کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

فروردین 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



 



 

 

خیلی کم و به صرفه   ۵ ۴ ۳ ۲ ۱   خیلی زیاد

 

پیوست چهارم: راهنمای مدل CID برای محاسبه آمادگی الکترونیکی

پایان نامه

 

    1. مرکز ایالت ماساچوست- واقع در شمال ایالات متحده امریکا ( http://www.cityofboston.gov) ↑

 

    1. Request For Proposal ↑

 

    1. Urban Governance ↑

 

    1. Urban Government ↑

 

    1. United Nation (UN) ↑

 

    1. Governing Body ↑

 

    1. Tony Byrne ↑

 

    1. John J. Clarke ↑

 

    1. Territory ↑

 

    1. Separate legal identity ↑

 

    1. Local Government ↑

 

    1. Rondinehli ↑

 

    1. Information Society ↑

 

    1. Information and Communication Technology [ICT) ↑

 

    1. World Summit on Information Society )WSIS) ↑

 

    1. Charter of the United Nations ↑

 

    1. Universal Declaration of Human Rights ↑

 

    1. http://www.itu.int/wsis/basic/about.html, visited at 2008-07-02 ↑

 

    1. http://www.itu.int/wsis/basic/about.html, visited at 2008-07-02 ↑

 

    1. Declaration of Principles ↑

 

    1. Plan of Action ↑

 

    1. بیانه اصول و برنامه عملیاتی در پیوست ارائه شده‌اند. ↑

 

    1. E-Government ↑

 

    1. E-Commerce ↑

 

    1. E-Learning ↑

 

    1. E-Health ↑

 

    1. Online ↑

 

    1. Inline ↑

 

    1. E-Procurement ↑

 

    1. Government to Business )G2B) ↑

 

    1. Government to Employee )G2E) ↑

 

    1. Government to Government )G2G) ↑

 

  1. Government to Customer )G2C) ↑
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-08-05] [ 07:40:00 ق.ظ ]




- جمعیت: جمعیت استان قم طبق سرشماری نفوس و مسکن سال ۱۳۷۵ دارای ۸۵۳۰۴۴ نفر جمعیت بوده است که از این تعداد ۷۸۵۵۲۹ تفر شهری و ۶۷۴۱۷ نفر روستایی و ۹۸ نفر غیر ساکن بوده اند. با توجه به مصوبه‌های مورخ ۹/۵/۷۵ هئیت محترم وزیران روستای گازران مرکز بخش جعفرآباد به شهر جعفریه و روستای کهک مرکز بخش کهک به شهر کهک تبدیل شده وهمچنین در سال ۱۳۷۹ روستای دستجرد به شهر دستجرد و روستاهای حاجی آباد لکها، والیجرد، مرادآباد و حسن آباد اعرابی به شهر قنوات تبدیل شده است. تراکم جمعیت استان در سال ۱۳۷۵ برابر با ۷۶ نفر در کیلومتر مربع و تراکم جمعیت شهرقم در همان سال ۷۰۶۹ نفر در کیلومتر مربع بوده است.
در زمان قاجاریه تلاشهای پراکنده برای شمارش جمعیت انجام گرفت که اغلب به صورت موردی و موضعی به اجرا در می‌آمد. درسال۱۲۹۷، به منظور ثبت وقایع چهارگانه اداره ثبت احوال کشور تأسیس شد. با ثبت اطلاعات مربوط به تولد، فوت،ازدواج و طلاق توسط اداره مذکور، ضرورت اطلاع از جمعیت کشور، و تعیین سازمانی که مؤظف به جمع آوری این اطلاعات باشد مورد توجه قرار گرفت.
پایان نامه - مقاله - پروژه
افزایش غیر قابل انتظار جمعیت کشور طی سالهای ۱۳۵۵لغایت ۱۳۶۵که آگاهی از روند تغییرات جمعیت پس از سال ۱۳۵۵را مورد تأکید قرار می‌داد و نیز وجود جابجایی‌های عمده جمعیت ناشی از جنگ تحمیلی که چارچوبهای آماری حاصل از سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۶۵را دستخوش دگرگونیهای بزرگ و غیر قابل اغماض کرده بود، سیستم برنامه ریزی کشور و به تبع آن، مرکز آمار ایران را برآن داشت که در زمانی کوتاهتر از فاصله متداول ده ساله، به انجام یک تمام شماری از جمعیت کشور تحت عنوان طرح آمارگیری جاری جمعیت سال ۱۳۷۰ اقدام کند و برای اولین بار درکشور سرشماری جمعیت را با یک آمارگیری نمونه ای همراه ساخت. در سال ۱۳۷۵، چهارمین سرشماری عمومی نفوس ومسکن به مرحله اجرا درآمد که نتایج آن مناسبترین ابزار برنامه ریزیهای توسعه اجتماعی- اقتصادی درکشور است.
لازم به ذکر است استان قم در سال ۱۳۷۵ تنها دارای یک شهر بوده است که در سالهای بعد تعداد شهرها به پنج شهر افزایش پیدا کرد و همچنین این استان در سال ۱۳۷۵ دارای چهار بخش بوده است که در سالهای بعد به پنج بخش تفکیک شده است.
شهر قم از جنوب به شمال بوسیله رودخانه به دو قسمت شرقی وغربی و همچنین از غرب به شرق بوسیله راه آهن تهران _ یزد تقریباً به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم می‌شود، بدین ترتیب چهار منطقه شهری مجزا و محصور بین خط آهن و رودخانه به وجود آمده است که عبارتند از منطقه شمال شرقی با نام منطقه یک(قم۱)، شمال غربی با نام منطقه سه(قم۳)، جنوب غربی منطقه دو(قم۲)، وجنوب شرقی منطقه چهار(قم۴).
۳-۱-۵-خانوار و جمعیت برحسب جنس در نقاط شهری و روستایی

 

شرح تعداد
خانوار
جمعیت
مرد و زن مرد زن
کل استان        
آبان ۱۳۳۵ ۳۴۹۲۷ ۱۶۰۹۸۱ ۸۱۳۱۶ ۷۹۶۶۵
آبان ۱۳۴۵ ۳۸۴۶۱ ۱۷۹۸۶۲ ۹۲۶۸۵ ۸۷۱۷۷
آبان ۱۳۵۵ ۶۰۲۹۹ ۲۹۳۶۲۰ ۱۵۲۹۳۰ ۱۴۰۶۹۰
مهر ۱۳۶۵
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:40:00 ق.ظ ]




عزیمت امیر على بن شرف الدوله به فارس:‏
صمصام الدّوله توسط شرف الدّوله و به وسیله محمّد شیرازى در قلعه‏اى که در آنجا محبوس بود میل کشده شد، امّا قبل از آنکه محمّد فراش به آن قلعه برسد شرف الدّوله فوت کرد، و محمّد فراش پس از آگاهی از فوت او به قلعه رفت و با ابو القاسم العلا که ناظر و حافظ آن قلعه بود مشورت نمود.
ابو القاسم اصرار داشت که پیش از آنکه فوت شرف الدّوله شهرت پیدا کند صمصام الدّوله را میل باید کشید، تا سلطنت بر فرزندان شرف الدّوله قرار گیرد. بنابراین محمّد فراش بعد از فوت شرف الدّوله، صمصام الدّوله را میل کشید[۴۹۴]و در سال ۳۷۹ ه. ق[۴۹۵] شرف الدوله ابو الفوارس شیردل بن عضد الدوله به مرض استسقا بدرود زندگانى نمود، در حالی که از عمرش ۲۸ سال گذشته بود و دو سال و هشت ماه امارت کرده بود. بهاء الدّوله‏[۴۹۶] به ‏عنوان قائم‏ مقام به جای او بر تخت نشست، و خلیفه الطایع باللّه عباسى او را خلعت پادشاهانه پوشاند. بهاء الدّوله ابو منصور بن صالحان را که وزیر پدرش بود به وزارت مقرّر گردانید. در زمانی که بیمارى شرف الدوله شدت پیدا کرد، فرزند خود امیر ابا على را به اتفاق مادر و کنیزانش روانه فارس کرد. پس از رسیدن امیر ابا علی به بصره، خبر درگذشت شرف الدوله به آنها رسید، پس آنچه به همراه داشت به ارّجان فرستاد و خودش با عجله راهی ارّجان گردید. ابو القاسم العلاء بن حسن که در شیراز متولى امور بود، به آنها نوشت که در صورت رفتن آنها به آنجا آن شهر را تسلیم خواهد نمود. صمصام الدوله از قلعه ای که خود و برادرش ‏ابو طاهر در آنجا زندانى بودند آزاد شد، و درصدد آن شدند که ابو على بن شرف الدّوله را گرفته و به صمصام الدّوله تحویل دهند، و از آنجا با همراهی فولاد به سیراف رفتند.[۴۹۷]
پایان نامه - مقاله - پروژه
امّا ابو على قبل از آنکه دیالمه او را دستگیر کنند خود را از میان آنها بیرون انداخت و به اتراک ملحق شد و ترکان جانب ابوعلی را گرفتند. پس از جمع شدن دیلمیان به دور صمصام الدوله، امیر ابو على رو به شیراز رفت و میان ترکان و دیلمیان فتنه برپا شد. امیر ابو على از خانه خود بیرون آمد و پس از رفتن به اردوگاه ترکان در آنجا فرود آمد. دیلمیان اجتماع کردند و قصد دستگیرى و تسلیم او به صمصام الدوله را داشتند، که دیدند امیر ابو على به قرار گاه ترکان رفته است، نقاب برداشته، و دیلمیان با ترکان به ستیز برخاستند و بین آنها جنگ شد.
سپس ابو على و ترکان به فسا رفتند و بر آنجا مستولى شدند، اموال را جمع آوری و دیلمیان ساکن در آنجا را کشتند. ابو على به ارّجان رفت و ترکان به شیراز بازگشتند و با صمصام الدوله و دیلمیان که با او بودند جنگیدند. آنها شهر را غارت کرده و به ارّجان نزد ابو على بازگشتند، و مدّت مدیدى با وى اقامت کردند. در آن اثناء رسولى از جانب بهاء الدوله به ابو على رسید که از او دلجوئى کرده، ضمنا به پنهانى به ترکان هم نامه نوشته شد و آنها را بسوى خود جلب و از آنان استمالت و تطمیع شان کرده بود. آنها ابى على را به رفتن نزد بهاء الدوله ترغیب نموده آن را کارى خوب وانمود کردند. ابو على به سوى بهاء الدوله رفت و در نیمه جمادى الاخره سال ۳۸۰ ه. ق در واسط همدیگر را ملاقات کردند. بهاء الدوله ابو على را فرود آورد و او را گرامى داشت و پس از چند روز دستگیرش کرد و پس از مدتى کوتاه او را کشت، بعد از آن بهاء الدوله آماده عزیمت به اهواز گردید که از آنجا به فارس برود.[۴۹۸] اما پس از کشته شدن ابو علی در بغداد میان ترک و دیلم اختلاف ایجاد شد و یکدیگر را کشتند. بنابراین بهاء الدوله برای ایجاد صلح در میان آنها رسولانی را فرستاد ولی آنها نپذیرفتند و رسولش را کشتند. عاقبت ترکان پیروز شدند و بر شوکتشان افزوده شد. از آن روزگار به بعد دیلم روی به پستی نهاد و بهاء الدوله نیز برخی از سران دیلم را گرفت و فتنه پایان یافت.[۴۹۹]

کشته شدن صمصام الدوله:
عاقبت صمصام الدوله توسط ابونصر بن بختیار کشته شد. در عین حال، قدرت صمصام الدوله در نتیجه تسخیر مجدد کرمان و سرکوبى قیام پسران ابو منصور بختیار عز الدوله (پسر معز الدوله) در شیراز، تا آن اندازه مستقر شد، که لااقل توانست براى مدتى نیز خوزستان را در تحت قدرت خود درآورد. (۹۹۳ میلادى برابر ۳۸۳ هجرى) در سالهاى بعد دوباره خوزستان به دست بهاء الدوله افتاد، درحالى‏که صمصام الدوله در حوالى شوشتر گرفتار کمینگاه ترکها شد و ناگزیر به مراجعت گردید، ولى او پس از مراجعت به فارس انتقام خود را ازلشکریان ترک آنجا گرفت، (۹۹۵ میلادى مطابق ۳۸۶ هجرى) به ‏طورى که قسمتى از آنها به کرمان و سند گریختند و به زودى در آنجا از میان رفتند. بر این منوال نیز مبارزاتى که در همان سال بر ضد لشکریان بهاء الدوله در اهواز به عمل مى‏آمد و بر اثر آن پیشروى به سوى بصره، (۹۹۶ میلادى برابر ۳۸۶ هجرى)، همه در واقع صف‏آراییها و جنگهایى بود که بین ترکان و دیلمیان به وقوع مى‏پیوست.[۵۰۰]‏ کیفیت قتل صمصام الدوله چنان است که در سال ۳۸۸ ه. ق صمصام الدوله در عراق عرب به عرض لشکر دستور داد و نام هر کس را که نسبش به دیلم نمی رسید و نیز شیعی نبود، را از دفتر حذف می نمود. چون آن سپاهیان از حصول مرسوم و علوفه نا امید شدند، مستحفظان که از صمصام الدوله وحشت داشتند اولاد بختیار رافریب دادند و ایشان را از بند بیرون آوردند؛[۵۰۱] و جمعى کثیر از رنود و اوباش به آنها پیوستند؛ و جمعى از اکراد را گرد خود جمع نمودند. خبر این ماجرا به دیلمیانى که اخراج شده بودند رسید، و آنها نیز به آنان پیوستند و قصد ارّجان‏ کردند. در آنجا سپاهیان گرد آنها اجتماع نمودند؛ و صمصام الدوله متحیر ماند چه کند؛ و کسى را نداشت تا تدبیر کارهاى او را بکند.[۵۰۲] در آن موقع ابوجعفر استاد هرمز در فسا مقیم بود، بعضى کسان که نزد او بودند به او گفتند آنچه مال دارد بین رجال پخش کند و بسوى صمصام الدوله برود، و او را بگیرد و به اهواز به سپاه خودش برساند، اگر او این کا را انجام ندهد او را بترساند. بر اثر خساست ابو جعفر سپاه او شورش کرد و پس از غارت خانه ی او توسط سپاهیان او مجبور شد خود را مخفی کند، اما سپاهیان او را گرفتند و نزد فرزندان بختیار بردند. پسران بختیار او را زندانى کردند، ولى حیله‏اى به کار برد و نجات پیدا کرد.
زمانی که صمصام الدوله از کیفیت حادثه خبر یافت قصد داشت که در یکى از قلاع فارس متحصن گردد تا سپاه او از بغداد بر گردد، امّا کوتوال آن قلعه او را به قلعه راه نداد و صمصام الدوله با سیصد نفر از لشکر در دودمان، در دو فرسخى شیراز فرود آمد. بنابراین عده ای از یاران صمصام الدوله به او پیشنهاد دادند که صمصام الدوله را با مادرش نزد ابى على بن استاد هرمز ببرند، و بعضى دیگر خواهان رفتن نزد کردها شدند وگفتند، قصد کردها نمائیم و آنها را بگیریم، و نیروی خود را تقویت نماییم. امّا پس از بیرون رفتن صمصام الدوله یارانش قصد دستگیری و غارت او را داشتند، بنابراین فرار کرد و به منطقه دودمان در نزدیکی شیراز رفت.
ابو نصر بن بختیار پس از آگاهی از این ماجرا رو به شیراز حرکت کرد. رئیس ناحیه دودمان که نامش طاهر بود، بر صمصام الدوله دست یافت و او را گرفت و نزد ابو نصر بن بختیار برد، و ابونصر بن بختیار صمصام الدوله را از وى گرفت و در ذى حجه به قتل رساند.[۵۰۳] همینکه سرش را بریده نزد ابو نصر بردند گفت: « این سنتى است که پدرت برقرار کرد»، و با این حرف به کشته شدن بختیار به دست عضد الدوله اشاره نمود. در این زمان صمصام الدوله سی و پنج سال سن داشت و مدت امارت او در فارس نه سال و هشت ماه بود. ابونصر او را در سال ۳۸۸ ق/۹۹۸ م کشت و بر مدفنش در خانه خود دکه‏ اى بنا کرد. بدین وسیله حکومت بهاء الدوله در عراق کاملا تثبیت و تأمین شد، امّا همین که بهاء الدوله فارس را تصرف کرد، جنازه او را از آنجا بیرون آورد و پس از تجدید کفن، در آرامگاه خاندان بویه به خاک سپرد.[۵۰۴]

فرمانروایی بهاءالدوله:
بهاء الدوله ابو نصر خسرو فیروز (م ۴۰۳ ه. ق) پادشاه سلسله آل بویه پسر عضد الدوله دیلمى بود. وى بعد از برادر خویش شرف الدوله دیلمى در سال ۳۷۹ ه. ق به سلطنت نشست، و پس از وفات صمصام الدوله دیلمى بر اهواز نیز دست یافت. عاقبت فارس را نیز از فرزندان عز الدوله دیلمى بازستاند. چهل و دو سال و نه ماه داشت که مالک عراق شد و بیست و چهار سال سلطنت کرد و بعد از او پسرش سلطان الدوله به سلطنت رسید، و خلیفه- القادر باللّه به او لقب شهنشاه قوام الدین داد. او با سلطان محمود غزنوى صلح کرد و از او دختر خواست. سرانجام در سال۴۰۳ه. ق در ارّجان‏ فارس به مرض صرع وفات یافت، و جنازه‏اش را بنا به وصیت خودش به نجف اشرف بردند.[۵۰۵]

نبرد های بهاء الدوله:‏
شرف الدوله در بستر بیماری به خواهش امرای دولت بهاء الدوله را به نیابت خود برگزید، تا در ایام نقاهتش کار ملک را به سامان رساند. در همان روز که شرف الدوله وفات یافت بهاء الدوله در بغداد برسریر سلطنت تکیه داد؛ و از سوی خلیفه الطایع بالله خلعت و فرمان سلطنت یافت؛ و به توسعه قلمرو خود دست زد؛ در سال۳۸۰ ه. ق/۹۹۳ م به قصد تسخیر فارس به بصره رفت و ارّجان را تصرف نمود؛ و مال و خواسته بسیار به چنگ آورد، امّا از لشکر صمصام الدوله شکست خورد و به طرف اهواز عقب نشینی کرد. سال بعد به طمع زر و سیم الطائع را توقیف کرد و پس از مصادره اموالش، القادر بالله را به خلافت نشاند.[۵۰۶] میان بهاء الدوله و ابو على بن استاد هرمز غبار معرکه هیجا در هیجان بود که خبر قتل صمصام الدوله شایع شد. آنگاه ابو على حسام انتقام در نیام کرده به اتفاق سایر امراء فارس از بهاء الدوله امان طلبید و بهاء الدوله نیز قبول نمود. ابو على با اتباع در سلک هواخواهانش منتظم گشت و مملکت اهواز به حوزه تصرف بهاء الدوله آمد و ابو على را به جانب فارس فرستاد، تا شر اولاد عز الدوله را دفع نماید. ابو على بر آن جماعت پیروز شد و ابو نصر بن بختیار طریق فرار اختیار نمود؛ و بهاء الدوله به شیراز آمد؛ و بعضى از اولاد و اتباع بختیار را که در آن ولایت مانده بودند به قصاص برادر به قتل رسانید. بعد از این وقایع بهاء الدوله به کام دل روزگار می گذرانید، تا در سال ۴۰۳ ه. ق در ارّجان‏ به مرض صرع درگذشت، و به موجبى که وصیت کرده بود امراء دیلم جسدش را به نجف برده دفن کردند. مدت حیات بهاء الدوله چهل و نه سال و دو ماه بود و مدت سلطنتش بیست و چهار سال، و فخر الملک ابو غالب محمد بن على وزارتش را در دست داشت.[۵۰۷]

تصرف فارس و خوزستان‏:
دیلمیانى که با ابى على بن استاد هرمز در اهواز بودند به اطاعت بهاء الدوله درآمدند، زیرا پسران بختیار پس از کشتن صمصام الدوله و تصرف فارس به ابى على بن استاد هرمز نامه نوشتند و او را از آن رویداد آگاه کردند. آنها یاد آور شدند که وى تکیه گاه آنهاست و دستور دادند که از دیلمیانی که با او هستند برای آنها بیعت بگیرد و آماده جنگ با بهاء الدوله باشد. ابو على بنا به سابقه که از جانب برادرانشان در اسارت آنها داشت از آنان بیمناک شد. او دیلمیان را گرد آورد و آنها را از آن واقعه آگاه نمود، و پس از مشورت با آنها رأی آنها بر این بود، که به طاعت فرزندان بختیار درآمده و با بهاء الدوله جنگ کنند، امّا ابو على با رأى آنها موافقت نکرد و صلاح را در این دید که با بهاء الدوله مکاتبه و او را جلب کند و نسبت به سلوک او با دیلمیان او را سوگند دهد. دیلمیان نسبت به ترکهای سپاه بهاء الدوله بیمناک بودند، بنابراین بهاء الدوله به ابو على نامه نوشت و استمالت کرد و به او و به دیلمیان امان و وعده احسان داد.[۵۰۸] رسولان بین آنها رفت و آمد کردند؛ بهاء الدوله علت خونخواهى خود را قتل برادرش اعلام نمود؛ و از آنها تقاضای اطاعت نمود و گروهى از اعیان خود را نزد بهاء الدوله فرستاد تا او را سوگند داده و از وی اطمینان حاصل نمایند؛ و به یاران خود که در سوس مقیم بودند نامه نوشته و آنها را از این وضع آگاه نمایند. بنابراین بهاء الدوله به امید پیوستن دیلمیان مقیم در باب السوس به آنجا رفت، اما آنها با سلاح بیرون آمدند و نبرد سختی میان آنها در گرفت.
بهاء الدوله را نفس در سینه تنگى کرد و به او گفته شد، عادت دیلمیان بر این است که به هنگام جنگ و ستیزشان شدّت می یابند، تا دشمن گمان نکند که آنها ترسیدند. سپس دست از جنگ برداشتند و شخصی را نزد بهاء الدوله فرستادند تا از او سوگند گیرد، سپس هر دو سپاه به هم پیوستند و به طرف اهواز حرکت نمودند.[۵۰۹] ابو على بن اسماعیل امور خویش مرتب کرد و اقطاعات بین ترکان و دیلمیان پخش کرد سپس بر رامهرمز و ارّجان و برخی از بلاد خوزستان مستولى شد.[۵۱۰]
ابو على بن اسماعیل به سمت شیراز حرکت کرد و در بیرون از شهر فرود آمد. فرزندان بختیار برای مقابله او با یاران خود از شهر بیرون آمدند و با ابو على و سپاهیانش جنگیدند، اما همین که جنگ شدت پیدا کرد برخى از یاران پسران بختیار از آنها رویگردان شدند و به لشکر ابوعلی ملحق شدند،[۵۱۱] و برخی به شهر وارد شدند و به نام بهاء الدوله شعار دادند. در آن هنگام نقیب ابو احمد موسوى در شیراز بود، او از جانب بهاء الدوله به رسالت نزد صمصام- الدوله فرستاده شده بود. همین که صمصام الدوله کشته شد در شیراز ماند، و چون نداى مردم را شنید که براى بهاء الدوله شعار می دادند، گمان کرد که فتح شهر به پایان رسیده است، در آن روز جمعه به مسجد رفت و در آنجا خطبه به نام بهاء الدوله خواند.
از آن سوى پسران بختیار به شهر بازگشتند و یارانشان گرد آنان جمع شدند، بنابراین نقیب ترسیده و پنهان شد، و او را در سله‏اى[۵۱۲] براى ابى على بن اسماعیل حمل کردند و بردند. پس از آن یاران پسران بختیار نزد ابو على رفته و اطاعت از وى را گردن نهادند، و او بر شیراز استیلاء یافت، و پسران بختیار گریختند. ابو نصر به بلاد دیلم رفت، و دومى که ابو القاسم باشد به بدر بن حسنویه پیوست و از آنجا به بطیحه رفت.[۵۱۳]
زمانی که ابو على شیراز را متصرف شد، بهاء الدوله را از این پیروزی آگاه کرد. بنابراین بهاء الدوله به قصد شیراز از ارّجان بیرون آمد و از شهر نوبندگان گذشت و با پیروزی وارد شهر شیراز شد. او همین که مستقر گردید، امر به غارت روستاى دودمان و آتش زدن آن نمود و هر کس از اهالى آنجا بود کشت و مستأصل کرد، و جنازه برادرش صمصام الدوله را از خاک بیرون آورد و تجدیدکفن نمود و در قبرستان آل بویه، بیرون دروازه استخر شیراز، در جوار قبر مطهر امام ‏زاده شاه امیر على ابن حمزه ابن امام موسى کاظم، سلام اللّه علیه مدفون نمود. سپس سپاهى به سرکردگى ابى الفتح استاد هرمز به کرمان روانه داشت و آنجا را تصرف نمود، و او به عنوان نماینده بهاء الدوله در کرمان اقامت گزید.[۵۱۴]

مرگ بهاءالدوله و پادشاهی سلطان الدوله:
بهاء الدوله ابو نصر بن عضد الدوله بن بویه که در آن هنگام پادشاه عراق بود، مثل پدرش به علت بیماری صرع در ارّجان درگذشت و جنازه‏اش را به مشهد امیر المؤمنین على علیه السلام بردند، و نزد پدرش عضد الدوله به خاک سپردند. عمر او بهنگام فوت چهل و دو سال و نه ماه و نیم و مدت پادشاهى او بیست و چهار سال بود. پس از فوت او فرزندش سلطان الدوله ابو شجاع که در این زمان در ارّجان به سر می برد، از ارّجان به شیراز رفت و زمام امور سلطنت را به دست گرفت، و برادر خود جلال الدوله ابا طاهر بن بهاء الدوله را در بصره-کوفه و موصل اندکى قبل از آن به اطاعت فاطمیان مصر درآمده بود- و برادرش ابو الفوارس را به عنوان حاکم کرمان به حکومت نشاند.[۵۱۵]

فرمانروایی بویه ابو منصور بن رکن الدوله (مؤید االدوله):
در سال ۳۴۴ه. ق معز الدوله مقام ریاست و امیر الامرائى را به سبب بیمارى به فرزندش ابو منصور بختیار واگذار کرد. معز الدوله که خود در بیماریهایش بى‏تاب و پر ناله بود ناگزیر وصیت‏نامه نوشت و مقام امیر الامرائى را چنانکه گفتم به پسرش واگذاشت.
همچنین در این سال بود که ابن ماکان - محمد بن ماکان است، نه موسى بن ماکان - به اصفهان یورش برد. او از خراسان از راه بیابان یورش آورده بود. بویه ابو منصور بن رکن الدوله و خانواده و یاران ایشان ناگزیر شدند که با بدترین وضع به خان النجان و از آنجا به رباط بروند و ابن ماکان بر اصفهان چیره شد. در این هنگام ابن عمید که در ارّجان بود همراه با گروهى عرب و اندکى دیلمى که با خود داشت حرکت کرد. او هنگامى به ابن ماکان رسید که بویه ابن رکن الدوله را دنبال کرده، بار و بنه او را غارت کرده، و گنجینه‏هاى او را ربوده بود. تنها بویه و خانواده او از رسوائى اسارت جان به در بردند. ابن عمید در «خان النجان» به ابن ماکان رسیده یارانش را کشتار و اسیر کرد، خود او را زخمى و دستگیر کرده و به دژ آن «خان» برد. سپس به اصفهان رفت و یاران ابن ماکان را منهزم نمود و امیر ابو منصور بویه[۵۱۶] پسر رکن الدوله با خانواده‏اش با اطمینان کامل بازگشتند و آن شکست بزرگ جبران شد.[۵۱۷]

فرمانروایی بختیار:
در سال۳۵۸ ه. ق شیرزاد بن سرخاب دبیر دیوان فارسى از بغداد تبعید شد. شیرزاد بر بختیار چیره بود و خودکامگى نشان مى‏داد. بختیار سوگند یاد کرده بود که بدون اجازه و ‏راى او فرمان و دستورى ندهد. او سربازى نیز انجام داده بود و علاوه بر دعوى دلیرى، دلبستگى خاصی به مال اندوزى و پناهندگى دادن و سود بسیار گرفتن از راه نادرست داشت. او بختیار را از پرداخت بخششها که به دیلمیان و ترکان مى‏داد بازداشت، و او را به خودکامگى و ایستادگى کشاند. در نیرنگ بر ضد سبکتکین پرده‏دار به طمع دست اندازى بر اموالش شرکت جست. او مى‏خواست لقب سپهسالار و سردارى سپاه را بگیرد. چون گزارش به سبکتکین رسید، از دیدار بختیار و رفتن به خانه او جز پس از مدتى آن هم با احتیاط و هوشیارى خوددارى نمود. کار شیرزاد بر سپاه سنگین مى‏آمد، زیرا بختیار ایشان را عادت داده بود که به هیچ خواست کوچک یا بزرگ ایشان پاسخ منفى ندهد، و شیرزاد او را از این رفتار منصرف نمود. دبیران نیز از شر شیرزاد ترسیدند و دشمن او شدند، زیرا دست آنان را از پناه دادن کوتاه کرده بود، و نیز وزیر ابو الفضل شیرازى نیز براى رام داشتن ترکان از او پرهیز می کرد، و میان آنها شکرآب شد. ترکان براى کشتن شیرزاد همدستان شده، و براى گرفتن اجازت به خانه سبکتکین رفتند.
چون گزارش به بختیار رسید به او پیشنهاد کرد که به خانه سبکتکین برود و او را خوشبین کند، و خود را به دامان او افکند و از او بخواهد که شر ترکان از او دور کند. بختیار وزیر ابو الفضل را نیز همراه شیرزاد براى کمک فرستاد، زیرا که ناهماهنگى این دو هنوز آشکار نشده بود. آنها به خانه سبکتکین رفتند، و ترکان را در حال رایزنى براى کشتن شیرزاد دیدند. سبکتکین اجازه کشتن شیرزاد را نداد، بلکه دستور ترساندن او را داده بود، تا فرار کند و نتواند در پایتخت بماند. چون ابو الفضل وزیر و شیرزاد دبیر به سبکتکین رسیدند خواهش و فروتنى نمودند، و او صادقانه به آنها گفت اگر ترکان از من نمى‏ترسیدند، شیرزاد را کشته بودند و نمى‏گذاشتند که به اینجا بیاید، و دستور داد که هم اکنون باید به هر جا که مى‏خواهد برود. شیرزاد در تنهایى بختیار را دید و او را از وزیر ابو الفضل شیرازى‏ ترساند؛ و با هم پیمان بستند که او را بر کنار و دستگیر کند؛ دارائى او و وابستگانش را بگیرد؛ نیز موافقت کرد که پس از بیرون رفتن شیرزاد خانه و خانواده و فرزندان و آبادیهاى او را نگهدارى کند؛ و آنها را به نام فرزند خود سالار بن بختیار نماید؛ تا طمع دیلمیان و سپاهیان از آن بریده شود و ترکان و دیگر لشکریان به وى خوشبین گردند. سپس او به جاى خویش باز گردد و به خدمت ادامه دهد. بدین شکل شیرزاد به اهواز و از آنجا به ارّجان‏ نزد ابن عمید رفت، و او که تازه به سوک پرده‏دار خود روین خویشاوند شیرزاد نشسته و از مرگ او را بسیار آزرده بود، در روى شیرزاد شمایل روین را دید، و او را بسیار گرامى داشت. کالا و پوشاک بسیار براى او فرستاد و سفارشنامه مؤکد براى او به رکن الدوله نوشت، و نوید داد تا براى او میانجى شود. سپس پیشنهاد کرد که به نزد رکن الدوله رود و نامه او را ببرد و در آنجا بماند تا ابن عمید بیاید، ولى همینکه شیرزاد به رى رفت در آنجا درگذشت.[۵۱۸]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:39:00 ق.ظ ]




در نتیجه ابن خلدون را بزرگ‌ترین اقتصاددان مسلمان دانستهاند و او را در شمار پدران علم اقتصاد جای دادهاند. با وجود این، اندیشهی ابن خلدون در جهان اسلام گسترش نیافت. علم در جهان اسلام از اواسط قرن هشتم تا اواسط قرن دوازدهم میلادی پیشرفت کرد و این پیشرفت تا دو قرن دیگر با آهنگ کندی ادامه داشت. از آن پس در آسمان ساکت اندیشه در جهان اسلام، به ندرت ستاره‌ی درخشانی نمودار شد. در بخش بعد به بررسی تفکر اقتصادی اسلام در دوران معاصر میپردازیم.
۴-۱)اندیشه اقتصادی اسلام در قرن ۲۰
اقتصاد اسلامی به عنوان جزئی از عناصر تشکیل دهنده‌ی فلسفه‌ اجتماعی و اخلاقی اسلام تا جنگ جهانی دوم باقی ماند. دستیابی به استقلال در کشورهای اسلامی پس از جنگ دوم جهانی و لزوم توسعه اقتصاد در آنها به تحقق اقتصاد اسلامی کمک کرد[۵۵۷]. در واقع اندیشمندان مسلمان در این دوره با رد سرمایه داری و سوسیالیسم به دنبال پاسخی در میراث اسلامی خود بودند، به طوری که راه حل هایی بومی برای مسائل اقتصادی- اجتماعی خود بیابند.
پایان نامه
در دهه‌ های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰میلادی، بیشتر بحث‌های فقهی و کلامی بود. در دهه ۱۹۵۰ میلادی و اوایل دهه ۱۹۶۰ میلادی اصول و تعالیم اقتصادی اسلام مورد مطالعه قرار گرفت و مباحث اقتصاد اسلامی منظم شد و تا اندازه ای به اجرای نظام اقتصادی و نیز امکان ایجاد بانک‌داری غیر ربوی توجه گردید. همچنین اقتصاد اسلامی به عنوان ماده‌ی درسی مستقل در دانشگاه های برخی از کشورهای اسلامی رسمیت پیدا کرد. در سال ۱۹۶۱ میلادی اقتصاد اسلامی در دانشگاه الازهر به عنوان ماده‌ی درسی مستقل مطرح شد. درس مذکور در سال ۱۹۶۴ میلادی در عربستان سعودی و در دانشگاه ملک عبدالعزیز نیز رسمی شد.
اولین کنفرانس بین المللی اقتصاد اسلامی در مکه، در سال ۱۹۷۶ میلادی برگزار شد که نجات ا…‌صدیقی کتاب‌نامه‌ای از اقتصاد اسلامی در آن ارائه کرد. در دانشگاه‌های ایران از سال۱۹۸۴ میلادی در رشته‌ اقتصاد چند واحد اقتصاد اسلامی به تصویب رسید. در ۱۹۸۱ میلادی در کنفرانس اقتصاد اسلامی در کویت، در سال های ۱۹۸۶و۱۹۸۸ میلادی در ایران و در ۱۹۹۴ میلادی در کنفرانس اقتصاد اسلامی واقع در خارطوم نیز مقالاتی در ارتباط با پول و بانک در اسلام، زکات و سایر موضوعات اقتصاد اسلامی ارائه شد. در حال حاضر نیز روند بررسی و تحقیق در زمینه اقتصاد اسلامی در دانشگاه ها و مؤسسات تحقیقاتی ادامه دارد که از طریق برگزاری کنفرانس‌ها و انتشار کتب و مجلات به گسترش این رشته جدید کمک می کند.[۵۵۸]
فصل دوم : مبانی و ماهیت اقتصاد اسلامی[۵۵۹]
۱-۲)مبانی اقتصاد اسلامی
۱-۱-۲) مالکیت در اقتصاد اسلامی
مالکیت یکی از اصول اساسی نظامهای اقتصادی مختلف را تشکیل میدهد. به طوری که نقش این اصل به قدری است که مبانی برای تفکیک و جداسازی نظامهای اقتصادی مختلف شده است.
ماهیت و چشم انداز مالکیت یکی از موضوعاتی است که در متون مربوط به اقتصاد اسلامی بیش از سایر موضوعات مورد بحث قرار گرفته است و حتی آثاری وجود دارد که تنها به این موضوع پرداخته است همه نویسندگان مهم درباره این موضوع بحث کردهاند و رویکردهای مختلف در خصوص سازماندهی مجدد اقتصاد جدید به شکل اسلامی در چگونگی برخورد با حقوق مالکیت در اسلام نمود مییابند.[۵۶۰]
۱-۱-۱-۲) نظر اسلام درباره مال و ثروت
در اسلام تولید، مبادله و مصرف مال و ثروت هیچ‌گاه تحقیر نشده است، بلکه بر آنها تأکید و توصیه شده است و برای آنها شرایط و موازینی مقرر شده است. از نظر اسلام نه تنها ثروت دور افکندنی نیست؛ بلکه دور افکندن ثروت از طریق اسراف، تبذیر، تصحیح مال حرام قطعی است. اسلام با هدف قرار دادن ثروت و این که انسان پول را برای پول و برای اندوختن بخواهد مبارزه کرده است. [۵۶۱] چنان که در آیه ۳۴ سوره توبه میخوانیم: «و کسانی که طلا و نقره را گنجینه (و ذخیره و پنهان) میسازند و در راه خدا انفاق نمیکنند به مجازات دردناکی بشارت ده».
اسلام مال و ثروت را مایه‌ی قوام و برپایی زندگی و جامعه میداند؛ چنان که در سوره‌ی نساء آیه‌ی ۵ آمده است:« اموال خود را که خداوند وسیله‌ی قوام زندگی شما قرار داده به دست سفیهان نسپارید». همچنین مال و ثروت در قرآن کریم خیر نامیده شده است: [۵۶۲]« هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد. اگر چیز خوبی (مالی) از خود به جای گذارده برای پدر و مادر و نزدیکان به طور شایسته وصیت کند». (بقره/۳۷۲). کسب مال و ثروت ازراه درست نیز تشویق شده است؛ چنان که در حدیثی از پیامبر (ص) آمده است که« خوشا به حال آن کسی از مؤمنان که بدون معصیت مالی کسب کند و آن را در غیر معصیت به مصرف برساند»[۵۶۳] و نیز در حدیثی از امام صادق(ع) [۵۶۴] وارد شده است که« غنایی که تو را از ستم کردن باز دارد، بهتر از فقری است که به گناهت بکشاند[۵۶۵]». بنابراین در اسلام اموال و مالکیت نه تنها مذموم نیستند، بلکه به شرط استفاده‌ی درست و در راستای اهداف و اصول کلی به عنوان امور خیر و به طور کلی مثبت قلمداد شدهاند. [۵۶۶]
از یک سو اسلام، استفاده‌ی نامناسب از اموال و داراییها یا دلبستگی شدید به آنها و تلقی آنها به صورت هدف را مشکل ساز و منفی می داند؛ مانند آیات۶و ۷ از سوره‌ی علق که میفرماید: «به یقین انسان طغیان می کند از این که خود را بینیاز ببیند.» که نقش پول را در فاسد کردن شخصیت انسانی بیان میکند[۵۶۷] و از سوی دیگر ثروت را موجب رشد فضایل معنوی و اخلاقی در انسان می داند؛ رسول اکرم (ص) فرمودند[۵۶۸]: «استغنای مادی فرصت خوبی برای تقوی است».[۵۶۹]
حکیمی در الحیات متعقداست که« برحسب آنچه از مجموع تعالیم قرآنی- حدیثی به‌دست میآید، دارایی از لحاظ کمی بر دو قسم و از لحاظ کیفی نیز بر دو نوع است ؛ دو قسمت کمی عبارتند از: ۱- دارایی معتدل ۲- دارایی مفرط و دو نوع کیفی عبارتند از: ۱- دارایی متعهدانه ۲- دارایی نامتعهدانه»؛[۵۷۰] لذا هر دارایی و ثروتی که از لحاظ کمیت و تملک مطابق با موازین اعتدال باشد و از لحاظ کیفیت و مصرف به خیر ، فضیلت ، احسان و حق بازگردد، ستوده و مطلوب است و آن چه از نظر تملک و کمیت از این میزانها تجاوز کند و از نظر کیفیت و مصرف به اسراف ، اتراف ، فخر فروشی ، تعدی ، تکاثر ، غصب حقوق دیگران و بهرهکشی از مردم بازگردد، نکوهیده و مردود است؛ [۵۷۱]بنابراین به ثروت و دارایی گاه همچون وسیله نظر میشود و حدودی برای آن در نظر گرفته می شود که در این صورت مطلوب است و گاه در زندگی به شکل هدف درمی آید که این نوع دارایی مذموم است و به پرستش دینار و در‌هم و بت قرار دادن مال می انجامد[۵۷۲].
۲-۱-۱-۲)مفهوم و اهمیت مالکیت خدا و جانشینی انسان در قرآن
نخستین اصل اساسی مالکیت در اسلام این است که پروردگار متعال مالک نهایی همه چیز است. در قرآن کریم آمده است : «حکومت آسمان‌ها و زمین از آن خداست[۵۷۳]».(آل عمران آیه ۱۸۹) این مالکیت خداوند در موارد فراوانی از آیات قرآن تکرار و تأکید شده است. به نظر پژوهشگران اقتصاد اسلامی، منظور از مالکیت الهی این است که باید کلیه‌ی اموال و داراییها بر طبق موازین و قوانین الهی مورد بهرهبرداری قرار گیرد. همچنین مفهوم خدا مالکی پیوندی ارزشی را برای کل نظام اقتصادی و مالکیتی به وجود می‌آورد[۵۷۴].
پس از اصل خدا مالکی، اصل جانشینی انسان مهم‌ترین اصلی است که در مباحث مالکیت مورد توجه و بررسی پژوهشگران اقتصاد اسلامی قرار گرفته است. به نظر منذر قحف، مالکیت اسلامی بر این اندیشه استوار است که انسان جانشین خدا در زمین است[۵۷۵]؛ همان‌طور که خداوند در آیه‌ی ۱۶۵ سوره انعام آورده است« او کسی است که شما را جانشیان (و نمایندگان خود) در زمین ساخت» و همچنین در آیه ۷ سوره‌ی حدید آمده است: «به خدا و رسولش ایمان بیاورید و از آنچه شما را جانشین و نماینده (خود) در آن قرار داده انفاق کنید». بر طبق این آیات مالک اصلی فقط خداوند است و او این حق را در حد جانشینی از خود به انسان واگذار کرده است. [۵۷۶] اعطای مالکیت اموال و کالاها از جانب خداوند به انسان نوعی امانت گذاشتن است؛ بنابراین مالک، موظف است که اموال را بر طبق قواعدی استفاده کند که خداوند تعیین کرده است. اگر این دیدگاه بر جامعه حاکم شود همانند ابزاری قدرتمند، مالک را ملزم می‌کند که قوانین شریعت را رعایت کند. [۵۷۷]
از دیگر نتایج جانشینی آن است که انسان در مقابل کسی که او را جانشین قرار داده است از نظر اعمال و تصرفات مسئول است. [۵۷۸] خداوند در آیه ۱۴ از سوره یونس میفرماید: «سپس شما را جانشینان آنها در روی زمین قرار دادیم تا ببینیم شما چگونه عمل میکنید». همچنین جانشین شدن انسان در زمین آزمایشی برای عملکرد اوست؛. [۵۷۹] خداوند در سوره‌ی انعام آیه ۱۶۵ میفرماید: «او کسی است که شما را جانشینان (و نمایندگان خود) در زمین ساخت و درجات بعضی از شما را بالاتر از بعضی دیگر قرار داد تا شما را به‌وسیله آنچه در اختیارتان قرار داده بیازماید». مفهوم جانشینی پیامدهای مهمی در اقتصاد اسلامی دارد که در مباحث بعدی به آنها اشاره خواهیم کرد.
۱-۲-۱-۱-۲) حق و تکلیف در مالکیت
به نظر مَنذر قَحف حق مالکیت در اسلام، حق یا مجموعه حقوقی است که خداوند که قانون‌گذار نهایی و اصلی است (بر طبق اصل امانت دار بودن انسان از جانب خداوند) به رسمیت شناخته است؛ بنابراین حق مالکیت حقی نیست که جامعه یا قدرت قانون‌گذاری جامعه اعطا کرده باشد؛ در نتیجه جامعه و عناصر قانونی آن هیچگونه قدرت قانون‌گذاری برای تغییر حقوق تثبیت شده‌ی الهی ندارند. لذا حق دارایی یک حق طبیعی است که خداوند (نه جامعه) به رسمیت شناخته است.[۵۸۰] مرتضی مطهری نیز به موجب دو عامل ۱- کار و ایجاد ۲- تملیک و بخشش[۵۸۱]، معتقد به غریزی و طبیعی بودن حق مالکیت است.
به نظر صدر نیز مالکیت، ناشی از فطرت و غریزه است؛ به این معنا که در انسان تمایلی طبیعی نهفته است که به موجب آن میخواهد به حاصل کار خویش در برابر دیگران جنبه‌ی اختصاصی بدهد‌ و آن چیزی است که در مفهوم اجتماعی، تملک نامیده میشود[۵۸۲]، اما او بر این نظر است که نوع حقوقی که بر این اختصاص یا تملک مترتب است ناشی از فطرت یا غریزه نیست، بلکه آن را نظام اجتماعی تعیین میکند. به همین دلیل، اسلام در مورد تعیین حقوق مالکیت دخالت میکند و براساس ایدهها و ارزشهایی که دارد برخی از تصرفات را که به حال اجتماع زیانبخش است غیرمجاز میشمارد و از طرفی برخی تصرفات را هم جایز می داند؛ مثلاً اسلام مصرف بیحساب و اسراف را حق مالک نمیداند و اصولاً این حق را از مالکیت سلب کرده است، ولی استفاده از ثروت را بدون آن که اتلاف و اسرافی در آن باشد، تجویز کرده است. همچنین اسلام این اجازه را به مالک نداده است که ثروت خویش را از راه ربا افزایش دهد، ولی به مالک اجازه داده است که از راه تجارت، در چارچوب و شرایط خاصی بر ثروت خویش بیفزاید. [۵۸۳] بنابراین اسلام مالکیت رانه به عنوان تسلطی مطلق، بلکه به عنوان حقی که متضمن مسئولیت است قبول دارد[۵۸۴].
۲-۲-۱-۱-۲) دیدگاه های مشترک صاحبنظران اقتصاد اسلامی در مورد مالکیت
همه‌ی پژوهشگران اقتصاد اسلامی بر این نکته توافق دارند که مالکیت حقیقی از آن خداست. بشر خدا را انتخاب کرده است تا جانشین یا نماینده او بر روی زمین باشد؛ [۵۸۵] بنابراین انسان امانت‌دار است و درازای آن براساس قوانینی که به روشنی در شریعت بیان شده است و نیز براساس جهان بینی اقتصاد اسلامی، در برابر خداوند مسئول است. انسان در برابر مدیریت تمامی منابع طبیعی و سایر مخلوقات خداوند مسئول و پاسخگو میباشد. تمامی دانشمندان این حوزه به ویژگیهای این مسئولیت و پاسخگویی توجه کرده‌اند. [۵۸۶]طلب مال ، استفاده از آن و در اختیار داشتن آن تابع حدودی است که خداوند وضع کرده است و باید با معیارهایی مشخص شود که او تعیین کرده است. مالکیت مطلق انسان، مفهومی بیگانه با اسلام است؛ زیرا چنین مالکیتی مخصوص خداست . فرد در مقابل دیگران وظایف معینی دارد که بر حقوق فردی مالکیت حاکمند. [۵۸۷] به علاوه، تمامی صاحبنظران معتقدند که نظام اقتصاد اسلامی سه شکل مالکیت را مجاز میداند: [۵۸۸]
۱- مالکیت فردی یا خصوصی ۲- مالکیت عمومی یا اختصاصی ۳- مالکیت دولتی
۳-۲-۱-۲) اختلاف نظر در مورد قلمروهای مالکیت در اسلام
اختلاف نظر پژوهشگران اقتصاد اسلامی درباره‌ی مالکیت عمدتاً پیرامون سه محور اساسی زیر است:
الف) موقعیت محوری مالکیت خصوصی؛
ب) قلمروهای مالکیت خصوصی و عمومی؛
ج) میزان کنترل اجتماعی حقوق مالکیت خصوصی و شرایطی که الغاء یا محدود کردن چنین حقوقی را توجیه کند.
دیدگاه‌های متمایز صاحب‌نظران اقتصاد اسلامی درباره‌ی مالکیت عمدتاً ناشی از تفاسیر مختلف آنها از مفاهیم اساسی اقتصاد، مانند مفهوم خلافت و دلالتهای آن برای مالکیت است. تفاسیر مختلف آنها از مفهوم خلافت به عقاید متفاوتی درباره‌ی حد مالکیت خصوصی، نقش و جایگاه دولت و نیزبحث توزیع درآمد منجر میشود. این صاحبنظران بر مبنای تفسیرشان از خلافت، با تعلیم حدود، نقشها و ارتباطات میان فرد، دولت و جامعه به شرح جزئیات انواع مالکیت پرداختهاند.
برخی از نویسندگان میگویند که مالک حقیقی، حقوق مالکیت را نخست به تمام جامعه بشری اعطا کرده است و صحیح نیست که مالکیت فردی را در نظام اقتصاد اسلامی در جایگاه مرکزی بنشانیم. آنها طرفدار مالکیت اجتماعی زمین و دیگر منابع طبیعی هستند و مالکیت خصوصی را به کالاهای مصرفی، محل‌های مسکونی و مانند آن منحصر میدانند ؛ برخی از سوسیالیستهای مسلمان چنین موضعی دارند. لازم به ذکر است که این موضع سوسیالیستی افراطی در نوشته ها حمایت گستردهای از آن نمی شود و معمولاً به عنوان تلاشی ناموفق برای قالب‌ریزی اسلام براساس سوسیالیسم رد شده است؛ [۵۸۹]برای نمونه از نجات الله صدیقی از حبیب الله پیمان به عنوان سوسیالیست مسلمان نام می‌برد. ایشان معتقد است که مالکیت اصلی بر همه چیز، از جمله وسایل تولید از آن خداست (اصل خدا مالکی) و بنابراین جدایی کارگران از وسایل تولید که مبنای روابط سرمایه داری است در اسلام جایز نیست. به نظر پیمان بنابر آیه ۶۶ سوره یونس (و نیز آیات مشابه) که میفرماید:‌ «آگاه باشید تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند از آن خدا هستند.»، تمامی منابع طبیعی باید دردسترس کارگرانی باشند که میخواهند از نیروی خلاق خود بهره گیرند. این همان نظریه‌ی موسوم به مالکیت ناس (مردم) است که مالکیت را در اسلام جمعی (اشتراکی) میداند[۵۹۰].
گروه دیگری از نویسندگان درست در مقابل نظر گروه نخست، برای مالکیت فردی جایگاه محوری قایل هستند؛ برای مثال نخستین نوشته های ابوالاعلی مردودی به اصالت مالکیت فردی گرایش زیادی دارند، اما نظرات بعدی او به موضع میانه نزدیک شده است که طرفدار کنترل اجتماعی در صورت اقتضای منافع جامعه است. اما او همچنین معتقد است که دخالت دولت باید به کمترین اندازه باشد. سید قطب نیز موضعی مشابه دارد و حق مالکیت فردی را اصل نظام اسلامی میداند، اما هر دو‌‌ی آنان لازم میدانند که نیازهای اساسی همه‌ی‌ افراد جامعه برآورده شود و این عمل اجتماعی را برای دستیابی به هدف ضروری می‌دانند[۵۹۱].
سایر نویسندگان مسلمان در بین این دو طیف از دیدگاه ها قرار دارند. نجات الله صدیقی معتقد است: «با وجودی که مالکیت مطلق متعلق به الله (عزوجل) میباشد، اسلام حقوق مالکیت را برای فرد همانند جامعه به رسمیت شناخته و مالکیت اجتماعی در کلیه موارد توسط دولت تبیین گردیده است. مالکیت خصوصی امانتی است که منتضمن تعهداتی در برابر دیگران میباشد و همچنین با محدودیتهای اخلاقی در اکتساب، استفاده و تصرف همراه است.» [۵۹۲]
به نظر منذر قحف، نظام مالکیت قانونی در اسلام براساس وجود مالکیت خصوصی استوار است که در کنار مالکیت عمومی مورد حمایت و ضمانت شرع قرار گرفته است؛ بنابراین انسان بر داراییهای شخصی خود مسلط است و انسانها هر طوری که بخواهند اموال خود را مصرف میکنند و در تصمیمگیری برای به اموال خودشان به طور کامل آزاد هستند. [۵۹۳] به نظر وی شریعت از مالکیت شخصی حمایت می کند و آن را در اختیار دولت قرار نداده است تا آن را از بین ببرد یا محدود کند. شایان توجه است که وجود چند ممنوعیت در شریعت، به هیچ وجه به معنای محدود کردن آزادی اقتصادی نیست؛ ‌زیرا نظم اجتماعی مستلزم سازمانی برای مبادلات و ارتباطات متقابل افراد است و این ممنوعیتها و محدودیت‌ها تنها به اندازهای وضع میشود که برای حفاظت از ارزشهای دینی، استانداردهای اخلاقی و نظم اجتماعی ضروری است. با وجود این، هر جامعهای مجبور است سازمان اجتماعی را انتخاب کند که فعالیتهای انفرادی مشخصی را ممنوع سازد. به علاوه، اگر به رفتارهای انفرادی ممنوع نظر بیندازیم، موارد کمی هستند که به طور معمول مضرند. مسلمانان میتوانند هر چیزی را تولید کنند. به هر بازاری وارد شوند، هر کالایی را بخرند، از تولید خارج شوند، استخدام شوند و شغل خود را آزادانه انتخاب کنند و … [۵۹۴] .
او در عین حال معتقد است هرگاه صرف نظر کردن از منافع شخصی برای حفظ منافع عمومی ضروری باشد، میتوان آن را نادیده گرفت. هر چند منفعت عمومی که چنین چشم پوشی برای آن تحمل‌پذیر، است باید مشخص و اجتناب ناپذیر باشد و تنها با این چشم پوشی قابل دستیابی باشد[۵۹۵].
به نظر قحف‌، هر چند حجم زیادی از دارایی عمومی و دولتی وجود دارد، دولت اسلامی نیز نقشی در بهبود و ارتقاء فعالیتهای بخش خصوصی بر عهده دارد. او برای تأیید این مطلب به ارائه شواهدی از اقتصاد صدر اسلام میپردازد:
«به جز در موارد بسیار محدود که میتواند به واسطه نیاز روز باشد، زمینهای متعلق به دولت توسط پیامبر (ص) و چهار خلیفه بعد از او در برابرمقداری اجاره به مردم واگذار گردید. این اصل توسط پیامبر (ص) درباره زمینهای خیر و فدک در بخش شمالی شبه جزیره عربی و سپس به مقدار گستردهای توسط خلیفه دوم ، عمر، درباره‌ی زمینهای سوریه، عراق ، ایران و کویت به کار رفت[۵۹۶]. اما در رابطه با بهرهبرداری از معادن، شریعت با تشخیص آن به بخش عمومی وضعیت مخالفی را برگزید؛ زیرا منافع آنها مربوط به تمام جامعه است. در مورد رودخانهها، چشمهها، جنگلها و غیره نیز همین گونه عمل شده آنها به بخش عمومی واگذار شدند؛ زیرا تمام مسلمانان در این منابع شریک هستند». [۵۹۷]
محمّد باقرصدر از این نظریه که در اسلام مالکیت خصوصی اصل و مالکیت عمومی استثنا است، انتقاد میکند. به نظر ایشان مالکیت فردی، مالکیت دولتی و مالکیت عمومی سه شکل از مالکیت است که به موازات یکدیگر در فقه اسلام وجود دارند. هر سه اهمیت یکسان دارند و هیچ کدام بر دیگری ترجیح ندارند. [۵۹۸]
محمّد باقرصدر با استناد به آیات قرآن تأکید میکند که جانشینی اصولاً متعلق به جامعه است و اموال نیز از آن جامعه است، اگر چه به مالکیت خصوصی افراد درآید. خداوند سرمایه ها و ثروتها را برای بهرهبرداری جامعه خلق کرده است؛ یعنی جامعه را جانشین خویش در بهرهبرداری نه برای اسراف و حبس کردن اموال قرار داده است. ایشان سپس چنین نتیجهگیری میکند که «فرد در تصرفات مالی، خود را در برابر خداوند مسئول میبیند؛ زیرا خداوند مالک حقیقی تمام ثروتها و اموال است. به علاوه، فرد در قبال جامعه نیز که جانشین اصلی خداوند است . مسئول میباشد». [۵۹۹]
سیّد محمود طالقانی بر این عقیده داست که «منابع طبیعی به حسب وضع نخستی از آن عموم است و مالکیت خاصی به فرد و چه دولت ندارد، ولی دولت که نماینده مصالح عمومی است دارای حق نظارت و توزیع میباشد[۶۰۰]». از سوی دیگر چون به نظر وی جانشینی برای همه است، فرد وکیل و نایب جمع است و‌تصرفاتش باید در حد خیر و مصلحت عموم باشد. با این نظر مالکیت محدود، مفید عاریتی و تفویضی است و افراد در حد تصرفات و عمل مفید دارای حق خاص و محدود در تصرف زمین و منابع طبیعی آن و حق مالکیت در محصولات و کالاها میشوند[۶۰۱].او در توضیح دیدگاه خود اضافه میکند: «چون منابع طبیعیزمین، آب، جنگلها، بیشهها ، دریاها و معادن، سرچشمههای زندگی بشر و همه جنبندگان است اگر حدود حقوق و انتفاع و توزیع آن به صورت عادلانه و روشنی ترسیم گردد، رشته های دیگر وسایل معیشت به تبع آن سامان مییابد و مشکلات اقتصادی تا حدود قابل ملاحظهای حل میشود[۶۰۲]»
مرتضی مطهری نیز محصولات طبیعت را قبل از آن که کاری روی آنها صورت گرفته باشد، متعلق به همه‌‌ی افراد بشر میداند، اما پس از این که شخصی روی آن کاری انجام داد، سبب میشود که او نسبت به دیگران نخستویت داشته باشد و اثر این نخستویت این است که حق دارد استفاده‌ی مشروع از آن ببرد؛ یعنی استفادهای که با هدف‌های طبیعت و فطرت هماهنگی دارد، اما حق ندارد که آن را معدوم کند و از بین ببرد یا آن را به مصرف نامشروعی برساند، چون در عین حال این مال به جامعه تعلق دارد. از این رو، اسراف و تبذیر و هرگونه استفاده‌ی نامشروع از مال ممنوع و حرام است؛ نه تنها به خاطر نوع عملی که روی آن مال صورت میگیرد، بلکه از آن جهت که تصرف بدون مجوز در ثروت عمومی است. [۶۰۳]
جمعبندی نهایی مرتضی مطهری درباره‌ی مالکیت این است که «اسلام نه با قبول مالکیت عمومی در مثل انفال، مالکیت فردی را به طور مطلق طرد کرده (مانند سوسیالیسم) و نه با قبول مالکیت فردی، مالکیت عمومی را نفی کرده است (مانند سرمایه داری) در آنجا که پای کار افراد و اشخاص در میان است. مالکیت فردی را معتبر میشمارد و در آنجا که پای کار افراد و اشخاص در میان نیست، مالکیت را جمعی میداند»[۶۰۴].
یدالله دادگر نیز بحث جانشینی را در اندیشه‌ی نظام اقتصادی اسلام محوری میداند و معتقد است که مالک اصلی در امور اقتصادی و غیراقتصادی و حاکم اصلی خداوند متعال است و بشر نقش امانت‌دار و جانشین دارد و به صورتی اعتباری و قراردادی امور را پیش میبرد. این موضوع میتواند در قالب نظام اقتصادی، منعکس کننده‌ی این پیام باشد که هیچ نوع سیطره مطلق دولت یا بخش خصوصی بر اقتصاد وجود ندارد و همه بر محور اصول شناخته شده دین باید وظایف امانتداری و جانشینی خود را به جای آورند[۶۰۵].
۲-۱-۲) کار در اقتصاد اسلامی
۱-۲-۱-۲) اهمیت و نقش کار در اسلام
کار در اسلام از جایگاه و احترام رفیعی برخوردار است. در اسلام، فضیلت‌ «عمل» در قرآن کریم در متجاوز از ۳۶۰ آیه مورد اشاره قرار گرفته است. به مفهوم فعل نیز که با عمل نزدیکی زیادی دارد در ۱۰۹ آیه اشاره شده است. در کلیه‌ی این آیات بر ضرورت کار و تلاش از سوی انسان تأکید شده است. براساس همین تأکیدات است که اسلام را دین عمل نامیدهاند[۶۰۶].
اسلام انسان را به کار و تولید تشویق کرده و برای آن ارزش بسیار قائل شده تا حدی که کرامت بشری و مقام انسان را نزد خدا و حتی در پیشگاه عقل به آن مرتبط دانسته است. اسلام آفرینش منابع و سرمایه های طبیعی را برای تأمین نیازهای تولیدی و افزایش ثروت میداند. در اثر آموزشهای اسلامی، کار در ردیف عبادتها درآمده است . زحمتکشی که برای کسب روزی تلاش میکند، نزد خدا از عابد بیکار با فضیلتتر شناخته شده و تنبلی و بیکاری مظهر پوچی و ابتذال تلقی گردیده است.[۶۰۷]
خداوند در قرآن کریم انسان‌ها را به آبادانی زمین امرکرده است: «او خداوندی است که شما را از زمین آفریده سپس شما را به آباد کردن آن مأمور کرد» (هود/۶۱ ). در مورد کار از رسول اکرم (ص) نقل شده است که روزی دست کارگر خستهای را بوسید و فرمود: «به‌دست آوردن درآمد حلال، بر هر مرد و زن مسلمان واجب است و هرکس ازدسترنج خود امرار معاش نماید، از پل صراط ، همچون برق جهنده میگذرد. آن که از دسترنج خود زندگی کند، خداوند با نظر رحمت بر او نگریسته و هرگز عذابش نخواهد کرد. درهای بهشت را بر او میگشاید تا از هر کدام خواست داخل شود.» [۶۰۸]
علاوه بر تشویق به کار، در تعالیم اسلامی بیکاری و تنبلی به شدت مورد نکوهش قرار گرفته است. قرآن کریم علیه تنبلی، بیمسئولیتی و بیکارگی هشدار میدهد که هر کس آن چیزی را برداشت میکند که کاشته است[۶۰۹] و میفرماید: «و این که برای انسان بهرهای جز سعی و کوشش او نیست» (نجم /۳۹). حضرت علی(ع) در مورد پیامدهای مثبت کار و عواقب سوءبیکاری میفرمایند: «آن کس که کار کند، توان و قدرتش فزونی مییابد و آن کس که کار نکند یا کم کار کند و بیکار باشد، سستی و ناتوانی او افزون میگردد[۶۱۰].»؛ بنابراین، براساس تعالیم اسلامی، کار و تلاش یکی از وظایف اصلی زندگی فرد مسلمان است تا از این طریق روزی خود و خانواده‌ی خود را از راه حلال و صحیح به‌دست آورد و علاوه بر این که محتاج و نیازمند دیگران در معاش خود نباشد، توان کمک به دیگران و انجام کارهای خیر و نیک را نیز داشته باشد. به همین دلیل توصیه شده است که مؤمن در شبانه روز زمانی را برای کار و تلاش و کسب حلال اختصاص دهد. [۶۱۱]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:39:00 ق.ظ ]




در پرتو الزامهای جدید، حسابرسان، اعضای کمیته حسابرسی و مدیریت می‌کوشند «کیفیت گزارشگری مالی» را تعریف کنند. در آوریل ۲۰۰۰، انجمن حسابداران رسمی آمریکا (AICPA) رهنمودی در مورد روش و زمان ارتباط با کمیته حسابرسی منتشر کرد و ده گروه از موضوع هایی را که مدیریت و حسابرسان می‌توانند مورد بحث قرار دهند فهرست نمود. به‌هرحال، درباره کیفیت فقط گفته شده است که: “معیاری عینی برای کمک به ارزیابی یکنواخت اصول حسابداری مورد استفاده در تهیه صورتهای مالی یک واحد تهیه نشده است. استاندارد شماره ۶۱ سمت و سوی بحث و مذاکره با کمیته حسابرسی را به مواردی که اثر با اهمیتی بر صورتهای مالی دارد، شامل بیان صادقانه، قابلیت رسیدگی، بی طرفی و ثبات رویه سوق داد. این خصوصیات می‌تواند مبنایی برای بحث کیفیت به مفهوم عام کلمه قرار گیرد، زیرا این ویژگیها در بیانیه مفهومی شماره ۲ هیئت استانداردهای حسابداری مالی (FASB) به‌عنوان خصوصیات مطلوب اطلاعات مالی ارائه شده است”.
دانلود پایان نامه
طبق اطلاعات موجود، مدل جامعی فراتر از بیانیه مفهومی شماره ۲، برای ارزیابی کیفیت گزارشگری مالی طراحی نشده است.
۲-۳-۲-کیفیت صورتهای مالی در مقایسه با کیفیت گزارشگری مالی
اگر چه پیشنهاد شماره ۸ کمیته بلو ریبون و استاندارد شماره ۶۱ مشخصاً به کیفیت گزارشگری مالی اشاره کرده‌اند ولی با تاکید بر اصول حسابداری شرکت، به‌طور ضمنی بر صورتهای مالی تمرکز نموده‌اند. به‌هر حال، بحث جامع درخصوص کیفیت، در نهایت می‌باید فراتر از صورتهای مالی باشد، زیرا شرکتها اطلاعات مالی را با وسایل دیگر (نظیر مجلات مالی، گزارشهای تحلیلگران و…) و روش های دیگر (نظیر سخنرانی، نمایش، مراکز اطلاع رسانی اینترنتی و…) نیز منتشر می‌کنند. اگر چه چارچوب پیشنهادی در این مقاله برای ارزیابی کیفیت صورت های مالی است ولی برای ارزیابی اطلاعات مالی به مفهوم کلی نیز کاربرد دارد. نکته دیگر این است که گزارشگری مالی فقط یک محصول نهایی نیست، بلکه فرایندی متشکل از چندین جزء است. براساس چارچوب پیشنهادی، کیفیت گزارشگری مالی نهایتاً بستگی به کیفیت هر بخش از فرایند گزارشگری مالی دارد.
۲-۳-۳- رویکردهای مختلف برای ارزیابی کیفیت گزارشگری مالی
افزون بر پیشنهاد شماره ۸ و متن اصلاح شده استاندارد شماره ۶۱، رویکردهای متفاوت دیگری به کیفیت اصول حسابداری و گزارشگری مالی وجود دارد. این رویکردها را می‌توان به دو گروه تقسیم کرد: ۱) رویکرد نیازهای استفاده‌کننده و ۲) رویکرد حمایت از سرمایه‌گذار/ سهامدار. رویکرد نیازهای استفاده‌کننده تمرکز بر مسائل مرتبط با ارزشیابی دارد. رویکرد حمایت از سرمایه‌گذار/ سهامدار بر مسائل مرتبط با نحوه اداره شرکت و مباشرت تاکید دارد.
الف) رویکرد نیازهای استفاده‌ کنندگان[۵۹]
در این گروه، کیفیت گزارشگری مالی برمبنای سودمندی اطلاعات مالی برای استفاده‌ کنندگان، تعیین می‌شود. چارچوب نظری هیئت استانداردهای حسابداری مالی نمونه اولیه‌ای از این مدل است. هیئت در بیانیه‌های مفهومی استدلال می‌کند که کیفیت می‌باید برحسب اهداف کلی گزارشگری مالی، یعنی فراهم‌کردن اطلاعات سودمند برای استفاده‌ کنندگان جهت تصمیم های سرمایه‌گذاری، اعتبار و مانند آن تعریف شود. هیئت سپس ویژگیهای کیفی لازم برای تامین اهداف بیان شده را تعریف می‌کند. طبق مدل هیئت، خصوصیات کیفی شامل مربوط‌بودن (ارزش پیش‌بینی، ارزش تاییدکنندگی و به موقع بودن)، اتکاپذیر بودن (رسیدگی‌پذیری، بیان صادقانه و بیطرفی)، ثبات رویه و مقایسه‌پذیر بودن است. هیئت تصدیق می‌کند که این یک ارزیابی ذهنی است و اغلب می‌باید بین مربوط بودن و اتکاپذیر بودن تعادل برقرار شود(رحمانی، ۱۳۸۱).
رویکرد کمیته جنکینز[۶۰] دقیقاً در راستای مدل هیئت استانداردهای حسابداری مالی می‌باشد، اما در تعریف نیازهای اصلی استفاده‌ کنندگان به اطلاعات، با شناسایی مفاهیم هفت گانه زیر از آن مدل فراتر می‌رود:

 

    • تجزیه و تحلیل جداگانه هر قسمت تجاری که فرصتها و ریسک های متفاوتی دارد،

 

    • درک ماهیت فعالیت شرکت،

 

    • کسب و درک دیدگاه و چشم‌انداز فعالیت،

 

    • درک دیدگاه مدیریت،

 

    • اشاره به نسبی بودن اتکاپذیری اطلاعات در گزارشگری مالی،

 

    • درک عملکرد شرکت نسبت به رقیبان و سایر شرکتها، و

 

    • درک تغییرات مهمی که به سرعت بر شرکت تأثیر می‌گذارد.

 

اطلاعات مالی به‌میزانی که یک یا چند نوع از نیازهای استفاده‌ کنندگان به‌شرح فوق را تامین کند، مربوط، تصور می‌شود. کیفیت این اطلاعات سپس براساس سایر ویژگیهای کیفی، مشابه مدل هیئت، یعنی اتکاپذیری و مقایسه‌پذیری، مورد قضاوت قرار می‌گیرد. رویکرد استمرار سود نیز بویژه مبتنی بر دیدگاه سرمایه‌گذاران است. اطلاعات مالی که به سرمایه‌گذاران در ۱) تشخیص سود اصلی از سود غیراصلی و ۲) تفکیک اقلام مالی یا نتایج کسب و کارهای فرعی از فعالیتهای اصلی کمک کند، مربوط انگاشته می‌شود. تمام خصوصیات اطلاعات که برای استفاده‌ کنندگان سودمند درنظر گرفته می‌شود با هدف نهایی استفاده‌ کنندگان که تعیین ارزش شرکت یا ارزیابی ریسک اعتبار است، ارتباط صریح یا ضمنی دارد.
ب) رویکرد حمایت از سرمایه‌گذار/ سهامدار[۶۱]
در این گروه، کیفیت اطلاعات مالی به‌طور عمده برحسب «افشای کامل و منصفانه» برای سهامداران تعریف می‌شود. هدف بنیادی برنامه مدیریت سود که توسط لویت[۶۲] رییس کمیته بورس اوراق بهادار آمریکا (SEC) اعلام و به اجرا گذاشته شد، حمایت از سرمایه‌گذار/ سهامدار است. در این زمینه، کیفیت گزارشگری مالی عبارت است از اطلاعات مالی کامل و شفاف که مانع گمراهی یا ایجاد ابهام برای استفاده‌ کنندگان می‌شود.
رویکردهایی که در گروه حمایت از سرمایه‌گذار/ سهامدار طبقه‌بندی می‌شود، معیارهای مشابهی برای تعیین کیفیت اصول حسابداری و گزارشگری مالی دارد. معیارهای تعیین کیفیت اصول حسابداری و گزارشگری مالی در هر یک از این رویکردها به‌شرح زیر است:
پیشنهاد شماره ۸:

 

    • شفافیت موارد افشا،

 

    • درجه تهاجمی یا محافظه‌کاری اصول حسابداری و براوردهای اساسی.

 

استاندارد شماره ۶۱ :

 

    • شفافیت، یکنواختی و کامل بودن اطلاعات و موارد افشای حسابداری،

 

    • یکنواختی کاربرد خط مشی‌های حسابداری،

 

    • اقلامی که تاثیر مهم بر بیان صادقانه، رسیدگی‌پذیری، بیطرفی و یکنواختی اطلاعات حسابداری دارد.

 

کمیته کرک[۶۳]:

 

    • شفافیت روش های افشا،

 

    • محافظه‌کاری، میانه‌روی یا افراطی‌بودن در انتخاب اصول حسابداری،

 

    • نحوه عمل حسابداری مشترک یا خاص است و در اقلیت می‌باشد.

 

مدل کمیته بورس اوراق بهادار امریکا برای ارزیابی کیفیت استانداردهای حسابداری بین‌المللی:

 

    • شفافیت،

 

    • مقایسه‌پذیر بودن،

 

    • افشای کامل.

 

بعضی از معیارهای فوق شبیه معیارهای رویکرد گروه نیازهای استفاده‌ کنندگان است. به‌هرحال، تفاوت بنیادی بین این دو گروه وجود دارد. رویکرد نیازهای استفاده‌ کنندگان عمدتاً به تامین اطلاعات مالی که برای استفاده‌ کنندگان در تصمیم‌گیریهای ارزشیابی/ تخصیص سرمایه مربوط باشد، تمرکز دارد، ولی رویکرد حمایت از سرمایه‌گذار/ سهامدار در پی اطمینان دادن به استفاده‌ کنندگان است که اطلاعات به مقدار ممکن (کفایت اطلاعات) و به شکل شفاف (کامل بودن اطلاعات) ارائه شده است. هدفهای رویکردها، لزوماً مانعه‌الجمع نیستند و در بعضی زمینه‌ها تقویت‌کننده یکدیگرند.

۲-۳-۴- ویژگی های کیفی اطلاعات حسابداری مطرح شده در استانداردهای حسابداری ایران و بیانیه مفهومی شماره۲ [۶۴]
چارچوب نظری FASB به منظور توصیف مفاهیم و موارد مرتبطی که زیر بنای استانداردها و رویه های حسابداری مالی آینده می باشند و همچنین به منظور ایجاد مبنایی برای ارزیابی استانداردها و رویه های فعلی به وجود آمد[۶۵]. در ادامه مقاله با بهره گرفتن از ویژگی های کیفی اطلاعات حسابداری معیار ارزش منصفانه در مقابل معیار بهای تمام شده تاریخی برای دارایی های ثابت مشهود مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. ویژگی های کیفی اطلاعات حسابداری در نمودار شماره ۱ خلاصه شده اند. تعاریف ویژگیهای کیفی در این بخش برگرفته از تعاریف لغات و اطلاعات بیانیه مفهومی شماره ۲ می باشد.

شکل ‏۲-۱: سلسله مراتب ویژگی های کیفی(بیانیه مفهومی شماره ۲ FASB)
خصوصیات کیفی اصلی مرتبط با محتوای اطلاعات

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:38:00 ق.ظ ]