابر قانون با یک ذمّی برابر می‌دانست.
همانگونه که در علل و معالیل مادی و طبیعی تا همه اسباب و علل محقق نشوند معلول به وجود نمی‌آید و تحقق علت تامّه نیازمند صبوری و قرار گرفتن همه علل معدّه در کنار هم است در جامعه و نوعِ پدیده‌های اجتماعی که از اراده‌های گوناگون قوام می‌یابند نیز این‌گونه است، تا اراده‌های مختلف در کنار هم و در یک جهت قرار نگیرند علت پدیده‌های اجتماعی محقق نخواهد شد و چون انسان‌ها متفاوتند و دارای روحیات و تفکرات مختلف می‌باشند و این باعث اراده‌هایی متفا‌وت و گاهی متعارض و چه بسا متضاد می‌شود لذا برای توان تاثیر گذاری بر اراده دیگران برای تحقق تغییرات اجتماعی، و به وجود آمدن معاشرت و تعاملی مسالمت آمیز در زندگی اجتماعی، باید از در «رفق» و «مدارا» وارد شد به همین دلیل است که خداوند به رسولانش که برای تغییر در جامعه و تاثیر گذاری بر اراده‌های مردمان آمده‌اند امر به مدارا می‌کند «امرنی ربی بمداراه الناس کما امرنی باداء الفرائض»[۱۳۲]؛ چرا که خداوند حکیم درباره پذیرش اصل دین نیز اکراه را رد می‌کند و می‌خواهد مردم با طوع و رغبت دین را بپذیرند «لا اکراه فی الدین»(بقره/۲۵۶) علاوه بر آنکه برخورداری انسان از فطرت مقتضی رفق و مدارا می‌باشد، همچنانکه قبلا بیان شد مفهوم «کرامت انسانی» به «انسان در وضعیت فطرت» اشاره دارد و هر چه انسان به وضعیت فطرت نزدیک‌تر باشد به کرامت نزدیک‌تر است و به همین دلیل هر یک از لوازم و مقتضیات فطرت، شاخصی برای کرامت انسان نیز محسوب می‌شود، می‌توان گفت: «رفق و مدارا از جنود عقل و از لوازم فطرت مخموره است»[۱۳۳] انسان به گونه‌ای آفریده شده است که اقتضای فطرتش این است که در رفتار و گفتار با دیگران با نرمی و بدون گزندگی رفتار کند، امام صادق علیه السلام فرمود: ان الله تبارک و تعالی رفیق یحب الرفق[۱۳۴]؛ خداوند متعال اهل رفق است و رفق را دوست دارد، «رفق و مدارا و مصاحبت و رفاقت، از جلوات رحمت رحمانیه و شوون آن است، قلبی که در آن جلوه رحمت افتاده باشد و به بندگان خدا با نظر رحمت و عطوفت بنگرد، البته چنین قلبی در تمام شوون و مراحلی که مذکور شد…، با رفق و مدارا رفتار می‌کند در معاشرت با نوع خود، بلکه در سلوک با غیر نوع خود از حیوانات – که در تحت اداره او هستند و او در آنها تصرف دارد – و در خدام و عبید و عشرت با آنها، و در سلوک با ارحام و همسایگان خصوصا، و بالجمله با تمام اصناف مردم، معاشرت با رفق و رحمت و عطوفت و رفاقت کند….و آن قلبی که آلوده به بغض و عداوت با بندگان خدا باشد، و با عنف و خُرق با آنها رفتار کند، ازفطرت الهیه خارج، و به واسطه آلودگی به دنیا و زخارف آن و آلودگی به حب نفس و خودخواهی و خودپسندی از اصل فطرت محتجب شده است.»[۱۳۵]

رابطه مدارا و کرامت انسانی

قبلا در بحث کرامت برای کرامت اقسامی ذکر شد، مدارا و رفق در محوری قرار گرفته است که با اکثر این اقسام دارای رابطه‌ای وثیق است، همانگونه که در بحث مبنای انسان‌شناسی ذکر شد فطرت که پایه کرامت ذاتی انسان است مقتضی مدارا هستند، در غررالحکم به نقل از امیرالمومنین علی علیه السلام آمده است: الرفق بالاتباع من کرم الطباع[۱۳۶] «رفق به زیر دستان و اطرافیان ناشی از کرامت طبع است» و اگر کسی کریم النفس نباشد حتما دارای خلق رفق نخواهد بود پس رفق از شاخص‌های کرامت ذاتی انسان است.
یکی از اقسام کرامت، کرامت اکتسابی بود که در پرتو نزاهت نفس از پلیدی‌ها و رذائل و تزین به فضیلت‌ها به دست می‌آمد، که این قسم از کرامت نیز با مدارای اخلاقی و حقوقی همگام و لازم و ملزوم است و تازه این مدارای اخلاقی و حقوقی که احکام حقوقی و دستورات اخلاقی دین اسلام مشحون از مراعات و توصیه به این نوع مداراست به این هدف است که ما به اوج قله کرامت برسیم با این توصیف مدارا در بستر کرامت شکل می‌گیرد و با شکل مدارای حقوقی و اخلاقی ابزاری می‌شود.

اقسام مدارا

مدارا به عنوان یک کلی که منتزع از شیوه گفتار و رفتار مردم یا حاکمان است دارای دو قسم اساسی هست یک قسم مدارای در گفتار و کلام است و قسم دیگر، مدارای در رفتار و عمل است

۱-۳-۱. مدارای گفتاری

مدارای کلامی بیشتر ناظر به شیوه سخن گفتن است مانند آنچه در قرآن نسبت به حضرت موسی و هارون علی‌نبینا وآله‌وعلیهماالسلام وارد شده است که خداوند فرمود: «اذهبا الی فرعون انه طغی و قولا له قولا لینا» به سوی فرعون بروید…و با او به گونه‌ای نرم سخن بگویید شاید او متذکر شود یا بترسد، خداوند به هدف اینکه فرعون متذکر شود یا به خشیت برسد می‌فرماید: به نرمی با او سخن بگویید؛ چه بسا بتوان ادعا کرد که اگر موسی و هارون به نرمی با او سخن بگویند حجت بر فرعون تمام می‌شود؛ اما در شرایط غیر مدارا و با تندی و با خشونت سخن گفتن، و این‌گونه او را به خداوند دعوت کردن، چون باعث لجاجت او در مقابل دعوت الهی می‌شود شرایط برای اتمام حجت بر او مهیا نیست. امیرالمومنین علی علیه السلام می‌فرماید: یا ایها الناس… ان من الکرم لین الکلام[۱۳۷]
در برخی موارد مدارای گفتاری واجب است مانند آنچه در مراحل امر به معروف و نهی از منکر گفته شده است که مرحله اول آن امر و نهی با نرمی و زبان خوش می‌باشد.

۲-۳-۱. مدارای رفتاری

به آن نوع از مدارا می‌گویند که شخص به هدف مدارا، رفتاری انجام می‌دهد تا کسانی که شاهد این رفتار هستند احساس همدلی و همرنگی کنند و این رفتار موجب اختلاف و درگیری نشود نمونه بارز این نوع مدارا «تقیه مداراتی» است که برخی از علمای شیعه عمل بر وفق آن برای رسیدن به وحدت جماعت مسلمانان را جایز و بلکه واجب دانسته‌اند.

مدارای سیاسی و انواع آن

یکی از لوازم حکمرانی مدارا، رفق، سعه صدر، و تحمل آراء مختلف است؛ اگر حاکمی بخواهد حکومتی نسبتا پایدار داشته باشد و لو به دنبال پیشرفت سیاسی و حضور و مشارکت مردم در امور سیاسی نباشد باید خود را به مدارا و سعه صدر مجهز کند امیرالمومنین علی علیه‌السلام می‌فرماید: نعم السیاسه الرفق.[۱۳۸] رفق وسازگاری و نرمی خوب سیاستی است، در روایت دیگری می‌فرماید: آله الریاسه سعه الصدر[۱۳۹] ابزار ریاست و فرمانروایی سعه صدر و تحمل بالا است آن حضرت باز می‌فرماید: راس السیاسه استعمال الرفق[۱۴۰]محور سیاست ورزی رفق ورزی و به نرمی رفتار کردن است، مدارای حاکم به همه ارکان حکومتی سرایت خواهد کرد و اگر چنانچه حاکمی از منش مدارا دور باشد حوزه عمل او متاثر از منش حکومتی او می‌شود، امیرالمومنین علی‌ علیه‌السلام در خطبه شقشقیه از انتقال خلافت بعد از ابن ابی قحافه به ابن خطّاب چنین تعبیر می‌فرماید: «فصیرها فی حوزه خشناءَ یغلظ کلامها و یخشن مسها»[۱۴۱] «او (ابوبکر) خلافت را به حوزه‌ای خشن منتقل کرد که به درشتی سخن می‌گفت و به خشونت رفتار می‌کرد»؛ همانگونه که می‌بینیم شیوه کلامی و رفتاری عمر که همراه با نوعی غلظت وخشونت بود به همه حوزه حکمرانی او سرایت کرد که حضرت می‌فرمایند: «فصیرها فی حوزه خشناء…»؛ این کاملا بر عکس مرامِ امیرالمومنین علی علیه‌السلام در حکومت می‌باشد، فاطمه زهراء سلام‌الله‌علیها در روزهای پایانی عمر کوتاه خود در گفتگوی با زنان مهاجرین و انصار، روحیه‌ی مداراتی امیرالمومنین علی علیه‌السلام را چنین بیان فرمودند: تَاللَّهِ لَوْ مَالُوا عَنِ الْمَحَجَّهِ اللَّائِحَهِ وَ زَالُوا عَنْ قَبُولِ الْحُجَّهِ الْوَاضِحَهِ لَرَدَّهُمْ إِلَیْهَا وَ حَمَلَهُمْ عَلَیْهَا وَ لَسَارَ بِهِمْ سَیْراً سُجُحاً لَا یَکْلُمُ خِشَاشُهُ وَ لَا یَکِلُّ سَائِرُهُ وَ لَا یُمَلُّ رَاکِبُهُ، به خدا سوگند اگر او را در جایگاه خلافت قرار می‌دادند، و از قبول حجّت روشن سرباز نمی‌زدند، آنان را به راه راست وامی‌داشت، و چنان آرام و نرم آنان را در این راه می‌راند که کوچک‌ترین آسیبی بر آنان نمی‌رسید، و از گام نهادن در این راه، خسته و ملول نمی‌شدند.[۱۴۲]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:55:00 ق.ظ ]




۲-۳-۳-۳ ویژگی های مدل شایستگی
الگو و معماری شایستگی، ساختاری برای شرح شغل ارائه می دهد و مقیاسی برای ارزیابی عملکرد عرضه می دارد و موجب می شود سازمان ها به هنگام ارزیابی افراد و توانایی های مورد نیاز آتی، به یک زبان سخن گویند. از سوی دیگر، سازمان ها با مقایسه شایستگی افراد با شایستگی های مورد نیاز برای شغل، به سهولت خواهند توانست سطح مهارت شایستگی های افراد را تعیین کنند. به طور معمول یک الگوی کارساز و موثر، باید شامل این ویژگی ها باشد: ۱- منحصر به فرد(هر شایستگی به یک ویژگی تخصیص داده شود). ۲- یکنواختی یا همگنی داخلی(شایستگی های هر ویژگی به هم شبیه و از سایر شایستگی های دیگر متفاوت باشند). ۳– جامعیت(هر ویژگی مهم باید در الگو باشد).
پایان نامه - مقاله - پروژه
- ثابت(شایستگی ها به سهولت بین ویژگی قابل نقل و انتقال نباشد). – نام گذاری مرتبط(نام با کوتاهی تمام خود، منظور و مفهوم را منتقل کند). در واقع، باید یک ساختار روشن و شفاف برای الگوی شایستگی ها طراحی شود، تا برای بحث، تلفیق و ایجاد انسجام در نظام ها و استراتژی منابع انسانی(مثل انتخاب، توسعه و آموزش و ارزیابی عملکرد) بتواند مورد استفاده قرار گیرد. در هر حال، تدوین هر الگوی شایستگی در نخستین گام نیازمند ایجاد اجماع در تعریف شایستگی است. سپس می بایست بر مبنای تعریف و رویکرد اتخاذ شده به تدوین الگوی شایستگی اقدام کرد(به نقل از علیپور و درگاهی ،۱۳۹۰).
۲-۳-۳-۴ اهمیت توجه به شایسته گزینی در اسلام
سنت الهی بر این است که به هیچ کس جز بر اساس شایستگی های لازم مسئولیتی نمی دهد(حق پناه،۱۳۸۱،ص ۱۹۸) در اسلام انتخاب افراد شایسته دارای آن چنان اهمیتی است که سهل انگاری و کوتاهی در این خصوص جزء بزرگ ترین خیانت ها محسوب می شود. خداوند در قرآن مجید می فرماید: “امامت را به اهلش بسپارید” در این کلام مبارک به اهلیت دانش فرد برای سپردن امانت و مسئولیت های تاکید شده است که می توان کلمه"اهل” را یکی از مفاهیم محوری شایستگی دانست(موسی زاده و عدلی،۱۳۸۸،ص ۱۱۰)
پیامبر اکرم(ص) می فرماید:"ریاست جز بر کسی اهلیت دارد، شایستگی نیست” هم چنین از ایشان نقل است که: “کسی که کارگزاری را برای مسلمانان بگمارد، در حالی که می داند در میان آن ها کسی هست که از برگزیده ی وی شایسته تر و عالم تر به کتاب خدا و سنت پیامبر است، او به خدا و رسولش و همه مسلمانان خیانت ورزیده است".
در آیه ۱۰۵ سوره انبیاء خداوند تاکید فرموده است که حکومت و سروری بر زمین برای بندگان صالح و شایسته است. هم چنین در روایتی آمده روزی ابوذر از صحابیان پیامبر(ص)به آن حضرت عرض کرد آیا مرا به مسئولیتی نمی گماری؟ حضرت دستی به شانه ابوذر زد و فرمود: ابوذر تو را دوست می دارم و هر آن چه برای خود می پسندم برایت نیز می خواهم، لیکن مسئولیت ها امانت است و اگر انسان درست از عهده ی آن بر نیاید، مایه ی خواری و پشیمانی در قیامت است. من تو را مدیریتی ضعیف می بینم. بنابراین هیچ گاه امارت حتی بر دو نفر را نپذیر و ولایت بر مال یتیم بر عهده مگیر.
این روایت، الهام بخش این درس است که گزینش افراد شایسته به حدی از دیدگاه پیامبر(ص) مهم است که حتی در مورد شخصی چون ابوذر، برای سپردن مسئولیت به او امتناع می کنند، چرا که توان کار مدیریتی را در او نمی بینند.
امام علی(ع) که دست پرورده مکتب اسلام و از زلال وحی و قرآن سیراب شده؛ بر انتخاب افراد شایسته تاکید خاصی داشتند. ایشان زوال و تباهی دولت را در چهار چیز می دانند:
- ضایع کردن اصول و دستورات اصلی،
- پرداختن به مسائل فرعی و جزیی،
- مقدم داشتن فرومایگان و اراذل،
- عقب راندن شایستگان و افراد با فضیلت(همان،ص۱۱۲).
دین اسلام تاکید بسیاری بر نقش مدیر شایسته در پیشرفت امور دارد و در این میان، مدیریت دانشگاه به عنوان نهاد انسان ساز، بیش از هر نهاد دیگری اهمیت دارد.
۲-۳-۳-۵ چارچوب های نظری شایستگی های مدیران
چارچوب شایستگی مثل DNA سازمان است. پیام هایی که در DNA وجود دارد، به تمام فرایندهای منابع انسانی سازمان منتقل می شوند. هنگام جذب افراد با توجه به معیارها انتخاب می شوند، آموزش وقتی موثرتر است که نیازهای آموزشی تحلیل شده باشد(رانکین[۲۰]، ۲۰۰۴). نگاه های متفاوتی نسبت به چارچوب شایستگی ها وجود دارد. یکی از این چارچوب ها، طبقه بندی شایستگی ها در سه مقوله دانش، مهارت و ویژگی های شخصیتی است. قرار دادن شایستگی ها در این سه مقوله بسیار متداول است(کاپلان و نورتون، ۱۳۸۴). شکل ۲-۳ چارچوب موردنظر را نشان می دهد.
دانش
ویژگی های شخصیتی
مهارت
(شکل ۲- ۳)نمونه ای ازچارچوب شایستگی ها
منظور از"دانش” در این چارچوب مواردی هم چون تفکر تحلیلی، شناسایی و حل مسئله و موارد مشابهی است که به زمینه های فکری و ذهنی بازمی گردد. “مهارت” توانایی به کار بردن دانش در عرصه عمل می باشد. “ویژگی های شخصیتی” نیز همان طور که از نام آن بر می آید، خصوصیاتی چون اعتماد به نفس و مسئولیت پذیری را شامل می شود.
در این چارچوب، تمایزی میان مهارت کار کردن با دیگران و مدیریت وظایف دیده نمی شود. بنابراین مهارت هایی مثل کار تیمی، ارتباط با دیگران و تیم سازی در کنار شایستگی هایی چون نتیجه گرایی و برنامه ریزی قرار گرفته است. در چارچوب دیگری این تمایز به روشنی دیده می شود و شایستگی های مورد نیاز مدیران به سه حوزه رویکرد نسبت به مسایل(معادل دانش در چارچوب قبلی)، رویکرد نسبت به افراد و رویکرد نسبت به وظایف طبقه بندی شده است(ابوالعلایی و غفاری،۱۳۸۴) در رویکرد دوم برخلاف رویکرد اول، ویژگی های شخصیتی مورد توجه نمی باشد.
چارچوب های مشابه دیگری نیز وجود دارد که ویژگی مشترک اکثر آن ها سه وجهی بودن آن هاست. بررسی چارچوب های مزبور نشان می دهد که بهره گیری از مدلی چهار وجهی ضمن حفظ سادگی مدل، به غنای آن کمک خواهد کرد. چارچوب پیشنهادی در شکل ۲-۴ آمده است.
(شکل ۲-۴) چارچوب نظری شایستگی ها در تحقیق حاضر
قابلیت های
ذهنی / فکری
ویژگی های ویژگی های
شخصیتی شخصیت
شایستگی های اجرایی مهارت های بین فردی
سازمان ها با وجود تفاوت ها، تشابه های فراوانی با یکدیگر داشته و مجموعه شایستگی های کارکنان آن ها هم پوشانی بالایی با یکدیگر دارند. به این معنا که اگر یک شایستگی در اکثر مدل ها وجود داشته باشد، مهم تر بوده و لازم است در فهرست اولیه شایستگی ها جای گیرد. با وجود شباهت های معنایی و محتوایی شایستگی های مورد استفاده، واژه های متفاوتی در مدل ها به کار رفته اند. تحقیقی که برروی مدل های مختلف انجام شده است نشان می دهد که بیش از ۵۵۰ نام مختلف برای شایستگی ها به کار رفته است(اپستین و رانکین[۲۱]، ۲۰۰۳) بسیاری از این نام ها کاربرد محدودی داشته اند. رانکین و اپستاین در این تحقیق، شایستگی ها را به ترتیب کاربرد آن ها در مدل ها و چارچوب های شایستگی فهرست کرده اند. نتایج این تحقیق در جدول ۲-۲ آمده است. شایستگی ها در چارچوب شایستگی پیشنهادی و در چهار خوشه شایستگی های میان فردی، شایستگی های ذهنی فکری، شایستگی های اجرایی و ویژگی های شخصیتی گزارش شده اند. این خوشه بندی، مبنای پژوهش حاضر در شناسایی شایستگی های مدیران فرهنگی دانشگاه ها در ایران قرار گرفته است.
(جدول ۲-۲) فهرست شایستگی های پرکاربرد(Epstein & Rankin,2003)

 

  شایستگی درصد کاربرد
شایستگی های میان فردی کار تیمی ۸۶
ارتباط موثر ۷۳
رهبری ۴۳
نفوذ و قدرت
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:55:00 ق.ظ ]