کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو



 



علاوه بر متن آیات قرآن در سیره ی عملی پیامبر اسلام (ص) هم می توان مواردی را پیدا کرد که نشان دهنده ی توجه به احکام و قوانین الهی برای رشد و تعالی بشری است.
پایان نامه - مقاله - پروژه
پیامبر (ص) دارای سه شأن بوده اند: اول، تبلیغ آیات الهی و رساندن احکام شرعی و راهنمایی مردم. دوم، قضاوت در موارد اختلاف و رفع خصومت. و سوم، زمامداری جامعه اسلامی و تدبیر آن. تمامی این مسؤلیتها به ائمه ی اطهار و پس از آن به ولی جامع الشرایط اعطا شده است تا احکام اسلام به بهترین نحو اجراء گردد.
«براساس دیدگاه اسلام، توجه به عدالت و استحقاق عمل کیفر از یک طرف و رسیدن به آثار مطلوب فردی و اجتماعی از طرف دیگر، در سطح بسیار عمیق و واقع بینانه مورد توجه قرار گرفته است و این دو به گونه ای اعجاز آمیز به هم پیوند خورده اند و شاهکاری از قانونگذاری کیفری تحقق پیدا کرده است.»[۲۹]
پس می توان پیشینه ی فقهی جرائم تمرد و سرپیچی از اوامر مافوق را در اولین و مهمترین منبع دین اسلام یعنی قرآن جستجو کرد که به حاکمان اسلامی اجازه داده است در جهت مصالح و منافع جامعه قواعدی وضع نمایند. در واقع این دو جرم به نوعی نافرمانی از مقامی است که در عمل از سوی شارع مقدس اختیار حکومت به وی تفویض شده بوده است. چون حاکم هم قدرت و اختیار را در بین مأموران خود تقسیم نموده است؛ پس جهت رعایت مصالحی که مورد نظر شارع بوده است باید به قواعد وضع شده در جامعه ی اسلامی بی توجهی صورت نگیرد.
میتوان به این شکل جمع بندی نمود که صرف نظر از بعد اجتماعی مسأله و مراعات قواعد تصویب شده از سوی دولتها، در یک جامعه ی اسلامی قواعد شرعی و اخلاقی هم مأموران دولت و افراد جامعه را از ارتکاب جرائم تمرد و سرپیچی از اوامر مافوق منع مبکند تا موجب هرج و مرج و بی نظمی در امور نگردد.
گفتار دوم: سابقه ی قانونی
مهمترین قوانین جزایی قبل از پیروزی انقلاب قانون جزای عرفی ۱۳۳۵ هجری قمری، قانون مجازات عمومی سال ۱۳۰۴ هجری شمسی و قانون دادرسی و کیفر ارتش مصوب ۱۳۱۸ می باشد.
قانون جزای عرفی، از طرف دولت در دوره ی سوم قانونگذاری به مجلس شورای ملی پیشنهاد گردید و در مجلس به کمیسیون قوانین عدلیه ارجاع داده شد که به دلیل تعطیلی آن مجلس ناتمام ماند. لذا وزیر عدلیه ی وقت به خاطر ضرورت اجرای قانون مزبور، کمیسیونی برای بررسی مجدد آن تشکیل داد و پس از جلب نظریات مسیو پرنی (مستشار عدلیه)، سیصد و چهل و هشت ماده ی مذکور را به هیأت دولت پیشنهاد و تقاضای اجرای موقت آنرا نمود. هیات دولت در جلسه ی سه شنبه پنجم جمادی الاول سال ۱۳۳۵ هجری قمری به اتفاق قانون مجازات را تصویب نمودند. البته این شرط مهم در قانون آمده بود که در زمان خود، قانون در قوه ی مقننه نیز مطرح شود و بعد از تصویب قطعیت آن اعلام گردد.[۳۰]
هیأت دولت در خصوص جرم تمرد با اقتباس از مواد ۲۰۹[۳۱] الی ۲۲۱ قانون جزای ۱۸۱۰ کشور فرانسه برای اولین بار در پنجم جمادی الاول ۱۳۳۵ هجری قمری اقدام به قانونگذاری نمودند. این جرم در مواد ۱۷۸تا ۱۸۹ قانون جزای عرفی مطرح شد.
ماده ی ۱۷۸ ق.ج.ع بیان میکند: «هر گونه حمله و مقاومتی که با اقدام عملی به طور تجری نسبت به مأمورین عدلیه و امنیه و مأمورین وصول مالیات و عوارض و گمرکات و مأمورین توقیف و ضبط و صاحب منصبان یا مأمورین نظمیه و ضابطین عدلیه که مأمور اجرای قوانین و احکام دولت و اوامر و احکام عدلیه هستند وارد آید، نظر به اوضاع و احوال جنایت یا جنحه ی طغیانی محسوب می شود.»[۳۲]
در سال ۱۳۰۴ هجری شمسی با به تصویب رسیدن قانون مجازات عمومی جرم تمرد در متن مواد ۱۶۰ و ۱۶۱ این قانون گنجانده شد و عملا قانون جزای عرفی منسوخ گردید.[۳۳] ماده ی ۱۶۰ قانون مزبور در خصوص جرم تمرد چنین اشعار مینماید: «هر گونه حمله یا مقاومتی که با اقدام عملی به طور تجری، نسبت به مأمورین دولت، در حین انجام وظیفه آنان به عمل آید، تمرد محسوب میشود.»
قانون دادرسی و کیفر ارتش مصوب ۱۳۱۸ یک قانون نظامی و خاص نیروهای مسلح ارتشی بود. لازم به توضیح است که در این قانون جرم تمرد به عنوان یک جرم خاص نظامی بیان شده است.[۳۴] یعنی جرمی معرفی شده است که در ارتباط با تکالیف و وظایف نظامی به وقوع می پیوندد.
ماده ی ۳۳۵ قانون دادرسی و کیفر ارتش مصوب ۱۳۱۸: «هر نوع حمله یا مقاومت غیر مسلحانه که نسبت به مأمورین مسلح دولتی، در حین انجام وظیفه و یا به سبب آن به عمل آید، تمرد محسوب و کیفر آن بر حسب موارد از شش ماه تا سه سال حبس عادی خواهد بود.»
همچنین در تاریخ ۲۶/۱۱/۱۳۵۰ با تصویب قانون تشدید مجازات قاچاق اسلحه و مهمات و قاچاقچیان مسلح، قانونگذار در قسمت اول ماده ی یک این قانون برای مقاومت مسلحانه قاچاقچیان اسلحه و مهمات در مقابل قوای دولتی، مجازات اعدام در نظر گرفت که از نظر میزان مجازات، خود این ماده نیز تخصیصی بر حکم عام مذکور در مواد ۱۶۰ و ۱۶۱ قانون مجازات عمومی محسوب می شد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، جرم تمرد در مواد ۸۴ و ۸۵ قانون تعزیرات مصوب ۱۳۶۲ه.ش مطرح گردید. ماده ی ۸۴ این قانون بیان می کند: «هر گونه حمله یا مقاومتی که با اقدام عملی به طور تجری، نسبت به مأمورین دولت، در حین انجام وظیفه آنها به عمل آید، تمرد محسوب می شود.» با این ماده روند رسیدگی ها ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۳۷۱ قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح به تصویب رسید.
همانطور که از عنوان قانون استنباط می شود، قانون خاص نیروهای مسلح است. قانونگذار در این قانون در ماده ۳۴ به جرم تمرد پرداخته است. عملا با تصویب این قانون، مواد ۳۳۵ الی ۳۳۸ قانون دادرسی و کیفر ارتش مصوب ۱۳۱۸ه.ش نسخ شدند.
قانون بعدی که جرم تمرد در متن آن گنجانده شده است، قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۵ ه.ش میباشد. در این قانون ذیل فصل چهاردهم، با عنوان تمرد نسبت به مأمورین دولت ماده ی ۶۰۷ مطرح شده است: «هر گونه حمله یا مقاومتی که با علم و آگاهی نسبت به مأمورین دولت، در حین انجام وظیفه آنان به عمل آید تمرد محسوب می شود و میزان آن به شرح ذیل است:
هرگاه متمرد به قصد تهدید اسلحه ی خود را نشان دهد، حبس از شش ماه تا دو سال.
هرگاه متمرد در حین اقدام، دست به اسلحه برد، حبس از یک تا سه سال.
در سایر موارد حبس از سه ماه تا یکسال.»
باید به این نکته اشاره نماییم که ماده ی ۶۰۷ ق.م.ا در بین حقوقدانان به ماده ی مخصوص جرم عمومی تمرد شهرت یافته است. و این نکته مفید این معنا است که جرم تمرد به دو نوع عام و خاص قابل تقسیم بندی است.
قانون بعدی که جرم تمرد را بیان نموده است قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح مصوب مورخه ی ۹/۱۰/۱۳۸۲ می باشد. فصل سوم این قانون به جرایم برخلاف تکالیف نظامی اختصاص یافته است. ماده ی ۵۲ این قانون اشعار می دارد: «هر نظامی حین خدمت یا در ارتباط با آن با علم و آگاهی در مقابل مأموران نظامی و انتظامی حین انجام وظیفه آنان مقاومت یا به آنان حمله نماید متمرد محسوب و به ترتیب زیر محکوم میشود:
الف: در صورتی که تمرد با اسلحه صورت گرفته باشد به حبس از دو تا پنج سال.
ب: در صورتی که تمرد بدون اسلحه به عمل آید، به حبس از شش ماه تا سه سال.
تبصره: اگر متمرد در موقع تمرد مرتکب جرم دیگری هم بشود به مجازات آن نیز محکوم می گردد.»
این قانون به جرم تمرد خاص یا جرم تمردی که در سازمان نیروهای مسلح جمهوری اسلامی صورت می گیرد پرداخته است. از آنجا که نیروهای نظامی و انتظامی براساس اصل سلسله مراتبی که در بین آنها حکمفرماست؛ و همچنین رعایت نظم و انضباط انتظامی، باید بیش از سایر کارکنان دولت به قواعد و مقررات احترام بگذارند و در راستای تأمین نظم و امنیت با رعایت موازین قانونی اهتمام ورزند.
«کارکنان دولت دارای سه گونه مسؤلیت اند: مسؤلیت اداری، مسؤلیت جزایی و مسؤلیت مدنی»[۳۵] به این معنی که مستخدمان دولت در صورت ارتکاب جرم از نظر جزایی قابل تعقیب هستند و به مجازات های مندرج در قوانین جزایی محکوم خواهند شد. همینطور در صورت وارد نمودن خسارت و زیان، باید از عهده ی جبران آن برآیند و مسؤلیت مدنی خود را جبران نمایند. به همین صورت در صورت ارتکاب تخلفات اداری در کمیسیونها و مبادی ادرای باید در خصوص اعمال و رفتار خویش پاسخگو باشند.
برخی از افعال و رفتار کارکنان دولت مصداق عناوین خاص مجرمانه است؛که مندرج در قوانین جزایی می باشد. مثلا ارتشاء، اختلاس و … . گاهی در خصوص این گونه اعمال کارکنان دولت قوانین و مقررات وضع می شود که به برخی از آنها اشاره می شود:
قانون مجازات تبانی در معاملات دولتی مصوب ۱۹/۳/۱۳۴۸
قانون مجازات انتشار و افشای اسناد محرمانه و سّری دولتی مصوب ۲۹/۱۱/۱۳۵۳
قانون دیوان محاسبات عمومی مصوب ۱۱/۱۲/۱۳۶۱
قانون ممنوعیت اخذ پورسانت در معاملات خارجی مصوب ۲۷/۴/۱۳۷۲
قبل از اشاره به مواد قانونی باید به این نکته اشاره نماییم که در حقوق کیفری، عنوانی به نام علل توجیه کننده ی جرم وجود دارد که «موجب می شوند تا عمل یا ترک عملی که قانون آنرا در قالب جرم عنوان کرده است توسط قانون موجّه تشخیص داده شود.»[۳۶] در واقع در صورت وجود علل توجیه کننده ی جرم عمل مرتکب، فاقد عنوان مجرمانه می گردد. عمل ارتکابی صرفا وی را در مظان اتهام قرار میدهد که قانون آنرا توجیه می کند.
یکی از علل توجیه کننده در حقوق کیفری امر آمر قانونی است. در واقع این عامل به بحث ما مربوط میشود، چون ما می خواهیم سوی دیگر این پیکان یعنی سرپیچی از امر مقام مافوق را در زمانی که عنوان مجرمانه پیدا میکند مطالعه کنیم. پس باید بدانیم که مواردی که خود قانون اجرای امر مافوق را بیان داشته و آنها را مستثنی کرده است از بحث فعلی خارج است.
اگر بخواهیم به سابقه ی تاریخی عنوان مجرمانه ی سرپیچی از اوامر مافوق اشاره نماییم باید به این مطلب توجه داشته باشیم که بعد از رخ دادن انقلاب مشروطیت، ظرفیت جامعه طوری شد که بنیانهای جدید را راحت تر می پذیرفت. علیرغم وجود برخی مخالفتها در مورخه ی ۱۴ ذی القعده ۱۳۲۴، قانون اساسی به تصویب رسید. متمم آن هم در ۲۹ شعبان ۱۳۲۵ به موقع اجرا نهاده شد. اصل ۷۱ قانون مزبور مقرر می کرد: دیوان عدالت عظمی و محاکم عدلیه مرجع رسمی تظّلمات عمومی هستند و قضاوت در امور شرعیه با عدول مجتهدین جامع الشرایط است.[۳۷]
اولین قانونی که مورد تصویب کمیسیون حقوقی مجلس قرار گرفت، قانون تشکیلات عدلیه بود.[۳۸] در سال ۱۳۲۵ هجری اصول محاکمات جزایی آماده شد که به صورت موقتی به جریان گذاشته شد … نهایتا با تلاش هایی که صورت گرفت، قانون مجازات آزمایشی در سال ۱۳۰۴ هجری شمسی به تصویب رسید. در هفتم خرداد ماه سال ۱۳۵۲ هم در قانون مذکور اصلاحاتی به عمل آمد و عنوان قانون مجازات عمومی اصلاحی به خود گرفت. پس از وقوع انقلاب اسلامی هم قانونهای ۱۳۶۱ و ۱۳۷۵ را داریم که از اصول و مقررات مذهب تشییع در آنها استفاده شده است.
در قوانین فوق عنوان مجرمانه ی سرپیچی از اوامر مافوق دیده نمی شود. اما از محتوای مواد مختلف میتوان رعایت سلسله مراتب و اطاعت از دستورات مافوق را استنباط نمود. در واقع برخی از این موارد را میتوان در حکم سرپیچی از اوامر مافوق نامید. موارد ذیل برخی از مواردی است که به نظر میرسد میتوان در حکم سرپیچی از اوامر مافوق نامید:
ماده ی ۵۷۴ ق.م.ا : «اگر مسؤلین و مأمورین بازداشتگاهها و ندامتگاهها از ارائه دادن یا تسلیم کردن زندانی به مقامات صالح قضایی یا از ارائه دادن دفاتر خود به اشخاص مزبور امتناع کنند یا از رسانیدن تظلمات محبوسین به مقامات صالح ممانعت یا خودداری نمایند مشمول مجازات ماده ی [۳۹]۵۷۳ خواهند بود، مگر اینکه ثابت نمایند که به موجب امر کتبی رسمی از طرف رئیس مستقیم خود، مأمور به آن بوده اند که در این صورت مجازات مزبور درباره ی آمر خواهد شد.»
ماده ی ۵۷۶ ق.م.ا : «چنانچه هر یک از صاحب منصبان و مستخدمین و مأمورین دولتی و شهرداریها در هر رتبه و مقامی که باشد از مقام خود سوءاستفاده نموده و از اجرای اوامر کتبی دولتی یا اجرای قوانین مملکتی و یا اجرای احکام یا اوامر مقامات قضایی یا هر گونه امری که از طرف مقامات قانونی صادر شده باشد جلوگیری نماید به انفصال از خدمات دولتی از یک تا پنج سال محکوم خواهد شد.»
ماده ی ۵۹۷ ق.م.ا : «هر یک از مقامات قضایی که شکایت و تظلمی مطابق شرایط قانونی نزد آنها برده شود و با وجود اینکه رسیدگی به آنها از وظایف آنان بوده به هر عذر و بهانه، اگر چه به عذر سکوت یا اجماع یا تناقض قانون از قبول شکایت یا رسیدگی به آن امتناع کند یا صدور حکم را برخلاف قانون به تأخیر اندازد یا خلاف تصریح قانون رفتار کند؛ دفعه ی اول از شش ماه تا یکسال و در صورت تکرار به انفصال دائم از شغل قضایی محکوم می شود و در هر صورت به تأدیه ی خسارات وارده نیز محکوم خواهد شد.»
ماده ی ۲۹ ق.م.ج.ن.م: «هرگاه تخلف و سرپیچی از تکالیف نظامی سبب تسلط دشمن بر اراضی یا مواضع یا افراد خودی شود، مرتکب به مجازات محارب محکوم می گردد.»
ماده ی ۳۰ ق.م.ج.ن.م: «هر فرمانده یا مسؤل نظامی بدون استفاده از تمام وسائل دفاعیه ای که در اختیار او بوده، از انجام اقداماتی که وظیفه نظامی او ایجاب می کرده خودداری نماید … به مجازات محارب محکوم میشود.»
همانطور ملاحظه می شود تمامی موارد فوق به گونه ای به جرم سرپیچی از اوامر مافوق ارتباط پیدا می کنند. کلا در اکثر موارد مندرج در حقوق کیفری، در صورتی که مستخدم یا مأمور دولت از حیطه ی وظایف قانونی خود عدول نمایند در حکم سرپیچی از اوامر مافوق است. زیرا تمامی کارکنان دولت باید مطابق قانون اقدام نمایند و در حدود وظایف خود اقدام کنند، و اگر از این حدود عدول نماید در حکم همان سرپیچی است.
در اینجا ذکر یک نکته ضروری است و آن هم اینکه رشته ی حقوق عمومی یک رشته ی داخلی است که در یک سوی رابطه آن دولت قرار دارد. رشته ی داخلی و درون مرزی است به این معنی که در محدوده مرزهای کشور مقررات آن اجرا می گردد و برای تابعان همان کشور مقررات وضع می نماید. یک طرف رابطه همیشه دولت است، به این معنی که در این رشته علیرغم آنچه در حقوق خصوصی مطرح است دو شخص حقیقی رو در روی هم قرار نمی گیرد؛ بلکه دولت با سایر اشخاص که ممکن است حقیقی یا حقوقی باشند سر و کار دارد.
فصل دوم: ارکان جرائم تمرد و سرپیچی از اوامر مافوق
در این قسمت به بیان عناصر و ارکان جرائم تمرد و سرپیچی از اوامر مافوق خواهیم پرداخت. قبل از ورود به این مطلب باید به این نکته اشاره نماییم که کلمه ی «ارکان، جمع رکن می باشد و در لغت به معنی پایه ها، ستونها و عناصر است.»[۴۰] پس مطابق تعریف، در صورتیکه ارکان اصلی جرم نباشند عمل مجرمانه ای رخ نداده است. اگر جرم را به یک خیمه تشبیه کنیم در صورتی که ستونهای آن نباشند؛ موجودیت خیمه هم متزلزل می گردد. پس برای احراز وقوع هر جرم نیاز به وجود شناسایی ارکان آن داریم.
عمل مجرم باید دارای اوصاف و شرایطی باشد تا جرم تلقی شود. این اوصاف و شرایط به دو دسته تقسیم میگردند. دسته ی اول اوصاف، به جنبه ی عمومی جرم مربوط می شوند و وجودشان برای تحقق هر جرمی لازم است. این اوصاف را ارکان عمومی تشکیل دهنده ی جرم می نامند. دسته ی دوم اوصاف در واقع عناصر اختصاصی تشکیل دهنده ی هر جرم هستند که متفاوت از عناصر تشکیل دهنده ی جرایم دیگر است. در واقع ارکان عمومی تشکیل دهنده ی جرم، به عمل ارتکابی خاصیت مجرمانه می دهند و عناصر اختصاصی تشکیل دهنده ی جرم، آن جرم را از سایر جرایم مجزا می کنند.[۴۱]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1400-08-04] [ 11:49:00 ب.ظ ]




۴-۴-۱روش مرکز ثقل……………………………………………………………………………………………………………………..۵۶
۴-۴-۲ روش میانگین مراکز………………………………………………………………………………………………………………۵۷
فصل پنجم: شبیه‌سازی و تحلیل نتایج آن
۵-۱ شبیه‌سازی در محیط نرم‌افزار مطلب……………………………………………………………………………………………۵۸
۵-۲ تحلیل اینورتر در حالت تزریق توان راکتیو…………………………………………………………………………………..۶۲
۵-۳ نتیجه‌گیری………………………………………………………………………………………………………………………………۶۷
مراجع…………………………………………………………………………………………………………………………………………..۶۸
فهرست اشکال
عنوان منابع
شکل(۱-۱): نمونه ای از فروافتادگی و نامتعادلی‌های ولتاژ در شبکه توزیع……………………………………………….۳
شکل(۱-۲): ساختار ارائه شده جهت بهبود افتادگی ولتاژ………………………………………………………………………۱۲
شکل(۱-۳): ساختار اتصال منابع تولید پراکنده به شبکه در حالت رخ دادن افتادگی ولتاژ………………………….۱۳
شکل(۱-۴): منحنی‌های ITI/CBEMA جهت تعیین سطوح قابل تحمل بارهای حساس…………………………..۱۴
شکل(۱-۵): یک سیستم MSDG بر پایه میکرو توربین ………………………………………………………………………۱۴
شکل(۱-۶):ساختار اینورتر ارائه شده در حالت اتصال به بار………………………………………………………………….۱۶
شکل(۱-۷): بلوک دیاگرام کلی کنترل کننده………………………………………………………………………………………..۱۶
شکل(۱-۸): ساختار اتصال به شبکه اینورتر………………………………………………………………………………………..۱۸
شکل(۱-۹): استراتژی کنترل مرتبط با اتصال به شبکه اینورتر ………………………………………………………………۱۸
شکل(۱-۱۰) ساختار اینورتر سه فاز متصل به شبکه……………………………………………………………………………..۱۹
شکل(۱-۱۱): جبران‌کننده پیشنهادی برای میکرو شبکه ………………………………………………………………………..۱۹
پایان نامه - مقاله - پروژه
شکل(۱-۱۲): حلقه کنترل ولتاژ و جریان ارائه شده برای اینورتر موازی………………………………………………….۲۰
شکل(۱-۱۳): حلقه کنترل ولتاژ و جریان ارائه شده برای اینورتر سری……………………………………………………۲۱
شکل(۱-۱۴): ساختار کنترلی انعطاف پذیر ارائه شده برای اتصال منبع تولید پراکنده ………………………………۲۳
شکل(۱-۱۵): بلوک دیاگرام سیستم پردازش ارائه شده………………………………………………………………………….۲۵
شکل(۱-۱۶): بلوک دیاگرام روش پیشنهاد شده برای ردیابی مولفه‌های متقارن بر پایه اپراتور انرژی……………۲۵
فصل دوم
شکل( ‏۰‑۱): ساختمان SVC و مشخصه V-I آن…………………………………………………………………………………۲۷
شکل (‏۰‑۲): انواع SVC………………………………………………………………………………………………………………….29
شکل (۲-۳STATCOM :( و مشخصه V-I آن………………………………………………………………………………..۲۹
شکل(۲-۴): مدل پایداری گذرا STATCOM با کنترل ولتاژ PWM……………………………………………………..30
شکل(۲-۵)کنترل ولتاژPWM یک STATCOM……………………………………………………………………………….32
شکل(۲-۶) : مدل حالت دائمی………………………………………………………………………………………………………..۳۲
شکل(۲-۷) :محدودیت‌های کنترل STATCOM………………………………………………………………………………..33
شکل (۲-۸ ): مقایسه مشخصه V-I SVC و STATCOM…………………………………………………………………..34
شکل (۲-۹): TCSC و نمودار P-V…………………………………………………………………………………………………..36
شکل (۲-۱۰ ): PST و نمودار فازوری ولتاژ……………………………………………………………………………………….۳۸
شکل( ۲-۱۱): ساختار SSSC……………………………………………………………………………………………………………39
شکل( ۲-۱۲): UPFC و ناحیه کاری چند نوع FACTS در صفحه ‍P-Q……………………………………………….40
شکل( ۲-۱۳):ساختار IPFC……………………………………………………………………………………………………………..41
فصل سوم
شکل (۳-۱ ) : بلوک دیاگرام سیستم کنترل STATCOM……………………………………………………………………..42
شکل( ۳-۲ ): نمایش برداری در فضای d-q………………………………………………………………………………………..45
شکل (۳-۳) : STATCOM متصل به سیستم قدرت…………………………………………………………………………….۴۶
فصل چهارم
شکل (۴-۱): ساختار کنترلی طراحی شده……………………………………………………………………………………………۴۹

شکل(۴-۲) ساختار حلقه قفل فاز جهت تخمین فرکانس…………………………………………………………………….۵۱

 

شکل(۴-۳): ساختار یک سیستم فازی خالص…………………………………………………………………………………….۵۳

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:48:00 ب.ظ ]




بنابر تعریف فوق در تحقیق حاضر جامعه آماری شامل بیمه­گذاران بیمه عمر درجزیره کیش می­باشند اما به علت نامحدود بودن تعداد بیمه­گذاران، محدودیت زمانی و همچنین صرفه­جویی در هزینه­ های پژوهش، محقق بیمه­گذاران بیمه عمر در جزیره کیش را به­ صورت تصادفی به عنوان نمونه انتخاب نموده است.
حجم نمونه : در صدر برنامه­ ریزی هر مطالعه یا تحقیقی این سوال که حجم نمونه چقدر باید باشد قرار دارد. انتخاب نمونه بزرگتر از حد نیاز موجب اتلاف منابع می­ شود و انتخاب نمونه­های خیلی کوچک منتج به نتایج غیرقابل اتکا می­ شود(آذر، ۱۳۸۳).
از آنجا که جمع آوری اطلاعات از کلیه افراد جامعه آماری عملاً غیر ممکن بود، نمونه ­ای از جامعه آماری انتخاب شد، از آنجا که جامعه آماری نامحدود بود لذا برای به­دست آوردن حجم نمونه از رابطه زیر استفاده شد :
پایان نامه - مقاله - پروژه

در این فرمول به ترتیب :
: مقدار متغیر نرمال متناظر با سطح اطمینان ( - ۱)، با توجه به اینکه سطح اطمینان مورد نظر تحقیق ۹۵ درصد می­باشد، ارزش آن برابر ۹۶/۱ خواهد بود.
: مقدار ثابتی است که می­توان به کمک آن «حد بالای اطمینان[۷۲]» و «حد پایین اطمینان[۷۳]» را تعریف کرد و “دقت برآورد” نامیده می­ شود. این مقدار در این تحقیق برابر ۰۶/۰ در نظر گرفته شده است.
: واریانس جامعه است، لیکن به دلیل نامعلوم بودن واریانس جامعه آن را برآورد می­کنیم . بدین منظور پرسشنامه نهایی ابتدا بین ۲۵ نفر از مشتریان توزیع و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. واریانس پاسخ­های به­دست آمده از نمونه اولیه برابر ۶۷/۳ بوده، و از قرار دادن آن در فرمول فوق در سطح اطمینان () ۹۵ درصد و دقت برآورد () ۶ حجم نمونه ۱۲۰ به­دست آمد.
۳-۶- روش و ابزار جمع­آوری اطلاعات
روش­های گرد آوری داده ­ها در این تحقیق به دو صورت می­باشند:

 

    1. روش کتابخانه­ای : در این تحقیق جهت نگارش و تدوین مبانی نظری تحقیق، تعاریف و مفاهیم و الگوها و مدل­ها از مطالعه کتابخانه­ای استفاده شده است که شامل کتب، مقالات، نشریات، پایان نامه­ ها و اینترنت می­باشند.

 

    1. روش میدانی (غیر کتابخانه­ای) : در این تحقیق جهت تحلیل اثر هوش هیجانی بر استفاده از بیمه عمر به جمع­آوری داده ­ها به صورت میدانی از طریق مصاحبه و توزیع پرسشنامه بین مشتریان و استفاده­کنندگان از بیمه عمر در منطقه کیش پرداخته شده است .

 

همچنین ابزار گردآوری اطلاعات در این تحقیق پرسشنامه با سؤالات بسته و طیف پنج گزینه­ای لیکرت بوده است. این پرسشنامه ۴۰ سوال داشت و از پاسخ ­دهندگان خواسته شده بود که نظرات­شان را نسبت به هر سوال اعلام دارند. تخصیص سوالات پرسشنامه به متغیرهای تحقیق در جدول زیر آمده است.
جدول ۳-۱: تخصیص سوالات پرسشنامه مطابق با ابعاد هوش هیجانی

 

ابعاد مؤلفه ها سوالات مرتبط فرضیه مرتبط
۱-مهارت­ های درون فردی *خودآگاهی هیجانی
*جرأت
*خود تنظیمی
*خود شکوفایی
*استقلال
۱
۲
۳
۴
۱
۲- مهارت­ های میان فردی *روابط میان فردی
*تعهد اجتماعی
*همدلی
۵
۶
۷
۸
۲
۳- سازگاری *مسئله گشایی
*آزمون واقعیت
*انعطاف پذیری
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:48:00 ب.ظ ]




  • خود ارزشیابی بخشی از فرایند بازخورد رسمی است.

 

  • افزایش پرداخت‌ها هم بر مبنای عملکرد فردی و هم براساس عملکرد گروهی انجام می‌گیرد.

 

۲-۲۹٫ ارزیابی عملکرد در کشورهای مختلف
امروزه فلسفه و دیدگاه های حاکم بر ارزشیابی عملکرد کارکنان سازمانها تغییر نموده است حال با توجه به اینکه ارزیابی عملکرد از ارکان مهم سازمان در همه کشور ها تلقی می گردد و هر کشوری نظام ارزیابی خاص خود را دارد، در این پژوهش سعی شده است که ارزیابی در چند کشور صنعتی و در حال توسعه مورد مطالعه قرار گیرد تا اینکه نقاط ضعف و قوت آنها مشخص گردد و بتوان از نقاط قوت نظام ارزیابی در سایر کشورها در سیستم ارزیابی سازمانهای ایران استفاده کرد:
۲-۲۹-۱٫ ارزیابی عملکرد در ایران
در ایران نیز با توجه به ریشه فرهنگ اسلامی آن، نظام ارزیابی سابقه دیرینه دارد ولی متأسفانه متناسب با این پیشینه، از توسعه قابل قبولی برخوردار نبوده است. در ایران ارزشیابی به صورت کلاسیک، توسط خواجه رشید الدین فضل اله که بیش از بیست سال مقام وزارت مغول ها را عهده دار بوده است در اواخر قرن هفتم هجری مطرح شده است. به لحاظ تشکیلاتی برای نخستین بار در سال ۱۳۴۹ مقرر گردید، سازمانهای دولتی همانطور که در ارتش معمول بوده است مورد ارزشیابی مستمر قرار گیرند. بدین منظور سازمانی با عنوان “مرکز ارزشیابی سازمانهای دلتی ” در نخست وزیری تشکیل گردید(قربانی و همکارن، ۱۳۷۷: ۱۲۴).
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
۲-۲۹-۲٫ ارزیابی عملکرد بر مبنای استراتژیهای توسعه پایدار در کانادا
توسعه پایدار مسافری است که تا رسیدن به مقصد فاصله زیادی دارد. از آنجائیکه روابط میان موضوعات اقتصادی، اجتماعی و محیطی، پیچیده و به طور مداوم در حال تکامل هستند، نیاز به یادگیری مداوم و ابداع یک واقعیت مبرم می باشد(همان، ۱۲۴). بازخور تهیه شده از طریق ارزیابی عملکرد باید به فرایند یادگیری کمک کند. استراتژی های توسعه پایدار بخش ها باید هر سه سال یک بار برای انعکاس توسعه های جدید مورد بازنگری قرار گیرند تا به تصمیم گیری در خصوص انجام توسعه های جدید و نیز آنچه که قبلاً محقق شده است، منجر گردد. بنابراین، مرور اهداف عملکرد و شاخص ها برای استراتژی های توسعه پایدار باید یک فعالیت مداوم و مستمر باشد.
در رابطه با شاخص های عملکرد نمی توان یک فهرست یا لیست اصلی و مادر را که قابل کاربرد در زمینه توسعه پایدار باشد به وجود آورد، اما به عنوان خط مشی عمومی، نمایندگان مجلس انتظار اطلاعات عملکرد خوبی را دارند که هم شامل انتظارات و هم کارایی که در مورد چگونگی انجام کارها بتوان قضاوت نمود. برخورداری از یک مجموعه مشترک از شاخص های عملکرد برای کلیه بخشهای سیستم فدرال، باعث تسهیل مدیریت موضوعات مسئله ساز، گزارش دهی و همچنین ایجاد بینش کلی در جهت گیری دولت به سمت توسعه پایدار خواهد شد. همچنین شاخص های عملکردی به گسترش آگاهی از کارکنان و تعهد آنها با اهداف توسعه پایدار در همه سطوح کمک می نماید. برای موفقیت دولت در تلاشهای وسیع برای توسعه پایدار اطلاعات عملکردی خوب یک امر اساسی است(همان، ۱۲۵). برای پیشرفت به سمت اهداف توسعه پایدار، مدیران نیاز به اطلاعات مناسبی در مورد اینکه چه کاری را انجام دهند دارند. بنابراین آنها ممکن است کارهایی را که در حال انجام آن هستند، تقویت نموده و بهبود دهند و مواردی را که مطلوب نمی باشد، جایگزین یا حذف نمایند.
۲-۲۹-۳٫ راهنمای ارزیابی عملکرد دولت محلی آمریکا
ارزیابی عملکرد ابزار مدیریتی پیشرفته ای است که برای تطابق با نیازهای جوامع مختلف و سطوح دولت که خدمات برجسته ای را ارائه می دهند به کار گرفته می شود. در عصری که “انجام بیشتر کار با فعالیت کمتر” یک مثل عمومی جهت داده شده در تمامی سطوح عملکرد است، ارزیابی عملکرد یک ابزار ضروری برای توجه به سئوالاتی برای بهبود بهره وری در رابطه با کارایی، اثر بخشی و قابلیت پاسخ گویی است. طراحی سیستم ارزیابی عملکرد نه پیچیده ونه مشکل است، با این وجود ممکن است چالش هایی در راه تعیین اهداف و معیارهای عملکرد موجود باشد، گام های تعیین فرایند عبارتند از:
گام یک: شناسایی برنامه
گاه دوم: بیان منظور هدف
گام سوم: شناسایی شاخص های داده ها، ستاده ها، کارایی و بهره وری برنامه
گام چهارم: تعیین معیارهایی برای اجرا
گام پنجم: نظارت
گام ششم: گزارش عملکرد
گام هفتم: تجزیه و تحلیل عمل(همان، ۱۲۸).
۲-۲۹-۴٫ نظام ارزیابی عملکرد در پاکستان
نظام ارزیابی عملکرد ارائه شده در این بخش از دو بعد مورد بررسی قرار گرفته است. الف) ارزیابی عملکرد کارکنان دولت و
ب) ارزیابی دستگاه های خدمات کشوری . در این راستا نیز به رویه انجام این ارزیابی تأکید شده است.
در خصوص ارزیابی عملکرد کارکنان، بیشتر از طریق مافوق این ارزیابی در ابعادی چون خصوصیات و ویژگی ها، قضاوت و داوری، کاردانی و حضور ذهن، توانایی و لیاقت در امر نظارت، سرپرستی و تعصب و ذوق و شوق به طور سالانه انجام می گیرد. در ارتباط با ارزیابی دستگاه های خدمات کشوری(دولتی) از دو جهت مورد ارزیابی قرار می گیرند: الف) خارجی ب) داخلی. ارزیابی و کنترل خارجی به وسیله نهاد ها و دستگاه هایی انجام می گیرد که کاملاً خارج از خدمات کشوری بوده و یا حد اقل از نظر اجرای برنامه ها از استقلال کاملی برخوردار می باشد. از جمله این نهاد ها و دستگاه ها می توان از پارلمان، دیدگاه ها و عقاید عمومی و قوه قضاییه نام برد. در ارتباط با نظارت و ارزیابی داخلی می توان به نهاد ها و دستگاه هایی همچون ، کمیسیون خدمات دولتی پاکستان، دادگاههای خدماتی پاکستان، مقررات مربوط به رفتار و کردار کارکنان، ضوابط کارایی و انضباط کارکنان، رگرسیون بازرسی فدرال، واحد بررسی شکایات و دفتر محتسب یا دیوان عدالت اداری نام برد(همان، ۱۳۰).
۲-۲۹-۵٫ بازرسی اداری در ژاپن
بازرسی اداری که به وسیله سازمان مدیریت اداری[۸۰] انجام می گیردیکی از انواع مختلف سیستم های بازرسی (ارزشیابی یا ممیزی) را که در دولت ملی ژاپن اعمال می گردد، تشکیل می دهد، ولی فعالیت مشابه دیگری در سیستم های بازرسی که در رابطه با توانایی عملیاتی ساز و اجرایی اداری، با هدف کارا و مؤثر نمودن امور اداری دولت انجام می گیرد، دیده نمی شود. در تشکیلات داخلی برخی از سازمانهای دولتی، واحد بازرسی ویژه ای در رابطه با اموری که به اجرای اختیارات عمومی ارتباط تنگاتنگ داشته و یا به معاملات پولی یا قرار دادها مرتبط می گردد، ایجادشده است(همان، ۱۳۱).
در مورد شرکت های دولتی که به وسیله دولت ملی و با توجه به فعالیت های تجاری حکومت ایجاد می گردند، وزرای مربوطه مسئولیت سرپرستی ونظارت بر مدیریت عمومی آن واحد را بر عهده دارند، این شرکت ها، همچنین در معرض بازرسی اداری سازمان مدیریت اداری و ممیزی دفتر بازرسی(ممیزی) نیز می باشند بررسیهای داخلی نیز توسط ممیزان مسئول انجام می شود.
عملکرد واحد های عمومی محلی، تا حدی که اختیار آنها از سوی دولت ملی تفویض شده باشد در کنترل و نظارت وزیر مربوطه قرار دارد. تحقیق و بررسی در خصوص عملکرد دولت محلی، توسط اعضای کمیسیون هایی که به همین منظورتوسط قانون استقلال محلی برای کلیه دولت های محلی پیش بینی شده، به صورت داخلی انجام می گیرد.
۲-۳۰٫ ارزشیابی از دیدگاه اسلام
شاید بتوان تاریخ ارزشیابی را از زمانی دانست که درارزیابی هدایای هابیل وقابیل از سوی آن ارزیاب حقیقی، هابیل برتری
می یابد ولی درپاداش پذیرفته شدن پیشکشش به درگاه باریتعالی حسادت برادر رنگ می بازد لیک هابیل نیک می داندکه تاوان کشته شدنش توسط برادرتنگ نظرش در روز بازپسین داده خواهد شد و پاداش هدیه ی نیکش نیز در نزد باریتعالی محفوظ خواهد بود(علوی، ۱۳۶۹: ۳۳).
۲-۳۰-۱٫ ارزشیابی از دیدگاه قرآن و احادیث
در قرآن به دفعات گفته شده که در روزحساب خدای عادل، مهربان به اندازه ی مثقالی کارنیک وبد را از قلم نمی اندازد، دانه ی خردلی خرد را پاداش ده برابر و یا جزای به فراخورآن عمل میدهد و به کرات ازاصحاب متعدد (شمال، یمین، یسار،…) وجه تمایز آنان از یکدیگر و چگونگی گرفتن پاداش و جزا در روز باز پسین خبر میدهد. اینها همه و همه حکایت از ارزیابی، حساب، کتاب در کار آن ذات بی مرتبت میدهد(همان،۳۳).
*خداوند هیچ کس را مگربه قدر توانایی او تکلیف ننماید. (آیه ی۲۳۳سوره ی بقره).
*آیا مردم گمان می برند همین که به زبان بگویند ایمان آوردیم رهایشان میکنند وآنها را نمی آزمایند.( آیه ی۲سوره ی عنکبوت).
*به حساب خود برسید پیش از آن که به حساب شما برسند وخود را بسنجید پیش ازآن که آن را بسنجند وخود را برای قیامت کبری آماده سازید.(پیامبراعظم ص )
ارزش هر کس به مقدار دانایی و تخصص اوست .
*در امورکارمندانت بیندیش، و پس از آزمایش به کارشان بگمار و با میل شخصی، و بدون مشورت با دیگران آنان را به کارهای مختلف وادار نکن، زیرا نوعی ستمگری و خیانت است.کارگزاران دولتی را ازمیان مردمی با تجربه و با حیا، از خاندان های پاکیزه و با تقوی، که در مسلمانی سابقه ی درخشانی دارند انتخاب کن ، زیرا اخلاق آنان گرامی تر و آبرویشان محفوظتر و طمع ورزی- شان کمتر و آینده نگری آنان بیشتر است. سپس رفتار کارگزاران را بررسی کن ، و جاسوسانی راستگو و وفاپیشه بر آنان بگمار، که مراقبت و بازرسی پنهانی تو را از کار آنان، سبب امانت داری، و مهربانی با رعیّت خواهد بود. و از همکاران نزدیکت سخت مراقبت کن، و اگر یکی از آنان دست به خیانت زد. وگزارش جاسوسان تو هم آن خیانت را تایید کرد، به همین مقدار گواهی قناعت کرده او را با تازیانه کیفرکن، وآنچه از اموال که در اختیار دارد از او باز پس گیر، سپس او را خوار دار، و خیانتکار بشمار، وطوق بدنامی به گردنش بیفکن(نامه ی ۵۳ نهج البلاغه).
۲-۳۰-۲٫ ارزشیابی در جهان
«از گذشته های دور تاکنون ، افرادی که با تدریس وآموزش سروکارداشته اند، برای پی بردن به میزان موفقیت فراگیران خود ازمطالب و محتوای آموزش داده شده، به صور مختلف فرا گیران از ارزشیابی استفاده کرده اند. اجرای آزمون خدمات اجتماعی از سه هزار سال پیش در چین آغاز شد. در این زمان یکی از امپراطوران تصمیم گرفت شایستگی ماموران خود را بسنجد(بهلاندر و اسکات[۸۱]، ۲۰۰۷: ۱۶).
در مدارس قدیمی روم و یونان نیز امتحان شامل بیان شعر با صدای بلند و یا ارائه ی سخنرانی بوده است. تا قرن ۱۹میلادی امتحانات کتبی ناشناخته بود شاید بتوان تلاشهای انجام گرفته در سال ۱۸۵۴م در مدارس بوستون آمریکا را به عنوان یکی ازاوّلین تلاشها برای استفاده در اندازه گیری در امر ارزشیابی به حساب آورد. در این حرکت سعی شد تا نمرات دانش آموزان به مثابه منبعی جهت ارزشیابی برنامه های آموزشی به کارگرفته شود و به این ترتیب امتحانات کتبی رایج گر دید.»
برای نخستین بار، در فاصلۀ سالهای۱۹۳۰ تا۱۹۴۰، رالف تایلر، مسالۀ ارزشیابی برنامه ی درسی را مطرح کرد.
احتمالا مشهورترین تحقیق در زمینه ارزیابی عملکرد در نخستین سالهای دهه ۱۹۶۰ به وسیله هربرت مایر وهمکارانش در شرکت جنرال الکتریک انجام شد آنها به این نتیجه رسیدند که ارزیابیهای رسمی که به وسیله مدیران انجام می شود نمی توانند در اصلاح کارکنان و بهبود عملکرد زیر دستان اثر بخش باشند .کسانی که بصورت رسمی در رابطه با عملکرد شان مورد انتقاد قرار گرفته بودند وضع دفاعی به خود گرفته یا رنجیده خاطر شده بودند وپس از دریافت نتیجه ارزیابی عملکرد شان بدتر شده بود (همان، ۱۹).
او و همکارانش براین باورند که یک مدیر و زیر دستش باید با هم هدف ها را تعیین کنند وسپس مراحل پیشرفت را ارزیابی نمایند . آنها به این نتیجه رسیدند که مشارکت دادن افراد در ارزیابی باعث می شود که رضایت طرفین بدست آید و عملکرد بهتر شود .
در کشورهای اروپایی چون آلمان، انگلستان، فرانسه، هلند و سوئد سالهاست مسئله ارزیابی بعنوان جزء مهمی از عملیات استخدامی مورد استفاده قرار گرفته است. رابطه میان زیردست و بالادست یا کارمند و مدیر تنها از طریق ارزش یابی مفهوم پیدا می کند. در کشورهای یاد شده ارزش یابی ها چنان با دقت و علاقه مندی انجام می شود که نتایج آن در همه موارد قابل استفاده است
(همان، ۱۹).
در فرانسه وآلمان نیز ارزشیابی جزئی از سنت فرهنگی این کشور به شمار می آید و در کشورهای هلند و سوئد هرچند شیوه های استخدامی تا حدودی با سایر کشورهای اروپایی متفاوت است ولی به ارزشیابی عملکرد کارکنان به عنوان یک امر مهم بها داده
می شود .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:47:00 ب.ظ ]




فصل سوم : قلمرو شرط ملت کامله‌الوداد
گفتار اول : قاعده وحدت موضوع[۱۰۲] (قلمرو شرط در رابطه با موضوع شرط)
دولت ذی نفع بر طبق شرط تنها حقوقی را بدست می‌آورد که داخل در محدوده موضوع شرط است به عبارت دیگر دولت ذی نفع تنها در رابطه با اشخاص یا اشیایی که در شرط به آن تصریح شده یا تلویحاً از موضوع شرط برمی آید منتفع می شود. این موضوع تحت عنوان قاعده وحدت موضوع شناخته شده است. این قاعده حاصل اصول کلی تفسیر معاهدات است. به این معنا که دولت ها نمی‌توانند به فراتر از آن چه ملتزم شده ­اند، متعهد شوند این قاعده در رویه قضایی بین‌المللی و محاکم داخلی و رویه دیپلماتیک مورد تأیید قرار گرفته است. یک نویسنده حقوقی اساس حقوقی این قاعده را این گونه تشریح می‌کند: “چنانچه شرط ملت کامله‌الوداد مندرج در یک معاهده تجاری میان دولت الف و ب، دولت الف را مستحق بهره مندی از رفتاری نماید که دولت ب به هر دولت دیگری اعطا کرده است. دولت الف نمی‌تواند از دولت ب استرداد مجرمی را بخواهد، به این دلیل که دولت ب با دولت ج موافقت نموده که مجرمینی از این نوع را به دولت ج مسترد نماید. زیرا قصد مشترک طرفین فقط این بوده که شرط تنها در رابطه با موضوعی وارد عمل می شود که هر دو دولت در نظر داشتند.”[۱۰۳]
بنابراین اساس قاعده وحدت موضوع این است که دولت ذی نفع نمی‌تواند از دولت معطی، منافعی را به غیر از نوعی که در شرط آمده است مطالبه نماید. مثلاً اگر در شرط این رفتار در برابر “ماهی” تعهد شده نمی‌تواند به “گوشت” هم تسری یابد.[۱۰۴]
پایان نامه - مقاله - پروژه
آن چه مهم است، موضوع شرط است که باید متعلق به یک طبقه باشد (Idem genus)، نه این که رابطه میان دولت معطی و ثالث با رابطه میان دولت معطی و ذی نفع یکسان باشد. همین طور لازم نیست که معاهده حاوی شرط الزاماً از همان طبقه منافع مورد ادعا باشد. به عبارت دیگر لازم نیست که معاهده مشمول شرط با معاهده مورد استناد، از یک نوع و دسته باشند.
هر تفسیر دیگری غیر از این به نحو جدی ارزش ملت کامله‌الوداد را مخدوش می‌سازد. اما متن معاهده مشمول شرط ملت کامله‌الوداد می‌تواند به عنوان بخشی از زمینه تفسیر که در ماده ۳۱ کنوانسیون حقوق معاهدات به آن اشاره شد است، بکار رود. اثر عملکرد شرط ملت کامله‌الوداد این است که از طریق مقررات یک معاهده، مقررات معاهده دیگر را جذب کند. اما این عملکرد محدود به مواردی است که موضوع هر دسته از شروط مربوط به یک ماهیت مادی باشد. و الّا در بعضی از موارد می‌تواند تعهداتی را بر دولت معطی بار نماید که هرگز مدنظر نبوده است.[۱۰۵] هرچند معنای این قاعده آشکار است اما اعمال آن همیشه آسان نیست زیرا اعمال شرط متضمن قضاوت درباره موضوع شرط است.
گفتار دوم. اعمال این قاعده در رویه قضایی بین‌المللی
مبحث اول: قضیه شرکت نفت ایران و انگلیس
در قضیه شرکت نفت ایران و انگلیس دیوان گفت: “اگر دانمارک بتواند راجع به مسائل مربوط به اعمال معاهده ۱۹۳۴ خود با ایران اقامه دعوی نماید و انگلستان نتواند مسائل مربوط به اعمال آن معاهده را به دلیل برخورداری از منافع حاصل از شرط ملت کامله‌الوداد، نزد دیوان اقامه نماید، در آن صورت انگلستان در مقام ذی نفع شرط قرار داده نشده است.” دیوان تنها به معاهدات ۱۸۵۷ و ۱۹۰۳ میان ایران و انگلستان که محتوی شرط ملت کامله‌الوداد است، می‌پردازد که آن معاهدات هیچ ارتباطی به صلاحیت اقامه دعوی در دیوان نداشتند. به گفته دیوان اگر دانمارک مطابق بند ۲ ماده ۳۶ اساسنامه هرگونه اختلافی راجع به قابلیت اعمال معاهده ۱۹۳۴ با ایران را، بتواند نزد دیوان اقامه نماید، بدان علت است که معاهده فوق مؤخر بر تصویب اعلامیه پذیرش صلاحیت اجباری ایران است. لذا این امر نمی‌تواند منجر به هرگونه سؤال یا اشکالی راجع به شرط ملت کامله‌الوداد شود.[۱۰۶]
مبحث دوم. قضیه حقوق اتباع آمریکایی در مراکش[۱۰۷]
در قضیه راجع به حقوق اتباع آمریکایی در مراکش در سال ۱۹۵۲، دعوا بر سر قلمرو صلاحیت کنسولی در منطقه فرانسوی مراکش بود و آن چه مورد سؤال بود مصونیت جسمانی شهروندان آمریکایی بود. دیوان به این نتیجه رسید که ایالات متحده بر طبق شروط ملت کامله‌الوداد مندرج در معاهده ۱۸۳۶ با مراکش حق ندارد حقوق ناشی از صلاحیت کنسولی خود را در منطقه فرانسوی مراکش، بیش از آن چه که صراحتاً در آن موافقتنامه آمده است، اعمال کند. ایالات متحده صلاحیت کنسولی اضافی را به جهت عملکرد شروط ملت کامله‌الوداد بدست آورده است که با خاتمه دولت انگلستان به کلیه حقوق و مزایایی که ویژگی کاپیتولاسیونی دارند، مطابق معاهده ۱۹۳۷ میان فرانسه و انگلستان، به منافع حاصل از چنین شروطی پایان داده شده است. لذا، شرط ملت کامله‌الوداد نمی‌تواند مبنایی برای مصونیت فیزیکی باشد، همچنان که هیچ دولت دیگری هم نمی‌تواند نفعی از این طریق برای اتباعش جستجو کند.
رأی دیوان در این قضیه به طور تلویحی حاکی از آن است که قلمرو ملت کامله‌الوداد در یک معاهده محدود به موضوعاتی است که در آن معاهده بررسی می شود.
مبحث سوم. قضیه آمباتیلوس
در قضیه آمباتیلوس کمیسیون داوری در رأی ۱۹۵۶ خود راجع به ماده ۵ معاهده ۱۸۸۶ تجارت و دریانوردی میان انگلستان و یونان چنین گفت: “کمیسیون لزومی نمی‌بیند که تصریح نماید که شرط ملت کامله‌الوداد، ذی نفعان را مطابق قواعد عام حقوق بین‌الملل تضمین می‌کند. زیرا که اثر شرط محدود به هر گونه مزیت، نفع یا مصونیتی است که دولت متعاهد دیگر عملاً اعطا کرده یا به اتباع یا شهروندان هر دولت دیگری که بعداً اعطا می شود. لذا کاملاً واضح است که نمی‌تواند شامل موردی شود که هدف آن مقررات، تضمین اعطای رفتار ملت کامله‌الوداد مطابق با قواعد کلی حقوق بین‌الملل است.”[۱۰۸]
از طرف دیگر کمیسیون رأی داد که شرط تنها می‌تواند موضوعات متعلق به همان طبقه‌ای را که شرط به آن مربوط است، دربر گیرد زمینه اعمال شرط ملت کامله‌الوداد در معاهده ۱۸۸۶ شامل موضوعات دریانوردی و تجارت می‌شد. گوناگونی مقررات تجاری و دریانوردی حاکی از آن بود که معنای داده شده به چنین عباراتی تا حدودی از روی مسامحه بوده است. برای مثال در اکثر چنین معاهداتی مقرراتی نیز راجع به توسل به محاکم وجود داشت بند ۳ ماده ۱۵ معاهده ۱۸۸۶ مقرر می دارد که اتباع هریک از طرفین متعاهد حق دستیابی به محاکم طرف مقابل را برای تعقیب و دفاع از حقوقش دارا خواهد بود. هرچند توسل به محاکم به تنهایی موضوعی جدا از تجارت و دریانوردی است اما وقتی در ارتباط با حمایت از حقوق تجار قرار می‌گیرد، بی‌ربط نخواهد بود. لذا حمایت از حقوق تجار نیازمند جایگاهی در میان موضوعات معاهدات تجاری و دریانوردی است و لذا توسل به محاکم تا جایی که به حمایت از حقوق تجار مربوط می شود، نبایستی از حوزه اعمال شرط استثنا شود.
البته این مسأله می‌باید از طریق تفسیر معقولی از معاهده که با نیت متعاهدین هم منطبق باشد، تعیین شود.[۱۰۹] پس از جمع بندی نظرات، کمیسیون داوری در رابطه با تفسیر ماده ۱۰ معاهده ۱۸۸۶ چنین گفت: “۱. معاهده ۱۹۱۱ میان انگلستان و بولیوی نمی‌تواند از طریق عملکرد شرط ملت کامله‌الوداد، اثری بر معاهده ۱۸۸۶ یونان با انگلستان راجع به “اصول حقوق بین‌الملل” بگذارد. ۲. شرط ملت کامله‌الوداد مندرج در ماده ۱۰ معاهده ۱۸۸۶ می‌تواند به نظام قضایی نیز تسری یابد البته تا جایی که به حمایت از حقوق تجار و دریانوردان مربوط می شود. ۳. هیچ یک از مقررات راجع به دادخواهی که در معاهدات مورد استناد یونان آمده، نمی‌تواند به نحوی تفسیر شود که به ذی نفعان شرط ملت کامله‌الوداد تضمینی در خصوص یک نظام عادلانه و منصفانه قضایی، متفاوت از آن چه که قانون دولت مربوطه مقرر می دارد، بدهد. ۴. هدف از این مقررات مطابقت با ماده ۱۵ معاهده انگلستان با یونان است و تنها مسأله‌ای که باقی می‌ماند این است که آیا ذی نفعان از مزایا و مصونیت‌هایی بیش از آن چه که در ماده ۱۵ آمده است، بهره مند خواهند شد یا خیر. ۵. ماده ۱۰ معاهده به ذی نفعان خود هیچ گونه جبرانی بر مبنای “دارا شدن ناعادلانه” بغیر از آن چه که حقوق داخلی مقرر میکند، اعطا نمی‌نماید.”
… کمیسیون داوری بر این نظر بود که “دستیابی آزادانه به محاکم” که مطابق ماده ۱۵ ۱۸۸۶ به اتباع یونانی در انگلستان اعطا شده است، شامل حق دستیابی کامل به محاکم و دسترسی به همه تضمینات جبرانی شکلی که به منظور اجرای عدالت و بر پایه عدالت و بر پایه برابری با اتباع کشور وضع شده است، نیز می‌باشد.”
کمیسیون بر این نظر بود “که در هیچ یک از معاهداتی که یونان به آن استناد نموده، نفع، مزیت، یا مصونیتی بیش از آن چه که از ماده ۱۵ برمی آید، اعطا نشده است و لذا شرط مندرج در ماده ۱۰ ربطی به اختلاف فعلی ندارد.”[۱۱۰]
گفتار سوم. اعمال این قاعده در رویه محاکم داخلی
آراء صادره از سوی محاکم داخلی نیز بر شناسایی این قاعده حقوقی، گواهی میدهند.
مبحث اول: رای دادگاه پژوهشی فرانسه
در یک قضیه قدیمی مطروحه در دادگاه استیناف فرانسه در سال ۱۹۱۳ مسأله این بود که آیا شرایط شکلی خاصی که برای اقامه دعوا مطابق با معاهده راجع به صلاحیت و اجرای احکام میان فرانسه و سوئیس آمده بود، نسبت به اتباع آلمانی از طریق عملکرد شرط ملت کامله‌الوداد مندرج در معاهده تجاری ۱۸۷۱ فرانسه و آلمان قابل تسرّی هست یا خیر. معاهده آلمان و فرانسه، رفتار ملت کامله‌الوداد را، در زمینه روابط تجاری میان طرفین از قبیل “پذیرش و رفتار اتباع دو دولت” مقرر می داشت. تصمیم دادگاه در بخشی از آن بر این پایه قرار داشت:
“مقرراتی که منحصراً به روابط تجاری میان فرانسه و آلمان مربوط می شود، از منظر حقوق بین‌الملل قابل بررسی است. اما آن هایی که مربوط به حقوق مدنی است، چه صراحتاً و چه ضمناً و به ویژه قواعد حاکم بر صلاحیت و آئین دادرسی قابل اعمال بهر اختلافی است که در روابط تجاری میان دو دولت حادث می شود.”
“و این که شرط ملت کامله‌الوداد تنها در صورتی قابل استناد و مآلاً قابل مطالبه است که موضوع معاهده‌ای که شرط در آن قید شده، دقیقاً همان موضوع معاهده مطلوبی باشد که مورد ادعاست.”[۱۱۱]
مبحث دوم: قضیه بانک لوید علیه دوریکله و دوگیارد
در این قضیه که نزد دادگاه تجارت سن اقامه شد، بانک لوید، به عنوان خواهان، ملزم بود تا هزینه‌های داردسی را تودیع نماید. خواهان به استناد ماده ۱ معاهده ۱۸۸۲ میان انگلستان و فرانسه[۱۱۲] مدعی بود که سود حاصل از مقررات معاهده ۱۸۸۶ فرانسه و سوئیس که بر طبق آن اتباع سوئیسی حق اقامه دعوا در فرانسه را بدون نیاز به تودیع هزینه‌های دادرسی[۱۱۳] داشتند، به او نیز تسری می‌یابد.
مطابق مقدمه معاهده ۱۸۸۲، هدف از این معاهده، تنظیم روابط تجاری میان دو کشور و وضعیت اتباع طرفین بود. ماده ۱ مقرر می داشت: “… هر یک از دول معظم متعاهد می‌باید به فوریت و بدون هیچ پیش شرطی، هرگونه نفع، مزیت، مصونیت یا امتیازی را که در موضوعات تجاری یا صنعتی از سوی یکی از طرفین متعاهد به هر ملت ثالثی در داخل یا خارج اروپا اعطا می شود، به طرف دیگر متعاهد نیز اعطا کند.”[۱۱۴]
دادگاه این ادعا را رد کرد به این دلیل که دولت عضو یک معاهده عام نظیر معاهده انگلستان و فرانسه که مربوط به تنظیم کل روابط تجاری و دریایی دو کشور می شود، نمی‌تواند مدعی منافع حاصله از شرط ملت کامله‌الودادی شود که در یک معاهده خاص نظیر معاهده فرانسه و سوئیس آمده است، زیرا که معاهده اخیر تنها به یک موضوع خاص که همان معافیت از تودیع هزینه‌های دادرسی است، پرداخته است.[۱۱۵]
پیش نویسان شروط ملت کامله‌الوداد نیز با یک بلاتکلیفی مواجه بودند زیرا از یک طرف تنظیم شرط در عبارات موسع و کلی می‌تواند منجر به تفسیر غیر منعطف و خشک از قاعده وحدت موضوع شود و از طرف دیگر تنظیم شرط در عبارات بسیار دقیق و جزئی می‌تواند منجر به عدم احصا کلیه موارد شود.
گفتار چهارم. اعمال این قاعده در رویه دولت ها (رویه دیپلماتیک)
مورد اول: در ماده یک موافقتنامه تجارت میان ایالات متحده و سوئد در سال ۱۹۳۵ چنین آمده بود:
“سوئد و ایالات متحده به طور غیرمشروط و نامحدود، رفتار ملت کامله‌الوداد را در تمامی موضوعات مربوط به تعهدات گمرکی و هرگونه تعهد ناشی از عوارض مالیاتی و نیز کلیه موضوعات راجع به قواعد، تشریفات و تعهداتی که در رابطه با ترخیص کالاها از طریق گمرکات وضع می شود و نیز در رابطه با کلیه قوانین و آئین نامه‌هایی که بر فروش یا استفاده از کالاهای وارداتی در کشور اثر می‌گذارد، به یکدیگر تسری میدهند.”[۱۱۶] در سال ۱۹۴۹ درخواستی به دپارتمان ایالت نیویورک تسلیم می شود، مبنی بر این که مقام مسؤول صدور مجوز نوشیدنی‌های ایالت نیویورک، مجوز نوشیدنی‌ها را به یک شرکت وارداتی آبجوی سوئدی اعطا کند. مشاور حقوقی دپارتمان ایالت، مقررات معاهده فوق را مورد تفسیر قرار می دهد: “از آن جا که هدف از مقرره ملت کامله‌الوداد مندرج در موافقتنامه تجارت متقابل میان ایالات متحده و سوئد، تنها جلوگیری از تبعیض علیه واردات و صادرات از سوئد در برابر دیگر کشورهاست، لذا دپارتمان نمی‌تواند به مقام صادر کننده مجوز نوشیدنی‌های نیویورک دستور دهد که چنین مجوزی را اعطا کند. و کلیه کشورهایی که در نامه سرگشاده مورد ادعای خود یا اتباعشان توانسته‌اند مجوز نوشیدنی‌ها را از مقام صادر کننده مجوز دریافت کنند، به این دلیل بوده که معاهداتی را با ایالات متحده منعقد کرده بودند که به آن ها حقوق ملت کامله‌الوداد یا حقوق رفتار ملّی را اعطا کرده بوده است.”[۱۱۷]
مورد دوم : در قضیه شرکت
Nyugat–Swiss Corporation Societe Anonyme Maritime et Commerciale V. state (Kingdom of the Netherlands)
در یک شرایط و اوضاع و احوال استثنائی، قابلیت اعمال این قاعده مطرح می شود ماجرا از این قرار بود که در ۱۳ آوریل ۱۹۴۱، کشتی بخار Nyugat که تحت پرچم مجارستان بوده است، در خارج از آبهای سرزمینی هلند در حال حرکت بوده است، که ناوشکن هلندی پس از تعقیب کشتی بخار آن را متوقف، و به سوی سورابایا، جایی که کشتی فوق در سال ۱۹۴۲ در آن غرق می شود، می‌برد. مالکیت کشتی از آن یک کمپانی مجاری بود که پس از آن یک شرکت سوئیسی در سال ۱۹۴۱ مالک کلیه سهام کمپانی مجاری شده بود. لذا مالکیت کشتی از آن سوئیس بود، اما همچنان تحت پرچم مجارستان که یک کشور بیطرف به حساب می‌آمد، قرار داشت. خواندگان مدعی بودند که در ۱۹ آوریل ۱۹۴۱ روابط دیپلماتیک میان هلند و مجارستان تیره شده، طوری که در ۱۱ آوریل ۱۹۴۱ مجارستان به عنوان متحد آلمان به یوگسلاوی حمله کرده و سپس براساس فرمان حکومتی هلند، دستور توقیف کشتی داده شده است.
خواهان ها مدعی بودند که چنین فرمانی در تعارض با معاهده مودت و تجارت که با کشور سوئیس در سال ۱۸۷۵ در برن[۱۱۸] منعقد شده است و نیز معاهده تجارت که با مجارستان در ۹ دسامبر ۱۹۲۴[۱۱۹] و بخصوص شرط ملت کامله‌الودادی که در این معاهدات آمده است، می‌باشد.
خواهان ها با استناد به معاهده ۱۸۲۹ مودت، دریانوردی و تجارت که با جمهوری کلمبیا منعقد شده بود و مقرر می داشت که “چنان چه در هر زمانی روابط دوستی میان طرفین گسیخته شود، اتباع هر یک از طرفین که در سرزمین دیگری اقامت دارند، از مزایای محل اقامت بهره مند خواهند بود و به تجارت خود ادامه می‌دهند و اموالشان توقیف نخواهد شد، تا جایی که رفتارشان مسالمت آمیز بوده و قوانین محل اقامت را نقض ننمایند"، خواهان تسری مفاد این معاهده از طریق عملکرد شرط ملت کامله‌الوداد مندرج در معاهدات مذکور به کشتی بخار بودند.”[۱۲۰] دادگاه مربوطه چنین رأی داد: “استناد به چنین مقرره‌ای مردود است زیرا قابل قبول نیست که قطع روابط دوستی بتواند مشابه تیرگی روابط دیپلماتیک در خلال جنگ جهانی دوم باشد. تعیین مساله پرچم در این قضیه به این دلیل بود که مجارستان علیه منافع پادشاهی هلند قدم برداشته بود و با آلمان در حمله به یوگسلاوی همکاری نموده بود و این قطعاً با مقررات معاهده ۱۸۲۹ تناسبی ندارد. مالکین کشتی به اشتباه فکر می‌کردند که دادگاه نباید فرمانی را که مخالف مقررات بین‌المللی است اجرا نماید.”[۱۲۱]
نظراتی نیز در حمایت از این رأی وجود دارد.
“مک نیر” معتقد است که حقوق و مزایایی که از طریق ترتیبات سرزمینی و سیاسی یا یک معاهده صلح بدست می‌آید، نمی‌تواند از طریق عملکرد شرط ملت کامله‌الوداد مورد مطالبه قرار گیرد… زیرا که چنین امتیازاتی تجاری نیستند، در حالی که شروط ملت کامله‌الوداد عمدتاً در رابطه با تجارت هستند.[۱۲۲] "مک نیر” اشاره به نظری می‌کند که از طرف یک پلیس قضایی در سال ۱۸۵۱ ایراد شده است. به این شرح که دعوایی بر پایه شرط ملت کامله‌الوداد مندرج در معاهده ۱۸۴۲ میان انگلستان و پرتغال اقامه می شود. پرتغال معتقد بود که مزایای اعطا شده به فرانسه و ایالات متحده که از سوی انگلستان مطابق معاهدات ۱۷۸۳ صورت گرفته بود، می‌باید به طور یکسان با آن، شامل حال پرتغال هم بشود این معاهدات بخشی از یک رشته ترتیبات کلی بود که در پایان جنگ شکل گرفته بود. پلیس قضایی چنین گفت: “… به­نظر من، ماده چهارم معاهده ۱۸۴۲ نمی‌تواند قابل اعمال نسبت به ادعایی باشد که از طرف وزارت خارجه پرتغال به نیابت از سوی اتباع پرتغال مطرح گردیده است. مزایایی که به فرانسه و ایالات متحده اعطا شده است، بخشی از یک ترتیب حل و فصل سیاسی و سرزمینی از طرف بریتانیا در پایان جنگ بوده است که در واقع برخلاف میل بریتانیا بوده و نوعی اجبار در پذیرش آن وجود داشته است.”[۱۲۳] و به این ترتیب، وی منکر حق اتباع پرتغالی در خشک نمودن صید ماهی روغن در سواحل نیوفاندلند شد.
گفتار پنجم: اعمال این قاعده در دکترین
هیچ نویسنده‌ای تاکنون منکر قاعده‌ی وحدت موضوع نشده است. زیرا اهداف شرط ملت کامله‌الوداد ناشی از طبیعت آن است. به طور کلی پذیرفته شده است که شرطی که حقوق ملت کامله‌الوداد را در رابطه با یک موضوع یا طبقه‌ای از یک موضوع خاص اعطا می‌کند، تنها شامل حقوقی می شود که در رابطه با همان موضوع یا همان طبقه از موضوع خاص از طرق مختلف اعطا شده است.[۱۲۴]
مبحث اول. اعمال این قاعده در طرح پیش نویس کمیسیون حقوق بین‌الملل
کمیسیون حقوق بین‌الملل در بندهای ۱ ماده ۹ و ۱۰ طرح پیش نویس، قلمرو حقوق ناشی از شرط را تعریف کرده است. مطابق بند ۱ ماده ۹ دولت ذی نفع تنها حقوقی را بدست می‌آورد که داخل در محدوده موضوع شرط ملت کامله‌الوداد است. و مطابق با بند ۱ ماده ۱۰ طرح، حقوق مکتسبه آن حقوقی است که دولت معطی به یک دولت ثالث در چارچوب موضوع شرط ملت کامله‌الوداد تسری داده است.
به این ترتیب حقوق دولت ذی نفع در رابطه با موضوع شرط به دو روش محدود می شود. ۱. از طریق خود شرط، هنگامی که به یک موضوع خاص اشاره می‌کند به جز موارد بسیار نادر، در دوره‌های اخیر هیچ شرطی نبوده است که محدود به قلمرو خاصی از روابط مثلاً تجارت، تشکیل اتحادیه و یا کشتیرانی نشده باشد. ۲. از طریق حقوق اعطا شده به دولت ثالث از طرف دولت معطی.[۱۲۵]
مبحث دوم. قلمرو شرط ملت کامله‌الوداد در رابطه با اشخاص یا اشیا موضوع شرط
مطابق بند ۲ ماده ۹ و ۱۰ طرح پیش نویس کمیسیون، دولت ذی نفع حق بهره مندی از رفتار ملت کامله‌الوداد را تنها در رابطه با اشخاص یا اشیایی بدست می‌آورد که به نوعی به دولت فوق مربوط می‌شوند. به دو شرط: اولاً، این اشخاص یا اشیا متعلق به همان طبقه از اشخاص یا اشیایی باشند که به نوعی با دولت ثالث مرتبط بوده و از رفتار اعطا شده بهره مند شده‌اند و ثانیاً، رابطه میان اشخاص و اشیا بهره مند با دولت ثالث، نظیر همان رابطه‌ای باشد که اشخاص یا اشیای دولت ذی نفع با دولت مربوطه دارند.[۱۲۶]
در مواردی که شرط در خصوص اشخاص یا اشیای منتفع از رفتار ساکت است موضوع شرط، به طور ضمنی، دسته اشخاص یا اشیا منتفع از رفتار را تعیین می‌کند. مثلاً اگر موضوع شرط تعهدات گمرکی، تجارت یا کشتیرانی باشد اشخاص یا اشیا منتفع می‌توانند وارد کنندگان کالاها، تجار یا کشتی‌ها باشند.[۱۲۷]
بنابراین دولت ذی نفع حقوق ناشی از شرط را تنها در رابطه با اشخاص یا اشیایی که در شرط معین شده‌اند یا به طور تلویحی از موضوع شرط برمی آید، کسب می‌کند. نظیر تجار، مسافرین، مجرمین، شرکت ها، کشتی ها، هواپیماها، کالاها، منسوجات، گندم، شکر و…
همچنین پیوند میان اشخاص یا اشیا با دولت ذی نفع بایستی مشابه با پیوند میان اشخاص یا اشیا بهره مند با دولت ثالث باشد نظیر تابعیت، اقامتگاه، مقر شرکت، محل کنترل شرکت، محل تولید کالا (مبدأ)…
مبحث سوم. بررسی رویه قضایی بین‌المللی در خصوص اشخاص یا اشیا موضوع شرط
قضیه اول : یک تبعه روس بنام الکساندر سربرایکوف علیه م. دولدنبورگ که او هم یک تبعه روس بوده است، دعوایی را دایر بر بطلان وصیتی که وی در آن ذی نفع بوده، اقامه می کند. خوانده دعوا پس از کسب شهروندی فرانسه از طریق تابعیت اکتسابی، محکوم به پرداخت مبلغ صد هزار فرانک بابت هزینه‌های دادرسی از سوی دادگاه استیناف پاریس می شود. سربرایکوف از این بخش رأی تقاضای پژوهش می‌کند و مدعی می شود که او بر طبق مفاد موافقتنامه ۱۹۳۴ میان فرانسه و شوروی معاف از پرداخت هزینه‌های دادرسی بوده است. دادگاه تقاضای وی را مردود اعلام و بیان می دارد: “هرچند فرمان ۲۳ ژانویه ۱۹۳۴، اعمال موقتی موافقتنامه تجاری ۱۱ ژانویه ۱۹۳۴ منعقده میان فرانسه و شوروی را مقرر می دارد، اما این معاهده به قضیه حاضر قابل اعمال نیست زیرا هرچند این موافقتنامه بر پایه رفتار متقابل میان دو دولت مبنی بر دستیابی آزادانه و نامحدود اتباع روسی به محاکم فرانسوی بوده است، اما این امتیاز محدود به اتباعی می شود که یا تاجرند و یا صنعتگر و این نتیجه به طور گریز ناپذیری از خود موافقتنامه به عنوان یک کل و نیز ملاحظه هر یک از مقررات موافقتنامه قابل استنباط است. موافقتنامه مذکور یک “موافقتنامه تجاری” است و مواد مختلفی هم که در آن آمده، این توصیف را تأیید می‌کند.
ماده ۹ این موافقتنامه که الکساندر سربرایکوف به آن استناد می‌کند، با این عبارت شروع می شود که تجار فرانسوی و تولیدکنندگان فرانسوی اعم از حقیقی یا حقوقی نباید از رفتاری که از حیث مطلوبیت کمتر از رفتار ملت کامله‌الوداد باشد، بهره مند شوند. این ماده در بیان تعیین ذی نفعان مقررات مورد بحث است.”[۱۲۸]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:47:00 ب.ظ ]